مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
پارچه بافی
حوزههای تخصصی:
در دوران صفوی به سبب حمایت از بافندگان ایران، یزد و شهرهایی چون اصفهان، کاشان، رشت، مشهد، قم و تبریز از مهمترین و بزرگترین مراکز اصلی ابریشم بافی محسوب می شدند، در این دوره یزد به بافتن پارچه ای به نام دیباج معروف می گردد که گاه با تاری از نخ های زرین بافته می شد. همچنین پارچه مخملی زرین بافت یزد در حقیقت باارزش ترین منسوجات آن دوره محسوب گردید. به سبب حمایت شاه عباس از هنرمندان، هنر بافندگی نیز توسعه می یابد و بر کارگاه های بافندگی در شهرهای یزد، کاشان و نیز اصفهان اضافه می گردد و علاوه بر آن، در دوران صفوی، دوران طلایی در صنعت پارچه بافی ایران است که شاهد یک طبقه هنرمند به صورت بافنده و طراح هستیم، از جمله می توان به استاد غیاث الدین نقشبند یزدی و استاد معین مصور اشاره کرد که هردو از هنرمندان معتبر در دوره صفویه و اهل یزد بودند. هدف از پژوهش حاضر معرفی منسوجاتی است که در کارگاه های عصر صفوی، از پارچه های ابریشمی ساده، پارچه های ابریشمی نقش دار و مخمل های ابریشمی تولید و معمولاً خاص شاهزادگان و پرده و روپوش ها به کار می رفت. این پارچه ها به علت زیبایی و ارزشی که داشت اغلب از طرف پادشاهان صفوی به عنوان هدیه برای بزرگان کشورهای دیگر نیز فرستاده می شد. این نوشتار با مطالعه منابع کتابخانه ای و اسناد تصویری از موزه ویکتوریا آلبرت تنظیم شده است. در مجموع می توان گفت، مهمترین امتیاز دوره صفویه نسبت به دوره های دیگر از نظر بافندگی، قرابت زیاد هنر نقاشی با صنعت بافندگی است. این تجانس در آثار هنرمندان پیرو سبک غیاث نقشبند که از طرح های کوچک استفاده می کردند و در یک طرح گل با یکدیگر هماهنگی داشتند، به خوبی قابل تشخیص است.
تأثیر نقوش ساسانی بر منسوجات آندلس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارچه های ساسانی، گروه مهمی از پارچه های ایرانی هستند که تعدادی از آن ها در موزه ها و مجموعه های شخصی جهان نگهداری می شود. هنر ساسانی بر هنر و تمدن های هم عصر و پس از خود تأثیر گذاشت و این تأثیرگذاری در منسوجات آندلس به خوبی آشکار است. عناصر هنری ساسانی به وضوح در پارچه های آندلس قابل شناسایی است و نقش مایه های مشترکی در منسوجات دو سرزمین دیده می شود. پرسش اصلی این تحقیق این است که، کدام نقوش تزئینی هنر ساسانی در پارچه های بافت آندلس قابل شناسایی است؟ لذا این فرض مطرح می گردد که عناصر ساسانی مورد اقبال پارچه بافان آندلس بوده است.
در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق توصیفی و تطبیقی با استناد به منابع کتابخانه ای و تصویری، تأثیرپذیری نقوش منسوجات آندلسی از نقوش هنری ساسانی بررسی می شود. نقوش مشترکی همچون شیر، گریفین، عقاب و درخت زندگی در پارچه های ساسانی و آندلسی به کار رفته و نقش ترنج ساسانی به عنوان عنصر تزئینی در پارچه های بافت آندلس نیز قابل شناسایی است.
