مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۰۱.
۱۰۰۲.
۱۰۰۳.
۱۰۰۴.
۱۰۰۵.
۱۰۰۶.
۱۰۰۷.
۱۰۰۸.
۱۰۰۹.
۱۰۱۰.
۱۰۱۱.
۱۰۱۲.
۱۰۱۳.
۱۰۱۴.
۱۰۱۵.
۱۰۱۶.
۱۰۱۷.
۱۰۱۸.
۱۰۱۹.
۱۰۲۰.
اضطراب
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
33 - 46
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازی درمانی گروهی بر کاهش مشکلات رفتاری و پرخاشگری کودکان مضطرب 7 تا 12 سال بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با الگوی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان دوره ابتدایی مضطرب ناحیه 4 تهران به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین داشتند. گردآوری داده ها با پرسش نامه مشکلات رفتاری راتر- فرم والدین (RCBQ) و پرسش نامه پرخاشگری (AQ) صورت گرفت. گروه آزمایش بازی درمانی گروهی را طی 8 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که بین میانگین مشکلات رفتاری و پرخاشگری در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (0.05>P) و بازی درمانی گروهی باعث کاهش نمرات مشکلات رفتاری و پرخاشگری در گروه آزمایش شده است. بر این اساس به نظر می رسد بازی درمانی گروهی مداخله ای اثربخش جهت کاهش مشکلات رفتاری و پرخاشگری در کودکان مضطرب 7 تا 12 سال است.
اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس نشخوار خودانتقادی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۴۰-۲۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی مقیاس نشخوار خودانتقادی (SCRS) در نمونه ای از دانشجویان ایرانی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع اعتباریابی بود. در این مطالعه 307 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 1402 به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر نیز انتخاب و SCRS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این مطالعه، مقیاس نشخوار خود انتقادی (SCRS، اسمارت و همکاران، 2016)، افسردگی، اضطراب، و استرس-21 (DASS-21، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و فرم کوتاه مقیاس خودشفقتی (SCS-SF، ریس و همکاران، 2011) اجرا شدند. با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، یک عامل شناسایی شد که در مجموع 55 درصد کل واریانس را تبیین می کند. نتایج روایی ملاکی نشان داد که مقیاس نشخوار خودانتقادی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه مثبت و با شفقت به خود رابطه منفی داشت (05/0>P)؛ که به ترتیب نشان دهنده روایی همگرا و واگرای این ابزار می باشد. یافته ها بیانگر این بود که مقیاس نشخوار خودانتقادی از پایایی بازآزمایی 73/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 90/0 برخوردار است. با توجه به روایی و پایایی مطلوب آن در دانشجویان ایرانی، پیشنهاد می شود که جهت سنجش نشخوار خودانتقادی در دانشجویان ایرانی از این مقیاس استفاده گردد.
اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر اضطراب و بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر اضطراب و بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص در شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1402 بود. 26 نفر از مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه و در دو گروه آزمایش (13 نفر) و کنترل (13 نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب بک (1988، BAI) بهزیستی روان شناختی ریف (1989، RSPWB) و برنامه مداخله گروه درمانی شناختی رفتاری بک (2021) و لیهی (2007) بود. داده های پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس چندمتغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین میانگین اضطراب و بهزیستی روان شناختی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد که نشان دهنده ی تأثیر گروه درمانی شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب و افزایش بهزیستی روانشناختی گروه آزمایش بود (05/0p<). می توان نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی رفتاری تأثیر قابل قبولی در بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص داشته است.
اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگری یک و سه ماه بود. جامعه آماری این مطالعه مادران دارای نوزاد نارس مراجعه کننده به بیمارستان افضلی پور کرمان در سال ۱۴۰۲ بودند. 60 نفر از مادران به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس افسردگی اضطراب استرس-21 (DASS-21؛ لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس استحکام من (ESS؛ بشارت، 1395) استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش در طی 4 جلسه تحت مداخله پارادوکس درمانی بشارت قرار گرفت؛ سپس از هر دو گروه پس آزمون و پیگیری در دو نوبت دریافت شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها نشان داد که نمره اضطراب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از پیش آزمون تا پیگیری کاهش معناداری داشته است (05/0>P)؛ اما در مقابل نمره استحکام من از پیش آزمون تا پیگیری افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل داشته است (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که پارادوکس درمانی یک مداخله موثر بر کاهش اضطراب و افزایش استحکام من در مادران دارای نوزاد نارس بود.
