مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
باورهای معرفت شناختی
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش، بررسی ارتباط بین باورهای معرفت شناختی (باور به ساده بودن دانش، قطعیت دانش، منبع دانش، توانایی ذاتی یادگیری، یادگیری سریع)، باورهای انگیزشی (باور به کارآمدی شخصی، جهت گیری هدفی تسلطی، عملکردی، بیرونی) و تعیین سهم هر یک از آنها در پیش بینی درگیری شناختی دانشجویان بود. روش: بدین منظور 316 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز (201 دختر و 115 پسر) با روش نمونه گیری تک مرحله ای، به طور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و راهبردهای انگیزشی در یادگیری در آنها اجرا شد. داده ها با روش های آماری تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون همبستگی پیرسون تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که درگیری شناختی با متغیرهای خودکارآمدی، جهت گیری هدفی تسلطی، عملکردی و قطعیت دانش همبستگی مثبت معنا دار؛ ولی با جهت گیری هدفی بیرونی، یادگیری سریع و توانایی ذاتی یادگیری همبستگی منفی معنا دار دارد. همچنین، نتایج حاکی از آن بود که بهترین عامل پیش بینی کننده درگیری شناختی دانشجویان، متغیر انگیزشی خودکارآمدی است و متغیرهای جهت گیری هدفی تسلطی، قطعیت دانش، جنسیت (مؤنث بودن) و توانایی ذاتی یادگیری دررده های بعدی قرار دارند. البته توانایی ذاتی یادگیری با درگیری شناختی همبستگی منفی داشت و نقش اش بازدارنده بود.
رابطه باورهای معرفت شناختی و انگیزشی دانش آموزان تیزهوش درباره فرآیند یادگیری و دانش ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه رابطه باورهای معرفت شناختی و انگیزشی دانش آموزان تیزهوش درباره دانش ریاضی و فرآیند یادگیری آن بود. بدین منظور از میان دانش آموزان دختر و پسر سال اول دبیرستان، بر اساس نمرات حاصل از گونه هنجاریابی شده "آزمون هوشی اوتیس"، 334 دانش آموز تیزهوش (با هوشبهر 120 و بالاتر) انتخاب شدند و در پژوهش حاضر شرکت نمودند. باورهای معرفت شناختی و انگیزشی دانش آموزان گروه نمونه، از طریق "پرسشنامه باورهای معرفت شناختی" و "مقیاس باورهای انگیزشی درباره ریاضی" مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل عاملی نشان داد که باورهای معرفت شناختی، چهار بعد یادگیری سریع، منبع دانش، توانائی ثابت و قطعیت دانش را در برمی گیرد و ضرائب آلفای کرونباخ برای این ابعاد بین 61/0 تا 74/0 متغیر است. مؤلفه های انگیزشی حاصل از تحلیل عاملی، مشتمل بر خود کفایتی، ارزش تکلیف، اضطراب امتحان، باورهای کنترل یادگیری، جهت گیری های هدف تسلط، عملکرد ـ گرایشی و عملکرد ـ اجتنابی بود که ضرائب آلفای کرونباخ از 53/0 تا 83/0 را نشان می داد. نتایج تحلیل های رگرسیون، حاکی از آن بود که در میان تیزهوشان، ابعاد باورهای معرفت شناختی، متغیرهای انگیزشی را پیش بینی می کند و الگوی این روابط در تمامی موارد یکسان نیست. در حالی که باورهای یادگیری سریع، منبع دانش و توانائی ثابت تأثیر منفی بر انگیزش دانش آموزان تیزهوش در یادگیری ریاضی داشتند، باور قطعیت دانش از چنین الگوئی تبعیت نمی نمود. این یافته ها با توجه به نتایج مطالعات پیشین و مدل های نظری موجود در این زمینه مورد تفسیر قرار گرفت و بر کاربردهای آن در مشاوره تحصیلی و آموزش ریاضی به تیزهوشان تأکید شد.