بررسی اهمیت و جایگاه شهر یزد در تجارت پارچه های ابریشمی در دوره تیموریان (از 798 ﻫ.ق تا 856 ﻫ.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور کلی قرن 9 ﻫ.ق برای شهر و منطقه یزد دورانی از رفاه بود. تاریخ های محلی که در این دوران نوشته شده اند علاوه بر اینکه خود محصولی از این رفاه هستند شواهد زیادی از فراوانی ثروت و اقتصاد توسعه یافته را نشان می دهند. پایه اصلی اقتصاد شهر بر تولید و تجارت منسوجات بود. یزد که به دلیل شرایط جغرافیایی نمی توانست بر اقتصاد کشاوررزی تکیه نماید از قرار گرفتن بر سر مسیرهای تجاری پررونق آن دوران نهایت بهره را برد. این شهر علاوه بر موقعیت باراندازی و بارگاهی توانست با تولید منسوجات مرغوب به خصوص از نوع ابریشمی و عرضه آن در بازارهای سرزمینی و فراسرزمینی اقتصادی شکوفا و پویا را برای خود رقم بزند. آشفتگی ها سیاسی اواخر حکومت شاهرخ، نزاع ها و درگیری بین مدعیان سلطنت پس از مرگ شاهرخ، اجحافات مالیاتی و بلایای طبیعی برای مدتی این توسعه و بالندگی را دچار رکود و وقفه کرد. این پژوهش بنا دارد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی جایگاه شهر یزد در تجارت منسوجات ابریشمی در دوره تیموریان را مورد بررسی قرار دهد.
مطالعه تطبیقی منسوج دوره ایلخانی و آثار سفالین دور ه های سلجوقی و ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران اسلامی، شکوفایی هنرهای مختلف از جمله پارچه بافی و سفالگری را شاهد هستیم که بنا بر مقتضیات زمان، به یک یا هر دوی آنها اهمیت داده شده است. در برخی موارد، شواهد حاکی از آن است که طراحان یکسانی برای هنرمندان صنایع مختلف طراحی می کرده اند. این پژوهش، با نگاهی به شباهت یک نمونه پارچه زربفت نخ گلابتون، مربوط به دوره ایلخانی و ظروف زرین فام، مینایی و زیرلعابی دوران سلجوقی و ایلخانی، قصد پاسخ به این سؤال را دارد که آیا در این فاصله زمانی، دو هنر سفالگری و پارچه بافی بر هم تأثیر گذار بوده اند و تأثیر کدامیک بر دیگری بیش تر بوده است؟ پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی- تاریخی انجام، و جمع آوری اطلاعات آن با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و مطالعه تصویری آثار محفوظ در موزه های داخلی و خارجی صورت گرفته است. محور این پژوهش، بررسی نمونه ای از پارچه های دوره ایلخانی است که از نظر فرم و نقش، مشابه ظروف زرین فام و مینایی کاشان می باشد. هم چنین، در این تحقیق به بررسی کامل نقوش و شباهت های پارچه موردبحث و سفالگری سلجوقی و ایلخانی پرداخته شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد به رغم مصادیق موجود از تأثیرات نقوش پارچه بر سفال به ویژه در اوایل دوره اسلامی، در گذر زمان و سده های بعد، سفال به اعتباری دست یافت که بر پارچه بافی تأثیر گذاشت، تا جایی که نقوش و ساختار سفالینه ها، مایه و منبع الهام هنر پارچه بافی شدند. پارچه مذکور از نظر ترکیب بندی کلی و رعایت تقسیمات هندسی شباهت های آشکاری به تزیینات ظروف سفالین سده های 6 تا 8 هجری دارد که مصادیق این مهم، کم تر مورد توجه پژوهشگران بوده است و این مقاله در نتایج خود آن را یادآور می شود.
مطالعه تطبیقی جنس و نقوش پارچه های دوره های صفوی و قاجار
نخستین شواهد باستان شناختی درباره منسوجات ایران، مربوط به هزاره پنجم ق.م است. پارچه بافی ایران در دوره صفویه، مانند سایر شاخه های هنری تحت تأثیر سیاست های حکام آن دوره، قرار گرفت. از مهم ترین خصوصیات هنری این دوره، تشکیل کانون های هنری تحت حمایت دربار و ارتباط تنگاتنگ رشته های هنری به ویژه، پارچه بافی با نقاشی است. در این پژوهش، با استفاده از روش تطبیقی و تحلیلی، با استناد به منابع کتابخانه ای و تصویری، پارچه های دوران صفوی و قاجار بررسی می شود. پوشش یکی از ابتدایی ترین نیازهای بشر بود که اولین انسان ها که با برگ گیاهان خود را می پوشاندند و کم کم در ادوار مختلف، این نوع پوشش بهبود یافت به نوعی که رفع نیاز آن به یکی از مهم ترین و اساسی ترین دغدغه بشر و حکومت ها شد و نوع پوشش، جنس پارچه ها و نقوش گاهی معرف طبقه اجتماعی افراد بود و غنی را از فقیر تمییز می داد. دوران صفویه که از ثبات حکومتی برخوردار بود و در زمان شاه عباس دوم در اصفهان، شیوه خاصی در پارچه بافی از لحاظ نحوه بافت و به کارگیری نقوش به وجود آمد و موجب آن شد که «عصر طلایی بافندگی» ایران به ثبت رسد. در دوره قاجار، همچنان بسیاری سنن و آداب ایرانیان در عصرصفوی پابرجا بود. نقوشی را که در پارچه های این دو دوره به کار رفته اند می توان به نقوش انسانی، حیوانی، گیاهی و هندسی طبقه بندی کرد. نتایج حاصل از این پژوهش، گویای آن است که نقش انسانی در دوره صفویه بیشتر کاربرد داشت همان گونه که نقوش هندسی در دوره قاجار، گاهی هردو از نقش فرشته استفاده می کنند، اما دوره ای صور غربی آذین بخش پارچه هایشان می شود. جنس پارچه تقریباً در دو دوره با شباهت بسیار همراه می باشد. منسوجات ابریشمی صفوی شهرت جهانی داشت؛ آنچنان که قلمکار قاجار بی نظیر بود.
