مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
معاد جسمانی
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
87 - 106
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی همواره یکی از موضوعات مهم و مورد بحث در میان فیلسوفان بوده است. در این میان، علامه طباطبائی نظرات جدیدی را در این رابطه ارائه کرده و معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده شده و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می شود. وی برای نفس انسان جایگاهی مهم و بنیادین قائل شده بدین معنا که فانی نمی شود و در اثر حرکت جوهری، کمال و فعلیتی خاص پیدا می کند. ایشان همچنین نظر دیگر فلاسفه مبنی بر نزول نفس و اتحاد با بدن را رد کرده و با دلایل عقلی اثبات می نماید موجودی که کمال یافته، محال است مجدداً به مرتبه پایین تر نزول یابد. یکی دیگر از مهم ترین مباحث ایشان که در واقع پاسخی به شبهات مطرح شده در خصوص معاد جسمانی است، مسئله رابطه عینیّت و مثلیّت بدن و نفس در دنیا و آخرت می باشد که در این مقاله پژوهشی تلاش شده با مطالعه تحلیلی و توصیفی تفسیر المیزان، مجموعه نظرات کلی علامه طباطبایی پیرامون معاد جسمانی با رویکرد پاسخگویی به شبهات این حوزه، تبیین شود. در باب مثلیت و عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی در این مقاله تاکید می شود که با توجه به مبانی فلسفی علامه طباطبائی می توان هر دو دیدگاه ایشان نبست به مثلیت و یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی را پذیرفت بدون آنکه با یکدیگر تضادی داشته باشند.
تحلیل و بررسی معاد جسمانی از دیدگاه حکیم سبزواری و مقایسه آن با دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۵
19 - 36
حوزه های تخصصی:
معاد جسمانی،کیفیت وامکان پذیری آن ازجمله مسائلی است که فیلسوفان ومتکلمان اسلامی به طور گسترده پیرامون آن بحث کرده، و به نحوفزاینده ای تلاش کرده اند ،در تبیین آن میان عقل و نقل سازگاری ایجاد کنند. یکی از این متفکران،حکیم سبزواری است که در برخی از آثار خود برای اثبات امکان پذیری و وقوع معاد جسمانی دلایل و براهین عقلی ارائه کرده،وبه شبهات مطرح پیرامون معاد جسمانی وکیفیت آن پاسخ داده است. حکیم سبزواری،در خصوص حشر جسم در قیامت می گوید، بدنی که در قیامت با نفس متحد ومحشور می گردد این بدن عنصری نیست ،بلکه صورتی از بدن عنصری می باشد ،وی معتقد است با مرگ بدن عنصری ، نفس با صورت دهری متحد می گردد وبه هنگام حشر ،نفس با آن صورت باقی در دهر متحد می شود . سبزواری اصالت را به نفس وصورت انسان می دهد،و نه به جسم وماده و از آنجا که «شیئیت شیئ به صورت است ونه به ماده آن» بنا بر این با زوال ماده واضمهلال آن حقیقت انسان که همان صورت نوعی وشخصی وی است، با قی می ماند،بر این اساس بدن اخروی عین بدن دنیوی است که با آن متحدمی گردد.تفاوت عمده میان دیدگاه سبزواری با ملا صدرادر این است که صدرا معتقد است ،در قیامت نفس به جهت خلاقیتی که دارد برای خود بدنی مشابه بدن دنیوی خلق می کن ،لیکن سبزواری اعتقادی به خلق بدن جدید ندارد،و بر این باور است که آنچه در قیامت محشور می گردد ،صورت بدن عنصری است یعنی همان صورتی که در دهر موجود است وبا فنای بدن از بین نرفته است، و از طریق حرکت جوهری و تکاملی نفس ،اشتداد وکمال می یابدو به حیات اخروی منتقل می گردد.
