مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۸۱.
۳۸۲.
۳۸۳.
۳۸۴.
۳۸۵.
۳۸۶.
۳۸۷.
۳۸۸.
۳۸۹.
۳۹۰.
۳۹۱.
۳۹۲.
۳۹۳.
۳۹۴.
۳۹۵.
۳۹۶.
۳۹۷.
۳۹۸.
۳۹۹.
۴۰۰.
فلسفه
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
65 - 86
کبر و تکبر منبعث از آن، یکی از آسیب های جدی حوزه اخلاق و رفتار است که روابط اجتماعی انسان را دچار مشکل می نماید. بدین جهت پرهیز از آن به انحاء مختلف همواره توصیه شده است. لکن برخی گزاره های دینی نه تنها رفتار متکبرانه را نیکو می دانند، بلکه تأکید بر ضرورت آن دارند. پژوهش حاضر سعی دارد با هدف تبیین دقیق فلسفه تکبر در مقام اثبات، تأثیر منطقی آن را بر حسن و قبح فعلی تکبر در مقام ثبوت روشن سازد. سپس با بررسی دلایل جواز و عدم جواز تکبر، گستره استفاده از تکبر در اصول اخلاقی را معین سازد. روش پژوهش تحلیلی-اسنادی است و داده ها حاکی از آن است که فلسفه رفتار متکبرانه بر حسن و قبح آن تأثیر مستقیم دارد؛ بنابراین رابطه تکبر و تفرعن رابطه عموم و خصوص مطلق نیست، بلکه رابطه عموم و خصوص من وجه است.
بررسی ارتباط علم تجربی و جهان بینی از نگاه شهید سیدمحمدباقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال بیستم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
95-110
کشف ِارتباط علم تجربی و جهان بینی کشف ارتباط دو قلمرو مهم معرفت انسانی است. جهان بینی غالباً به مسائل مابعدالطبیعی مربوط است و علم تجربی به قلمرو مسائل طبیعی. اما پس از کشفِ ارتباط آن دو می توان دریافت که آیا کشف های جدید طبیعی می توانند به جهان بینی های جدید بینجامند یا نه و آیا جهان بینی های جدید می توانند به دگرگونی علوم تجربی منجر شوند یا نه؟ در این نوشتار برای نیل به این هدف، آرای شهید سیدمحمدباقر صدر را بررسی می کنیم. به نظر او علم تجربی و جهان بینی با اینکه دو قلمرو جداگانه از معرفت اند، شاید بتوانند به طور غیرمستقیم بر یکدیگر تأثیر بگذارند و یگانه راه رسیدن به جهان بینی، بنا نهادن نظام فلسفی است و «جهان بینی» غایتِ «فلسفه» است. از نگاه شهید صدر، علم تجربی به خودی خود، از عرضه جهان بینی عاجز است و فقط به عالَم ماده و قوانین آن تعلق دارد. اما این بدان معنا نیست که قلمرو علم تجربی و قلمرو جهان بینی کاملاً از هم جدایند، بلکه علم تجربی می تواند فلسفه را با مسائل جدیدی مواجه سازد و به تبع آن، فلسفه نیز به جهان بینی های جدیدی بینجامد.