واکاوی بافت پارچه شاهزاده و اسیر محفوظ در موزه متروپولیتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش های بومی ایران سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
175 - 211
حوزههای تخصصی:
پارچه بافی در عصر صفوی به عنوان یکی از مشاغل مهم نقش بسزایی در اقتصاد، فرهنگ و شرایط اجتماعی جامعه ایران داشت. به دلیل حمایت دربار و حکام از آن، این پیشه با رشد و پیشرفت چشمگیری رو به رو شد. گسترش کارگاه های پارچه بافی حکومتی و گرد آوردن هنرمندان در این کارگاه ها سبب گردید تا منسوجات ارزنده ای از این دوره به یادگار بماند. این منسوجات اغلب برای تامین لباس درباریان، پرده های فاخر و روپوش مقابر سلطنتی به کار می رفت. منسوجاتی که به نظر می رسد امروزه دانش بافت آن ها مغفول مانده و پس از عصر صفوی به دست فراموشی سپرده شده است. بر این اساس، هدف این پژوهش بر شناسایی روش بافت یک نمونه پارچه های دوره صفوی که در موزه متروپولیتن نگهداری می شود، معطوف گشته است. تا شیوه بافت این پارچه را مورد تحلیل فنی دقیق و موشکافانه نماید. جمع آوری اطلاعات در این پژوهش به صورت کتابخانه ای و میدانی بوده است. برای نیل به این مقصود به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است.یافته های این پژوهش نشان می دهندکه در این پارچه برای اجرای نقش پارچه شاهزاده و اسیر لزوماً در شیوه بافت از نوع اطلسی دارایی استفاده شده است و شیوه اجرای نقش نیز به صورت قطاری(راپرت 1/2 عرضی چرخان) است.
تحلیل نشانه شناختی عناصر بصری هنر پارچه بافی ایرانی در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
132 - 141
حوزههای تخصصی:
پارچه های دستبافِ سنتی بازنماگر و حامل کهن ترین معناها، سنن و رسوم تاریخی تمدن ایرانی هستند. این مصنوعات قدیمی درمقام وجوه مادی تمدن در عین حال معنوی ترین وجوه زندگی روزمره مردم و فرهنگ معمولی افراد متعارف را روایت می کنند. عصر صفوی که نماد شورش فرهنگ ایرانی علیه دیگری متجاوز است روح خود را در برخی مصنوعات تمدنی، از جمله در پارچه های دستباف و نقوش روی آنها نمایانگر ساخته است. پژوهش حاضر تلاشی است است برای تحلیل نشانه شناختی نقوش و عناصر بصری در هنر پارچه بافی دوران صفوی و نیز مطالعه اثرات هنر آن دوره بر خط سیر هنر در ادوار بعدی. روش پژوهش نشانه شناسی و نمونه گیری به شیوه هدفمند انجام گرفته است. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در پارچه های دوران صفوی تنوع و گستردگی نقوش بسیار و اغلب کلیت پارچه با تلفیقی از خط نوشته و نقوش و مضامین داستانی و عاشقانه پر شده است. تلفیق مضامین رمانتیک و دینی و ملی در اغلب این مصنوعات بیانگر تلاش تمدن ایرانی برای فاصله گیری از دیگری و برساخت فرم نوینی از هویت ایرانی اسلامی است. تداوم این تلاش را می توان به شکل های دیگری در ادوار بعدی، حتی در سایر ژانرهای هنری نیز به وضوح مشاهده کرد.
