مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
باورهای معرفت شناختی
منبع:
روانشناسی تربیتی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۳
51 - 72
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی علی روابط بین باورهای معرفت شناختی و مهارت های مطالعه بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی انجام گرفت. روش اجرای این پژوهش توصیفی (غیرآزمایشی) و طرح پژوهش، همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر ارومیه در سال تحصیلی 95-94 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل می دادند. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای چندمرحله ای بود و برای تعیین حجم نمونه، برای هر زیرمتغیر 20 نمونه در نظر گرفته شد و در کل 350 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس خودکارآمدی تحصیلی پاتریک، هیکس و رایان (1997)، مقیاس باورهای معرفت شناختی شومر (1991)، مقیاس مهارت های مطالعه کانگاس (2009) و برای سنجش عملکرد تحصیلی دانش آموزان از میانگین نمرات دانش آموزان در نیمسال اول سال تحصیلی 95-94 استفاده شد. در مطالعه حاضر از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مهارت های مطالعه و خودکارآمدی تحصیلی به صورت مستقیم بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارند. همچنین مهارت های مطالعه و باورهای معرفت شناختی به صورت غیرمستقیم و از طریق خودکارآمدی تحصیلی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارند. در این پژوهش تأثیر مستقیم باورهای معرفت شناختی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأیید نشد. نتایج پژوهش حاضر از نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در روابط علی باورهای معرفت شناختی و مهارت های مطالعه با عملکرد تحصیلی حمایت می کند.
تبیین خودشناسی بر اساس مولفه های باورهای معرفت شناختی و صفات شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:این پژوهش باهدف تبیین خودشناسی براساس مولفه های باورهای معرفت شناختی و صفات شخصیت انجام گرفت. روش: طرح تحقیق در این پژوهش همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه های (سراسری، آزاد، علمی-کابردی و غیرانتفاعی) شهرتهران درسال تحصیلی97- 1396بود. بدین منظور، تعداد 400 نفرازدانشجویان، به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه خودشناسی (قربانی، واتسن و هارگیس، 2003)، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت فرم کوتاه (مک کری و کاستا، 1985) و پرسشنامه باورهای معرفت شناسی (شومر، 1993) بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بررسی نتایج پژوهش نشان داد که بین خودشناسی با صفات شخصیت (توافق پذیری و وظیفه شناسی) و باورهای معرفت شناختی (توانایی ذاتی و توانایی وقوف بر همه چیز) همبستگی معنادار مستقیم وجود دارد (05/0P<). همچنین متغیرهای صفات شخصیت (توافق پذیری و وظیفه شناسی) و باورهای معرفت شناختی (توانایی وقوف بر همه چیز) با ضریب بتاهای 260/0، 156/0 و 150/0 توانستند خودشناسی را تبیین و پیش بینی نمایند. نتیجه گیری:از آنجایی که باورهای معرفت شناختی (توانایی وقوف بر همه چیز) و صفات شخصیت (توافق پذیری و وظیفه شناسی) می توانند خودشناسی را تبیین و پیش بینی نمایند، به نظر می رسد که می توان با ارتقاء چنین ویژگی هایی میزان خودشناسی دانشجویان را افزایش داد.
اثربخشی آموزش راه بردهای فراشناختی بر باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام دادن تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش راه بردهای فراشناختی بر باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی بود. جامعۀ آماری شامل همة دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی شهرستان دیواندره بود که در سال تحصیلی 1392-1393 تحصیل می کردند. برای این منظور تعداد 80 نفر به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه گواه و آزمایش تقسیم شدند. قبل از اعمال متغیر آزمایشی، پرسش نامۀ باورهای معرفت شناختی شومر در اختیار افراد نمونه قرار گرفت و به گروه آزمایش به تعداد 10 جلسه راه بردهای فراشناختی آموزش داده شد. روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. نتایج نشان داد که آموزش راه بردهای فراشناختی موجب افزایش باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی شد.
