مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۴۱.
۷۴۲.
۷۴۳.
۷۴۴.
۷۴۵.
۷۴۶.
۷۴۷.
۷۴۸.
۷۴۹.
۷۵۰.
۷۵۱.
۷۵۲.
۷۵۳.
۷۵۴.
۷۵۵.
۷۵۶.
۷۵۷.
اسطوره
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲ و ۸۳
31 - 49
حوزه های تخصصی:
باران عامل اصلی تداوم حیات، نعمت بی بدیل خداوند و نماد رحمت اوست. مردم کردزبان مانند سایر ایرانیان، برای تکریم باران، آیین های بسیاری داشته اند. آنان برای رفع خشکسالی و کمبود باران، به اجرای سنت هایی چون:اند اندنننن هلط هلط هلوونه کط، گاؤووانه کی، گدایی کردن آب، جنگ و درگیری تصنعی، چیستان، آب فروختن، بووکه بارانه، بیل دانه، بازی په ثان و ... می پرداختند. بارش متمادی باران های ویرانگر و سیل آسا نیز آنان را به اجرای رسومی برای بند آوردن باران مقید می کرد؛ از جمله این آیین ها می توان به ئاساره چز، پنهان کردن شیر زائو، دفن نی و نعل، چهل کچل و ... اشاره کرد. باران در نامگذاری ماه های کُردی نقش داشته است؛ چنانکه نام دیگر ماه «که وکؤ» در برخی از روستاها «به خته واران» است. حتی محور انجام بسیاری از سنن کردی مانند: «پنجه شور»، «خه ره گه وه ئاو مه وه ر»، «چارچار»، «سط شه ش» و ... نیز باران است. سنن مربوط به باران، بر اساس شیوه اجرا، به دو دسته گروهی و فردی تقسیم می شوند. در شکل فردی این آیین ها، که به نوعی طلسم یا حرز محسوب می شوند، اعتراض برای برانگیختن خشم و به دنبال آن شفقت ایزد دیده می شود؛ اما در شکل گروهی آن، مبانی اسطوره ای و نیایش جمعی و معنوی غالب است. مقاله حاضر، که گردآوری اطلاعات آن به روش کتابخانه ای و مصاحبه بوده، با رویکرد توصیفی - تحلیلی به تبیین آیین های مربوط به باران در مناطق کردنشین و جایگاه اسطوره ای آنها پرداخته است.
اسطوره ها و حماسه ها در روایات تاریخی شاهنامه و نمود آن در نگاره های شاهنامه بایسنقری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
594 - 617
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی سرگذشت قومی و ملی با آمیزه ای از اسطوره، حماسه و تاریخ است که گرچه در طول سالیان متمادی محققان و اندیشمندان مختلف سعی در جدا سازی بخش های مختلف این اثر سترگ و مانا داشته اند؛ امّا درواقع جداسازی این سه عنصر اصلی؛ به ویژه اسطوره از ساختار کلی شاهنامه امری امکان ناپذیر است. آنچه بیش از دیگر آثار بزرگ هم سنخ، شاهنامه را این چنین مانا کرده است، ژرف ساخت اسطوره ای و حماسی در سرتاسر این اثر است؛ گواه این مدعا آنکه ردپای اسطوره را در جای جای حوادث بخش مربوط به روایات تاریخی شاهنامه می توان به خوبی مشاهده کرد. اگرچه آفرینش روایات اساطیری و حماسی از رویدادهای تاریخی، مسلماً تابع ضوابط و شرایطی است که رعایت دقیق آن ها در قالب نظمی سَخته و سنجیده و استوار و کلامی متین و صریح؛ آن گونه که در شاهنامه فردوسی جلوه گر شده است، حاکی از تسلط و آگاهی بی نظیر فردوسی بر اساطیر گذشته ملت ایران است، تأثیر عوامل ماوراء الطبیعی به وضوح در بخش تاریخی شاهنامه دیده می شود؛ به گونه ای که برخی از ماجراهای این قسمت عملاً با تخیل همراه است. نمونه هایی چند از این امر مانند یاری جستن از جادوگران، کمک ایزد سروش، اژدهاکشی، پیروزی های خارق العاده سپاهی کوچک بر ارتشی بزرگ همه از این نوع حوادث خارق العاده بخش تاریخی شاهنامه است. پژوهش حاضر به دنبال بررسی اساطیر و نمودهای آن در بخش تاریخ روایی شاهنامه و نمود آن در نگاره های شاهنامه بایسنقری است.اهداف پژوهش:بررسی سبک و شیوه روایت رخدادهای اساطیری در بخش تاریخی شاهنامه.بررسی عناصر اسطوره ای را در بخش تاریخی شاهنامه و نگاره های شاهنامه بایسنقری.سؤالات پژوهش:سبک و شیوه روایت رخدادهای اساطیری در بخش تاریخی شاهنامه چگونه است؟عناصر اسطوره ای در بخش تاریخی شاهنامه و نگاره های شاهنامه بایسنقری چه جایگاهی دارد؟