تحول باورهای معرفت شناختی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه باورهای دانشجویان سال های اول تا چهارم دوره کارشناسی درباره ساده بودن دانش، قطعیت دانش، ذاتی تلقی کردن توانایی یادگیری و سریع دانستن فرایند یادگیری است. لذا به منظور گردآوری داده ها درباره چهار باور کلی دانشجویان در زمینه ماهیت علم و یادگیری در یک مقطع از زمان از روش پیمایشی به شیوه مقطعی به عنوان روش مرجح استفاده شده است. کلیه دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در گروه های آموزشی علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 84-1383 جامعه آماری مورد نظر را تشکیل داده اند. حجم نمونه مورد مطالعه در این پژوهش 305 نفر می باشد. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1993) استفاده شده است. تحلیل داده های به دست آمده نشان می دهد که بین اعتقاد دانشجویان سال های اول، دوم، سوم و چهارم راجع به ساده بودن، مطلق بودن، سریع بودن و ذاتی بودن دانش تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین بین باورهای معرفت شناختی دانشجویان بر حسب جنسیت و تاهل تفاوت معناداری وجود ندارد. در عین حال بین باورهای معرفت شناختی دانشجویان بر حسب رشته تحصیلی تفاوت معنادار است. به بیان دیگر، بین باورهای معرفت شناختی دانشجویان رشته های الهیات و تربیت بدنی با دانشجویان رشته های علوم تربیتی، ادبیات، و علوم اداری و اقتصادی تفاوت معناداری وجود دارد.
بررسی مدل علی عملکرد قبلی،باورهای معرفت شناختی،جهت گیری هدف مهارت های خود تنظیمی،خودکارآمدی و عملکرد بعدی در درس ریاضی دانش آموزان سال اول دبیرستان های شهر دلفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی، تدوین و برازش الگویی ساختاری از رابطه های بین متغیرهای باورهای معرفت شناختی، جهت گیری هدف، مهارت های خودتنظیمی، خودکارآمدی و عملکرد قبلی ریاضی با عملکرد بعدی در درس ریاضی دانش آموزان دختر و پسر می باشد. این تحقیق در دو مرحله ی مطالعه ی مقدماتی و اصلی انجام گرفت. هدف مطالعه ی مقدماتی بررسی ویژگی های روان سنجی (پایایی و روایی) ابزارهای پژوهش بود. در این مرحله، 140 دانش آموز دختر و پسر سال اول دبیرستان های شهر دلفان برای تکمیل پرسشنامه ها بصورت تصادفی مرحله یی انتخاب شدند. هم چنین، برای سنجش عملکرد قبلی و بعدی ریاضی دانش آموزان به ترتیب از نمره های پایان سال آنان در سال های سوم راهنمایی و اول دبیرستان استفاده شد. در مرحله ی اصلی نیز 420 دانش آموز (210 دختر و 210 پسر) سال اول دبیرستان های دولتی شهر دلفان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی
چند مرحله یی به منظور آزمون فرضیه ها و برازش مدل پیشنهادی تحقیق انتخاب شدند. روش های آماری به کار گرفته شده برای این مطالعه در مرحله ی اصلی، میانگین، انحراف معیار و روش تحلیل «معادله های ساختاری» با استفاده از نرم افزارهای SPSS16 و AMOS16 بود. به طور کلی، در مدل پیشنهادی تحقیق مسیرهای مستقیم باورهای معرفت شناختی ریاضی به مهارت های خودتنظیمی ریاضی، باورهای معرفت شناختی ریاضی به خودکارآمدی ریاضی، جهت گیری هدفی ریاضی به عملکرد بعدی ریاضی و مهارت های خودتنظیمی ریاضی به عملکرد بعدی ریاضی معنادار بدست نیامد. لذا، فرضیه های متناسب با این مسیرها نیز مورد تایید قرار نگرفت. هم چنین، در جریان برازش مدل های پیشنهادی و اصلاح شده ، مشخص شد که متغیرهای مشاهده شده نقش معناداری در اندازه گیری متغیرهای مکنون تحقیق دارند.
