مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
نهادها
منبع:
سیاست پژوهی اسلامی ایرانی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷)
166 - 192
حوزههای تخصصی:
چکیده: سفرنامه ها مجرایی مهم برای شناسایی و معرفی مناسبات حاکم بر دورانی است که سفرنامه نویس روایت می کند. بخش مهمی از این مناسبات، مفاهیم و نهادهایی است که سفرنامه نویس به عنوان نمادی از تفاوت ظاهری غرب با شرق تشریح نموده است. با توجه به شکاف معرفتی قابل توجه موجود بین ظرف مکانیِ ذهنِ نویسندگان این سفرنامه ها با فضای تاریخی موضوع روایت سفرنامه نویسان و با توجه به جدید بودن بخش عمده مفاهیم و نهادهای حقوقی مستقر و متعارف در حوزه زمان و مکان موضوعِ این سفرنامه ها، شناخت روایت سفرنامه ها از این مفاهیم و نهادها، امکان آشنایی ما با پیشینه تاریخیِ آنها را فراهم می کند. شرح نویسندگان این سفرنامه ها، توصیفی و محدود به ظواهر نهادها و مفاهیم حقوقی است و تمام سفرنامه نویسان موضوع این تحقیق، معرفتی به مبانی نظری و پیشینه این مفاهیم و نهادها نداشته اند و فقط عبداللطیف شوشتری اشاراتی پراکنده به گسست قدیم و جدید در اندیشه ها و مبانی نظری این مفاهیم و نهادها نموده است. در مجموع، غلبه شأن روایت گونه و تاریخی و فقدان تامّل نظری و تحلیلی، وجه مشترک تمام این سفرنامه هاست.
کلید واژگان: مفاهیم، نهادها، سفرنامه، حقوق عمومی، تحول تاریخی
روان شناسی اسلامی در ایران: گذشته، حال و آینده(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«روان شناسی اسلامی» علم مطالعه «نفس» و کارکردهای آن است تا با کشف یا تولید قانونمندی های حاکم بر آن، به تأمین سلامت روانی و ایجاد زندگی خوب در راستای هدف متعالی بپردازد که خدای متعالی برای انسان رقم زده است. این موضوع در کشور اسلامی ایران بیش از سه دهه است که محل توجه اندیشمندان دینی، دغدغه مندان فرهنگی، و برخی از نهادهای علمی قرار گرفته است. در مقاله حاضر مؤلفان با بررسی مروری در میان آثار تاریخی و پژوهش های کنونی در پی آن بوده اند که بررسی روندشناسانه ای در گذشته، حال، و آینده روان شناسی اسلامی در ایران داشته باشند. بدین منظور ابتدا تاریخچه روان شناسی اسلامی در ایران در دو محور «پیشگامان» و «جریان های قرن حاضر» بررسی شده، سپس آثار و نهادهای علمی فعال در روان شناسی اسلامی معرفی شده، و در نهایت از محدودیت ها و چشم انداز آینده روان شناسی اسلامی در ایران بحث کرده اند. یافته های پژوهش نشان داد که در کنار آثار دانشمندان بنام اسلامی، همچون فارابی، ابن سینا، زکریای قزوینی، سهل بلخی، ربان طبری، در کتب علمای نامدار شیعه همچون کلینی، صدوق، سید بن طاووس، و سید رضی نیز آثار روان شناختی قابل ردیابی است؛ و در آثار دانشمندان قرن 7 تا 13 هجری همچون سهروردی، نصیرالدین طوسی، ملاصدرا، فیض کاشانی، و ملا احمد نراقی به ایده های روان شناختی پرداخته شده است. روند روان شناسی اسلامی در قرن حاضر نیز از چهار مرحله دوره تمهید، دوره پالایش و موج اول تأسیس، دوره مقایسه، و دوره موج دوم تأسیس عبور کرده است. آثار روان شناسی اسلامی در دهه های حاضر نیز در قالب «کتب»، «مجلات»، «همایش ها»، و «برنامه های آموزشی» نمود یافته است. تا به حال، حدود 90 جلد کتاب، 13 مجله علمی، 14 همایش ملی و بین المللی، صدها پایان نامه در مقطع ارشد و دکتری، ده ها کرسی علمی ترویجی، تدوین و ارائه شده و 10 رشته رسمی دانشگاهی شکل گرفته و نهادهای علمی روان شناسی اسلامی در قالب «مراکز آموزشی پژوهشی» (11 مرکز)، «انجمن های علمی» (3 تشکل)، و «مراکز خدمات روان شناختی» (6 مرکز) در حال فعالیت هستند.
