مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
باید
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۰ شماره ۲۸
حوزه های تخصصی:
اخلاق فضیلت مدار نوعى نظریه هنجارى است که در عصر افول مدرنیته و ظهور پست مدرنیسم، همراه با ناکامى نظریههاى اخلاقى در دستیابى به طرحى نو، براى نجات انسانیت، ضرورت احیاء آن جهت ابقاء ارزشهاى اخلاقى به خوبى احساس مىشود.
در روزگار غربت اخلاق و سرمازدگى وجدان اخلاقى که نتیجه مثله کردن حقیقت انسانیت است، محور قرار گرفتن فضائل اخلاقى و ارزشمند بودن شکوفائى بشر، این ضرورت را به اوج مىرساند. از نوشتار حاضر که نگاهى اجمالى است، به این نظریه، پس از تعیین جایگاه جغرافیایى اخلاق فضیلت و گذارى کوتاه بر تاریخچه پر فراز و نشیب آن، به تعیین ماهیت آن مىپردازیم. تقریرهاى متفاوت اخلاق فضیلت، به رغم اشتراک آنها، دیدگاههاى مختلفى را ساماندهى مىکند که با توجه به آن، براى فهم و تبیین و اقدام عملى اخلاق فضیلت مدار لازم و ضرورى به نظر مىرسد.
مفاهیم اخلاقی و منشأ پیدایش آنها با رویکرد غایت گرایانة اخلاق از دیدگاه آیت الله مصباح(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
استاد مصباح یزدی مفاهیم اخلاقی را به دو قسم لزومی، مانند باید و نباید، و ارزشی، مانند حسن و قبح، تقسیم میکند. ایشان مفاد باید و نباید را همان ضرورت بالقیاس بین فعل فاعل و نتیجه آن میداند و از آنجا که نتیجه محبوب بالذات و مطلوب بالذات فاعل میباشد با فاعل نیز ارتباط برقرار میکند. همچنین ایشان حسن و قبح را جزء معقولات ثانیه فلسفی میداند که عروضشان ذهنی و اتصافشان خارجی است. و ایشان اگر چه حسن و قبح را عبارت از ملائمت و منافرت فعل با طبع انسان میداند، ولی توجه با این نکته ضروری است که هرچند یک طرف این ملائمت و منافرت، انسان است، ولی از آن جهت که سلیقه و ذوق خاصی دارد، مورد نظر نیست (چنانکه علّامه طباطبائی و شهید مطهری بدان قائل اند) بلکه از آن جهت مورد نظر است که کمالی برای انسان در خارج محقق میشود. در واقع «باید و نباید» و «حسن و قبح» را از مصادیق مفهوم علیّت میداند که از رابطه علیّت و معلولیّت بین فعل اختیاری انسان و کمال مطلوب انتزاع میشوند. طبیعتاً ارتباط بین «باید و نباید» و «هست و نیست» تبیین بسیار واضحی به خود گرفته، چنانکه برای تبیین اخلاق مطلق نیز جایگاه خود را باز خواهد یافت.
تفسیرى نو از اعتباریات علّامه طباطبایى با نگاهى تطبیقى بر رساله اعتباریات و تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علّامه طباطبائى گاه باید و نباید را از امورى اعتبارى مى داند که انسان آن را بین خود و فعلش جعل مىکند تا فعل ضرورت یابد. درباره معناى حسن و قبح هم ایشان دو نظر دارد: 1) حسن و قبح را امرى اعتبارى، و عبارت از ملایمت و منافرت با طبع انسان دانسته است، و از آنجا که انسان ها در طبع با هم متفاوت اند، حسن و قبح را از امور نسبى شمرده است؛ 2) حسن و قبح را عبارت از ملایمت و منافرت فعل با غایت مطلوب دانسته است. معناى دوم علّامه از حسن و قبح ما را به این نکته رهنمون مى سازد که ایشان حسن و قبح را در این معنا معقول ثانى فلسفى مى داند؛ اگرچه به آن تصریح نمىکند. مهم تفکیک این دو معنا از یکدیگر است، کارى که هیچکدام از شارحان علّامه به آن نپرداخته اند. نگارنده در این مقاله کوشیده است با نگاهى تطبیقى به رساله اعتباریات و مباحث تفسیر المیزان دیدگاه علّامه را واکاوى، و تفاوت نظریه او را از دیدگاه نسبى گرایان و شکّاکان آشکار کند.