نقش نظریه های ضمنی هوش، حمایت از خودمختاری و باورهای معرفت شناختی در پیش بینی درگیری تحصیلی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر نقش نظریه های ضمنی هوش، حمایت از خودمختاری و باورهای معرفت شناختی در پیش بینی درگیری تحصیلی دانشجویان بود. روش ها: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز تبریز در سال تحصیلی 97-1396 بودند. با توجه به نوع پژوهش و تعداد متغیرهای مورد مطالعه از جامعه مورد مطالعه تعداد 400 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های درگیری تحصیلی زرنگ (1391)، باورهای ضمنی هوش عبدالفتاح و ییتس (2006)، حمایت از خودمختاری بلک و دسی (2000) و باورهای معرفت شناختی شومر (1990) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین باورهای افزایشی هوش و حمایت از خودمختاری با درگیری تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین سریع بودن یادگیری و ذاتی بودن باورهای معرفت شناختی با درگیری تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای باورهای هوشی، حمایت از خودمختاری و باورهای معرفت شناختی قادرند تغییرات متغیر درگیری تحصیلی را در دانشجویان پیش بینی کنند. نتیجه گیری: بنابراین توجه به باورهای هوشی، خودمختاری و باورهای معرفت شناختی نقش مهمی در درگیری تحصیلی دارند.
رابطه باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۶
45 - 70
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق شناسایی باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس معلمان دوره متوسطه استان خراسان رضوی (14643= N ) که در سال تحصیلی 90-89 مشغول به تدریس بودند و تبیین رابطه بین این باورها و جهت گیری ها بود. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1998) و پرسشنامه اصلاح شده جهت گیری های تدریس ساموئلوویچ (1999) از 403 نفر از معلمان جمع آوری و تحلیل شد. نتایج نشان داد 53% معلمان دارای باورهای معرفت شناختی خام و 55% دارای جهت گیری تدریس- محور هستند و بین باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس آن ها همبستگی معنی دار متوسط منفی وجود دارد.
نقش واسطه ای کنجکاوی معرفت شناختی در رابطه بین باورهای معرفت شناختی و درگیری عاملی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای کنجکاوی معرفت شناختی در ارتباط بین باورهای معرفت شناختی و درگیری عاملی دانشجویان بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد در نیمسال اول سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. بدین منظور از میان آن ها 231 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به پرسش نامه های باورهای معرفت شناختی اولدنبرگ، درگیری عاملی ریو، و مقیاس کنجکاوی لیتمن و اسپیلبرگر پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار ایموس استفاده شد. یافته های مدل اندازه گیری حاکی از معرف بودن همه شاخص ها برای متغیرهای مکنون مربوطه بود. نتایج مدل ساختاری نیز نشان داد که باورهای معرفت شناختی به طور غیرمستقیم، و به واسطه کنجکاوی معرفت شناختی، بر درگیری عاملی اثر مثبت معنی دار دارند. شاخص های برازش کلی مدل نیز نشانگر این بود که مدل مذکور برازش مناسبی دارد. به طور کلی یافته های پژوهش حاکی از این بود که کنجکاوی معرفت شناختی ارتباط بین باورهای معرفت شناختی با درگیری عاملی را واسطه گری می کند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که ارتقای مشارکت سازنده و درگیری عاملی دانشجویان درمحیط های آموزشی، نیازمند توجه به باورهای معرفت شناختی و تجربه هیجان های معرفت شناختی آن ها مانند کنجکاوی است.
رابطه نظریه های ضمنی هوش با باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه نظریه های ضمنی هوش با باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان انجام شد. روش کار: پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم منطقه 1 و 2 استان تهران بود. نمونه این پژوهش شامل 250 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم در شهر تهران بودند که بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1998)، باورهای ضمنی هوش عبدالفتاح و ییتس (2006) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسگی و همکاران (2001) بود. داده ها با استفاده از شیوه های آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون) و با استفاده از نرم افزار spss20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان رابطه وجود دارد و مولفه های باورهای معرفت شناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان توانایی پیش بینی باورهای ضمنی هوش را دارند. از نتایج پژوهش حاضر می توان در تدوین پروتکل های آموزشی جهت افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان استفاده کرد.