رابطه بین سبک های فرزند پروری و باورهای معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های فرزند پروری و باورهای معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام شد. جامعه پژوهشی شامل کلیه دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه دبیرستانهای شهر تبریز به تعداد 21251 در سال تحصیلی 1387-88 بود که از میان آنها 380 نفر با استفاده از فرمول کوکران به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روش تحقیق با توجه به هدف پژوهش، توصیفی (غیرآزمایشی) از نوع همبستگی است. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، پرسشنامه سبک های فرزند پروری بامریند (1967) و برای پیشرفت تحصیلی از معدل کتبی سال سوم دانش آموزان در خرداد ماه استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین باورهای معرفت شناختی «دانش ساده / قطعی» و «یادگیری سریع / ثابت» و پیشرفت تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد.رابطه بین سبک مقتدرانه با دانش ساده / قطعی مثبت و معنی دار ولی با باورهای معرفت شناختی یادگیری سریع / ثابت منفی و معنی دار بود. رابطه سبک مستبدانه با دانش ساده / قطعی و یادگیری سریع / ثابت مثبت و معنی دار بود. رابطه سبک سهل گیرانه با یادگیری سریع / ثابت مثبت و معنی دار بود. رابطه سبک های فرزند پروری با پیشرفت تحصیلی معنی دار نبود. از بین مولفه های باورهای معرفت شناختی و سبک های فرزند پروری، متغیرهای یادگیری سریع / ثابت و دانش ساده / قطعی بیشترین سهم را در پیش بینی پیشرفت تحصیلی داشتند.
ارائه مدلی برای عملکرد شیمی دانش آموزان، بر اساس باورهای معرفت شناختی، ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا و راهبردهای انگیزشی و شناختیِ سطح بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر باورهای معرفت شناختی و ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا بر عملکرد شیمی، با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای شناختی سطح بالا بود. بدین منظور، 646 دانش آموز دبیرستانی (328 دختر و 318 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه ای متشکل از مقیاس های باورهای معرفت شناختی، ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا، خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای شناختی سطح بالا پاسخ دادند. نتایج بدست آمده با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری نشان داد که متغیرهای برونزای باورهای معرفت شناختی و ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا اثر مستقیم معناداری بر عملکرد شیمی دارند. همچنین، نتایج نشان داد که رابطه بین باورهای معرفت شناختی و ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا با عملکرد شیمی از طریق خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای شناختی سطح بالا میانجی گری می شود. در این مدل تمام ضرایب رگرسیون از نظر آماری معنادار بوده و متغیرهای پیش بینی کننده جمعاً 75/0 از واریانس عملکرد شیمی را تبیین کردند. در مجموع یافته ها نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی و ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا ضمن اثرات مستقیم، با واسطه خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای شناختی سطح بالا بر عملکرد شیمی اثرات غیرمستقیم دارند.
