
مقالات
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبش هایی برابری جویانه در تاریخ ایران جنبش انقلابی مزدک نام دارد. این جنبش به رهبری مزدک نامی در دوره حکمرانی قباد از پادشاهان ساسانی به وقوع پیوسته است. در خصوص نوع نگاه به این جنبش، دو روایت متعارض شامل؛ تقبیح و لعن جنبش مزدک از یک طرف و احترام و تحسین جنبش او از طرف دیگر ارائه شده است، مدعای مقاله در پاسخ به چرایی این روایت ها، بر وجود پارادایم های متفاوت به عنوان دلیل این تعارض اشاره می کند. ازاین رو این پژوهش در پی آن است که با استفاده از روش تفسیری، با واکاوی پارادایم های حاکم بر هر کدام از این روایات، برداشت های متعارض از این جنبش را قابل فهم سازد. نتایج حکایت از این دارد بر روایتی که به تقبیح و نفرین جنبش مزدک می پردازند، پارادایم نظری «شاه-رعیت» با فرض مشروعیت سیستم پادشاهی و نظام کاستی و طبیعی بودن جایگاه منفعل مردم در مقابل نظام سیاسی، حاکم است و پارادایم «شهروندی- دولت» که در آن مردم از حقوق کاملی برای اعتراض، مشارکت و بیان خواسته هایشان حتی به شکل براندازانه در مقابل دولت برخوردارند، عامل احترام و تحسین جنبش مزدک به شمار می رود.
فلسفه اوبونتو و کرامت انسانی مبنای استراتژی کلان آفریقای جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی بنیان های ایده محور استراتژی کلان کشورها، از کلیدی ترین متغیرهای فهم جهت گیری های کلان آنها در مناسبات بین المللی است. بر این اساس ارزیابی بنیان ایده محور استراتژی کلان آفریقای جنوبی به عنوان یکی از بازیگران نوظهور و اثرگذار جهانی مسئله پژوهش حاضر است. شناخت و تبیین این ایده و یافتن مصادیقی از اثرگذاری آن بر کنش استراتژیک آفریقای جنوبی در سه حوزه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی (حکمرانی جهانی) در عرصه بین المللی، محور پرسش اساسی پژوهش است. اینکه بنیان ایده محور استراتژی کلان آفریقای جنوبی چیست و چگونه بر کنش استراتژیک این کشور در مناسبات بین المللی اثرگذار است. در پاسخ نگارندگان استدلال می کنند که ایده مرکزی استراتژی کلان آفریقای جنوبی، ارزش مترقی «حفظ کرامت انسانی» است که از فلسفه اوبونتو استخراج شده و در استراتژی ها، سیاست ها و کنش های سه گانه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی (حکمرانی جهانی) آفریقای جنوبی، در عرصه بین الملل نمود عملی یافته است. یافته ها نشان می دهد که آفریقای جنوبی کرامت انسانی را ایده اساسی کنش استراتژیک خود در چهار سطح ملی، منطقه ای، قاره ای و بین المللی بازنمایی کرده و از این مسیر هم منافع ملی خود را پیگیری کرده و هم خود را نماینده آفریقا و جنوب جهانی به تصویر کشیده است. وجهه و تصویری که یک زمینه احترام و اعتبار این کشور در سطح جهانی را موجب شده است و می تواند درس آموزه ای مهم برای سایر کشورهای مدعی رسالت فراملی باشد. این پژوهش در دسته پژوهش های کیفی با روشی توصیفی- تبیینی است که با بهره گیری از منابع اینترنتی و کتابخانه ای به نگارش در آمده است.
