مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
توانمندسازها
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی در مدیریت راهکار مهمی برای تغییر است که با هدف بهبود توانایی فردی و سازمانی اجرا می شود. بنابراین هدف از این پژوهش ارزیابی وضعیت توانمندسازها در مرکز توسعه مدیریت و تحول اداری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان براساس الگوی سرآمد سازمانی بوده است. این پژوهش کاربردی و از دسته مطالعات توصیفی بوده که به صورت مقطعی انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل32 نفر از مدیران ستادی و معاونان آنها در مرکز توسعه مدیریت و تحول اداری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1386 بود که به صورت سرشماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه الگوی سرآمد سازمانی با 26 گویه بود که ضریب پایایی آن 97/0 به دست آمد. داده های پژوهش براساس 5 معیار مربوط به توانمندسازها جمع آوری شد، سپس تحلیل داده در سطح آمار توصیفی انجام گرفت و در نهایت با استفاده از نرم افزار SPSS و نرم افزار سرآمد سازمانی امتیاز هر کدام از عناصر مربوط به حوزه توانمندسازها براساس منطق رادار محاسبه شد. یافته ها نشان داد که مرکز توسعه مدیریت و تحول اداری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در زمینه معیارهای رهبری (60 درصد)، خط مشی و استراتژی (80 درصد)، کارکنان (60 درصد)، منابع و شرکاء (50 درصد) و فرآیندها (60 درصد) امتیاز و در مجموع از نظر معیار توانمندسازها، 238 امتیاز را به خود اختصاص داده است.
اولویت بندی توانمندسازهای EFQM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه دستیابی به بهبود مستمر و سرآمدی در همه ابعاد سازمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ در این
راستا، الگوی بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت ) EFQM ( سازمانها را در جهت حرکت به سمت سرآمدی
کمک میکند. در این الگو توانمندسازها نقشی مهم و اساسی در حرکت سازمان به سمت سرآمدی دارند
و اولویت بندی آنها برای جلب رضایت کارکنان از ارزش زیادی برخوردار است. هدف این پژوهش،
اولویتبندی توانمندسازها مبتنی بر انتظارات کارکنان از مدیریت سازمان با استفاده از تکنیک گسترش
کارکرد کیفیت ) (QFD و مقایسه این اولویتبندی با روش معمول، یعنی بدون استفاده از QFD است.
به این منظور، شرکت پلی اکریل ایران برای مطالعه موردی انتخاب شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن
است که اولویت بندی توانمندسازهای EFQM قبل و بعد از استفاده از QFD متفاوت است. همچنین از
دیگر نتایج حاصله میتوان به مواردی چون کاهش شکاف بین مدیریت و کارکنان، ایجاد جو مناسب
برای توسعه روابطی مؤثر و هماهنگ بین مدیران و کارکنان، اولویتبندی مشخصههای عملکردی
مدیریت سازمان بر اساس دیدگاه کارکنان و توسعه الگوی EFQM اشاره کرد
مطالعه پدیدارشناختی جوهر کارآفرینی عمومی
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی اجتماعی امری حیاتی در «تسهیل تغییرات» در بخش عمومی و درک مسائل خاص اجتماعی است.اما فهم از کارآفرینی عمومی به خاطر تسلط نظریات اقتصادی، دشوار است.پژوهش حاضر به اکتشاف و توصیف تجارب زیسته کارآفرینی عمومی پرداخته تا از این طریق به توصیف پدیدارشناختی جوهره کارآفرینی عمومی نایل شود.برای این منظور، پس از آنکه تجربیات در حال ظهور توسط پژوهشگر خلق شدند، هر موضوع مشترک با توصیفات متنی خاصی از تجربیات کارآفرینان شرکت کننده در تحقیق، مورد استناد قرار گرفتند. خوشه بندی تم ها در هشت روایت(شایستگی های کارآفرینانه، روح کارآفرینانه، عوامل ساختاری، عوامل محیطی، روایت مربوط به اقدامات تشخیص، ارزیابی و بهره برداری از فرصت و در نهایت، روایت آثار و پیامدهای اقدامات کارآفرینانه) شکل گرفت.در انتها برای دستیابی به جوهره پدیده کارآفرینی، توصیفات منسجم متنی با سازه های عام تلفیق شدند.مجموع هشت طبقه از افقهای مربوط به متن، در درون ساختار سه مفهومی سازماندهی شده اند. جوهره کلی کارآفرینی عمومی به این صورت است که کارآفرین عمومی به عنوان عامل انسانی پدیده کارآفرینی، مجموعه اقدامات، فعالیتها و رفتارهایی(مفهوم نخست: اقدامات کارآفرینانه) را در جهت هدف و نتیجه ای مشخص(مفهوم سوم: آثار و پیامد فعالیت) و بر اساس مجموعه ای از شایستگی ها و روح حاکم بر فعالیت و با حمایت عوامل سازمانی، محیطی خاصی انجام می دهد(مفهوم دوم: توانمندسازهای کارآفرینی) به انجام می رسانند. پژوهش حاضر به شکل بالقوّه می تواند منجر به خلق قلمرو پژوهشی برای کارآفرینی اجتماعی شود که به کاهش ماهیت غیر تجمعی پژوهشهای اخیر در حوزه کارآفرینی اجتماعی، منجر شود.