نقد و بررسی دلایل انکار «علوم انسانی دستوری»(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در یک تقسیم بندی می توان علوم انسانی را به دو بخش توصیفی و دستوری تقسیم کرد. علوم انسانی توصیفی به علومی گفته می شود که به تبیین و توصیف پدیده های انسانی می پردازند. در مقابل، علوم انسانی دستوری به آن بخش از علوم انسانی گفته می شود که مجموعه ای از گزاره های دستوری (باید و نبایدهای) متناسب با مبانی از پیش پذیرفته شده را برای تحقق اهداف مورد نظر ارائه می دهند.
اثبات یا انکار علوم انسانیِ دستوری همواره یکی از موارد اختلاف میان دانشمندان علوم انسانی بوده است، به گونه ای که گروهی آن را جزء علم می شمارند، اما گروهی دیگر، منکر علم بودن آن هستند. اتخاذ برخی روش ها در علوم انسانی و نیز اعتقاد به عدم ارتباط منطقی میان واقعیت و ارزش، زمینة انکار علوم انسانی دستوری را فراهم می کند. بر همین اساس، نقد دو عامل یادشده می تواند زمینه را برای اعتقاد به علوم انسانی دستوری هموار کند.
در این پژوهش، پس از تبیین چیستی و ویژگی های علوم انسانی دستوری، دلایل منکران علوم انسانی دستوری، نقد و بررسی است.
ویژگی های تعارضات اخلاقی واقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با اشاره به سیر تاریخی نزاع واقعی یا پنداری بودن «تعارض اخلاقی» و ادله طرفین، به تحلیل مفهومی قیود و نشانه های یک مورد تعارض اخلاقی واقعی پرداخته و اثبات می شود که حل نزاع واقعی یا پنداری بودن دوراهه های اخلاقی، بستگی به این دارد که مفهوم «باید» قابل تحویل به مفاهیم مندرج در آن باشد یا نه.
در صورت تحویل مفهوم «باید» به «دلیل»، می توان از توجیه تکالیف، قابلیت ارزیابی و سنجش پذیری آنها سخن گفت.
«گریزناپذیر بودن تخلف اخلاقی»، «ملغی نشدن» هیچ یک از دو الزام ازسوی دیگری، «وجود تناقض» و «پس ماند اخلاقی» ازجمله قیود مهم و نشانه های اختصاصی یک تعارض واقعی شمرده شده اند.
ادراکات اعتباری و نسبیت اخلاق در اندیشه علامه طباطبائی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
مفاهیمی همچون خوب و باید، که نماد مفاهیم ارزشی و لزومی اخلاق هستند، مفاهیمی اعتباری می باشند. از خصوصیات بارز ادراکات اعتباری این است که این گونه ادراکات، به یک معنا نسبی هستند. در پاسخ به این سؤال که آیا این گونه نسبیت، تعارضی با اطلاق و ثبات اخلاقی ندارد؟ باید گفت: کمال موجود مبدأ نهایی فعل اختیاری انسان است و لذا اصول عام اخلاقی، از اعتباریات عمومی هستند که لازمه نوعیت نوع می باشند. از این رو، کمال نوعی انسان، مبدأ اصلی اعتبارخوب و وجوب اخلاقی است. ازآنجا که کمال نوعی انسان به تبع ثبات در نوعیت نوع، ثابت است، اعتبارات اخلاقی که ناظر به کمال ثابت نوع انسانی هستند، تغییر نمی پذیرند.
استنتاج باید از هست(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئلة «استنتاج باید از هست»، یکی از مسائل مهم در معرفت شناسی اخلاق است. درستی نظریه هایی که گزاره های اخلاقی را از طریق ارجاع به گزاره های غیراخلاقی توجیه می کنند، مبتنی بر پیش فرضِ امکان استنتاج باید (اخلاقی) از هست می باشد؛ اما گروهی از فیلسوفان اخلاق ادله ای برای عدم امکان استنتاج باید (اخلاقی) از هست آورده اند. این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیلی، تلاش دارد تا با طرح ادلة دو طرف و ارزیابی آنها، امکان استنتاج باید (اخلاقی) از هست و چگونگی این استنتاج را نشان دهد.
