مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
معاد جسمانی
حوزه های تخصصی:
بدون تردید معاد جسمانی یکی از چالش برانگیزترین مباحث اعتقادی در تاریخ اندیشه کلامی و فلسفی ما است و صدرالمتالهین به یاری اصولی برآمده از نظام فلسفی خود توانسته آن را به کرسی اثبات و تبیین عقلی و فلسفی بنشاند. معاد شناسی ملاصدرا معطوف به اثبات سه مطلب است: اول اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی، دوم اثبات این که آخرت از منشآت نفس و ناشی از خلاقیت آن است، سوم اثبات سیر صعودی نفس. مسیله اصلی این مقاله این است که فارغ از همسانی فراوانی که در تصویر معاد جسمانی در آثار گوناگون ملاصدرا دیده می شود، شمار اصول مورد استفاده او در این آثار متفاوت بوده و از شش تا دوازده اصل را دربر می گیرد. پرسش مهم این است که اصول مورد نیاز صدرا برای تقریر نظریه معاد جسمانی کدام است و چرا تعداد این اصول در آثار صدرا متفاوت است و آیا تفاوت اصولی که در آثار ملاصدرا مشاهده می شود ناشی از زمینه خاص بحث در آن اثر بوده یا واقعاً تفاوت اساسی بوده، به تعبیر دیگر آیا با توجه به این اختلاف، تغییری در نظریه معاد جسمانی داده شده است؟ مقاله حاضر درصدد تبیین دقیق این اصول و مقایسه تطبیقی آن در آثار گوناگون ملاصدراست و نتیجه خواهیم گرفت که سر افزایش و کاهش این اصول، در عواملی مانند مختصر یا مفصل بودن کتاب های اوست، همچنین توأم و آمیخته بودن چند اصل در برخی آثار ملاصدرا می تواند نکته ای کلیدی و مهم تلقی گردد.
تناسخ و نسبت آن با معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
36 - 61
حوزه های تخصصی:
تناسخ چیست؟ چه گونه هایی برای آن متصور است؟ واقعیت دارد یا پنداری واهی است و نه تنها محقق نبوده که امکان آن هم نیست و در هر صورت چه نسبتی با معاد و حیات جاوید اخروی می تواند داشته باشد؟ این مسیله اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده است؛ چنان که گویی بر سر دوراهه تناسخ یا معاد قرار گرفته اند. در این مقاله برآنیم- به یاری خداوند بزرگ- ابتدا چیستی تناسخ و اقسام آن، دلایل تناسخیان و پاره ای از نقدهای وارد بر اصل مدعا و نیز ادله آن را بررسیده، سپس نسبت آن را با معاد بازیابیم. در روند این پژوهش هم از روش عقلی و هم تجربی بهره برده ایم. ماحصل تحقیق، نفی تناسخ ملکی در همه اشکال آن، نارسایی تناسخ در تأمین کارکردهای معاد، ناسازی تناسخ ملکی مطلق و نامحدود با اساس حیات اخروی و ناسازی تناسخ ملکی محدود با خصوص معاد جسمانی است.