مناسبات سیاستی – امنیتی ایران و پاکستان در جنوب غرب آسیا؛ دلایل و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از پانزده همسایه ارضی و دریایی، حوزه بزرگی از همسایگان متفاوت با توانایی های مختلف را در کنار خود دارد و می توان آن را در این چارچوب فکری گنجاند که همسایگان در سیاست های راهبردی آن تأثیرگذارند و در بین همسایگان موجود در اطراف ایران، روابط این کشور با پاکستان همواره حول محور امنیت و منافع راهبردی مربوطه می چرخد و تعامل سیاسی و اقتصادی بین دو کشور همواره زیر سایه این پارادایم امنیتی پیش رفته است. ازاین رو هدف پژوهش حاضر تبیین ابعاد و مؤلفه های سیاسی و امنیتی روابط آونگی ایران و پاکستان و چگونگی تأمین منافع و امنیت ملی ایران در تحولات جنوب غرب آسیاست.روش پژوهش: بر اساس رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش روندپژوهی و نمونه پژوهی به عنوان روش های پژوهش کیفی است و در جمع آوری اطلاعات از منابع اسنادی - کتابخانه ای و تارنماهای معتبر فضای مجازی استفاده شده است.یافته ها: این پژوهش بر این پایه استوار است که روابط ایران و پاکستان همواره صحنه رقابت و همکاری در جنوب غرب آسیا بوده است و در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران، حاکم شدن گفتمان اسلام سیاسی و افزایش تأثیر آن بر جامعه پاکستان طی چند دهه اخیر به تبع مسائلی که به طور معمول ایدئولوژیک و امنیتی است، دو کشور دوست و همسایه چنانکه شایسته است نتوانستند مناسبات قابل قبولی داشته باشند. ازاین رو با توجه به این مسئله سؤال اصلی پژوهش این است که چه عواملی پس از انقلاب اسلامی سبب افزایش اختلاف و رقابت میان ایران و پاکستان شده است؟ فرضیه درنظرگرفته شده بیانگر آن است که مهم ترین عامل در ماهیت رقابت جویانه ایران و پاکستان شرایط امنیتی و سیاسی برگرفته از محیط ناسازگار و چالش برانگیز همسایگی و رقابت های ژئوپلیتیکی دو کشور در منطقه ی آسیای جنوب غربی است که در یافته های پژوهش به چالش ها و رقابت های ناسازگار ژئوپلیتیکی بین تهران و اسلام آباد، مسائل ایدئولوژیکی، قومیتی، مرزی و عامل هند- عربستان اشاره می شود.نتیجه گیری: بر اساس داده های موجود و فرض پژوهش مشکل هسته اصلی روابط پاکستان و ایران فقدان روابط سیاسی و تعامل اقتصادی بین دو کشور است که بتواند نگرانی های امنیت ملی و ارتباط فرقه ای بین دو طرف را برطرف کند. بنابراین شاید بازنگری احتمالی در چشم انداز راهبردی و همسویی پاکستان در منطقه و نیز تحول در روابط رقابتی ایران با چین- هند و عربستان، آینده روابط دوجانبه را تغییر دهد. البته در این بحث باید همکاری بین رهبران سیاسی و نظامی در این موضوع را نیز در نظر داشته باشیم. در نتیجه معادلات امنیتی و سیاسی دو کشور منوط به تغییرات اساسی در مباحث مذکور است؛ مباحثی که نشان دهنده لزوم تغییر در بخش های داخلی و منطقه ای است.
نئوپریبندالیسم و معمای توسعه: درآمدی نظری بر اقتصاد سیاسی تعلیق توسعه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درحالی که پرسش از نحوه و امکان توسعه در ایران همچنان یکی از اصلی ترین مسائلی است که اذهان محققان حوزه های مختلف علوم سیاسی و اجتماعی را در ایران به خود مشغول کرده، یافتن پاسخی مناسب هنوز محقق نشده است. این مقاله کوششی برای فهم مسئله توسعه نیافتگی در ایران پس از انقلاب از چشم انداز جدیدی است که تاکنون بدان پرداخته نشده است. نویسنده با الهام از ایده پریبندالیسم «ماکس وبر»، جامعه شناس آلمانی که در آثار «ریچارد جوزف» سیاست شناس آفریقایی-آمریکایی تداوم یافته است، نظریه نئوپریبندالیسم را برای فهم و توضیح دلایل توسعه نیافتگی ایران پیشنهاد می کند. نئوپریبندالیسم که به معنای تخصیص منابع عمومی به منافع خصوصی نخبگان سیاسی-اقتصادی است، شکل پیچیده تر، مبسوط و پیشرفته تر پریبندالیسم است که به نظر می رسد در ایران به شکلی نظام مند، نهادینه شده و قانونی از طریق سازوکاری مبتنی بر سه گانه «بانکوکراسی»، «جامعه بازار غیررقابتی» و «حقوق غیراستحقاقی قانونی شده» عمل می کند. این سازوکار از شکل گیری دولت توسعه خواه جلوگیری می کند و به بازتولید تعلیق توسعه در ایران منجر می شود.
