مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
سهراب سپهری
حوزههای تخصصی:
پژوهش های زیادی درباره آثار سهراب سپهری انجام شده و عرفان در آثار وی از مهمترین موضوعات این پژوهش ها است؛ از این رو، توجه به مناقشات و اختلاف نظر میان پژوهش گران درباره نگرش شناختی سپهری بسیار بااهمیت است. با این حال، تاکنون پژوهشی که بر اساس عناصر عرفانی، جنبه های شناختی و معرفتی آثار وی را روشن کرده باشد، صورت نگرفته است. هدف این مقاله، بررسی سنخ شناسی شعر سپهری و سنجش آن با مولفه های عرفانی و یافتن پاسخ این سوالات است که محتوای شناختی شعر سپهری با کدام مکتب عرفانی سنخیت دارد؟ «حقیقت» و «حجاب» در «هشت کتاب» چگونه است؟ و آیا سپهری توانست به حقیقت دست یابد یا نه؟ روش پژوهش در مقاله حاضر، کیفی و استقرایی است و چارچوب تحلیل از گزاره های عرفانی احصا شده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاههای مطرح شده در پژوهشهای انجام گرفته بر عرفان سپهری ارائه و در سه دسته کلی معتقدان به عرفان ایرانی - اسلامی، ذن بودیسم - کریشنامورتی و فلسفی - روانکاوی تقسیم بندی شده است. در گام دوم، مبانی نظری پژوهش بر پایه مولفه های عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب تبیین شده و اشعار سپهری برپایه مولفه های عرفانی یاد شده، نقد و بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد عاشق و معشوق، ابزار شناخت(دل) و حجاب در «هشت کتاب» با آن چه در عرفان ایرانی اسلامی آمده، متفاوت است و با ذن بودیسم و روان کاوی لکان شباهت دارد؛ وانگهی حقیقت در هشت کتاب ، پیوند بی واسطه با پدیده ها از طریق حواس به ویژه چشم است و «دانش»، «زبان» و «نام» به عنوان حجاب معرفی می شوند و در آخرین شعر «هشت کتاب» نیز به ناتوانی در دستیابی به حقیقت اشاره می شود.
اندیشه های آرمان شهر و پادآرمان شهر؛ از دیدگاه صاحبنظران شعر معاصر ایران (سهراب سپهری و فریدون مشیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم شهریور ۱۳۹۷ شماره ۶۳
65 - 74
حوزههای تخصصی:
آرمان شهر، نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. همچنین می تواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد. آﻧﭽﻪ ﻓﺮیﺪون ﻣﺸیﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان آرﻣﺎن ﺷﻬﺮ ﺑﻪ دﻧﺒ ﺎل آن اﺳﺖ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺪیﻨﻪای ﺑﺎ ویﮋﮔیﻫﺎیی از ﻗﺒیﻞ ﺗﻮﺟ ﻪ ﺑ ﻪ اﺑﻌ ﺎد اﻧ ﺴﺎﻧی، ﻋ ﺪاﻟﺖ اﺟﺘﻤ ﺎﻋی، ﻣﻬﺮورزی و ﻋﺸﻖ ﻣیﺎن ﻫﻤﻪی اﻧﺴﺎن ﻫﺎﺳﺖ و همچنین از عناصرآرمانی اشعار سپهری می توان به دیدگاه او با رویکردی عرفانی و عاشقانه اشاره داشت. سهراب سپهری در مجموعه اشعار خود در «هشت کتاب» برای تفسیر آرمان شهر و راه های رسیدن به آن از عناصر و مصالح معماری چون خانه، درگاه، اتاق، مسجد و... و مصالحی چون سنگ،گل، خشت و... استفاده کرده است. ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، ﺗﻼﺷی اﺳﺖ برای بررسی دو ﻣﻔﻬﻮم آرمان شهر و ﭘﺎدآرمان شهر در ﺷﻌﺮ سهراب سپهری و ﻓﺮی ﺪون ﻣ ﺸیﺮی، و نیز یافتن عناصر آرمانی و پادآرمانی در آثار فریدون مشیری و سهراب سپهری ﺷ ﺎﻋﺮان ﻧﺎﻣ ﺪار ﻣﻌﺎﺻﺮ. در این پژوهش سعی شده تا هشت کتاب سهراب و کتاب های فریدون مشیری را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد و دیدگاه شعر معاصر و مولفه های آن رابه تفسیر کشیده و میزان اثرپذیری از اجتماع و اثربخشی آن را دریابد. و ﺗ ﺼﻮیﺮی روﺷ ﻦ و ﺷ ﻔﺎف از آرﻣ ﺎنﺧﻮاﻫی این شاعران اراﺋﻪ ﮔ ﺮدد. این پژوهش ابتدا به بررسی پیشینه تحقیق و سپس تعریف آرمان شهر پرداخته است و آرمان شهر را از دیدگاه دو شاعر بزرگ معاصر ایران و همچنین عناصر آرمانی وپادآرمانی را در اشعار بررسی نموده است. روش ﭘﮋوﻫﺸی کﻪ در ایﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ کﺎر رﻓﺘ ﻪ به صورت کتابخانه ای و تحلیل محتوایی اشعار بر مبنای مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده است.
