مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
فلسفه
حوزه های تخصصی:
محمد بن عبد الله بن مسره بن نجیح القرطبی(۲۶۹-۳۱۹ه.ق) از اولین فیلسوفان مسلمان شناخته شده در حوزه آندلس است که توانست در غرب جهان اسلام شاکله مکتب فلسفی عرفانی " المریه" را در آنجا پایه گذاری نماید. کشف اخیر دو رساله به دست آمده از وی در کتابخانه چستر بیتی[1] دوبلین توسط محمد کمال ابراهیم جعفر، نشان دهنده نمونه های آغازین تفکر نظری منحصر به فردی در آندلس است. وی متقدم بر ابن عربی با غور در معانی نمادین حروف مقطعه قرآنی به مثابه رموزی ناظر بر عالم هستی، پیشگام در بیان سنت رمزی مبتنی بر ارتباطی تکوینی میان کتابت و سخن وحی با تمامی مخلوقات در عالم است. حروف عربی در نظر وی مشابه سهل التستری ، اصول الاشیاء هستند.این حروف صادر شده از وحی صرفا عناصری قراردادی در زبان معمولی نیستند بلکه سرچشمه گوهری اصیل می باشند که عالم هستی، از آنان زاده می گردد بدین ترتیب سخن وحی از یک سو ماده اولیه و از دیگر سوی جوهری ملکوتی است در نتیجه همه موجودات در بعد کیهانی، کتاب حق هستند. این خامه بنای آن دارد که با تبیینی روان از مفاد رساله خواص الحروف (رساله ای در باب نقش و جایگاه عرفانی "حروف" در حقیقت وجود و هستی) که طولانی تر از دیگر رساله (الاعتبار) وی است و مبین سنت پیچیده و رمز آلودی از اندیشه های اعتزال، تصوف، نوافلاطونی، باطنی گرایی بخصوص برخی ویژگی های تعالیم اسماعیلی-شیعی (در حاق اندیشه های وی) می باشد، سهمی در بازخوانی این سنت رمزی را به خود اختصاص دهد. [1] Chesterbeaty شماره ی مقاله: ۲۰
رابطه ضرورت بیرونی و درونی و علم در نزد هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
869 - 897
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های فلسفه هگل موضوع ضرورت است. در اینجا معنای ضرورت به خودی خود، مورد بحث نیست. بلکه با حفظ معنای مورد نظر آن، نظر به دو قید بکار رفته بیرونی و درونیِ ضرورت، در سخنان هگل است. از سوی دیگرهگل بین این دو نوع ضرورت و علم واقعی ارتباط برقرار کرده است. بنابراین در اینجا، ضرورت بیرونی و درونی و رابطه آن دو با یکدیگر و رابطه آن دو با علم واقعی مورد تامل و تحلیل قرار می گیرد. براساس سخنان هگل ضرورت بیرونی که به دو صورت و در واقع با دو نوع کوشش تحقق می یابد، از یک سو نشان می دهد اینک به طور ضروری زمان آن رسیده است که فلسفه به سطح علم فرا رود و از سوی دیگر به تحقق این هدف، یعنی علم، می انجامد. از سوی دیگر علم یا نظام فلسفی با ضرورت درونی اش نیز برای تکوین خود در واقع همان راه درازی را طی می کند که در طول آن دو نوع کوشش یا ضرورت بیرونی طی شده است. همچنین این دو نوع ضرورت بیرونی از همان منطقی پیروی می کنند که بر تکوین نظام که دارای ضرورت درونی است حاکم است..
پژوهشی در رَوایی یا ناروایی تفسیر فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم از عصر نزول تا کنون با روش های مختلف و متفاوت تفسیر شده است. یکی از روش های تفسیری آن که در رَوایی یا ناروایی آن اختلاف شده، تفسیر فلسفی است. شماری از فیلسوفان روابودن آن را مسلّم و مفروغ عنه دانسته و سوره ها و آیه هایی از قرآن را با روش فلسفی تفسیر کرده اند، و دسته ای دیگر از عالمان دینی با آن مخالفت کرده، بر ناروایی آن به وجوهی استدلال کرده اند. در این مقاله، نخست مهم ترین دلایل مخالفان تفسیر فلسفی با عناوین روایات دلالت کننده بر دور بودن تفسیر قرآن از عقل انسان، روایات نهی کننده از طلب هدایت از غیر قرآن، مغایرت تعقّل با تفلسف، و اختلافی بودن و یقین آور نبودن استدلال های فلسفی بررسی و نقد می شوند، سپس برای روابودن تفسیر فلسفی و لزوم یا دست کم جواز بهره گیری از یافته های فلسفی در تفسیر آیات استدلال و در پایان نتیجه گیری می شود که تفسیر فلسفی با شرایطی رَواست.
