مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
علم حضوری
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
225 - 246
حوزه های تخصصی:
شناخت حضوری شناختی است که در آن، معلوم، حقیقت شیء بوده و خود بعینه نزد عالم حاضر می-گردد. هرچند این معرفت در هر دو ساحت معرفت شناختی و هستی شناختی امکان بررسی دارد، لکن تامل در بعد هستی شناختی آن، ضرورت افزونتری را فراروی یک پژوهشگر فلسفی قرار می نهد. مطالعه هستی شناسانه علم حضوری در ضمن مختصاتی چون «وجودی بودن علم حضوری»، «ذو مراتبی علم حضوری» و «اتحاد یا وحدت اجزای علم حضوری» از یافته های نگارنده در تحلیل بعد هستی شناختی این معرفت به شمار می رود. بسیار حائز اهمیت است که بدانیم وصول به این یافته ها در حکمت متعالیه تنها از همپوشانی احکام علم با احکام وجود، ناشی شده است. همچنانکه خاصیت تشکیک پذیری علم حضوری نیز محصول همین همپوشانی می باشد. وحدت یا اتحاد میان اجزا (حسب اقسام مختلف علم حضوری)، از نتایج دیگر تبیین هستی شناسانه علم حضوری در نگاه صدرایی به شمار می رود. تاکید می شود که روی آورد تحلیلی توصیفی مساله علم حضوری با نظر به بررسی بعد هستی شناختی آن، این نوشته را از سایر پژوهشهای موجود در این حوزه که ناظر به ارزش معرفت شناختی علم حضوری اند، متمایز ساخته است.
جایگاه نظریه فقر وجودی معلول در تبیین خداشناسی فطری ملاصدرا در آیه فطرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
3 - 22
حوزه های تخصصی:
در میان براهین اثبات خدا، دلیل فطرت از مهم ترین دلایل خداشناسی است که بر فطری بودن معرفت به خداوند در جمیع مخلوقات (به خصوص انسان) دلالت دارد. یکی از صریح ترین آیات قرآن در دلالت بر خداشناسی فطری، آیه 30 سوره روم است. این آیه از عجین بودن ساختار وجود انسان با شناخت خداوند خبر می دهد. ملاصدرا با الهام از قرآن و حدیث و با بهره گیری از مبانی عقلی و فلسفی خود، این گزاره دینی را مستدل کرده است. در این پژوهش سعی شده است به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر آراء ملاصدرا، تبیین فلسفی او از خداشناسی فطری تحلیل گردد تا جایگاه نظریه فقر وجودی معلول در بیان وی معلوم شود. ملاصدرا با تکیه بر اصل اضافه اشراقی ممکنات به واجب، تحلیلی وجودشناختی از این آموزه قرآنی ارائه داده است که بر اساس آن، حضور مخلوقات نزد خداوند و حضور خداوند نزد جمیع مخلوقات اثبات می شود. بر اساس تبیین وجودشناختی خداشناسی فطری نیز تلازم بین فقر وجودی و علم حضوری مخلوقات به خداوند و چگونگی دلالت آیه فطرت بر سیر خودشناسی به خداشناسی به دست می آید.
تأملی در معنا، مدلول و مبانی نظریه اشتداد علم حضوری نفس به ذاتش در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
85 - 102
حوزه های تخصصی:
به باور ملاصدرا، علم حضوری نفس به ذاتش اشتدادی است. این نظریه از نظریات بدیع ملاصدرا و از نتایج هستی شناسی و نفس شناسی اوست. این نظریه بیانگر این معناست که مرتبه و درجه آگاهی حضوری انسان به حقیقت ذاتش امری ثابت نیست و می تواند ارتقاء یابد و از مرتبه نازل خودآگاهی خیالی به مرتبه عالی خودآگاهی عقلی و حتی بالاتر برسد. خودآگاهی خیالی به معنای ادراک حضوریِ خیالی نفس که در عین تجرد، محفوف به عوارضی چون شکل، اندازه و... است و خودآگاهی عقلی، ادراک به نحو تجرد تام و محض من است. هر یک از این مراتب اقتضائاتی دارند که آثار مهمی در معرفت و عمل آدمی خواهند داشت. مهم ترین مبانی فلسفی این نظریه در حکمت صدرالمتألهین عبارت است از: نظریه اتحاد مدرِک به مدرَک، نظریه حرکت جوهری و نحوه وجود خاص نفس ناطقه انسانی نزد ملاصدرا.