بررسي و مقایسه ی رابطة متقابل جهان نگري و صنايع بديعي در اشعار سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی ( با استفاده از نظريّة ساختارگرايي تكويني لوسین گلدمن)
حوزههای تخصصی:
با مطالعه و بررسي آثاري كه پيرامون نقد ادبي نگاشته شده اند، مي توان دو رويكرد عمده را از يكديگر متمايز كرد: در رويكرد اوّل، اثر و متن ادبي، تنها انعكاس دهنده ی ذهنيّت مؤلّف خويش دانسته شده و متن، تابعي از عوامل تعيين كننده ی بيروني است. رويكرد دوم امّا بر خلاف رويكرد اوّل، محوريّت را به متن و اثر ادبي می دهد و ادبيات را تنها يك مسأله ی زباني مي داند. با این وجود، برخی از صاحب نظران مانند آلبر كامو و لوسين گلدمن در ادبیات غربی و صائب تبریزی و دكتر شفيعي كدكني در ادب فارسی، اعتقادي به جدايي لفظ (متن) و محتوا (درون مايه) ندارند. این گروه برآنند که زبان و اندیشه دو روی یک سکه اند و نمی توان آن ها را جدای از هم انگاشت. در مقاله ی حاضر با استفاده از نظريّه ی ساختارگرايي تكويني لوسين گلدمن، متفكّر و جامعه شناس مجارستاني، رابطه ی متقابل صنايع بديعي (به عنوان يكي از عناصر لفظي متن) در شعر سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی با جهان نگری (درون مايه هاي فكري) آن ها مورد بررسي و مقایسه قرار گرفت. شیوه ی پژوهش، تحلیل محتوا بر اساس مطالعات کتابخانه ای و هدف اصلی مقاله نشان دادن میزان تأثیر متقابل زبان و معنا در شعر این دو شاعر معاصر است.
بررسی تطبیقی هویت در اشعار محمود درویش و سهراب سپهری با تکیه بر دو سروده ی "سجل انا عربی" و "اهل کاشانم"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
69-84
حوزههای تخصصی:
هویت انسان محصول عوامل متفاوتی است که به شناخت از خود و جایگاهش در محیط اجتماعی باز می گردد. کیستی، مقوله ای است که از ابتدای خلقت با انسان همراه بوده است. ادبیات، بویژه شعر به عنوان یکی از اثر گذارترین عناصر در شناسایی عنصر هویت شعرا و نویسندگان، نقش اساسی را ایفا کرده است. این مقاله در حوزه ادبیات تطبیقی به مقایسه دو قصیده"سجل انا عربی" از محمود درویش و"اهل کاشانم" از سهراب سپهری می پردازد و با هدف دست یابی به مفهوم هویت و نکات اشتراک و تمایز عنصر هویت در بین این دو قصیده، به رشته تحریر درآمده است. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مکتب آمریکایی، بر آن است، پس از نگاهی به زندگی سهراب سپهری و محمود درویش، به تبیین مفهوم هویت در دو قصیده معروف از این دو شاعر بپردازد، سپس به نکات تشابه و تمایز این دو قصیده، از منظر هویت پرداخته می شود؛ نیز ضمن تحلیل فضای اجتماعی و سیاسی دو کشور ایران و فلسطین، به تاثیر محیط جغرافیایی و سیاسی در تبیین رویکرد هویت، در کلیت این قصاید پرداخته می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فضای اجتماعی و سیاسی در بروز عنصر هویت در بین این دو شاعر، نقش اساسی دارد و سپهری ابعاد هویتی را با مفاهیم مختلفی نظیر عرفان، اخلاق و... در هم آمیخته، لیکن محمود درویش بر عنصر قومیتی و زبانی تاکید داشته است.