تناسخ از دیدگاه صدرالمتألهین و بازخوانی تعریف نفس صدرایی بر اساس آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۳
181 - 204
حوزه های تخصصی:
مسأله تناسخ از دیرباز مورد توجه حکما و فلاسفه بوده است. ملاصدرا، ضمن ارائه تعریفی عام از تناسخ، آن را ابطال نموده است و، با دقت نظر ویژه خود، بحث در مصادیق تناسخ محال را به عوالم دیگر نیز سرایت داده است. به عقیده ملاصدرا، اغلب کسانی که سعی در تبیین معاد جسمانی داشته اند به نوعی از تناسخ سربرآورده اند. اما تعریف نفس صدرایی و مبانی علم النفسی صدرالمتألهین درباره ارتباط نفس و بدن، عملاً، راه را بر امکان تناسخ می بندد. ضرورت پرداختن به بحث تناسخ وقتی پررنگ تر می شود که به اصول مسلّمی چون رجعت و زنده شدن اموات در این دنیا توجه شود و، در نگاه اول، این امور در دایره تناسخ جای می گیرد. تحقیق حاضر می کوشد تا با شیوه تحلیلی و عقلی، ضمن بررسی تناسخ محال از دیدگاه ملاصدرا، به بازخوانی تعریف نفس صدرایی به عنوان مبنای مباحث علم النفسی ملاصدرا بپردازد. بحث تناسخ در حکمت متعالیه نشان می دهد: تناسخ مصطلح صدرایی از تناسخ مصطلح مشهور (تناسخ مطلق) اعم مطلق است و ملاصدرا، با ابطال هرگونه تناسخ غیرملکوتی، در بحث تناسخ، چیزی بیشتر از استحاله تناسخ مشهور را نتیجه می گیرد، در حالی که استحاله عقلیِ تناسخ ملکی نتیجه قهری مبانی فلسفی صدرایی و لازمه تعریف نفس صدرایی و تبیین خاص ملاصدرا از رابطه نفس و بدن است، زیرا ذات و حقیقت نفس چیزی جز تعلق به بدن نیست و، لذا، به سادگی نمی تواند متعلقِ آن تغییر یابد و جابجا شود
معاد جسمانی - روحانی در ترازوی عقل نقدی بر منکران معقولیت معاد جسمانی روحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیشتر متفکران مسلمان، به معاد، با کیفیتی جسمانی روحانی باور دارند. باور به معاد با بدنی جسمانی حتی به نحو تقلید از شریعت، اثبات معقولیت یا عقل ستیز نبودن این آموزه را پیش شرط دارد. قائلان به انحصار معاد در شکل روحانی یا معتقدان به معاد با جسمی مثالی، پذیرش معاد با بدنی عنصری را با محذوراتی عقلی همچون محذور تناسخ و عبث بودن بدن عنصری در آخرتْ روبه رو دیدند. اشکالات فلسفی ای از این دست، عمدتاً مبتنی بر علم النفسی است که یا قائل به روحانیة الحدوث بودن نفس و رابطه ای از سنخ اضافة مقولی بین نفس و بدن است و یا از رابطة شأن و ذی شأن بودن بدن و نفس غفلت کرده است. در این مقاله کوشیده ایم با روشی توصیفی تحلیلی تبیین کنیم که با تحلیلی خاص از رابطة نفس و بدن، نه محذور تناسخ سینوی (وجود دو نفس در یک بدن) و نه محذور تناسخ صدرایی (بالقوه شدن امر بالفعل) لازم می آید. در این تبیین، حقیقت انسان نه روح مجرد است و نه بدن مادی؛ بلکه وجودی جامع همة این مراتب است و لذا اگر بناست در عالم آخرت، انسانْ عود کند، با این دو بُعد عنصری و روحانی خواهد بود.
این همانی شخصی میان فرد اخروی و فرد دنیوی از دیدگاه جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
84 - 99
حوزه های تخصصی:
مسئله «این همانی شخصی» از مسائلی است که هم در حیات دنیوی کاربرد دارد و هم در حیات اخروی. زیرا بر اساس مفهوم این همانی شخصی و معیارهای آن از یک سو مشخص می شود که آیا فردی که اکنون، برای مثال، هفتاد سال دارد همان فردی است که پنجاه سال پیش بیست سال داشت، و از سوی دیگر معلوم می شود که فرد اخروی همان فرد دنیوی است یا نه. متفکران معیارهای گوناگونی برای این همانی شخصی ارائه داده اند که یکی از مهم ترین آن ها «روح» است. اما از آنجا که جان هیک به روح، به عنوان جوهری غیرمادی، معتقد نیست و انسان را واحدی روانی جسمی می داند، معیار این همانی را «بدن» در نظر می گیرد و با توجه به اینکه به معاد جسمانی و بازآفرینی بدن قائل است، برای اثبات این همانی میان فرد اخروی و فرد دنیوی باید نشان دهد که میان بدن اخروی و بدن دنیویِ آنان این همانی برقرار است. البته منظور از بدن هم جنبه های جسمی و هم جنبه های روانی انسان است که وحدتی را تشکیل می دهند. او بدین منظور سه وضعیت فرضی را مطرح می کند و بر مبنای آن ها نشان می دهد که گرچه بدن فرد در آخرت «بدل» بدن او در دنیا است، اما با این حال این همانی میان این دو بدن و، درنتیجه، میان این دو فرد برقرار است. دیدگاه هیک را متفکرانی مانند پِنِلِم، اُلدینگ، کلارک، آودی و فلو مورد انتقاد قرار داده اند و او به برخی از آنان پاسخ داده است.