علم حضوری موثر در ادراک حسی و لوازم معرفت شناختی آن از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنگام ادراک حسی دو مرحله اتفاق می افتد، یکی تاثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس است مرحله اول مادی و مرحله دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثراتِ مادی که در اعضای حسی واقع می شود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است برخی از شارحین حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند از لوازم معرفت شناختی این نظریه، توانایی بر تبیین علتِ پیدایش برخی از خطاهای حس است همچنین این دیدگاه، بنایی معرفتی در جهت دفاع از نظریه واقع گرایی غیرمستقیم در ارتباط با متعلق ادراک حسی می باشد که بزرگان حکمت اسلامی بدان گرایش دارند. پذیرش حضوری بودن علم به تأثرِ مادیِ عضو حسی، با قول به حصولی بودن ادراک حسی قابل جمع است. ابن سینا و صدرا قائل به حصولی بودن ادراک حسی اند، در نقطه ی مقابل سهروردی و سبزواری قائل به حضوری بودن آنند. طبق دیدگاه اخیر، نفس خودِ خارج را می یابد، بنابراین عدمِ تطابق ادراک با خارج متصور نیست این در حالی است که هنگام مواجهه ابزار حسی با خارج، در برخی موارد صورتِ غیرمطابق با واقع بر نفس پدیدار می گردد، در نتیجه نمی توان قائل به حضوری بودن ادراک حسی شد.
بررسی تطبیقی آراء شیخ الرئیس و شیخ اشراق درباره چیستی لذت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوعلی سینا و شهاب الدین سهروردی درباره موضوع لذت در آثار مختلف خود مباحث و اطلاعات پراکنده ای بیان کرده اند. یکی از آن مباحث، دیدگاه های این دو اندیشمند در خصوص چیستی لذت است. مسئله این نوشتار بررسی تطبیقی چیستی لذت از منظر رؤسای دو مکتب مشاء و اشراق با توجه به مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی آنان است. مسئله لذت بخش کوچکی از شبکه معرفتیِ دو نظام مشاء و اشراق است که بررسی آن با توجه به برخی از اضلاع دیگر شبکه، همچون مبانی، ما را به فهم بهتر و درک عمیق تر آن نائل می کند. از پیامدهای این بررسی درک علت تفاوت گذاری تعریف لذت بین باری تعالی و انسان از سوی ابن سینا و عدم این تفاوت از سوی سهروردی، به جهت تفاوت دیدگاه در مورد هستی و چیستی ادراک در دو نظام است. از دیگر پیامدها این است که اگرچه واژه های «ادراک» و «ملائم» در تعاریف هماهنگ و تکراری است، اما تبیینی که از آنها در هر نظام آورده می شود با توجه به تفاوت های معرفت شناسانه و هستی شناسانه دو مکتب، ما را به درک گوناگون از لذت می رساند. اهم این تفاوت ها عبارت اند از: تأکید بر علم حصولی در شناخت از یک سو و مبنا بودن «وجود» در هستی از سوی دیگر در فلسفه مشاء و در مقابل بنا نهادن اساس علم بر علم حضوری از یک سو و مبنا بودن «نور» در هستی از سوی دیگر در فلسفه اشراق.
تبیین علم پیشین الهی به ذات در روایت عمران صابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۹
9 - 34
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در حوزه اسماء و صفات الهی، اثبات علم پیشین الهی به ذات قبل از ایجاد ممکنات است. ظاهر روایت عمران صابی از امام رضا (ع) نیاز خداوند به چنین علمی را منتفی دانسته و این سبب ناسازگاری با روایات مثبت مطلق علم الهی، ازجمله حدیث دیگر از امام رضا (ع) شده است. شارحان این حدیث از میان محدثان، فلاسفه و عرفا در تبیین و حلّ این ناسازگاری اختلاف نظر دارند. علامه مجلسی چهار توجیه ذکر می کند که همه آنها قابل نقد است. قاضی سعید قمی ظاهر حدیث را می پذیرد و آن را حمل بر مقام احدیت می کندکه این دیدگاه نیز با روایات مثبت صفات ذاتی سازگاری ندارد. علامه جعفری فقط از اصل «هوهویت» در توجیه روایت استفاده می کند و حمل روایت بر علم حضوری را نمی پذیرد. در این میان، دیدگاه ملاصدرا که بر اساس علم حضوری و قاعده «هوهویت» بنا شده، در حلّ این تعارض، با روایت امام رضا (ع) سازگارتر دانسته شده است.