واکاوی نمودهای عجایب نگارانه در متون پهلوی و مانوی در عصر ساسانی و سه سده نخست پس از اسلام در ایران
منبع:
فردوس هنر سال ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰
52 - 77
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: عجایب نگاری درخصوص یک سنت دیرین در هنر و ادبیات بسیاری از فرهنگ ها و تمدن ها به کار می رود. آنچه در این پژوهش موردبحث و تمرکز قرارگرفته است، شامل نمودهای محتوایی و هنری ناظر بر سنت عجایب نگاری در ایران با رویکرد بر متون پهلوی و مانوی عهد ساسانی سده های نخست پس از اسلام است. این نمودها شامل موجودات اسطوره ای، وقایع عجیب و روایات مابعدالطبیعی هستند. پژوهش، با تجزیه و تحلیل متون و داستان های ادوار ذکرشده، در پی چگونگی کاربست عناصر عجیب برای انتقال ایده های دینی و فلسفی، درس های اخلاقی و مفاهیم کیهان شناختی است.هدف: واکاوی رویکردهای خیالی و عجایب نگارانه در هنر و ادبیات ایران ساسانی، مبتنی بر سنت های فکری، دینی و اسطوره ای پیش از اسلام است.سؤال تحقیق: «عوامل تأثیرگذار بر نمود عجایب نگاری در ادبیات و هنر پهلوی و مانوی در عهد ساسانی و سده های نخستین اسلامی کدام اند؟»روش تحقیق: این پژوهش از نوع بنیادی بوده و با روشی توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای، اسناد الکترونیکی و استفاده از محفوظات موزه ها، به تجزیه وتحلیل استنتاجی داده های برخاسته از نمونه های متنی و آثار هنری ادوار یادشده پرداخته است.نتیجه گیری: پژوهش بیانگر آن است که سنت عجایب نگاری در هنر و ادبیات ایران به سبب بهره مندی از مبانی منسجمی چون قوه اسطوره، نمادپردازی و رمزگرایی، انسان انگاری و دین و نیز به واسطه اشتراکات گوناگون محتوایی و سبکی و تأثیرات بینامتنی درون مایه ای با تمدن های دیگر، دارای زنجیره ای پیوسته و الگومدار از عهد پیش از اسلام تا سده های نخست پس از ورود این آیین در ایران است.
نقش زن در رقص قاسم آبادی با تأکید بر آیین شالی کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
133 - 150
حوزه های تخصصی:
سهم بیشتر نیروی کار مرتبط با شالی کاری در استان گیلان، مربوط به زنان روستایی است که از دانش تجربی زیادی در حیطه کاری خود برخوردارند و از این رو حضور آن ها اهمیت ویژه ای دارد. زنان آداب شالی کاری یعنی کاشت، داشت و برداشت را در آیین های نمایشی مانند رقص قاسم آبادی نشان می دهند که علاوه بر جذابیت بصری، بیانگر پیوند معنوی و اسطوره ای با طبیعت هستند. بر همین اساس پرسش پژوهش حاضر در راستای نقش شاخص زنان در رقص قاسم آبادی و اجرای آداب شالی کاری مطرح شده و هدف از آن پاسخ به اهمیت حضور زنان در رقص قاسم آبادی براساس آیین شالی کاری است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، نظری و از لحاظ ماهیت و روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی با استفاده از روش مردم نگاری در منطقه، مشاهده، مصاحبه، ثبت و ضبط اطلاعات انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد زنان در رقص قاسم آبادی به کمک انواع مهارت های یدی، قواعد شالی کاری و سپاسگزاری از برکات آن را نمایش می دهند. به عبارتی، رقص قاسم آبادی آینه تنوع فرهنگی و اندیشه های انسانی است. زنان در قالبی شاد، مفهوم الگوهای حرکت در شالی کاری را نشان می دهند و به همین دلیل این مفاهیم جایگاه اسطوره ای پیدا می کنند. از این رو به عنوان یک الهه مادر همتای ایزدبانوی اَناهیتا، مادر انسان و مادر زمین محسوب می شوند و مورد پرستش قرار می گیرند. به عبارت دیگر، تداوم و تمدید حیات و زنده بودن نقش زنان در ناخودآگاه آدمی به منظور انتقال برکت بخشی، پیونددهندگی و شفابخشی تجسم می شود.
