مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
روح
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
179 - 196
حوزه های تخصصی:
امروزه با توجه به گسترش مباحث تجربی مربوط به تغذیه و پیدایش سبک خاص تغذیه ای در دوران جدید و نیز رشد و گسترش کمّی و کیفی انواع غذاها، ضرورت پرداختن به بحث تغذیه و نسبت آن با انسان بر اساس رویکردهای دینی و فلسفی بیش از هر زمان دیگر آشکار شده است. این مقاله، با روش فلسفی و به صورت کاربردی و عینی با موضوع تغذیه به عنوان شأنی از شئون انسان مواجهه می شود و تبیین فلسفی از نسبت تغذیه انسان با روح و اندیشه اش به دست می دهد. روش تبیین مباحث این پژوهش، عقلی و فلسفی است. به دلیل اهمیت آموزه های دینی اشاره ای به مستندات دینی این موضوع نیز شده است. مطابق این رویکرد، تغذیه اگرچه مربوط به ساحت جسمی انسان است، اما چون روح انسان با ساحت جسمی پیوند دارد، غذا بر ساحت روحی و اندیشه انسان تأثیر می گذارد. بر این اساس، تغذیه به عنوان یکی از عوامل غیرمعرفتی در جهت گیری اندیشه و باور انسان تأثیرگذار است، به طوری که برخی از اندیشه های انسان متأثر از غذا است. همین طور تبیین و اثبات این موضوع، علاوه بر اینکه کاربردی و مهم است، آثار تربیتی و اخلاقی خاصی در حوزه های مرتبط با این بحث دارد.
بررسی بازآفرینی انسان پس از مرگ از دیدگاه جان هیک بر اساس تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه جان هیک درباره مرگ و بررسی آن با تفسیر علامه از آیات قرآن پرداخته است. روش پژوهش حاضر کتابخانه ای و تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هیک نظریه خویش را نظریه بازآفرینی مطرح می کند و اعتقاد به وجود روح را رد می کند و اصالت انسان را به بدن می داند، به همین دلیل هیک می گوید: مرگ نابودی کامل انسان است و پس از مرگ خداوند با قدرت لایتناهی خود در دنیای دیگر مجددا انسان را خلق می کند. هیک در ایده بازآفرینی، چون بدن فرد اخروی را عین بدن فرد دنیوی می داند و به نفس نیز قائل نیست، هیج معیار منطقی برای اینهمانی نمی یابد، لذا به مفهوم عرفی «همان شخص» رجوع می کند که این امر نیز مسئله اینهمانی را حل نمی کند. طبق آیات قرآن چون حقیقت وجود انسان، مجموعه نفس و بدن است ، پس اگر نفس عین آن نفس باشد، ولی بدن مثل آن نباشد مضر وحدت شخصیت نخواهد بود.
بررسی لطایف سبعه و پیامبران وجودی هفت گانه از عطار تا شیخ علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 205
حوزه های تخصصی:
شیخ علاءالدوله (657 736 ه .ق) در آثار مختلف خود به ویژه رسایل فارسی به این مسئله که دل انسان چگونه می تواند جلوه گاه و آینه تجلی جلال و جمال الهی شود، اشاره کرده است و از این رهگذر به «لطایف سبعه» پرداخته است. نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه تاکنون با نام علاءالدوله سمنانی شناخته شده است، اما اینکه آیا تا قبل از وی کسانی دیگری نیز به این مسئله پرداخته اند یا نظریه لطایف سبعه و تطبیق آن با پیامبران وجودی هفت گانه نوآوریِ خود شیخ علاءالدوله بوده است، جای تأمل و بررسی دارد. با بررسی، تحلیل و مقایسه مصنفات فارسی شیخ علاءالدوله با رساله شق الجیب ابن عربی به این نکته رهنمون شدیم که شیخ علاءالدوله علی رغم اختلاف شدید با ابن عربی به ویژه در مسئله وحدت وجود، شدیداً تحت تأثیر او بوده است، تا آنجا که می توان گفت که برخی از مطالب شیخ علاءالدوله درباره لطایف سبعه دقیقاً ترجمه مطالب رساله شق الجیب ابن عربی است. تنها بُعد جدیدی که علاءالدوله بر مباحث ابن عربی اضافه کرده است، علاوه بر شرح و بسط دادن آن ها، تطبیق این لطایف با پیامبران وجود هفت گانه ای است که عطار در مصیبت نامه از آن ها نام برده است. تأثیرپذیری علاءالدوله از عطار را می توان از مقایسه مصیبت نامه با رساله سربال البال به خوبی دریافت که هر دو عارف پس از سیر در عوالم مختلف آفاقی و ناسوتی به این نتیجه می رسند که سالک باید در روح و جان خود که عبارت از نور محمدیه است، سیر کند. ازاین رو، می توان گفت که نوآوری شیخ علاءالدوله در این است که توانسته پیامبرانِ هفت گانه ای را که عطار در مصیبت نامه به آن ها اشاره کرده، با لطایف سبعه ای که ابن عربی در رساله شق الجیب به آن ها پرداخته است، تلفیق کند. علاوه بر این، شیخ علاءالدوله برای اولین بار نظریه تفسیری خود را بر مبنای همین لطایف بنیان گذاشته است. امری که نه عطار و نه نجم الدین رازی در تأویلات عرفانی خود و نه ابن عربی هیچ یک از آن بهره نگرفته اند.
