مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
نفس
حوزه های تخصصی:
مسئله ذهن و بدن یکی از مسائل اساسی فلسفه است. «کارکردگرایی» نظر خنثی در باب ذات ذهن دارد و به مادی یا غیر مادی بودن ذهن نمی پردازد بلکه ذهن را کارکرد می داند. از دیدگاه این گروه، حالات ذهنی ویژگی های کارکردی هستند که بر اساس درون داد، برون داد، فرایندهای داخلی و سایر حالات ذهنی، نقش های کارکردی را ایفا می کنند. از سوی دیگر، در فلسفه و کلام اسلامی نیز به رابطه نفس و بدن پرداخته شده است. ابن سینا نفس را «جوهر مجرد» می داند و بیشتر متکلمان آن را «جسمانی» می دانند. اما ملاصدرا نفس را مجرد صرف (نظریه ابن سینا) یا مادی صرف (نظریه متکلمان) نمی داند بلکه معتقد است نفس در ابتدا جسمانی است و سپس با فرایند حرکت جوهری، مجرد می شود. پرسش اصلی تحقیق پیش رو این است که آیا می توان میان ملاصدرا و کارکردگرایی دیالوگی برقرار کرد؟ پاسخ ما آری است، زیرا ملاصدرا مانند حامیان کارکردگرایی در پی برون رفت از اشکالات دوگانه انگاری جوهری (دکارتی و سینوی) و نظریه های مادی انگارانه است. همانگونه که کارکردگرایان به ذات ذهن نپرداخته اند و فقط ذهن را کارکرد می دانند و این کارکرد می تواند در موجودات مادی یا مجرد تحقق پیدا کند، ملاصدرا نیز نفس را مادی صرف یا مجرد صرف ندانسته بلکه معتقد است نفس، چه در مرتبه جسمانی و چه در مرتبه تجرد باشد، فعلیت است و با حرکت جوهری، فعلیت های مختلف می شود. این فعلیت ها با یکدیگر رابطه دارند و و کل این فعلیت ها، کمال نامیده می شود. نفس مجموع این فعلیت ها است. پس کارکردگرایان ذهن را «کارکرد» اما ملاصدرا نفس را «کمال» می داند. با این حال، تفاوت هایی نیز بین علم النفس ملاصدرا و کارکردگرایی وجود دارد.
تعارض محتوایی در رویکرد عرفانی منطق الطیر عطّار با رسالةالطیر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مقاطع تقابل عقل و عرفان، رویکرد شریعت گرای برخی علما و عرفا با رویکرد خردگرای برخی حکما و فلاسفه در قرون پنجم تا هفتم است. این تقابل به صورت تعارض های علمی و عقیدتی نامحسوس و عمیقاً اثرگذار، در زیر پوست خشن تاریخ آن قرن ها در جریان بود و برخی از فلاسفه و عرفا نمایندة دو جبهة آن تلقی می شدند. هدف این تحقیق، واکاوی تشابهات و تباین های دو جریان فکری متقابل سینوی و عطاری است که نمایندگان دو رویکرد یادشده بودند. این پژوهش با طرح پیش فرض هدفمندی تصنیف و تألیف رسالات نمادین سلوک مرغان، تباین های محتوایی رسالةالطیرابن سینا و منطق الطیرعطار را بررسی می کند. پس از نقل اختصاری متون معارض، موارد تباین و تقابل معرفی و شرح، علل و عوامل منجر به بروز تقابل ها بیان شده است. مغایرت در تلقی از جان و هبوط آن در جسم، رویکرد به ضرورت رهبری، نگاه به قوانین علمی و نفی منطق و علیت، تباین رویکرد به تعامل ملک مرغان با مرغان سالک، درون گرایی و شناخت برون گرای علمی-فلسفی، اختلاف نظر در شمار سالکان واصل به مقصد و توفیق برای دیدار حضرت ملک، تعارض در سنجش سلوک شناخت شناسانه به وسیلة عقل و عشق، از یافته های این تحقیق اند که می توان آن ها را بازنمایی مبانی تقابل تاریخی عرفان شریعت مدار با عرفان مبتنی بر خردورزی فلسفی تعریف کرد.