بدر شاکر السیاب و گذار از شعر رمانتیک به شعر مدرنیستی تاماس استرن الیوت بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
243 - 260
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نفوذ و تأثیر توماس استرنز الیوت (1888-1965) شاعر، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی- بریتانیایی بر شعر بدر شاکر السیاب (۱۹۲۶-۱۹۶۴)، شاعر مشهور عراقی و از پیشاهنگان شعر نو عرب می پردازد. سؤال اصلی تحقیق این است که کدام خاستگاه اندیشگانی از اندیشه های الیوت بر آثار السیاب تأثیر گذاشته است و تأثیرات بیانی یا صور خیال تی .اس الیوت بر بدر شاکر السیاب چه هستند؟ روش پژوهش پیشِ رو، توصیفی-تحلیلی است و اساس آن مبتنی بر نظریه تطبیقی تأثیر مکتب فرانسوی کلادیوگیین در «زیبایی شناسی تأثیر ادبی» است. مطابق با نظریه کلادیوگیین، تأثیر ادبی محل زایش آثار ادبی دیگر می شود و ادبیات، ادبیات تولید می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد السیاب، تحت تأثیر اندیشگانی و بیانی الیوت قرار گرفت و دیگر روی از شعر رومانتیک برتافت و به شعر مدرنیستی الیوت روی آورد. وی به مضامین مشابه الیوت توجه کرد و از این رو شعرش بازتاب ناامیدی و یأسی است که در عراق حاکم شده بود و عراق را همانند سرزمین بایر الیوت توصیف کرد؛ دیکتاتورها و مستبدانِ عراق را غیرمستقیم به باد انتقاد گرفت و به تأثی از الیوت، بغداد را شهر غیرواقعی توصیف کرد که بایر و بی آب و علف است که از آن چیزی رویش نخواهد کرد؛ همان گونه که الیوت معتقد است از سرزمین بایر هیچ رویش و رشدی اتفاق نمی افتد. در حوزه تأثیرات بیان یا صورخیال، السیاب تحت تأثیر الیوت، به واسطه بهره گیری هنرمندانه از اسطوره تموز و ایشتر، به مسببین سرزمین بایر عرب حمله کرد. تحت تأثیر الیوت، السیاب از استعاره های الیوتی استفاده کرده است و برای نشان دادن غلبه تاریکی بر روشنایی، شب را با صنعت تشخیص به کار برده است؛ همان شیوه ای که الیوت نیز در بازنمود اوضاع تیره و تار سرزمین بایر از آن بهره گرفته است. هرچند الیوت بر السیاب اثر گذاشت، اما شعر السیاب به هیچ روی تقلیدی نیست و وی اشعاری را سروده که تأثیر الیوت را کم و ناچیز جلوه می دهد.
بررسی و تحلیل انواع پیکرگردانی در اساطیر و افسانه های هندی (بر اساس کتاب قصه ها و افسانه های مردم هند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
25 - 44
پیشینه ادبی، تنوع فرهنگی حوزه وسیع ادبیات آیینی در هند، باعث پیدایی مجموعه ای غنی از داستان های اساطیری شده است که بسیاری از این اساطیر، هزاران سال به شکل شفاهی منتقل شده اند. از سویی، بیشتر اساطیر هندی، تنها در سطح فرهنگ شفاهی وجود دارند که باید ثبت شوند. برخی از این اساطیر، معرف سنت ها و روایت های ایزدان بزرگی اند که بخش اعظم ایزدان امروز هند را تشکیل می دهند و وقوع امور خارق العاده در آن ها، امری رایج است؛ بنابراین در افسانه ها با موجوداتی مواجه می شویم که ناگهان دگرگون می شوند و از جماد به حیوان، از حیوان به انسان، پیکرگردانی می کنند و به کارهایی خارج از محدود ه طبیعی انسان می پردازند. از سوی دیگر، این پیکرگردانی ها به عنوان آینه آمال و آرزوهای دست نیافتنی مردم آن دیار، ساخته و پرداخته شده اند؛ بنابراین هدف از این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و بر مبنای چارچوب نظری تحقیق، واکاوی و تحلیل کارکرد انواع پیکرگردانی در اسطوره ها و افسانه های هندی است که دایره ای وسیع از استحاله انسان، جانوران، فرشتگان، ایزدان، دیوان، پریان و اعمال، رفتار و حتی سخن گفتن ها و دگردیسی هایشان را دربرمی گیرد. این مقاله نشان می دهد، پیکرگردانی های موجود در اساطیر و افسانه های هندی، معرف بخش بزرگی از آرزوها و آیین های مردم هند است که در شخصیت و اَعمال ایزدان امروز آن دیار نیز بازتاب یافته است.