بررسی و تحلیل کلامی- فلسفی بازسازی بدن آدمی در آخرت (با التفات به مسئله "عَجبُ الذَّنب")(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۰
111 - 134
حوزه های تخصصی:
سخن پیرامون چگونگی بازسازی بدن در آخرت همیشه از مباحث چالش برانگیز و مهم در میان پیروان ادیان آسمانی، متکلمان و فلاسفه دین باور بوده است. لذا هدف از انجام این تحقیق ارائه تبیین فلسفی و کلامی از حدیث معروف به عجب الذنب است، بدین مضمون که پس از مرگ انسان همه اجزای بدن مادی از بین می رود مگر عجب الذنب که همانا آخرین مهره ستون فقرات است و از همین عضو مادی است که بدن اخروی آدمی پدید می آید. تا بتوان از این طریق به بیان یکی از قطعات پازل معاد جسمانی که همانا چگونگی بازسازی بدن در آخرت است، پرداخت لذا برای رسیدن به چنین مقصودی سعی شده تا از طریق روش کتابخانه ای دیدگاه های متکلمانی همچون خواجه نصیرالدین طوسی، غزالی و.. و از فلاسفه به نظرات ابن سینا، ملاصدرا و... بپردازیم که نتیجه برآمده از بررسی ها حاکی از قبول ظاهر محتوای حدیث مبنی برحشر بدن عنصری در قیامت از جانب متکلمان مسلمان و عدم پذیرش حدیث از سوی فلاسفه ای همچون ابن سینا و نیز تأویل حدیث و توجه به باطن آن از سوی ملاصدرا است که تمام این دیدگاه ها ربط وثیقی به چارچوب های فکریشان داشته است.
مطالعه انتقادی دیدگاه محقق اصفهانی درباره معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد از مباحث مهمی است که اندیشمندان مسلمان در بستر آن آرای متعددی را پیرامون چگونگی جسمانی بودن آن و نیز چگونگی رجوع بدن در آخرت ارائه نموده اند. محقق اصفهانی یکی از بزرگ ترین متفکران و عالمان شیعی است که با تأثیرپذیری از آرای استادش، آقا علی حکیم، دیدگاه های متفاوت و تامل برانگیزی در این باره مطرح کرده و این آراء در تقابل با دیدگاه صدرالمتألهین در مورد چگونگی معاد جسمانی قرار دارد. حکیم اصفهانی با نظر به مبانی ای همچون تعلق نخستین نفس ناطقه به روح بخاری، وجود رابطه اتحادی میان روح بخاری و بدن با نفس ناطقه، علیت اعدادی روح بخاری برای نفس ناطقه و علیت فاعلی نفس ناطقه برای روح بخاری، بازگشت همه موجودات به سوی خداوند در قوس صعود، و نیز تأثیرگذاری خاص ملکات نفسانی بر بدن، بر بازگشت ابدان انسانی به نفوس ناطقه در آخرت استدلال کرده است. در این مقاله، پس از توضیح این مبانی و ادله نشان داده شده است که نقدهای متعددی را می توان بر آن وارد دانست که از مهم ترین آنها می توان بدین موارد اشاره کرد: برداشت نادرست از حیوانیت در تعریف انسان، فهم غیردقیق از رابطه علّی نفس و بدن و نحوه اثرگذاری آنها بر یکدیگر، ناسازگاری با اصل امتناع اعاده معدوم و عدم توجه به جایگاه قوه خیال در تبیین معاد جسمانی.
