ابوذر مرادی

ابوذر مرادی

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی؛ چیستی واقعیت در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
طی سال های اخیر با  از بین رفتن مفهوم زمان و مکان در تعاملات انسانی کاربرد نظریه کوانتوم در تحلیل پدیده های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی به طور روزافزون در حال گسترش بوده است. با این وجود استفاده از نظریه کوانتوم  در علوم اجتماعی عموما مبتنی بر نگاهی ابزارگرایانه بوده است. به کارگیری نظریه کوانتوم  در علوم اجتماعی زمانی مفید خواهد بود که بتواند خلاء های نظری موجود در آن  را پوشش دهد. مهمترین چالش نظری علوم اجتماعی در قرن گذشته عدم توافق درباره نحوی مطالعه پدیده های اجتماعی بوده است؛ مشکلی که منجر به شکل گیری پاردایم های روشی مختلف برای مطالعه آن شده است. استدلال مقاله حاضر آن است که علت این عدم توافق روشی را باید در مفهوم واقعیت اجتماعی جستجو کرد؛ چرا که واقیت در این علوم مستقل از کنش های قصدمندانه فرد وجود خارجی ندارد. در ادامه این پرسش مطرح می گردد که چرا در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی(کلاسیک) واقعیت ها وابسته به کنش های قصدمندانه افراد است؟برای پاسخ به پرسش بالا، چارچوب تحلیلی تحت عنوان «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتمی» معرفی شده که بر پایه تفاسیر ایده آل گرا از نظریه کوانتم بنا شده است. این رویکرد از این مزیت برخوردار است که در آن بتوان کنش های قصدمندانه افراد را در فرآیند تصمیم گیری انها لحاظ کرد و در نتیجه آن واقعیت اجتماعی را به گونه ای بازسازی کرد که نسبت آن با کنش های قصدمندانه اول شخص تعیین شود . در واقع این رویکرد برای ذره کوانتومی نوعی خودآگاهی بدوی قائل است؛ در نتیجه واقعیت به صورت ترکیب تابع موج و فروپاشی آن در نظر گرفته می شود؛ به طوری که شناخت ذره کوانتومی همان تابع موج،  قصدمندی او عامل فروپاشی و تجربه ذره کوانتومی فرآیند فروپاشی تابع موج است. بنابراین مشابه یک چنین فرآیندی می توان الگویی کوانتومی از نحوه تصمیم گیری فرد ارائه نمود که در آن کنش های قصدمندانه فرد(عامل فروپاشی تابع موج تصمیم) و بستر تجربی (فروپاشی تابع موج تصمیم) در فرآیند تصمیم گیری وی لحاظ گردد. مهم ترین پیامد این الگوی کوانتمی آن است که رفتار فرد قصدمند از منظر اول شخص قطعی و تصمیم های او از نظر خودش در آن لحظه بهینه است؛ در حالی که اگر بخواهیم از دیدگاه سوم شخص رفتار فرد را بررسی نماییم رفتار او دارای عدم قطعیت ذاتی و غیرقابل پیش بینی ست.لذا بازتعریف مفهوم واقعیت اجتماعی به کمک چارچوب تحلیلی «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» چند مزیت عمده به همراه دارد؛ لحاظ کردن عاملیت و قصدمندی فرد در نظام تصمیم گیری او، قائل شدن یک تفاوت بنیادین و هستی شناسانه بین علت و دلیل و هم چنین امکان ادغام و تلفیق رویکردهای کل گرایانه و فردگرایانه به شیوه ای نوآورانه و متفاوت از رویکردهای رایج شکل گرفته بعد از دهه 1970 در علوم اجتماعی. کل(تابع موج) از منظر «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» با وجود آنکه قدرت علّی دارد، ولی صرفا دربرگیرنده حالت های بالقوه است؛ حالت واقعی محصول اعمال عاملیت فرد در بستر تجربی است که به کل هویت واقعی می بخشد(فروپاشی تابع موج). با لحاظ کردن قصدمندی فرد در نظام تصمیم گیری او می توان نشان داد که واقعیت در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی تجربی کلاسیک وابسته به ذهن و کنش های قصدمندانه فرد است. از آنجائیکه در علوم تجربی کلاسیک پژوهش گر یک ماده بی جان را مورد مطالعه قرار می دهد که فاقد عاملیت و کنش ارادی است، از منظر اول شخص واقعیت کوانتمی همان واقعیت کلاسیکی است. آنچه می ماند شناخت فرد به عنوان مشاهده گر در مقام سوم شخص از آن واقعیت کلاسیکی است. اگر واقعیت کلاسیکی را به مثابه یک تجربه برای مشاهده گر به عنوان یک موجود کوانتمی در نظر گرفته شود، در آن صورت ادراک پژوهشگر به بستر تجربی وابسته خواهد بود. با این وجود به تبعیت از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، تجربیات فرد در مقام مشاهده گرا به دو دسته تجربیات سازگار و ناسازگار دسته بندی می