ارزیابی دیدگاه لوئیس در مسئله تمایز روابط علّی از غیر علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
109 - 135
حوزه های تخصصی:
مسائل علّیت طبیعی، به ویژه مسئله تمایز روابط علّی از غیرعلّی، یکی از پرمناقشه ترین مسائل فلسفی در میان فیزیکدانان و فیلسوفان سده اخیر می باشد. لوئیس، در پاسخ به این مسئله بنیادی، از دو رویکرد مختلف هستی شناختی و معرفت شناختی بهره می گیرد. او ابتدا با یک رویکرد هستی شناسانه شاخصه وابستگی علّی را به عنوان فصل ممیز روابط علّی از غیرعلّی مطرح می کند و سپس با یک رویکرد معرفت شناسانه، قالب شرطی های خلاف واقع را برای آزمودن این معیار به کار می گیرد. اما بررسی رویکرد هستی شناسی او نشان می دهد که شاخصه مزبور، شرط ممانعت از غیر را ندارد و وابستگی هایی مانند وابستگی عرض به موضوع و غیره را نیز شامل می شود. در مقابل، نظام هستی شناسی صدرایی، با ارائه فصل ممیزی خاص تر موسوم به «وابستگی ذاتی»، گستره روابط علّی را از سایر وابستگی های وجودی که در پیدایش مقارن یکدیگرند، جدا می سازد. نظریه معرفت شناسی او نیز ضمن مواجه با نقدهایی مانند عدم تفکیک علت اصلی از شرایط پیش زمینه، دربرگرفتن گستره محدودی از علت ها و ...، کارایی لازم را نیز در فرایند علت یابی و کشف روابط علّی، در اختیار اهل علم قرار نمی دهد؛ در حالی که، نظام معرفتی صدرایی، با مبنا قرار دادن علم حضوری به عنوان علم حقیقی انسان، در مقام کشف روابط علّی معیار بهتری را ارائه می دهد که برغم اشکالاتی که بر آن وارد شده است، به نظر نویسنده می تواند نتیجه های عملی خوبی به ارمغان آورد.
تأملی بر نظریه علم حصولی پروردگار به آفریدگان پیش از آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
171 - 195
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به تحلیل دیدگاه استاد فیاضی پرداخته شده است. صدرالمتألهین با توجه به قاعده بسیط الحقیقه و از طریق اثبات کمالات وجودیِ موجودات ممکن در ذات حق تعالی، به تبیین علم حضوری خداوند به موجودات در مقام ذات می پردازد. استاد فیاضی معتقد است که این دیدگاه دارای اشکالاتی است. اشکال مبنایی آن است که تفسیر ملاصدرا از تشکیک وجود، مستلزم تناقض است و اشکال بنایی این است که این دیدگاه از اثبات علم خداوند به ممکنات معدوم و ممتنعات، ناتوان است. نگارنده پس از تبیین وحدت مفهومی، تشکیکی و شخصی وجود، به این نتیجه دست یافته که اشکال مبنایی مذکور وارد نبوده و استدلال صدرالمتألهین بر علم حضوری خدا، مبتنی بر وحدت تشکیکی وجود است، در حالی که اشکال مبنایی در ارتباط با وحدت شخصی وجود است. در مورد اشکالات بنایی، بیان شده که هرچند اثبات این نحوه از علم حضوری برای خداوند به لحاظ روش شناسی دارای ضعف هایی است، اما رأی نهایی صدرالمتألهین، همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است که به صورت علم حضوری است. در ادامه، نظریه استاد فیاضی درباره علم حصولی پروردگار به آفریدگان قبل از آفرینش، مورد بررسی قرار گرفته است.