مقایسه و داوری میان آراء و مبانی ملاصدرا و فخررازی در مسئلۀ معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
97-108
حوزه های تخصصی:
فخررازی و ملاصدرا از معتقدان به معاد جسمانی هستند، اما از دو منظر متفاوت. مقایسه آراء ایشان نشاندهنده وجود مشابهت در برخی مبانی و اختلافات بنیادین در برخی دیگر است. خاستگاه اختلافات آنها در مبانی فلسفی و بویژه بحث «اعاده» معدوم بعینه و «تجرد قوا» است. اثبات عقلی معاد جسمانی فخررازی، با اعتقاد به اینهمانی آن با اعاده معدوم بعینه همراه است که نتایج نادرستی مانند مادی شدن ابعاد مجرد نفس در معاد را در پی دارد. از سوی دیگر، برخلاف ادعای فخررازی مبنی بر عدم اعتقاد فیلسوفان به معاد جسمانی، ملاصدرا نخستین بار در مقام یک فیلسوف، به اثبات فلسفی آن همت گمارد. اگرچه رویکرد فلسفی او موجب بروز انتقاداتی بر وی شد، اما همین رویکرد رمز مصونیت او از تکرار اشتباهات متکلمان، ازجمله فخررازی نیز بود. ملاصدرا با ردّ نظریه اعاده معدوم، به معاد جسمانی اخروی معتقد بود نه معاد جسمانی عنصری؛ بهمین دلیل برای اعاده افعال شخص، دیگر احتیاجی به نظریه متکلمان مبنی بر «بازگشت اجزاء متفرق شده» انسان نداشت. از دیگر تفاوتهای فخررازی و ملاصدرا، مسئله تعدد و تجرد قواست. هر دو اندیشمند به تجرد نفس معتقد بودند، با این تفاوت که فخررازی به عدم تعدد قوای نفسانی باور داشت و سعی میکرد این آموزه را با اعتقاد به اعاده معدوم بعینه هماهنگ کند، اما در مقابل، ملاصدرا راه حل مسئله معاد جسمانی را همانند بسیاری از مسائل دیگر، در طریق خاص معرفت نفس، بویژه تجرد خیال میدانست. این مقاله بدنبال تبیین و ارزیابی اختلافات مبنایی ایندو متفکر در مسئله معاد جسمانی است.
بررسی مبانی فلسفی ملاصدرا و حکیم زنوزی در باب ودیعه سپاری ملکات نفسانی با تکیه بر معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
233 - 254
مسئله ودیعه سپاری ملکات نفسانی در بستر معاد جسمانی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. ملاصدرا در نظریه معاد جسمانی، ملکات نفسانی و اقتضائات وجودیِ آن را به گونه ای خاص تبیین نموده است که بسیاری از حکمای پس از ایشان، موافقت خود را نسبت به این دیدگاه ابراز نموده اند. اما مدرس زنوزی دیدگاهی متفاوت برگزیده و بر این باور است که نفس پس از مرگ، ودایع و آثار ذاتی در بدن دنیوی به جای می گذارد که وجه امتیاز بدن ها پس از مرگ خواهد شد که با محوریت ودیعه سپاری ملکات نفسانی در بدن و به پشتوانه حرکت جوهری در معاد جسمانی، بدن به سوی نفس در حرکت خواهد بود؛ اما نظریه ملاصدرا بر قابلیت انشاء وجودی نفس استوار است. در این پژوهش با روش تحلیل و توصیف محتوا، مبانی فلسفی ملاصدرا و زنوزی در این مسئله بررسی می گردد و مترتب بر مبانی هر دو اندیشمند، محل نزاع مشخص خواهد شد. مقایسه آرا نشان می دهد که طبق تفسیر زنوزی، اجزای بدن عنصری به محوریت حرکت جوهری ملحق به نفس شده است که در این فرایند، ملکات نفسانی در آن ها نهادینه می شود؛ اما بر اساس نظر ملاصدرا، نفس انسانی با تکیه بر انشاء وجودی و ارتقاء آن، سبب تحقق معاد جسمانی خواهد شد.
بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه علاّمه مجلسی و علاّمه طباطبائی
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال چهارم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۳۷
172 - 181
اعتقاد به معاد و بازگشت انسان، فطری و همزاد با خلقت بشر بوده است و در طول تاریخ، زندگی و فعّالیّت انسان را تحت تأثیر خود قرار داده است. ادیان آسمانی نیز این اعتقاد بشر را تأیید و تأکید کرده اند. امّا در کیفیت و چگونگی انتقال انسانها به آن عالَم اختلاف نظرهای شدیدی بین پیروان ادیان و متفکران آنها وجود دارد. فقها، فلاسفه ، متکلّمان و محدثان شیعی با توجه به نوع نگرش و مبانی فکری خود، معاد را پیش روی ما به تصویر می کشند. علاّمه مجلسی به عنوان یک مسلمان شیعی محدوث ، معاد خود را مبتنی بر آیات قرآنی می داند و با استفاده از آیات ، علاوه بر نفس معاد، به اثبات معاد جسمانی نیز می پردازد و این برخلاف نظر برخی از علما است که معاد قرآنی را »مثالی « می دانند. علاّمه طباطبائی معاد جس مانی را برگرفت ه از تکام ل و صعود بدن در اثر حرکت جوهری و رسیدن به مقام و مرتبه نفس می داند. او نظرهای فلاس فه دیگر مبنی بر عود و نزول نفس و اتّحاد با بدن دنیوی را رد می کن د. در این مقاله با توجه به برخی آیات قرآن، روایات و کتب مختلف ضمن معناشناسی معاد و بیان اهمیت و ضرورت آن، به بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه علاّمه مجلسی و علاّمه طباطبائی پرداخته شده است.
مبانی معاد جسمانی در اندیشه شیخ احمد احسایی (با تاکید بر شرح عرشیه و شرح مشاعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
430 - 413
در اندیشه شیخ احمد احسایی تمام مخلوقات، متقوّم به ماده و صورت هستند. ماده رکن اساسی موجود و سبب تشخص آن است؛ به گونه ای که فقدان ماده، زوال موجود را به دنبال دارد. اگرچه عروض صورت بر ماده، ابهام آن را رفع می کند، اما در تحقّق خویش وابسته به ماده است. از نظر شیخ، علت اعاده ارواح و اجساد، واحد بوده و به حکم شرع و عقل، فنای مخلوقات محال است. پس معاد جسمانی با ماده و در فرآیند حرکت جوهری تحقق می یابد. این حرکت، لذاته از جانب شیء نیست و با مدد الهی حاصل می گردد. عالم هورقلیا در تبیین این بخش از دیدگاه شیخ که برای انسان دو جسد و دو جسم قائل است نقش مهمی ایفا می کند؛ زیرا علاوه بر این که هورقلیا واسطه دنیا و آخرت است، اجزاء اصلی جسد انسان نیز متعلق به این عالم می باشد.
قیاس نظریه عدم تطابق ذهن و عین با قول به شبح و ثمرات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
55 - 76
عدم تطابق ذهن و خارج یکی از مباحث چالشی است که بسیاری از حکما آن را نمی پذیرند و شاید غالب حکما بر این امر متفق باشند که همان چیزی که انسان ادراک می کند، مطابق با واقع است. در مقابل اگر نظریه عدم تطابق ذهن و عین مطرح گردد، ممکن است با قول به شبح همسان تلقی گردد درحالی که این نظریه می تواند متفاوت از آن تحلیل شود به گونه ای که نه از آن قول به شبح لازم آید و نه سفسطه ای پدید آید. در این پژوهش که مبتنی بر روش کتابخانه ای جمع آوری اطلاعات، تحلیل آن و مقارنه آرا است تطابق بین عین و ذهن رد می گردد چراکه دلیلی بر تطابق وجود ندارد بلکه ادله ای نقلی و تجربی(شهودی) بر عدم تطابق وجود دارد و از سوی دیگر اشکالاتی را که در رابطه با عدم تطابق به وجود می آید در ذیل بحث قول به شبح پاسخ دهد. ازجمله ثمرات این نظریه این است که مشکلاتی را که در باب مکاشفات، تعبیر خواب و تجسم اعمال و معاد جسمانی وجود دارد برطرف می نماید، چراکه در این موارد از یک حقیقت تعابیر گوناگونی بیان شده است که اگر ذهن و عین مطابق باشند این تعابیر با یکدیگر تناقض دارند و قابل حل نیستند اما زمانی که تطابق میان ذهن و عین برداشته شود می توان از یک حقیقت تعابیر گوناگونی ارائه نمود .