رویکرد شناسی علامه مجلسی در قبال معارف بشری؛ فلسفه، عرفان و اصول فقه
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
107 - 120
علامه مجلسی از پرکارترین اندیشمندان شیعه در دوره مهم صفویه به شمار می آید. در این عصر جریان های مختلف علمی فعال هستند که فلاسفه، عرفا و اخباریان از مهم ترین آنها می باشند. علامه مجلسی در آثار خویش به مناسبت نظر خویش را نسبت به این جریانات فکری ابراز کرده است. وی به شدت با فلسفه رایج آن روز یعنی مشاء و اشراق مخالفت کرده و فلاسفه را تکفیر نموده است. عرفان و تصوف رایج زمان خویش را نیز قبول ندارد و ابن عربی را تکفیر کرده و بر خی از آموزه های عرفانی را کفر می داند. در عین حال از نوع خاصی از عرفان دفاع می کند. بسیاری از ایرادات وی بر فلاسفه و عرفان از عدم تخصص کافی وی بر این دو دانش نشات گرفته و وارد نیست. هم چنین مبانی فکری و آرای فقهی و کلامی وی بیشتر به سمت اصولیان و متکلمان عقل گرا تمایل داشته و از اخباریان فاصله بسیاری دارد. واژه گان کلیدی: علامه مجلسی، فلسفه، عرفان، اخباری، اصول
همسویی طب و فلسفه و رد پای آن در علاجات داراشکوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
طب و فلسفه، دو شاخه از علومی هستند که از آغاز تا کنون همراه بوده اند؛ همراهی که تحت تأثیر طرز تفکر یا خط مشی تمدن های پیشین به شکل ابتدایی در هر دو علم آغاز شد و با گذر از افت و خیزهای بسیار تا زمان حاضر ادامه یافت. این ویژگی، در طب ایرانی- اسلامی به دلیل تأثیر پذیری از تمدن های متقدم، به خصوص یونان و یا شرایط سیاسی و اجتماعی که فیلسوفان و صاحب نظران علوم عقلی و طبی را به دلیل جبر آن دوران در برهه ای از زمان و مکان گرد هم آورد، پررنگ تر دیده می شد و حاصل آن میراثی بود که با حمله مغول، سیاست های دوران صفوی و تبعات آن، درخشش پیشین خود را از دست داد، اما بارقه های آن در آثار دانشمندان، طبیبان و صاحب نظران ایرانی - اسلامی مهاجر به هند روشن ماند. از جمله این آثار می توان از کتاب «علاجات داراشکوهی» اثر«نورالدین حکیم عین الملک شیرازی» نام برد که وامدار طب آمیخته با فلسفه قدما و ترکیبی از طب هندی قرن یازدهم است. پژوهش پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای تهیه و تدوین شده است، می کوشد ضمن ذکر وجوهاتی از همسویی طب و فلسفه، به بررسی سرفصل های فلسفی در کتاب طبی علاجات داراشکوهی بپردازد.
انتقادات وارد بر عدالت ترمیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدالت ترمیمی اصطلاحی پرکاربرد در دهه های اخیر سیاست جنایی است که مانند هر نظریه و پدیده نوظهور دیگر با اقبال کم نظیری روبه رو گردیده است و در مدح و ثنای آن و مزایا و محاسنش کتاب ها نوشته و سمینارها برگزار شد و حتی در عرصه میدانی جلوه هایی از آن به منصه ظهور رسیدند و هنوز هم تلاش هایی برای تداوم و توسعه این جلوه ها در بدنه نظام عدالت کیفری در حال انجام است که تهیه لایحه عدالت ترمیمی و تلاش برای تدوین قانون عدالت ترمیمی از آن جمله است. این در حالی است که به نظر نگارنده دیگر زمان تسلیم و پذیرش محض و بدون کارشناسی کارآمد و مؤثر در خصوص نظریات نوظهور و جلوه های عملی آنها بدون ایجاد زیرساخت های مناسب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی به سر آمده و اگر نظام عدالت کیفری کشورمان قبلاً از این دست اقبال ها به عنوان مثال در پذیرش مباحثی چون آزادی مشروط، تعلیق اجرای مجازات، جایگزین های حبس و امثالهم، بهره هایی برده است، نباید دلیلی بر موفقیت آمیز بودن پذیرش هر تئوری نوپدید و عملیاتی کردن آن تلقی شود. نگارنده در این مجال رویکرد عدالت ترمیمی را به بوته نقد کشیده و پس از بررسی انتقادات وارد بر عدالت ترمیمی در دو حوزه ماهیت و نتایج برنامه ها، به ناکافی بودن مدل ها و برنامه های آن و ضرورت بررسی کارشناسی چالش های عدالت ترمیمی به صورت همه جانبه و تبدیل آنها به فرصت دست یافته است و پیشنهاد هایی ارائه نموده اند. روش گردآوری اطلاعات در این مقاله، کتابخانه ای است و مطالب به روش توصیفی، تحلیل شده اند.
