مقالات
حوزه های تخصصی:
سقوط تبریز، پس از شکست چالدران (920ق/ 1514) زمینه ی به تاراج رفتن بخش اعظمی از ثروت های مادی و معنوی تختگاه صفویان را فراهم نمود. در این بین، بخش قابل توجهی از نخبگان هنری تبریز به اراضی عثمانی مهاجرت داده شدند. این مهاجرت اجباری امکان انتقال دستاوردهای مکتب نگارگری تبریز صفوی، میراث دار مکاتب هنری هرات، جلایری، ترکمن، به مکتب استانبول را ایجاد کرد. برخی از این نگارگران، همچون شاه قلی نقاش و شاگردان او، با عملکردی بسیار مؤثر موجب آفرینش و قوام یابی سبک نوینی در مکتب استانبول، موسوم به سبک ساز، شدند. این پژوهش بر آن است ضمن بررسی حادثه تاریخی انتقال نگارگران مکتب تبریز به استانبول، به مطالعه نقش این هنرمندان در ایجاد تحول در هنر نگارگری عثمانی بپردازد.
نقش تاریخی ایلات افشار و بچاقچی در شکل گیری «گلیمِ پیچ باف» در ولایت کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گلیم پیچ باف» در ولایت کرمان از دست بافته های عشایری است که در بین بافندگان شهرستان های سیرجان، بافت و بخش هایی از جیرفت رایج گردیده و از مفاخر فرهنگی این نواحی است. این سوال پیش می آید که این شیوه ی بافندگی چگونه در ولایت کرمان شکل گرفته است و سابقه ی تاریخی آن به چه دوره ای می رسد؟ براساس منابع تاریخ محلی، مهم ترین ایلات در تولید «گلیم پیچ باف» در ولایت کرمان، ایلات افشار و بچاقچی بوده اند که در سده های گذشته از ولایت آذربایجان به ولایت کرمان مهاجرت کرده اند. بر اساس منابع تاریخ فرش، مناطق آذربایجان، قفقاز و آناتولی مراکز قدیمی این شیوه ی بافندگی گلیم محسوب می شوند. فرض مقاله بر این است که رایج شدن شیوه ی پیچ بافی گلیم در ایلات افشار و بچاقچی با حضور آنها در مقطعی از تاریخ در مراکز مزبور ارتباط مستقیم دارد.
شیوه ی پیچ بافیِ گلیم در طی پانصد سال گذشته توسط ایلات افشار، بچاقچی و شول در ولایت کرمان به کار رفته و با هنر بومی مراکز بافندگی در این استان عجین گشته است. «گلیم پیچ باف» با خلاقیت و نوآوری بافندگان این ناحیه طی دهه های گذشته با نام «گلیم شیریکی پیچ» مطرح گردیده و نقش مهمی در فرهنگ و اقتصاد این منطقه بر عهده داشته است. عدم وجود تاریخچه ی متقنی از این دست بافته و اشارات کوتاه و گاهی ابترِ برخی منابع در این زمینه و عدم تطبیقِ علمی آنها با منابع تاریخی، این وظیفه را فرض کرد که با روش تحقیق تاریخی با استفاده از منابع تاریخ ملی، محلی و منابع تاریخ فرش این پژوهش تدوین گردد.
تأثیر نقوش ساسانی بر منسوجات آندلس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارچه های ساسانی، گروه مهمی از پارچه های ایرانی هستند که تعدادی از آن ها در موزه ها و مجموعه های شخصی جهان نگهداری می شود. هنر ساسانی بر هنر و تمدن های هم عصر و پس از خود تأثیر گذاشت و این تأثیرگذاری در منسوجات آندلس به خوبی آشکار است. عناصر هنری ساسانی به وضوح در پارچه های آندلس قابل شناسایی است و نقش مایه های مشترکی در منسوجات دو سرزمین دیده می شود. پرسش اصلی این تحقیق این است که، کدام نقوش تزئینی هنر ساسانی در پارچه های بافت آندلس قابل شناسایی است؟ لذا این فرض مطرح می گردد که عناصر ساسانی مورد اقبال پارچه بافان آندلس بوده است.
در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق توصیفی و تطبیقی با استناد به منابع کتابخانه ای و تصویری، تأثیرپذیری نقوش منسوجات آندلسی از نقوش هنری ساسانی بررسی می شود. نقوش مشترکی همچون شیر، گریفین، عقاب و درخت زندگی در پارچه های ساسانی و آندلسی به کار رفته و نقش ترنج ساسانی به عنوان عنصر تزئینی در پارچه های بافت آندلس نیز قابل شناسایی است.