عدالت جهانی در نظریه جهانشمول گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
147 - 167
حوزههای تخصصی:
جهانشمول گرایی از رهیافت هایی است که هم زمان با تحولات جهانی شدن، در مطالعات علوم سیاسی و روابط بین الملل تأثیر بسزایی از خود بر جای گذشته است و با طرح مباحث نو، درصدد ارائه راه حل برای مسائل جهان امروز است. تلاش برای تحقق عدالت جهانی از مهم ترین شاخصه های نظری جهانشمول گرایان است. با وجود تفاوت در رویکردهای جهانشمول گرایی، نظریه پردازان این رهیافت با وام گیری از اندیشه های جان رالز، دست یابی به عدالت جهانی را ممکن می دانند. آنها با عنایت به اصل فردگرایی برابرطلبانه و شهروندی جهانی، بر مؤلفه هایی مانند مسئولیت جمعی ملی، ترتیبات نهادی بین المللی، احترام به حقوق بشر، دولت جهانی، کم رنگ شدن حاکمیت دولت ملت ها و اصلاح ساختار نظام بین الملل برای تحقق عدالت جهانی تأکید می کنند. این مقاله هم درصدد درک مفهوم و حل مسئله عدالت جهانی در نظریه جهانشمول گرایی است و این پرسش را مطرح می کند که جهانشمول گرایان چه راهکارهایی برای تحقق عدالت جهانی مطرح می کنند؟ از این منظر، جهانشمول گرایان با نقد مداوم نابرابری های جهانی در همه سطوح، ایده مسئولیت اخلاقی و هنجاری همه ابنای بشر را با اصلاح رژیم ها و نهادهای بین المللی تلفیق کرده و به تحقق عدالت جهانی باور دارند.
مطالعه تطبیقی تاثیر نهادها بر فعالیت های کارآفرینی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اقتصاد صنعتی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
49 - 62
بررسی ادبیات نشان می دهد که عملکرد اقتصادی و کارآفرینی به کیفیت و سطوح مختلف نهادها وابسته می باشند. همچنین سازوکار اثرگذاری نهادها بر کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه متفاوت از هم هست. هدف این پژوهش درک تفاوت نوع تاثیرگذاری نهادهای خرد و کلان بر فعالیت های کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه است. برای این منظور ضمن استفاده از رویکرد پانل پویا از شاخص حکمرانی و شاخص فضای کسب و کار به ترتیب به عنوان عوامل نهادی کلان و خرد استفاده می شود. نتایج حاصل از برآورد الگو نشان داد که تقویت نهادهای کلان و ارتقاء حکمرانی خوب به صورت معنی دار موجب ارتقاء سطح فعالیت های کارآفرینانه در هر دو گروه از کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته می شود. برخلاف انتظار، عوامل نهادی خرد موجب ارتقای سطح فعالیت های کارآفرینانه در کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته مورد مطالعه نمی شود. درجه آزادی اقتصادی اثر ناچیزی بر کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته دارد، درحالی که در کشورهای درحال توسعه موجب تقویت کارآفرینی می شود. افزایش مخارج دولت بر سطح فعالیت های کارآفرینی کشورهای درحال توسعه اثر مثبت دارد اما در کشورهای توسعه یافته بی اثر است. رشد اقتصادی در هر دو گروه از کشورها تاثیر مثبت بر سطح فعالیت های کارآفرینی دارد. اثر نقدینگی بر فعالیت های کارآفرینی کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته به ترتیب منفی و مثبت است.