بازخوانی غزلیات شمس از منظر کهن الگوی نَفْس در اندیشة یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روانشناسی تحلیلی یونگ، نَفْس (Self) یکی از اصطلاحات بسیار حائز اهمیت است. از نظر او، نَفْس کهن الگویی است که می توان آن را مبنای قوام یافتن فرد دانست. مطابق با نظریة یونگ، هر یک از ما با گذشت زمان آرام آرام رشد می کنیم و با از سر گذراندن فرایندی که یونگ آن را «فردانیت» می نامد، آن کسی می شویم که هستیم. یونگ کلّ شخصیت را نَفْس می نامد. از منظر وی، نمی توان نَفْس را به طور کامل شناخت. نَفْس نماد تمامیت است و مسیح، نمونة کهن الگوی آن است؛ چراکه او مظهر تمامیتی از نوع الهی است. یونگ برای نَفْس ویژگی های مختلفی را برشمرده است. از طرفی، ما در غزلیات شمسمولوی و به طور کلی، در ادبیات عرفانی، با روح، جان یا دل مواجه هستیم که با الگویی که یونگ تعریف می کند، همخوانی دارد. در این مقاله، سعی کرده ایم علاوه بر تبیین کهن الگوی نَفْس از منظر یونگ، آن را با ویژگی های روح، جان یا دل در غزلیات شمستطبیق دهیم و به بررسی ویژگی های آن بپردازیم.
تأثیر شناخت «بدن» در نفس شناسی ابن سینا (بررسی هشت مسئله از علم النفس سینوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر حکمت، وجود انسانی حاصل پیوندی عمیق میان نفس و بدن است و این دو، در کنار یک دیگر هویت انسان را رقم می زنند. در دوگانه نفس و بدن، نفس جایگاهی به مراتب رفیع تر به خود اختصاص داده و عموم حکمای مسلمان ازجمله ابن سینا در مباحث انسان شناختی خود کوشیده اند تا «نفس» را به عنوان اساس و شالوده وجود انسان مورد شناسایی قرار دهند و جایگاه آن را در منظومه هستی شناسی خویش، تبیین کنند. بدیهی است که به جهت محوریت مباحث «نفس» در نگاه پژوهشگران، نقش و جایگاه «بدن» از مرکز توجه خارج شده و کمتر مورد عنایت و التفات قرار گرفته است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که در اندیشه فیلسوفی چون ابن سینا، جایگاه «بدن» و شناخت آثار و احوال آن به چه میزان در شناخت نفس انسان شایسته توجه و اهتمام است؟پاسخ اجمالی به این پرسش، این است که در نگرش طبیعی و فلسفی ابن سینا، بدون شناخت بدن انسان و خصوصیات آن، شناخت نفس، امری ناممکن می نماید و مباحثی چون تعریف نفس، اثبات وجود نفس، جوهریت و تجرد نفس، مغایرت نفس و بدن، ادراک نفس و اثبات روح بخاری، به مدد شناخت ماده بدنی و از طریق تبیین ویژگی های بدن امکان پذیر است.
حقیقت نفس در اندیشه امامیه از مدرسه کلامی بغداد تا علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقیقت نفس، روح و بدن و رابطه آنها با یکدیگر، از مسائلی است که تأثیر اساسی در آموزه معاد و سرنوشت اخروی انسان دارد. برخی متکلمان، حقیقت انسان را جوهر مجرد متعلق به بدن شمرده اند، برخی بر آنند که نفس، همین پیکر محسوس و مشهود است که روح در منافذ آن حلول کرده است و گروهی نیز حقیقت انسان را اجزایی اصلی در بدن می دانند که پایا و دگرگون ناپذیر است. شیخ مفید ضمن پذیرش دیدگاه اول، حقیقت انسان را جوهر بسیط و غیرمادی قائم به خود می داند؛ اما شاگرد او سید مرتضی با پذیرش رویکرد دوم و اعتقاد به یگانگی نفس و بدن، انسان زنده و مکلف را مجموع این شخص ظاهری و هیکل مشهود می داند که روح یا به تعبیر وی هوایی لطیف در منافذ آن جاری است. در دوران معاصر، علامه سید محمدحسین طباطبایی با روش تفسیری و بدیع خود، ضمن پذیرش رهیافت اول، بر دیدگاه شیخ مفید صحه گذاشته است.