پژواک میراث در شعر سیمین بهبهانی و بشری البستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
113 - 135
حوزه های تخصصی:
میراث هر کشوری نشان از اصالت و هویّت آن کشور دارد؛ بسیاری از شاعران با پرداختن به میراث گذشتگان، نقش ارزنده ای در جهت حفظ آن داشته اند. در این میان، شاعران زن، دوشادوش مردان به این امر توجه داشته و با آنان همنوا شده اند. سیمین بهبهانی و بشری بستانی، به دلیل شناخت فراوانی که در حوزه ادبیات و تاریخ دارند، توانسته اند در بهره گیری از میراث گذشته خویش موفق عمل کنند. آنها اگرچه از دو اقلیم متفاوت هستند اما در به کارگیری میراث ملی و دینی، اشتراکات فراوانی دارند. این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی، به تطبیق میراث در اشعار این دو شاعر پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از مفاخر گذشته در اشعار آنها به روشنی منعکس شده است؛ به طوری که سیمین از پادشاهان ساسانی، حافظ و سعدی سخن می گوید و بشری از پادشاهان عراق، متنبی و ابوتمام نام می برد که این امر بیانگر تسلط دو شاعر به فرهنگ غنی خویش است. از آنجا که دو شاعر حوادث مشترکی همچون جنگ را تجربه کرده اند، بنابراین ظلم ستیزی، از مظاهر بارز شعر آنهاست. بشری افزون بر اسطوره های عربی از اسطوره های روم و یونان استفاده کرده است در حالی که نگاه سیمین بیشتر به اسطوره های ایرانی است.
کارکرد اسطوره ای عصا در حماسه های ملی ایران و جهان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
83 - 109
حوزه های تخصصی:
متون حماسی، کارنامه ی ادبی ملت ها و اندیشه اسطوره ای مردمان سرزمین های مختلف است که به تعبیر یونگ «ضمیر ناخودآگاه جمعی» ملت خوانده می شود. برخی از ابزارهای اسطوره ای در متون حماسی علاوه بر کارکرد اصلی خود، ویژگی هایی فراتر از سرشت طبیعی خود و نقشی نمادین دارند. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، کارکرد اسطوره ای عصا در متون حماسی ایران و جهان بررسی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عصا در متون حماسی ملی ایران به عنوان یکی از لوازم بایسته پادشاهی نقش زیادی ندارد در حالی که در نگاره های شاهان ایران باستان، نماد قدرت و مشروعیت آن ها قلمداد می شود. به نظر می رسد: گرز در شاهنامه همان کارکرد عصا را دارد. برخلاف حماسه های ملی ایران در متون حماسی ملل جهان، عصا یا چوبدستی شاهی یکی از ابزارهای نمادین خدایان و الهگان، پادشاهان، پهلوانان، قاضیان و کاهنان به شمار می رود و در آیین بار و سوگند کارکرد بنیادین و اسطوره ای دارد. عصا در حماسه ها خاصیت جادویی هم دارد و الهه ها با عصا به تبدیل صورت و پیکر می پرداختند. خاصیت نیرو بخشی، پیشگیری از نبرد، کمک به پیروزی در نبرد، نشان دادن قدرت و کمال پختگی از موارد دیگر کاربرد عصا در حماسه های ملی ایران و جهان است.