بررسی و مقایسه سفر با روح در کتاب سرخ یونگ و معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب سرخ اثری غیر متعارف از کارل گوستاو یونگ است که نوادگان او اخیراً اجازه انتشارش را داده اند. یونگ در این کتاب با زبانی نمادین، به شرح تحولات روحی یا پیگیری «تصاویر درونی» خویش و تلاش برای یافتن روح فراموش شده خویشتن می پردازد. معارف نیز تنها اثر به جای مانده از بهاء ولد است که در آن مکاشفات روحی خود را بی پروا بیان کرده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، سفر با روح را در دو اثر مزبور بررسی می کند؛ بدین ترتیب که به شرح چگونگی سفر با روح و مقایسه روح یونگ، «روح اعماق» و «روح زمانه» در کتاب سرخ، با روح بهاء ولد، الله، عقل و نفس در معارف و تحلیل آن ها پرداخته می شود و در پایان نتایج حاصل از این سفر ذکر می گردد. هدف از تحقیق بیان وجوه تشابه و تمایز دیدگاه یک عارف و یک روان شناس است. نتایج پژوهش نشان می دهد که یونگ علاوه بر روح خویش از روح اعماق سخن می گوید که راهنما و رهاننده او از اسارت روح زمانه است، اما بهاء ولد از انواع روح چیزی نمی گوید و تنها هدایتگر او، الله است. در پایان سفر، پس از قتل قهرمان درون (نفس) به دست یونگ، خورشید اعماق در اندرونش طلوع می کند. در معارف نیز بهاء ولد نفس را می کشد و روح او منور به انوار الهی می شود.
بررسی و نقد دو راه حل صدرالمتألهین در تطابق نظریه جسمانی بودن حدوث نفس انسانی با متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های صدرالمتألهین ایجاد هماهنگی میان فلسفه و شریعت است. جمله «تبّاً لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه» او، برای همه متعلمین حکمت متعالیه آشناست. با این حال صدرالمتألهین در مسئله حدوث نفس، خود راهی غیر از ظواهر برخی متون دینی (که ظهور در حدوث نفس پیش از بدن دارند) را برگزیده و قائل به حدوث جسمانی نفس شده است. صدرالمتألهین که خود متفطن به تعارض نظریه خود با ظواهر این دسته از متون دینی است، برای برون رفت از این تعارض و ایجاد هماهنگی میان نظریه خود با متون دینی، دو وجه جمع ارائه می دهد. یک راه حل او تمایز نهادن میان نفس و روح و همچنین نفوس کملین و غیرکملین بوده و راه حل دیگرش قائل شدن به کینونت عقلی برای نفس است. در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، به بررسی و نقد راه حل های صدرالمتألهین پرداخته، عدم توفیق وی را در این مسئله روشن کنیم.