رابطة باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان دورة متوسطة شهر ماکو در سال تحصیلی91-90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطة باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی در دانش آموزان دورة متوسطة شهر ماکو انجام گرفت. جامعة آماری شامل کل دانش آموزان متوسطة شهر ماکو است که با استفاده از روش تصادفی خوشه ای تعداد سیصدوچهل وشش نفر به عنوان نمونة آماری انتخاب شدند. روش تحقیق روش همبستگی بود. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامة باورهای معرفت شناختی «شومر» و پرسش نامة تفکر انتقادی «کالیفرنیا» بودند. برای تحلیل اطلاعات از آزمون t گروه های مستقل و روش تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شده است. نتایج حاکی از آن است که بین باورهای معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی رابطة معناداری وجود دارد و باورهای معرفت شناختی، پیش بینی کنندة یکی از مؤلفه های تفکر انتقادی (استدلال استقرایی) است. همچنین بین باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معناداری نیست. در گرایش به تفکر انتقادی، در استدلال استقرایی دختران بالاتر از پسران بودند؛ در سایر مؤلفه ها هیچ گونه تفاوتی دیده نشد و باورهای معرفت شناختی می تواند گرایش به تفکر انتقادی را در دختران و پسران پیش بینی کند. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی می توانند پیش بینی کنندة مؤلفه های گرایش به تفکر انتقادی باشند و نیز، مؤلفه های باورهای معرفت شناختی می توانند در جهت تقویت تفکر انتقادی و پیشبرد اهداف آموزشی عواملی تأثیرگذاری باشند و با شناسایی این باورها گام های صحیح و مؤثری را در جهت رسیدن به شاخص های تفکر انتقادی برداشت.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر باورهای معرفت شناختی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدفِ بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی برباورهای معرفتشناختی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه یزد درسال تحصیلی 91-1390 انجام گرفت که از لحاظ هدف در طبقهی تحقیقات کاربردی و از لحاظ روشِ گردآوری دادهها در قالب تحقیقات آزمایشی قرار میگیرد. جامعه ی آماری شامل کلیهی دانشجویان دورهی کارشناسی دانشگاه یزد به تعداد 11052 نفر بوده است. طی مراحلِ روش نمونهگیری تصادفی خوشهایِ مرحلهای، دانشجویانِ دو کلاس از رشتهی علوم تربیتی به عنوان گروههای نمونه انتخاب و در مراحل بعد به تصادف به گروههای آزمایش و کنترل اختصاص یافتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی معرفتشناختی شومر (1992) با 63 گویه و پروتکل آموزش تفکر انتقادی براساس دیدگاه هایپل (1984)، فیشر (2005) و مایرز (1986) در قالب شش جلسه آموزش دو ساعته بوده است. برای توصیف داده ها وتحلیل فرضیه های تحقیق از شاخص های آمار توصیفی و روش آماری تحلیل کوواریانس (پس از بررسی پیش فرض های آن) استفاده شد. براساس مهمترین نتایج به دست آمده، آموزش تفکر انتقادی باعث بهبود باورهای معرفت شناختی دانشجویان گروه آزمایش در مقایسه با دانشجویان گروه کنترل شده است. در سطح خرده مقیاسها، آموزش تفکر انتقادی باعث افزایش باورهای معرفتشناختی افراد در ابعاد توانایی ذاتی یادگیری، ساده بودن دانش، قطعیت دانش، منبع دانش و یادگیری سریع دانش شد اما تأثیر متفاوتی بر باورهای معرفتشناختی دانشجویان دختر و پسر نداشته است.
ارائه مدل توضیحی باورهای معرفت شناختی و باورهای تدریس دبیران ریاضی منتخب کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی از پژوهش حاضر، ارائه ی مدل توضیحی باورهای معرفت شناختی و باورهای تدریس دبیران متوسطه ی ریاضی منتخب کشور بود. جامعه ی تحقیق شامل تمامی دبیران متوسطه ی ریاضی منتخب کشور سال 92- 1391 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، در همایش تجلیل از دبیران متوسطه ریاضی منتخب کشور که در فروردین ماه سال جاری برگزار گردید،150 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی باورهای معرفت شناختی و پرسشنامه ی باورهای تدریس بود که پس از محاسبه ی روایی و پایایی، توزیع و جمع آوری شد. نتایج پژوهش نشان داد که 1) از نظر دبیران مرد، بالاترین میانگین باورهای معرفت شناختی مربوط به منبع دانش و از نظر دبیران زن، مربوط به توانایی یادگیری می باشد. 2) از نظر دبیران کم سابقه، بالاترین میانگین باورهای معرفت شناختی مربوط به توانایی یادگیری و از نظر دبیران با سابقه ی متوسط و دبیران با سابقه نیز بالاترین میانگین باورهای معرفت شناختی مربوط به منبع دانش می باشد. 3) از نظر دبیران مرد، بالاترین میانگین باورهای تدریس مربوط به بعد اجتماعی و از نظر دبیران زن نیز بالاترین میانگین باورهای تدریس مربوط به بعد اجتماعی می باشد. 4) از نظر دبیران کم سابقه، بالاترین میانگین باورهای تدریس مربوط به بعد اجتماعی و از نظر دبیران با سابقه متوسط نیز بالاترین میانگین باورهای تدریس مربوط به بعد اجتماعی و از نظر دبیران با سابقه نیز بالاترین میانگین باورهای تدریس مربوط به بعد اجتماعی می باشد. 5) بین باورهای معرفت شناختی دبیران ریاضی منتخب کشور و باورهای تدریس آنان، رابطه ی معنی داری وجود دارد. 6) باورهای معرفت شناختی دبیران پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار باورهای تدریس آنان می باشد. نتایج تحلیل مدل مطالعه نشان داد دبیرانی که معتقد به توانایی یادگیری تدریجی دانش آموزان بوده و منبع یادگیری چندگانه را به جای یک منبع ترجیح می دهند، به وجود شایستگی های چهارگانه در تدریس باورهای قوی تری دارند.
