مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
علوم انسانی و اجتماعی
بحث از روش شناخت پدیده های طبیعی، انسانی و اجتماعی همواره یکی از مجادله برانگیز ترین مباحث در میان دانشمندان علوم مختلف بوده است. پارادایم های روش شناسانه متفاوت هرکدام براساس مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی متفاوت بدین مسأله پرداخته اند. پارادایم اثبات گرایی (پوزیتیویستم)، به جهان یگانه مستقل از ذهن باور دارد، در نتیجه علم را واحد می داند، بر همین اساس روش های علوم طبیعی را بر علوم انسانی و اجتماعی تحمیل می نماید. در مقابل پارادایم معناکاوی (هرمنوتیک) جهان انسانی را از جهان طبیعی متفاوت می داند، از این رو روش علوم انسانی (تأویل) و علوم طبیعی (تبیین) را از هم متمایز می سازد اما از نیمه دوم قرن بیستم پارادایم دیگری با عنوان «واقع گرایی انتقادی» شکل گرفته است که بیشتر با تحقیقات روی باسکار پیوند خورده است. این پارادایم تلاش دارد با فرا رفتن از دوگانه انگاری روشی و بهره گیری از هستی شناسی پوزیتیویستی و شناخت شناسی هرمنوتیکی به رویکردی میان رشته ای در باب شناخت دست یابد. بر این اساس، مقاله حاضر این پرسش ها را طرح می نماید که آیا واقع گرایی انتقادی را می توان به مثابه روش شناسی میان رشته ای تلقی نمود؟ آیا این پارادایم می تواند دانش میان رشته ای تولید کند؟ در نگاه نخست پاسخ این مقاله بدین پرسش مثبت است. از این رو، مقاله حاضر با بهره از روش اصل موضوعی تلاش می کند تا قابلیت مفروضات و گزاره های واقع گرایی انتقادی به عنوان روشی میان رشته ای - به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی - را نشان دهد. مهم ترین استدلال نوشتار حاضر این است؛ مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی چندلایه در پارادایم واقع گرایی انتقادی، نهایتاً به روش شناسی چندلایه ختم می گردد که سنگ بنای تولید دانش میان رشته ای می باشد. مهم ترین یافته مقاله حاضر بدین قرار است: گزاره های پارادایم روشی واقع گرایی انتقادی نه تنها زمینه دانش میان رشته ای را فراهم می آورد بلکه به همان قوت گزاره های پارادایم های روشی اثبات گرایی و هرمنوتیک است؛ بدین معنا که این گزاره ها دارای سازگاری، استقلال و تمامیت هستند.
الگویی برای بین المللی شدن دانشگاه ها در حوزه علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تدوین الگوی مفهومی برای بین المللی شدن دانشگاه ها در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بود که با استفاده از رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل صاحب نظران و اعضای هیئت علمی دارای آثار نوشتاری مرتبط با بین المللی شدن، مدیران دفاتر بین المللی و رؤسای دانشکده های علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه های دولتی شهر تهران بودند که با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند در مجموع 12 نفر به عنوان مشارکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از روش های بررسی توسط اعضاء، مثلث سازی منابع داده ها و بازبینی توسط همکاران پژوهش استفاده شد. در نهایت نتایج پژوهش نشان داد که بین المللی شدن دانشگاه ها دارای 8 مؤلفه اصلی است: مؤلفه تبادل استاد و دانشجو و پژوهشگر، تعامل و همکاری های علمی و پژوهشی، آموزش و پژوهش و خدمات بین المللی، تبادل دانش و نظریه، ایجاد فرهنگ بین المللی، جذب نخبگان، درآمدزایی و رقابت. همچنین با توجه به عوامل پیشبرنده و بازدارنده بین المللی شدن دانشگاه ها سه راهبرد تدوین شد و مدل نهایی بر اساس آن ها ارائه گردید.
