مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
شعر عرفانی
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد تحلیل گران گفتمان انتقادی، متون، منعکس کننده تاریخ، روابط و ساختارهای اجتماعی، ایدئولوژی و کارکرد قدرت هستند و ازاین رو می توانند زمینه ای مناسب در مطالعات تحلیل گفتمان و نقد زبان شناختی باشند. اشعار عرفانی عصر صفوی، از چنین منظری، دلالت های ضمنی مهمی دارند و بخشی از واقعیات آن عصر را آینگی می کنند. بسامد بالای عناصر شیعی (نشانه ای از التقاط تشیع و تصوف)، حضور بالای نهاد در جملات (نشانه ای از بی پروایی شاعران در بیان ما فی الضمیرشان که خود معلول پیوند ایشان با مرکز قدرت است)، فراوانی جملات معلوم و بلند (نشانه ای از اطمینان گویندگان به گزاره های طرح شده) و... بخشی از این دلالت های ضمنی است. از سوی دیگر حواله دادن برخی کاستی ها به مردم عصر و زهاد و واعظان یا قضای ایزدی، نشان می دهد که این گویندگان یا هم چنان زیر سیطره نگاه غالب و سنت های ادبی و عرفانی هستند یا به اقتضای روابطی که با مرکز حکومت دارند نمی توانند انتقادات را مستقیماً به سران حکومت و بدنه اصلی آن متوجه بکنند.
مرگ و بی مرگی در شعر حماسی و عرفانی
حوزه های تخصصی:
شعر غنایی و عرفان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شعر غنایی که موضوع اصلی آن بیان عواطف و احساسات لطیف انسانی است همه غزل ها و غزلواره ها و منظومه های عاشقانه اعم از عرفانی و غیر عرفانی را شامل می شود، از آنجا که بزرگترین بخش ادبیات غنایی را اشعار عرفانی تشکیل می دهد، در این مقاله بحث اصلی پیرامون شعر عاشقانه است و بدان دلیل که مهمترین نقش در شعر به طور عموم و شعر عرفانی به طور خاص بر عهده قوه خیال و تخیل است و حل بسیاری از غوامض اشعار عارفانه موکول به شناخت درست خیال و میدان عمل آن است در این بحث سخن ما درباره خیال و تخیل و مراتب و کارکرد آن در شعر عرفانی است و رویکرد اصلی به آراء و نظریات اهل عرفان درباره ماهیت و وظیفه خیال و گستره دامنه آن به عنوان عنصر اصلی آفرینش هنری بویژه شعر عرفانی است.
چهره ساقی در غزل شاعران عارف دوره قاجار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
واژه «ساقی» در متون عرفانی، از معنای اولیه خود فراتر رفته و به صورت یک اصطلاح به معنی فیض رساننده ای که سالکان راه معرفت را به دریافت و کشف رموز و حقایق عرفانی نائل می سازد، مورد استفاده قرار گرفته است. در این متون، ساقی در کنار دیگر اصطلاحات عرفانی همچون شراب، جام، مستی، باده، مطرب و... به کار گرفته شده تا عمیق ترین مباحث و احوال عرفانی را با پوشیده ترین شکل ممکن برای اهل معرفت بیان نماید. تبیین و تحلیل مفهوم ساقی، می تواند در فهم دقیق متون عرفانی نقش به سزایی داشته باشد. شعر عرفانی دوره قاجار، استمرار شعر عرفانی سبک عراقی است. در این دوره، گروهی از شاعران به سرودن اشعار عرفانی تمایل نشان داده و در این زمینه طبع آزمایی کردند. فروغی بسطامی، میرزاحبیب خراسانی و حکیم صفای اصفهانی، از جمله شاعران مشهور دوره قاجارند که در اشعار خود به مضامین عرفانی توجّه داشته اند. در دیوان این شاعران، اصطلاح ساقی به عنوان شخصیّتی اصلی و تأثیرگذار، درخور تأمّل است. در این پژوهش با بررسی واژه ساقی، به تحلیل این اصطلاح عرفانی در اشعار شاعران یاد شده پرداخته ایم که حاصل این پژوهش دست یافتن به جنبه های مختلف شخصیّت ساقی در نظرگاه این سه شاعر است. وجود معانی گوناگون همچون «معشوق الهی»، «پیر»، «ساقی دینی» و «ساقی باده پیما» برای اصطلاح ساقی در دیوان این شاعران؛ اهداف حضور ساقی در شعر عرفانی و تحلیل مباحثِ مرتبط با ساقی همچون طلب از ساقی، تأثیر باده ساقی، وصف ساقی و پیمان بستن با او، از جمله یافته های این پژوهش است که می توان به آن اشاره نمود.