تأثیر توانمندسازهای مدیریت دانش روی توانمندی کارکنان شرکت های کوچک و متوسط: با نقش میانجی فرآیند مدیریت دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه توانمندسازی به عنوان یکی از ابزارهای سودمند ارتقای کیفی کارکنان و افزایش اثربخشی سازمانی تلقی می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر توانمندسازهای مدیریت دانش بر توانمندی کارکنان به واسطه متغیر فرآیند مدیریت دانش از دیدگاه مدیران شرکت های کوچک و متوسط شرق استان مازندران می باشد. جامعه آماری پژوهش، شرکت های کوچک و متوسط شرق استان مازندران که دارای سابقه بیش از 42 ماه فعالیت و شامل 307 شرکت می باشند. در نهایت نتایج روش آماری معادلات ساختاری نشان داد که در شرکت های کوچک و متوسط شرق استان مازندران میزان تأثیر مستقیم توانمندسازهای مدیریت دانش بر توانمندی کارکنان و تأثیر غیرمستقیم آن به واسطه فرآیند مدیریت دانش معنادار می باشد؛ همچنین فرآیند مدیریت دانش بر توانمندی کارکنان و توانمندسازهای مدیریت دانش بر فرآیند مدیریت دانش تأثیر مستقیم و معنادار دارند.
نتایج این پژوهش نقش فرآیند مدیریت دانش در اثرگذاری توانمندسازهای مدیریت دانش بر توانمندی کارکنان شرکت های کوچک و متوسط را نمایان می سازد.
طراحی، تبیین و اجرای الگوی ارزیابی عملکرد مدیران با رو گرایی 3_E_Q یکرد تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، دست یابی به بهبود مستمر و سرآمدی در همه ی ابعاد سازمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ در این راستا، الگوی بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت سازمان ها را در جهت حرکت به سمت سرآمدی کمک می نماید. هدف این مقاله ایجاد مدلی یک پارچه از بازخورد 360 درجه و الگوی بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت با به کارگیری تکنیک بسط عملکرد کیفی می باشد؛ به گونه ای که برای ارزیابی عملکرد مدیران شرکت پلی اکریل ایران و رسیدن به تعالی سازمانی قابل استفاده باشد. از نتایج مدل پیشنهادی، می توان تحلیل شکاف موجود بین ارزیابی عملکرد مدیر از دید ارزیابان و خود ارزیابی مدیر را برای به دست آوردن نقاط ضعف و قوت مدیریت سازمان بیان نمود و به برقراری رابطه بین عملکرد مدیر و عملکرد سازمان با استفاده از الگوی پیشنهادی، اولویت بندی معیارهای عملکردی مدیر و اولویت بندی توانمندسازهای مدل تعالی سازمان اشاره کرد.
اعتباریابی مدل تعالی آموزش و توسعه منابع انسانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، اعتباریابی مدل تعالی آموزش و توسعه ایران است. روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی محسوب می شود. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه محقق ساخته در 124 گویه بوده که با استفاده از آن نظرهای متخصصین، خبرگان و مطلعین کلیدی حوزه آموزش در خصوص مدل تعالی آموزش و توسعه ایران گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 194 نفر از متخصصین، مدیران منابع انسانی، مدیران آموزش، کارشناسان منابع انسانی و آموزش کلیه سازمان های دولتی و خصوصی که نمونه آماری به روش طبقه ای منظم شامل 154 نفر می باشند که پرسشنامه پژوهش به شیوه کاغذی و الکترونیکی ارسال شد. نتایج به دست آمده با استفاده از روش های آماری مدل معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار آماری لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به نتایج پژوهش، مقدار شاخص نیکویی برازش اصلاح شده 91/0 و مقدار شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد نزدیک به 08/0 برآورد شد که بیانگر مطلوب بودن شاخص های اعتبار مدل است. همچنین با استفاده از آزمون های آماری تی به بررسی معیارهای مدل پرداخته شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش بیانگر شاخص های اعتبار مطلوب مدل تعالی آموزش و توسعه بوده است. بخش بندی مدل به سه قسمت؛ توانمندسازها، فرایندها و نتایج نیز مورد حمایت یافته ها قرار گرفته است.
