مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
مرتضی مطهری
منبع:
نسیم خرد سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۵)
57 - 74
تضاد از دید استاد مطهری ناسازگاری و تنازع میان دو موجود است که در آنِ واحد در وجود مجتمع اند و این تضاد مستقیماً به عالم ماده مربوط است. نگارنده در پژوهش پیشِ رو در پی تبیین چرایی و چگونگی تضادها، تقابلات، فواید، برکات، حکمت ها و آثار مثبت تضادهای عالم ماده از دیدگاه شهید مطهری است و این هدف را به روش کیفی و به شکل تحلیلی توصیفی و با مطالعه هرمنوتیکی نوشته های ایشان دنبال کرده است. مطهری از یک طرف علت اصلی تضادها و تقابلات عالم ماده را مرتبه وجودی و «ماده داشتن» آن و ذاتی بودن «استعداد و قوه و امکان برای این ماده» می داند که دائماً به سوی فعلیت و کمال جدیدی در حرکت است و از طرف دیگر این تضادها را دارای برکات و حکمت ها و آثار مثبت می داند؛ ازجمله زمینه سازی برای ظهور اختیار انسان، امکان شناخت بهتر اشیا، نمایان ساختن و معنی دار کردن خیرات و زیبایی ها، تکمیل نفوس اولیای الهی و نهفتگی سعادت در دل گرفتاری ها. پس تقابلات عالم در نگاه سطحی شر تلقی می شود و در نگاهی عمیق تر آخرت گرایانه و خیر و مطلوب است.
تحلیل ادخال خداشناسی در امور عامه به وسیله تبیین عرض ذات، از دیدگاه محمدرضا مظفر و مرتضی مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۵)
153 - 168
پیشینه تقسیم بندی علوم به یونان باستان برمی گردد. از حکمای یونانی می توان از ارسطو نام برد که برخی او را نخستین کسی می دانند که توانست علوم را تقسیم و طبقه بندی کند. او حکمت را به نظری و عملی، و حکمت نظری را به ریاضیات، طبیعیات، امور عامه، و الهیات تقسیم کرد و حکمت عملی را شامل سه بخش قرار داد: سیاست منزل، سیاست مُدُن، اخلاق. فلاسفه و حکمای مسلمان حکمت نظری را به سه بخش تقسیم نمودند؛ از نظر آنان الهیات علم مستقلی نیست و جزو امور عامه است. توجیه و تبیین این تقسیم بندیِ حکما با توجه به ملاک قرار دادن موضوع در تمایز و تقسیم بندی تأمل برانگیز است. مهم ترین قید در تبیین موضوع «عرض ذاتی» است. در این تحقیق، به روش توصیفی تحلیلی ضمن بیان نظرات محمدرضا مظفر و مرتضی مطهری درمورد عرض ذاتی، به لوازم این نظر نیز اشاره شده است. نتایج پژوهش از این قرار است که با نگاه محمدرضا مظفر به عرض ذاتی تمام علوم فلسفی خواهند بود، ولی با نگاه مرتضی مطهری چنین اشکالی وارد نخواهد بود و همه گزاره های علوم در جای مناسب خود قرار خواهند گرفت.
نظریه اجتماعی قضا و قدر از دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تأثیرگذار می دانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، تاریخ جهان است. نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر، بیشتر تاریخی- فلسفی است و بازه زمانی آن، تاریخ بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، بیشتر تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی است. هر دو معتقدند فهم مستشرقین از قضا و قدر نادرست است. اما اسدآبادی این فهم نادرست را مغرضانه و هدفمند و مطهری غیرمغرضانه و ناشی از اطلاعات اندک مشترقین و تأکید بیش از حد بر آیات قرآن بدون در نظر گرفتن آرا و اندیشه های پیامبر و امامان می داند. هر دو معتقدند که چگونگی فهم قضا و قدر بر پیشرفت و انحطاط کشورهای مسلمان مؤثر است و در حال حاضر، فهم نادرست از قضا و قدر در کشورهای مسلمان موجب خمودگی و سستی و مانع پیشرفت آن ها است.