آموزش محیط زیست و شعر معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیرپذیری انسان و طبیعت از یکدیگر از دیرباز اجتناب ناپذیر بوده است. با رشد نهادهای مدنی و ابزار فناوری، انسان در سطح گسترده ای در طبیعت تغییراتی ایجاد کرده که گاه سبب تهدیدهای محیط زیستی و اکولوژیکی شده است همین امر سبب گردید که بررسی مسائل محیط زیستی در ادبیات یکی از ضرورت های پژوهشی ادبیات تطبیقی گردد و گفتمانی در جهت فرهنگ سازی محیط زیستی برای حفاظت از آن شکل گیرد. ادبیات و به ویژه شعر به عنوان رسانه ای فرهنگی، تأثیرگذاری ویژه ای در حوزه های رفتاری و انگیزشی مخاطبان و بالا بردن سطح آگاهی و هوشیاری جامعه نسبت به محیط زیست دارد. در شعر معاصر نگاه متفاوت نیما و متأثران او، طرز برخورد با طبیعت را نسبت به شعر سنتی تغییر داد و دغدغه های محیط زیستی برخی شاعران معاصر به ویژه سهراب را واداشت تا با آثارشان به آگاهی بخشی و آموزش محیط زیست بپردازند. در این پژوهش که از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی- تحلیلی از نوع اسنادی است، سعی شد نگاه شعر معاصر نسبت به محیط زیست و جایگاه و چگونگی آموزش محیط زیست در آن با محوریت اشعار سهراب سپهری، به عنوان آغازگر این جریان، مشخص گردد و این نتیجه به دست آمد که در شعر معاصر لزوم توجه به طبیعت و آگاهی بخشی برای حفاظت از آن سبب شد که از شعر به عنوان رسانه ای برای آموزش دهی ضمنی برای محیط زیست و رفتار صحیح با آن استفاده شود و این جریان با سهراب سپهری در شعر معاصر مطرح گردید.
بررسی کارکرد نمادهای دینی و عناصر قدسی در شعر جبران خلیل جبران و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جبران خلیل جبران و سهراب سپهری، از جمله شاعران نام آور ادب عربی و فارسی هستند که از دریچه نگاه تجریدی و در فضای سیال رمانتیکی، با وام گیری از عناصر و نمادهای دینی، بسیاری از اندیشه های خود را در قالبی رازگونه به مخاطب ارائه کرده اند. به یاری همین موهبت، زبان شعر این دو سرایشگر، نقطه تلاقی خیال رمانتیکی و رازورزی سمبولیک است. آن ها توفیق یافته اند تا در برخی از آثار خود، تصویری از جهانِ متافیزیک ذهن خود را با مدد حقایق و فرهنگ دینی پیرامون، تصویر و ترسیم کنند؛ از این رو در سروده های این دو شاعر، عناصر سمبولیک از ادیان مختلف آسمانی اسلام و مسیحیت و حتی باورهای مقدس عرفان شرقی چون بوداییسم، حضور دارد. این پژوهش به شیوه ای توصیفی-تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش بوده است که جبران خلیل جبران و سهراب سپهری، چگونه عناصر و نمادهای مقدس و دینی را درجهت غنای معنا، در جزر و مدّ سروده هایشان به خدمت گرفته اند؟ ره آورد نهایی پژوهش حاضر بیانگر تأثیر بی بدیل نگاه دینی بر عواطف دو شاعر است؛ به گونه ای که در بسیاری از اشعار آن ها، حضور نمادهای دینی، سروده هایشان را جولانگاه طرح عقاید و باورهای خاص تاریخ بشری کرده است. علاوه بر این، سهراب سپهری به شکلی ژرف تر از جبران، متأثر از آیین عرفانی شرق دور بوده است؛ در حالی که اشعار نثرگونه جبران بیشتر ملهم از مسیحیت، تفکرات نوین غربی و تعالیم اسلامی است.
بررسی تطبیقی عارفانه های عاشقانه عبدالوهاب البیاتی و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق و عرفان رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداخته اند. عارفانه های بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آن ها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشان دهنده آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بوده اند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمان شهر، بشارت دهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آن ها نگاه تازه ای از این دو شاعر را ارائه دهد.
بررسی نمودهای پست مدرنیسم در ما هیچ ما نگاه سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
65 - 82
حوزههای تخصصی:
یکی از آخرین مجموعه های سهراب سپهری، «ما هیچ ما نگاه» است که از نظر زبان، بیان، ساختار و تصاویر شعری، با دیگر مجموعه های شعری او تفاوت آشکاری دارد. در دیگر آثارش، او از آموزه های ادیان مشرق زمین، مکاتب غربی همچون: رمانتیسم، امپرسیونیزم و سوررئالیسم بهره گرفته است. در کتاب اخیر، اندیشه های پست مدرنیسم و تأثیرپذیری او از این نحله فکری کاملا نمود یافته است از جمله: بیهوده انگاری علم آموزی برای رفاه و سعادت بشر، آشفتگی دز تخیل و ستیز با نظم و خردورزی، ترسیم شعر و روایت به شکلی از هم گسیخته و جدا از هم، کنار زدن طبیعت واقعی اشیا در راستای بیان مفاهیم گنگ، کاربرد زبانی پیچیده و مشوش، چینش واژه ها بدون هیچ گونه ارتباط منطقی، حذف محتوا، از میان برداشتن موازین شعر سنتی، سرکوب واقعیت و معنا و بلاخره پارانویا ، که شیوه ای در اندیشه و احساس است و در قالب های هذیان گویی و شالوده شکنانه خود را آشکار می سازد. در این پژوهش قصد بر آن است تا به روش تحلیل محتوای کیفی و رویکرد توصیفی - تحلیلی به بازتاب مؤلفه های پست مدرنیسم در مجموعه « ما هیچ ما نگاه » سهراب سپهری بپردازیم.