اصالت روح: از منظر قرآن، فلاسفه اسلامی و عالمان معاصر غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از قدیم مساله دو بعدی بودن انسان، یعنی واجد جسم و روح بودن او، مورد مناقشه بوده است. در عصر جدید که فلسفه تجربه گرائی حاکم گردید، بیشتر این نظر رایج شد که اصالت با ماده است و روح و حیات ناشی از فعل و انفعالات ماده هستند. در دهه های اخیر تعداد رو به افزایشی از محققان معتقدند که ذهن (شعور یا روح) مادی است ، اما علم امروز نمی تواند مساله شعور انسانی را توضیح دهد، و این به دلیل پیچیدگی ذهن است. اما علم آینده آن را توضیح خواهد داد. بعضی دیگر، مثلاً پوپر، علیرغم اعتقاد به مادی بودن شعور، آن را به دلیل اینکه یک سیستم پیچیده است ، هیچوقت قابل توضیح برحسب فعالیتهای مغز نمی دانند. اما ، از نظرعده ای از سرآمدان علم معاصر شعور مادی نیست و آنها آن را هیچوقت قابل توضیح به وسیله علم تجربی نمی دانند. از گروه اخیر ، عده ای شعور را افاضه خاص خداوند تلقی می کنند. متاسفانه اظهارات جالب بعضی از سرآمدان علم معاصر در مورد شعور، در دهه های اخیر، کمتر به محیط ما منتقل شده است. در این مقاله سعی می شود تا مروری بر برخی از تحولات اخیر و رویکردهای مختلف نسبت به مسئله شعور و روح از منظر حکمای اسلامی و عالمان معاصر غربی صورت گیرد.
بازگشت روح به بدن تناسخ یا معاد
منبع:
کلام حکمت سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
23 - 39
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های دیرینه بشر فرجام انسان پس از مرگ است. بسیاری از انسانها به بازگشت روح پس از مرگ معتقد هستند، اما در اینکه روح چه زمانی و به چه جسمی برمیگردد، اختلاف دارند. تناسخ و معاد دو باور پویا در این زمینه هستند و این نوشتار این دو باور را در بستر هندوئیزم و اسلام بررسی میکند. بر اساس تناسخ، روح انسان در چرخه مرگها و تولدهای مکرر دنیایی گرفتار است تا وقتی که به حقیقت مطلق بپیوندد، اما براساس معاد روح انسان پس از مرگ به عالم برزخ میرود و در نشئه آخرت به بدن خاکی احیا شدهاش بازمیگردد. در مقایسه دلایل تناسخ و معاد مشخص میشود که قدمت دلیل نقلی تناسخ به ابتدای هندوئیزم نمیرسد. دلیل عقلی آن خالی از اشکالات اساسی نیست. شهود عرفانی تناسخ نیز دلیل معتبری نیست. ادعای یادآوری زندگیهای پیشین نیز با کریپتومنسیا قابل تبیین است. بنابراین، دلیل قانعکنندهای برای تناسخ وجود ندارد، اما معاد دلایل نقلی و عقلی معتبری دارد و شواهد بر احیای مردگان این باور را تقویت میکند. شهود پیامبر (ص) در معراج نیز دلیل دیگر حقانیت آن است. بنابراین، معاد در درجهای از اعتبار است که باور تناسخ هرگز به آن نمیرسد.
مفاهیم شخصیت از دیدگاه اسلام
منبع:
مطالعات دین پژوهی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
47 - 59
حوزه های تخصصی:
بحث درباره شخصیت و اظهار نظر در این زمینه، مستلزم شناخت ماهیت انسان است؛ زیرا ابتدا باید مشخص شود که انسان از چه ساحت های وجودی بهره مند است، چه صفات و انگیزه هایی در وجود او نهفته است، چه کشش ها و غرایز و فطریاتی دارد، کدام یک از این خصوصیات او ذاتی است و به طور طبیعی در وی یافت می شود و کدام یک از خصوصیات او اکتسابی است. از آنجا که ارائه الگو درباره شخصیت با نگرش به متون دینی از مباحث مهم و کلیدی است، بررسی جامع آن مستلزم آن است که دست کم در حوزه روان شناسی و دین، مورد مطالعه قرار گیرد. تاکنون مطالعات جدی و قابل توجهی درباره شخصیت با نگرش به منابع دینی انجام نشده است. این فقر پژوهشی باعث شده افراد سطحی نگر با برداشت های ناقص و نادرست به اظهارنظرهای خامی بپردازند و آن را به دین نیز نسبت دهند. از آنجا که روش های تجربی از بررسی پدیده های غیرمادی و نامحسوس عاجزند، برای مطالعه ساحت غیرمادی انسان باید از روش های غیر تجربی که امکان بررسی این بُعد از انسان را فراهم می کند، استفاده کرد. برای بررسی مفاهیم شخصیت از بعد دینی باید از مفاهیم اساسی درباره انسان مانند نفس، روح، فطرت و قلب آگاهی داشت تا به هدفی که همان شخصیت سالم و متعادل است، برساند. مقاله حاضر به بررسی مفاهیم شخصیت از دیدگاه اسلام پرداخته است.