بررسی تطبیقی آراء ابن سینا و ابن میمون درباره معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
194 - 215
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و ابن میمون هر دو از فیلسوفانی بوده اند که دغدغه اثبات عقلانی عقاید دینی خود را داشته اند. ابن سینا از منظرِ اسلام معاد را در دو شکل روحانی و جسمانی می پذیرد، اما در نحوه پذیرش آن ها دو رویکرد متفاوت دارد. او معاد جسمانی را نه از طریق استدلال، بلکه به دلیل ایمانش به کلام اللّه می پذیرد و معاد روحانی را از طریق برهان اثبات می کند. او سیمای معاد و تمام ویژگی ها و اوصاف آن را روحانی تأویل کرده و لذّت والم ابدی را متعلق به نفس می دانسته است. نفس است که پس از جدایی از تن نیکبخت یا بدبخت است. غایتِ لذّت، نظر به ذات باری تعالی و ملائکه است. ابن میمون هم به همین منوال برای اثبات معاد روحانی اقامه برهان کرده است. او نیز به پاداش و مجازات و لذّت و اَلم روحانی اخروی قائل است و غایت لذّت را رؤیت شخینا می داند که از آن به «معرفت» تعبیر می شود. در این مقاله به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه فلسفی یکی با داعیه اسلام و دیگری با داعیه یهود پرداخته شده است.
جایگاه معاد در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معاد در فلسفه ابن سینا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع از وفور تألیفات وی که به معاد اختصاص یافته، آشکار می شود. آنچه در مورد ابن سینا محلّ مناقشه است، دیدگاه وی نسبت به معاد جسمانی است. مسأله معاد در فلسفه ابن سینا، بین نفی و اثبات جسمانی بودن معاد معلق است. در آثار ابن سینا دو دیدگاه اصلی در بحث از معاد جسمانی مطرح است که قصد داریم در این نوشتار، به قدر بضاعت خود، بدان بپردازیم. وی در رساله «اضحویه» معتقد است که از لحاظ عقلی و فلسفی معاد جسمانی محال عقلی است، لذا وقتی پذیرش معاد جسمانی با عقل در تعارض باشد، بایستی به تأویل آیات پرداخت و آنها را از قبیل تشبیه معقول به محسوس تلقی کرد. او در اینجا، معاد را روحانی ذکر کرده و لذات و عذاب های به ظاهر جسمانی قیامت را که در قرآن و سنّت مطرح شده، از باب تمثیل و مجاز جهت فهم عامه می داند؛ شیخ الرئیس در الهیات «شفا»، «نجات» و «مبدأ و معاد» واغلب رسائل مختص به معاد، بیان می کندکه تنها راه اثبات معاد جسمانی راه نقل است و از راه عقلی معاد جسمانی قابل اثبات نیست، لذا کسی که به پیامبراسلام و آیات قرآن ایمان داشته باشد، می تواند با اتکا به نص، وصایا و روایات، به معاد جسمانی اعتقاد پیدا کند.
بررسی اعاده معدوم از منظر متکلمان و فلاسفه اسلامی
منبع:
تأمل سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
99 - 122
حوزه های تخصصی:
امکان تحقق یک پدیده به دو وجود که در اصطلاح «اعاده معدوم» نامیده میشود، از مباحث مهم و جنجال برانگیز کلام، فلسفه و عرفان اسلامی است. این مقاله بر مبنای سوالات زیر طرح شدهاست: 1) لفظ اعاده به چه معنا است؟ 2) اعاده معدوم چیست؟ 3) چه کسانی اعاده معدوم را جایز دانستهاند و چه دلایلی داشتهاند؟ 4) چه کسانی آن را محال دانستهاند و با چه دلایلی این حکم را دادهاند؟ 5) پس از دانستن معنای اعاده معدوم مساله معاد چگونه حل میشود ؟ در این مقاله دو دیدگاه متکلمان و فلاسفه، در مورد اعاده معدوم بررسی شده و همچنین مسائلی را که متکلمان در باب جواز اعاده معدوم از معاد جسمانی بیان کرده اند، مطرح شده است . ما سعی کردیم تا دراین مقاله در حد امکان به پرسش های مطرح شده پاسخ دهیم.