اثرات رسانه های نو بر علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال پنجم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
209 - 243
حوزه های تخصصی:
کمتر سپهری از زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، و حتی علمی است که در پی پیدایش و فراگیری اینترنت و دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطاتی دستخوش دگرگونی نشده باشد. از میان انبوه حوزه هایی که از دنیای سیبرنتیک اثر پذیرفته است توجه ما در این مقاله به علوم انسانی و اجتماعی ناظر است. پرسش این است که فضای مجازی چه شرایط جدیدی برای علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است، و این شرایط تا چه پایه برای رشد و توسعه و بهبود این علوم مددکار یا مشکل زا بوده است. طیف برآوردها از مثبت تا منفی گسترده است. با ظهور شبکه های اجتماعی، اکثریت گسترده ای از جامعه که مصرف کننده منفعل وسائط ارتباط جمعی کلاسیک بوده اند به مصرف کننده صاحب نظر یا حتی تولید کننده آماتور تبدیل شده اند. یافته ها حاکی از این است که در این تحول، دو فرایند دمکراتیزاسیون و لیبرالیزاسیون ارتباطات، و فضای مجازی علمی، همچون زیرمجموعه ای از آن، به همراه هم پیش رفته اند. برآوردهای مثبت بیش تر به مورد نخست و برآوردهای منفی بیش تر به مورد دوم منسوب است. با رویکردی تحلیلی، در پی تقویت این ایده هستیم که، همچون در دنیای غیرمجازی، این دو همراه هم اند، هرچند این مانع تلاش برای افزایش سرجمع مثبت آنها نیست.
طراحی و اعتباریابی الگوی بین المللی شدن دانشگاه ها در حوزه علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
27 - 48
حوزه های تخصصی:
In this study, the exploratory mixed-method approach was employed along with the qualitative grounded theory and a quantitative-descriptive correlational technique to design and validate an internationalization model for Iranian universities in humanities and social sciences. In the qualitative section, the participants included the experts and faculty members with relevant publications and experience of teaching at international universities and holding internationalization training courses. In this section, there were also the managers of international offices and the deans of international faculties of public universities in Tehran. The purposive sampling method was utilized to select twelve participants for in-depth interviews, which were continued until the data reached the theoretical saturation. The open, axial, and selective coding techniques were employed to analyze the qualitative data and finally identify six key components as the primary elements in the internationalization of universities: (1) causal factors, (2) major phenomenon, (3) contextual conditions, (4) environmental conditions, (5) internationalization strategies, and (6) the outcomes of internationalization for universities. Eventually, 18 categories of measurable variables were identified and classified under the above components. The research questionnaire was based on the qualitative findings. The stratified purposive sampling method was used for selecting 250 faculty members and PhD students in humanities and social sciences from Allameh Tabataba’i University, University of Tehran, Alzahra University, and Tarbiat Modares University. . The results of testing the quantitative model, developed from the hypotheses of the qualitative model, confirmed the generality of the paradigmatic model.
شناسایی و اولویت بندی موانع تحقق مرجعیت علمی در عرصه علوم انسانی (مورد مطالعه دانشگاه امام صادق علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت و جایگاه نظام آموزشی یک کشور و به طور خاص آموزش عالی آن، بر کسی پوشیده نیست. براساس اسناد راهبردی جمهوری اسلامی ایران و بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی نظام آموزش عالی کشور رهسپار مسیری است که مقصد آن مرجعیت علمی خواهد بود. با توجه به اهمیت علوم انسانی در ساخت تمدن نوین اسلامی و نقش دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان اولین مخاطب مرجعیت علمی در عرصه علوم انسانی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، پژوهشی درباره شناسایی و اولویت گذاری موانع تحقق مرجعیت علمی در عرصه علوم انسانی با مورد مطالعه ی دانشگاه امام صادق(ع) اهمیت مضاعفی می یابد. برای انجام این پژوهش مراحلی طی گردید. در ابتدا