خدا و هستی از دیدگاه آکویناس و رابطه آن با اصالت وجود و برهان صدیقین در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
125 - 143
حوزه های تخصصی:
تبیین و اثبات گزاره های دینی و الهیاتی از طریق گزاره های فلسفی یکی از روشهای متفکران دینی است که بسیاری از متفکران و متألهان اسلامی و مسیحی از آن بهره برده اند. در میان متألهین اسلامی ابن سینا، خواجه نصیر، علامه حلی، صدرالمتألهین چنین کردند و از متفکران مسیحی "توماس آکویناس" از این روش استفاده کرده است. وی که در فلسفه از آثار ابن رشد و ابن سینا بسیار استفاد نموده، در کتاب "هستی و ذات"تلاش می کند تا از مسأله فلسفی "وجود و موجود" کمک گرفته و تبیینی دقیق از وجود خداوند متعال و خلقت ارائه کند. .وی "وجود" و"خداوند" را یکی تلقی می کند و خداوند را فعلیت یا فعل وجود می داند و معتقد است مخلوقات، وجود را از خداوند دریافت می کنند.هر چند آکویناس با فلسفه ارسطو و تفسیر ابن رشد و ابن سینا پایه های فلسفی خود را بنا کرده است اما با یک تفسیر می توان لازمه نظریه وی را نزدیک شدن به اصالت وجود و برهان صدیقین تلقی کرد.مقاله حاضر با روش تحلیلی-توصیفی نظریه وی را درباره وجود و خداوند از کتاب "هستی و ذات" بررسی، تحلیل کرده و لوازم آن را بیان می کند.
رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریه تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
137 - 156
حوزه های تخصصی:
ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستی شناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفت شناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطه زبان و معنا وارد شده و گستره پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیده های هستی را مربوط به مرتبه ای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبه ای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، معناشناسانه و زبان شناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینه ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس به عنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین به کارگیری رویکرد فلسفی او در نحوه ادراک برای توجیه نظریه تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین می توان ادعا کرد که غزالی به عنوان متفکری عقل گرا از پژوهش های فلسفی برای اثبات نظریه خود بهره جسته است.
اهداف، روش ها و محتوای تدریس هنر مبتنی بر مفهوم درون ماندگاری در اندیشه دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
48 - 25
حوزه های تخصصی:
هدف: تدریس مفهومی است که با عناصر و مفاهیم مهم و راهبردی؛ اهداف، روش ها و محتواهای مناسب محقق می گردد بدون هر یک از این عناصر، تدریس محقق نمی گردد. مهمتر اینکه این عناصر باید پویا و مبتنی بر اندیشه های نو باشند. لذا هدفِ پژوهش حاضر، شناسایی اهداف، روش ها و محتواهای مناسب در تدریس هنر مبتنی بر مفهوم درون ماندگاری دلوز انتخاب شده است. روش: روش استفاده شده روش بازسازی شده قیاس عملی فرانکنا هست که ریشه در یونان باستان و قیاس نظری و عملی ارسطو دارد و گونه ی قیاس عملی آن در قلمرو حکمت عملی و استخراج عناصر تربیتی کاربرد دارد. یافته ها: یافته ها، بیانگر آن است توجه به استعدادهای خود و تلاش جهت شکوفایی آن با تکیه بر روابط افقی و قیاسی و با استفاده از متون ترجیحا مشابه در دیدگاه دلوز مهم هستند و کنشگری می تواند به عنوان یک هدف تربیتی باشد و جهت تحقق آن از روش قیاس استفاده نمود. دلوز هم از این روش بهره جسته است. در خصوص محتوا می توان گفت ؛ از محتواهای ترجیحا شبیه به هم همچون فیلم های مشابه یا تئاترهایی از یک سنخ استفاده شود. نگاهی به یافته ها، نشان می دهد از مفاهیم دلوزکه بیانگر اندیشه های وی هستند می توان جهت عبور از تاکیدِفقط بر زیبایی شناسی در تدریس هنر عبور کرد.