بررسی انتقادی دیدگاه غیاث الدین منصور دشتکی در معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غیاث الدین منصور دشتکی از فلاسفة قرن نهم و دهم، نخستین فیلسوفی است که ادعای برهان عقلی بر معاد جسمانی با بدن عنصری کرده است. وی از دو راه عقلی و نقلی به اثبات معاد جسم عنصری می پردازد. در این گفتار در پی بررسی استدلال های غیاث الدین در اثبات معاد جسم عنصری هستیم. برهان عقلی وی مبتنی بر بقای تعلق نفس به بدن پس از مرگ است که مورد نقد صدرالمتألهین واقع شده است؛ و مدعای وی بر بازگشت نفس به بدن عنصری دنیوی، پس از شکل گیری مزاج کامل در قیامت است، که مورد نقد آقاعلی مدرس قرار گرفته است. تمسک وی به آیات برای اثبات جسم عنصری نیز خالی از اشکال نیست. با نقد و بررسی دیدگاه وی به این نتیجه رسیدیم که برهان عقلی و نقلی وی در اثبات معاد جسم عنصری ناتمام است.
معاد جسمانی از منظر صدرالمتألّهین و استیفین تی. دیویس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۰
125 - 144
حوزه های تخصصی:
در اصل مسئله ی معاد بین اندیشمندان الهی اختلافی وجود ندارد، اما در کیفیت آن اختلاف نظر است. حقیقت آدمی، معیار هویت شخصی وی و شبهات مطرح در معاد جسمانی، محققان و متفکران را به موضع گیری های مختلف سوق داده است. در این میان، صدرالمتألهین و استیفن تی. دیویس جایگاه ویژه ای دارند؛ در این مقاله اختلاف نظر میان این دو فیلسوف معروف شرق و غرب عالم و قرابت تفکر آن دو به تصویر کشیده شده و رویکرد هر دو دیدگاه، به بوته ی نق د گذاش ته شده است. این دو شخصیت بزرگ از جهت قرابت فکری، معاد جسمانی و روحانی را پذیرفته اند، اما در چگونگی آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ صدرالمتألهین از نگاه شریعت، به معاد جسمانی با بدن عنصری اعتقاد یافته، اما از نگاه فلسفی، معاد جسمانی با بدن مثالی را پذیرفته و استیفن دیویس مدعی است که معاد جسمانی از هر دو نگاه، با بدن عنصری و مادی است. مبنای اختلاف دیدگاه فلسفی آن ها بر پایه ی حل دو مسئله ی حقیقت آدمی و معیار هویت شخصی وی استوار است؛ از نگاه صدرالمتألهین حقیقت آدمی همان نفس یا روح است و معیار هویت شخصی وی نیز در تمامی تحولات دنیوی و اخروی، نفس است و از منظر استیفن دیویس حقیقت انسان جسم مادی و روح غیرمتجسد است و معیار هویت شخصی وی نیز جسم و روح توأمان است. در سخن پایانی این نوشتار به این نتیجه دست خواهیم یافت که معاد و حشر انسان، هم ازنظر دینی و هم ازنظر عقلی، جسمانی و با بدن مادی و عنصری خواهد بود.
دیدگاه محمدباقر بهبودی بر ادّله جسمانیتِ مادّی اَبدان در رستاخیز و نقد آن از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
187-204
حوزه های تخصصی:
حشر جسمانی ابدان از مسائل مورد اختلاف میان متکلمان و حکمای اسلامی است. طبق نظر علامه، انسانِ محشور در قیامت به واسطه نفس او از یک سو عینیت با انسان دنیوی و از سویی به واسطه بدن او مثلیتی با انسان دنیوی دارد. مرحوم محمدباقر بهبودی جسمانیت ابدان در روز قیامت را پذیرفته و ادله ای برای این امر بیان می دارد؛ اما مبتنی بر رویکرد حکمی نقدهایی بر آن وارد است. این پژوهش با مقایسه تطبیقی هر دو دیدگاه درباره کیفیت اِلحاق اَبدان در رستاخیز و کیفیت زمین در قیامت به نقد دیدگاه جسمانیت مادّی اَبدان برای آیاتی که امکان وقوع مادّی آن را پنداشته اند، پرداخته و در نتیجه مهم ترین نتایج تحقیق حاکی از آن است که طبق نظر علامه اِعاده انسان به عینه از محالات است و محال، تحقق و هستی نمی پذیرد؛ ازاین رو به روش توصیفی تحلیلی به بررسی محتوای آن پرداخته شده است . .