رابطه باورهای معرفت شناختی و فلسفه های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
51 - 29
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی و فلسفه های آموزشی با رویکردهای تدریس دانشجو معلمان صورت گرفته است. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی بوده و از نظر هدف پژوهش نیز، کاربردی می باشد. جامعه پژوهش متشکل از کلیه دانشجو معلمان پردیس الزهراء(س) دانشگاه فرهنگیان استان سمنان ، با حجم نمونه 122 نفر است. ابزار گردآوری داده ها نیز شامل سه پرسشنامه باورهای معرفت شناختی، فلسفه های آموزشی و رویکردهای تدریس با تأیید روایی و پایایی مناسب بود. آزمون های توصیفی و همبستگی و روش های فراوانی، آزمون کلموگروف اسمیرنف، آزمون تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اولویت باورهای معرفت شناختی دانشجو معلمان، «دانش ساده» بوده و اولویت فلسفه های آموزشی ایشان «بازسازی گرایی» بود و همچنین رویکرد تدریس «شاگرد محور» را بیشتر مورد تأکید قرار داده اند. بر اساس نتایج، باور معرفت شناختی دانش ساده با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور، و باور معرفت شناختی یادگیری سریع نیز با رویکرد تدریس معلم محور و شاگرد محور ارتباط مثبت و معناداری دارد. باور معرفت شناختی دانش قطعی با رویکرد تدریس معلم محور و باور معرفت شناختی تغییرناپذیری نیز با رویکرد تدریس معلم محور دارای ارتباط مثبت و معنادار می باشد. همچنین فلسفه های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی با رویکرد تدریس معلم محور، و فلسفه های آموزشی پیشرفت گرایی و بازسازی گرایی با رویکرد تدریس شاگرد محور ارتباط مثبت و معنادار دارند. در نهایت نتایج نشان دادند که باورهای معرفت شناختی دانش ساده، یادگیری سریع و دانش قطعی و همچنین فلسفه های آموزشی ضرورت گرایی و پایدارگرایی قابلیت پیش بینی رویکردهای تدریس را دارند.
نقش میانجی گر راهبردهای فراشناختی درارتباط بین باورهای معرفت شناختی با یادگیری خودراهبر در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر باورهای معرفت شناختی و راهبردهای فراشناختی بر یادگیری خودراهبر در دانش آموزان در سال تحصیلی 99 1398 است. پژوهش ازنوع مطالعات توصیفی همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر چایپاره به تعداد 1900 نفر است. از این جامعه، نمونه ای به حجم 320 نفر بااستفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه معرفت شناختی شومر (2005) ، مقیاس یادگیری خودراهبر فیشر، کینگ و تاگو (2001) و پرسش نامه حالت فراشناختی اونیل و عابدی (1996) است. تجزیه و تحلیل داده ها بااستفاده از روش های تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی قادر به تبیین 19 درصد از واریانس راهبردهای فراشناختی به شیوه منفی و همچنین متغیرهای باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت به طور هم زمان قادر به تبیین 34 درصد از واریانس یادگیری خودراهبر هستند. همچنین راهبردهای فراشناختی نقش میانجی معنی داری دررابطه بین باورهای معرفت شناختی و یادگیری خودراهبر ایفا می کنند (05/0p <). باتوجه به یافته ها چنین نتیجه گیری می شود که مسیر مستقیم از باور معرفت شناختی به یادگیری خودراهبر و راهبردهای فراشناختی و مسیر مستقیم از راهبرد فراشناختی به یادگیری خودراهبر از نظر آماری معنی دار هستند. بنابراین باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت قادر به پیش بینی یادگیری خودراهبر دانش آموزان هستند.
رابطه ی بین باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجو- معلمان
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین رابطه ی ابعاد باورهای معرفت شناختی (باور به قطعیت دانش، ساده دانستن فرایند یادگیری، توانایی ذاتی یادگیری، سریع دانستن فرایند یادگیری) و خودکارآمدی تحصیلی و تعیین سهم هرکدام از آن ها در پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان یزد بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان یزد در سال تحصیلی 94-1393 تشکیل می دهند که 300 نفر از این افراد به روش نمونه گیری خوشه ای یک مرحله ای و بر اساس جدول مورگان و کرجسی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی (بالیس، 2009) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (اون و فرامن، 1998) استفاده شد. به منظور تعیین پایایی ابزارهای پژوهش از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که هر چهار باور معرفت شناختی با خودکارآمدی تحصیلی رابطه منفی معنادار دارند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد، باور یادگیری سریع (01/0>p، 24/0- =β) و سادگی دانش (05/0>p، 14/0- =β) به صورت منفی خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی می کنند. به این معنی که دانشجویانی که باورهای خام و ساده انگارانه دارند از خودکارآمدی پایینی برخوردارند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که تقویت باورهای معرفت شناختی می تواند خودکارآمدی تحصیلی دانشجو- معلمان را افزایش دهد.