تأثیر پذیری عرفان سهراب سپهری از عرفان سهروردی
حوزههای تخصصی:
هر انسانی فطرتأ خداجوست و گرایش به عشق ورزی نسبت به معبود ازلی خویش دارد، از این رو عارفان می توانند تأثیر گذارترین شخصیت در زندگی معنوی و تربیتی هر انسانی باشند. سهراب سپهری با توجه به اندیشه های عرفانی لطیفی که داراست از این قاعده مستثنی نیست او پیش از آنکه شاعر باشد انسان عارفی است که با نگاهی تازه به پدیده های طبیعی وجود معبودش را متذکر می شود. با توجه به پژوهش های متعددی که در زمینه ی عرفان سپهری به عمل آمده اکثریت معتقدند که عرفان او صرفأ بودایی و برگرفته از اندیشه های کرشنا مورتی است و به تأثیر اندیشه های عرفان سهروردی در شعر سهراب پرداخته نشده است، نگارنده در این جستار با توجه به واژه های رمزی موجود در اشعار سهراب تأثیرپذیری سهراب را از سهروردی بررسی می کند. البته باید یادآور شویم که عرفان بدیع و منحصر به فرد سهراب آمیزشی است ابتکاری و خلاقانه که آن را از دیگر عرفان های موجود متفاوت ساخته است. لذا نمی توانیم عرفان او را صرفأ بودایی، اشراقی یا شرقی تلقی کنیم.
تحلیل تطبیقی تصاویر بلاغی عشق، غم و مرگ در اشعار سهراب سپهری و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان شاعران صاحب سبک معاصر، سهراب سپهری شاعری است که شعرهایی با رنگ و بو و نگرش عرفانی دارد. با توجّه به عرفانی بودن برخی از این اشعار و نیز سرآمد بودن سپهری در میان شاعران عصر خود، بررسی مقایسه ای میان عناصری چون عشق، غم و مرگ در اشعار سپهری و مولوی می تواند نشان دهد چه شباهت ها و تفاوتهایی در نگاه این دو شاعر وجود دارد. این سه عنصر از عناصر اصلی و مفاهیم مشترک انسانی است که نوع نگاه شاعران به این مفاهیم می تواند بیانگر تفاوت ها و تشابه های اندیشگانی آن ها باشد به خصوص که هر دو شاعر نیز گرایش و تمایلات عرفانی دارند. این پژوهش به دلیل تفاوت در حجم آثار دو شاعر کیفی است و استفاده از جدول، تنها به دلیل سامان دادن و ایجاد نظم در بررسی و تحلیل داده هاست. در این پژوهش، از تمام اشعار سپهری و سه دفتر اول مثنوی استفاده شده است. همچنین، برای رسیدن به این هدف از ابزار «تشبیه» استفاده شده است؛ زیرا تصاویر بلاغی و به ویژه تشبیه، نشان دهنده تصوّرات هنرمند از خود و هستی است و نسبت به بیان مستقیم این مزیّت را دارد که با ناخودآگاه شاعر نیز در ارتباط است. بررسی ها در این پژوهش نشان می دهد که سپهری نسبت به مولوی، از طبیعت، به عنوان مشبه به بیشتر استفاده کرده و عالی ترین پدیده ها و عناصر را به طبیعت و عناصر آن تشبیه کرده است. این نکته، نشان می دهد که خداوند و طبیعت در تصوّرات سپهری و عرفان طبیعت گرای او همدوش و برابرند. درحالی که مولوی در تشبیهات خود از مشبّه به های مربوط به طبیعت به گونه ای استفاده کرده است، که نشان می دهد طبیعت، بالاترین پدیده نیست و در تصوّرات او امری متعالی که فراتر از طبیعت و نیروهای آن است، وجود دارد. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که نگرش مولوی و سپهری به سه بن مایه «عشق»، «غم» و «مرگ»، به هم شبیه و نزدیک است. هر دو شاعر، به غم و مرگ، نگاهی مثبت دارند.