بازخوانی اصول انسان شناختی در نظریه ی معاد جسمانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه تصویر فلسفی از معاد جسمانی از ابداعات فلسفی ملاصدرا است. او این نظریه را در کتب الشواهد الربوبیه، المبدأ و المعاد، الحکمه المتعالیه، زاد المسافر، مفاتیح الغیب و العرشیه در قالب 6 الی 12 اصل تبیین کرده است. با بررسی دقیق اصول درمی یابیم که بعضی از آنها متضمن چند اصل دیگر هستند که به آنها اشاره نشده است. با احصاء تمامی اصول، به بیش از صد و پنجاه اصل خداشناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و وجودشناختی دست می یابیم. در این نوشتار اصول انسان شناختی ملاصدرا در قالب 53 اصل بعید و 35 اصل قریب بازخوانی و استخراج شده است. همچنین اصول قریب ملاصدرا در قالبی جدید ذیل یک دسته بندی چهارگانه قرار گرفته است: (الف) اصول ناظر بر ارتباط نفس و بدن در معاد: بر این همانی نفس و بدن اشاره دارند؛ (ب) اصول ناظر بر صور خیالیه حاضر در معاد: بر خیالی بودن معاد جسمانی و جسم خیالی اشاره دارند؛ (ج) اصول ناظر بر تمایزات نفوس انسانی حاضر در معاد: بر کیفیتِ متمایز معاد نفوسِ متفاوتِ از هم اشاره دارند. (د) اصول ناظر بر حرکت جوهری و مرگ (پل عبور از عوالم): بر کیفیت عبور از عوالم و ورود بر معاد اشاره دارند.
بازخوانی نظریه «تروّح جسم انسان» از دیدگاه ملاصدرا به مثابه راه حلّی برای مسائل مربوط به آخرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دیدگاهی غیرمشهور از ملاصدرا، افزون بر تطوّرات نفس ، بدن نیز سیری اشتدادی در پیش دارد و می تواند از مرحله کون و فساد تا مرحله اکتفاء بالذات، اشتداد یابد و حالتی به نام تروّح بیاید که در آن حالت ، با وجود بقا در نشئه دنیا ، چنان لطیف شود و خواص روحانی را چنان بپذیرد که به وِزان نفس ، مناسب حضور در آخرت باشد. بر این اساس ، همان طور که در ابتدا نفس با جسم ، تنها ترکیبی حقیقی ، ولی تعلّقی دارد و در انتها با بدن یکی است و در واقع ، با حفظ هویت روحانی خود ، متجسّد می شود ، جسم نیز می تواند _ در نهایت _ متروّح باشد و با حفظ هویت بدنی خود ، به نحوی با روح یکی شود. این نظریه (تروحن جسم انسان در آخرت)، از دیدگاه عرفا در باب تروحن انسان های کامل (اَبدال)، اتخاذ شده است که در این نوشتار به تحلیل آن دیدگاه پرداخته شده و بر اساس آن ، این نظریه ملاصدرا توضیح داده شده است. بر اساس این نظریه ، پاره ای از مفاهیم و نظریه های فلسفی مانند مجرّد و مادی ، معاد جسمانی ، تعلق نفس به بدن و ارتباط آن دو می تواند دستخوش تغییراتی شود و احیاناً راه حل هایی دیگر و بهتر بیابد.
اصول صدرایی در معاد جسمانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
32 - 62
حوزه های تخصصی:
می توان ملاصدرا را پیشرو در طریقی دانست که با روشی مبتنی بر عقل و شریعت و شهود به بررسی فلسفی آموزه های دینی و از جمله معاد جسمانی پرداخته است. مدعای اصلی ملاصدرا در زمینه معاد جسمانی آن است که انسان موجود در این دنیا همان انسان محشور در آخرت است. او برای اثبات این ادعا اصول چندگانه ای ارائه کرده است. پرسش اصلی پیش روی ملاصدرا این همانی نفس و بدن است. در نظر او، انسان به بدنی وابسته به نفس که قیام صدوری به نفس دارد در آخرت محشور خواهد شد و از آن جا که این بدن و نفس در طی حرکتی واحد از حقیقت مادی خود به تجرد سیر کرده اند، وحدت آنها در تمامی اطوار حفظ شده است و بدن محشور در آخرت با بدن دنیوی نه مثلیت، بلکه عینیت دارد. در این مقاله به بررسی اصول و مبانی فلسفه صدرائی در باب تبیین معاد جسمانی پرداخته می شود.