تحلیل توانمندسازهای سیستم تولید انعطاف پذیر با رویکردهای مدل سازی ساختاری تفسیری و فرایند رتبه بندی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرایط آشفته بازار امروز مدیران تولید را مجبور می نماید تا به منظور مقابله با چالش های تحمیل شده توسط عواملی چون رقابت جهانی،تقاضاهای متغیر مشتریان،افزایش سرعت توزیع به بازار و رشد سریع فناوری به سیستم های تولید انعطاف پذیر) FMSs (توجه بیشتری نمایند.علاوه بر وجود موانع متعدد در برابر پیاده سازی و توسعه FMS ،توانمندسازهایی وجود دارند که به تسهیل این امر کمک می کنند.یکی از موضوعات مهم در این حوزه که هدف نهایی این پژوهش نیز می باشد، تحلیل رفتار توانمندسازها به منظور بهره برداری موثر از آن ها در پیاده سازی و توسعه FMS می باشد. توانمندسازها از طریق مرور ادبیات و نظرات خبرگان صنعت و دانشگاه شناسایی شده اند. از مدلسازی ساختاری تفسیری) ISM ( به منظور توسعه یک ساختار سلسله مراتبی به منظور تحلیل روابط میان توانمندسازها استفاده شده است و سپس فرایند رتبه بندی تفسیری) IRP ( به منظور مطالعه رابطه تسلط میان توانمندسازها به کار گرفته شده است. ISM اهمیت تعهد مدیریت ارشد و سرمایه گذاری مالی را نسبت به سایر توانمندسازها نشان می دهد، در حالیکه IRP مدیریت زنجیره تامین و تکنیک های عملیاتی و کنترل را به عنوان مهمترین توانمندسازها با توجه به حوزه های عملکردی معرفی می نماید. این پژوهش ضمن مقایسه دو رویکرد ISM و IRP ، نشان می دهد که IRP ابزار قوی تری می باشد چرا که یک قدم به پیش رفته و روابط میان توانمندسازها را با شاخص های قابل اندازه گیری عملکرد مورد توجه قرار می دهد
نقش فرهنگ بر استقرار مدل تعالی سازمانی در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (ناجا)
حوزه های تخصصی:
موضوع مربوط به فرهنگ و عوامل مؤثر بر رشد و توسعه آن در هر کشوری، از مقوله هایی است که در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به وظیفه خطیر و نقش مهمی که در کشور ایفا می نماید، لازم است تا به طور مستمر در صدد ارتقای عملکرد و تعالی سازمان خود برآید. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش فرهنگ بر استقرار مدل تعالی سازمانی در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (ناجا) می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری داده ها به منظور دستیابی به نتایج تحقیق، از ابزار کتابخانه ای، اینترنت، کتب و مقالات علمی فارسی و لاتین و پایان نامه های مرتبط با موضوع تحقیق استفاده شده است. در نهایت نشان داده می شود که بین فرهنگ و استقرار مدل تعالی سازمانی در نیروی انتظامی،رابطه دو سویه وجود دارد، از یک سو، نتایج، مدل تعالی سازمانی که بر نیروی انتظامی تأثیر می گذارد و از سوی دیگر، خود توانمند سازهای مدل تعالی سازمانی هم متأثر از مبانی فرهنگ نیروی انتظامی است و هم می تواند در آن تحولات اساسی ایجاد کند. به طورکلی استقرار مدل تعالی سازمانی در نیروی انتظامی نیازمند وجود فرهنگ خاصی است. تعمیق و گسترش فرهنگ بر استقرار مدل تعالی سازمانی در نیروی انتظامی، بستری مناسب برای ارتقا کیفیت و بهبود عملکرد در نیروی انتظامی است.
تبیین پیشایند های راهبردی توسعه کسب وکارهای خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۵
225 - 243
حوزه های تخصصی:
هدف و مقدمه : با توجه به تنوع و محدودیت های منابع و همچنین پیچیدگی، پویایی و تغییرات فزاینده فضای کسب وکار، توسعه مشاغل خانگی را می توان یکی از مؤثرترین استراتژی دولت ها برای ایجاد شغل، تولید ثروت و مبارزه با فقر به حساب آورد. بااین وجود، در حال حاضر توسعه کسب وکارهای خانگی با موانع و چالش های بسیار زیادی مواجه شده که این موضوع شناسایی بازیگران اصلی و روابط بین آن ها را ضروری ساخته است. با توجه به اهمیت توسعه کسب وکارهای خانگی و نقش این نوع کسب وکارها در توسعه پایدار، هدف غایی این تحقیق ارائه چارچوبی برای شناسایی و تبیین پیشایندهای راهبردی توسعه کسب وکارهای خانگی است. ازاین رو، سؤال اصلی پژوهش این است که چه عوامل و بازیگرانی در موفقیت کسب وکارهای خانگی نقش دارند؟ و روابط بین این عوامل چگونه بوده؟ و چه راهبردهایی مناسب توسعه این نوع کسب وکارها می باشد؟ و درنهایت چارچوب مناسب برای توسعه کسب وکارهای خانگی چگونه است؟ روش شناسی: رویکرد تحقیق حاضر کیفی، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت داده ها و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق از فعالان، متخصصان و خبرگان حوزه مشاغل خانگی به خصوص افرادی تشکیل شده است که تألیفات و تحقیقاتی در این زمینه داشته اند . با روش نمونه گیری گلوله برفی، داده های مصاحبه در نمونه 13 نفری به مرحله اشباع رسید. در این مطالعه از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها و از تحلیل مضمون شش مرحله ای براون و کلارک (2066) برای تجزیه وتحلیل استفاده شد. در راستای بررسی روایی ابزار تحقیق، مصاحبه ها با دقت نظر کافی ثبت و ضبط شده و پس از کدگذاری، از برخی خبرگان واجد شرایط که دارای توانمندی و شایستگی لازم بودند، خواسته شده تا مجدداً به بررسی و اظهارنظر درباره مفاهیم ساخته شده پرداخته و درنهایت، مصاحبه ها را فرد آگاه به پیشینه تحقیق مجدد کدگذاری شد. برای محاسبه پایایی مصاحبه ها نیز از روش محاسبه توافق بین دو کدگذار استفاده شده است. همچنین در این پژوهش برای اعتباربخشی یافته های تحقیق ابتدا چهار مصاحبه به صورت تصادفی به یک همکار داده شده و از وی درخواست گردید تا متن را کدگذاری نماید. سپس از ضریب کاپا برای پایایی یافته ها استفاده شد که مقدار ضریب کاپا به دست آمده (860/0) نشان می دهد که توافق بالایی بین مرورگران وجود داشته و ازنظر کیفیت شاخص های احصا شده مورد تأیید خبرگان قرار دارد. یافته ها: درنتیجه تجزیه وتحلیل یافته ها بر اساس تحلیل مضمون درنهایت 35 کد به عنوان مضامین اولیه، چهار کد به عنوان مضامین سازمان دهنده و دو کد به عنوان مضامین فراگیر برچسب گذاری شد. لذا ، نتایج تحلیل مضمون داده ها نشان می دهد پیشایند های راهبردی توسعه کسب وکارهای خانگی را می توان در دودسته طبقه بندی نمود که تعامل پویای آن ها با یکدیگر می تواند موجب نوعی هم افزایی مشترک گردد. دسته اول که «زمینه ساز» نامیده می شوند و ماهیت برون زا و نقش تسهیل کننده دارند، تحت کنترل محیط بوده و کسب وکارهای خانگی باید با اتخاذ تدابیر و راهبردهای فعال، این عوامل را اداره و کنترل نمایند. دسته دوم که از آن ها به عنوان «توانمندساز» نام برده می شود ماهیت درونی داشته و تحت کنترل شرکت ها قرار دارد و عاملی برانگیزاننده و محرک محسوب می شود. این عامل در ساختار خود موجب بسترسازی و ایجاد انگیزه لازم جهت موفقیت کسب وکارهای خانگی می گردد. تعامل عوامل توانمندساز (محرک) و زمینه ساز (تسهیل گر) نیازمند یک جریان قوی و مؤثری است که بتواند به صورت هم زمان این عناصر را به یکدیگر پیوند دهد تا شوک های مؤثری را در کسب وکارهای خانگی ایجاد نمایند. در این مطالعه اتصال و هم آفرینی این دو عامل به نام «هم افزایی مشترک» تعریف شده است. با توجه به پیچیدگی، پویایی و تحرکات مستمر فضای کسب وکارهای خانگی، «هم افزایی مشترک» نیز نیازمند جریانات تعاملی دیگری است که بتواند نوآوری و اعتماد را درون کسب وکارهای خانگی ایجاد نماید؛ که در این مطالعه از عنوان «ظرفیت سازی پویا» برای جریانات تعاملی استفاده شده است که دربرگیرنده «سرمایه اجتماعی» و «نوآوری باز» است. بحث و نتایج: نتایج نشان می دهد که برای توسعه مشاغل خانگی می بایست به طور هم زمان به عوامل درونی و بیرونی تأکید کرد که به معنی هم افزایی مشترک است. دراین بین، عوامل برون زا، ابزارها و راهبردهای هستند که شرایط و بسترهای مناسبی را برای تسهیل توسعه کسب وکارهای خانگی فراهم می آوردند که می توان به ایجاد بازارچه های دائمی عرضه محصولات خانگی، دسترسی به کانال های توزیع و بازار هدف، بهبود فضای کسب وکار، حمایت قانونی از مشاغل خانگی، حذف قوانین و مقررات اداری دست وپاگیر و تمرکززدایی فرایند تصمیم گیری و تفویض اختیار بیشتر به نهادهای محلی، استفاده از شبکه ها و رسانه های اجتماعی و توسعه تجارت الکترونیک اشاره نمود. عوامل درون زا نیز ابزارهای توانمندساز، محرک و مشوق توسعه کسب وکارهای خانگی هستند که در این خصوص می توان به ارائه آموزش های متنوع، مستمر و حرفه ای، نوع و بخش بندی بازار، توجه به برندسازی، آموزش قیمت گذاری رقابتی، آشنایی با روش های مختلف بازاریابی بخصوص بازاریابی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، توسعه ریسک پذیری، تعهد کاری و استقلال کاری اشاره نمود. علاوه بر هم افزایی مشترک، تعاملات چندگانه بین بازیگرانی که موجب تقویت نوآوری و خلاقیت می شوند و عواملی که اعتماد و روابط پایدار را به وجود می آورند موجب ظرفیت سازی پویا و درنتیجه توسعه کسب وکارهای خانگی می شوند. دراین بین یکی از ابزارهای تعاملی توسعه کسب وکارهای خانگی تمرکز بر نوآوری و به خصوص نوآوری باز است که بر خرید فناوری و ثبت اختراع، اخذ مجوز و سرمایه گذاری مشترک، اعطای مجوز و خرید لیسانس و خلق شرکت های مشترک و زایشی تمرکز دارد. دراین بین، سرمایه اجتماعی نیز در ظرفیت سازی و توسعه کسب وکارهای خانگی نقش مهمی دارد. سرمایه اجتماعی با ایجاد روابط تعاملی و مستمر همراه با اعتماد بر مبنای دید مشترک، باعث نوعی فرهنگ سازی در عرصه تبادل و تسهیم دانش شده و علاوه بر انعطاف پذیر نمودن مرزهای بنگاه ها، موجب تسهیل جریان ورود و خروج دانش می گردد. در این خصوص با توسعه عدالت اجتماعی، ایجاد دید و بصیرت مشترک و همچنین ایجاد روابط شبکه ای بین کسب وکارهای خانگی می توان زمینه بازتولید سرمایه اجتماعی در این نوع کسب وکارها و درنتیجه توسعه کسب وکارهای خانگی را فراهم نمود.