تأملی دیگر در آیات و روایات ناظر بر تمثل اخلاق و تجسم اعمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرنوشت انسان پس از مرگ، مسئلة اساسی آدمیان است. این مقاله برآن است تا با بررسی و تحلیل عقلی و نقلی آیات و روایات ناظر بر این مسئله اثبات نماید که نوع جزای انسان، تکوینی است و عاقبت هر کس، متناسب با اعمال خود او شکل می گیرد و هیچ گونه عامل خارجی باعث پاداش اخروی یا عقوبت وی نمی باشد. همچنین، تاکنون دربارة موضوع «تجسم اعمال» عمدتاً با رویکردی فلسفی، کلامی و قرآنی بحث و نظر فراوان شده، اما این مقاله سعی دارد با تکیه بر اشارت های تربیتی و معرفتی این دسته از آیات و روایات و تقسیم تجسم عمل به «درونی» و «بیرونی» و این مسئله که تجسم درونی، فاعل و عامل اصلی و همسنخ با تجسم بیرونی است، به این مهم بپردازد. در باب اثرگذاری و شکل یابی اعمال (تجسم یا تمثل عمل) باید توجه نمود که اعمال، علاوه بر شکل دهی و تمثل روح (تمثل اخلاق)، در فراهم سازی عناصر و پدیده هایی خارجی (تجسم بیرونی) که در حقیقت، تجسم یافتة باطن هر عمل نیک یا بد است، تأثیرگذارند. عقیده به این موضوع و توجه به نکته های معرفتی، اخلاقی و تربیتی آن، می تواند در رشد معنوی، علاقه مندی به خداوند و نیز بازدارندگی انسان از ارتکاب زشتکاری، تأثیرگذار بوده است و به همان نسبت، باورهای نادرست را دربارة کیفیت و نوع مجازات های الهی اصلاح نماید.
زمینه های ابداعات فلسفی ملاصدرا در باب نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین در چهارچوب حکمت متعالیه ابداعات و نوآوری های شگرفی را عرضه کرد که مبتنی بر تحول در ساختار و مبانی فلسفی وی است. از جمله این نوآوری ها را می توان در مباحث مربوط به نفس یافت. با تامل در بیانات صدرالمتالهین در این مباحث می توان دریافت که ابدعات و نوآوری های وی مبتنی بر مبانی مهم فلسفی او از جمله «حرکت جوهری» و «تشکیک وجود» است که در راس همه آنها مبنای مهم «اصالت وجود» قرار دارد. لذا اصالت وجود را می توان مبنایی دانست که ملاصدرا بر اساس آن چهارچوب فلسفی جدیدی را ارائه نمود. البته با توجه به این که هر نظریه ای یک ساختار مرتبط با گذشته و آینده دارد و هیچگاه در خلأ شکل نمی گیرد، ریشه ها و زمینه های این ابداعات را می توان در آثار گذشتگان پیگیری نمود. با توجه به اهمیت این مساله ، این مقاله در صدد است تا زمینه ابداعات صدرا را در آراء حکمای پیشین و در آراء و مبانی اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی تحلیل و بررسی نماید.
مفهوم کمال در علم النفس ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو به طور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علم النفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی قرار داده است. او در تبیین کمال بودن نفس و چرایی «کمال نخستین» برای نفس از آنالوژی تناسب بهره می گیرد. پرسش این است چرا در تعریف نفس از صورت به کمال گذر کرده است؟ معنی کمال در تعریف نفس چیست؟ مراد از «اولی» بودن در «کمال» در تعریف نفس چیست؟ چرا ارسطو نفس را کمال نخستین معرفی کرده است؟ مؤلفه های کمال نخستین نسبت به کمال نهایی چیست؟ بهره ارسطو از آنالوژی ها در تعریف نفس چه بوده است؟ در این نوشتار با بیان آنالوژی ها در تعریف نفس در صدد تحلیل این مسئله و پاسخگویی به این پرسش ها هستیم.