مراتب معرفت شناسی روح در آیین جینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
103-118
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم آیین جینه، مسئله معرفت روح است که در متون دینی این آیین مطرح شده است. فرد رهرو به نسبت تلاشی که در راه تصفیه و تزکیه روحی و از بین بردن عوامل کرمه ساز روحی از خود بروز می دهد، به همان نسبت عنصر شعور روحی اش که شامل ادراک و معرفت است، تجلی بیشتری پیدا می کند و به توانمندی هایی همچون شناخت فواصل دور بدون دخالت حواس و تنها با کمک عنصر معرفت روح، خواندن افکار دیگران، و برشماری کالبدهای گذشته و حتی آینده خود و دیگران، دست می یابد. البته باید توجه داشت که هدف نهایی آیین جینه دستیابی به حالت رهاشدگی کامل روح از بند اسارت کرمه ای و رسیدن به مرتبه مکشه است؛ هدفی که بر همه آموزه های جینی پرتو افکنده است. معرفت شناسی روح برای یک رهرو جینی بخشی از کوشش و تلاش او در راه دستیابی به گوهرهای سه گانه جینی (ایمان، رفتار و معرفت درست) است.
تحلیل خوانش تصویری مولوی و سهروردی از مفهوم اسارت پرنده روح (داستان های پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
23 - 42
حوزه های تخصصی:
در عرفان و فلسفه گزاره هبوط روح همواره در تصویر پرنده نمود یافته است. مولانا و سهروردی از این تمثیل، بارها برای بیان مقاصد خویش بهره بردند. این جستار با بررسی داستانِ پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی سهروردی چون عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پرجبرئیل، لغت موران و قصه غربت غربی نشان می دهد که دو عامل اسباب تمایز این تصاویر تمثیلی را رقم می زند؛ ابتدا حالات و موقعیت های گوناگون شناسا است؛ اینکه ادراک شناسا از یک پدیدار به واسطه شرایط خاصی که در آن قرار می گیرد، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، رمزهایی که در داستان های رمزی ممثل می شوند، به فراخور مراتب روحی فرد متنوع خواهند بود. دوم پدیده و تجلی آن در سطح آگاهی است؛ اینکه آگاهی سبب می شود پدیده در شکل خاصی نمود پیدا کند. به این ترتیب، یک گزاره واحد یا یک معنی ثابت و کهن همانند «اسارت روح» می تواند در ارتباط با سه عامل شناسا، پدیده و زبان در قالب تصاویر رمزی متنوع بروز یابد.
حقیقت انسان از نظر شیخ مفید و سید مرتضی
منبع:
کلام حکمت سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
9 - 22
حوزه های تخصصی:
حقیقت و ماهیت نفس، روح و بدن و رابطه آنها با یکدیگر از مسائلی است که تأثیر اساسی در آموزه انسان شناسی، معاد و سرنوشت اخروی انسان دارد. در این زمینه دو دیدگاه مطرح است: برخی متکلمان حقیقت انسان را جوهر مجرد متعلق به بدن می دانند؛ برخی متکلمان برآنند که نفس همین هیکل محسوس و مشهود است که روح در منافذ آن حلول کرده است. شیخ مفید از دیدگاه اول طرفداری کرده است و حقیقت انسان را جوهر بسیط و غیر مادی قائم به خود می داند و بدن را فقط وسیله کارکرد در ظاهر می داند، اما شاگرد وی سید مرتضی رویکرد دوم را پذیرفته است و اعتقاد به یگانگی نفس و بدن انسان زنده و مکلف را مجموع این شخص ظاهر و هیکل مشهودی می داند و روح یا به تعبیر وی هوایی لطیف در منافذ آن جاری است.