شوند. در علوم تجربی کلاسیک با کنترل شرایط فیزیکی و محیطی آزمایش و تکرار آن آزمایش می توان به معضل وابسته به تجربه بودن مشاهدات مشاهده گر غلبه کرد. بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت در علوم تجربی کلاسیک صرفا از مشاهده پژوهشگر(فرد کوانتمی) نشات می گیرد؛ پس با سازگار کردن تجربه او می توان بر این مشکل غلبه کرد و ویژگی های کمی و کیفی با ثبات به مشاهده ها نسبت داد. در علوم اجتماعی اما وضعیت بسیار پیچیده تر است؛ بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت نه فقط به دلیل کنش های ارادی و قصدمندانه مشاهده گر و وابستگی ادراک او به بستر تجربی در مقام سوم شخص، بلکه عاملیت و قصدمندی افراد مشارکت کننده در شکل دهی آن پدیده اجتماعی به عنوان واقعیت نیز می باشد. بنابراین در چنین دنیایی به دلیل عدم قطعیت ذاتی تصمیم های فرد برای مشاهده گر در مقام سوم شخص، اساسا تعریف و شناخت مفاهیم اجتماعی به عنوان امری مشترک امکان پذیر نخواهد بود. این بدان معنی است که تعریف واقعیت های اجتماعی و شناخت آن نیازمند پیش نیازی به نام نهاد است. در واقع در یک تعریف کوانتومی از نهاد، نهادها چیزی جز نمود خارجی اطلاعات به اشتراک گذاشته شده بین افراد با هدف پیش بینی پذیر شدن رفتار خود برای دیگران نیست، تا از این طریق زیست اجتماعی امکان پذیر گردد. در مورد واقعیت ها در علوم اجتماعی، اگرچه می توان مشابه علوم تجربی فرآیند تجربه کردن را به دو دسته سازگار و ناسازگار تقسیم بندی کرد، با این وجود امکان کنترل محیط های انسانی مشابه شرایط آزمایشگاهی جهت سازگار کردن تجربه ها وجود ندارد. از اینرو تجربیات ناسازگار فراگیر رخ داده شده در محیط های انسانی به عنوان محرک اولیه بی ثبات کننده نهادهای موجود عمل نموده و منجر به تغییر الگوی اطلاعات به اشتراک گذاشته بین می گردد. در چنین دنیایی دیگر شاخص ها و مفاهیم نسبت داده شده به واقعیت های اجتماعی که ماهیتی نهادی دارند نیز متاثر از پیامدهای محرک اولیه در دوره گذار بی ثبات خواهد شد. بنابراین مفاهیم نسبت داده شده به پدیده های اجتماعی جهت شناخت آنها مشابه مفاهیم در علوم طبیعی تجربی کلاسیک کاملا عینی و باثبات محسوب نمی شوند. لذا واقعیت های اجتماعی آن گونه که واقع گرایان در نظر می گیرند ماهیتی عینی ندارند؛ از سوی دیگر  با وجود آنکه ذهن در شکل گیری واقعیت نقش اساسی دارد دارد، آن گونه که تفسیرگراها می نگرند واقعیت کاملا ماهیتی ذهنی ندارد. هم چنین برخلاف رویکردهای انتقادی شکل گرفته شده از دهه 1970 به بعد، به دلیل ماهیت نهادی واقعیت های اجتماعی در تحقیق حاضر، آنها مستقل از قصدمندی افراد در بستر تجربی موجود وجود خارجی ندارند. در واقع برخلاف فیزیک کلاسیک که قادر نیست جایی برای خودآگاهی به عنوان یک امر طبیعی،زیست شناسانه و فیزیکی متفاوت از ماده باز کند، مفاهیم موجود در نظریه کوانتوم نظیر درهم تنیدگی[1] و ناموضع گرایی[2] در کنار تایید تجربی آنها توسط آزمایشهای  بل و گزینش تاخیری این امکان را فراهم می کند که بتوان به کمک تفاسیر ایده آل گرا برای ذرات زیر اتمی نوعی ذهنیت و خودآگاهی بدوی در نظر گرفت. فیزیکی پنداشتن خودآگاهی به طوری که پسماند ماده کلاسیکی در نظر گرفته نشود یک پیامد مهم برای علوم اجتماعی به همراه خواهد داشت؛ امکان بازگشت به فلسفه آگاهی به جای فلسفه زبان. در واقع در چارچوب تحلیلی به کارگرفته شده در این تحقیق زبان نیز یک کل بالقوه ای است که در نهایت با اعمال عاملیت فرد از طریق گفتار شکل واقعی به خود می گیرد. ضمن آنکه در «رویکرد پدیدارگرایانه  کوانتومی» عقلانیت انتزاعی و استعلائی، جایی ندارد؛ چرا که عقلانیت در بستر تجربی معنی پیدا می کند. تعریف عقلانیت در یک زیست بوم در کنار عدم استقلال واقعیت از ذهن و کنش های قصدمندانه فرد، به معنی رد ادعای واقع گرایان انتقادی نظیر بسکار و پوپر است که بر این فرض استواراند که شناخت نوع بشر از واقعیت مبتنی بر خطای نظام مند صورت می پذیرد؛ ضمن آنکه دیدگاه هابرمارس در پافشاری بر قرار دادن معیارهای کلی و جهانشمول در فهم واقعیت نیز رد می گردد. در واقع اگرچه نوع بشر در شناخت واقعیت دچار خطای نظام مند نمی شود ولی دریافت وی از واقعیت که محصول عاملیت اوست، نسبی و وابسته به زمان و مکان است.
۲.