جاودانگی روح از منظر افلوطین و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جاودانگی اصل مسلم نظام فلسفی افلوطین و سهروردی است که رابطه مستقیمی با چیستی و هویت انسان دارد. افلوطین و سهروردی سرشت انسان را نفس می دانند؛ بنابراین دوگانه انگار محسوب می شوند؛ اما برداشت متفاوتی از دوگانه انگاری ارائه داده اند. دوگانه انگاری نزد افلوطین با ترکیب دوگانه ای همراه است. در ترکیب اول ماده و صورت و در ترکیب دوم بدن و روح با هم هویت یگانه ای از انسان بدست می دهند. در ترکیب دوم روح صورت بدنی حاصل از ترکیب اول را بازآفرینی می کند و حیات دوباره ای بدان می بخشد. در این معنا از دوگانه انگار، روح نقش علت را برای بدن دارد و ازاین رو، آن را به نحوی با خود هم سنخ می کند. اما نزد سهروردی رابطه علّی و معلولی میان نفس و بدن مطرح نیست؛ نور اسفهبد به مزاج معتدل اعطاء می شود. از سوی دیگر سهروردی قائل به روج حیوانی است که تضاد آن کمتر از تضاد عنصر طبیعی است و با نفس همسنخ تر است.
تحلیل چیستی و حقیقت بدن مثالی و نقش آن در تبیین رابطه نفس و بدن در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر ملاصدرا انسان گذشته از این بدن طبیعی که به منزله محمل و بستری برای حدوث و تکامل نفس است واجد بدن دیگری است که معلول نفس و متأخر از آن است. وی از این بدن که از لوازم نفس ناطقه انسانی در مرتبه تجرد مثالی آن است به بدن مثالی یا برزخی یاد می کند. بدن مثالی ذاتاً مدرک و حیّ است و برخلاف بدن طبیعیبا مرگ از نفس جدا نمی شود.از نظر ملاصدرا همین بدن مثالی است که اولا و بالذات متعلق تصرف و تدبیر نفس قرار می گیرد و نفس به واسطه این بدن مثالی در بدن طبیعی و عنصری تصرف می نماید. وی برای تبیین رابطه نفس و بدن از دو واسطه استفاده می کند که یکی از آنها روح بخاری و دیگری بدن مثالی است. از این دو روح بخاری نزدیک تر به بدن و بدن مثالی نزدیک تر به نفس است. بدن مثالی برای تصرف در بدن عنصری و طبیعی ابتدا در بخش لطیف تر آن که همان روح بخاری است تصرف نموده و چون روح بخاری به منزله حامل قوای نفس در تمام اندام جسمانی سریان دارد به واسطه آن حرکت خاصی را در بدن عنصری ایحاد می نماید.
شخص کامل از دیدگاه فخر رازی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و دوم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
89 - 113
حوزه های تخصصی:
فخر رازی نفوس انسانی را هم به لحاظ جوهر و هم از جهت سیر الی الله و پای بندی عملی و نظری به آموزه های دینی همچون هرمی می داند که «شخص کامل» در رأس آن قرار دارد. او کمال انسان ها را مرهون دو دسته امور تکوینی و تشریعی، و شرط رسیدن به آن را استعداد ذاتی نفس می داند. انسان کامل در الگوی فخر رازی، تجلّی گاه انوار کبریایی، واقف به اسرار آفرینش عوالم امر و خلق، پیوسته به انوار عالم قدسی و ارواح مجرد است. چنین انسانی در پرتو آموزه های وحیانی و رشد عقلانی، نفس خویش را در همه جنبه ها (قوا) به کمال رسانیده است. وی وجود «انسان کامل» را در هر زمانی ضروری، و او را شرط رسیدن دیگر انسان ها به سر منزل مقصود می داند. دیدگاه رازی در این زمینه کاملاً شبیه دیدگاه امامیه در مسئله امامت است تا آنجا که وی امام «معصوم» امامیه را از مصادیق انسان «کامل» می داند. از دیدگاه ایشان ارواح ضعیف با پیوند و محبتی که با ارواح کامل برقرار می کنند، به واسطه آنها محل بروز انوار الهی خواهند شد. در این نوشتار به بررسی توصیفی - تحلیلیِ جایگاه انسان کامل در اندیشه فخر رازی پرداخته ایم.