بعد از مرور ادبیات موضوع با هدف ارائه جمع بندی از فعالیت های پژوهشی گذشته و شناسایی موانع اولیه مرجعیت علمی، سؤالاتی جهت انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با صاحب نظران این حوزه به دست آمد. سپس پژوهش با استفاده از روش آمیخته کیفی کمی، طی دو مرحله به هدف خود نائل آمد. این دو مرحله عبارتند از: مصاحبه جهت شناسایی موانع مرجعیت علمی؛ و دوم، تحلیل اهمیت عملکرد (IPA) موانع شناسایی شده. بعد از تحلیل مضمون مصاحبه ها و ترکیب و ادغام موانع، 41 مانع در 7 طبقه شناسایی شدند و سپس با تعیین اوزان آنها براساس تکنیک IPA اولویت آنها مشخص شد و ضمنا ماتریس های ربعی سه گانه (هم اساتید و هم دانشجویان، فقط اساتید، فقط دانشجویان) نیز به نمایش درآمد. در پایان موانع از دو منظر «اثرگذاری» و «امکان پذیری» مورد تحلیل و رتبه بندی قرار گرفته و اولویت بندی نهایی با ترکیب این دو منظر ارائه گردید. اولویت بندی نهایی دارای چهار سطح به ترتیب «موانع خانه «اینجا تمرکز کنید» که اثرگذاری زیاد و همگرا باشند»، «موانع خانه «اینجا تمرکز کنید» که اثرگذاری زیاد اما واگرا هستند»، «موانع خانه «تداوم تلاش» که اثرگذاری زیاد دارند» و «موانع خانه «اینجا تمرکز کنید» که هم گرایی دارند ولی اثرگذاری کمتری دارند» بوده است که در این میان موانع مربوط به سطح اول شامل «تبدیل نشدن افراد برجسته دانشگاه به جریان علمی در سطح ملی و جهانی»، «درگیر شدن مدیران ارشد دانشگاه به مسائل خرد و درنتیجه واماندن از مسائل راهبردی دانشگاه» و «عدم توانمندی در برندینگ دانشگاه» مهم ترین موانع تحقق مرجعیت علمی در دانشگاه امام صادق(ع) شناخته شد.
شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقاءکیفیت پژوهش دانشگاهی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۶
5 - 21
حوزه های تخصصی:
بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت پژوهش ها موضوعی نیازمند توجه به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. با توجه به متفاوت بودن معیارهای کیفیت پژوهش در حوزه های مختلف علمی، هدف پژوهش حاضر شناسایی ارزش های غالب و مضامین مرتبط با کیفیت پژوهش در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. از این رو، پژوهش حاضر با استفاده از دو روش مرور نظام مند ادبیات و تحلیل مضمون انجام شده است. با استفاده از روش مرور نظام مند ادبیات، تمامی پژوهش های مرتبط در پایگاه های اطلاعاتی معتبر بین المللی و داخلی بازیابی شده و مورد غربالگری قرار گرفتند؛ سپس، بر اساس منابعِ مرتبطِ گزینش شده، همه معیارها و مضامین اثرگذار بر کیفیت پژوهش شناسایی و استخراج شدند. معیارهای استخراج شده به عنوان کد یا مضمون در سه مرحله کدگذاری شدند. در نتیجه، سه دسته کد شامل مضامین فراگیر، مضامین سازمان دهنده و مضامین پایه شکل گرفتند. اعتبارسنجی مضامین نیز از طریق مشارکت و همفکری با متخصصان علوم انسانی واجتماعی محقق گردید. یافته های این پژوهش نشان داد که، مضامین فراگیر عبارتند از: زیرساخت پژوهش، جو سازمانی، طرح علمی دقیق، مطلوبیت علمی و مولد بودن پژوهش، نفوذ و اقتدار علمی و تصویرسازی خلاقانه. انتظار می رود یافته های این پژوهش یاریگر پژوهشگرانی باشد که درصدد انجام پژوهش باکیفیت هستند و از سوی دیگر این یافته ها، تسهیل گر ارتقا نظام مدیریت پژوهش دانشگاهی به هنگام ارزیابی دقیق پژوهش ها به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی باشد. کلیدواژه ها: کیفیت پژوهش دانشگاهی، علوم انسانی و اجتماعی، مرور نظام مند ادبیات، تحلیل مضمون
مقایسه چکیده های تولیدی علوم انسانی و اجتماعی با سایر شاخه های علوم در پایان نامه های کارشناسی ارشد واحد علوم و تحقیقات خوزستان و ارائه راه کارهای بهینه سازی (از لحاظ مطابقت بااستاندارد چکیده نویسی 214)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
دانش شناسی سال هشتم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۰
97 - 113
هدف: این پژوهش با هدف بررسی میزان انطباق استاندارد چکیده نویسی (214 ISO) در چکیده های فارسی پایان نامه های دوره ی کارشناسی ارشد واحد علوم و تحقیقات خوزستان در سال های 1390-1386 صورت گرفت.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر پیمایشی– تحلیلی و از نوع کاربردی است. در مجموع 3469 پایان نامه به منزله ی جامعه ی آماری انتخاب شد. جهت تهیه ی استانداردهای مورد نیاز و بررسی میزان انطباق آن ها با استاندارد چکیده نویسی، متن اصلی استاندارد بین المللی ISO در چکیده نویسی و متن ترجمه ی فارسی این استاندارد مورد بررسی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 21 تجزیه و تحلیل شد و با کمک فراوانی، درصد و شاخص های 2χ به شرح یافته های پژوهش اقدام گردید.