تبیین معاد جسمانی و یگانگی نفس و بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
63 - 93
حوزه های تخصصی:
برخی حکیمان مسلمان، همچون ابن سینا معاد جسمانی را به لحاظ فلسفی اثبات ناپذیر انگاشته و از همین رو تنها به قول صادق مصدّق تمسک کرده اند، اما ملاصدرا - حکیم بلندآوازه و نواندیش فلسفه اسلامی - بر اساس اصول و مبانی خاصی چون، اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و ... در اثبات و تبیین فلسفی، آموزه معاد جسمانی که در متون دینی بر آن تأکید شده است، راهی نو پیموده است. در این مقاله، ضمن اشاره ای گذرا به دیدگاه های مختلف در باب حقیقت انسان و چگونگی رابطه نفس و بدن، و همچنین دیدگاه های مطرح شده در باب معاد - چه در کلام حکما و چه در متون دینی- به تبیین اصول و مبانی دقیق و ژرف نگرانه ملاصدرا در اثبات معاد جسمانی پرداخته می شود.
بقاء نفس از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
121 - 150
حوزه های تخصصی:
کیفیت بقاء نفس در دستگاه فلسفی ملاصدرا شکل منحصر به فردی دارد. به گونه ای که تنها برای برهانی کردن اصل معاد به کار نمی رود، بلکه افزون بر آن تحلیل قابل قبولی از بقاء هویت بدن و نفس در جهان دیگر - برای تبیین آموزه معاد جسمانی- پیش رو می گذارد. او در این راستا بسیاری از اصول فلسفی خود از جمله چگونگی حدوث نفس، ترکیب اتحادی نفس و بدن، حرکت جوهری در وجود انسان و چگونگی رابطه نفس و بدن را در ارائه تبیینی جامع از بقاء نفس به کار می گیرد و نه تنها برهانی عقلی بر بقاء نفس ارائه می کند، بلکه از چگونگی رابطه سیال نفس و بدن نیز بر بقاء نفس استفاده می کند. آن چنان که از مجموع اصول و عبارات او برمی آید نفسی که او بقاء آن را ثابت می کند نه تنها شامل تمامی مراتب نفس، بلکه حتی شامل بدن انسان به عنوان مرتبه نازله نفس نیز می شود. از همین رو به نظر می رسد او توانسته با استفاده از تحلیل چگونگی بقاء نفس، آموزه معاد جسمانی را برهانی کند.
معاد جسمانی از دیدگاه امام خمینی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
171 - 186
حوزه های تخصصی:
تفسیر دقیق عقلانی از معاد همواره یکی از مهم ترین دل مشغولی های فیلسوفان مسلمان بوده که در این میان ملاصدرا از نخستین کسانی است که توسط اصول یازده گانه خویش، توانسته است گامی مهم در تبیین عقلانی معاد جسمانی بردارد. پس از صدرا، برخی فیلسوفان اسلامی همچون علامه طباطبایی و امام خمینی ضمن پذیرفتن اصول صدرایی، برخی از نتایج او را نپذیرفته و سخن جدیدی را در این باب ارائه داده اند. امام خمینی از میان مقدمات یازده گانه صدرا، فقط سه مقدمه را پذیرفته و در اینکه بدن آدمی پس از مرگ ظاهری بدون هیولای مادی است، با استواری سخن می گوید و علی رغم ملاصدرا به صراحت بر این باور است که بدن مثالی در باطن بدن دنیوی ایجاد می شود و امکان ندارد بدن اخروی توسط نفس ایجاد شود. علامه طباطبایی نیز ضمن پذیرش سخن زنوزی، معتقد است که بدن انسان در عالم آخرت دوباره زنده می شود و به سوی روح حرکت می کند و به آن ملحق می گردد و با این تعبیر، برای نفس جایگاهی مهم تر قائل شده است. لذا با توجه به اینکه دیدگاه امام خمینی به مقدمات کمتری نیاز داشته و اشکال دیدگاه لحوق ابدان به نفوس را ندارد، از برتری برخوردار است.