فخر رازی و میراث سینوی در مسئله کلام الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و دوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
108 - 127
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر، ماهیت و فرایند ارسال کلام الهی به شخص نبی از دیدگاه ابن سینا و فخر رازی بررسی شده است. در بررسی از ناحیه آغاز و نیز انجام به مشترکات بسیاری در دو دیدگاه برمی خوریم. هر دو در این فرایند، نقش یک امر ماورایی را نادیده نگرفته و به قابلیت خاص نفس مخاطب اشاره داشته اند و به قوهُ قدسی قائل اند و محل ادراک را قلب پیامبر که مرتبه بالای نفس ناطقه است می دانند، اما حقایق معقول وقتی به صورت الفاظ در می آیند، با مرتبه پایین نفس، یعنی حواس قابل درک خواهند بود. در نتیجه می توان گفت نقش ویژگی های قوه عاقله و قوه متخیله نبی را نباید نادیده گرفت. از مطالب پیش گفته می توان دو نتیجه مهم گرفت: نخست اینکه با توجه به بیان فخر رازی درباره قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی»، اشکال قول ابن سینا که طرح نفس فلکی موجد آن است، مطرح نخواهد شد و از این رو، هم در مرحله کلیات و هم در جزئیات می توان نفس نبی را مطرح کرد؛ دوم اینکه از مباحث فوق، کیفیت دخالت پیامبر در مسئله وحی روشن می شود.
رابطه نفس و بدن از منظر دکارت و مرلوپونتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۹۱)
108 - 131
حوزه های تخصصی:
موریس مرلوپونتی، اگزیستانسیالیست و پدیدارشناس فرانسوی، می کوشد شکافی را که در فلسفه دکارت درباره رابطه نفس و بدن پدید آمده بود، حل کند؛ از این رو روش جدیدی در توصیف تجربه انسان در جهان ارائه کرد و به جای تکیه بر ایده ها، ادراک حسی را پدیدارشناسی کرد. وی در کتاب پدیدارشناسی که در آن از تأملات دکارت بسیار تأثیر پذیرفته است، تمام تلاش خود را برای حل معضلات عقل گرایان و تجربه گرایان در این زمینه به کار بست. مرلوپونتی معتقد است که ادراکْ پدیداری بدنی است، نه رویدادی ذهنی. نزد وی ما مدرک هایی بدن مند هستیم. بدن جای گرفتن انسان در جهان، نظرگاه انسان به سوی جهان، لنگرگاه ما در جهان است. مرلوپونتی تمایز دکارتی درباره نفس و بدن و عالم مکانیکی دکارت را نمی پذیرد. در این تحقیق برآنیم با ذکر اشتراک ها و اختلاف های آرای مرلوپونتی و دکارت در بحث نفس و بدن، اصالت بدن در تفکر مرلوپونتی و اصالت نفس در اندیشه دکارت را ارزیابی کرده و از این رهگذر، سیمای کلی از نفس شناسی هریک را ترسیم کنیم. یافته های پژوهشی نشان می دهد که هر دو فیلسوف، در تبیین رابطه نفس و بدن ناموفق بوده اند.
تأثیر نوآوری های حکمت متعالیه در نفس شناسی بر برداشت های قرآنی و روایی ( مطالعه موردی : اخبار مربوط به خلقت نفوس)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
101 - 115
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله تطبیق آرای جناب صدرالمتألهین شیرازی بر آیات و روایات و بررسی و تبیین نظریات تفسیری وی در خصوص اخبار مربوط به خلقت نفوس است. اخبار مربوط به این حوزه دو دسته است؛ ظاهر برخی با نظریه حدوث جسمانی نفس جناب صدرالمتألهین سازگار و ظاهر برخی ناسازگار است. نحوه رویارویی با اخبار ناسازگار سه گونه بوده است؛ برخی با اکتفا به دلیل عقلی مبنی بر امتناع خلقت نفوس قبل از ابدان به این اخبار توجه نکردند؛ عده ای به ظواهر اخبار اکتفا نمودند و معتقد شدند که نفوس بما هو نفوس قبل از ابدان وجود داشته اند، کسانی نیز سعی کردند میان عقل و نقل جمع کنند. جناب صدرالمتألهین ملاصدرا با کسانی که به ظاهر اخبار اکتفا کردند و قائل شدند نفوس بما هو نفوس قبل از ابدان وجود داشته اند، مخالف است. هم چنین وی اگرچه معتقد است مبادی اعتقادی با ظنون حاصل از اخبار تحصیل نمی شود، لکن با گروه اول نیز موافق نیست و به دلیل احترامی که برای اخبار قائل است، ادله عقلی خود را هم چون مخصص و قرینه لبی می داند که توجیه کننده و تبیین کننده معنا و مراد دقیق این اخبار هستند.