یافته ها: بیشترین سهم رعایت عناصر در چکیده نویسی، متعلق به عنصر جایگاه با سهم (3469) یا (100 درصد) و سپس مؤلفه اصطلاح شناسی و روش شناسی بوده و در آخرین رتبه مواد غیر متنی است. در زمینه بیان رتبه مورد دستیابی هر رشته تحصیلی از مجموع امتیازات، در اولویت های نخست، رشته های زبان انگلیسی، کتابداری و مشاوره و در بدترین موارد رشته های آبیاری و علوم سیاسی است.
نتیجه گیری: اهم نتایج نشان داد که به طور متناوب و نه یکسان، از تمامی عناصر استاندارد 214 در نگارش چکیده های این دانشگاه یا رشته های موجود در آن بهره گیری شده است که نتایج حاصل از آزمون تی تست فرضیه نیز موجب تائید آن گردید، و معلوم شد بیش از نیمی از چکیده پایان نامه های کارشناسی ارشد این دانشگاه با استاندارد 214 مطابقت دارند.
الگوی سنجش سطح آمادگی کاربردپذیری پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با دغدغه قابل تأملِ ایجاد رابطه اثربخش میان پژوهش با نیازهای جامعه و صنعت در حوزه علوم انسانی و اجتماعی انجام شد. هدف پژوهش توسعه الگویی برای سنجش سطح آمادگی پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی جهت کاربردی شدن است و منطق آن ملهم از مفهوم شناخته شده سطح آمادگی فناوری است. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساخت یافته با 27 نفر از رؤسای دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، متخصصان و سیاستگذاران حوزه علوم، تحقیقات و فناوری انجام شد. گردآوری داده ها تا حد اشباع نظری ادامه یافت و تحلیل داده ها به روش تحلیل تم انجام شد. از میان رویکردهای چهارگانه مطرح شده در قالب نسبتِ پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی با مفهوم سطح آمادگی فناوری، رویکرد چهارم یعنی رویکرد جایگزینی مدنظر قرار گرفت. بر این اساس، به جای سطوح 9 گانه آمادگی فناوری که سطح بلوغ یک فناوری برای ورود به عرصه کاربرد را نشان می دهند، دو معیار توانمندسازی و نتایج به عنوان تم های اصلی جایگزین شدند. بر اساس الگوی توسعه یافته، آموزش، پژوهش، اشاعه و ترویج به عنوان توانمندسازها و نتایج اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و حاکمیتی به مثابه نتایج در نظر گرفته شدند. بر اساس دیدگاه سیستمی این الگو، توانمندسازها می توانند از طریق بهبود فرایندها و ظرفیت ها، به طور ضمنی زمینه ساز تحقق دستاوردها و نتایج کاربردی پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی باشند..