تصویرهای توحیدی در حدیقه الحقیقه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۹۶-۷۵
حوزه های تخصصی:
آموزش مباحث توحیدی و تلاش برای تفهیم مفاهیم غامض معرفتی، همواره دغدغه اندیشمندان بوده است. علیرغم وجود بن مایه های مشترک در تعالیم توحیدی، دستیابی به مفاهیم و معانی غنی برای همگان میسر نیست و چه بسا در ادراک آن تناقض های بسیاری درگیرد. حدیقه الحقیقه و مثنوی از جمله متون تعلیمی هستند که از صور خیال فراوانی به سان تشبیه، استعاره، مجاز، تشخیص و کنایه در بیان مفاهیم توحیدی بهره برده اند. در این نوشتار سبک تعلیمی سنایی و مولانا در آموزش مفاهیم توحیدی و نحوه برخورداری این دو عارف از صورخیال، مورد بررسی قرار گرفته است. زبان توحیدی مثنوی و حدیقه الحقیقه گرچه زبانی تقریبا یکدست و واحد است، اما سنایی در طرح کلیات و در سطح عالی به بیان توحید پرداخته و مولانا بیشتر وارد جزییات مفاهیم توحیدی شده است. تصویرهای حدیقه الحقیقه بیشتردر محور افقی طراحی شده، اما در مثنوی مولانا، در محور عمودی نیز تصاویر بسیاری یافت می شوند. مولانا در مواردی از تصاویر ایجاد شده از نمادهای سنایی بهره برده و در بسیاری از موارد با نمادهایی کاملا ابتکاری به آموزش مفاهیم توحیدی پرداخته است. برخورداری از شکل ترسیمی حروف (سمبولیسم الفبایی) و تشبیه به حروف در هر دو اثر مشترک است.
بررسی نقش تمثیل در اعتراضات فردی- اجتماعی شکواییه های مثنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
سرشت آدمی با تمثیل و داستان پردازی سازگاری فطری دارد. از این رو یکی از روش های تعلیمی و بلاغی که در کتب آسمانی و به تبع آن کتب عرفانی از آن بهره گرفته شده، ارسال المثل است. زیرا بهره گیری مناسب از این شیوه سبب اثرگذاری بهتر می شود و از خشکی و ملال انگیزی تعلیم و موعظه می کاهد و به دنبال آن تأثیر ژرف-تر و عمیق تر در ذهن و ضمیر مخاطب می گذارد. اعتراض به نابسامانی های اخلاقی و اجتماعی جامعه یکی از موضوعات اخلاقی است که به مقتضای برخی بی عدالتی ها و تبعیض ها به صورت جدی پا به عرصه ادبیات گذاشت و از آنجا که بخشی از محتوای مثنوی مولوی به موضوع اعتراض، شِکوه و گلایه اختصاص داده شده است، مولوی کوشیده با بهره گیری از تمثیل اعتراض نابسامانی ها را پررنگ تر و برجسته تر سازد. در مقاله حاضر که با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است، بر اساس شیوه مطالعات کتابخانه ای به بررسی نقش تمثیل در اعتراضات فردی و اجتماعی مثنوی پرداخته شده است. اینکه تمثیل در بیان مفاهیم اعتراضی در مثنوی چه نقش و اهمیتی دارد و مولانا از چه شگردی به همین منظور استفاده کرده است پرسش های اصلی پژوهش حاضرند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نگرش های انتقادی و شکواییه های اعتراضی مولانا در مثنوی بر بنیاد تمثیل و تبیین نقش و تاثیر تمثیل و داستان های تمثیلی در انعکاس ناهنجاری های فردی و اجتماعی در مثنوی معنوی بوده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تمثیل های مثنوی سبب اثرگذاری بهتر اعتراضات مولانا شده است. هم چنین بخش گسترده ای از اعتراضات مثنوی به مسائل اجتماعی اختصاص دارد.