رویکردی اجتماعی به مبادی عرفانی نظریه فطرت با تأکید بر اندیشۀ عالمه طباطبایی (ره) و استاد مطهری (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه فطرت در اندیشه متفکرین مسلمان همواره مورد توجه بوده است؛ در این میان حکمت متعالیه با توجه به طرح قرآن برهان عرفان، وجوه متفاونی بدان بخشیده است که منجربه استحکام در مفصلبندیِ نظریه مذکور شده است. در بین حُکمای صدرایی، علامه طباطبائی (ره) و استاد مطهری (ره) نظریه فطرت را نه تنها در ثمرات فعلی و فکری، بلکه مبتنی بر ظرفیتهای عرفانی حکمت متعالیه مورد تحلیل قرار دادند. بدین معنا فطرت به لحاظ وجودی یکی از وجوه حقیقت محمدیه(ص) می باشد که خداوند آن را در نفوس جهت تکوین صبغه الهی قرار داده است؛ طبق تقریر علامه و مطهری، به واسطه فطرت، شوق و عشق به کمال مطلق و مطلق کمال در ذات موجودات نهاده شده است. انسان به واسطه قوه ناطقه، بالاترین مرتبه از فطرت را داراست تا حدی که می تواند با فطرت خویش به درجه اتحاد با حقیقت محمدیه(ص) نائل شود. از سوی دیگر فطرت، نقش وجودی در فعل و فکرِ انسان و جامعه نیز دارد؛ چه اینکه هر کنش انسانی و اجتماعی مقرون به شوق به کمالات می باشد که در حاشیه فطرت پا به عرصه جهان اجتماعی نهاده و زیست جهان را شکل می دهد. پرسش مقاله این است که علامه و استاد مطهری با توجه به ظرفیتهای نظریِ حکمت متعالیه چگونه نسبت مبادی وجودشناختی فطرت را با ثمرات اجتماعی آن پیوند زده اند؟ در این نوشتار از روش شناسی بنیادین استفاده شده است؛ بنابراین مبنای نظری نوشتار متکی بر نظریه فطرت در حکمت متعالیه و چارچوب روشی آن، مبتنی بر روش شناسی اجتهاد متوسط است که در پی یافتن مسیر تحلیلی علامه و استاد مطهری پیرامون سؤال فوق می باشد.
جایگاه مفهوم فطرت در منازعات دینی-اجتماعی دوره پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم فطرت پیش از دوران پهلویِ دوم، در کتاب ها و روزنامه های مذهبی، بسیار به ندرت به کار رفته است. اما بعد از شهریور 1320 و آغاز سلطنت محمدرضا شاه، استفاده از این مفهوم و نظریه پردازی درباره آن، در مجلات و روزنامه هایی که نشر و تبلیغِ مسائل دینی را هدفِ خود قرار داده بودند، افزایش می یابد. فطرت، رفته رفته از سویی، به مفهومی کلیدی برای دفاع از دین در برابر مارکسیست ها یا دیگر منتقدانِ دین تبدیل می شود و از سوی دیگر، برای نقدِ دین داریِ متحجرانه و خرافی به کار می رود. بدین ترتیب، فطرت به چنان ابزار مهمی برای مبارزات دینی-اجتماعی مبدل می شود که در آستانه انقلاب اسلامی، استاد مرتضی مطهری آن را «ام المسائل» دین اسلام می نامد. اما پس از انقلاب اسلامی، این موج فروکش کرده و با بلاموضوع شدنِ کارکردهای این مفهوم در دوره پیش از انقلاب، بار دیگر به حاشیه رانده می شود. این مقاله کارکردهای اجتماعی فطرت در دوره پهلوی دوم را بررسی می کند.
بررسی تطبیقی معرفت شناسی پیر بوردیو و مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی معرفت شناسی از دیدگاه پیر بوردیو و استاد مرتضی مطهری اختصاص دارد. این دو اندیشمند با توجه به پیشینه و زمینه های فکری خود، هر یک با نگاهی خاص به مسئله شناخت نگریسته اند؛ یکی با بینشی فلسفی اسلامی و دیگری از لحاظ جامعه شناختی غربی؛ چنانکه در جای جای تفکرات آنان می-توان تفاوت شناخت شناسی اسلامی از شناخت شناسی غربی را مشاهده نمود. از دیدگاه بوردیو، "عمل" بین ساختارهای عینی جامعه و ساختارهای ذهنی کنشگران وساطت می کند چرا که عمل خود شکل اصلی شناخت است. در مقابل، استاد مطهری از جامعه و فطرت، به عنوان منابع بیرونی و درونی معرفت یاد می کند که در یک ارتباط ارگانیکی حقیقی، سبب تولید و دگرگونی معرفت می شوند. در این راستا، در مقاله حاضر برآنیم تا با بررسی تطبیقی آراء هر دو متفکر به اشتراکات و تفاوت های تفکراتش پی برده و مسئله شناخت و معرفت را از دیدگاه آنان بررسی و تدقیق کنیم.