نهادهای تاثیرگذار بر نوآوری؛ مروری بر اندیشه های برخی نظریه پردازان توسعه صنعتی و اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بهبود مدیریت سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۵)
62 - 94
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناسایی و سطح بندی نهادهای تاثیرگذار بر نوآوری به نگارش درآمده است. برای این منظور از چارچوب نظری ویلیامسون (2000) و تحلیل مضمون قیاسی متون حاوی اندیشه های 9 صاحبنظر برجسته اقتصادی بهره برداری شده است. هم در انتخاب صاحبنظران و هم در گزینش آثار آنها از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. به عنوان نتیجه، شبکه مضامین نهادهای تاثیرگذار بر نوآوری مشتمل بر چهار سطح از نهادها ارائه شده است: 1) حک شدگی اجتماعی (فرهنگ دوستدار ریسک پذیری، خلاقیت و نوآوری؛ پذیرش تحول، تنوع و دگراندیشی؛ آزادی در اندیشه، بیان و عمل؛ پذیرش بالا نسبت به تحرک اجتماعی؛ پویایی، حس تعلق و امید به آینده؛ و سرمایه اجتماعی، مشارکت و همکاری)؛ 2) محیط نهادی (محافظت از حقوق مالکیت (فکری)؛ اعطای استقلال و آزادی های سیاسی و اقتصادی؛ حاکمیت قانون و حکمرانی خوب؛ حذف انحصارها و تشویق رقابت سیاسی و اقتصادی فراگیر؛ و زمین بازی مشوق کنش های جمعی کارآفرینانه)؛ 3) حکمرانی (حمایت از آموزش و مهارت آموزی؛ حمایت از تحقیقات بنیادین و کاربردی؛ حمایت از کسب و کارهای جدید و صنایع نوزاد؛ سرمایه گذاری و تامین سرمایه مخاطره پذیر؛ اعطای معافیت ها و مشوق های مالیاتی؛ حمایت از همکاری ها و یادگیری فناورانه؛ تدوین استانداردها و مقررات جدید؛ تسهیل جذب سرمایه و نیروی انسانی خارجی؛ و تشویق صادرات و کنترل واردات)؛ و 4) تخصیص منابع و اشتغال (تشویق نوآوری در بنگاه های اقتصادی؛ جهت دهی به نوآوری توسط سازمان های دولتی؛ و تسهیل نوآوری توسط نهادهای میانجی).
رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی؛ چیستی واقعیت در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۹
73 - 93
طی سال های اخیر با از بین رفتن مفهوم زمان و مکان در تعاملات انسانی کاربرد نظریه کوانتوم در تحلیل پدیده های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی به طور روزافزون در حال گسترش بوده است. با این وجود استفاده از نظریه کوانتوم در علوم اجتماعی عموما مبتنی بر نگاهی ابزارگرایانه بوده است. به کارگیری نظریه کوانتوم در علوم اجتماعی زمانی مفید خواهد بود که بتواند خلاء های نظری موجود در آن را پوشش دهد. مهمترین چالش نظری علوم اجتماعی در قرن گذشته عدم توافق درباره نحوی مطالعه پدیده های اجتماعی بوده است؛ مشکلی که منجر به شکل گیری پاردایم های روشی مختلف برای مطالعه آن شده است. استدلال مقاله حاضر آن است که علت این عدم توافق روشی را باید در مفهوم واقعیت اجتماعی جستجو کرد؛ چرا که واقیت در این علوم مستقل از کنش های قصدمندانه فرد وجود خارجی ندارد. در ادامه این پرسش مطرح می گردد که چرا در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی(کلاسیک) واقعیت ها وابسته به کنش های قصدمندانه افراد است؟برای پاسخ به پرسش بالا، چارچوب تحلیلی تحت عنوان «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتمی» معرفی شده که بر پایه تفاسیر ایده آل گرا از نظریه کوانتم بنا شده است. این رویکرد از این مزیت برخوردار است که در آن بتوان کنش های قصدمندانه افراد را در فرآیند تصمیم گیری انها لحاظ کرد و در نتیجه آن واقعیت اجتماعی را به گونه ای بازسازی کرد که نسبت آن با کنش های قصدمندانه اول شخص تعیین شود . در واقع این رویکرد برای ذره کوانتومی نوعی خودآگاهی بدوی قائل است؛ در نتیجه واقعیت به صورت ترکیب تابع موج و فروپاشی آن در نظر گرفته می شود؛ به طوری که شناخت ذره کوانتومی همان تابع موج، قصدمندی او عامل فروپاشی و تجربه ذره کوانتومی فرآیند فروپاشی تابع موج است. بنابراین مشابه یک چنین فرآیندی می توان الگویی کوانتومی از نحوه تصمیم گیری فرد ارائه نمود که در آن کنش های قصدمندانه فرد(عامل فروپاشی تابع موج تصمیم) و بستر تجربی (فروپاشی تابع موج تصمیم) در فرآیند تصمیم گیری وی لحاظ گردد. مهم ترین پیامد این الگوی کوانتمی آن است که رفتار فرد قصدمند از منظر اول شخص قطعی و تصمیم های او از نظر خودش در آن لحظه بهینه است؛ در حالی که اگر بخواهیم از دیدگاه سوم شخص رفتار فرد را بررسی نماییم رفتار او دارای عدم قطعیت ذاتی و غیرقابل پیش بینی ست.