بررسی رابطه پیاده سازی مدل تعالی سازمانی (EFQM) با عملکرد پلیس آگاهی ناجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال هشتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
586 - 606
حوزه های تخصصی:
زمینه وهدف: امروزه رقابت موجود در صحنه جهانی نیازمند خلاقیت بالایی است و سازمان ها باید نسبت به آن پاسخگو باشند. در این خصوص سازمان های پلیسی به عنوان پیشگام در عرصه شناسایی و استقرار نظام های مدیریتی عمل می نمایند که پلیس آگاهی ناجا نیز یکی از این رده ها می باشد. اولین تحرک های پلیس آگاهی در مسیر تعالی به سال 1386 باز می گردد. پلیس آگاهی در مسیر سرآمدی، از نظام های مدیریتی کارآمد و منطبق با مدل سرآمدی EFQM بهره برداری نموده است. در این تحقیق محقق به دنبال آن است تا در یابد که آیا پیاده سازی مدل تعالی سازمانی در پلیس آگاهی طی دو دوره متوالی منجر به افزایش عملکرد پلیس آگاهی شده یا نه؟ به همین منظور چهار فرضیه اصلی و هشت فرضیه فرعی درقالب توانمندسازها شامل ( سرآمدی مدیریت منابع سازمانی و ... ) و نتایج شامل ( نتایج سرمایه های انسانی نتایج سازمانی و ...) طرح گردید. روش: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و برای جمع آوری اطلاعات از روش های پیمایشی استفاده شده است. حجم نمونه تعداد 40 نفر به صورت تمام شماری انتخاب گردید. جامعه آماری این تحقیق متشکل از مدیران ارشد وکارشناسان پلیس آگاهی ناجا است، که حضور مستقیم در فرآیند ارزیابی تعالی سازمانی داشته اند، ابزارجمع آوری اطلاعات شامل: مصاحبه، بررسی سوابق موجود در پلیس آگاهی و پرسشنامه استاندارد EFQM انجام شده است.روایی پرسشنامه با مطالعه منابع، انجام تست، تنظیم پیش آزمون واخذ نظر اساتید راهنما و مشاورانجام شد، و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 88/0 محاسبه گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، درسطح توصیفی ازجداول فراوانی، نمودارها و درسطح استنباطی از آزمون t زوجی ، ضریب همبستگی اسپیرمن وپیرسون استفاده گردیده است. یافته ها و نتیجه گیری: تأکید این تحقیق، سنجش نظرات کارشناسان و مدیران ارشد پلیس آگاهی ناجا که در پیاده سازی مدل تعالی سازمانی حضور مستقیم داشته اند، بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تفاوت قابل ملاحظه ای بین نتایج عملکردی و توانمند سازهای پلیس آگاهی ناجا قبل و بعد از پیاده سازی مدل تعالی سازمانی وجود دارد.
بررسی رابطه پیاده سازی مدل تعالی سازمانی (EFQM) با عملکرد پلیس آگاهی ناجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال هشتم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
586 - 606
حوزه های تخصصی:
زمینه وهدف: امروزه رقابت موجود در صحنه جهانی نیازمند خلاقیت بالایی است و سازمان ها باید نسبت به آن پاسخگو باشند. در این خصوص سازمان های پلیسی به عنوان پیشگام در عرصه شناسایی و استقرار نظام های مدیریتی عمل می نمایند که پلیس آگاهی ناجا نیز یکی از این رده ها می باشد. اولین تحرک های پلیس آگاهی در مسیر تعالی به سال 1386 باز می گردد. پلیس آگاهی در مسیر سرآمدی، از نظام های مدیریتی کارآمد و منطبق با مدل سرآمدی EFQM بهره برداری نموده است. در این تحقیق محقق به دنبال آن است تا در یابد که آیا پیاده سازی مدل تعالی سازمانی در پلیس آگاهی طی دو دوره متوالی منجر به افزایش عملکرد پلیس آگاهی شده یا نه؟ به همین منظور چهار فرضیه اصلی و هشت فرضیه فرعی درقالب توانمندسازها شامل ( سرآمدی مدیریت منابع سازمانی و ... ) و نتایج شامل ( نتایج سرمایه های انسانی نتایج سازمانی و ...) طرح گردید. روش: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و برای جمع آوری اطلاعات از روش های پیمایشی استفاده شده است. حجم نمونه تعداد 40 نفر به صورت تمام شماری انتخاب گردید. جامعه آماری این تحقیق متشکل از مدیران ارشد وکارشناسان پلیس آگاهی ناجا است، که حضور مستقیم در فرآیند ارزیابی تعالی سازمانی داشته اند، ابزارجمع آوری اطلاعات شامل: مصاحبه، بررسی سوابق موجود در پلیس آگاهی و پرسشنامه استاندارد EFQM انجام شده است.روایی پرسشنامه با مطالعه منابع، انجام تست، تنظیم پیش آزمون واخذ نظر اساتید راهنما و مشاورانجام شد، و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 88/0 محاسبه گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، درسطح توصیفی ازجداول فراوانی، نمودارها و درسطح استنباطی از آزمون t زوجی ، ضریب همبستگی اسپیرمن وپیرسون استفاده گردیده است. یافته ها و نتیجه گیری: تأکید این تحقیق، سنجش نظرات کارشناسان و مدیران ارشد پلیس آگاهی ناجا که در پیاده سازی مدل تعالی سازمانی حضور مستقیم داشته اند، بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تفاوت قابل ملاحظه ای بین نتایج عملکردی و توانمند سازهای پلیس آگاهی ناجا قبل و بعد از پیاده سازی مدل تعالی سازمانی وجود دارد