معنایابی استعاره «بت» در اشعار عرفانی حافظ و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۴
155 - 182
حوزه های تخصصی:
یکی از استعاره های عارفانه در اشعار شاعران عرفان گرا، تطبیق لفظ و مفهوم بت با خدای متعال است. در این استعاره چند وجه شبه می توان جست: نخست نگاهی جمالی به بت؛ زیبارویی پرستیدنی که هر آنچه را زیبنده کمالش است داراست. دوم رویکرد جلالی به بت؛ معشوق عشوه گر و پُرنازِ بی توجه به عاشقان خویش، با دلی از سنگ که البته بی توجهی ظاهری او به مشتاقانش به سبب مصلحت خود آنان است. توصیف خدای متعال با لفظ بت، تناقض آشکار با بخش اعتقادات دین اسلام دارد. معنای موردنظر عارفانی همچون حافظ و امام خمینی از بت و صفات و ظهورات نسبت داده شده به او در خصوص خدا چیست؟ فرضیه این تحقیق این است که با قطع نظر از معنای منفی بت که در مواردی اندک در آثار این دو شخصیت بازتاب یافته است، در نگاه عرفانی آنان، بت در خصوص خدای متعال، حقیقت و درباره بتی که مشرکان می آرایند و می پرستند مجاز است.
بررسی تأثیرپذیری غزلیات قاسم انوار از غزلیات شمس با رویکرد بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
7 - 32
حوزه های تخصصی:
جریان شعر عرفانی، بعد ازظهور کوه موج های آن (به ویژه مولوی) و نیز پس از حمله مغول رونق و رواج چشمگیری پیدا کرد. یکی از شاعران صاحب نام آن، قاسم انوار است که در روزگار حیات خویش شهره آفاق بود. کثرت نسخه های خطی موجود از دیوان وی تا حدودی این مهم را تأیید می کند. در این جستار تأثیرپذیری غزلیات شاعر را از غزلیات شمسِ مولوی در سه سطح زبانی، بلاغی و موسیقایی با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد بینامتنی بررسی کردیم و نتیجه گرفتیم شعر قاسم انوار که تحت تأثیر سنت ادبی پیش از خود، اغلب از شور و جذبه شاعرانه تهی و به یک تقریر علمی منظوم از مسائل عرفانی با قاموس زبانی خاص صوفیان شبیه است، بیشتر بر مدار تقلید و تکرار می چرخد و از آن لطیفه نهانی شعر؛ یعنی خلاقیت و ابتکار خالی و سخن او و هم عهدان وی برخلاف سخن مابعدی مولوی ماقبلی است.
تجلّی مضمون عشق در شعر عرفانی معاصر افغانستان با تکیه بر اشعار مجنون شاه کابلی، مستان شاه کابلی و حیدری وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۰
71 - 102
پژوهش در ادبیات عرفانی معاصرِ افغانستان از حوزه های مغفول است، درحالی که در دوره معاصر، با وجود مسائل و مشکلات این کشور، ادبیات کم وبیش فعال بوده است. در پژوهش حاضر، سه شاعر عارف مستان شاه، مجنون شاه و حیدری وجودی که در فاصله زمانی صدواند سال اخیر می زیسته اند، اجمالاً معرفی و موضوعِ آشنا و دیرپای ادب عرفانی یعنی عشق در اشعار آنها واکاوی شده است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی، به دنبال پاسخ این پرسش هاست که اشتراک ها و تفاوت های اشعار مجنون شاه و مستان شاه کابلی که پیرو طریقت چِشتیه اند با حیدری وجودی که پیرو طریقت نقشبندیه است، در این حوزه مفهومی چیست؟ عشق، به مثابه شرط وصول به کمال و معرفت الله، در نظام هستی شناسانه طریقت چشتیه و نقشبندیه چه جایگاهی دارد؟ و مباحث مهمی همچون تقابل عشق وعقل و نسبت عشق مجازی با حقیقی در اشعار سه شاعر نامبرده چگونه بازتاب یافته است؟ نتایج نشان می دهد هر سه شاعر، به گونه ای متأثر از وحدت وجود و وحدت شهود، عشق را منشأ جهان هستی و تعریف ناپذیر دانسته و آن را عالم وحدت و مقصود غایی سالک معرّفی کرده اند که او را از نام وننگ فارغ می سازد. در اشعار مجنون شاه و مستان شاه کابلی که شوروحال عرفانی شان تاحدی یادآور حال وهوای غزل های مولانا جلال الدین است و همچنین در اشعار حیدری وجودی که متأثر از دمسازی طولانی وی با مثنوی مولاناست، عشق حقیقی صورت تکامل یافته عشق مجازی دانسته شده و درخصوص تقابل عشق وعقل نیز هرسه شاعر عشق را بر عقل برتری داده اند.