هویت اندیشان دینی و تصور از رابطه اسلام و ملیت در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده ایم تا نسبت «دین و ملیت» را که در زمره مهم ترین مسائل هویت ایرانی و اسلامی است، مورد تأمل نظری قرار دهیم؛ بدیهی است که اهمیت این موضوع و ترسیم قلمرو و ماهیت دین و ملیت در پرتو گفتمان تجدد از طرفی و گفتمان سنت گرا- مذهبی جمهوری اسلامی از طرف دیگر دوچندان شده است. در چرایی گزینش هویت اندیشان این مقاله باور نویسنده آن بوده که کسانی مورد توجه قرار گیرند که در کلیت آثار آنها آشنایی مطلوبی با سنت اسلامی وجود داشته باشد و ازاین رو نامیدن آنها به عنوان دین شناس خالی از اشکالی باشد و اگر ایده های آنها را درباره ملیت به اعتباری روایت مذهب یا اسلام بدانیم، به خطا نرفته ایم. ایده اصلی (فرضیه) تحقیق این است که در بین هویت اندیشان دینی مواجهه یکسانی با مسئله ملیت و ملی گرایی وجود ندارد و گستره ای از مواضع از رد و انکار مطلق تا پذیرش اعتباری ملیت در عصر غیبت قابل شناسایی است. در ادامه نخست به تأملی در زمینه رابطه مذهب و ناسیونالیسم یا ملت باوری مدرن خواهیم پرداخت و سپس به رابطه اسلام و ملیت اشاره خواهیم کرد و در ادامه به تحلیلی از هویت اندیشان دینی چند دهه گذشته و روایت آنها در خصوص مسئله هویت ملی، مرز و نسبت اسلام و ملیت خواهیم پرداخت.
پویش محیطی و راهبردهای سیاست خارجی: قدرت های متوسط سیستم بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصولاً با توجه به وقوع تحولات بنیادین در قواعد اصلی سیستم بین الملل، که ویژگی متغیر و شناور بودن پدیده ها به عنوان یک الزام و ضرورت سیاستگذاری، پیش روی استراتژیست ها و نظریه پردازان بین المللی قرار داده است، فرایند سیاستگذاری بسیار دشوار شده است. پیش بینی ناپذیر بودن پدیده های سیستمی، وقوع تکانه های شدید بنیادین در سیستم های پیچیده، تأثیرپذیری شدید عناصر سیستمی از قواعد به ظاهر فرعی فرایندها و جریانات سیستمی، منجر به ناکارآمد شدن فرایند کنترل بر سیستم پیچیده بین الملل شده است. از سوی دیگر، ویژگی تکاملی بودن سیستم بین الملل، قواعد رفتاری سیستم های پیچیده را بر پدیده های بین الملل تحمیل کرده است که هرچند کنترل آن به خصوص با توجه به اصول حاکم بر سیستم های کلاسیک بسیار سخت و دشوار است، اما مدیریت آنها در صورت توجه صحیح به فرایندهای پدیده های سیستمی چندان دشوار نمی نماید. در اینجا این سؤال طرح می شود که در وضعیت پیچیده بین الملل مهم ترین ابزار یاریگر راهبردهای بازیگران به ویژه بازیگران متوسط سلسله مراتب قدرت چیست؟ در پاسخ به پرسش پژوهش این فرضیه طرح می شود که پویش محیطی ابزار بسیار مهم فهم جریان وقایع و روندها در سیستم پیچیده بین الملل است که بازیگران متوسط به پایین سلسله مراتب قدرت در ترسیم راهبردهای خود برای فهم واقعیت های محیطی و انطباق خواسته ها با واقعیت ها از آن بهره می برند. یافته های پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش کیفی و مطالعه موردی بیانگر این است که پویش محیطی، انعطاف پذیری را به عنوان یک اصل اساسی بر سیاست ها و راهبردهای بازیگران به ویژه بازیگران متوسط به پایین سلسله مراتب قدرت تحمیل می کند.