رابطه منطقى ارزش با واقع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره رابطه واقعیت و ارزش به طور جدى از قرن هجدهم و توسط دیوید هیوم آغاز شد و پس از آن دیدگاه ناظر به وجود رابطه، موافقانى مانند جورج ادوارد مور و مخالفانى همانند جان سرل پیدا کرد. هیوم اظهار داشت که هیچ گزاره ارزشى اى را نمى توان به صورت منطقى از گزاره اى واقعى استنتاج کرد. در فلسفه اسلامى این مسئله با بحث مدرکات عقل عملى و عقل نظرى گره خورد. حل این مسئله در ارزشیابى گزاره هاى علوم انسانى تأثیر بسیارى دارد و پیش زمینه بحث «رابطه علم و ارزش» است. در این مقاله ضمن بحث تفصیلى درباره پیشینه مسئله، به بررسى دیدگاه هاى مختلف درباره رابطه منطقى باید و هست مى پردازیم و با تقریرى نوین از دیدگاه هیوم و ضمن ایراد نقدهاى جدید بر دیدگاه علامه طباطبائى، در پایان دیدگاه آیت اللّه مصباح مبنى بر چگونگى رابطه منطقى میان گزاره هاى ارزشى و گزاره هاى واقعى را با استفاده از ضرورت بالقیاس الى الغیر نشان مى دهیم.
رابطة باید و هست(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رابطه «باید» و«هست»، همواره یکی از چالش برانگیزترین مسائل در حوزه فلسفه اخلاق بوده و حل این مسئله، گره گشای بسیاری مسائل دیگر از جمله رابطة اخلاق و علم خواهد بود. هدف این نوشتار، ارائه فروض مختلف مسئله باید و هست و بررسی امکان تحقق رابطه مزبور است. تحلیل و بررسی دقیق مسئله باید و هست، به این نتیجه منتهی می شود که ارزش اخلاقی امری واقعی و عینی است، اما الزام اخلاقی، امری اعتباری است که برای ایجاد انگیزه در مخاطب اعتبار می گردد، تا با تحریک فاعل به عمل اخلاقی، غایت و هدف اخلاق- که ارزش ذاتی دارد - به دست آید. با توجه به واقعیت داشتن ارزش های اخلاقی، می توان گفت: مفهوم «ارزش» با مفهوم «هست»، ارتباط معنایی دارد و جملات ارزشی نیز بیانگر نوعی واقعیت اند. از سوی دیگر، ارزش های اخلاقی به سبب واقعی بودن، قابلیت استنتاج از هست های غیراخلاقی را دارند. بنابراین، میان باید و هست رابطة منطقی و استنتاجی وجود دارد و با تکیه بر هست های غیراخلاقی، می توان ارزش های اخلاقی را نتیجه گرفت.
بررسی نظریه هنجارمندیِ منطق با تکیه بر انتقاداتِ هارمن و ارائه تبیینی از این نظریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنانکه اصول اخلاقی افعالِ ما را هنجارگذاری نموده، آنها را به درست(correct)و نادرست(incorrect)تقسیم می نمایند، اصول و قوانینِ منطق نیز بر اساسِ نظریه هنجارمندیِ منطق (normativity of logic)تفکر و استدلالاتِ معمول در زبانِ روزمره را هنجارگذاری می نمایند. صورتبندی های گوناگونی از این نظریه در متون فلسفی وجود دارد که محل بحث و منازعاتِ گسترده ای در متون فلسفی از چند دهه گذشته تا حال حاظر بوده اند. در مقاله پیش رو صورتبندی های مذکور را با تکیه بر انتقاداتِ مشهورِ گیلبرت هارمنعلیهِ تز هنجارمندی منطق، به بحث و بررسی خواهیم گذاشت. راهبردِ کلیِ هارمن برای نقدِ هنجارمندیِ منطق، تلاش برایِ توجیه این مدعاست که هیچ صورتبندیِ معقولی از هنجارمندیِ منطق نمی توان ارائه نمود. ما نیز پس از بررسی استدلالاتِ هارمن، استدلال خواهیم نمود که می توان صورتبندی قابل قبولی از این تز ارائه داد به طوری که نقدهایِ هارمن بر آن کارگر نیفتد. در گام آخر نیز تبیینی از چرایی هنجارمندیِ منطق بر اساسِ معنا و مفهومِ باور ارائه خواهیم نمود. بدین منظور ابتدا نظریه مهمی در موردِ مفهومِ باور که در متون فلسفی به نظریه هنجارمندی باور (normativity of belief) مشهور است را تشریح و سپس استدلال می کنیم که نظریه مذکور مستلزمِ هنجارمندیِ منطق است.