تحلیل و بررسی چگونگی تسبیح موجودات و شعورمندی آنان در هفت اورنگ جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
بیان مسئله: تسبیح موجودات یکی از مباحث مهم و کلیدی مطرح در قرآن کریم و تفسیرهای شیعه و سنی، احادیث روایی و نیز بیشتر تألیفات عرفانی است. اهمیت این مسئله تاحدی است که در شعر و ادبیات فارسی نیز بازتاب وسیعی داشته است و بسیاری از شاعران مشهور ادب فارسی در آثار خود، بدان پرداخته اند؛ البته درباره چگونگی این تسبیح و شیوه استماع آن، در متون و منابع اسلامی، ادبی و عرفانی، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. نورالدین عبدالرحمن جامی از شاعران بزرگ قرن نهم و از پیروان دلبسته مکتب ابن عربی، تحت تأثیر آبشخورهای دینی و آموزه های ابن عربی و نیز به پیروی از شاعران پیشین کوشیده است تا با نگاهی متمایز، در آثار خود، به ویژه هفت اورنگ ، به تبیین و تشریح این مسئله بپردازد. روش: در این پژوهش، سعی شده است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن بیان دیدگاه های مفسران، متکلمان و عارفان، این نگاه متفاوت نیز واکاوی شود. یافته ها و نتایج: جامی تسبیح موجودات را به دو گونه گفتاری و غیرگفتاری تقسیم کرده است؛ تسبیح گفتاری موجودات تنها با حس و خیال درک می شود و اصحاب کشف با کمک حواس و اصحاب عیان با یاری خیال و حواس باطنی می توانند این تسبیح را بشنوند؛ اما تسبیح غیرگفتاری یا حالی موجودات با گوش خردِ اهل حس فهمیده می شود؛ زیرا تسبیح گفتاری برای ارباب حس یا اهل کشف و نظر فقط با عقل، قیاس و ذکر لفظ و کلام درک پذیر است. درواقع تفاوت برجسته جامی با پیشینیانش در تحلیل و تبیین معمای پر رمز و راز چگونگی تسبیح موجودات، گذشته از نوع و شیوه استدلال، همین تسبیح قالی موجودات با نیروی خیال است.
«از قلندر عطّار تا رند حافظ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جلوه های مهم شعر عرفانی به کار بردن مضامین قلندری و رندی است. این گونه اشعار به طور رسمی با سنایی آغاز می شود. استفاده کردن از مضامین رندانه و مفاهیم قلندرانه در شعر فارسی چنان جایگاهی دارد که پس از سنایی، شاعرانی هم چون عطار، مولوی ،سعدی و حافظ آن مضامین را در اشعار خود بسیار به کار برده اند. با بررسی اشعار قلندرانه ی عطار و غزلیات رندانه ی حافظ به عنوان برجسته ترین نمونه های شعر قلندری و رندی ، می توان به وجوه اشتراک و شباهت در هویت قلندر و رند در شعر آن دو سخن سرا پی برد. قلندر در شعر عطار جلوه های منفی و مثبتی دارد. قلندر او گاه در صدر می نشیند و گاه خواری می بیند. این خصوصیت در مورد رند حافظ هم مصداق دارد به طرزی که مصاحبت با رند افتخاری بس بزرگ است اما گاهی مراودت با او چیزی جز بدنامی به دنبال ندارد. بررسی این مسأله، بحث در ریشه لغوی ، مقایسه مفاهیم دو اصطلاح قلندر و رند در شعر عطار و حافظ ، شاخصه های اصلی تفکّر قلندری و بنیان های اساسی اندیشه رندی را در ادبیات فارسی و متون عرفانی تبیین می کند. این موضوع در مقاله پیش رو بررسی شده است.