معنویت اکولوژیک در مجموعه اشعار سهراب سپهری و رالف والدو امرسون با تکیه بر عنصر «آب»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنویت اکولوژیک به مفهوم باز شناختن حقیقت الهی در نظام طبیعت است. شاعر سبز، پس از دریافت ادراکات حسی از طبیعت، به وصف تقدس پدیده های آن با در نظر داشتن رویکرد قدسی و عرفانی در اشعار خود می پردازد. در میان عناصر و پدیده های طبیعت، "آب" یکی از پرکاربرد ترین عناصر در میان سروده های ادبی محسوب می شود. جایگاه محوری این عنصر ارزشمند، کاربرد خداباورانه اکولوژیک در اشعار طبیعت گرا/بوم گرا را به خود اختصاص می دهد. از این رو، در این مقاله سعی شده است به مقوله "آب" در اشعار سهراب سپهری و رالف والدو امرسون پرداخته شود چرا که هر دو شاعر که به عنوان شاعر سبز و طبیعت گرا شهیرند، به کَرّات به مقوله "آب" در اشعار خود توجه داشته اند. در این پژوهش تطبیقی، ضمن مددجستن از نقد بوم گرا، مجموعه اشعار هشت کتاب سپهری و مجموعه دفاتر شعری امرسون را مورد مطالعه قرار خواهیم داد و ضمن بیان مباحث نظری درباره معنویت اکولوژیک، با ذکر نمونه هایی از اشعار این دو شاعر نشان خواهیم داد که چگونه عنصر ارزشمند "آب" برای آنها واسطه خلق مفاهیم و تصاویر بوم محور در عرفان اکولوژیک شده است. علاوه بر این، توضیح خواهیم داد که چگونه سپهری با حفظ دیدگاه عرفانی-فلسفی و امرسون با دیدگاه عرفانی-تاریخی به معنویتی اکولوژیک از طریق عنصر "آب" رسیده اند.
طنین سوررئالیسم غربی در صدای پای آب سپهری
منبع:
قند پارسی سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶
27-43
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم با تمام شبهه ها و سردرگمی های خود چنان آتشی بر جان ادبیات انداخته که همچون سیلی ویرانگر خاوران را به سان باختران درنوردیده و شوری به همه عالم زده است. سهراب سپهری، شاعر و نقاش و طبیعت گرای ایرانی، طی سفرهایی که به شرق و غرب عالم داشت و نیز آشنایی او با عرفان شرقی و مکتب های ادبیات غرب باعث شد که در شعر او الهامات سوررئالیستی جلوه-گری کند. این مقاله بر آن است که ضمن معرفی مکتب سوررئالیسم به بررسی ویژگی های آن در شعر «صدای پای آب» سپهری بپردازد. با توجه به شواهد موجود در این شعر مشهور، این نتیجه حاصل شد که سپهری در سبک شعری خود در«صدای پای آب» بسیاری از اصول و مبانی سوررئالیستی را درنوردیده و پا به عرصه فراواقعیت هایی نهاده که حتی خود غربی ها هم به آن دست نیازیده اند. هدف از این پژوهش، ترسیم جهان واقعی با زبانی فراواقعی و رسیدن به حقیقت برتر از طریق امور ذهنی و روحی، با بهره گیری از مکتب سوررئالیسم در این اثر شاعر مذکور است.
رابطه ساختارشکنانه فرهنگ و طبیعت: نقدی بومگرایانه بر چند سروده از سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا بحران های بوم زیستی معاصر را در نگرش اومانیستی (انسان محور) و تقابل میان فرهنگ و طبیعت می بیند. به همین دلیل، طبیعت از منظر این رویکرد ادبی نه صرفاً موضوعی زیباشناسانه، بلکه واقعیتی مهم و حیاتی تلقی شده و تعهد اخلاقی نویسنده نسبت به طبیعت و صیانت از آن را یک اصل می داند. سپهری از تأثیرگذاران شعر معاصر است که در درازنای دهه ها به عنوان شاعری طبیعت گرا و بدون توجه ویژه به گرایشات بوم گرایانه اش به بوته نقد گذاشته شده است. این در حالی است که شاعر با برهم زدن ساختار تقابلی فرهنگ/ طبیعت با رویکردی بوم گرایانه در بسیاری از سروده هایش بر رابطه ای تعاملی میان این دو پدیده تأکید دارد. بر همین اساس، پژوهش پیش رو با رویکردی توصیفی- تحلیلی ضمن نمایاندن این تقابل ها در چند سروده مشهور شاعر، به واکاوی آن ها در این چارچوب نقدی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که سپهری با مردود دانستن برتری فرهنگ در نگرش اومانیستی و ارائه نگرش خاص خویش به طبیعت از دریچه بوم شناسی ژرف نگر و بازشناساندن جایگاه انسان در آن سعی در اصلاح نگرش و رویکرد مخاطب نسبت به طبیعت و برقراری رابطه ای تعاملی با آن دارد.