کاربست معیار صدق شناخت در علوم اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
129 - 144
حوزه های تخصصی:
مسأله علوم اجتماعی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اسلامی در این حوزه است و سعی میکنند این مسائل را از نسبی گرایی رهایی دهند. علامه در این مسأله یکه تاز بوده و ادراکات اعتباری را به طور مفصل بحث کرده است که بیشتر از ابداعات علامه بوده است. به طور کلی ادراکات دارای دو قسم است ادراکات حقیقی و اعتباری. ادراکات حقیقی مستقل بوده و معیار آن منتهی شدن ادراکات نظری به بدیهی است و ادراکات بدیهی خود معیار بوده و نیازی به معیار بیرونی ندارد. اما آنچه مورد توجه است ادراکات اعتباری است که بنیان های اخلاق، حقوق و علوم اجتماعی به آن وابسته است. این ادراکات را با مکانیسم اعتباری سازی میتوان تبیین کرد به این معنا که ابتدا نسبتی در خارج میان دو امر واقعی ادراک میشود که نسبتی حقیقی است و در خارج تحقق دارد؛ اما انسان به خاطر احساساتی که دارد این نسبت واقعی را از جایگاه حقیقی خود خارج میکند و میان خود و امر دیگری قرار میدهد. در مواردی که اعتبار سازی رخ میدهد همیشه آن نسبت خارجی ادراک شده به صورت معقول ثانی فلسفی تصور میشود. علامه معتقد است که نباید میان منشأ شیء و خود شیء خلط کرد. به طور کلی نسبی گرای علامه با نسبی گرایی مشهور کاملا متفاوت است. معیار شناخت در ادراکات اعتباری این است که بتوان «باید» را در آن فرض نمود. در نوشتار حاضر در صددیم معیار صدق شناخت ادراکات اعتباری در علوم اجتماعی را بررسی کرده و پیامدهای آن را ارائه دهیم.
تحلیل هستی شناسانه و معرفت شناسانه مفهوم «باید» و نسبت آن با تربیت اخلاقی از دیدگاه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هجدهم تابستان ۱۴۰۱شماره ۲
173 - 189
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق، تحلیل هستی شناسانه و معرفت شناسانه «باید» و نسبتش با تربیت اخلاقی در اندیشه کانت بود که به روش استنتاجی انجام شد. حوزه پژوهش آثار تالیفی و تحقیقی دیدگاه های کانت بود که از طریق فیش برداری، کدگذاری، تحلیل موضوعی و مقوله بندی قیاسی مرور شد. روایی تحقیق با مطالعه منابع متعدد و توجه به مبتنی بودن یافته ها بر موضوع حاصل شد. پایایی با طی مراحل شناسایی منابع مرتبط، جمع آوری، ثبت و تلفیق داده ها، تشکیل واحدهای تحلیل، تدوین مقوله ها و زیربخش ها و مرور و مقایسه آنها، استخراج گزاره ها و نتیجه گیری محقق گردید. در هستی شناسی، نسبت باید با واقعیت و خداشناسی و در معرفت شناسی، ابزار شناخت آن به دست آمد. گزاره ها عبارتند از: «باید واقعیت عینی دارد»؛ «دین تأییدکننده تکالیف اخلاقی است»؛ «عقل کاشف بایدهاست». عوامل تأثیرگذار بر سلوک عملی فرد را قیاس بین گزاره های واقعی و هدفهای تربیتی تعیین کرد: «درک واقعیت های اخلاقی عینی» و «شناخت بایدها با استفاده از عقل». نتایج نشان داد شناخت ارزش ها و پیروی از بایدها بستگی به توانایی عقلانی افراد دارد و هر کدام از مؤلفه های تأثیرگذار بر سلوک فرد، دلالت هایی مانند پرورش هنرهای عقلی دارد. فراهم شدن این زمینه ها در نظام آموزشی به فراگیران کمک می کند تا با استمداد از نیروهای عقلانی به ارزش گذاری صحیح مسائل بپردازند.