از چالش رابطه باید و هست در فلسفه تا شناسایی تداخل عوامل اجتماعی در باید و هست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
15 - 25
«باید» و «هست» و رابطه آن دو در فلسفه های سنتی و حتی فلسفه های جدید همواره موضوع بحث و تأمل بوده است. این موضوع در قرن اخیر، از فلسفه به جامعه شناسی علم رفته و زیست جمعی و علمی محققان و دانشمندان را به مثابه موضوعی انضمامی مورد تحقیق قرار داده است. در این تأملات، برخلاف برداشت فلسفی که بیشتر خواهان استقلال و خلوص علم از غیرعلم است و به ایده علم ناب در عالم ایده ها و یا در ضمیر حکیم و یا در انتزاعی خالص و به طورکلی در ساحت «هست »هایی تغییرناپذیر نظر دارد، این هست های ازلی و ثابت جای خود را به هست های زمانی و مکانی و اجتماعی داده و از این رو نوع دیگری از این رابطه را رقم زده است؛ رابطه ای که به بایدهایی متفاوت انجامیده است. این موضوع سبب تغییر نگاهی عمده در ملاحظات روش شناختی و تحلیل های فلسفی و جامعه شناختی درباره موضوعات تحقیق از جمله روش شناسی علم و معرفت شناسی معیار شده است. در این نوشتار تلاش می شود پس از بیان تاریخچه ای کوتاه از رابطه این دو مقوله در فلسفه سنتی، به تغییرات معنایی و روشی اشاره شود که در رابطه این دو، به ویژه در جامعه شناسی علم و معرفت در دوران جدید و معاصر رخ داده است.
بازتاب فلسفه در شعر شفیعی کدکنی (براساس رویکرد اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
151 - 172
حوزه های تخصصی:
فلسفه و ادبیات هرچند متعلّق به دو حوزه متفاوت علم و هنر هستند که هدف یکی کشف دانش و دیگری خلق زیبایی و لذّت بخشی است، با این همه ارتباط هایی نیز بین این دو حوزه وجود دارد. ادبیات گاهی جلوه گاه افکار و اندیشه های فلسفی و تفسیر و تبیین این افکار می شود و شاعران و نویسندگان برای غنائی معنایی و محتوایی آثار خود افکار فلسفی را در آثار خود وارد می کنند و هم زمان، فلسفه برای سهولت انتقال، به زبان ادبیات و هنر نیاز دارد. افکار فلسفی در قالب زبان ادبی دل نشین تر و زیباتر، قابل بیان است. در نوشتار پیش رو پس از بحثی درمورد رابطه فلسفه و ادبیات به بحث درمورد افکار فلسفی شفیعی کدکنی با تکیه بر اگزیستانسیالیسم پرداختیم. دیدگاه های وجودی در اشعار شفیعی کدکنی به شکلی گسترده وارد شده است و این اندیشه ها در بسیاری موارد بر پاره ای از اشعار شاعر، نظام و وحدت معنایی بخشیده است و شاعر، فکری فلسفی را در این اشعار پرورده است. دیدگاه های فلسفی شفیعی همچون اومانیسم، آزادی فلسفی، وانهادگی انسان، حق انتخاب و آزادی انسان و... سبب غنای محتوایی و اندیشگی اشعار او شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و تلاش شده است تا نمودهای اندیشه های فلسفی در اشعار شفیعی کدکنی، از متن استخراج شده و مورد بحث و بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش حاضر، نشانگر این است که اگزیستانسیالیسم و دیدگاه های اگزیستانسیالیستی بخش قابل توجّهی از رویکرد فکری شفیعی کدکنی را به خود اختصاص داده و او از اصول این مکتب فکری همچون؛ آزادی انسان، تعهّد و مسئولیت، اختیار و انتخاب، انسان گرایی و... در جهت غنای محتوایی شعر خود بهره برده و به برخی اشعار خود، رنگی فلسفی زده است.