زن و روابط عاشقانه ی آن در اشعار نظامی گنجوی و سهراب سپهری
منبع:
زن و فرهنگ سال هشتم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
73-82
حوزههای تخصصی:
هدف در این مقاله مقایسه روابط عاشقانه از دیدگاه دو شاعر متعلق به دو دوره ی مختلف ادبی و تاریخی ایران زمین تعلق داشته، بود. این دو شاعر نگرش های متفاوتی از نظر جامعه شناسی، روان شناسی و ادبی به جایگاه زن و روابط عاشقانه داشتند. تفاوت های معرفتی این دو شاعر در نوع دیدشان به روابط اخلاقی و عاشقانه تأثیر گذاشته و تعریف و شناختی از زن را شکل داده است. روش به کار رفته روشی مقایسه ای و توصیفی است و با تکیه بر آثار دو شاعر مورد نظر به روابط عاشقانه پرداخته شده است. یافته ها نشان داد که نظامی، با توجه به روحیات شخصی و سوانح زندگی خویش و اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به نگرشی مختص به خود چونان سبکی شخصی از زن و روابط آن رسیده و به همین سان سهراب سپهری با همه ی مؤلفه های زندگی در عصر نو و تجربیات فردی خویش، تصویری منحصر به فرد از روابط عاشقانه را به مخاطب عرضه کرده است. در نهایت این نتیجه بدست آمد که روابط عاشقانه در داستان های غنایی نظامی در سه منظومه ی خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت پیکر بیشتر رنگ و صبغه ی جسمانی و زمینی گرفته است و معطوف به آن رویکرد می باشد. شاعر با در دست داشتن ابزار قوی توصیف های شگرف و خیال انگیز، خواننده را به سوی بزم و عیش و نوش و شادخواری برده است در حالیکه روابط عاشقانه در اشعار سهراب سپهری، به نوع روحانی و روانی آن محدود گشته و معشوقی اثیری در روح شاعر و عوالم آن مشاهده می شود.
جلوه هایی از زندگی انسان در شعر سهراب سپهری
منبع:
شفای دل سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳
63 - 86
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی ابعاد زندگی انسان و دغدغه های سهراب سپهری و در نتیجه پیام ها و راهکارهایی که این شاعر بزرگ معاصر برای انسان دارد، نوشته شده است؛ چرا که به حق می توان گفت: سپهری یکی از بزرگ شاعرانی است که متمایز زیسته و ممتاز اندیشیده و افکار و سبک زندگی خویش را بی چشم داشت با هم عصران خویش در میان نهاده و در این راستا، گفتار، زندگی و آرامش بی بدیل او شاهدی بر این مدعا است. پیداست که عامل اصلی تمایز او با انسان امروزی در این گفتار و نیز در آثارش، جدای از اثر پذیرفتن از عرفان غنی ایرانی- اسلامی، علاقه مندی سهراب به آیین های شرق دور، مطالعات و سفرهای طولانی او و هم زیستی مسالمت آمیز او با طبیعت و در نتیجه ، شاعرانه زیستنی جامعه پسند با اطرافیان خویش می باشد. در این نوشته پس از تأمل فراوان و خوانش های زیاد بر آثار او و نیز بسامد نمونه هایی گران قدر از انسان و مسائل مربوط به او در اشعار این بزرگ مرد، شاهد مثال هایی برای هر یک آمده است.
جستجوی انگاره خانه در آثار «سهراب سپهری» بر مبنای پدیدارشناسی تخیل «گاستون باشلار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
1 - 25
حوزههای تخصصی:
«خانه» یکی از مؤلفه های اصلی در تخیّل ادبی است که انگاره های متفاوتی را صورت بندی می کند. در انگاره ی خانه، مفاهیمی چون هویت یابی، دلبستگی، فضائیت وجود (به تعبیر هایدگر)، مکان کاوی روان (به تعبیر باشلار)، انسجام کالبد روان شناختی (از دیدگاه شولتز)، انگاره ی ماندلا یا تمرکز روان ناخودآگاه از جنبه ی روان شناختی یونگ و مانند آن، دیده می شود. خانه ی زادگاه مهم ترین انگاره ای است که در اشعار و آثار ادبی منثور می توان یافت. انگاره ی خانه که سرشار از رمانس، با تمام ویژگی های آن است، بی شک نزد هر شاعری دارای ویژگی هایی خاص، مطابق با رویکرد آن شاعر به جهان و هستی است و سبک شناسی این انگاره می تواند رویکردی مناسب برای شناخت جهان درونی و ذهنی شاعر باشد. مقاله<sub> </sub>ی حاضر به سبک شناسی انگاره ی خانه در هشت کتاب سهراب سپهری می پردازد و با بخش بندی آن به سه دوره ی متفاوت و متمایز، رویکرد سپهری را به مفهوم خانه، از ابتدا تا انتهای دوره ی شاعری در مجموعه ی هشت کتاب و همچنین کتاب ناتمام اطاق آبی بررسی می کند. از بررسی این سه دوره می توان دریافت که چگونه مفهوم خانه، در سه ایماژ متفاوت، در تخیّل ناخودآگاه سپهری شکل گرفته است و چگونه یک ایماژ مشخص – در اینجا خانه – در محور جانشینی تخیّل، به تصویری دیگر، دگردیسی می یابد. «خانه» یکی از مؤلفه های اصلی در تخیّل ادبی است که انگاره های متفاوتی را صورت بندی می کند. در انگاره ی خانه، مفاهیمی چون هویت یابی، دلبستگی، فضائیت وجود (به تعبیر هایدگر)، مکان کاوی روان (به تعبیر باشلار)، انسجام کالبد روان شناختی (از دیدگاه شولتز)، انگاره ی ماندلا یا تمرکز روان ناخودآگاه از جنبه ی روان شناختی یونگ و مانند آن، دیده می شود. خانه ی زادگاه مهم ترین انگاره ای است که در اشعار و آثار ادبی منثور می توان یافت. انگاره ی خانه که سرشار از رمانس، با تمام ویژگی های آن است، بی شک نزد هر شاعری دارای ویژگی هایی خاص، مطابق با رویکرد آن شاعر به جهان و هستی است و سبک شناسی این انگاره می تواند رویکردی مناسب برای شناخت جهان درونی و ذهنی شاعر باشد. مقاله<sub> </sub>ی حاضر به سبک شناسی انگاره ی خانه در هشت کتاب سهراب سپهری می پردازد و با بخش بندی آن به سه دوره ی متفاوت و متمایز، رویکرد سپهری را به مفهوم خانه، از ابتدا تا انتهای دوره ی شاعری در مجموعه ی هشت کتاب و همچنین کتاب ناتمام اطاق آبی بررسی می کند. از بررسی این سه دوره می توان دریافت که چگونه مفهوم خانه، در سه ایماژ متفاوت، در تخیّل ناخودآگاه سپهری شکل گرفته است و چگونه یک ایماژ مشخص – در اینجا خانه – در محور جانشینی تخیّل، به تصویری دیگر، دگردیسی می یابد. واژه های کلیدی: انگاره ی خانه، سهراب سپهری، گاستون باشلار، هویت.
تحلیل ساختار روایی شعر «مسافر» سهراب سپهری بر اساس الگوی ریخت شناسی
حوزههای تخصصی:
نظریه ریخت شناسی از جمله نظریه هایی است که در زمینه تحلیلِ ساختاری آثار ادبی بسیار کارآمد است. اهمیت این نظریه سبب شد تا با رویکرد به آن، شعر مسافر از سهراب سپهری مورد مطالعه شکل شناسی قرار گیرد. این پژوهش به طور کلی به دو بخش تقسیم می گردد: بخش اول، به بیان مباحث نظری و اصول تئوری ریخت شناسی و الگوی ولادیمیر پراپ در تحلیلِ آثار ادبی می پردازد. همچنین اصطلاحاتِ مربوط به این نظریه از قبیل «خویشکاری»، «نمودگار» و «حرکت» در این بخش شرح داده می شود. در بخشِ دوم، عناصر ریخت شناسیِ شعر و ارکانِ موجود در آن در قالب جدول هایی ارائه می گردد. علاوه بر آن، نگارنده تحتِ عنوانِ تحلیل ریخت شناسی مسافر، با توجه به الگوی ساختاری پراپ و بافتِ تاریخی آن به ارائه تحلیل کلّی از این شعر می پردازد. نتیجه این تحلیل نشان می دهد عناصر ریخت شناسی و ساختارِ این شعر، علاوه بر برخی شباهت ها با الگوی روایی پراپ، از ساختاری مستقل برخوردار است که آن را باید در چارچوب تفاوت های جامعه ایران و روسیه تحلیل کرد.