مدل یابی روابط بین باورهای هوشی، معرفت شناختی و انگیزشی با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای هوشی، باورهای معرفت شناختی و باورهای انگیزشی با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیام نور در قالب مدل علّی و بهروش تحلیل مسیر است. به منظور آزمون فرضیه ها، نمونه ای شامل 600 نفر دانشجو از مراکز مختلف دانشگاه پیام نور با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و روش نمونه گیری طبقه ای به طور تصادفی انتخاب و به پرسش نامه خودگزارشی متشکّل از مقیاس های باورهای معرفت شناختی (شومر، 1993)، خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (پینتریچ و دی گروت، 1990)، باورهای هوشی (عبدالفتاح و یتس، 2006) و اهداف پیشرفت (میدلتون و میگلی، 1997) پاسخ دادند. یافته ها حاکی از آن است که مدل عِلّی مفروض پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع 29 و 35 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. به طور کلی، نتایج نشان داد که باورهای هوشی علاوه بر تأثیر مستقیم، به واسطه باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان تأثیر غیر مستقیم نیز دارند. همچنین یافته ها نشان داد که باورهای هوشی دانشجویان به ویژه باورهای هوشی افزایشی می توانند با میانجی گری باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی فراگیران و نهایتاً عملکرد تحصیلی آنها مؤثر باشند. لذا، ضروری است که زمینة لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنی تر کردن محیط زندگی و محیط یادگیری و آموزش فراهم گردد.
رابطه بین باورهای شناختی و نگرش به رفتارهای کمک طلبی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی و نگرش به رفتارهای کمک طلبی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 88-1387 تشکیل می دادند. به همین منظور، تعداد 382 دانش آموز از طریق روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. پرسشنامه های باورهای معرفت شناختی (شومر، 1990)
و رفتارهای کمک طلبی (قدم پور و سرمد، 1382) توسط این دانش آموزان تکمیل شدند.
در این پژوهش همچنین میانگین نمرات نهایی به عنوان متغیر وابسته مورد استفاده قرارگرفت و تحلیل رگرسیون چندگانه و همبستگی پیرسون برای تحلیل داده ها اجرا شد.
نتایج نشان داد که:
1- پیشرفت تحصیلی با باورهای معرفت شناختی دانش ساده/ قطعی، یادگیری سریع/ ثابت و اجتناب از کمک طلبی همبستگی منفی و معنی دار ولی با پذیرش کمک طلبی همبستگی مثبت و معنی دار دارد.
2- پذیرش کمک طلبی با باور معرفت شناختی یادگیری سریع/ ثابت و اجتناب از کمک طلبی همبستگی منفی و معنی دار ولی با دانش ساده/ قطعی همبستگی مثبت معنی دار دارد.
3- باور معرفت شناختی یادگیری سریع/ ثابت بهترین پیش بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بود و دانش ساده/ قطعی و پذیرش کمک طلبی در اولویت بعدی
قرار داشتند.