مقایسه اثربخشی آموزش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز بر اضطراب و تاب آوری کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۱۶۰-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: افزایش تاب آوری در کودکان کمک می کند تا اضطراب کمتری را در دوران کودکی و متعاقب آن در دوران بزرگسالی تجربه کنند. اضطراب باعث کاهش توانایی های شناختی، افت سلامت و حتی تغییر سبک زندگی کودکان شود. برنامه های درمانی متعددی برای بهسازی، پیشگیری و درمان مشکلات رفتاری، عاطفی و اجتماعی کودکان تدوین شده اند که برنامه فرندز و روش مهارت آموزی کودک راه حل محور از آن جمله هستند. پژوهش هایی که اثربخشی برنامه فرندز را بر بهبود تاب آوری بسنجند اندک هستند و پژوهشی که تأثیر آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور را بر اضطراب و تاب آوری بسنجد نیز یافت نشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز، بر اضطراب و تاب آوری کودکان انجام شد. روش: طرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی مدارس منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 45 دانش آموزان، با توجه به ملاک های ورود به عنوان نمونه آماری مطالعه حاضر انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (در هر گروه، 15 دانش آموز) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های اضطراب کودکان (اسپنس، 1997) و توانمندی اجتماعی-هیجانی و تاب آوری (مرل، 2010) بود. برنامه فرندز (بارت، 1991) و روش مهارت آموزی کودک راه حل محور (فورمن، 1990)، به صورت جداگانه طی 10 جلسه 60 دقیقه ای در گروه های آزمایش اجرا شدند ولی گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن فرونی، بوسیله نرم افزار SPSS21 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل و تحلیل داده ها نشان داد که روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز، تأثیرات معناداری بر کاهش اضطراب و افزایش تاب آوری دانش آموزان داشتند و برنامه فرندز در کاهش اضطراب، به طور معناداری مؤثرتر بود (05/0 >P) و نتایج پس از دو ماه پیگیری همچنان ادامه داشته اند (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد با آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز در مقطع دبستان، می توان در کودکان، به صورتی پایدار، اضطراب را کاهش و تاب آوری را افزایش داد.
نقش میانجی نیازهای اساسی روان شناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روان شناختی در میان دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۸
143 - 168
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای نیازهای اساسی روانشناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی دانشجویان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند؛ که از بین آن ها 237 نفر با نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت آنلاین به مقیاس کارکردخانواده، مقیاس تامین نیازهای اساسی روانشناختی (نسخه عمومی)، و پرسشنامه افسردگی-اضطراب-استرس (DASS-21) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی انجام شد. نتایج نشان داد که رابطه مثبت معناداری میان مشکلات کارکرد خانواده با سه جنبه اصلی آشفتگی روانشناختی یعنی افسردگی، اضطراب و استرس وجود دارد؛ رابطه منفی معناداری میان مشکلات کارکرد خانواده با هرکدام از نیازهای اساسی روانشناختی یعنی خودمختاری، شایستگی و ارتباط وجود دارد و همچنین، رابطه منفی معناداری بین هرکدام از نیازهای اساسی روانشناختی با افسردگی، اضطراب و استرس وجود دارد. روی هم رفته، مدل مفروض واسطه مندی نیازهای اساسی روانشناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی از برازش مطلوبی برخوردار بود (974/0CFI= ، 975/0IFI=، 071/0 RMSEA=). باتوجه به یافته ها می توان گفت که نیازهای اساسی روانشناختی رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی در دانشجویان را میانجی گری می کنند.