مسیرهای مشارکت علوم انسانی و اجتماعی در بوم سازگان نوآوری: دلالت هایی برای خط مشی گذاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت دولتی ایران دوره پنجم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
31 - 64
حوزه های تخصصی:
هر چند که نظریه بوم سازگان نوآوری در زمینه فناوری و به یک معنا در علوم پایه و مهندسی، تا حد خوبی ساختار و توسعه یافته، در علوم انسانی و اجتماعی و فناوری های نرم به درستی شکل نگرفته است. شاید از این رو که پژوهش گران حوزه مطالعات نوآوری همواره با ذهنیت اقتصادی به مفهوم «نوآوری» نگریسته اند. این رویکرد اقتصادی، آغازگر شکل گیری گفتمان «ارزش ابزاری» در ارزش گذاری پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی است که به عنوان منطقی برای حمایت مالی آغاز شد و شروع به گسترش کرد. فراگیر شدن این گفتمان و مقایسه نتایج پژوهشی این علوم با علوم پایه و مهندسی توسط معیارهای ارزیابی یکسان، چالش ها و آسیب های فراوانی در میان فعالان در حوزه علوم انسانی و اجتماعی داشته و به ایجاد فضایی دلسردکننده و انزوای آن ها منجر شده است. در مقابل این گفتمان، پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی بر این باورند که کاری که انجام می دهند در مقابل «ارزش ابزاری» دارای یک «ارزش ذاتی» است که اقتصاد نمی تواند در آن نقشی داشته باشد. این تقابل در توجیه و منطق سرمایه گذاری در فعالیت ها و پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی اختلافات راهبردی جدی ایجاد می کند. در این مقاله ضمن مرور دیدگاه های طرح شده پیرامون «ارزش» پژوهش ها علوم انسانی و اجتماعی در بوم سازگان نوآوری، مدلی برای نشان دادن گذرگاه های مشارکت این علوم در بوم سازگان نوآوری پیشنهاد شده است. این مدل می تواند راهکاری برای مصالحه منتقدان ابزارگرائی در مقابل اقتصاددانان بوده و مسیر پیش روی تأمین مالی پژوهش ها علوم انسانی و اجتماعی را هموارتر کند. در نهایت دلالت هایی برای خط مشی گذاری در زمینه تأمین مالی هر یک از گذرگاه های مشارکت پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی در بوم سازگان نوآوری بیان شده است.
تحلیل معرفت شناختی چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
67 - 90
حوزه های تخصصی:
با توجه به چالش هایی که فراروی علوم انسانی و اجتماعی در ایران، هم چون برچسب ناکارآمدی و نامتناسب بودن مطرح است، تحلیل و شناخت آن ها مستلزم مسئله شناسی این علوم است. خوشبختانه بررسی ها و پژوهش های متنوعی درباره عوامل و دلایل وضعیت کنونی علوم اجتماعی در دانشگاه ها و مسائل آموزش عالی در ایران انجام شده است. نظر به اهمیت چالش فراروی علوم اجتماعی این مقاله سعی دارد به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد معرفت شناختی، چارچوبی نظری برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران ارائه کند. با بررسی عمده ترین چالش های این علوم از دیدگاه مردم، دانشگاهیان و مدیران و استخراج مضمون های اصلی، سه فرضیه به عنوان دلایل این چالش ها بررسی و تحلیل می شود. فرضیه نخست بر کاربست نادرست نظریه های و آموزه های علوم انسانی و اجتماعی از سوی نخبگان دلالت دارد. فرضیه دوم از انتخاب و اقتباس نامتناسب مکاتب علمی از جهان غرب حکایت می کند. و فرضیه سوم بر تفاوت اساسی متافیزیک و پیش فرض های علوم جدید -که خاستگاه آن تمدن غربی است- با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تأکید دارد. این فرضیه ها تحلیلی معرفت شناختی برای چالش ناکارآمدی علوم اجتماعی در ایران فراهم می آورد.
روند استفاده از فراترکیب به عنوان روش کیفی کل نگر در علوم انسانی و اجتماعی
هدف این پژوهش، رویکرد به مفهوم ادبیات دیجیتال برای شناسایی اهمیت، دلایل پیدایش، ویژگی های آن و بازتاب های عصر نقدینگی بر عناصر آن بر اساس رویکرد نقدینگی «زیگمونت باومن» است. برای بررسی و دستیابی به اهداف آن، بر رویکرد توصیفی تکیه کردیم.