اندیشه وحدت وجود در شعر عبدالغنی نابلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود یکی از مفاهیم کلیدی در عرفان و تصوف اسلامی است و همواره بخشی از نظرات و آراء عرفا را به خود اختصاص داده است. عقیده وحدت وجود قائل به آن است که وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و سایر کائنات و موجودات جلوه ای از وجود باری تعالی هستند. این رویکرد عرفانی در ادبیات عربی بازتاب گسترده ای یافته و شاعران عارف مسلک آن را به گونه های مختلف در شعر خود بیان داشته اند. از جمله از این شاعران عبدالغنی نابلسی عارف، شاعر و نویسنده دوره عثمانی است که موضوع وحدت وجود در شعر او جایگاه ویژه ای داردو بن مایه اصلی سروده های او در دیوان موسوم به «دیوان الحقائق و مجموع الرقائق» را تشکیل می دهد. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا، به بررسی جنبه های مختلف مضمون وحدت وجود در شعر عبدالغنی نابلسی پرداخته است. برآیند پژوهش نشان می دهد که وحدت وجود در شعر نابلسی دارای سه لایه اصلی است؛ تجلی ذات خداوندی در مظاهر هستی، یگانگی روح انسان با روح خداوندی و به تعبیری دیگر فنای فی الله، و لایه سوم شامل استدلال ها و تمثیل هایی است که شاعر در دفاع از این عقیده بیان نموده است.
کاربرد نجوم در تبیین مفاهیم عرفانی- تعلیمی بر مبنای شعر نظامی، انوری و ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
361 - 384
حوزه های تخصصی:
گرایش به تعلیم و اخلاق و عرفان در تمام ادوار شعر فارسی وجود دارد؛ آن چه وجه تمایز اشعار در سبک ها و گفتمان های مختلف می شود، نحوه بیان شعرا و اندیشمندان است. در شعر انوری و ناصرخسرو، بخشی از اشعار تعلیمی با کمک تصاویر ادبی ساخته شده از صور فلکی است. شاعر با استفاده از جایگاه رفیع ستاره ها و سیاره ها، سعد و نحس بودن و... به تعلیم روی می آورد. در شعر نظامی، علاوه بر اشعار تعلیمی، تعالیم عرفانی نیز با کمک همین صور فلکی و مبانی علم نجوم ارائه می شود. در این پژوهش در پی ارائه گزارشی از شیوه بیان این شاعران هستیم. پژوهش بر مبنای شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای انجام شده است.
تجلی از منظر ابن عربی و بازتاب آن در اشعار شاه قاسم انوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۶
29 - 50
حوزه های تخصصی:
تجلی، یکی از مهم ترین مباحث عرفان ابن عربی است. اهمیت این مؤلفه عرفانی در این است که از پایه های اساسی اندیشه وحدت وجود محسوب می شود و پرداخت هنری این مفهوم در آثار عرفای ایرانی اسلامی متأثر از همین نگرش است. در این جستار به شیوه توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین نگرش ابن عربی نسبت به انواع تجلی و بازخوانی گستره نفوذ اندیشه نظری ابن عربی در عرفان و تصوف، تلاش شده است به منظور کشف سرچشمه فکری- نظری اشعار شاه قاسم انوار، چگونگی بازتاب و تأثیر الگو و مفهوم تجلی از منظر ابن عربی در اشعار شاه قاسم انوار واکاوی گردد. از نتایج این پژوهش بر می آید که یکی از کلیدواژه های فهم آرای عرفانی شاه قاسم انوار، توجه به معنا و مفهوم تجلی و کشف سرچشمه دیدگاه او در باب تجلی است. بسامد فراوان و گوناگونی انواع تجلی در اشعار عرفانی شاه قاسم انوار ضمن تأیید تأثر او از ابن عربی گواه این نکته است که بن مایه معارف و تجارب عرفانی منعکس شده در اشعار شاه قاسم انوار، تلفیقی از آرای عرفای متقدم از جمله اندیشه ابن عربی است.