ارزیابی روابط درونی بین توانمندسازهای گردشگری پزشکی با استفاده از مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ششم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۱۲)
18 - 38
حوزه های تخصصی:
توسعه گردشگری پزشکی باعث بهبود اشتغال زایی و موجب افزایش جذب بیماران در سطح ملی و بین المللی می گردد. براساس آمار، ایران با وجود مزیت ها وتوانمندی ها در زمینه گردشگری پزشکی، به دلیل عدم شناخت و توجه به عوامل موثر بر توسعه ی گردشگری پزشکی (توانمندسازها)، نتوانسته از جایگاه مناسبی در این صنعت برخوردار شود. هدف این پژوهش شناسایی و بررسی روابط بین توانمندسازهای گردشگری پزشکی با روش مدلسازی ساختاری تفسیری است.جامعه پژوهش را خبرگان گردشگری پزشکی به تعداد 15 نفر تشکیل می دهند. پژوهش از نظر ماهیت و روش از نوع توصیفی- پیمایشی و از نظر نتایج کاربردی است. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه و پرسشنامه است.با مرور جامع پیشینه پژوهش و نظرخواهی از خبرگان، تعداد ۱۵ توانمندساز گردشگری پزشکی در ایران شناسایی و سپس روابط درونی بین این توانمندسازها با استفاده از روش ISM، بررسی گردید. پس از تحلیل داده ها، این توانمندسازها در6 سطح مختلف طبقهبندی شدند. توانمندساز سیاست سلامت ملی در سطح زیرین (سطح6) قرارگرفت،که اساسی ترین و مهم ترین توانمندساز در مدلتوسعه یگردشگری پزشکی ایران میباشد،که به طور مستقیمو غیرمستقیم بر سایر توانمندسازها تاثیرمی گذارد، از این رو ضروری است مورد توجه جدی مدیران این صنعت قرارگیرد. نتایج این پژوهش به سیاستگذاران کمک میکند تا بتوانند جهت توسعه ی گردشگری پزشکی،تصمیمات هوشمندانه تری اتخاذ و مسیر مناسب تری را جهت توسعه این صنعت در ایران، انتخاب نمایند.
ساخت دهی به توانمندسازهای استراتژیکی مدیریت زنجیره ارزش جهانی پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مدیریت زنجیره ارزش جهانی پایدار به عنوان یکی از ابعاد برجسته رقابت پذیری شرکت های جهانی شناخته می شود. مدیران به منظور اتخاذ سیاست های مناسب برای گذار از زنجیره ارزش سنتی به زنجیره ارزش جهانی پایدار و پاسخ به مطالبات ذینفعان و فشارهای بیرونی به یک چارچوب تحلیل استراتژیکی، سیاستگذاری و تصمیم گیری با رویکرد توسعه پایدار نیاز دارند. هدف تحقیق حاضر شناسایی و استخراج مولفه های مناسب استراتژیکی به منظور توانمندسازی مدیریت زنجیره ارزش جهانی جهت دستیابی به پایداری، است. با توجه به گستره ادبیات تحقیق در جنبه های مختلف پایداری زنجیره ارزش جهانی، در این تحقیق از روش فراترکیب استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق، 171 مولفه شناسایی و استخراج شد که در قالب 40 تم و 8 مقوله ارائه شده است که به عنوان اجزای مدل توانمندسازی مدیریت زنجیره ارزش پایدار محسوب می شوند. مقولات استخراج شده عبارتند از محرک های توسعه مدیریت زنجیره ارزش پایدار، فشارهای خارجی، توانمندسازهای مدیریت زنجیره ارزش پایدار، اقدامات مدیریت زنجیره ارزش پایدار، نتایج اجتماعی مدیریت زنجیره ارزش پایدار، نتایج زیست محیطی مدیریت زنجیره ارزش پایدار و نتایج اقتصادی مدیریت زنجیره ارزش پایدار.
شناسایی و اولویت بندی توانمندسازهای مدیریت زنجیره تامین پایدار در صنعت پتروشیمی با رویکرد ترکیبی «فراترکیب» و «نظریه گراف ها و رویکرد ماتریسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
1 - 34
حوزه های تخصصی:
صنعت پتروشیمی یکی از صنایع پیشرو در حوزه نفت و گاز کشور است که نقش به سزایی در تکمیل زنجیره های خلق ارزش در این حوزه دارد. امروزه با توجه به این که توسعه پایدار و به تبع آن انطباق پایداری در مدیریت زنجیره تامین به یک مطالبه اجتماعی تبدیل شده، توسعه صنعت پتروشیمی در کشور و رسوخ در بازارهای جهانی مستلزم انطباق رویکردهای توسعه پایدار در این صنعت است. هدف تحقیق حاضر شناسایی، ارزیابی و تحلیل توانمندسازهایی است که دستیابی به اهداف توسعه پایدار در زنجیره تامین پتروشیمی را تسهیل می کند. به منظور دستیابی به هدف تحقیق، ابتدا مبتنی بر روش فراترکیب مطالعات پیشین در حوزه مدیریت زنجیره تامین پایدار بررسی و عوامل و مولفه های اصلی توانمندساز مدیریت زنجیره تامین پایدار شناسایی شد. سپس با استفاده از روش تئوری گراف و رویکرد ماتریس (GTMA) توانمندسازهای مدیریت زنجیره تامین تحلیل و اولویت بندی شد. بر اساس نتایج تحقیق توانمندسازهای مدیریت زنجیره تامین پایدار در صنعت پتروشیمی به مولفه های مربوط به مدیریت شرکت ها، مدیریت زنجیره تامین، استمرار و تداوم زنجیره تامین، ویژگی های زنجیره تامین، شراکت در زنجیره تامین و کارکنان دسته بندی شد که مولفه های مربوط به استمرار و تداوم زنجیره تامین در اولویت های اول برنامه ریزی در صنعت پتروشیمی به منظور دستیابی به پایداری قرار گرفت.