از چالش رابطه باید و هست در فلسفه تا شناسایی تداخل عوامل اجتماعی در باید و هست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
15 - 25
«باید» و «هست» و رابطه آن دو در فلسفه های سنتی و حتی فلسفه های جدید همواره موضوع بحث و تأمل بوده است. این موضوع در قرن اخیر، از فلسفه به جامعه شناسی علم رفته و زیست جمعی و علمی محققان و دانشمندان را به مثابه موضوعی انضمامی مورد تحقیق قرار داده است. در این تأملات، برخلاف برداشت فلسفی که بیشتر خواهان استقلال و خلوص علم از غیرعلم است و به ایده علم ناب در عالم ایده ها و یا در ضمیر حکیم و یا در انتزاعی خالص و به طورکلی در ساحت «هست »هایی تغییرناپذیر نظر دارد، این هست های ازلی و ثابت جای خود را به هست های زمانی و مکانی و اجتماعی داده و از این رو نوع دیگری از این رابطه را رقم زده است؛ رابطه ای که به بایدهایی متفاوت انجامیده است. این موضوع سبب تغییر نگاهی عمده در ملاحظات روش شناختی و تحلیل های فلسفی و جامعه شناختی درباره موضوعات تحقیق از جمله روش شناسی علم و معرفت شناسی معیار شده است. در این نوشتار تلاش می شود پس از بیان تاریخچه ای کوتاه از رابطه این دو مقوله در فلسفه سنتی، به تغییرات معنایی و روشی اشاره شود که در رابطه این دو، به ویژه در جامعه شناسی علم و معرفت در دوران جدید و معاصر رخ داده است.
واکاوی مفهوم ارزش با رویکرد معرفت شناختی در آرای علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
93 - 106
حوزه های تخصصی:
مقوله ارزش، طیفی گسترده در زیست جهان بشریت داشته و در فلسفه، دین، اقتصاد، علوم اجتماعی، اخلاق، روان شناسی و حتی انتخاب های روزینه کاربرد و تأثیرات بسزایی دارد. یکی از بنیادی ترین مباحثی که علامه جعفری در آرای فلسفی خویش به آن اعتنا نموده، توجه به ماهیت «ارزش» با رویکرد معرفت شناسانه است. از نظر ایشان «ارزش های واقعی» منسوب به واقعیات عالم است؛ اگرچه ممکن است ساحت ارزش و گزاره های وابسته به آن در توریِ توزین تجربی-آزمایشگاهیِ معاصر نیفتد، اما گزاره های ارزشی، معرفت پذیر و بلکه می تواند در حد گزاره های علمی معتبر و متقن باشد. بنابر دیدگاه علامه جعفری، سنجه واقعیتِ ارزش به میزان ارتباط آن با ذات انسان سنجیده شده و هرچقدر این قرابت بیشتر باشد، ارزش، واقعی تر جلوه می کند. در نظر ایشان، موطن «ارزش»ها، حیات معقولِ انسان و منشأ آن، هستیِ الهی و ملکوتی است. بنابراین، «ارزش» و «باید»، از «هستِ» انسانی قابل استنتاج است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، در صدد کاوشی نو در آرای علامه جعفری در باب واقع گرایی ارزش است که حاصل آن ایجاد مسیری برای تصدیق گزاره های ارزشیِ الهیاتی-اسلامی در رشته های متنوع علوم انسانی است.