بازتاب معاد در شعر عرفانی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
1 - 18
حوزه های تخصصی:
معاد و زندگی پس از مرگ، همیشه رمزآلود و ناشناخته بوده و همین ناشناختگی، باعث ترس بیشتر از مرگ شده است، لذا برای روشن شدن جریان معاد و قیامت به عنوان یکی از مهم ترین بن مایه های شعر فارسی، ضروری است که علاوه بر کتب دینی به شناخت تفکر و اندیشه عارفان نیز پی ببریم. عطّار نیشابوری شاعر و عارف توانای ایرانی، تأمّلاتی بسیار عمیق درباره معاد داشته که به شکل گسترده ای در اشعار وی جلوه نموده است. پژوهشگر در این مقاله، پس از ارائه مقدّماتی در زمینه عرفان به عنوان راهی برای کشف حقایق به جایگاه و معانی معاد در فرهنگ ها و واژه نامه های فارسی و عربی اشاره نموده و سپس به بازتاب معاد در شعر عطّار به عنوان یکی از چهره های برجسته عرفانی پرداخته است و ضمن معرفی دیدگاه وی درباره معاد و قیامت به عوامل کامیابی یا ناکامی در آخرت پرداخته و مشخص نموده که قرآن کریم سرچشمه افکار دینی و مذهبی عطّار بوده است.
بررسی تناسب زبان و محتوای شعر عرفانی عهد تیموری بر اساس نظریۀ تمثیل آگویناس (مطالعۀ موردی: ابزار بیان وحدت وجود در هفت اورنگ جامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
77 - 97
حوزه های تخصصی:
عرفان نوعی از شناخت فراحسی و فراعقلی و مسیر و طریقی در معرفت است که عارف با سیر و طی مراحل سلوک، صاحب دریافت و تجارب و معرفتی خاص می شود که انتقال حقیقت این تجارب، با زبان عبارت و معمول، غیرممکن است. عارف با استفاده از ابزارهایی ویژه، به ابداع زبان جدید می پردازد که آن را «زبان اشارت» می گویند. عرفان تعلیمی ایجاب می کند تا امور انتزاعی و مفاهیم متناقض نما در قالب حکایت ها، قصه ها، رمزها، تمثیل و دیگر گونه های زبان اشاری ملموس و محسوس شود که این کارکرد، سبب گسترش زبان عرفان به ویژه حکایت و تمثیل شد و عرفان از حیث زبان و محتوا تحول پذیرفت. تحول محتوایی و زبانی عرفان، کاهش جذبات، تلفیق شریعت و طریقت، رونق و تأثیر اندیشه های شیعی و مکتب ابن عربی در عرفان دورۀ تیموری برجسته و هویداست. این اثربخشی، عرفان ذوقی را به تعلیمی و زبان رمزی را به زبان تصویری و تعلیمی تبدیل کرد و آثار شعری جامی، از این منظر از شاهکارهای ادب تعلیمی دورۀ موردمطالعۀ این تحقیق محسوب می شوند. این مقاله با تکیه بر نظریۀ تمثیل به روش توصیفی تحلیلی، به این نتیجه دست یافته است که شاخص ترین ابزار بیان اشاری در این دوره، تمثیل است؛ زیرا حکایت های تمثیلی با تمام ظرفیت ها و ظرافت ها، توان محسوس سازی امور معقول را دارند. برای محدودکردن دامنۀ تحقیق، به موضوع وحدت وجود و شاخه ها و وابسته های آن در هفت اورنگ جامی بسنده کرده ایم.