واکاوی اهداف و توانمندسازهای مشارکت در زیست بوم پلتفرم از دیدگاه نوآوران طرف عرضه در صنعت نرم افزار: شرکت های کوچک مستقر در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری سال ششم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
65 - 86
حوزه های تخصصی:
نوآوران طرف عرضه نقش مهمی در موفقیت پلتفرم و افزایش تعداد کاربران آن ایفا می کنند. مطالعه حاضر با تمرکز بر دیدگاه این نوآوران قصد دارد اهداف آن ها از مشارکت در زیست بوم پلتفرم و توانمندسازهای آن ها را واکاوی نماید. جامعه آماری این پژوهش را شرکت های کوچک ایران در صنعت نرم افزار تشکیل می دهند. رویکرد مقاله حاضر کیفی است و در آن از راهبرد پژوهشی مطالعه چند موردی اکتشافی استفاده شده است. گردآوری داده ها از طریق42 مصاحبه نیمه ساخت یافته با 26 شرکت کوچک در حوزه توسعه برنامه های کاربردی مبتنی بر پلتفرم های اندروید یا آی اُاِس انجام شده است. تحلیل داده های گردآوری شده در دو مرحله کدگذاری باز و کدگذاری محوری صورت پذیرفته است. یافته های پژوهش اهداف اصلی نوآوران طرف عرضه از مشارکت در زیست بوم پلتفرم را در شش مقوله، دسترسی به مشتریان، پاسخگویی به مشتریان، توسعه گستره کسب و کار، افزایش اعتبار، صرفه جویی در هزینه ها، و تمرکز بر نوآوری نشان می دهد. اشتراک گذاری منابع، رهبری پلتفرم، شایستگی قوانین و مقررات، و بلوغ شرکای تجاری و سرمایه گذاران نیز به عنوان توانمندسازهای اصلی مشارکت از دیدگاه این نوآوران محسوب می شوند.
طراحی الگوی ارزیابی اخلاق در سازمان های رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند سنجش اخلاق در یک سازمان رسانه ای ضروری به نظر می رسد، اما با چالش هایی جدی همراه است. دستیابی به الگویی که بتواند شاخص های دقیقی برای سنجش اخلاق در اختیار بگذارد، پیچیده است. این مقاله با نگاهی انتقادی به الگوهای ارزیابی سازمان ها، با بهره گیری از منطق صوری حاکم بر الگوی ارزیابی EFQM به ارائه مدلی کمّی برای سنجش اخلاق در سازمان رسانه ای می پردازد. الگوی ارائه شده در دو بُعد کلی توانمندسازها و نتایج، به سنجش میزان اخلاق مداری یک سازمان رسانه ای می پردازد. توانمندسازهای اخلاقی عمل کردنِ سازمان رسانه در دین، انقلاب اسلامی و مردم، مدیریت و ستاد رسانه، استراتژی، محتوا، فرایند و فنّاوری و فعالان رسانه ای به عنوان کلیدی ترین عناصر معرفی شده و شاخص هایی برای سنجش میزان نفوذ هریک در اخلاقی عمل کردن یک رسانه ارائه شده است. نتایج نیز در چهار عرصه مخاطبان، اهالی رسانه، جامعه و نتایج کلیدی، مورد مداقه قرار گرفته است. روش تحقیق این مقاله روش تفهمی وبر است و محقق با ارائه نوعی ایدئال از الگوی ارزیابی، در تلاش است تا بهتر امر اخلاقی را در سازمان رسانه ای بسنجد. در این مقاله علاوه بر روش کتابخانه ای، از روش گروه کانونی به منظور طراحی و توزین عناصر و شاخص ها استفاده شد.
بررسی نقش توانمندسازها برای دستیابی به چابکی سازمانی با استفاده از رگرسیون چندگانه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
163 - 190
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بررسی نقش توانمندسازهای چابکی برای دستیابی به چابکی در شرکت لبنیات پگاه تهران با استفاده از رگرسیون چندگانه می باشد. در این پژوهش برای دستیابی به سطح ایده آل چابکی و برای تحلیل اثر شاخص ها و همچنین ارائه مسیری بهینه برای دستیابی به چابکی از مدل رگرسیون استفاده شده است. به این منظور 96 پرسش نامه بین مدیران شرکت لبنیات پگاه تهران توزیع شد و آزمون های پژوهش حاضر به کمک نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS انجام شده است. آزمون های روایی استفاده شده در این پژوهش آزمون متوسط واریانس استخراجی و آزمون لاوشه می باشد که ضرایب آن ها برای متغیرهای پژوهش به ترتیب بیش از 5/0 و 8/0 می باشد. در واقع، ضرایب حاصل، بیانگر این است که پرسش نامه مورد بررسی دارای اعتبار کافی است. برای سنجش پایایی پرسش نامه نیز از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است که ضریب آن برای تمامی ابعاد پرسش نامه بیش از 7/0 می باشد که بیانگر قابل اعتماد بودن پرسش نامه می باشد. نتایج نشان داد که بیشترین تاثیر را به ترتیب متغیرهای اتوماسیون و کارکنان داشته و کمترین اثر را متغیر فناوری داشته است. همچنین برای آنکه بتوانیم به سطح قابل قبولی از هر یک از ابعاد قابلیت های چابکی دست پیدا کنیم باید متغیر یا متغیرهای کلیدی که از تحلیل های این پژوهش استخراج شده اند را شناسایی و با تغییراتی در آن ها به نتایج مطلوب دست پیدا کنیم. در این صورت می توانیم با حداقل زمان و هزینه به حداکثر کارایی و ارتقاء سطح چابکی دست یابیم.