حاکمیت خلافت عباسی بر مبنای نظریه اقتدار سنتی ماکس وبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار سیاسی، اداری، قضایی و نظامی خلافت پانصد ساله عباسی از جهات گوناگون قابل بررسی است. زمانی که عباسیان قدرت را به دست گرفتند، حاکمیت پاتریمونیال عباسی شکل گرفت. با تثبیت قدرت سیاسی و گسترش ساختار اداری و نظامی خلافت، دولت ویژگی نظام پاتریمونیال بوروکراتیک یافت. پس از گذشت یک سده از عمر حکومت، به تدریج شاهد استقلال والیان، افول اقتدار خلیفه و ضعف تشکیلات اداری و سیطره نظامیان هستیم. خلیفه برای رهایی از بحران سیاسی با ایجاد منصب جدید امیرالامرایی، تمام اختیارات حکومت را به فرماندهان نظامی تفویض نمود. پیامد غلبه نظامیان بر خلافت آن بود که دولت پاتریمونیال عباسی مشخصه و ویژگی سلطانیسم گرفت. نظام های پاتریمونیال مشخصه خودکامگی حاکم، انحصارطلبی، مشکلات اقتصادی، افزایش قدرت نظامیان و... دارند که این امر از موانع جدی تحول و توسعه و سیر آن به سمت عقلانیت بوده است و تمام این موانع در ساختار سیاسی و نظام اداری و تشکیلات اقتصادی دولت عباسی قابل مشاهده است.
در مقاله حاضر تلاش می شود با استناد به گزارش های تاریخی، تحلیل داده ها، روش تعلیل و مقایسه، ساختار سیاسی اداری و نظامی عباسیان را با نظریه اقتدار سنتی ماکس وبر مورد ارزیابی و واکاوی قرار داده و میزان هماهنگی و یا عدم آن را با این نوع حاکمیت تبیین نماید.
معرفی انجیل خطی هُوانِس با تأکید بر تحلیل بصری نگاره ها و معرفی مکتب واسپوراکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ ارمنی، نسخه های خطی، ارزش والایی دارند و کتاب آرایی و نگارگری از هنرهای شاخص ارمنیان به شمار می رود. انجیل هُوانِس متعلق به نیمه ی دوم قرن 14 در موزه ی خاچاطور گِساراتسی، نمونه ی شاخصِ شیوه ای از نگارگری ارمنی است که در مکتب واسپوراکان پدید آمد.
تاکنون پژوهش های انجام شده درباره ی هنر ارمنی در ایران، بیشتر به معماری و نقاشی های دیواری ارمنیان اصفهان پرداخته و نگارگری ارمنیان یکی از هنرهای شاخص ایشان در ایران ناشناخته مانده است. این پژوهشِ نظری با روش توصیفی تحلیلی و انتخاب یک نمونه ی شاخصِ این مکتب و تحلیل 5 نگاره ی آن، در پی یافتن این پرسش هاست: پدیدار شدن مکتب واسپوراکان در قرن های 13و14 تحت تأثیر چه عوامل تاریخی و فرهنگی بوده است؟ ویژگی های گرافیکی انجیل هُوانِس کدام است؟ کدام ویژگی های مکتب واسپوراکان در انجیل هُوانِس بارز است؟
چگونگی بازنمایی شخصیت آموزگارانِ روستا در داستان های نویسندگان شهری و روستایی دوره ی پهلوی دوم (1357 1340)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نگارندگان در پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی و بازنمایی شخصیت آموزگاران روستا در آثار نویسندگان شهری و روستایی است. در بیشتر آثار داستانی رویکرد مثبتی به معلمان وجود دارد، به ویژه معلمانی که سختی تدریس در روستاهای دورافتاده را تحمل می کردند؛ اما از اواخر دهه ی چهل داستان هایی نوشته شد که در آن ها شخصیت آموزگاران منفی بود. پژوهش حاضر درپی یافتن چگونگی شخصیت پردازی آموزگاران روستایی در داستان ها و علت نگارش داستان هایی با نگاه منفی به آموزگاران در این برهه ی زمانی است. گمان می رود این بازنمایی دوگانه، متأثر از تفاوت در خاستگاه نویسندگان باشد. با بررسی داستان ها و زندگی نویسندگان شان می توان ویژگی دو گفتمان شهری و روستایی را شناسایی کرد و علت پیدایش هریک از این بازنمایی های دوگانه را دریافت. در این پژوهش سی وچهار داستان بررسی شده اند که شخصیت آموزگار در آن ها وجود دارد.