بنیاد علم حضوری به اشیای محسوس در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر علامه طباطبائی بنیاد علم حضوری به جهان محسوس بر پایه دو نظریه حرکت و عالم مثال قرار دارد. در تبیین نظام معرفت، این دو نظریه نه تنها هماهنگ، بلکه دو جنبه حقیقت واحد هستند. جهان محسوس، جهان حرکت است و حرکت، چیزی غیر از وجود سیال نیست. وجود مساوق فعلیت، وحدت و ثبات است. بر این پایه وجود سیال هم در ظرف واقعیت و به لحاظ وجودش، در عین تدریجی بودن، وجودی بالفعل، واحد و دارای نوعی ثبات است. نشان خواهیم داد که ظهور وجود سیال در ظرف زمان، حرکت قطعی و در ظرف آنْ، حرکت توسطی است. وجود سیال (حرکت) از وجهه وحدت و ثبات به موجودات مجرد و ثابت متصل می شود و بنیاد علم حضوری به جهان محسوس را فراهم می آورد. با اثبات جهان مثال و در نظر آوردن نسبت علّی و معلولی آن با جهان محسوس و مطابقت وجودی این دو جهان موازی، طیف وجودی واحد و پیوسته ای از این دو جهان پدید می آید. در این طیف وجودی، جهان مثال باطن و حقیقت و جهان محسوس، ظاهر و رقیقت است. تفسیر نظام علّی بر پایه وحدت حقیقت و رقیقت این امکان را فراهم می آورد که علم حضوری به جهان محسوس، از طریق علم حضوری به جهان مثال به عنوان علت، باطن و حقیقت جهان محسوس فراهم آید. وجود سیال (جهان محسوس)، ظهور جهان ثابت (جهان مثال) در زمان است.
ملاحظاتی بر نظریه ارجاع بدیهیات تصدیقی به علم حضوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات می باشد. آیت الله مصباح را می توان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت می دانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا می دانند، تلاش می کنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آن گاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند می دهند. اما این نظریه به نظر می رسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگی های علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
تأملی در حقیقت ادراک حسی بر اساس دیدگاه های شیخ اشراق و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۵
7 - 36
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق ادراک حسی را- دست کم در محدوده ابصار- از مقوله علم حضوری می داند. صدرالمتألهین با نقد دیدگاه وی، تصویری حصولی از ادراک حسی را می پذیرد. ایشان بر این باور است نفس در ادراک حسی صورت هایی مجرد را که مماثل با صورت های موجودات مادی هستند در صقع خود انشا می کند. مطابق این بیان، محسوس بالذات از نگاه شیخ اشراق صورتِ خارجیِ مادی و از منظر صدرالمتألهین صورتِ ذهنیِ مجردِ مماثل با صورت خارجی مادی است. در این مقاله پس از تبیین مختصر دیدگاه شیخ اشراق درباره حقیقت ادراک حسی، شش اشکال عمده صدرالمتألهین بر دیدگاه مزبور را بررسی کرده و نشان داده ایم اشکالات مزبور دست کم با کمک مبانی حکمت متعالیه قابل پاسخ هستند. سپس با طرح برخی ایرادهای دیدگاه صدرالمتألهین ثابت کرده ایم دیدگاه ایشان گرچه می تواند برای ادراک خیالی تبیینی مناسب به شمار آید، برای توجیه ادراک حسی ناکافی است. هدف از این پژوهش آن است که نشان دهد دیدگاه شیخ اشراق در زمینه ادراک حسی با کمک مبانی صدرالمتألهین قابل دفاع است و اندیشه های این دو حکیم برجسته، بیشتر مکمل هم اند تا نافی یکدیگر.
نقش فطرت در چهارچوب اخلاقی ملاصدرا بر اساس نظام وجودشناختی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۵
37 - 58
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان اسلامی به وجود ادارکات فطری در بشر معتقدند. برخی صاحب نظران اندیشه اسلامی پذیرش ادارکات فطری اخلاقی را بهترین راه حل نسبی گرایی اخلاقی دانسته اند. در این نوشتار در پی یافتن پشتوانه ای استوار برای اخلاق هستیم و آن را در نظام هستی شناختی ملاصدرا و نیز در مسئله فطرت جست وجو می کنیم. در این مقاله پس از مطابقت دیدگاه ملاصدرا با کاربردهای واژه فطرت به این نتیجه رسیده ایم که بنا بر اصول انسان شناختی حکمت متعالیه از قبیل اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، جسمانیهالحدوث بودن نفس انسان فاقد پیش آورده های حصولی است؛ اما بر مبنای اصول «مساوقت وجود و علم»، «علم بسیط مشترک بین انسان ها» و نیز «علم معلول به ذات خود مستلزم علم به علت است» ادراک حضوری فطری قابل ثبات است. این ادراک حضوری و فطری به خداشناسی فطری منتهی می شود و این اصل پشتوانه ای استوار برای گزاره های اخلاقی خواهد بود.