تاملی انتقادی در بابِ کتاب فلسفه فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
فضای مجازی علی رغم نوپدید بودنش، تحولاتی جدی در جامعه ایرانی پدید آورده و همین مساله باعث توجه جدی تر اندیشمندان مسلمان به ماهیت آن گردیده است. تامل فلسفی در باب فضای مجازی یکی از رویکردهایی است که اخیرا مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است و به نوعی مکمل و حتی مبنای تامل علمی در باب فضای مجازی است تا بتوان بر اساس آن تبیین و پیش بینی و تجویز کرد. از این رو سیاستگذاری فضای مجازی در ایران شدیدا نیازمند توجهات فلسفی و متعاقبا تمییز و تبیین رویکرد فلسفی مختار است. همانطور که در مطالعه فضای مجازی با ابعادی چون فناوری اطلاعات و ارتباطات، سایبرنتیک، هوش مصنوعی، رایانش و ... مواجه هستیم به همین ترتیب در تامل فلسفی در باب فضای مجازی هم ناگزیر باید به ابعاد مذکور پرداخته شود. کاری که در کتاب "فلسفه فضای مجازی" مورد توجه بوده و در این مقاله به نقد و ارزیابی کتاب مذکور در جهت انجام این مهم پرداخته ایم.
بررسی آثار اخلاقی و اجتماعی نکاح منقطع در فقه عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
257 - 280
حوزه های تخصصی:
خداوند، نکاح دائم را در مقایسه با نکاح منقطع در اولویت برای انسان دانسته است. متعه، نوعی ازدواج مشروع در اسلام است، که راهکار شایسته ای را برای جلوگیری از معضلات اجتماعی ارائه می کند و جایگاه آن در آیه 24 سوره نساء تصریح شده است. با هدف اذعان مشروعیت آن از نگاه شیعه و اهل سنت، با روش کتابخانه ای و بررسی کتابشناسی 183 تفسیر، چهل تفسیر در ارتباط با مسائل فقهی، حقوقی و تربیتی از مفسرین قرآن انتخاب شد. با توجه به شناخت نادرست از ماهیت فقهی و اخلاقی متعه (ازدواج موقت) در جامعه از این نهاد در جهت سازنده آن استفاده نمی گردد. همچنین قوانین ما در مورد برخی از احکام ویژ ه آن ناقص و مبهم و گاهاً ساکت است و در همین احکام در فقه اختلاف نظرهایی وجود دارد که ازدواج موقت بلند مدت یکی از این موارد است.حکم اولیه ازدواج موقت اباحه است و امامان معصوم(ع) به دلیل منع حکومتی از ناحیه خلیفه دوم، با حکم تحریم آن مبارزه نمودند؛ چون منع مطلق آن توجیه شرعی نداشت. در این نوشتار متعه از دیدگاه فقه عامه با نگاه حکومتی مورد بررسی قرار گرفته و ضمن پرداختن به مستندات مربوط به اصل مشروعیت متعه که احیانا در مباحث تطبیقی و اختلافی نقش دارد، حکم ازدواج موقت از جهت نسخ یا منع حکومتی مورد بحث واقع شده است، زیرا اهل سنت مدعی نسخ یا منع این نوع ازدواج با استفاده از اختیارات حکومتی هستند. همچنین مطرح شده که حکومت اسلامی باید بر اساس مصالحی، با توجه به زمان و مکان، محدودیت ها و شرایطی را برای جلوگیری از بروز مشکلات اخلاقی ناشی از آن وضع نماید و در عین حال، زمینه را برای استفاده منطقی آن فراهم نماید. ازدواج موقت اگر در معرض ازدواج دائم قرارگیرد، خطرفروپاشی بنیاد خانواده و یا شکل نگرفتن آن را نیز از میان می برد. علیرغم سیاق آیه و مشروعیت اولیه حکم در خصوص کنیزان و مردان سپاه اسلام، این حکم اخلاقی به سایر افراد جامعه، تعمیم داده شد؛ و ضمن بررسی حکمت، فلسفه و جایگاه آن، مواردی که توصیه به جواز آن شده؛ اعم از جایگاه متعه در جنگ، سفرهای طولانی و حفظ عفت و سلامت روان، و مواردی که به عدم جواز آن توصیه گردیده؛ از جمله تهدید نظام خانواده، تنوع طلبی جنسی و وهن مذهب شیعه تشریح گردید.