تأثیر رنگ آمیزی مندلا بر میزان تمرکز و اضطراب (مطالعه دانش آموزان دختر سال دوازدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
70 - 85
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رنگ آمیزی مندلا بر میزان تمرکز و اضطراب دانش آموزان دختر سال دوازدهم شهر اهواز در جلسات امتحان انجام شده است. روش کار از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم در سال تحصیلی (1402-1401) شهر اهواز بودند که با روش نمونه-گیری خوشه ای براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب گردیدند. در ابتدا یک ناحیه آموزشی در شهر اهواز انتخاب شده و سپس تست غربالگری سلامت عمومی برای کلیه دانش آموزان دختر مقطع دوازهم انجام شد. از بین دانش آموزانی که نمرات بالاتر از نقطه برش به دست آورده بودند، 30 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به همین روش در دو گروه آزمایش (15=n) و کنترل (15=n )گماره شدند. هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامه های توجه و ذهن آگاهی (براون و رایان، 2003)، و اضطراب امتحان (فریدمن، 1997) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه 45 دقیقه ای تحت مداخله رنگ آمیزی طرح های مندلا قرار گرفت اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS23 و روش اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد رنگ آمیزی مندلا بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان در مرحله پس آزمون مؤثر بوده است و اثرات آن در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (05/0>p). اما بر توجه تاثیری نداشته است. بنابر یافته های پژوهش می توان برای کاهش اضطراب امتحان در دانش آموزان دختر از مداخله رنگ آمیزی طرح های مندلا استفاده کرد.
اضطراب اطلاعاتی و حدودو ثغور آن: مطالعه ای به روش مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بازیابی دانش و نظام های معنایی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱
161 - 198
حوزههای تخصصی:
اضطراب اطلاعاتی یکی از چالش های نوظهور زندگی بشری است که با توسعه تفکر ریزومی در سایه تفکر پساساختارگرائی ظهور و بسط یافته است. هدف پژوهش حاضر، مفهوم شناسی، حدودوثغور و ابعاد اضطراب اطلاعاتی بود. روش این پژوهش مروری نظام مند است که در سال 1402 انجام گرفته است. جهت گرداوری داده ها از پایگاه های گوگل اسکالر، مگیران، مرکز اطلاعات جهاد دانشگاهی، سیناهل، ساینس دایرکت، پاب مد و اسکوپوس استفاده شد. جهت جستجو از کلمات کلیدی اضطراب اطلاعاتی، ابعاد اضطراب اطلاعاتی، پیامدهای اضطراب اطلاعاتی در منابع فارسی و از کلمات Dimensions of information anxiety, Information anxiety و کلمات وابسته به آن در منابع انگلیسی استفاده شد. از سرعنوان های واژگان پزشکی (مش) نیز جهت تعیین کلمات کلیدی استفاده شد. جهت بررسی کیفیت مقالات از سیاهه وارسی استروب و سیاهه وارسی کانسورت استفاده گردید. از 170 مقاله یافت شده با توجه به معیارهای انتخاب مقالات، نهایتاً 24 پژوهش واجد شرایط شناخته و به مطالعه حاضر وارد شدند. یافته های پژوهش نشان داد مفهوم اضطراب اطلاعاتی از ابهام معنایی برخوردار بوده و حدودوثغور آن هم به طور کامل شناخته شده نیست. اضطراب اطلاعاتی درواقع از شکاف فزاینده بین مقدار اطلاعات موجود و توانایی ما برای پردازش و درک آن ناشی می شود و این نوع اضطراب با مفاهیمی نظیر اضطراب کتابخانه ای و اضطراب اینترنتی تفاوت بنیادین دارد. این نوع اضطراب از سه بُعد اساسی سرریز اطلاعات، ناتوانی در فهم و پردازش اطلاعات و ناتوانی در دسترسی و پیداکردن اطلاعات موجود برخوردار است. اضطراب اطلاعاتی پیامدهای منفی فردی، روان شناختی و اجتماعی متعدد نظیر احساس ناامیدی و سرخوردگی، احساس رهاشدگی، وانهادگی و احساس تنهائی اگزیستانسیال را به همراه داشته باشد. توسعه سواد اطلاعاتی، تمرین مراقبت از خود و تعیین محدودیت در مصرف اطلاعات و تغییر نگرش معرفت شناختی در باب اطلاعات می تواند به کاهش احساسات و استرس شدید مرتبط با اضطراب اطلاعات کمک کند.