مقایسه مفهوم، ابعاد و حدود آزادی در اندیشه مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواجه ایرانیان با مفهوم آزادی به دوران مشروطه باز می گردد، اما تامل فلسفی در باب آن پدیده ای متاخرتر است. مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش رو از جمله متفکرانی هستند که درگیری فکری عمیق تری با پدیده آزادی داشته اند. نحوه مواجهه این دو متفکر با آزادی چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ و به صورت خاص مطهری و سروش چه تعریفی از آزادی به دست می دهند؟ از منظر این دو متفکر، ابعاد و حدود آزادی کدام ها هستند؟ یافته های این مقاله حاکی از آن است که مطهری با مفروضات الهیاتی با پدیده آزادی مواجه می شود، از همین رو آزادی را به معنای وجود اختیار و اراده آزاد در انسان می داند که لازمه تعالی معنوی وی می باشد. در حالی که سروش با مفروضات علمانی مدرن (و به صورت خاص روش شناسی پوزیتیویستی و هستی شناسی پلورالیستی) با آزادی مواجه می گردد، در نتیجه آزادی را بالاترین ارزش انسانی برمی شمرد. در عین حال هر دو متفکر تحت تاثیر باورهای اسلام و عرفانی دو بعد برای آزادی (درونی و بیرونی) قائل می شوند. البته مطهری بیشتر بر آزادی درونی و سروش بیشتر بر آزادی بیرونی تاکید دارند. ضمن این که هر دو متفکر شریعت و اخلاق را خطوط قرمز (حدود) آزادی می دانند. روش این مقاله مقایسه ای است.
واکاوی کیفی جایگاه ساختاری مردم به مثابه سوژه سیاسی-اسلامی در جامعه انقلابی-اسلامی در چشم انداز فکری استاد مطهری (پرابلماتیک شدن سوژه و جامعه انقلابی در دستگاه نظری استاد مطهری مطهری)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پاسخ به این سوال است که استاد مطهری در صورت بندی اندیشه خود پیرامون انقلاب و جمهوری اسلامی، چه دلالت های تشریحی و ضمنی، از مفهوم انسان به مثابه سوژه سیاسی- اسلامی ارائه کرده است؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که استاد مطهری با تحلیلی مقایسه ای و به گونه ای نظام مند، صورت بندی بدیعی از انسان ارائه کرده است. به طوری که با تحلیل مقایسه ای، محتوای فلسفه سیاسی و انسان شناسی دینی را در کالبد مفهوم سوژه پیاده کرده که بنیان آن براساس ساخت عقلانیت دینی معنویت محور است.