لذا بازتعریف مفهوم واقعیت اجتماعی به کمک چارچوب تحلیلی «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» چند مزیت عمده به همراه دارد؛ لحاظ کردن عاملیت و قصدمندی فرد در نظام تصمیم گیری او، قائل شدن یک تفاوت بنیادین و هستی شناسانه بین علت و دلیل و هم چنین امکان ادغام و تلفیق رویکردهای کل گرایانه و فردگرایانه به شیوه ای نوآورانه و متفاوت از رویکردهای رایج شکل گرفته بعد از دهه 1970 در علوم اجتماعی. کل(تابع موج) از منظر «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» با وجود آنکه قدرت علّی دارد، ولی صرفا دربرگیرنده حالت های بالقوه است؛ حالت واقعی محصول اعمال عاملیت فرد در بستر تجربی است که به کل هویت واقعی می بخشد(فروپاشی تابع موج). با لحاظ کردن قصدمندی فرد در نظام تصمیم گیری او می توان نشان داد که واقعیت در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی تجربی کلاسیک وابسته به ذهن و کنش های قصدمندانه فرد است. از آنجائیکه در علوم تجربی کلاسیک پژوهش گر یک ماده بی جان را مورد مطالعه قرار می دهد که فاقد عاملیت و کنش ارادی است، از منظر اول شخص واقعیت کوانتمی همان واقعیت کلاسیکی است. آنچه می ماند شناخت فرد به عنوان مشاهده گر در مقام سوم شخص از آن واقعیت کلاسیکی است. اگر واقعیت کلاسیکی را به مثابه یک تجربه برای مشاهده گر به عنوان یک موجود کوانتمی در نظر گرفته شود، در آن صورت ادراک پژوهشگر به بستر تجربی وابسته خواهد بود. با این وجود به تبعیت از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، تجربیات فرد در مقام مشاهده گرا به دو دسته تجربیات سازگار و ناسازگار دسته بندی می شوند. در علوم تجربی کلاسیک با کنترل شرایط فیزیکی و محیطی آزمایش و تکرار آن آزمایش می توان به معضل وابسته به تجربه بودن مشاهدات مشاهده گر غلبه کرد. بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت در علوم تجربی کلاسیک صرفا از مشاهده پژوهشگر(فرد کوانتمی) نشات می گیرد؛ پس با سازگار کردن تجربه او می توان بر این مشکل غلبه کرد و ویژگی های کمی و کیفی با ثبات به مشاهده ها نسبت داد. در علوم اجتماعی اما وضعیت بسیار پیچیده تر است؛ بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت نه فقط به دلیل کنش های ارادی و قصدمندانه مشاهده گر و وابستگی ادراک او به بستر تجربی در مقام سوم شخص، بلکه عاملیت و قصدمندی افراد مشارکت کننده در شکل دهی آن پدیده اجتماعی به عنوان واقعیت نیز می باشد. بنابراین در چنین دنیایی به دلیل عدم قطعیت ذاتی تصمیم های فرد برای مشاهده گر در مقام سوم شخص، اساسا تعریف و شناخت مفاهیم اجتماعی به عنوان امری مشترک امکان پذیر نخواهد بود. این بدان معنی است که تعریف واقعیت های اجتماعی و شناخت آن نیازمند پیش نیازی به نام نهاد است. در واقع در یک تعریف کوانتومی از نهاد، نهادها چیزی جز نمود خارجی اطلاعات به اشتراک گذاشته شده بین افراد با هدف پیش بینی پذیر شدن رفتار خود برای دیگران نیست، تا از این طریق زیست اجتماعی امکان پذیر گردد. در مورد واقعیت ها در علوم اجتماعی، اگرچه می توان مشابه علوم تجربی فرآیند تجربه کردن را به دو دسته سازگار و ناسازگار تقسیم بندی کرد، با این وجود امکان کنترل محیط های انسانی مشابه شرایط آزمایشگاهی جهت سازگار کردن تجربه ها وجود ندارد. از اینرو تجربیات ناسازگار فراگیر رخ داده شده در محیط های انسانی به عنوان محرک اولیه بی ثبات کننده نهادهای موجود عمل نموده و منجر به تغییر الگوی اطلاعات به اشتراک گذاشته بین می گردد. در چنین دنیایی دیگر شاخص ها و مفاهیم نسبت داده شده به واقعیت های اجتماعی که ماهیتی نهادی دارند نیز متاثر از پیامدهای محرک اولیه در دوره گذار بی ثبات خواهد شد. بنابراین