تئوری شعر عرفانی از منظر تجربه شعری مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر عرفانی آنجا که گویای تجارب عرفانی شعرا است، می تواند از دیدگا ه های متفاوت مورد توجه قرار گیرد. نویسنده در این پژوهش، با رویکردی هگلی و با تأکید بر ساحت معنوی، شعر عرفانی مولانا را به عنوان نمونه ای بارز بررسی کرده است. شاعران عارف ایرانی، با توجه به سائقه تمایزطلبی در ساحت بیانی همانند دیگر ابعاد حیات مادی و معنوی خود، زبانی متمایز برای آثار خویش انتخاب کرده اند. عمده تمایز زبانی اینان از زبان دیگر گروه های زبانی عبارت است از تقیّد زبان شعر آنان به متن ذهنی، شخصی شدگی، نمادین بودن آن زبان و گسیختگی روابط دال و مدلولی برای مضاف شدن وابسته های ماهیتی و عاطفی در فاصله آن دو. شعر عرفانی آنجا که مقصور بر بیان تجارب صرف عرفانی است، متأثّر از ناخودآگاه شاعر، عرضه کننده عمده ترین تمایلات و علایق سرکوب شده و محقق ناشده شاعر است. تخیّل در چنین سروده هایی برای ملموس کردن بُعد ناملموس و معنایی عالم ورای طبیعت از لوازم بایسته شعر عرفانی است. شعر عرفانی صرفاً عرصه تقابل دو سطح روحانی و جسمانی نیست؛ بلکه عنصر سوم یعنی میانجیِ آن دو، فعّال ترین و اثرگذارترین نقش را در آن عرصه دارد. «عشق» اغلب در نقش همان عنصر واسطه ظاهر می شود، اما در شعر شاعری همچون مولانا، خود مولانا نیز برای به دست آوردن چنین نقشی با «عشق» مساهمت می کند. زیبایی در چنین سروده هایی بیشتر در ساحت معنایی متمرکز است. زیبا هرآن چیزی است که مجلای معنای تامّ هستی باشد. لذت ناشی از خوانش اشعار عرفانی عمدتاً در گرو اصل «تذکار» است؛ بدین معنی که خوانش این اشعار سبب تداعی خاطرات ازلی و انبعاث شوق تجربه آن خاطرات است.
کارکردهای بیان نمادین در دیوان سنایی غزنوی
حوزه های تخصصی:
نماد که در شعر نمودی از آفرینشگری شاعر است، با وارد کردن امکان دستیابی به چند مدلول در متن، راه را بر تأویل های گوناگون می گشاید و به پویایی متن یاری رسانده و امکان راهیابی به معناهای پنهان را در آن تقویت می کند. سنایی که در ادب پارسی به عنوان پایه گذار شعر نمادین عرفانی شناخته می شود، با آگاهی از گنجایش ناچیز زبان عرفی در گزاردن اندیشه های قدسی، در سروده های خود نماد را به خدمت گرفته و بدین سان افزون بر گسترش ظرفیت زبان و روا ساختن بیان معانی ژرف عرفانی، وجه زیبایی شناختی شعر خویش را نیز برتری بخشیده است. سنایی مبتکر بسیاری از نمادها به ویژه در حوزه قلندری، تغزلی و اسطوره ای است و این یادگار ماندگار در شیوه نمادگرای شعر عرفانی فارسی تأثیری بسزا گذاشته است. بدینسان با وجود آنکه شعر سنایی نخستین گام های شعر نمادین عرفانی در ادب فارسی است، نماد در دیوان او جایگاهی برجسته دارد. حال، پرسش این پژوهش این است که نماد و نمادپردازی در دیوان سنایی چه کارکردهایی دارد. نتایج به دست آمده روشن می سازد که کارکردهای نماد در دیوان سنایی را می توان در چهار حوزه کارکرد سیاسی- اجتماعی، کارکرد عرفانی و معرفتی، کارکرد روان شناختی و کارکرد زیبایی شناختی طبقه بندی کرد. سنایی در حوزه های گوناگون شعر خود با به کار گرفتن نمادهای مناسب اهداف یادشده را در شعر خویش پی گرفته است.