روایت دینی از ادبیات در تقابل با ماتریالیسم (با تکیه بر آرای مرتضی مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
205-230
حوزه های تخصصی:
جعفر فسایی* نجمه دری** چکیده ماتریالیسم در معنای هگلی- مارکسی آن، از بدو مطرح شدن در ایران واکنش های بی سابقه ای به ویژه در میان روحانیت برانگیخت. مرتضی مطهری ازجمله نخستین افرادی بود که با درک اهمیت و حساسیت این مفهوم و تبعات ناشی از آن در فضای فکری جامعه، ضرورت مسلّم توجه بدان را دریافت، به نحوی که توانست در تقابل و جبهه گیری در برابر آن، بخشی از جامعه و به خصوص روحانیت را به اجماع نسبی برساند. اینکه در این کارزار، نقش و عملکرد میراث ادبیات فارسی به چه نحو و با چه کیفیتی بوده است، پرسش اصلی و مهم پژوهش حاضر است. برای رسیدن به پاسخ این پرسش، مجموعه آثار مرتضی مطهری را از این منظر خاص، موردتحلیل و بررسی محتوایی قرار داده ایم. نتایج حاصل از دریافت و تشریح این آثار نشان می دهد که ادبیات در کارزار الهیات و ماتریالیسم یا جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی، به مثابه ی ابزاری کارآمد و مؤثر، ایفای نقش کرده است. حافظ شیرازی، مولاناجلال الدین بلخی، حکیم خیام نیشابوری و سعدی شیرازی ازجمله برجسته ترین چهره های ادب فارسی و فرهنگ ایرانی هستند که در این نزاع تعیین کننده یعنی تقابل میان جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی فراخوانده شده و هریک نقش مشخصی را ایفا کرده اند. بر این اساس مطهری خوانشی غیرمادی را از شعر و اندیشه ی حافظ ارائه داده و درحقیقت این خوانش عکس العملی در برابر مفسّران ماتریالیست با محوریت احمد شاملو بوده است. ازطرفی در آثار مطهری، شعر و اندیشه ی مولانا و سعدی نیز درجهت بسط و تقویت ایده ی الهی یا جهان بینی توحیدی، به منظور تضعیف هرچه بیشتر گفتمان های ماتریالیستی به کار رفته است. درنهایت مطهری خیام نیشابوری را در یک فرمول ماتریالیستی می نهد و از رهگذر شعر و اندیشه ی او، تقابل با ماتریالیسم را دنبال می کند. حاصل جمع این آرا، بخشی از عملکرد ادبیات فارسی در مناسبات اجتماعی و سیاسی معاصر را نمایان می کند. * دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی jfasaei@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس ndorri@modares.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 3/7/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 24/12/1400
ارزیابی فرآیند ترجمه عربی واژگان کتاب «امامت و رهبری» با تکیه بر نظریه لادمیرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معمولاً تفاوت ساختاری زبان ها، مترجم را در ترجمه دقیق واژگان و انتقال درست مفهوم به زبان مقصد با چالش هایی مواجه می کند. این امر باعث پیدایش نظریه های زبانی متعددی شده است. ژان رنه لادمیرال، نظریه پرداز فرانسوی، برای ترجمه واژگان و انتقال محتوا، مؤلفه هایی را پیشنهاد داده که برای مترجم در فرایند انتقال معنا و ایجاد تعادل بین واژگان متن مقصدیا متن مبدأ راهگشا است. در این نوشتار، عملکرد جواد علی کسار در ترجمه عربی واژگان کتاب «امامت و رهبری» اثر مرتضی مطهری با تکیه بر الگوی ژان رنه لادمیرال و بر اساس روش توصیفی- تحلیلی ارزیابی شده است. ترجمه کسار با الگوی لادمیرال انطباق بیشتری دارد؛ زیرا مترجم مانند لادمیرال کوشیده است که معنای ضمنی واژگان را به هر روشی به زبان مقصد انتقال دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد مترجم به انتقال لایه های معنایی واژگان اهتمام ورزیده و کمتر به معنای اولیه واژگان بسنده نموده است. او سعی کرده که معنای ضمنی واژگان را از طریق قضایایی مانند انتخاب مترجم، ابهام زدایی، تفسیر حداقلی، افزوده سازی انتقال دهد و توانسته ترجمه قابل فهم و خوانایی را تولید نماید. در بسیاری از موارد به خاطر فرهنگ دینی مشترک بین دو زبان، واژگان به صورت وا م گیری انتقال یافته است. گاهی نیز به دلیل حذف نابجای واژگان و معادل گزینی نامناسب مترجم نتوانسته محتوای پیام را برای مخاطبان بازآفرینی کند و از این رو بازبینی و ویرایش مجدد را می طلبد.