اهمیت و اعتبار انسان شناسی عرفانی؛ نقدی بر مقاله «چیستی انسان شناسی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان راه های معرفتی متنوعی به سوی شناخت واقع، ازجمله شناخت خود دارد و هریک از راه های معرفتی نیز در جای خود مزیت نسبی دارد. در مقاله «چیستی انسان شناسی» برای اثبات مزیت انسان شناسی نقلی نسبت به انسان شناسی های عقلی، شهودی و تجربی، اولاً، امتیاز ها و ویژگی هایی برای انسان شناسی نقلی، و ثانیاً، بحران ها و مشکلاتی برای سایر انواع انسان شناسی بیان شده است. تقریباً همه امتیازاتی که در مقاله یادشده برای انسان شناسی نقلی ذکر شده و همه مشکلاتی که برای انواع دیگر انسان شناسی، ازجمله انسان شناسی عرفانی بیان شده درخور مناقشه اند. مهم ترین اشتباهی که در محور اول مقاله مزبور صورت گرفته، این است که برداشت های ظنی دانشمندان، دارای جامعیت، اتقان و اعتبار یقینی تلقی شده اند. مهم ترین اشتباهی که در محور دوم مقاله صورت گرفته این است که تفاوت میان علم حضوری با ترجمه و تفسیر آن نادیده گرفته شده است. در نوشتار حاضر، برای دفاع از اهمیت و اعتبار انسان شناسی های غیرنقلی، به ویژه انسان شناسی عرفانی، بخش هایی از ادعاهای مقاله مزبور را نقل و بررسی کرده ایم.
بررسی تطبیقیِ کاربست «منابع معرفتی غیرهمگانی» نزد صدرالمتألهین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
5 - 24
حوزه های تخصصی:
چگونگی و روش به کارگیری منابع معرفتی به تناسب علوم مختلف، نقش مهمی در اعتبار و گستره آن دانش دارد. صدرالمتألهین و علامه طباطبایی علی رغم استفاده از مقدمات بدیهی و روش برهانی برای اثبات گزاره های فلسفی، از دیگر منابع معرفتی نیز بهره می برند؛ اما در نحوه استفاده از این منابع یکسان نیستند. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی در صدد مقایسه روش به کارگیری «منابع معرفتی غیر همگانی» نزد ملاصدرا و علامه طباطبایی است و به این پرسش پاسخ می دهد که دو فیلسوف در نحوه به کارگیری منابع مذکور چه اشتراکات و افتراقاتی با یکدیگر دارند؟ رهیافت حاصل از پژوهش نشان می دهد دو اندیشمند در بهره گیری از منابع معرفتی غیر همگانی جهت مسئله سازی، روشن سازی مسئله و کشف حد وسط برهان، با یکدیگر اشتراک دارند؛ اما از این منابع در جایگاه مقدمات برهان و تأیید استدلال به نحو یکسان استفاده نمی کنند. ملاصدرا در هر دو مقام، از منابع و ابزارهای وحیانی و شهودی بهره می برد؛ اما علامه طباطبایی نه تنها در مقدمات بلکه جهت تأیید براهین فلسفی نیز از این منابع استفاده نمی کند. به این وسیله علاوه بر پرهیز از تفسیر به رأیِ وحی، نظامی ریاضی وار با قابلیت دستیابی به یقین منطقی ارائه می دهد.