مفاهیم نسبت داده شده به پدیده های اجتماعی جهت شناخت آنها مشابه مفاهیم در علوم طبیعی تجربی کلاسیک کاملا عینی و باثبات محسوب نمی شوند. لذا واقعیت های اجتماعی آن گونه که واقع گرایان در نظر می گیرند ماهیتی عینی ندارند؛ از سوی دیگر با وجود آنکه ذهن در شکل گیری واقعیت نقش اساسی دارد دارد، آن گونه که تفسیرگراها می نگرند واقعیت کاملا ماهیتی ذهنی ندارد. هم چنین برخلاف رویکردهای انتقادی شکل گرفته شده از دهه 1970 به بعد، به دلیل ماهیت نهادی واقعیت های اجتماعی در تحقیق حاضر، آنها مستقل از قصدمندی افراد در بستر تجربی موجود وجود خارجی ندارند. در واقع برخلاف فیزیک کلاسیک که قادر نیست جایی برای خودآگاهی به عنوان یک امر طبیعی،زیست شناسانه و فیزیکی متفاوت از ماده باز کند، مفاهیم موجود در نظریه کوانتوم نظیر درهم تنیدگی[1] و ناموضع گرایی[2] در کنار تایید تجربی آنها توسط آزمایشهای بل و گزینش تاخیری این امکان را فراهم می کند که بتوان به کمک تفاسیر ایده آل گرا برای ذرات زیر اتمی نوعی ذهنیت و خودآگاهی بدوی در نظر گرفت. فیزیکی پنداشتن خودآگاهی به طوری که پسماند ماده کلاسیکی در نظر گرفته نشود یک پیامد مهم برای علوم اجتماعی به همراه خواهد داشت؛ امکان بازگشت به فلسفه آگاهی به جای فلسفه زبان. در واقع در چارچوب تحلیلی به کارگرفته شده در این تحقیق زبان نیز یک کل بالقوه ای است که در نهایت با اعمال عاملیت فرد از طریق گفتار شکل واقعی به خود می گیرد. ضمن آنکه در «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» عقلانیت انتزاعی و استعلائی، جایی ندارد؛ چرا که عقلانیت در بستر تجربی معنی پیدا می کند. تعریف عقلانیت در یک زیست بوم در کنار عدم استقلال واقعیت از ذهن و کنش های قصدمندانه فرد، به معنی رد ادعای واقع گرایان انتقادی نظیر بسکار و پوپر است که بر این فرض استواراند که شناخت نوع بشر از واقعیت مبتنی بر خطای نظام مند صورت می پذیرد؛ ضمن آنکه دیدگاه هابرمارس در پافشاری بر قرار دادن معیارهای کلی و جهانشمول در فهم واقعیت نیز رد می گردد. در واقع اگرچه نوع بشر در شناخت واقعیت دچار خطای نظام مند نمی شود ولی دریافت وی از واقعیت که محصول عاملیت اوست، نسبی و وابسته به زمان و مکان است.
طراحی الگوی محرک های بکارگیری راهبرد طراحی زیست محیطی محصولات در صنایع داروسازی در راستای برنامه ریزی منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالی که طراحی سنتی، بدون در نظر گرفتن اثرات زیست محیطی، فقط به تولید و استفاده از محصول توجه دارد. یک رویکرد گسترده تر در طراحی زیست محیطی، بررسی و استخراج مواد خام (مرحله قبل از ساخت)، لجستیک معکوس و تأثیر پایان عمر در مرحله طراحی است. بر همین اساس هدف این مقاله طراحی الگوی محرک های بکارگیری راهبرد طراحی زیست محیطی محصولات در صنایع داروسازی بوده است. روش تحقیق آمیخته کیفی و کمی بوده است. در بخش کیفی بر اساس تحلیل تم ، محرک های اصلی بکارگیری راهبرد طراحی زیست محیطی محصولات در صنایع داروسازی مشخص شده است. ابزار گردآوری داده ها در این بخش مصاحبه بوده است. نمونه گیری به صورت اشباع نظری انجام گرفته است. در بخش کمی نیز الگوی روابط بین محرک های اصلی بکارگیری راهبرد طراحی زیست محیطی محصولات تدوین شده است. تحلیل داده ها در بخش کمی بر اساس تحلیل عاملی تأییدی و مدلسازی ساختاری تفسیری انجام گرفته است. گردآوردی داده ها در بخش کمی بر اساس دو پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری در بخش تحلیل عاملی، 252 نفر از کارشناسان و مدیران شرکت های دارویی بوده است. تعداد نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 150 کارشناس و مدیر تعیین شده است. یافته های پژوهش در بخش کیفی نشان دهنده هفت تم اصلی و 44 تم فرعی بوده است. در بخش کمی، نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان دهنده مناسب بودن هر یک از الگوهای تأییدی بوده است. همچنین نتایج مدلسازی ساختاری تفسیری نشان می دهد که محرک های اصلی بکارگیری راهبرد طراحی زیست محیطی محصولات در صنایع دارویی در پنج سطح قرار می گیرد که هر سطح