مطالعه تطبیقی آرای امام خمینی و آیت الله جوادی آملی در تمایز یا همسانی «نفس» و «روح»
حوزه های تخصصی:
از جمله مسائلی که بین اندیشمندان محل مناقشه است، تمایز یا هم سانی «نفس» و «روح» است که؛ «آیا «نفس» همان «روح» است یا این که دو حقیقت هستند و با هم تفاوت دارند ؟» در قرآن کریم، «روح» از عالم امر و محصول نفخ و دمش الهی است و «نفس» به عنوان موجودی سیال، زنده و پویا در حرکت به سوی کمال، به میزان وسع خود مکلف بوده و هموست که چشنده ی مرگ و مرهون اعمال خود بوده و پاداش و کیفر داده می شود؛ پس این «نفس» است که پاسخگوی همه ی امورات است، نه روح. در کتاب الهی، حدود 300 بار واژه ی «نفس» و 60 بار واژه ی «روح» به کار رفته است. در پژوهش پیش رو، آثار دو اندیشمند و قرآن پژوه بزرگ معاصر، امام خمینی و آیت الله جوادی آملی درباره ی این دو لفظ و حقیقت آن ها واکاوی شده و دستاورد آن، مبتنی بر این مطلب است که این دو حکیم نیز مانند بسیاری از حکمای متأخر و متقدم، در اکثر آثار خود، میان «نفس» و «روح» تفاوتی قائل نشده و این دو واژه را مشترک معنوی محسوب کرده اند؛ زیرا انسان را موجودی دو وجهی، فرض کرده اند که دارای دو بُعد ماده یا جسم و «نفس» یا «روح» می باشد؛ ولی آیت الله جوادی آملی در بیانات نهایی خود از انسان، او را موجودی چهار وجهی لحاظ کرده اند که در قوس نزول آفرینش از «روح»، «نفس»، ذهن و جسم تنزل یافته و در قوس صعودی خود، این مراتب را به نحو کمالی می پیماید؛ پس ایشان در نهایت، مراتب «روح» و «نفس» را از یکدیگر تفکیک کرده و «نفس» را رتبه ی میانی و «روح» را مرحله ی اعلای آدمی برمی شمارند.
حیات طیبه از منظر قرآن و روایات
منبع:
الاهیات قرآنی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸
93 - 111
حوزه های تخصصی:
حیات طیبه برخاسته از مرتبه بالای روح انسانی است. انسان مؤمن در سیر متعالی و تعالی معنوی خویش که تولدی بعد از تولد می یابد، به افاضه الهی از دل ایمانش مؤید به روحی می شود که حیات طیبه ثمره آن است. اگر حیات طیبه حیاتی جدید و برتر از حیات معمولی و منشأ آثاری بس ارزشمند برای انسان مؤمن است، در حقیقت مؤمن حائز مرتبه جدیدی از روح شده که از پرتو آن روح، این حیات و آثارش پدیدار شده است. البته این مرتبه فائقه روح که استعداد ویژه ای بوده و اکنون فعلیت یافته است، ظهور و شکوفایی اش را از ایمان و عمل صالح می گیرد. سعی این پژوهش بر این است که ویژگی های حیات طیبه راکه جامع خیر دنیا و آخرت و سرشار از آرامش هست را بیان دارد، مقاله حاضر به روش کتابخانه ای و شیوه ای تحلیلی-توصیفی سامان یافته است که در صدد پاسخگویی به این سوالات است که: حیات طیبه چیست؟ و ویژگی های آن در قرآن و روایات چه می باشد؟ راه های دستیابی به حیات طیبه چه می باشد؟ در پایان به این نتیجه خواهیم رسید که حیات طیبه در حقیقت پیدایش حیاتی جدید و فوق حیات معمولی و ظاهری است؛ حیاتی برخوردار از نورانیت و ایمان و احسان به خلق، تعامل با دیگران، حیاتی سرشار از معنویت همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط ؛ حیاتی به دور از غفلت، سهو و نسیان و توجه به ابعاد مادی و معنوی در زندگی اسلامی که هدف آن رستگاری و فلاح و نجاح است. خداوند سبحان به غیر از زندگی دنیوی، زندگی دیگری را برای انسان مطرح می کند که نتیجه آن کمال وجود آدمی و تحقق بخشیدن اغراض روحی و معنوی انسان است.