ارتباط انسان ها در عالم آخرت از منظر قرآن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال دوم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۶
219 - 230
حوزه های تخصصی:
بنا بر نظریه غالب (نظریه ملاصدرا) در تبیین معاد جسمانی، انواع نعمت ها و عذاب های اخروی و هر آنچه در عالم آخرت برای انسان اتفاق می افتد، در قلمرو مثال متصل محقق می شود و امور خارج از نفس بوده و مخلوق قوه خیال اوست. نخستین پیامد چنین نظریه ای شخصی بودن معاد است و حال آنکه آیات بسیاری از قرآن کریم ناظر بر وجود ارتباطات جمعی گوناگون (رابطه شهادت، شفاعت، تصرف، پرس و جو، مجالست و محبت، اشراف، مناداه، مخاصمه، مجادله و استهزاء) در بین انسان ها با یکدیگر (بهشتیان با یکدیگر و دوزخیان و کفار با یکدیگر) می باشد که این امر با شخصی بودن معاد در قلمرو مثال متصل سر سازگاری ندارد. لذا با توجه به آیات بیان شده حداکثر می توان نظریه ملاصدرا در تبیین معاد جسمانی را در قلمرو مقال منفصل پذیرفت.
رستاخیز در مسیحیت
منبع:
کلام حکمت سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹
51 - 65
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به حیات پس از مرگ، اصلی اساسی از اعتقادات ادیان الهی است. اصلی که از همان ابتدای خلقت، پیامبران آن را مطرح کرده اند و با بشارت به بهشت و انذار از عذاب الهی حجت را بر مردم تمام کرده اند. در اصل اعتقاد به رستاخیز و قیامت، می توان گفت در بین ادیان اختلافی نیست، اما در جزئیات اختلافاتی دیده می شود که در هر دینی برداشتی متفاوت از آن داشته است.. این مقاله به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر روش کتابخانه ای به بررسی رستاخیز و ابعاد گوناگون آن در مسیحیت پرداخته و از رهگذر آن به این نتیجه رسیده که مسیحیان معتقدند مردگان در آخرالزمان پس از رجعت مسیح(ع) زنده شوند و پس از داوری و رسیدگی به اعمالشان به حیات خود ادامه می دهند. دلیل آنان بر این اعتقاد، برهان غایت آکویناس می باشد. همچنین معتقدند که رستاخیز انسانها جسمانی-روحانی خواهد بود و برای اثبات آن به شواهدی از کتاب مقدس تمسک می نمایند. علاوه بر آن در باور مسحیت جاودانگی از صفات بارز فردوس و جهنم است؛ و افراد دارای حیات ابدی و عذاب ابدی خواهند بود.
بررسی انتقادی استدلال های متکلمان اسلامی در اثبات اعاده معدوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش بررسی ادله ایجابی متکلمان در اثبات «اعاده معدوم» به روش توصیفی تحلیلی و هدف آن نشان دادنِ ناکارآمدی این ادّه در اثبات مدعای مذکور است. متکلمان طرفدارِ این دیدگاه، آفرینش مجددِ موجودات در برابر آفرینش نخستین بار آنها را که «ابتدا» نامیده می شود، «اعاده» می نامند و معتقدند: آفریده نُوین یعنی مٌعاد عین آفریده نخستین بار، یعنی مُبتدی است. جستار نویسندگان این پژوهش نشان می دهد مدافعان این دیدگاه در آثار کلامی خود، ده استدلال در اثبات مدعای خویش اقامه کرده اند. این استدلال ها در یک تقسیم بندی کلی به دو قِسم «قیاسی» و «تمثیلی» تقسیم می شوند که در این پژوهش صرف نظر از ادله ممتنع بودن اعاده معدوم، نقد و بررسی شده اند. تحلیل منطقی از طریق بررسی مادی و صوری این استدلال ها، نشان می دهد هیچ یک از آنها در اثبات مدعا تام نیست.