نقش ویژگی های شخصیتی، کیفیت آموزشی و توانمندی فردی در نگرش به حرفه معلمی دانشجو معلمان
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر پیش بینی نگرش به حرفه معلمی دانشجومعلمان بر اساس ویژگی های شخصیتی، کیفیت آموزشی و توانمندی فردی بوده است. کلیه دانشجومعلمان شاغل به تحصیل در دانشگاه فرهنگیان استان یزد، به تعداد 608 دانشجومعلم پسر و دختر، جامعه آماری مورد نظر را تشکیل داده اند. بدین منظور، 255 دانشجومعلم، به شیوه نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتخاب متناسب -130 دانشجومعلم پسر و 125 دانشجومعلم دختر- در نظرگرفته شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از چهار پرسشنامه فرم کوتاه ویژگی های شخصیتی نئو (NEO – FFI)، کیفیت آموزشی شریف زاده و عبدالله زاده (1390)، توانمندی فردی پترسون و سلیگمن (2004)، و نگرش به حرفه معلمی استنر (2009) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تحلیل شدند. نتایج پژوهش آشکار کرد که بین نمره مؤلفه های توانمندی فردی، ویژگی های شخصیتی (به غیر از روان نژندی) و مؤلفه های کیفیت آموزشی (به غیر از کیفیت امکانات، زیرساخت ها و امور پشتیبانی) با نگرش به حرفه معلمی دانشجومعلمان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای مذکور می توانند در مجموع 80/24 درصد از واریانس متغیر نگرش نسبت به حرفه معلمی را تبیین کنند و دلپذیر بودن بهترین پیش بینی کننده نگرش نسبت به حرفه معلمی است. بر اساس یافته های این پژوهش، به دانشگاه فرهنگیان پیشنهاد می شود تا ضمن توجه به شخصیت و توانمندی های فردی متقاضیان حرفه معلمی در هنگام ورود، با فراهم آوردن کیفیت آموزشی مطلوب در مراکز تربیت معلم، زمینه های نگرش مثبت نسبت به حرفه معلمی را در آن ها پرورش دهد.
نقش باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی در پیش-بینی درگیری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور پیش بینی درگیری تحصیلی براساس باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان پسر متوسطه دوم شهر قیدار انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر متوسطه دوم شهر قیدار بودند که تعداد 250 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه باورهای معرفت شناختی (شومر، 1998)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (جینکز و مورگان، 1999) و پرسشنامه درگیری تحصیلی (پنتریچ و دیگروت، 1991) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره در نرم افزار SPSS-26انجام شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی با درگیری تحصیلی رابطه معنی داری (05/0>p) وجود دارد یعنی دانش آموزانی که از باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی بالاتری برخوردار باشند از درگیری تحصیلی بالاتری برخوردار هستند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی توانایی پیش بینی درگیری تحصیلی را دارند. لذا، بر مبنای نتایج این پژوهش می توان ادعا کرد که جهت ارتقا عملکرد تحصیلی دانش آموزان می توان بر باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تحصیلی آنها مداخلات روانشناختی انجام داد.