تحلیل علم حضوری و حصولی دراندیشه جلال الدین رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه مولانا درباره دانش حصولی و حضوری و تکیه وی بر گذر دانشهای ظاهری و رسیدن به شهود و دیدن حقایق عالم، نگارنده را بر آن داشت تا به ارجاع عناوین و شواهدی از استدلال، تأیید و اصرار دو رکن رکین عرفان اسلامی بر اصالت و حقانیت حضور و شهود در سلوک الی ا... ، توجهی ویژه به باریک اندیشی مولانا به موضوع اسرار باطنی و حکمت نوری گردد. در این مقاله به طرح دیدگاههای مولانا نسبت به ویژگی های علم حضوری، طریق سلوک، ادراک لطایف و حقایق، سهم مجاهدت بنده در انقطاع و تصفیه نفس، تأمل در نظام بدیع خلقت، عروج به عالم نور، تابش لوامع انوار بر دل سالکان پرداخته شده است و به شواهدی در اثبات اعتقاد و تکیه ی مولانا به سلوک قدسی و حضوری، در دریافتهای باطنی ارجاع گردیده است.
دفاع از درون گرایی با تکیه بر معرفت شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۷
29 - 50
حوزه های تخصصی:
نزاع درون گرایی برون گرایی در معرفت شناسی معاصر، ابعاد مختلف روبه گسترشی دارد. در این مقاله تلاش می کنیم قابلیت های فلسفه ی صدرایی برای حضور در این گفتمان را نشان دهیم. هدف اصلی این است که با تکیه ی بر معرفت شناسی صدرایی، از نوعی درون گرایی دفاع کنیم که دسترسی معرفتی به مؤلفه های لازم برای توجیه باور را شرط محوری در نظر می گیرد. در این مقاله استدلال می شود که برای دفاع از هرگونه شناختی، نخست باید امکان معرفت بی واسطه و مستقیم به حالات ذهنی را پذیرفت و چنین معرفتی، از تعریف سه جزئی معرفت فراتر می رود و درون گرایی صرفاً با تکیه ی بر تقسیم معرفت به حضوری و حصولی دفاع پذیر می شود. درواقع بخشی از ابهامات موجود در جدال درون گرایان و برون گرایان، از بی توجهی به ویژگی های معرفت حضوری و تمایز آن از معرفت حصولی ناشی می شود. سپس باتوجه به ویژگی های معرفت حضوری و همچنین با تکیه ی بر تقسیم معرفت به بسیط و مرکب، به سه اشکال اصلی که بر درون گرایی وارد شده است، پاسخ خواهیم داد و برای مثال های نقضی که برای درون گرایی وجود دارد، راه حلی ارائه خواهیم کرد.
علم الهی از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی در پی تبیین و تحلیل علم الهی از دیدگاه شیخ اشراق است.سهروردی برخلاف حکمای مشاء که ملاک عاقلیت و معقولیت را تجرد از ماده می دانشتند ،معتقد است که ملاک عالمیت و معلومیت «نور» است و چون خداوند نور الانوار و نور محض است و حقیقت نور هم چیزی جز ظهور نیست و علم ادراک هم همان ظهور است پس خداوند عین ظهور و علم است.مشائیان با استناد به اصل علیّت و از طریق صور مرتسمه به اثبات و تبیین علم خداوند به اشیاء قبل و بعد از ایجاد پرداخته اند، اما شیخ اشراق بر این باور است که نظریه علم تفصیلی حق تعالی به اشیاء از طریق صور علمی کلی که لازم ذات می باشند مستلزم اشکالات متعدد است.صاحب حکمت اشراق در علم خداوند به اشیاء اعم از مجرد و مادی، در مقام فعل دارای دیدگاه خاصی است که از دو طریق یکی از طریق اثبات علم حضوری نفس به خود ، قوا و بدن و دیگری از طریق تحلیل حقیقت ابصار به تبیین آن می پردازد. وی معتقد است که به دلیل احاطه قیّومی حق تعالی به موجودات و اضافه اشراقی و علّی نسبت به اشیاء، بدون اینکه نیاز به صورت یا چیز دیگری باشد ،نورالانوار به همه اشیاء علم حضوری داشته و وجود خارجی موجودات همان علم و معلوم واجب تعالی است.و در ادامه نگارنده به تحلیل و بررسی قول شیخ اشراق پرداخته و نقاط قوت وضعف این دیدگاه را تبیین نموده است.