رَه یافتی آینده نگرانه به فلسفه دین، از رهگذرِ بررسیِ نسبت عقل و ایمان، با رویکرد انتقادی-تطبیق گرایانه در آراء آلوین پلانتینگا و مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه دین دانشی است که به بررسی مسائل مختلف دین می پردازد. تا کنون آینده دین، بعنوان یک مسئله جدید در این دانش، مورد توجه چندانی نبوده است. از طرفی بررسی این حوزه جدید(آینده دین) یک مطالعه بینارشته ای میان فلسفه دین و آینده پژوهی است. مسئله اصلی این پژوهش این است که فلسفه دین در نگاه دو اندیشمند اسلامی و غربی با توجه به نگاه آنان به رابطه عقل و ایمان، درآینده چگونه می تواند پاسخگوی پرسش های اساسی از دین باشد، برای این منظور نگاهی تطبیقی-انتقادی بین نگاه مطهری و پلانتینگا را در پیش گرفتیم. روش پژوهش با رجوع به آثار ایشان و منابع علمی و پژوهشی معتبر می باشد. سپس با روش تحلیل اسناد، به دلیل پرداختن آن به رابطه ها و واکاوی علت ها، به صورت عقلی به تطبیق دیدگاه های پلانتینگا و مطهری پرداخته و به نقد و بررسی آنها می پردازیم. نتایج حاصله از این پژوهش چنین است که هر دو اندیشمند در نظام فکری خود ضعف هایی را دارا هستند و نشان دادیم از هم اکنون سوالاتی جدی درباره ملاک حقانیت دین مطرح است و در آینده بیشتر خواهد بود، که راه حل در گروِ: 1- طرح مسائل اساسی و تلاش برای پاسخ به آنها، 2- معقولیت باور، 3- به سوی الاهیات دیالوگی و4- اصالت دادن به فاعل شناسا؛ می باشد.
شرایط و موانع پذیرش دعوت مربی، و راهکارهای تحصیل و اجتناب از آن ها در اندیشه شهید مطهری؛ براساس آیات قرآن
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی شرایط و موانع پذیرش دعوت مربی توسط متربی، و ارائه راهکارهایی در جهت تحصیل شرایط و اجتناب از موانع دعوت مربی است. روش پژوهش کیفی تحلیلی می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در اندیشه شهید مطهری شرایط پذیرش دعوت مربی، پاک بودن، زنده بودن به حیات فطری، و احساس مسئولیت داشتن متربی بوده و موانع عدم پذیرش آن شامل اثم قلب، زنگار قلب، مختوم شدن دل، از بین رفتن چشم بصیرت، ناشنوا شدن گوش دل، تحریف کتاب نفس، پیروی از عادات پدران و... است. همچنین برخی از راهکارهایی که به دست متربی، برای تحصیل شرایط و اجتناب از موانع صورت می گیرند، عبارتند از: اکتساب متعادل ایمان و عبادت، و تنطیم محبت و نفرت. آشنایی با این شرایط و موانع در فرایند تربیت و راه های برون رفت از آن ها، کمک شایانی به مربی و متربی در تربیت صحیح و همه جانبه خواهد کرد. درنتیجه، یافته های این پژوهش می تواند در دوره های تربیت مربی مورد استفاده قرار گیرد، تا مربیان با آگاهی هرچه تمام تر از شرایط و موانع فرایند تربیت، به این مهم بپردازند.
ارزیابی انتقادی کنش گرایی ماکس وبر در مسئله سیر تطوّر دین بر اساس منظومه فکری مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
109 - 126
حوزه های تخصصی:
رویکرد ماکس وبر به عنوان یک جامعه شناس در دسته رویکردهای خُرد جامعه شناسی طبقه بندی شده و تببین او از پدیده های مختلف هم تبیینی عینی است. توجه به فرد و تبیین بر اساس در نظر گرفتن موقعیت فرد در جامعه، حتی در مسئله سیر تطوّر دین در جامعه نیز خود را نشان داده است. این مقاله که با هدف فهم انتقادات به دست آمده از دیدگاه شهید مطهری بر نظرات ماکس وبر در خصوص مسئله سیر تطوّر دین و به روش اکتشافی، توصیفی و انتقادی نگاشته شده است، به این ملاحظات دست یافته که دین پدیده ای با خاستگاه الحادی، بشری یا اجتماعی نیست تا در اثر تغییر و تحولات شرایط و زمان، نیاز به تطوّر و همسانی با شرایط داشته باشد. جامع بودن و تطابق دین با واقع، دو عنصر اساسی برای عدم احتیاج دین به تغییرات ماهوی است. همچنین ماهیت دین در گذر تاریخ تغییر نکرده تا دین نیاز به تکمیل داشته باشد. عناصر همه ادیان الهی، یکسان است و تغییری در این عناصر شکل نگرفته تا گمان تغییر، تحوّل و تطوّر در دین ایجاد شود. دیدگاه قرآن در خصوص سیر تطوّر دین، دیدگاهی یکپارچه است. یعنی این دین از بدو خلقت اولین انسان تا آخرین مخلوق توسط خداوند متعال با هدف ایجاد تضمین سعادت زندگی دنیوی و اخروی با انسان و جامعه انسانی همراه شده و چون هدف یکسان است، دین نیز جامع این هدف از ابتدا تاکنون بوده است.