بررسی انتقادی نظریه وحدت انگاری دوساحتی صدرایی با تکیه بر مفاد آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث وحدت انگاری یا دوانگاری نفس و بدن مورد توجه اندیشمندان بوده و هست. صدرالمتألهین با اینکه برای نفس به دو ساحت قائل است، ولی بر وحدت نفس و بدن تأکید می ورزد؛ البته نه به این معنا که دو جوهر مستقل با یکدیگر متحد شوند، بلکه نفس انسانی، موجود دارای مراتبی است که به لحاظ مرتبه نازله اش، بدن و به لحاظ مراتب عالیه اش نفس است. براین اساس نظریه ایشان را می توان نظریه وحدت انگاری دوساحتی نامید. این در حالی است که مفاد آیات و روایات را نمی توان آن گونه که موردنظر صدرا است با دیدگاه وی سازگار دانست؛ زیرا آیات دال بر آفرینش انسان از مبدئی مادی و به صورت تدریجی هرچند در نظر ابتدایی با نظریه وی سازگار است، ولی اثبات دلالت آن بر این معنا مشکل است. در مقابل آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بر دوگانگی نفس و بدن صراحت دارند.
عطسه؛ تصویری اساطیری از انتقال روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۰۸
119 - 105
حوزه های تخصصی:
یکی از معانی واژه «عطسه» در زبان و ادبیات فارسی «فرزند و نتیجه مشابه با نمونه اصلی» است. پژوهش حاضر در صدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که «چه ارتباطی بین عطسه، زایایی و تولیدمثل وجود دارد؟». تصاویری که بر پایه پیوندی مجهول بین عطسه و مفهوم زایایی شکل گرفته اند، در زبان ها و فرهنگ های ملل دیگر نیز یافت می شوند. ریشه یابی این تصاویر در اسطوره های مربوط به آفرینش و زایایی، همچنین معجزات و کراماتی که به نوعی با این مسأله در ارتباط اند، توجه ما را به این نکته جلب می کند که «عطسه» مانند تصاویر دیگری چون «پاشیدن بزاق» و «دمیدن»، یکی از تصاویر رایج انتقال روح در اساطیر دنیای باستان و متون یهودی، مسیحی و اسلامی است که به ادبیات فارسی راه یافته است.
بازخوانی عشق بمثابه مؤلفه یی تأثیرگذار در خداگونگی انسان از منظر مایستر اکهارت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکهارت و ملاصدرا از عشق بعنوان یکی از مؤلفه های تأثیرگذار در خداگونگی انسان نام میبرند. اکهارت ذات نفس را با ذات خداوند یکسان و واحد میداند و نتیجه میگیرد که عشق به خداوند، در ذات انسان نهفته است و با تأکید بر دو ویژگی عشق، یعنی انحصارگرایی و شبیه سازی، معتقد است عشق به خدا سبب میشود دیگر عشقها فراموش شوند و در عشق به خداوند خلاصه گردند؛ تنها عشق موجود، عشق به خداوند است. عشق بمثابه محرکی درونی، کشش و جذبه یی در روح ایجاد میکند که آرام و قرار را از فرد میگیرد و او را وامیدارد تا خود را شبیه معشوق کند. ملاصدرا نیز مانند اکهارت بر عنصر شبیه شدن عاشق به معشوق تأکید میکند و معتقد است عشق الهی در تار و پود وجود انسان تنیده شده است. در این مقاله، با توجه به شباهتهای یادشده، میکوشیم با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، تأثیرگذاری عشق در خداگونه شدن انسان را با استناد به آثار اکهارت و ملاصدرا روشن سازیم.
تبیین نسبت «نفس واحده» با «آدم» بر اساس تحلیل مفهوم «نفس» در نظام آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۴
117 - 138
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مفسران تعبیر «نفس واحده» در قرآن را با شخص آدم تطبیق داده اند؛ درحالی که این تطبیق با موانع و چالش هایی روبروست؛ مانند پیدایش تناقض در معنای آیه، مخالفت با قواعد نحوی، مخالفت با عقل و نقل صحیح. این پژوهش بر اساس تبیین حقیقت قرآنی «نفس» و تمایز آن از «روح» در نظام آیات قرآن، نشان می دهد که آیات نفس واحده به ماهیت واحد همه انسان ها از زن و مرد اشاره دارد و مراد از آن شخص آدم نیست؛ زیرا در نظام آیات قرآن، «نفس» ماهیت وجودی نوع «انسان» است که در آخرین مرحله آفرینش، «تسویه» می شود و همزمان با انشاء خلقت آن، انسان از «روح» الهی برخوردار می گردد و «آدم» اولین نمونه انسان برخوردار از نفس متأثّر از روح الهی است و او نیز همچون سایر انسانها از جنس نفس واحده آفریده شده است.