مبناگرایی در معرفت شناسی ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مبناگرایی از مهم ترین و باسابقه ترین نظریه ها در زمینه توجیه معرفتی است که این قابلیت و ظرفیت را دارد که در مقابل بسیاری از رویکردهای رقیب که به شکاکیت و نسبی گرایی می انجامند، ایستادگی کند. در این میان، مبناگرایی در اندیشه ملاصدرا با توجه به مبانی خاص وی از جمله اصالت وجود و نسبتی که معرفت شناسی و وجودشناسی در اندیشه وی دارند، از نقاط قوت زیادی برخوردار است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی و تحلیل جامعی از مبناگرایی در اندیشه این فیلسوف نامدار پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که اولاً معرفت شناسی ملاصدرا کاملاً تحت تأثیر وجود شناسی وی است؛ ثانیاً تنها با تفکیک مراحل معرفت با توجه به قوس صعود و نزول می توان فرایند علم و توجیه آن را توضیح داد؛ ثالثاً علوم حصولی فعل و در نتیجه تجلّی نفسِ مجردِ فاعل شناسا هستند و از این رو بازگشت علوم حصولی به علوم حضوری است و رابعاً توجیه معرفتی که تنها در تصدیقات مطرح است، با بازگشت تصدیقات نظری به بدیهی و تصدیقات بدیهی به علم حضوری تبیین می شود.
چیستی «معرفت نفس» در فلسفه صدرالمتألّهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصور روشن و متمایز از «خودشناسی» به لحاظ روشی، به دیگر مباحث پیشی دارد، زیرا پیش از تحلیل مسائل خودشناسی و داوری در بود و نبود احکام، اوصاف، پیامدها و متغیرهای وابسته، باید دانست خودشناسی چیست و چه چیزی نیست؟ تحلیل چیستی خودشناسی ما را به دو مسئله مقدماتی میرساند: مراد از معرفت در خودشناسی چیست؟ مراد از خود در اینجا چیست؟ صدرالمتالّهین معرفت را همان حضور و از سنخِ وجود می داند. وی در بابِ حقیقتِ نفس نیز معتقد است، نفس از سنخِ وجودِ سیّال است که سیّالیّت عینِ حقیقتِ آن است و در حرکتِ جوهری خویش از پایین مرتبه هستی به سمتِ تکامل حرکت می کند. با توجّه به اینکه صدرا معرفت نفس را عینِ حضورِ نفس برای خود می داند و حضورِ نفس تابع وجودِ آن است، براساسِ وحدت تشکیکیِ وجود، خود شناسی در دستگاه حکمتِ متعالیه امری بی نهایت مرتبه ای است و تابِعِ وجودِ نفس است. وجودِ نفس در هر مرتبه ای باشد به همان اندازه برای خود حاضِر است. این مراتِب بی شمار در غالِب چهار عنوان کلّی حسّی، خیالی، عقلی و ماورای عقلی قابل دسته بندی است.