رمزگشایی از کارکردهای بنیادین در اسطوره گیل گمش
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۴
37 - 52
حوزه های تخصصی:
از نخستین روزهای زندگی بشر تا اکنون، یکی از سوالات اساسی انسان، مرگ و زندگی بعد از آن بوده است و آیا زندگی با مردن به اتمام می رسد یا پس از آن به گونه ای دیگر و در جهانی دیگر ادامه می یابد. البته انسان ها از گذشته به این امر واقف بوده اند که بعد از اتمام زندگی نمی تواند به دنیای کنونی برگردد. به ناچار این ناتوانی را با مدد تخیّل جبران کرده و با سفرهای تخیلی و روحانی خویش، کنجکاوی اش را فرونشانده است. این گونه سفرها، گاه در عالم خواب رخ داده اند و گاه در خیال و گاهی هم به وسیله مواد مخدّر و خلسه آور این مسافرت روحانی و مکاشفه آمیز صورت پذیرفته است. در ادبیات بیشتر ملل و فرهنگ های مختلف، نمونه هایی از این گونه سفرنامه های تخیلی موجود است. به عنوان مثال: سفر گیل گمش برای دیدار با انکیدو، سفر اولیس با اموات برای دیدن روح مادرش، سفر ارداویراف به بهشت و برزخ و دوزخ، سفر دانته به دوزخ و برزخ و بهشت نمونه های از این موارد است. روش پژوهش تحلیلی- توصیفی است. اهداف پژوهش عبارتند از: انتقاد از اوضاع جامعه، اصلاح و تزکیه افراد، کمک به گسترش یک دین و عقیده خاص، به عینیّت درآوردن ذهنیّات، طرح و بیان نظریات فلسفی و عرفانی.
نشانه های اساطیری در سام نامه و گرشاسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
45 - 61
حوزه های تخصصی:
حماسه و اسطوره پیوندی استوار دارند؛ چنان که گاه حماسه را برآمده از بطن اسطوره دانسته اند. بسیاری از داستان های کهن عامیانه و حماسی زیربناهایی اساطیری دارند. شخصیت ها، موجودات و حوادث این گونه داستان ها اغلب در لایه ای اساطیری پیچیده شده اند تا مؤثرتر واقع شوند. هر دو داستان سام نامه و گرشاسب نامه آثاری برآمده از مواریث اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران باستان هستند که کمابیش با جهان بینی توحیدی سرایندگان خود درآمیخته اند. با بررسی تطبیقی میان نشانه های اساطیری موجود در این دو اثر و آن چه به عنوان ویژگی متن حماسی شناخته می شود، جایگاه این متون را در میان متون حماسی و اساطیری بررسی می کنیم. با این بررسی مشخص می شود که روند حوادثی که قهرمانان در گرشاسب نامه با آن مواجه می شوند تا حدودی در جهت اهداف ملی و قومی و کاملاً مطابق با ویژگی های متون حماسی است، اما در سام نامه همه چیز حول محور عشق شخصی سام می گردد و با وجود استفاده استعاره گونه ای که سراینده آن از اساطیر کرده است، می توان سام نامه را در ردیف متون نیمه حماسی- نیمه غنایی طبقه بندی کرد.
الگوی سفر قهرمان در تعدادی از قصه های ایرانی
حوزه های تخصصی:
اسطوره سفر قهرمان یکی از انواع اسطوره است که در آن سفر پر فرازونشیب قهرمان از مباحث تکرارشونده داستان به شمار می روند. هدف از نگارش این مقاله ارائه الگوی روایی چهاررکنی است که در آن رکن اول رانده شدن؛ رکن دوم درگیری با مشکلات و موانع؛ رکن سوم نجات به دست نیرویی اغلب غیبی و ماورایی و گاه غیرمنتظره؛ و سرانجام رکن چهارم بازگشت افتخارآمیز و به دست گرفتن قدرت است. منظور از قهرمان در این مقاله معنای کلی و عمومی آن است نه معنای تخصصی. به عبارتی دیگر، منظور نه قهرمان جامعه، بلکه هر شخصیتی است که به نوعی قهرمان داستانی است که در آن روایت می شود، خواه قهرمان واقعی جامعه باشد، مانند سیاوش، خواه نباشد. تمرکز مقاله بردست یابی به شگردهای مختلف الگوی سفر قهرمان، و مقایسه چهار رکن اصلیِ الگوی مذکور در اسطوره-های ایران و جهان نظیر سیاوش، زال، داراب، کوروش، پرسئوس است. نتایج مقایسه نشان می دهد که ساختار روایی این اسطوره ها شباهت فراوانی با یکدیگر دارند و تفاوت آنها مربوط به ویژگی های مضمونی و محتوایی است که از تمایزها و اشکال ویژه تاریخی، فرهنگی، اجتماعی سرچشمه می گیرد.