رویکردی ترکیبی به عوامل توانمندساز معاونان و مربیان پرورشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵۲
۷۰-۴۹
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگو و شناسایی ابعاد و مؤلفه های توانمندسازی معاونان و مربیان پرورشی مدارس متوسطه اول و دوم طراحی و اجرا شده است. روش پژوهش، آمیخته اکتشافی است که در بخش کیفی، از راهبرد نظریه برخاسته از داده ها و در بخش کمی از روش توصیفی پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق در مرحله اول - بخش کیفی - خبرگان و متخصصان حوزه تعلیم و تربیت بودند که برای دستیابی به مدل اولیه تعداد 50 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و پس از انجام مصاحبه های لازم با ده نفر از آنان، اشباع اطلاعاتی حاصل شد. در مرحله دوم - بخش کمی - کارکنان و مربیان آموزش پرورش به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان کارکنان آموزش و پرورش استان ایلام انتخاب شدند (N=169). ابزار پژوهش برای بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته (برگرفته از متن مصاحبه ها) بوده است. در مرحله اول، پژوهشگر موضوع اتکاپذیری پژوهش را رعایت کرده و برای پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است (0/96=α). روایی پرسشنامه با بهره گیری از نظرات اساتید و خبرگان مورد تائید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها ابتدا ضریب بارتلت و ضریب KMO برای همبستگی درونی به کار گرفته شدند و کفایت حجم نمونه 0/92 به دست آمد. سپس از طریق مدل یابی معادلات ساختاری، الگوی مفهومی استخراج شده از بخش کیفی مورد آزمون و تأیید قرار گرفت. بر اساس یافته های تحقیق، عوامل محیطی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، عوامل راهبردی و پیامدها بر توانمندسازی مربیان و معاونان پرورشی مؤثر شناخته شدند.
الگوی سنجش سطح آمادگی کاربردپذیری پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با دغدغه قابل تأملِ ایجاد رابطه اثربخش میان پژوهش با نیازهای جامعه و صنعت در حوزه علوم انسانی و اجتماعی انجام شد. هدف پژوهش توسعه الگویی برای سنجش سطح آمادگی پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی جهت کاربردی شدن است و منطق آن ملهم از مفهوم شناخته شده سطح آمادگی فناوری است. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساخت یافته با 27 نفر از رؤسای دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، متخصصان و سیاستگذاران حوزه علوم، تحقیقات و فناوری انجام شد. گردآوری داده ها تا حد اشباع نظری ادامه یافت و تحلیل داده ها به روش تحلیل تم انجام شد. از میان رویکردهای چهارگانه مطرح شده در قالب نسبتِ پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی با مفهوم سطح آمادگی فناوری، رویکرد چهارم یعنی رویکرد جایگزینی مدنظر قرار گرفت. بر این اساس، به جای سطوح 9 گانه آمادگی فناوری که سطح بلوغ یک فناوری برای ورود به عرصه کاربرد را نشان می دهند، دو معیار توانمندسازی و نتایج به عنوان تم های اصلی جایگزین شدند. بر اساس الگوی توسعه یافته، آموزش، پژوهش، اشاعه و ترویج به عنوان توانمندسازها و نتایج اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و حاکمیتی به مثابه نتایج در نظر گرفته شدند. بر اساس دیدگاه سیستمی این الگو، توانمندسازها می توانند از طریق بهبود فرایندها و ظرفیت ها، به طور ضمنی زمینه ساز تحقق دستاوردها و نتایج کاربردی پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی باشند..
اصول طراحی زیست بوم کسب و کارهای فراگیر آینده مطالعه موردی: جویشگر بومی، رایانش ابری، کلان داده و اینترنت اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۷
3 - 18
حوزه های تخصصی:
در اقتصاد شبکه ای، توان رقابتی یک کسب و کار نه تنها وابسته به شایستگی های داخلی خود است، بلکه به توانایی آن در تعامل با محیط خود نیز وابسته است. ظهور پلتفرمهای چندوجهی و شبکه های ایجاد ارزش و پیچیدگی های مربوطه و ضعف موجود در مدل های کسب وکار در این زمینه، سبب شد تا توجه محققان به مفهوم زیست بوم کسب-وکار جلب شود. در این پژوهش با هدف بررسی مدلهای طراحی زیست بوم کسب وکار، در ابتدا ادبیات و مفهوم زیست-بوم کسب وکار وسپس انواع مدلهای طراحی زیست بوم کسب و کار معرفی می شود و در نهایت اصول طراحی زیست-بومهای کسب و کار استخراج و در طراحی زیست بوم کسب و کارهای نوظهور به کار گرفته می شوند. پژوهش حاضر از نوع توصیفی بوده و به منظور گردآوری اطلاعات در این زمینه علاوه بر مطالعات کتابخانه ای از خبرگان در دسترس و مطلع نیز استفاده شده است. خروجی نهایی پژوهش استخراج مولفه های اصلی طراحی زیست بوم کسب و کارهای نوظهور از جمله جویشگر بومی، رایانش ابری، اینترنت اشیا و کلان داده که در آینده نزدیک فراگیر خواهند شد، می-باشد. لازم به ذکراست که به مراحل توسعه زیست بوم کسب و کار جویشگر به صورت گام به گام و در مورد سایر کسب و کارها به صورت اجمالی پرداخته شده است.