ترسیم وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی از منظر مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
99 - 115
حوزه های تخصصی:
مسئله ترسیم وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی از منظر مرتضی مطهری که آثارش از نظر صحّت و غناى محتوا مورد تأیید امامین انقلاب اسلامی بوده است، ضروری است. به همین منظور مقاله حاضر تلاش دارد بر اساس چهارچوب نظری اسپریگنز شاخصه های وضعیت آرمانی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی بر اساس دیدگاه مرتضی مطهری را بررسی نماید. به این منظور و با روش تفسیر متن به متن به عنوان روش عملیاتی، سطوح و مراتب مختلف انسان ها در سه دسته (مقرّبین، اصحاب الیمین و مکذّبین) تبیین شد. بر اساس این تقسیم بندی، مهم ترین بحران در مسیر عبودیت، فاجر و مکذب شدن انسان است و دلایل بحران در مسیر عبودیت عبارت اند از: خواسته های صِرف مادی و تکذیب معاد و آخرت. تصویر مطلوب و آرمانی انسان در مسیر عبودیت زمانی رخ می دهد که انسان به مرتبه و مقام ابرار و سپس مقربین برسد. راه حل برطرف کردن این مسائل در شکل گیری حکومت اسلامی به عنوان نهاد و تقویت جایگاه علما و نوابغ به عنوان افراد تأثیرگذار در جامعه، است. هر علم مفید و نافع براى جامعه اسلامى با محوریت کتاب و سنت و اجتهاد، منابع الگوی حکومت اسلامی در مسیر عبودیت در حکومت اسلامی محسوب می شود. هدف غاییِ حکومت اسلامی در مسیر عبودیت، لزوم هماهنگى در رشد ارزش های انسانى و رساندن انسان به کمال الهی است. ابعادی که حکومت اسلامی می تواند جهت رسیدن به هدف مذکور فعالیت کند عبارت اند از: بُعد معرفتی، معنوی و احکام.
حجاب زن؛ کشاکش آرای مرتضی مطهری و قاسم امین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
265 - 286
حوزه های تخصصی:
قاسم امین مصری از روشنفکرانی بود که با دو اثر تألیفی خود، منشأ تغییرات اجتماعی بسیاری در مصر و دیگر کشورهای اسلامی شد. هدف این پژوهش، کشف دیدگاه امین درمورد حجاب و حضور زن در جامعه و مقایسه این موارد با اندیشه مرتضی مطهری است. نظرات او در تقابل کامل با اندیشه مطهری در مسئله حجاب و حضور زن در اجتماع است. حجاب زنان شرقی را عامل پسرفت شرقیان می داند و معتقد است بی حجابی زنان غربی، عامل پیشرفت غربیان است. همچنین حجاب را عامل تحریک شهوت می داند. برای زنان چهار دوره تاریخی قائل است تا به رهایی کامل برسند. قاسم امین حجاب را زندان زن می داند. از دیدگاه او، حجاب مخصوص زنان پیامبر است. تمامی دیدگاه های مذکور توسط آثار مرتضی مطهری مقابله و پاسخ داده شده است. تأثیرپذیری امین از مدرنیته غربی و جایگاهی که غربیان برای زن متصور بودند انکارناپذیر است. وی از دریچه توسعه جنسیتی با تأکید بر آموزش زنان استدلال هایش را مطرح می کند و تنها راه نجات و رهایی را درآمیختن با تمدن غرب و رفع کامل حجاب می داند. در پژوهش پیش رو از روش مطالعه تطبیقی انتقادی استفاده شده است که به صورت کلی، این روش در چند محور انجام می پذیرد و درصدد پاسخ به پرسش های خرد و کلان و کشف میزان تطبیق پذیری است، همچنین این پژوهش به دنبال پاسخگویی به میزان انطباق دیدگاه امین و مطهری در مسئله حجاب و حضور زن در اجتماع، و کشف میزان تطبیق پذیری دیدگاه های امین بر مطهری در مسائل مورد نظر است.