آفرینش نخستین مردمان بنابر آموزه های متون فارسی میانه
حوزه های تخصصی:
موضوع نخستین انسان و چگونگی آفرینش آن همواره از مباحث فکری ملل و اقوام مختلف بوده و در باورها و اساطیر آنان بازتاب گسترده داشته است. در اساطیر ایرانی اگرچه گزارش های گوناگونی در طول تاریخ چندهزارساله آن مطرح شده اما در غالب متون فارسی میانه زردشتی این نسبت را به کیومرث داده اند. گاه چهره های دیگری نظیر منو، جم و جمیگ، مشی و مشیانه، هوشنگ و تهمورث نیز در این باره پیشنهاد شده اند. بررسی گزارش های فارسی میانه زردشتی که معمولا برگرفته از کتاب اوستا و سنت دین زردشتی است و کتابت آنها غالبا متعلق به اواخر عهد ساسانی و اوایل دوران اسلامی است کیومرث را به عنوان به عنوان نخستین انسان معرفی کرده و مشی و مشیانه را از نطفه کیومرث دانسته اند. این موضوع در مروری به متون مزبور نشان می دهد که متفکرین و اسطوره پردازان ایرانی در اواخر عصر ساسانی در باره نخستین انسان و خاستگاه آن همدادستان شده اند.
مردم شناسی باستان شناختی گیاه زندگی در ایران و بین النهرین باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گیاه زندگی استعاره ای کیهان شناختی است که در طبقه بندی دوگانه هستی بین دو قلمرو مغاک و عالم قدسی (اعلی)، مختص جهان مغاک و ظلمات است. نماد گیاه زندگی طیف وسیعی از نباتات را در بر می گیرد؛ گیاهان رونده و خودرو یا دیمی، گیاهان آغازینی مانند نی (خیزران) و ریواس، گیاهان مخمر و مستی آور همچون قارچ، مایعات نیروبخش مانند شراب و گیاهان وابسته به آن از جمله تاک و خرما، مرکبات و دانه های روغنی مانند زیتون، گیاهان دارویی و سمی همچون شوکران، درختان آتش زا مانند بلوط و کاج و گیاهان معطر و بودار از جمله مصادیق گیاه زندگی اند. این گیاهان رمز طبیعت و فطرت اولیه جهان اند که انسان و تمام موجودات هستی لاجرم از آن عبور می کنند. آئینی بودن و کارکردهای عینیِ نباتات، تابعی از جایگاه نمادین آنها در جهان بینی انسان بوده است و هرکدام از آنها، به نحوی، ویژگی این قلمرو را بازنمایی می کنند. ساختار و مفاهیم حاکم بر جهان ظلمات، از جمله: نیروی حیات، جاودانگی، سکر و خلسه، مخمرات، برهنگی، عشق و نیروی جنسی، دارو و پزشکی، آتش و مانند آن، ساختار مشترک مربوط به نماد گیاه زندگی است. دسته بندی نباتات بر اساس نواحی کیهانی و اسطوره ای، شیوه متفاوتی از طبقه بندی است که در عین نمادین بودن، با خواص و طبیعت این گیاهان انطباق دارد. حوزه مورد مطالعه ما، ایران و بین النهرین باستان است. مهم ترین روش انجام پژوهش، استفاده از منابع مکتوب در حوزه باستان شناسی و هنر و اساطیر این منطقه با تکیه بر رویکرد اسطوره شناسی تطبیقی است. همچنین از داده های مردم شناختی اقوام زاگرس از جمله کردها استفاده شده است.