رابطه ی باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تدریس در معلّمانِ دانش آموزان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورهای معلّم در مورد ماهیت دانش و دانستن نقش مهمی در رفتارهای او و متعاقباً باورها و یادگیری دانش آموزان دارند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه ی بین باورهای معرفت شناختی و خودکارآمدی تدریس در معلّمانِ دانش آموزان با نیازهای ویژه بود. تعداد 84 نفر از معلّمان شاغل در مدارس استثنایی و ناتوانی های یادگیری مورد آزمون قرار گرفتند. به دلیل حجم اندک جامعه، تمام افراد جامعه ی آماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از مقیاس باورهای معرفت شناختیِ بایلس و مقیاس خودکارآمدی معلّمِ بندورا استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه به روش ورود و تحلیل واریانس یک طرفه مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که در سطح اطمینان 99 درصد بین نمره ی باور ذاتی دانستن توانایی (35/0-r=)، ساده دانستن دانش(34/0-r=) و مطلق دانستن دانش (29/0-r=) با نمره ی خودکارآمدی تدریس رابطه ی معکوس و معنادار وجود دارد و ابعاد باورهای معرفت شناختی جمعاً می توانند 18 درصد از واریانس نمرات خودکارآمدی تدریس معلّمان را تبیین نمایند. همچنین، یافته ها نشان داد که معلّمان گروه کم توان ذهنی و نابینا-ناشنوا نسبت به معلّمان گروه ناتوانی های یادگیری از باورهای معرفت شناختی ناپخته تری برخوردارند و خودکارآمدی تدریس معلّمان گروه کم توان ذهنی نسبت به معلّمان گروه ناتوانی های یادگیری پایین تر می باشد. یافته های حاصل از این تحقیق بر رشد باورهای معرفت شناختی و همچنین، کاربرد راهبردهای مناسب جهت ارتقاء خودکارآمدی تدریس معلّمان دانش آموزان خاص بویژه معلّمان گروه کم توان ذهنی تأکید دارد.
اثر باورهای معرفت شناختی و ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در تحقیق حاضر، اثر باورهای معرفت شناختی و ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. روش: کلیه دانشجویان رشته روان شناسی و علوم تربیتی شاغل به تحصیل در نیمسال اول تحصیلی96-1395دانشگاه پیام نور اهواز، جامعه آماری تحقیق حاضر را تشکیل داده اند که از بین آنها210 نفر ( 166دختر و 44 پسر ) به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها،از پرسش نامه باورهای معرفت شناختی شومر(1990)، ادراکات یادگیری وخودکارآمدی تحصیلی محقق ساخته (1395)و معدل تحصیلی دانشجویان استفاده شد. طرح تحقیق حاضر همبستگی است و ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاریانجام گرفت. یافته ها: پس از اصلاح مدل پیشنهادی، نتایج تحلیل داده ها نشان داد که باورهای معرفت شناختی بر عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی و همچنین ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی اثر مثبت و رابطهخودکارآمدی تحصیلی با عملکرد تحصیلی معنادار نبود.
نقش اهداف پیشرفت، باورهای معرفت شناختی و کیفیت تجارب یادگیری در اهمال کاری تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی نقش اهداف پیشرفت، باورهای معرفت شناختی، کیفیت تجارب یادگیری با اهمال کاری تحصیلی در دانشجویان انجام شد. نوع پژوهش توصیفی همبستگی بود.جامعه آماری شامل 9218 نفر دانشجوی کارشناسی دانشگاه یزد بود. که از این جامعه نمونه ای با حجم 400 نفر (189پسر و211 دختر) به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم ، اهداف پیشرفت الیوت و مک گریگور ، باورهای معرفت شناختی شومر و کیفیت تجارب یادگیری نیومن استفاده شد. تحلیل داده ها نیز با استفاده از روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانة همزمان صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که فقط متغیرهای اهداف پیشرفت پیش بینی کننده معنادار اهمال کاری تحصیلی دانشجویان هستند. ضرایب بتا نشان می دهد که دو متغیر اهداف تسلط/ اجتنابی و عملکرد/ گرایشی در تبیین و پیش بینی نمره کل اهمال کاری به صورت معکوس نقش دارند. این در حالی است که ضریب بتا برای متغیر هدف عملکرد/ اجتنابی نشان داد که این متغیر در تبیین و پیش بینی نمره کل اهمال کاری به صورت مستقیم نقش دارد.