تطبیق وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر و دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
57 - 76
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر باهدف بررسی تطبیقی مبحث وجود از دیدگاه فارابی و هایدگر، و استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت به انجام رسیده است. برای رسیدن به هدف فوق، چهار سؤال پژوهشی به این شرح صورت بندی شده است: الف)نوآوری های فارابی در مبحث وجود در فلسفه اسلامی چه می باشند؟ ب) نوآوری های هایدگر در مبحث وجود، در فلسفه غرب چه می باشند؟ ج)وجوه اشتراک و افتراق وجود شناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه می باشند؟ د)دلالت های تربیتی وجود شناسی از دیدگاه فارابی و هایدگر چه می باشند؟ روش های مورداستفاده در تحقیق حاضر شامل روش توصیفی – تحلیلی (تحلیل تطبیقی)، و استنتاجی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که وجه اشتراک اصلی فارابی و هایدگر، در مبحث وجودشناسی بازگشت به «وجود» به جای موجود در فلسفه می باشد. البته برای فارابی، وجود سلسله مراتبی و ارزش مدار می باشد. همچنین تعلیم و تربیت برای هر دو فیلسوف، راه رسیدن به وجود است. البته برای فارابی، وجود درنهایت، وجود واجب (باری تعالی) می باشد درحالی که هایدگر به وجود خود اهمیت می دهد.
بررسی مبانی فلسفی و عرفانی نظریّه عشق و نقش آن در هستی، در آثار منظوم عرفانی عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
21 - 40
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی عرفانی، وجود را واجد دو رویه ظاهری و باطنی می داند، که پوسته ظاهری و محسوس آن، هویّتی خیالی به شمارمی آید، که باید از آن عبورکرد و به باطن و گوهر آن دست یافت. در نظر عطار عشق گوهر وجود است، که در تمامی ذرّات و ارکان هستی ساری و جاری است. فقر ذاتی و نیاز دردمندانه انگیزه، توانایی ها و امکانات لازم را برای حرکت موجودات به سوی کمال فراهم می کند. فلاسفه، غریزه حبّ ذات را عامل کمال گرایی موجودات می دانند، امّا عرفان، که بر مبنای نفی خودی استوار است عشق و درد را عامل آن و حیرت، سرگشتگی و فنای در محبوب را غایت آن به شمارمی آورد. فلاسفه از این نحوه نگرش به هستی و رویدادهای آن تعبیر به اندیشه نظام احسن نموده اند. بر این مبنا خداوند، در ایصال هر ممکنی به غایت وجودیِ خود، به بهترین و کامل ترین شیوه رفتار نموده است. مطالب فوق، از منظر فلسفی و عرفانی اهمیّت شایانی برای پژوهش و واکاوی دارد. در این پژوهش با روش کتابخانه ای و تحلیلی – توصیفی، از دریچه فلسفه عرفان، موضوع بررسی و نتیجه شد، هرچه موجودی، از عشق و نورانیّت بیشتری برخوردار باشد، به وجود حقیقی و جهان یگانگی نزدیک تر و هرچه از عالم عشق دورتر باشد، به دنیای کثرات و تعارضات نزدیک تر و از وجود و نورانیت کمتری برخوردار است.
فلسفه جغرافیای سیاسی از رهیافت اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۷
57 - 84
حوزه های تخصصی:
جغرافیای سیاسی یکی از شاخه های دانش جغرافیا است. علم جغرافیای سیاسی به عنوان معرفت درجه اول و فلسفه علم جفرافیای سیاسی به عنوان معرفت درجه دوم شناخته می شود. در این پژوهش به بررسی فلسفه جغرافیای سیاسی از رهیافت اسلام پرداخته شده است. بنابراین با مفروض قرار دادن این که اولاً اسلام در تمامی زمینه های سیاسی و اجتماعی از مبانی نظری قابل دفاعی برخوردار بوده و ثانیاً، به دلیل خلأ موجود در حوزه فلسفه جغرافیای سیاسی از منظر تفکر اسلامی، چنین تحقیقی انجام شده است. بر این اساس، ضمن مراجعه به متون و منابع اسلامی از جمله قرآن کریم، منابع روایی، متون فقه سیاسی، تاریخی و نیز آثار اندیشمندان مسلمان در این رابطه، صورتبندی لازم با محتوایی مُستدل از جغرافیای سیاسی اسلامی تدوین گردیده است. تحقیق حاضر به روش توصیفی- تحلیلی به ویژه تحلیل محتوا انجام گرفته و نتایج حاصله نشان می دهد که اندیشه اسلامی در حوزه علوم اجتماعی و به طور خاص در رشته جغرافیای سیاسی، مبتنی بر رهیافتی موسوم به رهیافت عقلانیّت وحیانی است.