بازخوانی سیر دگردیسی درخت سرو و گیاه هوم در گذر از اسطوره به عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اساطیر ایرانی بحث اعتقاد به منشأ نباتی انسان با بحث جاودانگی در ارتباط است که با وجود تلاش های فراوان اهریمن و پیروانش در نابود ساختن نیروهای نیک و اهورایی، با دگردیسی پادشاهان و پهلوانان در هیأت گیاهان، موجودیت آنان حفظ شده، دگرباره به چرخه اساطیری بازگشته اند. این پژوهش با روش تحلیل محتوا در پی بررسی و تحلیل سیر دگردیسی مهم ترین اساطیر گیاهی- سرو و هوم- است که نتایج بررسی نشان می دهند سرو در پیوند با عنصر خورشید، با خدای مهر در ارتباط است و با آن که در اوستا و متون پهلوی نشانی از آن نیست، به استناد شاهنامه از متن گشتاسب نامه، سرو به عنوان درختی مقدس به دست زرتشت در زمین کاشته شده است. سرو در غزل عرفانی با تأثیرپذیری از غزل عراقی، نمادی از حسن و زیبایی است که در بیشتر دوره ها قداست آیینی و قدسی خود را حفظ کرده و خویشکاری های اساطیری آن تداوم پیدا کرده است؛ اما گاهی نیز دچار دگردیسی تحول شده است. هوم نیز اسطوره ای مهری است که در مراسم قربانی به عنوان نوشابه انوشگی استفاده می شده؛ اما در اوستای کهن با آن مخالفت شده است؛ اما در اوستای متأخر و متون پهلوی تا حدودی به خویشکاری اساطیری خویش بازگشته و حتی تا مقام ایزدی پیش رفته است. این اسطوره در شاهنامه و متون پهلوانی دگردیسی انسانی را تجربه کرده و در متون عرفانی با انتقال خویشکاری های خود به آب حیات و می عرفانی دچار دگردیسی انتقال شده است.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
حوزه های تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.
تطبیق داستان کیخسرو وسارای با محوریت مرگ بی مرگی در گذر از آب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعریف و مفهومی که هر انسان از پدیده ها دارد، در عین اختصاصی و فردی بودن آن، به روح مشترک جمعی وصل می شود و نشان و خاطره ای گروهی را در خود بر جای می گذارد. این روح مشترک جمعی و اندیشه های کلی را اندیشمندان و ناقدان علوم انسانی در دسته مفاهیم ضمنی قرار داده اند. مفاهیم ضمنی که از دیدگاهی همان اسطوره است. چه اسطوره داستان های به جامانده از یک قوم باشد و چه مفهوم ذهنی، که مصداق های مختلفی را در بر می گیرد، این جستار به روش توصیفی - تحلیلی به بررسی تطبیقی و بیان شباهت ها و تفاوت های دو داستان کیخسرو و سارای (ترکی آذری) در ارتباط با کهن الگو و اسطوره مرگ و آب، بر اساس دیدگاه و مکتب آمریکایی می پردازد. اسطوره هر دو داستان در ارتباط با مرگ و آب است. چه مرگی که به بی مرگی و مرگ عارفانه کیخسرو تفسیر شود و چه مرگی که برای نشان دادن پاکی صورت گیرد و از قهرمان مورد نظر (سارای) جسد و کالبدی نماند. هر دو اسطوره و افسانه در گذر از آب زاینده، چنین مرگی را به قهرمانان خود هدیه می دهند.
تحلیل مقایسه ای اسطوره شناسی از باور بلاگردانی در سنت دریایی بندرکنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۰
۵۴-۳۵
حوزه های تخصصی:
ترس از مرگ، اصلی ترین دغدغه ساکنان و ملوانان بندرکنگ بود و آنها را برآن داشت که به باورهایی از بلاگردانی متوسل شوند تا به دفع مرگ و شر بپردازند و بلاهای طبیعی را تحت سلطه خود درآورند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی این باور در سنت دریایی ساکنان بندر گنگ بپردازد و در ادامه، با تکیه بر نمونه های اساطیری مشابه، آنها را تحلیل کند. بنابراین، در این پژوهش ابتدا باورهای بلاگردانی مرتبط با سنت دریایی به صورت میدانی و در قالب مصاحبه با زنان و مردان گردآوری و سپس با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و کتابهای اساطیر ملل، تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که باور بلاگردانی در میان ساکنان بندرکنگ به دو صورت بی واسطه و با واسطه (بلاگردانی از طریق حیوان و اشیاء) رواج داشته است. باورهای بلاگردانی که بی واسطه عبارتند از: ریختن خرما در دریا و اذان گفتن و قرآن خواندن به هنگام طوفان. و باورهای باواسطه نیز عبارتند از: قربانی کردن گاو، قرار دادن مرغ به همراه زنان در لنج، قراردادن کفش کُوش در جهت باد و مالیدن حنا و فضولات حیوانی بر در خانه ها.