بررسی تطبیقی دیدگاه ملانعیما طالقانی و دیدگاه مدرس زنوزی در معاد جسمانی عنصری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۳۰۷
31-41
حوزه های تخصصی:
«معاد» از اصول عقاید همه ادیان توحیدی است. شاید کمتر صفحه ای از قرآن مجید را بتوان ملاحظه کرد که در آن از این حقیقت خطیر ذکری نباشد؛ اما در چگونگی آن، بحث های گوناگونی از طرف دانشمندان اسلامی مطرح شده است. تعداد محدودی از صاحب نظران، معاد را صرفاً روحانی؛ عده ای آن را با جسم مثالی و برخی دیگر، مانند آقاعلی مدرس زنوزی و ملانعیما طالقانی آن را قابل تبیین با جسم عنصری نیز می دانند. از منظر ملانعیما طالقانی، معاد، بازگشت نفس به همین بدن عنصری فعلی است که در معاد احیا می شود. ایشان برای اثبات ادعای خویش، به دلایل متعددی تمسک کرده است. از دیدگاه آقاعلی مدرس زنوزی، معاد جسمانی صعود بدن عنصری براثر حرکت جوهری به سوی نفس اخروی است؛ به گونه ای که با آن نفس تناسب پیدا کرده، توانایی همراهی با آن را داشته باشد. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، نظریه این دو محقق را در باب معاد به صورت تطبیقی، واکاوی، تبیین و درنهایت به بررسی و نقد نظریه آن دو دانشمند پرداخته است. اگرچه معاد جسمانی عنصری براساس ظهور آیات قرآن و روایات مورد پذیرش است؛ اما هیچ کدام از استدلال های عقلی این دو فیلسوف برای اثبات معاد جسمانی عنصری، مقصود ایشان را تأمین نمی کند.
تعریف ابن سینا از مادی و مجرد و پیامدهای آن بر معاد جسمانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
155 - 175
حوزه های تخصصی:
در میان فلاسفه مسلمان، ابن سینا نگاه مهمی به مساله مادی و مجرد داشته است. او طبق نظریه فیض خود که اعتقاد به قوس نزول و صعود دارد، قائل به فیاضیت واجب الوجود به همه موجودات اعم از مادی و مجرد می باشد. اندیشه وی در نوع ارتباط مادی و مجرد و نحوه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این دو مفهوم از یکدیگر به گونه ای است که او به عجز در اثبات معاد جسمانی رسیده و آن را به شریعت واگذار کرده است. وی براساس جهان شناسی مشایی خود که موجودات را به مجرد و مادی تقسیم می کند، به این نتیجه می رسد که معاد جسمانی برهان پذیر نیست و باید به قول نبی اعتماد کرد. سوال اصلی این است که مفهوم مادی و مجرد در فلسفه ابن سینا چه پیامدهایی بر نفس شناسی و معادشناسی او دارد. پژوهش حاضر درصدد آن است تا با بررسی تعریف این دو مفهوم پیامدهای آن ها را در فلسفه ابن سینا روشن سازد و در پی آن شیخ الرئیس با این دو مفهوم معاد جسمانی را غیرقابل اثبات برهانی می داند.