بدبینی فلسفی در اندیشه ابوالعلاء معرّی و آرتور شوپنهاور
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
137 - 157
حوزه های تخصصی:
ابوالعلاء معری از ادیبان و اندیشمندان قرن چهارم هجری است که ازطریق شعر و ادب توانست افکار خود را جاودانه سازد. آرتور شوپنهاور، فیلسوف نام آور قرن نوزدهم آلمان نیز از ادبیات بهره فراوان گرفت و خود یکی از بزرگ ترین استادان نثر زبان آلمانی است؛ ولی آنچه میان این دو تن قابل مقایسه و بررسی است، افکار فلسفی بدبینانه این دو است که هر دو با تفاوت هایی در نظریه و عمل به تبیین آن دست زده اند. این دو اندیشمند نقاط اشتراک و اختلاف فراوانی دارند و شاید نقاط اشتراک آن دو بیش از نقاط اختلافشان باشد.
اندیشه های هستی شناسانه در رمان های سلوک محمود دولت آبادی و مهمانی خداحافظی از میلان کوندرا
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۱۴
11 - 28
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، پژوهشی است در گزاره های اندیشمندانه دو نویسنده مشهور از شرق و غرب است که در بسیاری جهات شبیه هم بوده و گاهی در نقطه مقابل هم ایستاده اند: یکی میلان کوندرا نویسنده و متفکر مشهور اهل جمهوری چک و دیگری، محمود دولت آبادی از نویسندگان مطرح معاصر ایران که با توجه به ترجمه اکثر کتاب هایش به زبان های دیگر، شهرت جهانی دارد. شباهت و همسانی افکار فلسفی شخصیت های اصلی دو کتاب با عناوین سلوک (از دولت آبادی) و مهمانی خداحافظی (از کوندرا) بحث اصلی این تحقیق است که با شاهد مثال هایی عینی تطبیق داده شده اند.
عقل و جایگاه آن در فلسفه هگل و اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۳۷
169 - 191
حوزه های تخصصی:
«عقل» قوه ای است که از دیرباز فیلسوفان، عارفان و اندیشمندان در شناخت و درک ماهیت آن کوشیده اند. این جستار کوشیده است به شیوه ای تحلیلی- مقایسه ای به بررسی جایگاه عقل در فلسفه هگل و اندیشه مولانا بپردازد. هدف در این کار تبیین دیدگاه ها و یافتن وجوه اشتراک و افتراق آن ها در خصوص عقل کلی و چگونگی برقراری ارتباط انسان با طبیعت و خدا و سیر دیالکتیک در رسیدن به نامتناهی است. هگل در مباحث فلسفی خود به طور گسترده به مفاهیم کاربردی عقل پرداخته است. به عقیده او عقل نزدیک ترین پیوند را با حیات دارد؛ چراکه عقل در وجود انسان، یک بخش در کنار سایر بخش ها نیست بلکه عنصری است که در همه بخش ها سریان دارد. مولوی هم به توانایی ها و ضعف های عقل در جای جای «مثنوی» اشاره کرده است و مرز بین عقل ممدوح و ایمانی و عقل مذموم و دنیوی را مشخص کرده است.