رویکرد پدیدارگرایانه کوانتمی؛ نگاهی نو به مسئله نهادها و تغییرات نهادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اصل عدم قطعیت تجربیات ناسازگار تغییرات نهادی دوره گذار کنش های قصدمندانه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵ تعداد دانلود : ۵۰
در این مقاله با به کارگیری تفاسیر ایده آل گرا از نظریه کوانتم، چارچوب مفهومی جدیدی تحت عنوان «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتمی» برای تحلیل ماهیت نهادها و تغییرات نهادی معرفی شده است. دستاوردهای چارچوب نظری ما در مقایسه با نهادگرایان جدید عبارت اند از: فرض عقلانیت ناقص رد می شود؛ به طوری که شالوده عدم اطمینان فراگیر در جهان، پیش بینی ناپذیربودن انتخاب های بهینه فرد برای افراد دیگر در مقام سوم شخص است. ایجاد نهادها محصول هزینه - فایده کردن فرد قصدمند است که تصمیم می گیرد برای کاستن از عدم قطعیت ذاتی تصمیمات بهینه خود برای دیگران به چه میزان اطلاعات ذخیره شده در ذهن خود را با دیگران به اشتراک بگذارد و از فردیت خود بکاهد تا زیست اجتماعی با دیگران امکان پذیر شود. براساس اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نشان داده شد که منشأ تغییرات نهادی تجربیات ناسازگار با آثار خارجی فراگیر هستند؛ به طوری که باوجود وابستگی به مسیر نهادها، تغییرات آن تدریجی نیست؛ بلکه در یک دوره گذار صورت می پذیرد. به دلیل آثار خارجی، تجربیات ناسازگار قواعد بازی سابق مختل شده و نهادهای جدید، قوام و استحکام لازم را ندارند. کوتاه شدن دوره گذار درگرو مداخله مستقیم دولت ها در توزیع رانت جهت قوام بخشی به قواعد بازی جدید است.
۳.