معقول ثانی فلسفی ازدیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
93 - 102
حوزه های تخصصی:
معقولات که از نوع مفاهیم کلی هستند بر سه دسته تقسیم می شوند : معقول اول ، معقول ثانی منطقی و معقول ثانی فلسفی .پژوهش پیش رو با روشی تحلیلی و توصیفی در آراء علامه طباطبایی به این نتیجه رهنمون شد که ایشان معقول ثانی فلسفی را به مفاهیمی که عروض آنها ذهنی و اتصافشان خارجی تعریف کرده اند و نقش علم حضوری را در دست یابی به آن بر جسته می شمارند .علامه طباطبایی مفاهیمی ؛ چون وجود ، عدم وجوب وامکان و... را از این قبیل می دانند .ایشان برخی از مفاهیم را به صراحت از معقولات ثانیه بر شمر ده اند ؛ولی بر خی مفاهیم را هر چندتصریح به معقول ثانی بودن آن نکرده اند یا حتی تصریح به معقول اول بودن کرده اند ؛اما با توجه به مبانی ایشان می توان از این دسته به حساب آورد. از دیدگاه علامه طباطبایی معقول ثانی فلسفی ویژگی های متعددی دارد .مهمترین ویزگی این دسته از مفاهیم انتزاع از یافته های علم حضوری می باشد
نگرش صدرا و دکارت به علم حضوری نفس به ذات خویش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
211 - 236
حوزه های تخصصی:
معرفت النفس به عنوان نخستین معرفتی که برای انسان حاصل می شود مورد توجه فیلسوفان بوده و در صدد تبیین ماهیت آن برآمده اند. این معرفت در نظام فلسفی مبنا گرای صدرا و دکارت از اهمیت ویژه برخوردار است. علم حضوری،معیار و مقیاس مطمئنی، در تطبیق این دو مکتب، جهت نیل به معرفت یقین بخش است. در این پژوهش معرفت شناختی با روش عقلی، نگرش دکارت و ملاصدرا به خودآگاهی درمباحث امکان شناخت حضوری به خود، براهین علم حضوری نفس به خویش، نسبت شهود و علم حضوری با روش کتابخانه ای گردآوری و با روش توصیفی ،تحلیلی و نقدی پردازش شده و وجوه اشتراک و افتراق استخراج گردیده است. با تتبع در آثار ایشان آشکار گردید که هر دو اندیشمند با نفی شناخت استنتاجی از نفس، شهود را طریق وصول معرفت نفس به ذات خود می دانند.براساس مبانی فلسفی صدرا علم نفس به ذات خود، تنها بوسیله علم حضوری امکان پذیر است؛ اما بر اساس مبانی و روش ریاضی حاکم برفلسفه دکارت، و عدم وقوف ایشان به تقسیم علم به حضوری و حصولی و نیز محرز نبودن باور ایشان به اصولی که لازمه علم حضوری است مانند اصالت وجود، حمل شهود بر علم حضوری در این مکتب غریب می نماید.لذا معرفت نفس به ذات خود، در این دو نظام فلسفی علی رغم وجوه اشتراک، واجد وجوه افتراق عدیده ای است.
«من» و معیار تشخیص آن از «غیر» از منظر سهروردی، ملاصدرا، دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بیان هویت و مصداق «من» و نیز ملاک تشخیص «منِ حقیقی» از غیر، از دیدگاه سهروردی، ملاصدرا و دکارت پرداخته است. از نظر این سه فیلسوف، «من» هویت ظاهر و خودپیدایی است که انسان با علم حضوری بدان خودآگاهی می یابد. مصداق منِ حقیقی نزد سهروردی نور مجرد است که با ظهور دائمی ذات، از خودآگاهی مستمر برخوردار میباشد. در فلسفه ملاصدرا، مصداق آن مرتبه یی از وجود است که در بستر حرکت جوهری دائماً متطور بوده و مملکتی ذومراتب است که هویتی ثابت ندارد، و نزد دکارت بُعد مجردی است که بنحو دائمی در حال اندیشیدن است. بنابرین، در واقع هر سه فیلسوف «من» حقیقی را منِ مدرک، عالم و اندیشنده میدانند. ملاک تمییز منِ حقیقی نیز نزد آنها یکی است، زیرا سهروردی و ملاصدرا علم مستمر و عدم غفلت از خود را که در واقع همان خودآگاهی است، ملاک تمییز منِ حقیقی میدانند، اما ملاک دکارت وضوح و تمایز است که بنظر میرسد همان أمری است که سهروردی و ملاصدرا آن را علم حضوری مستمر یا خودآگاهی مینامند. در نتیجه، میتوان گفت که ملاک تمایز «من حقیقی» از نظر هر سه فیلسوف یکسان است.