تحلیل تطبیقی اصالت بشر از دیدگاه مولانا با اندیشه های ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
253 - 271
حوزه های تخصصی:
اصالت بشر یا وجود مسأله ای فلسفی است که در طول تاریخ زندگی انسان همواره دغدغه فلاسفه و متفکران غرب و شرق بوده است. اگزیستانسیالیست های غربی به خصوص سارتر بر ماهیت فرامادی و فرامعنوی انسان تأکید داشته وجود را بر ماهیت مقدم می دارند؛ حال آنکه ماهیت وجودی انسان در عرفان اسلامی به خصوص اندیشه و آثار مولوی به ویژه در «غزلیات شمس» دارای دو بعد مادی و معنوی است که ماهیت یا چیستی اش بر وجودش تقدم دارد. یافته های تحقیق که به روش اسنادی و بررسی توصیفی به دست آمده، بر آن است که تفاوت در تعریف ماهیت انسان نزد سارتر و مولانا موجب شده تا اصالت وجود نزد ایشان متمایز باشد. سارتر با رد الهیات، ماهیت وجودی انسان را نهایتاً اخلاقی می داند که با مرگ پایان می پذیرد. در مقابل مولوی برای وجود انسان دو ماهیت روحانی و مادی می شناسد که با خودآگاهی می تواند با گذر از جهان مادی و رسیدن به دنیای معنوی، به ازلیت و ابدیت دست یابد.
رویکرد ابوالعلاء معری و خیام نسبت به زندگی و مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
293 - 312
حوزه های تخصصی:
مرگ به عنوان یکی از بزرگ ترین معماهای حیات بشری در طول تاریخ همواره مورد توجه متفکران و اندیشمندان بوده است. ابوالعلاء معری شاعر، اندیشمند و متفکر عرب و خیام نیشابوری شاعر، فیلسوف و دانشمند ایرانی از جمله شخصیت هایی بوده اند که در باب مرگ تأملات بسیاری داشته اند. از نظر آن ها برداشت های مختلفی از مرگ وجود دارد. برداشت های مثبت و منفی که ریشه در فلسفه آفرینش و معنای زندگی دارد و بدون دستیابی به فلسفه حیات نمی توان برداشت درستی از مرگ داشت. در نتیجه میان معنای زندگی و مرگ رابطه عمیقی برقرار است. ما به یاری خداوند قصد داریم در این مقاله ضمن ارائه شرح حالی از زندگی دو شاعر به بررسی و تحلیل افکار و عقاید و وجوه تشابه و تباین بین آنان بپردازیم و دیدگاه این دو تن را نسبت به مقوله فناپذیری و مرگ مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
بررسی مقایسه ای جهان بینی قدرت ستیزانه ناصرخسرو و سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
603 - 624
حوزه های تخصصی:
در شعر شاعران، کلماتی وجود دارند که میدان و عرصه شعر شاعر را به خود اختصاص می دهند. یکی از این کلمات و پربسامدترین آنان در شعر دو شاعر پرآوازه ایرانی، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی ، کلمه «جهان» است. این واژه در هر فرهنگ و تمدنی به گونه ای خاص ترسیم شده است. ولی در غالب اشعار و آثار ایرانی از مفهومی یکسان برخوردار است. لذا در این مقاله، ما در پی آن هستیم تا تصویری از جهان که همان دنیا و گیتی و مافیهای آن می باشد، را از خلال اشعار این دو شاعر نشان داده و در حقیقت جهان بینی آنان را نشان دهیم و در پی آن ایم نشان دهیم چرا این واژه تا این حدّ و اندازه ذهن شاعران بلندآوازه ایرانی، یعنی ناصرخسرو و غزنوی را به خود مشغول ساخته است؟
جایگاه سعادت در سبک زندگی قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
285 - 309
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی از نوع اسنادی انجام گرفته است؛ به بررسی رابطه مفهوم سعادت با حیات طیبه در قرآن کریم می پردازد. در منابع روایی و تفسیری بارها از حیات طیبه به سعادت تعبیر شده است. اما مفهوم دینی- فلسفی «سعادت» دارای ابهام است و مکاتب دینی و فلسفی گوناگون، تعاریف متفاوتی از آن را به دست داده اند و لذا هرگونه داوری راجع به ارتباط سعادت با حیات طیبه مستلزم تبیین روشنی از مفهوم سعادت است. از سوی دیگر وجه اشتراک تمام تعاریف سعادت با حیات طیبه در طریقیت و غایت محور بودن آن هاست. یعنی هم حیات طیبه و هم تمامی تعاریف ارائه شده از سعادت، از یک سو بر نحوه زندگی خوب و از سوی دیگر بر غایت زندگی انسانی تکیه دارند. از آنجایی که طبق جهان بینی قرآن انسان موجودی مرکب از جسم و روح است و زندگی دنیوی مقدمه ای برای زندگی اخروی است؛ لذا از منظر قرآن سعادت حقیقی، دربردارنده تمام اموری است که هدف اصلی خلقت، یعنی قرب خداوند و کمالات معنوی انسان را تأمین کند.