نقش میانجی اضطراب صفت در رابطه خودتوصیفی بدنی و کمال گرایی منفی با عملکرد جنسی در زنان مبتلا به واژینیسموس
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
31 - 43
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش میانجی اضطراب صفت در رابطه خودتوصیفی بدنی و کمال گرایی منفی با عملکرد جنسی در زنان مبتلا به واژینیسموس بود. تعداد 280 نفر از زنان مبتلا به واژینیسموس با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گردآوری داده ها با پرسشنامه خود توصیفی بدنی (PSDQ)، مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی (PANPS)، سیاهه اضطراب حالت-صفت (STAI) و شاخص عملکرد جنسی زنان (FSFI) انجام شد. از تحلیل مسیر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که خودتوصیفی بدنی و کمال گرایی منفی بر عملکرد جنسی زنان اثرمستقیم و معناداری دارند (0.01>P). اثرات غیرمستقیم خود توصیفی بدنی و کمال گرایی منفی بر عملکرد جنسی زنان به واسطه اضطراب صفت نیز معنادار بود (0.01>P). یافته های این پژوهش نشان داد که بین خود توصیفی بدنی و کمال گرایی منفی با عملکرد جنسی در زنان مبتلا به اختلال واژینیسموس رابطه وجود دارد. همچنین در این ارتباط اضطراب صفت نقش واسطه ای دارد. به نظر می رسد این یافته ها می تواند به درمانگران در کمک به بیماران مبتلا به واژینیسموس کمک کند.
مقایسه خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی در دانش آموزان پسر مضطرب و عادی مقطع متوسطه اول شهر گرگان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۹۹-۴۸۶
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی مقایسه ای خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی مقطع متوسطه اول شهر گرگان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع علی_مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 4637 نفر بودند. از جامعه پژوهش 200 دانش آموز (100 دانش آموز مضطرب و 100 دانش آموز عادی) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های خلاقیت تورنس (1363)، احساس تعلق به مدرسه بری و همکاران (2004)، تعلل ورزی تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و اضطراب بک (1988) بود. داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس چند متغیری، آزمون T با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی تفاوت معنادار وجود دارد (0/05>P). میانگین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی در گروه دانش آموزان دارای اضطراب کمتر از گروه دانش آموزان عادی بود (0/05>p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دانش آموزان دارای اضطراب ازآنجایی که مهارت های مطالعه و یادگیری خود را پایین تر از حد توان و دانش در نظر گرفته و تصور می کنند قادر نیستند فعالیتی را به شکل موفقیت آمیز به انجام برسانند، خلاقیت و احساس تعلق به مدرسه کمتری را تجربه می کنند.
اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال های یادگیری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اهمیت مداخلات روان شناختی جهت کاهش افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری افراد ضروری است. به نظر می رسد یکی از مداخلات موثر، روان درمانی مبتنی بر انگیزه باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال های یادگیری بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران کودکان دارای اختلال یادگیری شهر زابل در سال تحصیلی 1401-1400 که در مرکز توان بخشی کودمان با مشکلات ویژه یادگیری شهید صلواتیان زابل دارای پرونده بودند، تشکیل داد (65 نفر). از این میان به روش نمونه گیری در دسترس، 40نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایدهی شدند. پرسشنامه نشانگان روان شناختی لاویبوند و لاویبوند (1995) و آموزش روان درمانی انگیزشی صاحبدل (1398) ابزار پژوهش بودند. جهت تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها حاکی از این است که روان درمانی انگیزشی بر افسردگی (92/83=F؛ 001/0>P) و اضطراب (81/149=F؛ 001/0>P) مادران دانش آموزان دارای اختلال یادگیری اثربخش است و سبب کاهش افسردگی و اضطراب می شود. نتیجه گیری: طبق نتایج روان درمانی انگیزشی بر افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلالات یادگیری اثربخش بود؛ لذا به کارگیری روان درمانی انگیزشی باهدف کاهش افسردگی و اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری پیشنهاد می شود.
اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افسردگی و اضطراب و کیفیت زندگی بیماران قلبی عروقی
حوزههای تخصصی:
بیماری های قلبی-عروقی اغلب با افسردگی و اضطراب همراه هستند که به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران تأثیر می گذارند. درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) در درمان پریشانی روانی در جمعیت های مختلف نویدبخش بوده است؛ بااین حال، اثربخشی آن برای بیماران قلبی-عروقی هنوز به خوبی بررسی نشده است. این مطالعه باهدف بررسی اثربخشی MBCT در کاهش علائم افسردگی و اضطراب و بهبود کیفیت زندگی در بیماران قلبی-عروقی انجام شد. یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون/پس آزمون انجام شد. سی شرکت کننده با تشخیص بیماری های قلبی-عروقی از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان یک برنامه ۸ هفته ای MBCT را گذراندند. پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب بک و کیفیت زندگی SF-36 قبل و بعد از مداخله اجرا شدند. از آزمون های t زوجی برای تحلیل تغییرات در نمرات استفاده شد. پس از مداخله، شرکت کنندگان کاهش قابل توجهی در افسردگی تفاوت میانگین =X، (P <0.05) و اضطراب تفاوت میانگین =Y، (P <0.05) نشان دادند. نمرات کیفیت زندگی در تمام حوزه ها به طور قابل توجهی بهبود یافت (P < 0.05)، با بیشترین بهبود در حوزه های روانی تفاوت میانگین =Z، (P <0.001) و روابط اجتماعی تفاوت میانگین= W، (P <0.001). این یافته ها نشان می دهد که MBCT یک مداخله مؤثر برای کاهش علائم افسردگی و اضطراب و افزایش کیفیت زندگی در بیماران قلبی-عروقی است. ادغام MBCT در مراقبت های استاندارد قلبی-عروقی ممکن است مزایای روان شناختی قابل توجهی برای این جمعیت فراهم کند.
بررسی تأثیر آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر کاهش اضطراب، اجتناب شناختی و بهبود کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اضطراب، اجتناب شناختی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به درد مزمن شهر تهران در نیمه دوم سال 1402 بود. از میان آن ها، 30 بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری (حاجیلو و همکاران، 1397) شرکت کردند. برای ارزیابی تأثیر مداخله، مقیاس اضطراب بک (1990)، مقیاس اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (2003) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد. تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که این مداخله به طور معناداری موجب کاهش اضطراب و اجتناب شناختی و افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران شد (P<0.05). نتایج نشان می دهد آموزش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به درد مزمن مورد استفاده قرار گیرد.
نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اتیسم یکی از پیچیده ترین اختلالات رشدی است که بر توانایی های شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان تأثیر می گذارد. تنظیم هیجان و سبک های دلبستگی از عوامل مهمی هستند که می توانند به طور مستقیم بر مهارت های اجتماعی و میزان اضطراب کودکان مبتلا به این اختلال تأثیر بگذارند. با وجود پژوهش های متعدد در زمینه اختلال طیف اتیسم، هنوز خلأهای بسیاری در فهم کامل نقش واسطه ای تنظیم هیجان در این رابطه ها وجود دارد. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در سال 1403-1402 در شهر کرمانشاه بود که از میان آن ها تعداد 200 کودک به صورت دردسترس با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، والد یا مراقب کودکان به پرسشنامه های سبک دلسبتگی در کودکی میانه (رونقی و همکاران، 1392)، مهارت های اجتماعی (بلینی و هوف، 2007)، تنظیم هیجان (شیلدز و سیچتی، 1997) و اضطراب (راجرز و همکاران، 2016) پاسخ دادند. جهت تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار Spss-24 و Amos-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک های دلبستگی ایمن تر با افزایش مهارت های اجتماعی (382/0 =β) و کاهش اضطراب (138/0- =β) در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم همراه است. همچنین تنظیم هیجان نقش میانجی در رابطه سبک دلبستگی و مهارت اجتماعی (067/0 =β) و سبک دلبستگی و اضطراب (029/0- =β) دارد (05/0 <p). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که برنامه های مداخله ای مناسب توسط متخصصان طراحی شود و در مراکز و مدارس استثنایی ویژه اتیسم اجرا شود. همچنین برگزاری کارگاه های آموزش خانواده (به ویژه مادر/ مراقب) مبتنی بر نقش سبک دلبستگی بر مهارت های اجتماعی و اضطراب کودکان دچار اختلال طیف اتیسم تدارک دیده شود.