برداشتی نوین از تناسخ افلاطونی و رویکرد ملاصدرا نسبت به آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
115 - 137
حوزه های تخصصی:
افلاطون براساس اعتقاد به قدم نفس و هبوط آن به عالم طبیعت و نیز باور به جاودانگی نفس، دیدگاهی خاص درباره سرنوشت نفوس پس از مرگ دارد. باور به تناسخ ملکی، دیدگاه رایج منتسب به وی است، که ادله ای فراوان بر ابطال آن اقامه گردیده است. هرچند ملاصدرا یکی از متقن ترین ادله را با ابتنا بر نحوه پیدایش جسمانی نفس و تکامل جوهری آن و پیدایش بدن مثالی در بطن و کتم نفس ارائه می دهد، که نه تنها این نحو تناسخ را ابطال می کند، بلکه آن را غیرقابل تصور می سازد؛ اما وی تناسخ مورد نظر افلاطون را از نوع تناسخ ملکوتی می داند. با تدقیق در آثار افلاطون نیز می توان برخی از عبارات وی را مؤید قول به تناسخ ملکوتی یافت. در این مقاله احتمالات تناسخِ مورد نظر افلاطون به وجهی مبسوط مورد تدقیق قرار می گیرد و بر مبنای دیدگاه نوآورانه ملاصدرا در ابطال تناسخ، تناسخ افلاطونی، واکاوی می گردد.
قرائت اگزیستانسیالیستی از انسان شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است نشان دهد که چگونه استخراج نتایج اساسی ترین اصل حکمت متعالیه، یعنی اصالت وجود، در حوزه انسان شناسی تصویری جدید از انسان و هویت وجودی او به نمایش می گذارد. در این راستا نویسنده از طریق تحلیل و تبیین نکته نظرهای ویژه ای که صدرالمتألهین را نسبت به پیشینیان وی، در موقعیتی متفاوت قرار می دهد، بر این مطلب تأکید دارد که تمام جذابیت و خردپذیری آراء انسان شناسانه وی مدیون توجه به نقش اصالت وجود در این حوزه است و قرائت اصالت ماهیتی از انسان شناسی صدرایی، نه جذاب به نظر می رسد، نه خردپذیر است و نه مشتمل بر نکته ای جدید و متفاوت از آراء پیشینیان. نتیجه این رهیافت، معرفی انسان به عنوان موجودی برخوردار از هویتی یگانه و تشکیکی است که دو نوع پویایی تاریخی و جوهری دارد و هویت وجودی اش برساخته از تحول تاریخی نوع انسان و تحول جوهری برآمده از کنش های نظری و عملی خود او است.
بررسی تقسیم بندی ملاصدرا از مرگ به اخترامی و طبیعی و ریشه های قرآنی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دلیل میل به جاودانگی داشتن انسان، مسئله مرگ همواره برایش اهمیت داشته است. ملاصدرا، پایه گذار حکمت متعالیه، با ذکر تعریف فیلسوفان قبلی، مرگ را جدا شدن روح از بدن مادی می داند و آن را به مرگ طبیعی و اخترامی تقسیم می کند. این مقاله بر آن است تا چیستی مرگ، انواع مرگ و علت هر کدام را از نظر ملاصدرا بررسی کند و با توجه به اهمیت جایگاه آموزه های اسلامی و قرآنی در فلسفه اسلامی، ریشه های قرآنی برخی از این موضوعات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. همچنین نقدهایی بر تقسیم ملاصدرا از مرگ به اخترامی و طبیعی ارائه شده که از میان آنها می توان به عدم ارائه ملاکی فلسفی برای وجود مرگ اخترامی و عدم وجود مرزی مشخص میان مرگ طبیعی و مرگ اخترامی اشاره کرد.