الگوی ساختاری روابط باورهای معرفت شناختی و راهبردهای یادگیری خود تنظیمی: نقش واسطه ای خود کارآمدی تحصیلی و اهداف پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای معرفت شناختی و انگیزشی ( خودکارآمدی تحصیلی و اهداف پیشرفت) با یکدیگر و نیز نقش آن ها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی ( راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیام نور در قالب مدل علّی و به روش تحلیل مسیر می باشد. به منظور آزمون سوالات پژوهش، نمونه ای 600 نفری از دانشجویان مراکز دانشگاه پیام نور، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و روش نمونه گیری طبقه ای، به صورت تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه خودگزارشی متشکل از مقیاس باورهای معرفت شناختی (Schommer, 1990)، مقیاس اهداف پیشرفت (Middleton & Midgley, 1997)، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (Pintrich & De Groot, 1990) پاسخ دادند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدل علّی مفروض پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع و به ترتیب، 29 و 35 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. به طور کلی، نتایج پژوهش نشان داد که باورهای معرفت شناختی علاوه بر تاثیر مستقیم، به واسطه اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی ( راهبردهای یادگیری شناختی و فراشناختی) دانشجویان، تاثیر غیرمستقیمی نیز دارند. لذا، ضروری است که زمینه لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنی تر کردن محیط زندگی و فضای یادگیری و آموزش فراهم شود.
اثر باورهای معرفت شناختی و ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در تحقیق حاضر، اثر باورهای معرفت شناختی و ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان موردبررسی قرار گرفت. روش: کلیه دانشجویان رشته روان شناسی و علوم تربیتی شاغل به تحصیل در نیمسال اول تحصیلی 96-1395 دانشگاه پیام نور اهواز، جامعه آماری تحقیق حاضر را تشکیل داده اند که از بین آن ها 210 نفر (166 دختر و 44 پسر) به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، ادراکات یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی محقق ساخته (1395) و معدل تحصیلی دانشجویان استفاده شد. طرح تحقیق حاضر همبستگی است و ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها و نتیجه گیری: پس از اصلاح مدل پیشنهادی، نتایج تحلیل داده ها نشان داد که باورهای معرفت شناختی بر عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی و همچنین ادراکات یادگیری بر عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی اثر مثبت و رابطه خودکارآمدی تحصیلی با عملکرد تحصیلی معنادار نبود.
نقش ارزیابی های شناختی و باورهای معرفت شناختی در پیش بینی درگیری تحصیلی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
مقدمه: درگیری تحصیلی سازه ای چندبعدی است که عوامل شناختی از جمله ارزیابی های شناختی و باورهای معرفت شناختی در آن نقش دارند. هدف: هدف پژوهش حاضر نقش ارزیابی های شناختی و باورهای معرفت شناختی در پیش بینی درگیری تحصیلی دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز تبریز در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بودند که از جامعه مورد مطالعه به روش نمونه گیری خوشه ای، تعداد ۴۰۰ نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های درگیری تحصیلی، ارزیابی شناختی و باورهای معرفت شناختی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین مؤلفه های ارزیابی شناختی خودکارآمدی، ارزش گذاری درونی و باورهای معرفت شناختی قطعی بودن دانش با درگیری تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. از سویی بین سریع بودن یادگیری و ذاتی بودن باورهای معرفت شناختی با درگیری تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای ارزیابی شناختی و باورهای معرفت شناختی قادرند تغییرات متغیر درگیری تحصیلی را در دانشجویان پیش بینی کنند. نتیجه گیری: بنابراین توجه به ارزیابی شناختی و باورهای معرفت شناختی نقش مهمی در درگیری تحصیلی دارند. *این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی در دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی بوده و تحت حمایت مالی معاونت پژوهشی این دانشگاه قرار گرفته است.