تدارک رویکردی نو به فلسفه تعلیم و تربیت: اقتضاء تحولات فناورانه عصر حاضر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
27 - 39
حوزه های تخصصی:
فلاسفه تعلیم و تربیت امروزه با این پرسش اساسی مواجه اند که چگونه می توان از یک نظام فلسفه تعلیم و تربیت کارآمد سخن گفت و چگونه می توان آن را از وضعیت بی عملی رخوت آمیزی که اکنون بدان گرفتار است نجات داد، تا این نظام بتواند نقش موثرتر و کارآمدتری در هدایت نظام تربیتی چنانکه از آن انتظار می رود، ایفا نماید. یکی از معضلاتی که باید در این ارتباط بدان اشاره نمود، کم توجهی فلاسفه تعلیم و تربیت به تحولاتی است که در عصر حاضر و در عرصه فلسفه ورزی و همچنین در عرصه فناوری در حال پدیدآیی است. این یک واقعیت است که امروزه فلسفه ورزی بدون توجه به ملاحظات فناورانه آن و همچنین پرداختن به فناوری بدون توجه به ابعاد فلسفی آن (چنانکه در رویکرد سنتی به فلسفه ورزی حاکم است)، منسوخ شده است. دیگر نه می توان به تفلسف منتزع از واقعیات فناورانه پرداخت و نه به پژوهش های فناورانه و بدون تامل پیرامون ملاحظات فلسفی آن. این مقاله در پی بررسی چرایی ضرورت اتخاذ رویکرد نوین در فلسفه ورزی تربیتی است که غفلت از آن موجبات بی عملی فلسفه تعلیم و تربیت و دور ماندن از نقش آفرینی های واقعی و اصیلی است که از فلسفه و فلاسفه تعلیم و تربیت در عصر حاضر انتظار می رود
فلسفه تعلیم و تربیت برای آینده از دیدگاه توماس دو کُنَنک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
166 - 185
حوزه های تخصصی:
توماس دو کُنَنک، فیلسوف کانادایی معاصر است که تاکنون کتاب و رسالات بسیاری چاپ کرده و تحقیقات زیادی در زمینه فلسفه و آموزش انجام داده است. آنچه برای توماس دو کُنَنک اهمیت دارد حفظ کرامت انسانی در هر زمینه و جایگاهی است. به عقیده او آنچه اهمیت دارد، بیش از هرچیز حفظ ارزش انسان در هر حیطه ای از پزشکی و اقتصاد و سیاست تا تعلیم و تربیت است. فیلسوفان و ادیبان دیگری مانند ارسطو، افلاطون، هگل، دو سنت اگزوپری و شکسپیر از راهنمایان دو کننک در شکل گیری و انتشار عقاید فلسفی او هستند. او همچنین به تحقیق در درک فلسفه آموزش و تعلیم و تربیت به خصوص درباره کودکان و نوجوانان می پردازد. آنچه این فیلسوف به ما نشان می دهد این است که فلسفه آموزش تنها مربوط به حال حاضر و قرن بیست و یکم نیست بلکه از زمان های بسیار دور و از دوران یونان باستان تفکر و تفحص در این امر وجود داشته و ضروری بوده است؛ اما نباید از یاد برد که این امر همواره در تغییر بوده و محیط پیرامون آن بارها و بارها به چالش کشیده است. موارد متعدد و متفاوتی در فلسفه آموزش دخیل هستند. از جسم و بیولوژی انسان گرفته تا روح و عواطف وی. همچنین ابزارهای گوناگونی به جهت تعلیم هرچه بهتر علم وجود دارند مانند موسیقی و هنر و ادبیات. در این تحقیق سعی بر این است تا با شناخت عقاید این فیلسوف معاصر در باب فلسفه آموزش، به این امر پی ببریم که چگونه می توان آموزشی عمیق تر، تعلیم و تربیتی پایدارتر و مفیدتر برای نسل بشر ارائه کرد. آنچه در این مقاله مطرح می شود نما و آیینه ای از اندیشه های فیلسوف کانادایی، توماس دو کُنَنک، در باب فلسفه و نظام تعلیم و تربیت می باشد.
بررسی فلسفی دیدگاه خردگرایانه با تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی فلسفه از دیدگاه خردگرایی (عقل گرایی) با تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار، به منظور تدوین الگویی برای دانشجویان رشته فلسفه تعلیم و تربیت انجام شد. پژوهش حاضر بر مبنای هدف از نوع کاربردی، از نظر نوع توصیفی- تحلیلی و روش آن روش تحلیل محتوای کیفی بود. ابزار پژوهش حاضر جهت جمع آوری داده های لازم برای پاسخگویی به فرضیات تحقیق مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از داده های کیفی گردآوری شده از فرایند اجرای مصاحبه های نیمه ساختارمند با افراد نمونه کدگذاری باز انجام شد. در نتیجه اجرای فرایند کدگذاری باز از روی داده های کیفی گردآوری شده ابتدا به استخراج تعداد زیادی ویژگی و مفهوم منجر شد، سپس با بررسی های مجدد و بازنگری های انجام شده و بر اساس مشابهت ها و اشتراکات مفهومی، این مفاهیم و ویژگی های تقلیل یافته و دسته بندی شد. با مرور مبانی نظری و دیدگاه صاحب نظران سه پدیده محوری (اندیشه، رفتار و گفتار) در تدوین الگو برای دانشجویان رشته فلسفه تعلیم و تربیت از منظر خردگرایی که با تکیه بر اصول عقلی و منطقی است حاصل شد، همچنین مطالعات و یافته ها نشان دادند که کدهای حاصل از کدگذاری باز مشتمل بر ۲۱۰ کد بود، این الگو دارای پنج شاخص اهداف، شیوه ها، چالش و خلأها، عناصر و پیامدها بود. در قدم بعدی با استفاده از تقلیل داده ها به موارد مشترک از سه پدیده محوری و پنج شاخص، در بخش محوری اندیشه و هر شاخص (۵ بعد)، در بخش محوری رفتار هر شاخص (۶ بعد) و در پدیده محوری گفتار و هر شاخص (۶ بعد) شناسایی شدند.