تحلیل کاربست مؤلفه های وحی و سنت در گشایش مسائل وحی در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
139 - 162
حوزه های تخصصی:
وحی در نظر ملاصدرا ، اتصال و اتحاد روح نبی با عالم عقل و خیال است. برای اینکه این اتصال صورت گیرد، انسان باید ضمن بی توجهّی به امیال حیوانی و نباتی، به ادراک های عقلی روی بیاورد و عقل را بر امیال حیوانی حاکم نماید. ملاصدرا برای اثبات این مسأله، از مبانی فلسفی خود مانند اتحاد عقل و عاقل و معقول و مراتب وجودی عقل، خیال و حس استفاده می کند و بدین ترتیب نواقص نظریه مشّایین را برطرف می نماید. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی در صدد بررسی شیوه برخورد و مواجهه ملاصدرا با مؤلفه وحی(آیات) و سنت(روایات) در حل مسائل فسلفی است.
تطبیق دلالت های تربیتی معنای زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی و توماس آکوییناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
55 - 76
حوزه های تخصصی:
معناداری زندگی و جست وجوی این معنا یک ضرورت اخلاقی، روحی، روانی و دینی است. علامه طباطبایی و بسیاری از فلاسفه اسلامی و شیعه بر آن هستند که معنای زندگی تا حدود زیادی وابسته به ساختار غریزی و فطری افراد است. این نیاز مانند نیازهای اساسی انسان(خوردن، آشامیدن و نیاز جنسی) است که به صورت اولی و فطری در انسان وجود دارد. توماس آکویناس و علامه طباطبایی هر دو کشف باور دانسته شده اند زیرا هر دو به وجود غایت در آفرینش انسان و جهان بر اساس مفهوم حکمت الهی و وجود غایت در سیر تکاملی موجودات اعتقاد دارند. رویکرد پژوهش حاضر تطبیقی است. اشتراک هر دو فیلسوف در این است که معنای زندگی را به مثابه هدف زندگی در نظر گرفته و هدف زندگی را وجود خداوند دانسته اند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ این سؤالات است که پس از شناخت مبانی و نوع رویکرد فلسفی آن ها نقاط اختلاف و اشتراک این دو متفکر کجاست؟ و دیدگاه تربیتی آن ها چیست و چگونه می توانیم نسبتی بین دیدگاه این دو متفکر در بحث معنای زندگی و نگاه تربیتی برقرار نماییم.