«بررسی و مقایسه ی مفهوم "عادت ستیزی" در اندیشه ی عین القضات همدانی و سهراب سپهری»
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری از معدود شاعران تأثیرگذار معاصر ایران است که تمایلات عارفانه در اشعارش دیده می شود. برخی اندیشه های وی را متأثر از عرفان خاور دور و تعالیم ذن و بودا می دانند و عدّه ای بر این باورند که آراء و نظریات وی به آراء و نظریات عارفانی چون مولوی، ابوسعید و... نزدیک است. یکی از مفاهیم عرفانی مطرح شده در شعر سهراب سپهری، مفهوم «عادت ستیزی» است. «عادت ستیزی» به این معناست که عارف سعی می کند با به کارگیری شگردهایی، غبار عادت را از چهره ی حقیقت بزداید. وی می خواهد ذهن مخاطب را از قیود عادت، تقلید و تعصب آزاد سازد و با شکستن بت های ذهنی و تقدس زدایی از برخی مفاهیم موروثی، به مخاطب اجازه دهد بدون واسطه ببیند و حقایق را درک کند. این اندیشه ی عادت ستیزانه را در نوشته های عین القضات همدانی نیز می توان یافت. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی به مقایسه ی عقاید عین القضات و سپهری درباره ی عادت ستیزی پرداختیم و مشخص شد که این مفهوم در اندیشه ی آن ها یکسان مطرح شده و نظریاتشان بسیار به هم نزدیک است. بنابراین شاید بتوان گفت عرفان سپهری، ادامه ی عرفان اصیل ایرانی است و سهراب در بیان تفکرات خود، اندیشه های عارفان بزرگ ایرانی، از جمله عین القضات را پیش چشم داشته است
انطباق ماهوی میان مضامین شهر و طبیعت در اشعارسهراب سپهری با اندیشمندان حوزه طراحی محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دوم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۵
73 - 79
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر هر یک از زاویه دیدی خاص و نیز با دغدغه های بعضاً متفاوتی نسبت به وضعیت محیط های شهری محل زندگی خود، سخن رانده اند. مقولاتی همچون شهر، طبیعت، انسان ، محیط زیست، بوم، اجتماع و نظایر آن از جمله مهمترین مباحثی است که شاعران در لابلای اشعار خود بدان ها پرداخته اند. از میان شاعران معاصری که از طبیعت می گویند، از شهرگریزی دم می زنند و هر یک به نحوی از منظر طبیعت و اکولوژی به شهر می پردازند، سهراب سپهری چهره ای برجسته دارد. این مقاله با هدف واکاوی و تبیین نگاه سهراب سپهری به موضوعات شهر و طبیعت، تلاش دارد تا توجه ویژه وی را به مسائل و مشکلات زیست محیطی و بوم شناسانه جامعه ایرانی، نمایان سازد. بر این مبنا، این مقاله با روشی تفسیری _ تاریخی به تحلیل محتوای کیفی مضمون مبنا در متون و دیوان های اشعار سهراب سپهری می پردازد. یافته های این نوشتار نشان می دهد که در سروده های سهراب، ارزش های طبیعی و اکولوژی نهفته است. پارادایم ها و یا مضامین "ارتباط میان طبیعت وشهر"، "اکولوژی شهری و منظر"و " رویکرد روستا شهری" ، مهمترین مواردی اند که شاعر به بیان آنها می پردازد.
تطبیق جایگاه عرفان اسلامی و اندیشه ذن بودیسم در نقاشی های سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
367 - 387
حوزههای تخصصی:
نقّاشی و شعر به عنوان دو هنری که ارتباط نزدیکی با اندیشه ها و علایق فرد دارند، انعکاسی از باورهای مذهبی رایج و نمادهای مربوط به آن هستند. نقاشی و شعر هر دو از یک سرچشمه و یک منبع سیراب گشته اند و بر تفکّرات و اندیشه های صاحب اثر منطبق اند. سهراب سپهری شاعر و نقاش دوره معاصر دارای سبک خاصی است که آثار او را از دیگران متمایز می سازد. مسئله ای که می توان مطرح کرد چگونگی انعکاس باورهای فرهنگی و اندیشه های عرفانی موجود در نقاشی های سهراب سپهری است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا به دنبال واکاوی سبک موجود در نقاشی های سهراب سپهری است. یافته های پژوهش حاکی از این است که سپهری در نقاشی های خود از اندیشه های عرفانی از جمله عرفان اسلامی و ذن بودیسم بهره جسته و آثار وی تحت تأثیر سلوک ذن می باشد. اغلب هنرمندانِ عارف مسلک از جمله سپهری به طبیعت که یکی از جلوه های آشکار خلقت هستی است، توجه بسیاری داشته اند. سپهری خداوند را کنار کاج بلند و لای شب بوها می بیند و احساس می کند. همچنین آثار سپهری دارای بن مایه های هنری و معنایی جهانی بینی عرفان از جمله عرفان اسلامی است. به طور کلی می توان چنین گفت که در ترکیب بندی و نحوه ترسیم نقاشی های سپهری اندیشه های عرفانی و سلوک ذن بودیسم به شدت تأثیرگذار بوده اند. همچنین وجود نمادهای سمبلیک عرفانی و ذن بودیسمی از جمله کوه، درخت و... در نقاشی های سپهری نشان دهنده طبیعت گرایی سپهری می باشد که خود یکی از اندیشه های عرفانی و اصول ذن بودیسم می باشد. اهداف تحقیق 1. بررسی تأثیر اندیشه ذن و عرفان اسلامی بر ترکیب نقاشی های سهراب سپهری. 2. بررسی جنبه های نمادین عناصر طبیعت در نقاشی ها ی سهراب سپهری با توجه به اندیشه ذن بودیسم و عرفان اسلامی. سؤالات تحقیق 1. اندیشه ذن بودیسم و عرفان اسلامی چه تأثیری بر ترکیب بندی نقاشی های سهراب سپهری داشته است؟ 2. با توجه به اندیشه ذن، جنبه های نمادین عناصر طبیعت در نقاشی های سهراب سپهری چیست؟