بررسی جایگاه معرفت افاضه ای در فلسفه تربیت اسلامی و تبیین دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی سال ۳۰ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۵
135 - 159
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه معرفت افاضه ای در فلسفه تربیت اسلامی و تبیین دلالت های تربیتی آن است. ازآنجایی که هدف اساسی خلقت، علم و معرفت است، این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی جایگاه معرفت افاضه ای در فلسفه تربیت اسلامی و تبیین دلالت های تربیتی آن می پردازد و به دنبال معرفی آثار تربیتی، موانع و زمینه های دستیابی به معرفت افاضه ای است. یافته ها بیانگر این است که معرفت نه تنها هدف تعلیم و تربیت بلکه هدف اساسی خلقت و برترین نعمت پس از نعمت آفرینش است. معرفت افاضه ای، نوعی خودشناسی؛ و تقوا، اخلاص و تزکیه نفس از مبانی آن است. این معرفت گاهی به صورت وحی و گاهی به صورت الهام و گاهی به صورت تحدیث است. خودآگاهی، خداترسی، قرآن باوری، گریه تسلیم و خضوع، متانت و بردباری، سکوت، هم آوایی گفتار و رفتار، تواضع، تعبد و تقلید دینی از جمله آثار تربیتی آن است. تربیتی که بر اساس معرفت و شناخت به اسم رب پی نهاده می شود تربیتی است که به کمال و نیک بختی و بزرگداشت انسان و نیز گسترش صلح و برادری و وحدت در زندگی او می انجامد.
تبیین چندگانگی مطرح شده در نظریه «معاد» خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی از منظر دو دانش کلام و فلسفه، شخصیتی دوگانه به نظر می آید. زیرا گاهی در یک مسئله علمی دو رأی مختلف داده است؛ یکی به شیوه اهل کلام و دیگری به روش فیلسوفان. در وهله نخست به ذهن می آید، که خواجه دچار تعارض شده است. برای نمونه، خواجه با دیدگاه فلسفی، اعاده معدوم را جایز نمی داند و ازسویی در مقدمات بحث معاد پذیرفته است که اِعدام عالم ممکن و مطابق ادله نقلی است. در این مقاله به مطالعه «معاد» خواهیم پرداخت و سپس در مقام داوری، احتمالات ممکن را طرح کرده و از میان آن ها، دیدگاهی را که از دید ما با واقعیت مطابق است، به عنوان دیدگاه برگزیده انتخاب می کنیم. این نوشتار در داوری خود، برپایه عبارات خواجه نصیر و درنظر داشتن موقعیت اجتماعی و علمی و ویژگی روزگار زندگی وی که با هجوم گسترده متکلمان بر ضد فیلسوفان روبه رو بود، همچنین باتوجه به شخصیت میانه رو، حق محور و دانش دوست مرحوم خواجه، غبار تعارض را از چهره او می زداید و چنین حکم می کند که شخصیت وی متعارض نماست و نه متعارض. این تحقیق براساس پژوهش در آثار خواجه شکل گرفته است. این آثار بیشتر به صورت کتابخانه ای انجام شد. ولی در همه این موارد کوشیده ایم تا دیدگاه خواجه پس از تحلیل و بررسی جهات محتمل، نقل شود. ازاین رو، در جاهایی که نیاز بود، از عبارات شارحان نیز، یاری گرفته ایم.