وجود مطلق ملاصدرا و حل تعارض میان دو فرقه مشبهه و منزهه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حل تعارض کلامی میان دو فرقه مشبهه و منزهه، از دستاوردهای وجود مطلق دانستن خداوند از سوی ملاصدرا و در بحث از صفات خداوند است. مشبهه معتقد است خداوند همانند انسان ها دارای اعضا و جوارح است درحالی که منزهه واجب تعالی را بری و منزه از چنین صفاتی می داند. ملاصدرا تعارض این دو دیدگاه را با توسل به «نفس» و «وجود مطلق» دانستن خداوند حل کرده است. بر اساس دیدگاه وی، خداوند وجود مطلقی است که در عین بساطت، چنان در تمامی مراتب و درجات وجود جاری و ساری است که خللی به بساطت و وجود صرف بودنش وارد نمی سازد. او نفس را مثال خداوند می داند که در عین هم نشینی با ماده، از خواص آن منزه است. در این مقاله، پس از بیان دیدگاه های دو فرقه مشبهه و منزهه، به دیدگاه ملاصدرا به عنوان راه برون رفت از تعارض میان دیدگاه این دو فرقه پرداخته شده است.
واکاوی تعارض جسمانیه الحدوث بودن نفس و خلقت ارواح قبل از ابدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
93 - 105
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با ارائه نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، تحولی شگرف در مباحث نفس پدید آورد. بر اساس این نظریه، مبدأ تکون نفس ماده جسمانی است که بر اثر حرکت جوهری به موجودی غیرمادی تبدیل می شود. اما این نظریه ملاصدرا با چالش بزرگی روبه رو است و آن مسئله خلقت ارواح قبل از پیدایش ابدان است، که ظاهر برخی از روایات آن را تأیید می کند. ملاصدرا با استناد به دلایل عقلی، تقدم نفوس بر ابدان را به صورت متکثر مردود دانسته و روایاتی را که دلالت بر خلقت ارواح پیش از ابدان دارد را تأویل می کند، در صورتی که نیاز به تأویل روایات نیست. در این مقاله تلاش شده با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به تبیین مفهوم روح و نفس و تفاوت های میان آن دو در قرآن و روایات پرداخته شود و به این نتیجه می رسد که روح امری مجرد و مربوط به عالم امر است که می تواند قبل از پیدایش بدن موجود باشد، در صورتی که نفس نمود روح در عالم خلق بوده و با پیدایش بدن پدید می آید. بدین ترتیب تعارض بین نظریه ملاصدرا مبنی بر جسمانیه الحدوث بودن نفس و روایاتی که وجود ارواح را قبل از پیدایش ابدان می داند حل می شود، بدون آنکه نیازی به تأویل روایات باشد.
موانع عمل در فرآیند استکمال انسان از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
145 - 162
حوزه های تخصصی:
استکمال انسان از دیدگاه فلاسفه امری پذیرفته شده است. نفس انسان دارای دو ساحت عالی و سافل است. انسان با دو ابزار علم و عمل می تواند در جهت عالی نفس سیر کرده، مراحل استکمال را طی کند یا از کمال فاصله بگیرد و جهت سافل وجودش را تقویت کند. نوشتار حاضر موانعی را بررسی می کند که بر سر راه عمل استکمال بخش قرار می گیرند و سیر انسان در مسیر سعادت و غایت حقیقی را، که همان قرب خدا و مقام خلیفهاللهی است، با مشکل مواجه می کنند. بررسی موانع عمل از آن روی مهم است که شناخت آنها انسان را یاری می کند تا ضمن دوری از آنها به سمت عواملی سوق یابد که در استکمال وی مؤثرند. در این مقاله، پس از استقصاء و دست یافتن به این موانع در آثار ملاصدرا، همچون حب دنیا، شیطان و اولیایش، تقلید، جهل و عقاید باطل، بی ایمانی، ضعف ایمان و ... ، به تحلیل این موانع و نحوه تأثیرگذاری آنها بر استکمال انسان پرداخته شده است.