وفاق و اجماع در ایران: چالش ها و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعات مطرح در فضای سیاسی کنونی ایران به عنوان یک جامعه چندفرهنگی موضوع وفاق و اجماع است. علاوه بر پیامد و نقش جهانی شدن، ویژگی های فرهنگ سیاسی نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران همراه با حاکم بودن سیاست حذفی بر رفتار نخبگان سیاسی در ایران اهمیت موضوع را برای جامعه ایران به دلیل چالش های فراروی سیاستگذاری دوچندان کرده است. اجماع به معنای وفاداری به ارزش های مشترک در میان افراد یک جامعه است. در هر جامعه اجماع در سه سطح مطرح است؛ اول میان مردم، دوم میان دولت و مردم و سوم میان نخبگان سیاسی حاکمیت. وفاق در جامعه کنونی ایران در هر سه سطح با چالش مواجه است. پرسش اصلی این پژوهش علل نبود اجماع در جامعه ایران در هر سه سطح است. فرضیه پژوهش مهم ترین عامل را در فرهنگ سیاسی نخبگان، ماهیت نیروهای اجتماعی و سیاسی و پیچیدگی ساخت قدرت سیاسی در ایران می داند. روش پژوهش کیفی با هدف تبیین رابطه دو متغیر اجماع و نقش فرهنگ سیاسی در ایجاد چالش های فراروی آن است. روش جمع آوری داده ها اسنادی با استفاده از ابزار کتابخانه ای است. چارچوب نظری تلفیقی از دیدگاه های چلبی و بشیریه است؛ بدین معنا ابتدا مفهوم وفاق و سطوح آن از دیدگاه چلبی توضیح و سپس با استناد به نظرهای آقای بشیریه مفهوم و راهکار وفاق در میان نخبگان سیاسی تشریح شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ماهیت ساخت قدرت همراه با فرهنگ سیاسی حاکم بر رفتار سیاسی نخبگان حاکمیتی و ویژگی های نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران وفاق همگانی را با چالش هایی مواجه کرده است.
شکست و موفقیت دولت های تجدیدنظرطلب: مطالعه مقایسه ای روسیه (1853) و پروس (1862)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مورد توجه در رویکرد واقع گرایی به روابط بین الملل ظهور قدرت های تجدیدنظرطلب است، زیرا صورت بندی های متفاوت از نظم بین المللی در طول تاریخ در مواردی حاصل کشاکش قدرت های تجدیدنظرطلب و حافظ وضع موجود بوده است. از آنجا که کانون توجه واقع گرایان نظم و ثبات بین المللی است، نگاه آنها به قدرت های تجدیدنظرطلب نیز به طور معمول منفی است و فرجام این دولت ها را نیز شکست در برابر قدرت های حافظ وضع موجود می دانند. حال آنکه در طول تاریخ قدرت های تجدیدنظرطلبی بوده اند که هم اهداف و خواسته های خود را محقق کردند و هم سبب واژگونی نظم بین المللی به عنوان مجموعه قواعد و ترتیبات هدایتگر تعاملات دولت ها نشده اند. تبیین موفقیت برخی از دولت های تجدیدنظرطلب در رسیدن به اهداف و خواسته های خود، خلأیی نظری در واقع گرایی است که این پژوهش می کوشد بر اساس یافته های یک مطالعه تاریخی مقایسه ای گامی در جهت پر کردن آن بردارد، زیرا مطالعه ای تاریخی که تفاوت های میان قدرت های تجدیدنظرطلب موفق و ناموفق را نشان دهد، می تواند ما را در رسیدن به تبیینی از شکست و موفقیت این دولت ها یاری کند. بر همین اساس، در این تحقیق با اتکا بر چارچوب نظریه واقع گرایی نوکلاسیک، انتخاب دو مورد ناموفق (روسیه) و موفق (پروس) در نیمه دوم سده نوزدهم و با استفاده از روش مقایسه ای نشان داده می شود که چگونه زمینه ها و متغیرهای بین المللی و داخلی دولت های تجدیدنظرطلب می تواند به تفاوت در نتایج حاصل از تلاش های آنها منجر شود.