در قوّت ها و ضعف های مهندسی و تأثیر آن در علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی این مقاله، ارزیابی نقّادانه جایگاه معرفت شناسانه مهندسی و تعیین حدود و ثغور تقریبی محدوده ای است که مهندسی را (با همه تنوعی که در آن به چشم می خورد) اولاً، از علوم جدا می سازد و ثانیاً، در میان انواع فنّاوری ها ممتاز می گرداند. همچنین، رابطه میان مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی پرداخته است. روش: روش تحقیق مورد استفاده، تحلیل اسنادی است. یافته ها: استدلال محوری مقاله آن است که: اولاً، مهندسی شعبه ای شاخص از فنّاوری است و به این اعتبار با دیگر فنّاوری ها قرابت و ارتباط برهم افزا دارد. ثانیاً، همانند همه دیگر فنّاوری هاست و عموماً به گونه ای بارزتر از آنها، علاوه بر آنکه به نحو مستقل در کار خلق و ابداع واقعیت (برساختن واقعیت) سهیم است، در خدمت بسط علوم قرار می گیرد و ثالثاً، از آنجا که علوم اجتماعی و انسانی، به اعتباری فنّاوری های انسانی و اجتماعی نیز محسوب می شوند، رابطه میان مهندسی و این دسته از علوم/فنّاوری ها رابطه ای ویژه و مثمر ثمر است (یا به گونه ای هنجاری، چنین باید باشد). نتیجه گیری: عنایت به این مسئله است که ابزار ها و رویّه ها و شیوه ها و فنّاوری ها، به خودی خود اقتضای شرّ و خیر ندارند و اخلاقی بودن کنشگران و مجهز بودن آنان به بصیرتهای معرفتی و اخلاقی و بهره گیری مؤثر آنان از نهاد های نظارتی مناسب، مهم ترین امکانی است که برای اصلاح و کاستن از تبعات نامطلوب فنّاوری ها (از انواع مختلف آنها) در اختیار کنشگران است .
بررسی فعالیت های بین المللی دانشگاه های دولتی شهر تهران در حوزه علوم انسانی و اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی فعالیت های بین المللی شدن دانشگاه های دولتی شهر تهران در حوزه علوم انسانی و اجتماعی بود. روش: پژوهش حاضر با رویکرد آمیخته اکتشافی و بهره گیری از روش کیفی تحلیل محتوا و نیز روش کمی انجام شد. شرکت کنندگان پژوهش حاضر در بخش کیفی، صاحب نظران و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها با آثار نوشتاری مرتبط، تجربه تدریس در دانشگاه های بین المللی و یا تجربه تدریس دوره های آموزشی مرتبط با بین المللی شدن، مدیران دفاتر بین المللی و رؤسای دانشکده های بین المللی در دانشگاه های دولتی شهر تهران بودند که تعداد 12 نفر از میان آن ها به صورت هدفمند جهت انجام مصاحبه عمیق انتخاب شدند و مصاحبه ها تا آنجا ادامه یافت که داده ها به اشباع نظری رسیدند. بر مبنای یافته های حاصل از تجزیه وتحلیل های مرحله کیفی، پرسشنامه پژوهش طراحی شد و در نمونه آماری 250 نفر از اعضای هیئت علمی و دانشجویان مقطع دکتری رشته های علوم انسانی و اجتماعی در دانشگاه های علامه طباطبائی، تهران، الزهرا و تربیت مدرس که به روش نمونه گیری نسبتی طبقه ای انتخاب شده بودند، اجرا و داده های کمی پژوهش گردآوری شد. یافته ها: درنهایت یافته های پژوهش در بخش کیفی نشان داد که فعالیت های بین المللی شدن دانشگاه شامل تبادل استاد و دانشجو و پژوهشگر، تعامل و همکاری های علمی و پژوهشی، آموزش و پژوهش و خدمات بین المللی، تبادل دانش و نظریه، ایجاد فرهنگ بین المللی، جذب نخبگان، درآمدزایی و رقابت می باشد. نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد که هر 8 مؤلفه فعالیت های بین المللی دانشگاه ازنظر اعضای هیئت علمی دانشگاه و دانشجویان به طور معناداری پایین تر از متوسط و در وضعیت نامطلوب قرار دارد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه فعالیت های بین المللی در دانشگاه های دولتی شهر تهران در حوزه علوم انسانی و اجتماعی از سطح پایینی برخوردار هستند، لذا به مدیران و متولیان دانشگاه پیشنهاد می شود با نظارت بیشتر بر فعالیت های دفتر همکاری های بین الملل دانشگاه بین المللی شدن را با جدیت و رسمیت بیشتری دنبال کنند و دانشجویان و اساتید بیشتر با این پدیده روبه رو شوند.