تحلیلی نوین از موقف صراط بر اساس تلقی عرفانی از حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
255 - 277
حوزه های تخصصی:
تاریخ حکمت گواه آن است که شناخت حیات پس از مرگ و گفت وگو پیرامون آن همواره از معماهای محبوب اندیشمندان بوده است. در میان ایشان، صدرالمتالهین یکی از موفق ترین متفکران مسلمانی است که توانست از بسیاری از مواقف پس از مرگ تحلیل و تبیینی عقلانی ارائه کند. از جمله مواقفی که ملاصدرا به تحلیل برهانی آن پرداخته، موقف صراط است. به باور او حقیقت صراط، چیزی جز تمثل نفس در هیئت پُلی بر جهنم نیست، درحالی که به نظر می رسد این قرائت از صراط، به تنهایی نوعی ناسازگاری با صراطی که در دین گفته شده دارد؛ پژوهش حاضر که به روش تحلیلی-توصیفی نگاشته شده، با التفات به مبانی منیع صدرایی و متون دینی، اثبات می کند صراط مشهود، بدون شائبه مجاز، وجهی از باطن انسان کامل محمدی است و آن چه صدرالمتالهین درباره صراط می گوید در حقیقت کیفیت گذر از صراط است؛ به این ترتیب در پژوهش حاضر در عین ارائه تفسیری جدید از صراطِ مشهود در قیامت، بر تفسیر ملاصدرا از صراط (با اندکی تصرف و به نحوی سازگار با خوانش مزبور)، تحفظ شده است.
نقد و بررسی مبانی نظری آقا مجتبی قزوینی در مساله معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 88
حوزه های تخصصی:
یکی از راه ها و ابزارهای دستیابی به نقش یک نظریه در فهم دین و اهمیت فلسفه وتعقل در آن، بررسی نظریات مخالفان آن است، اندیشه شیخ مجتبی قزوینی پیرامون معاد جسمانی یکی از این نظریه هاست، که تفکیکی میان سه روش معرفتی: فلسفی، عرفانی و روش قرآن وسنت است، در این اندیشه، معارف الهی از بشری جدا شده و به نفی دو علم معرفتی فلسفه و عرفان بعنوان علوم مطرح بشری کمر همت بسته شده است. و از آنجایی که فلسفه نقش مادر علوم را دارد و بیان گر حقایق هستی است، نقد و نفی جدی آن از جانب تفکیک گرایان، بویژه در عرصه ی تبیین مسائل ماورائی و غیرمادی همچون معاد جسمانی، انگیزه و اشتیاق ایجاد کرد تا به نقد و بررسی مسأله ی معاد در کتاب «بیان الفرقان» تألیف مرحوم شیخ مجتبی قزوینی خراسانی پرداخته شود. نتایج تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده نشان می دهد که مبانی نظری شیخ مجتبی قزوینی وجود و تحقق معاد جسمانی را که برگرفته از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است. ضروری می داند و قائل به بازگشت انسانها با همین جسم عنصری مادی ، در قیامت است و باید گفت ایشان حجت باطنی یعنی عقل را که امر معصومین علیهم السلام است را نادیده انگاشته و دچار «مغالطه انگیزه و انگیخته» شده و به جای اینکه به بررسی ادله یک مدعا بپردازد به تعلقات و انگیزه های احتمالی مدعی توجه نموده است.
معاد جسمانی با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن عرب ی ازجمل ه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن عربی همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریه اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقاله پیش رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است.