بررسی بازآفرینی انسان پس از مرگ از دیدگاه جان هیک بر اساس تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه جان هیک درباره مرگ و بررسی آن با تفسیر علامه از آیات قرآن پرداخته است. روش پژوهش حاضر کتابخانه ای و تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هیک نظریه خویش را نظریه بازآفرینی مطرح می کند و اعتقاد به وجود روح را رد می کند و اصالت انسان را به بدن می داند، به همین دلیل هیک می گوید: مرگ نابودی کامل انسان است و پس از مرگ خداوند با قدرت لایتناهی خود در دنیای دیگر مجددا انسان را خلق می کند. هیک در ایده بازآفرینی، چون بدن فرد اخروی را عین بدن فرد دنیوی می داند و به نفس نیز قائل نیست، هیج معیار منطقی برای اینهمانی نمی یابد، لذا به مفهوم عرفی «همان شخص» رجوع می کند که این امر نیز مسئله اینهمانی را حل نمی کند. طبق آیات قرآن چون حقیقت وجود انسان، مجموعه نفس و بدن است ، پس اگر نفس عین آن نفس باشد، ولی بدن مثل آن نباشد مضر وحدت شخصیت نخواهد بود.
واکاوی کارکرد نقش قوه خیال در معاد جسمانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول اولیه ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی انسان، توجه به جایگاه قوه خیال است و با تشریح ماهیت قوه خیال، بر لزوم تداوم حیات آن پس از مرگ انسان اعتقاد دارد. از کارکردهای اساسی قوه خیال، تصور ذات جسمانی انسان در عالم برزخ است که به اعتقاد ملاصدرا معاد روحانی در عالم مذکور محقق می گردد. عده ای بر این باور هستند که ملاصدرا کارکرد و نقش قوه خیال در عالم برزخ را به عرصه محشر و روز قیامت نیز تعمیم داده است و خلق بدن اخروی توسط قوه خیال و با ابتکار نفس انجام می گیرد، در نتیجه معاد جسمانی مد نظر ملاصدرا یک جسم مثالی است که با ادله های نقلی ساز گاری ندارد. ملاصدرا با اظهار تعجب در برابر کسانی که امور قیامت را از سنخ روحانی و مثالی قلمداد می کنند؛ مخالفت خود را با حشر ابدان اخروی در قالب بدنی مثالی بیان کرده است و با تمایز قائل شدن بین کارکرد قوه خیال در عالم برزخ و عرصه قیامت، به حشر ابدان از قبور و دمیده شدن ارواح در آنها توسط ملائکه اشاره داشته است. نگارنده این پژوهش با اقامه براهین عقلی و استناد به برخی از عبارات ملاصدرا؛ ثابت نموده است که کارکرد قوه خیال در عالم برزخ متمایز از کارکردش در عرصه قیامت است و نمی-تواند نقشی در خلق بدن اخروی داشته باشد.
ایرادهای وعاء دهر میرداماد از منظر ملاصدرا و جایگاه آن نزد حکیم سبزواری
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۶
97 - 118
حوزه های تخصصی:
میرداماد با کامل ندانستن نظام های فلسفی پیش از خود (سینوی و اشراقی)، نظامی نوین به نام حکمت یمانیه را تأسیس کرده است و به تصریح خود میرداماد، از ارکان مهم این نظام، وعاء دهر است. وی از این نظریه در مباحث جهان شناسی و خداشناسی، مانند چگونگی پیدایش جهان، موجودات زمانمند، مکانمند و نیز تبیین چگونگی علم تفصیلی پیشین واجب الوجود به موجودات استفاده می کند. با وجود اهمیتی که میرداماد برای وعاء دهر قائل است، پس از وی، حتی ملاصدرا، شاگرد بی واسطه ی میرداماد، نیز به این نظریه بی اعتنایی کرده است. در نوشتار حاضر با روش بررسی و تحلیل آثار میرداماد و مقایسه ی آن با آرای ملاصدرا، به تبیین چرایی مطرح شدن وعاء دهر در آرای میرداماد پرداخته ایم و سپس ایرادهای ملاصدرا به آن را تشریح کرده ایم تا در خلال مقایسه ی میان آرای این دو اندیشمند، ایرادهای این نظریه و نیز علت روی گردانی ملاصدرا از وعاء دهر آشکارتر شود. در پایان نیز به بیان تلاش های حاج ملاهادی سبزواری برای آشتی دادن وعاء دهر میرداماد با مبانی حکمت متعالیه پرداخته ایم.