رابطه باورهای دینی، معرفت شناختی و عدالت اخلاقی با عملکرد تحصیلی: نقش میانجی سازش یافتگی اجتماعی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه باورهای دینی، باورهای معرفت شناختی و عدالت اخلاقی با عملکرد تحصیلی نقش میانجی سازش یافتگی اجتماعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و روش آن توصیفی و از نوع همبستگی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور تهران در سال 1398 به تعداد2300 نفر تشکیل می دهند نمونه پژوهش 384 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه باورهای دینی خدایاری فرد و همکاران (1388)، عدالت اخلاقی بیرگر (2012)، باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، سازش یافتگی اجتماعی کالیفرنیا تورپ (1953) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها و پاسخ به فرضیه پژوهش، از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد، باورهای دینی، عدالت اخلاقی و باورهای معرفت شناختی تأثیر مثبت و معناداری بر سازش یافتگی اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دارد. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که 52 درصد از واریانس سازش یافتگی اجتماعی و 62 درصد از عملکرد تحصیلی دانشجویان توسط باورهای دینی، عدالت اخلاقی و باورهای معرفت شناختی تبیین می شود. شناخت عوامل مؤثر بر سازش یافتگی اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان امک ان پیش بینی و برنامه ریزی جهت کمک به تأمین بهداشت روانی آنان را فراهم می کند و می توان با ایجاد بستر سازی مناسب مذهبی در دانشگاه ها جهت افزایش عملکرد تحصیلی دانشجویان و شفاف سازی نوع تفکر دانشجویان در دانشگاه پرداخت.
ارتباط بین رفتار اطلاع یابی و باورهای معرفت شناختی بر اساس الگوی اطلاع یابی ویلسون (مطالعه موردی: دانشجویان تحصیلات تکمیلی مدیریت ورزشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین رفتار اطلاع یابی و باورهای معرفت شناختی دانشجویان تحصیلات تکمیلی مدیریت ورزشی کشور بر اساس مدل اطلاع یابی ویلسون بود. نوع پژوهش کاربردی، روش پژوهش توصیفی- پیمایشی و جامعه تحقیق دانشجویان مقطع دکتری و کارشناسی ارشد مدیریت ورزشی در حال تحصیل دانشگاه های دولتی کشور می باشند که تعداد دانشجویان دکتری 100 و دانشجویان ارشد 1000 نفر برآورد شد. با استفاده از جدول مورگان 80 نفر دانشجوی دکتری و 270 نفر کارشناسی ارشد به عنوان نمونه تحقیق به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1992) و پرسشنامه رفتار اطلاع یابی ویلسون (2000) استفاده شد. از آزمون های تی تک نمونه ای، پیرسون، رگرسیون خطی ساده و تی مستقل با نرم افزار spss20 استفاده شد. نتایج نشان داد که باورهای معرفت شناختی دانشجویان در سطح متوسطی قرار دارد(001/0=p، 12/96=t). اما رفتار اطلاع یابی دانشجویان پایین تر از سطح متوسط بود (001/0=p، 92/69=t). همچنین نتایج نشان داد بین باروهای معرفت شناختی و مولفه های آن و رفتار اطلاع یابی دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد(01/0=p، 45/0=r350). نتایج رگرسیون خطی ساده نشان داد که باورهای معرفت شناختی دانشجویان به میزان 20 درصد توانایی پیش بینی رفتار اطلاع یابی را دارد. بین رفتار اطلاع یابی دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد اختلاف معنی داری وجود دارد، اما در مورد باورهای معرفت شناختی اختلافی وجود نداشت. با توجه به اهمیت و نقش باورهای معرفت شناختی در رفتار اطلاع یابی، استفاده از منابع اطلاعاتی و اطلاع یابی بدون ملاحظه باورهای معرفت شناختی دانشجویان نمی تواند به روشنی درک شود. این رویکرد امکان بررسی و تحلیل جامع و منطبق بر واقعیت های شناختی_اطلاعاتی پژوهشگران دانشگاهی را فراهم خواهد کرد؛ و درنتیجه راهگشای بهبود و توسعه نظام اطلاعاتی خواهد شد.
بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی بادرگیری تحصیلی و پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی دانش آموزان دوره متوسطه
حوزه های تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی با درگیری تحصیلی (شناختی- رفتاری) و پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی در بین دانش آموزان دوره متوسطه نظری شهرستان چایپاره در سال تحصیلی 1400-1399 بود. روش ها: روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه مورد مطالعه 285 نفر دانش آموز دوره متوسطه نظری بودند که از جامعه ای به حجم 1053 (424 نفر پسر و 629 نفر دختر) و با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرهای تحقیق از پرسشنامه معرفت شناختی شومر (1990) و پرسشنامه درگیری تحصیلی فریدریکس و همکاران (۲۰۰۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، تحلیل واریانس یک راهه، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها: بررسی یافته ها نشان داد که وضعیت تحصیلی دانش آموزان در درس زبان انگلیسی نامطلوب بود و نتایج تحلیل واریانس یک راهه نیز تفاوت معناداری را نشان نداد و سایر نتایج نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی با درگیری شناختی، رفتاری و پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی در بین دانش آموزان رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، به تمامی دست اندرکاران و مجریان نظام آموزشی در آموزش و پرورش توصیه می شود، زمینه و بستر لازم را برای تقویت باورهای معرفت شناختی نسبت به درس زبان انگلیسی در دوره متوسطه را فراهم نمایند.
بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی با عملکرد تحصیلی با توجه به نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم آذر ۱۴۰۰ شماره ۴۲
184 - 175
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی با عملکرد تحصیلی با توجه به نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر رابر می پردازد. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان بافت در سال تحصیلی 1400-1399 که تعداد آن ها 1100 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان تعداد 285 نفر انتخاب شد و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده پرسشنامه ها بین آزمودنی ها پخش گردید. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جمع آوری اطلاعات از طریق دو پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر(1990)، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی پاتریک، هیکس و رایان(1997) و برای عملکرد تحصیلی از میانگین نمرات نیمسال اول تحصیلی 1400-1399 استفاده شد. روایی و پایایی پرسشنامه ها در حد قابل قبولی محاسبه شد. به منظور تحلیل داده های جمع آوری شده از مدل سازی معادلات ساختاری نرم افزار Spss19 و Pls استفاده شد. نتایج نشان داد باورهای معرفت شناختی با عملکرد تحصیلی از طریق متغیر میانجی خودکارآمدی تحصیلی رابطه غیرمستقیم دارد. یعنی باورهای معرفت شناختی به طور غیرمستقیم و از طریق متغیر میانجی خودکارآمدی تحصیلی، به میزان 46 درصد (591/0×779/0) با متغیر عملکرد تحصیلی رابطه دارد.
تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر باورهای معرفت شناختی و یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان پایه یازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر باورهای معرفت شناختی و یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان پایه یازدهم بود. روش پژوهش این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه یازدهم شهر اراک بودند که تعداد 44 نفر از آنها به عنوان نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 22 نفره کنترل و آزمایش توزیع شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش به مدت 12 جلسه مباحث درس انسان و محیط زیست را بر اساس اصول برنامه فلسفه برای کودکان آموختند. درحالی که در گروه کنترل شیوه آموزش به شکل مرسوم بود. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990) و آزمون یادگیری مفاهیم محیط زیست محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها آزمون تحلیل کوواریانس بکار گرفته شد. نتایج مطالعه نشان داد به کارگیری برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر باورهای معرفت شناختی و مؤلفه های آن و همچنین یادگیری مفاهیم محیط زیست دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است (0.001p=). با توجه به نتایج مطالعه پیشنهاد شد اصول موردتوجه در برنامه های فلسفه برای کودکان به جای آنکه به صورت مجزا اجرا گردد، در برنامه درسی تلفیق شود.
نقش باورهای معرفت شناختی در خودکارآمدی و هیجانات تدریس معلمان آموزش ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
237 - 254
حوزه های تخصصی:
باورهای معلم در مورد ماهیت دانش نقش مهمی بر خودکارآمدی و هیجانات تدریس او دارد. بدین منظور پژوهش حاضر به بررسی تأثیر باورهای معرفت شناختی بر خودکارآمدی و هیجانات تدریس معلمان آموزش ویژه می پردازد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه ی آماری، شامل کلیه معلمان ابتدایی شاغل در مدارس دانش آموزان با نیازهای ویژه استان مازندران در سه گروه معلمان کم توان ذهنی، نابینا و ناشنوا شهرستان بابل بوده که بر اساس روش خوشه ای تک مرحله ای شهرستان بابل به صورت تصادفی انتخاب و در این خوشه کلیه اعضا به تعداد 96 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها، از سه پرسش نامه باورهای معرفت شناختی شومر، پرسش نامه خودکارآمدی معلم و پرسش نامه هیجانات تدریس معلمان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی اسپیرمن، تحلیل رگرسیون خطی چندگانه به شیوه گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که خودکارآمدی با مؤلفه سریع دانستن یادگیری، ساده دانستن دانش، باور به ذاتی دانستن توانایی و قطعی دانستن دانش رابطه منفی دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که باور به ذاتی بودن توانایی یادگیری قدرت پیش بینی خودکارآمدی را دارد. هم چنین یافته ها نشان داد که ذاتی دانستن توانایی یادگیری، ساده دانستن دانش، و سریع دانستن یادگیری با لذت رابطه منفی دارند. به طور کلی معلمان دارای باورهای معرفت شناختی خام بیشتر در کلاس هیجانات منفی را تجربه می کردند. در تحلیل رگرسیون بجز یادگیری سریع سایر مولفه های باورهای معرفت شناختی توانایی پیش بینی لذت را دارند. یافته های حاصل از این پژوهش بر رشد باورهای معرفت شناختی جهت ارتقاء خودکارآمدی معلمان دانش آموزان با نیازهای ویژه و ایجاد هیجان مثبت تدریس تأکید دارد.