تببین پیامدهای کلامی معاد جسمانی و تجسم اعمال براساس تحلیل نظریه حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
96 - 81
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین نوآوری های ملاصدرا در حوزه هستی شناسی، نظریه حرکت جوهری است که نقشی مهم بر اندیشه های فلسفی و کلامی وی به جا گذاشته است. ملاصدرا با اثبات حرکت و بی قراری در نهاد عالم هستی و انسان، معتقد است نظام هستی و بنیان همه موجودات مادّی در حال دگرگونی دائمی است. نویسندگاه این پژوهش، با روش تحلیلی و اسنادی، خوانشی از حرکت جوهری ملاصدرا در تببین کلامی معاد جسمانی و تجسم اعمال ارائه نموده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد عالم مادی به نحو تدریجی و پیوسته از مادّی به سوی تجرّدی حرکت می کند که این حرکت، در ک ل جهان هستی و حتی نفس انسان سریان دارد. نفس انسان، جسمانیت الحدوث و روحانیت البق اء اس ت؛ یعنی انسان در ابتدای خلق ت، موج ودی ج سمانی اس ت و جنب ه روحانی ندارد، اما در حیات مادّی، مراح ل تکامل را طی کرده و از مادیت به تجرد می رسد. از لوازم کلامی نظریه حرکت جوهری، اثبات و تبیین عقلانی معاد جسمانی است که نفس آدمی از طریق آن می تواند سیر کمالی خود را پیموده و به مقصد نهایی (معاد) برسد. در پرتو این نظریه می توان تجسم اعمال را چنین تبیین کلامی نمود: صفات و حالات انسانی که بر اثر حرکت جوهری نفس در ذات انسان رسوخ یافته و پایدار شده اند، در آخرت برای او تجسم یافته و موجب تجلی لذت یا اذیت در نفس وی می گردد.
تحلیل انتقادی دیدگاه حکماء و متکلمان مسلمان در مسئله عینیت بدن دنیوی و اخروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۵
7 - 24
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاههای مهم در مبحث معاد جسمانی، نظریه عینیت بدن دنیوی و اخروی است. این دیدگاه طیفی وسیعی از متکلمین و همچنین برخی از حکما را در بر می گیرد و با وجود اختلاف میان طرفداران این دیدگاه در فروع، اصل مدعا، یعنی عینیت بدن دنیوی و اخروی در معاد جسمانی مورد اتفاق ایشان است. شیوه تحقیق در این مقاله به گونه توصیفی انتقادی می باشد . مقاله حاضر پس از توصیف و نقد دیدگاه یادشده، به این نتیجه رسیده است که ادعای عینیت بدن دنیوی و اخروی به علت وجود مشکلات مبنایی و روشی ازجمله: عدم توانایی در تبیین درست از حقیقت انسان، محذورات عقلی بسیار از جمله محال بودن اعاده معدوم، و بسیاری از نصوص که در تضاد با این دیدگاه است، توانایی اثبات ادعای خود یعنی عینیت بدن دنیوی و اخروی در معاد جسمانی را نداشته و فاقد کارآیی می باشد.
حل تناقض در دیدگاه ابن سینا درباره معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
223 - 241
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول دین مسلمانان، مسئله معاد است که متکلمان و حکمای مسلمان به بررسی آن و نحوه چگونگی وقوع آن پرداخته اند. آنچه در بحث معاد اهمیت دارد، بحث روحانی بودن معاد یا جسمانی بودن آن است. از یقینیات دینی مسلمانان جسمانی بودن معاد است؛ زیرا آیات و روایات فراوانی بر آن دلالت می کنند. علمای مسلمان تاحدی به این عقیده یقین دارند که برخی از آن ها منکر معاد جسمانی را کافر دانسته اند. در این میان آنچه مسئله برانگیز است، نظریه ابن سینا درباره معاد است؛ به گونه ای که برخی با استناد به دسته ای از آثار ابن سینا، او را از قائلان به معاد جسمانی دانسته اند و برخی دیگر با استناد به کتاب اضحویه، او را از مخالفان معاد جسمانی دانسته، و به کفر او حکم کرده اند. ابن سینا در برخی از آثار خود معاد جسمانی را پذیرفته، و حکم آن را به شرع محول کرده است؛ اما در کتاب اضحویه ظاهراً به صراحت معاد جسمانی را انکارکرده است و حتی آن را مخالف با استدلالات عقلی می داند. این نوشتار با روش تحلیلی کتابخانه ای درصدد است تناقض موجود در دیدگاه ابن سینا در کتاب اضحویه و دیگر آثارش را حل کند.