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب، ناگویی هیجانی و پیروی از درمان در نوجوانان دختر مبتلا به ریفلاکس معده- مری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۲۸۸-۲۷۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است ریﻔﻼﻛﺲ ﻣﻌﺪه- مری از شایع ترین اختلالات دﺳﺘﮕﺎه ﮔﻮارش اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣیﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ ﺳﻼﻣﺖ رواﻧی بیماران ﺗأﺛیﺮ ﺳﻮء داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای بسیاری از اختلالات روانشناختی در اقشار گوناگون بررسی شده است، اما در مطالعات داخلی تاکنون اثربخشی این رویکرد در بیماران مبتلا به ریفلاکس معده-مری مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب، ناگویی هیجانی و پیروی از درمان نوجوانان دختر مبتلا به ریفلاکس معده- مری انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان دختر مبتلا به ریفلاکس معده- مری مراجعه کننده به بیمارستان ثارالله کرج در سال 1402 بود که از بین آن ها، 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. گروه آزمایش تحت آموزش 8 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت، ولی گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکرد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های اضطراب (بک و استر، 1990)، ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) و پیروی از درمان دارویی (موریسکی و همکاران، 2008) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس یک راهه و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون بین گروه ها، نمرات پس آزمون در بین گروه های آزمایش و گواه دارای تفاوت معنی داری بود (05/0 P<). هم چنین نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث کاهش سطح اضطراب و ناگویی هیجانی در شرکت کنندگان شد (05/0 P<). هم چنین نتایج نشان داد درمان مورد استفاده منجر به افزایش پیروی از درمان در اعضای گروه آزمایش شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، متخصصان (پزشکان، روان پزشکان و روانشناسان) از این شیوه درمانی در کنار دارو درمانی در جهت کاه
مقایسه اثربخشی درمان حل مسئله و هیپنوتراپی در کارکردهای اجرایی دانش آموزان تیزهوش دارای اضطراب دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
195 - 208
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی مقایسه اثربخشی هیپنوتراپی و درمان حل مسئله در کارکردهای اجرایی دانش آموزان تیزهوش دارای اضطراب دوره دوم متوسطه شهرستان خرم آباد، انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دارای دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. تعداد 45 نفر از دانش آموزان تیزهوش دارای اضطراب دوره دوم متوسطه شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی 1401 با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره جایگزین شدند. درمان حل مسئله در 10 جلسه 30 تا 60 دقیقه ای و هیپنوتراپی در 10 جلسه 45 دقیقه ای به دو گروه آزمایش ارائه شد؛ در حالی که گروه کنترل تا پایان مرحله پس آزمون هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنی ها با استفاده از ابزارهای تست هوش وکسلر، پرسشنامه اضطراب بک، و مقیاس استروپ برای سنجش کارکردهای اجرایی، ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیره با نرم افزار spss 22 تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد، بین گروه شناختی رفتاری مسئله مدار و گروه کنترل در عملکرد اجرایی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد هیپنوتراپی نسبت به گروه کنترل بر نمرات عملکر اجرایی اثربخش بود. از این رو می توان نتیجه گرفت که هر دو درمان تأثیر معناداری بر کاهش اضطراب و بهبود کارکرد اجرایی داشتند. ولی تفاوت آن دو مشاهده نشد؛ لذا می توان از هر کدام از این دو رویکرد درمانی با توجه به تشخیص درمانگر استفاده شود.
تدوین الگوی تحمل بلاتکلیفی برای کاهش اضطراب بر اساس منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
151 - 182
حوزههای تخصصی:
قاعده این است که انسان ها قطعیت را به بلاتکلیفی ترجیح می دهند؛ یعنی وقتی می دانیم که آینده ای هست، اما نمی دانیم در آینده چه اتفاقی می افتد، انتخاب افراد این است که قطعاً در زمان حال شوکه شوند تا اینکه منتظر یک موقعیت پیش بینی ناپذیر باشند. این موضوع ، شرایط را برای اضطراب در هرکسی مهیا می کند؛ و این بستگی دارد که فرد تا چه حد می تواند بلاتکلیفی را تحمّل کند. پژوهش حاضر به هدف شناسایی الگوی تحمل بلاتکلیفی برای کاهش اضطراب براساس منابع اسلامی انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف ، از نوع تحقیقات بنیادی و به لحاظ رویکرد، کیفی است. به منظور تحلیل مؤلفه ها، از جملات توصیفی - تبیینی موجود در متون اسلامی در چارچوب روش «روش مدل یابی مفاهیم و سازه های روان شناختی از متون اسلامی (آیات و روایات)» استفاده و از تکنیک های روش اَسنادی برای گردآوری اطلاعات بهره گرفته شد. از بررسی روایی محتوا توسط هفت کارشناس خبره ، سه مفهوم: نفس مطمئنه، اطمینان و سکینه به دست آمد که براساس آن، ابعاد و مؤلفه های تحمل بلاتکلیفی تبیین و در نهایت الگوی مدنظر شناسایی شد. تحمل بلاتکلیفی در رویکرد اسلامی، دو مؤلفه بنیادی دارد؛ یکی «خداآگاهی» و دیگری، «ادراک و هماهنگی با واقعیت های توحیدی» است که با ایجاد «باور مثبت نسبت به بلاتکلیفی» بنیان این ویژگی شخصیتی شکل می گیرد و فرد با «رضا / پذیرش»، «خیرباوری»، «توکل» و «تفویض»، در موقعیت های مبهم و بلاتکلیفی احساس ناکامی نداشته و اضطرابش کاهش می یابد.
اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر کیفیت زندگی و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر کیفیت زندگی و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص انجام شد. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان (دختر و پسر) دارای اختلال بیش فعالی و نقص توجه در مدارس استثنایی شهر رشت در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. تعداد افراد نمونه پژوهش حاضر بر اساس جدول کوهن 60 نفر که سهم هر گروه 15 نفر که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه کیفیت زندگی ویر و همکاران، (1988)، پرسش نامه اضطراب بک (1990) و پرسش نامه استاندارد اختلال نقص توجه – بیش فعالی، سوانسون، نولان و پلهام (1981) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها، کواریانس چند متغیره و تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی توکی بود. نتایج پژوهش نشان داد که درمان تحریک فراجمجمه ای با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی بر بهبود اضطراب و کیفیت زندگی در گروه آزمایش تأثیر مثبت داشته است (01/0<p) و این نتایج در مرحله پیگیری که 2 ماه پس از مداخله بود، نیز به دست آمد. می توان نتیجه گرفت درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (تحریک الکتریکی فراجمجمه ای) بر کیفیت زندگی و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص موثر است
مقایسه اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد (EMDR) و تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم (tDCS) بر استرس ادراک شده و اضطراب زنان مبتلا به اختلال پرخوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد و تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم بر استرس ادراک شده و اضطراب زنان مبتلا به اختلال پرخوری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به اختلال پرخوری مراجعه کننده به مراکز تغذیه در بهار 1402 شهر کرج بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب و سپس در 2 گروه آزمایش(هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه های آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد و 8 جلسه 60 دقیقه ای تحریک فراجمجمه ای مغز با جریان مستقیم قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس شدت پرخوری(BES) گورمالی و همکاران (1982)، مقیاس استرس ادراک شده(PSC) کوهن و همکاران(1983) و سیاهه اضطراب بِک(BDI-II) بک و همکاران(1988) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 28 در دو بخش توصیفی و استنباطی(تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر کاهش استرس ادراک شده و اضطراب داشته است(05/0>P).
اثربخشی تحریک فراجمجه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی (tDCS)بر حافظه شنیداری و اضطراب در دانش آموزان با اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
47 - 59
حوزههای تخصصی:
اختلال یادگیری با عوامل تنش زای متعدد جسمی و روانی همراه است که بر کیفیت زندگی دانش آموزان تأثیر می-گذارد؛ از میان این عوامل می توان به کاهش حافظه شنیداری و اضطراب اشاره کرد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی تحریک فراجمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی بر حافظه شنیداری و اضطراب در دانش آموزان با اختلال یادگیری هست. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون وپس آزمون با گروه کنترل هست. تعداد 30 دانش آموز مبتلا به اختلال یادگیری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفره کنترل و آزمایش تقسیم شدند. پیش آزمون از هر دو گرفته شد و سپس مداخله فقط بر روی گروه آزمایش در 10جلسه 2 ساعته انجام شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. سپس توسط هر دوگروه همان پرسشنامه ها به صورت پس آزمون تکمیل گردید. ابزار گردآوری داده ها خرده مقیاس حافظه شنیداری وکسلر و اضطراب اسپنس بود. جهت تحلیل نمرات از نرم افزار SPSS-24 و تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که تحریک فراجمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی بربهبود حافظه شنیداری وکاهش اضطراب در دانش آموزان با اختلال یادگیری موثر است. از نتایج این پژوهش می توان در مراکز مشاوره، روانشناسی و توانبخشی استفاده کرد.