آموزه تعدد ارواح انسان در احادیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود چند روح برای انسان ها از مباحث مطرح شده در میراث روایی امامیه است که با برخی مسائل کلامی پیوند خورده است. مجموع روایات مرتبط با این موضوع، حاوی تفاصیلی است که هر تک روایت به بیان برخی از آنها بسنده کرده است. مقاله حاضر می کوشد روایات مرتبط با این موضوع را به صورت کامل جمع آوری کند و فارغ از اعتبارسنجی و بررسی های تفسیری آنها، با کنار هم چیدن و دسته بندی این روایات، تصویری جامع از مسئله تعدد ارواح انسان در روایات امامیه و آیات قرآن کریم ترسیم نماید و بر مبنای مضامین پرتکرار این روایات، یک جمع بندی اولیه از این مسئله ارائه دهد. نتیجه تحقیق آن است که همه انسان ها دست کم دو روح به نام های روح الحیاه و روح القدیمه دارند. علاوه بر این، خداوند مؤمنان را از روح الایمان و پیامبران را از روح الایمان و روح القدس و پیامبر اسلام و جانشیان ایشان را از روح القدس، روح من امر الرب و روح الایمان نیز بهره مند کرده است.
نگاه کهن الگو گرایانه به آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها یادگارهای هزاران ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن ها نسل به نسل انتقال یافته اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن الگوها در ارتباط بوده اند . یکی از این الگوهای جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیب گویی مرتبط می شده است. با بررسی اسطوره های جهان و کتاب عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه، می بینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقت گویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچه پرواز روح است، گاه روح در آن تجلّی می یابد. می دانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن می سازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیّت این ماده حیاتی را درک کرده و به هر شیوه تلاش می کرده اند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیب رسیدن به روح و زندگی شان شوند. همین عوامل سبب شده در ارتباط با خون، تابوها و سنّت های گاه باورنکردنی ای نیز رعایت کنند و یا به مقرّراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالب هایی چون؛ کهن الگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهن الگوهای مونث و زنانه و... آشکار می شوند. شناخت و شناساندن بهتر کهن الگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درست تر ما از انسان ها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمه پنهان وجودمان می شود و دریچه ای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی می گشاید.
تبارشناسی واژهی «نَفْس» در زبان های سامی با بررسی کاربردهای معانی آن در قرآن و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور واژهی «نَفْس» و مشتقاتش در شاخههای زبان سامی و کاربرد متعددش در قرآن و عهدین، نشان از قدمت و اهمیت آن دارد که پژوهش درباره آن بایسته است. ساختار واژه در شاخههای شمال شرقی و شمال غربی «ن پ ش» و در شاخههای جنوبی «ن ف س» است که نشان از تحول آن در فرایند انتقال از شاخهای به شاخهی دیگر دارد. پژوهش حاضر با روش تاریخی تطبیقی به تبارشناسی این واژه در زبانهای سامی و بررسی کاربرد مصادیق و معانی آن در قرآن و عهدین و ارائه موارد اشتراک و افتراق آن ، پرداختهاست. شواهد نشان میدهد که وجوه اشتراک در ساختار و معنا به مراتب بیشتر از افتراق است. واژه در برخی از شاخهها توسعهی معنایی بیشتری داشته که این گسترش در قرآن و عهدین نیز مشهود است. «استراحت کردن» و «حیات» دو معنای مشترک واژه در تمامی شاخهها است و معانی متعدد دیگر از این دو معنا گسترش یافتهاند. معانی واژه بعد از توسعهی معنایی در تمامی شاخهها بیشتر ناظر بر مسائل ماورائی، چون خداوند، روح و جان است. برخی از واژه پژوهان زبان عربی به ارتباط این واژه با واژهی «نَفَس» پرداختهاند در حالی که این موضوع در شاخههای دیگر زبان سامی وجود ندارد