آیین تصوف؛ متن پنهان فیلم هامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی به ویژه شاخه ادب صوفیانه آن به دلیل خاصیّت آینگی و بازنمایی سلوک فکری و رفتاری بشر، تا حدودی آبشخور بسیاری از هنرهای هفتگانه، به ویژه هنر سینما بوده است. اگرچه این هنر (سینما) محصولی وارداتی است و پیشینه چندانی در این سرزمین کهن سال ندارد؛ لیک میراث گران بها و سترگ تصوف ایرانی که نمادی از آیین و سنت های ماست می تواند یکی از آبشخورهای اصلی آن به شمار آید. البته برخی از اهالی فرهیخته هنر هفتم، یکسر به خاستگاه آن نظر دارند و از بزرگان آن در جهان غرب تأسی می کنند؛ لیک هستند فیلم سازان در اعماقی (آشنا با مفاهیم هنری و انسانی) که چندان مرعوب غرب نشده اند بلکه سعی دارند به هنر خود رنگ بومی ببخشند. داریوش مهرجویی فیلم ساز ایرانی و دانش آموخته فلسفه در غرب توانسته بنیان گذار تفکری نو در سینما باشد. در این پژوهش با روش تحلیلی محتوایی و رویکرد بینامتنی کوشیده ایم آیین تصوف؛ متن پنهان فیلم هامون را از رهگذر نمادها و نشانه ها بکاویم و درنهایت به این نتیجه برسیم که انسان مدرن برای شناخت وجودی خویش و تحصیل معرفتی ژرف تر نیازمند سنت ها و آیین هایی است که از اسلاف برایش به جای مانده است؛ ازاین رو، مهرجویی وجوه اشتراکی میان تصوف ایرانی و فلسفه غرب می یابد؛ به ویژه برخی از اصول بنیادی دبستان اگزیستانسیالیسم که عمل گرایی و فاعلیت بشر را برای رسیدن به رشد و تعالی و زیست بهتر، اصلی مهم می داند و همانند دبستان تصوف بر توانمندی خاص بشری و پیمودن مسیری که انسان با تکیه بر خویش و توانایی هایش در آن گام بردارد تا به منتهای کمال و سعادت برسد، تأکید می کند.
روان شناسی اسلامی: تحلیلی فلسفی و نقادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر تلاشی است در جهت تحلیل فلسفی و نقادی «روان شناسی اسلامی». دعوی مقاله آن است که آنچه امروزه در ایران روان شناسی اسلامی خوانده می شود مفهومی بیش از حد فراگیر، مبهم، و درهم آمیخته است. هدف آن است که ذیل آن حیطه های نسبتاً مجزایی را تشخیص دهیم. عده ای از این عنوان، نوعی علم دینی را استنباط می کنند و به معنایی مشابه »اقتصاد اسلامی» آن را «روان شناسی اسلامی» می خوانند. در مقاله، از منظری فلسفه علمی، این برداشت از روان شناسی اسلامی نقد می شود. برخی دیگر مطالعه ی روانشناسانه ی اسلام را در نظر دارند که با این برداشت می توان آن را ذیل «روانشناسی دین» گنجاند و آن را «روان شناسی اسلام» خواند. در مقاله برخی پبشنهادها برای کار در این حوزه عرضه می شود. دسته ای نیز به وجه تکنولوژیک روانشناسی اسلامی اشاره، و آن را به عنوان نوعی روان شناسی مذهبی درنظر دارند. در این مقاله پنج معنای متفاوت از «روان شناسی اسلامی» معرفی می شود. دعوی مقاله آن است که عدم توجه به این تفکیک ها از علل اصلی ابهام های فراوانِ موجود در «روان شناسی اسلامی» است و توجه به آنها می تواند به پژوهش گران علاقمند به این حوزه کمک کند تا جایگاه پژوهش خود را در گستره ی روابط متنوعی که میان روان شناسی و دین وجود دارد شناسایی کنند.
خویشاوندی شعر و فلسفه در قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۱۷۴-۱۴۷
حوزه های تخصصی:
فلسفه و شعر اگرچه همواره از قلمروهای پرطرفدار معرفت بشری بوده اند، اما میان آن دو ستیز و ناسازگاری دیرینه ای در جریان بوده است. این جستار در پی آن است تا نشان دهد که نسبت فلسفه و شعر از قرن بیستم به این سو از دشمنی به جانب خویشاوندی گراییده است؛ هر چه به روزگار کنونی نزدیک تر می شویم فیلسوفان به ویژه در فلسفه قاره ای از نگاه ستیزه جویانه افلاطون گرا به شعر فاصله می گیرند و به خویشاوندی شعر و فلسفه بیشتر توجه دارند. بر پایه این خویشاوندی، مقاله چهار شباهت میان دو قلمرو شعر و فلسفه را مطرح می کند و نشان می دهد که دگرگونی نگاه به منسابات شعر و فلسفه، نتیجه تغییر نگرش معرفت شناختی به شعر بوده است.