تدوین مدل ساختاری برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی از طریق سبکهای فرزندپروری و باورهای معرفت شناختی در دانش آموزان متوسطه دوره دوم شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی از طریق سبک های فرزندپروری و باورهای معرفت شناختی در دانش آموزان متوسطه دوره دوم بود. (تعداد 400 نفر از دانش آموزان مناطق آموزش و پرورش شهر تهران برای شرکت در این تحقیق انتخاب شدند). نمونه پژوهش به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید که از این تعداد، 220 نفر دانش آموز دختر و 180 نفر دانش آموز پسر به پرسشنامه های سبک های فرزند پروری بامریند (BPSQ) و پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (EQ) پاسخ دادند. نتایج این پژوهش نشان داد، سبک های فرزندپروری اقتداری تاثیر مستقیم مثبت و معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارند. سبک های فرزندپروری استبدادی تاثیر مستقیم منفی و معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارند. در حالیکه سبک های فرزندپروری سهل انگاری تانیر مستقیم منفی و غیر معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارند. همچنین ضرایب همبستگی پیرسون بین ابعاد پرسشنامه باورهای معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی نشان داده شده اند، که ساده بودن، قطعیت و منبع دانش همبستگی مثبت و رابطه معناداری با پیشرفت تحصیلی دارند، ولی یادگیری ذاتی و یادگیری سریع، همبستگی منفی با پیشرفت تحصیلی دارند.
نقش میانجی گری باورهای معرفت شناختی در رابطه بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری باورهای معرفت شناختی در رابطه بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی انجام شد. طرح پژوهش از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه استان مازندران بود که در سال تحصیلی 97- 1396 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش 350 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از مقیاس باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، مقیاس ضمنی هوش عبدالفتاح (2006) و معدل سالانه دانش آموزان. داده ها با استفاده از روشهای آماری نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون واسطه ای و مدل سازی معادله ساختاری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی و باورهای معرفت شناختی رابطه منفی و معنادار در سطح P<0/05 وجود دارد. باورهای ضمنی هوش بر باورهای معرفت شناختی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای ضمنی هوش بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای معرفت شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای ضمنی هوش دانش آموزان ازطریق میانجی گری باورهای معرفت شناختی بر پیشرفت تحصیلی آنان دارای اثر غیرمستقیم معنی دار است (در سطح P<0/01).
مدل یابی روابط ساختاری بین باورهای معرفت شناختی با میانجی گری راهبردهای یادگیری بر اضطراب زبان انگلیسی دانش آموزان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی مدل یابی روابط ساختاری بین باورهای معرفت شناختی با میانجی گری راهبردهای یادگیری بر اضطراب زبان انگلیسی دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه اول شهرستان بابل انجام شد. روش بررسی: این پژوهش از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را شامل دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه اول شهرستان بابل تشکیل دادند. در این پژوهش، تعداد 260 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل، پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر، پرسشنامه اضطراب کلاس زبان انگلیسی و پرسشنامه راهبردهای یادگیری زبان آکسفورد بودند. نتایج : یافته ها نشان داد بین باورهای معرفت شناختی با اضطراب زبان انگلیسی رابطه مثبت و بین راهبردهای یادگیری با اضطراب زبان انگلیسی رابطه معکوس معناداری وجود دارد. همچنین مدل پژوهش تایید شد و به طور کلی 30 درصد از اضطراب زبان انگلیسی توسط باورهای معرفت شناختی، راهبردهای یادگیری زبان قابل تبیین است. نتیجه گیری: این پژوهش بر ضرورت نقش باورها و الگوهای شناختی در فرایند یادگیری زبان دوم تاکید می نماید و به نحوی که انتخاب راهبرد یادگیری شناختی می تواند سبب کاهش اضطراب تجربه شده گردد و نهایتا منجر به بهبود وضعیت یادگیری شود.