اولویت سنجی مناطق مستعد اکوتوریسم با استفاده از مدل Buckley در GIS (نمونه موردی: شهرستان بهمئی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گردشگری اکوتوریسم شهرستان بهمئی Buckley GIS

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۴۱
اکوتوریسم شاخه ای از توریسم می باشد که گردشگران به منظور لذت بردن از حضور در طبیعت و نیز دیدار از جاذبه های طبیعی اقدام می کنند. بررسی جغرافیایی و منطقه ای طبیعت ایران نشانگره این امر است که اکوتوریسم می تواند به عنوان یک درآمد اقتصادی پایدار مطرح می شود . شهرستان بهمئی به عنوان یکی از شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل مسائلی از جمله فقر اقتصادی ساکنین شهرستان همواره دارای مشکلات زیاد بوده است. یکی از گام های اساسی در جهت رفع فقر و ایجاد اشتغال و ارتقای توسعه همه جانبه ی شهرستان بهمئی استفاده بهینه از کلیه امکانات و منابع موجود در شهرستان با مدیریت علمی و استفاده از پژوهش های صاحبنظران و استفاده از سیستم های مکان مبنا در امر مدیریت گردشگری می باشد. در این مطالعه با توجه به اینکه هدف پژوهش شناسایی نواحی مستعد توسعه اکوتوریسم در شهرستان بهمئی بوده است؛ عوامل مؤثر در اولویت سنجی مناطق مستعد گردشگری منطقه که شامل: بارش و اقلیم؛ توپوگرافی، کاربری اراضی، دسترسی، فاصله از گسل و مناطق حفاظت شده، دریاچه و رودخانه و زمین شناسی با روش تحقیقی توصیفی – تحلیلی در فرایند تحقیق بر اساس مدل پژوهش شناسایی، آماده سازی، وزندهی و در پایان نمودار و نقشه های خروجی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. که نتایج نهایی و تحلیل های خروجی نشان می دهد که بخش های سرآسیاب یوسفی و ممبی دارای بیشترین و بخش لیکک و کفشکنان دارای کمترین مناطق اکوتوریسم می باشند.    
۴.

رتبه بندی برخورداری از شاخص های خدمات شهری با استفاده از مدلهای استورگس و V- PROMETHEE (مورد مطالعه: شهرهای استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استان همدان سطح بندی خدمات شهری پرامیتی استورگس Visual Promethee