نقش واسطه ای کیفیت زندگی مدرسه و اهمالکاری تحصیلی در رابطه بین باورهای معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
101 - 114
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر نقش واسطه ای کیفیت زندگی مدرسه و اهمالکاری تحصیلی در رابطه بین باورهای معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی در دانش آموزان مورد بررسی قرار داد. روش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را دانش آموزان پسر متوسطه دوم تشکیل دادند. برای تعیین حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 10 برای هر متغیر، 260 دانشآموز بهعنوان حجم نمونه به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای سه مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، کیفیت زندگی مدرسه اندرسون و بروک (2000)، و اهمالکاری تحصیلی سواری (1390) پاسخ دادند. از نمرات درس زبان انگلیسی پایان ترم دانش آموزان برای سنجش متغیر پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای 24 SPSS و23 Amos استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که باورهای معرفت شناختی، کیفیت زندگی مدرسه و اهمال کاری تحصیلی بر پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی اثر مستقیم معنادار، و باورهای معرفت شناختی با میانجیگری کیفیت زندگی مدرسه و اهمال کاری تحصیلی اثر غیرمستقیم بر پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی دارند. همچنین مدل پژوهش تایید شد و به طور کلی 70 درصد از پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی توسط متغیرهای پژوهش قابل تبیین است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بر ضرورت نقش باورهای شناختی در فرایند یادگیری زبان، و همچنین افزایش کیفیت زندگی مدرسه و کاهش اهمالکاری تحصیلی که می تواند منجر به بهبود وضعیت یادگیری زبان شود تاکید می نماید.
رابطه بین سواد رسانه ای و باورهای معرفت شناختی با پذیرش فناوری معلمان شهر یزد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
این پژوهش با هدف تعیین نقش سواد رسانه ای و باورهای معرفت شناختی در پذیرش فناوری معلمان ابتدایی صورت بوده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش، شامل کلیه ی معلمان دوره ی اول و دوم ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1400-1399 که جمعاً 2982 آموزگار بوده است ؛ از مجموع این جامعه ی آماری با استفاده از فرمول کوکران تعداد 353 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری پرسشنامه ی پذیرش فناوری دیویس (1986) با پایایی 76/0، سواد رسانه ای پاتر(2010) و پایایی 81/0 و باورهای معرفت شناختی شومر (1992) با پایایی 76/0 بودند. روایی هر سه ابزار توسط محققان تایید شده بود. تحلیل داده های پژوهش با بهره گیری از روش های تحلیل همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه انجام شدند. یافته های پژوهش نشان داد بین سواد رسانه ای و باورهای معرفت شناختی معلمان با پذیرش فناوری آنها همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. در واقع هر چه قدر معلمان دوره ی ابتدایی از سواد رسانه ای و باورهای معرفت شناسی بالاتری بهره مند باشند، به همان میزان از پذیرش فناوری بالاتری برخوردار هستند. نتایج این پژوهش می تواند به طور مستقیم بر پذیرش دوره های آموزشی آنلاین آینده تأثیر بگذارد و طراحان دوره های مجازی قادرند به شکل مطلوبی از آن بهره مند شوند.