بازتاب داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی در هنرهای نگارگری و پارچه بافی
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵)
7 - 31
حوزههای تخصصی:
هنر و ادبیات ایران در دوره صفوی، یکی از درخشان ترین دوره های فرهنگی ایران، تحت تأثیر مضامین عاشقانه و نمادین قرار داشت. داستان خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی، به عنوان یکی از مهم ترین روایت های عاشقانه مورد توجه هنرمندان قرار گرفته است. با این حال، ارتباط عمیق بین هنر بصری و ادبیات در این دوره به طور کامل بررسی نشده است. نگاره های آبتنی شیرین و پارچه های عصر صفوی نمونه هایی از این هم نشینی هستند که به فهم بهتر بازتاب داستان های عاشقانه در هنر بصری و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم کمک می کنند. این مطالعه به بررسی دو نگاره آب تنی شیرین و یکپارچه با نقش مشابه می پردازد و لحظات کلیدی داستان خسرو و شیرین را به تصویر می کشد. پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات است:1. با مبنا قرار دادن داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی، میزان تبعیت از داستان در تصاویر مورد بحث در نگارگری و پارچه بافی به چه میزان است؟ ۲. با استناد به پارچه ای که تصویر داستان خسرو و شیرین را به نمایش می گذارد، چه نشانه هایی از آشنایی طراح این اثر با هنر نگارگری قابل مشاهده است؟ و چگونه این آثار می توانند به عنوان ابزارهایی برای انتقال مفاهیم فرهنگی و اجتماعی در آن دوره عمل کنند؟یافته ها نشان می دهند که روایت آبتنی شیرین بر روی نگاره ها و پارچه های عصر صفوی مضامین عاشقانه و نمادین داستان را به خوبی بازتاب می دهد. ایجاد کتابخانه ها و کارگاه های سلطنتی موجب گردهمایی هنرمندان برجسته شد و زمینه ساز خلق آثار ارزنده ای گردید.
نقش سیاست های حاکمان دوره ایلخانی، تیموری در تحول صنعت پارچه بافی ( با تأکید بر نقش و سبک هنری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
715 - 731
حوزههای تخصصی:
بررسی جایگاه صنعت پارچه بافی در ایران و تحول و تکامل این هنر، در زمینه طرح، نقش و سبک هنری آن، پس از یک دوره رکود هم زمان با حمله مغول، موردتوجه می باشد. عوامل تأثیرگذار بر این تحول، گسترش و توسعه مراکز و کارگاه های هنری، حضور صنعت گران خلاق از یک سو و سیاست های حاکمان از سوی دیگر، می باشد؛ بنابراین عوامل ایجاد تحول در صنعت پارچه بافی عصر ایلخانی و تیموری بسیار مهم و دارای اهمیت است. این مقاله بر آن است با استفاده از روش تحقیق تاریخی و به صورت توصیفی و تحلیلی انجام شده است. سؤال پژوهش این است که سیاست های حاکمان چه تأثیری در تکامل صنعت پارچه بافی عصر ایلخانی و تیموری داشته و چه تحولی در طرح و نقش و سبک هنری ایجاد کرده است؟ از نتایج به دست آمده این پژوهش می توان به تکامل و تحول در صنعت پارچه بافی به ویژه در زمینه های تولید انواع پارچه، طرح و نقش و تکنیک های متعدد، برجسته کاری، مصورسازی پارچه در مراکز و کارگاه های پارچه بافی تحت حمایت حاکمان، و در نهایت پدیدآمدن سبک جدید هنری تلفیقی سنتی ایرانی و چینی می باشد، اشاره کرد.اهداف پژوهش:بررسی تأثیر سیاست های حکام ایلخانی و تیموری بر پارچه بافی.بررسی تحولات پارچه بافی ایلخانی و تیموری از نظر و نقش و سبک هنری.سؤالات پژوهش:سیاست های حکام ایلخانی و تیموری چه تأثیری بر صنعت پارچه بافی داشت؟در دوره ایلخانی و تیموری چه تحولی در نقش و سبک هنری پارچه ها ایجاد شد؟