در خیانت روشنفکران؛ بررسی و نقد کتاب روشنفکران و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب روشنفکران و سیاست نوشته مارک لیلا، به بررسی رابطه سیاست و روشنفکران می پردازد. این کتاب بیش از هر چیز، مدعی آن است که در عصر فروکش کردن فراروایت های کلان، عصر روشنفکران نیز به سر آمده است و روشنفکران مانند سابق نمی توانند طلایه دار تغییرات گسترده باشند. لیلا مدعی است عامل اصلی شکل گیری نظام های توتالیتر، جنگ های خانمان سوز در غرب و حتی سیاسی کردن فلسفه به خیانت روشنفکران باز می گردد. روشنفکرانی که به باور لیلا، آرمان های بزرگی در سر داشتند، ولی هیچ کدام به نتیجه مطلوبی نرسیدند. آنها بیش از هرچیز تحت تأثیر جنبه های پنهان زندگی شخصی خودشان بودند و این مسأله بر اندیشه آنان تأثیر زیادی گذاشت و باعث شد تا فلسفه و سیاست عملی را درهم آمیزند. روشنفکرانی که لیلا انگشت اتهام توتالیتری بودن را به سمت آنان نشانه می رود: هایدگر، آرنت، یاسپرس،کوژو، بنیامین، فوکو و دریدا هستند. از نقاط قوت اثر، توجه به زمینه گرایی و از نقاط ضعف اساسی آن، نقد اخلاقی اندیشمندان به جای نقد آراء آنان است.
اثربخشی آموزش فلسفه بر هوش هیجانی نو آموزان پسر در مقطع پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آگاهی از تأثیر آموزش فلسفه بر هوش هیجانی نو آموزان پسر در مقطع پیش دبستانی و با استفاده از روش پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل و گروه آزمایش انجام شد. ابزار مورداستفاده، پرسش نامه هوش هیجانی تزل (2010) بود و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی همچون تحلیل کواریانس تک متغیره و نرم افزارspss نسخه 23 استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش متغیر مستقل (آموزش فلسفه کودکان) توانست منجر به ایجاد تفاوت معنادار در میانگین نمرات متغیر وابسته (هوش هیجانی) در مرحله ی پس آزمون در سطح خطای 05/0 گردد که با کنترل متغیرهای مداخله گر، میانگین نمرات هوش هیجانی با آموزش فلسفه افزایش یافت. همچنین نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری، تأثیر آموزش فلسفه را بر ابعاد هوش هیجانی نوآموزان نشان داد که منجر به ایجاد تفاوت معنادار در میانگین نمرات متغیرهای ادراک و ابراز هیجانی، شناخت و تحلیل هیجان ها و نیز مدیریت هیجان ها در مرحله ی پس آزمون در سطح خطای 05/0 شد؛ و میانگین نمرات متغیرهای ادراک و ابراز هیجانی، شناخت و تحلیل هیجان ها و نیز مدیریت هیجان ها افزایش یافت. ازاین رو می توان نتیجه گرفت این امکان وجود دارد که با انجام نوآوری هایی در روند آموزش وپروش کودکان، بتوان هوش هیجانی و قدرت کنترل هیجان ها در کودکان را افزایش داد.
بررسی نسبت عقل و دین در اندیشه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عقل گرایی جدید که با دکارت شروع می شود، معرفت فراتر از عقل جایی ندارد و هر آن چه با عقل شناختنی نباشد، در حوزه معرفت جای نمی گیرد. از آنجا که دکارت ایمان را از سنخ معرفت نمی-شمارد، میان عقل و دین تفاوتی ماهوی می گذارد و آن دو را به دو معنای کاملاً مختلفی تفسیر می نماید؛ به این معنا که ایمان را از تبار باور شمرده و آن را با اعتماد و اطمینان برابر می داند. ایمان برخلاف معرفت و عقلانیت که به تدریج و برپایه تلاش آدمی به دست می آید، دفعتاً رخ می دهد و وحی الهی نه به تدریج و تدرُّج بلکه در ضمن تغییری دفعی ما را به مقام اعتقادی مصون از خطا برمی کشد. دکارت در باب ارتباط روش ریاضی با مقولات دینی نیز معتقد است که اساساً روش ریاضی در حوزه ایمان کاربردی نداشته و به حوزه معرفت عقلانی محدود است. وی در داوری میان دین و عقل، به سود دین حکم می کند و الهیات را به مثابه علم غیر ممکن می شمارد.