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی جغرافیا فنون جغرافیایی روش های کمی در جغرافیا
  2. حوزه‌های تخصصی جغرافیا جغرافیای انسانی جغرافیای شهری توسعه پایدار شهری
تعداد بازدید : ۹۴۳ تعداد دانلود : ۵۶۲
ایجاد توازن در شاخص های توسعه به ویژه در شهرها، از جمله مصادیق بارز توسعه یافتگی بشمار می رود. گام اول این مهم، شناخت وضع موجود می باشد. از این رو تحقیق حاضر با هدف سطح بندی شهرهای استان همدان از لحاظ برخورداری از شاخص خدمات شهری در هشت مؤلفه منتخب از زیرگروه خدمات شهری انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف گذاری، کاربردی و از لحاظ روش شناسی توصیفی- تحلیلی است که در آن از روش پیمایشی و نظرخواهی از کارشناسان و نیز مطالعات کتابخانه ای استفاده شده است. جامعه آماری شهرهای چهارده گانه استان همدان است که از نظر شاخص های خدماتی مانند: تعداد آتش نشانی، کتابخانه های عمومی، پارک های عمومی، بیمارستان های عمومی، خودرو حمل زباله، پایانه های مسافربری، مراکز آموزش عالی و دفاتر خدمات ارتباطی؛ که با استفاده از پرامیتی و مدل استورگس (در محیط نرم افزار ویژوال پرامیتی) مورد ارزیابی قرار گرفته اند. نتایج بدست آمده نشان می دهدکه: شکاف عمیقی بین شهرهای این استان از لحاظ برخورداری از خدمات شهری وجود دارد؛ به ترتیبی که شهر همدان از نظر برخورداری از خدمات، بیشترین جریان خالص خروجی (1) در مدل پرامیتی و بالاترین امتیاز (332) در مدل استورگس را به خود اختصاص داده است. شهر ازندریان نیز با (0.846-) و (6) امتیاز به ترتیب در مدل های پرامیتی و استورگس، محروم ترین شهر استان از نظر برخورداری از مؤلفه های مورد مطالعه بوده است. از مقایسه دو مدل مذکور همچنین مشخص شد که به جز دو شهر مذکور، رتبه حاصله از مدل پرامیتی برای شهرهای میانی، تناسب بیشتری با جایگاه فعلی این شهرها دارد. به عبارت دیگر رتبه شهرهای استان در پرامیتی به مجموع کمی خدمات هشتگانه مورد مطالعه، نزدیک تر است. در حالی که رتبه های حاصله از استورگس انطباق کمتری با مجموع خدمات مورد بررسی را نشان می دهد.
۵.

ترکیب توابع عملگرای فازی و GIS در مدیریت پسماندهای شهری (مطالعه موردی: شهر لیکک شهرستان بهمیی، از استان کهگیلویه و بویر احمد)

تعداد بازدید : ۸۶ تعداد دانلود : ۱۱۲
دفن بهداشتی و مدیریت مواد زائد جامد شهری به عنوان یکی از عناصر سیستم مدیریت مواد زاید، دارای مراحل مختلف و دقیق اعم؛ از انتخاب مکان، آماده سازی آن و بهره برداری از محل است که هرکدام نیاز به مطالعه، بررسی و اعمال مدیریت صحیح دارد. هدف این پژوهش، مطالعه و بررسی عوامل و پارامترهای متعدد دخیل در بررسی فاکتورها و عوامل موثر در مکان یابی محل دفن زباله های شهر لیکک مرکز شهرستان بهمئی واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد. ماهیت این پژوهش نظری کاربردی بوده که نوع مطالعه آن توصیفی و به صورت تحلیل محتوایی می باشد. در این پژوهش داده ها با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی به دست آمده است. هم چنین در آماده سازی لایه های اطلاعاتی و نقشه های خروجی براساس توابع عملگرا پرداخته شده است. فاکتورهای مؤثر در مکان یابی عبارتند از: زمین شناسی، شیب منطقه، فاصله از مراکز جمعیتی، کاربری اراضی، دسترسی به راه های ارتباطی، فاصله از آب های سطحی، فاصله ازگسل و جنس خاک و... تهیه شده اند. اطلاعات عوامل فوق به شش معیار مهم زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی، اقلیمی، خاک شناسی و هیدرولوژی طبقه بندی شده است. از جمله نتایج این پژوهش آن که براساس چهار تابع ارایه گردیده، نقشه های نهایی و پیشنهادی تهیه شده که این نقشه ها با دو لایه ی جهت باد سالیانه و جهت توسعه ی شهر مقایسه گردیده اند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان