مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
بوف کور
حوزه های تخصصی:
به واسطه وجود برخی شباهت ها میان روایت بوف کور و شیوه جریان سیال ذهن و به خصوص به دلیل وجود گونه ای از تک گویی در این رمان، ممکن است تصور شود-چنان که برخی تصور کرده اند-که این رمان یک رمان جریان سیال ذهن است. هدف ما در این مقاله معرفی شیوه جریان سیال ذهن و تک گویی درونی و بررسی رمان بوف کور بر اساس معیارهای آن بوده است. بر مبنای ویژگی های مشترکی که در رمان های معروف جریان سیال ذهن دیده می شود و نیز بر اساس تعاریفی که صاحب نظران بر جسته برای این شیوه ارایه کرده اند، تلاش کرده ایم تا در تعریفی دقیق، شاخصه هایی را برای این گونه از رمان شناسایی کنیم که رمان جریان سیال ذهن را از غیر آن جدا می کند. سپس بر اساس این معیارها به بررسی رمان بوف کور پرداخته ایم تا روشن شود که این رمان به شیوه جریان سیال ذهن نوشته نشده است .
نگاره های مثالی و نمادهای اصلی در بوف کور هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در این مقاله سعی دارد نقش روی جلد قلمدان را در بوف کور صادق هدایت در قالب نقد اسطوره ای مورد بررسی قرار دهد . در این داستان هنرمند نقاش که راوی داستان نیز هست ، نقشی را روی جلد قلمدان تصویر می کند که انعکاسی از نا خودآگاه جمعی خود اوست . این تصویر ؛ از این منظر دامنه ارجاعی وسیعی را برای نقاشی فراهم می آورد و آن را از تصویری ساده به نقشی جهانی و اساطیری تبدیل می کند . در این نوشتار ، نقش کهن الگوهایی اصلی این تصویر (زن ، پیرمرد ، گل نیلوفر ، درخت سرو و جوی) و نمادهای مرتبط با آنها (پستو ، شراب ، مار و مرگ) به طور اجمالی مورد بررسی قرار گرفته است .
نگاهی پدیدار شناسانه به تجربه وجود و مواجهه با آن در «بوف کور» و «تهوع»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله ، تفسیر تطبیقی و پدیدار شناسانه «تهوع» سارتر و «بوف کور» هدایت است ، با توجه به تجربه وجودی هستی ناب ؛ یعنی مساله بنیادین فلسفه اصالت وجود . در بوف کور و تهوع پیش فرضهای معتاد و معمول در باب اعیان و اشیا به کناری نهاده شده است . چنین تجربه ای حقیقت ناب ، بیگانه ، ممکن و بی آمیغ اشیا را آشکار می کند .
بررسی جایگاه زن در مقایسه تطبیقی بوف کور و شازده احتجاب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تصاویری که ادبیات از زنان به دست داده تصاویری متناقض چون زن آرمانی، جادوگر، نابالغ و خام، زن فتانه و وسوسه گر، مادر فداکار و زن مرگ آور است. در این اندیشه ها زنانگی به شکل آرمان گرایانه و شیطانی تقسیم شده که از این منظر نیز این تصاویر به مناسبات و روابط فرضی میان زن با مرد بستگی دارد و در این راستا زن بزرگتر یا کوچکتر از واقعیت زندگی ارایه شده است.در این مقاله سعی شده است با بررسی تطبیقی بوف کور صادق هدایت و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری ضمن اشاره به مشابهت ها و وجوه افتراق دو اثر دیدگاه دو گانه این نویسندگان نسبت به زن مورد مداقه قرار گیرد.
تفسیر روان شناختی «بوف کور» بر مبنای سبک شناسی تگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی تگا رویکردی در سبک شناسی است که از مرز توصیف زبان شناختی و تعبیر معنی شناختی یک اثر می گذرد و به تفسیر روان شناختی و تبیین جامعه شناختی آن می پردازد. این مقاله در صدد است با رویکرد فوق و با استفاده از متغیّرهای نقشی اندیشگانی، بینافردی(زمان و وجه)و متنی(تمهیدات پیوندی) تفسیری روان شناختی از بوف کور ارائه و به این سوال پاسخ دهد که از طریق این متغیّرهای نقشی به چه مشخّصههای سوررئالیستی می توان دست یافت. فرضیّه آن این است که با استفاده از متغیّرهای نقشی فوق می توان برخی مشخّصه های سوررئالیستی مانند ذهنیّت گرایی، درون گرایی، واقعیّت گریزی، سولی لوکی، نگارش خودکار و سیّالیّت ذهن را در این رمان نشان داد. مبنای نظری آن سبک شناسی تگا است که تلفیقی از روش سبک شناسی و دیدگاه تحلیل انتقادی گفتمان است. روش تحقیق، آماری - تحلیلی بوده و تحلیل داده های آن نیز با روش نمونه گیری خوشهای یک مرحله ای متناسب با حجم نمونه انجام شده است. نتیجه این که بوف کور با توجّه به شواهد زبانی، اثری انتزاعی، ذهنی، واقعیّتگریز و سوررئال است.
بررسی زمان فعل فارسی در بوف کور و سووشون بر اساس نظریه زمان هارالد واینریش
حوزه های تخصصی:
کاربرد نظریه زمان هارالد واینریش در دو متن داستانی فارسی بوف کور و سووشون نشان می دهد تقسیم بندی متون بر اساس زمان های فعلی به دو دسته نقل و بحث توسط واینریش در داستان فارسی نیز قابل تشخیص است. زمان های نقلی، حال و آینده بخش هایی از متن را می سازند که بیشتر جنبه بحث و گفت وگو دارند. از سوی دیگر زمان های گذشته ساده، گذشته استمراری و گذشته دور (بعید) بیشتر بخش نقلی و حکایتی متن ها را تشکیل می دهند. دیگر اینکه هر دسته حال، آینده و گذشته خاص خود را داراست. در نظام بحث، زمان نقلی نقش پس نگری، حال نقطه صفر و آینده نقش پیش نگری دارد. در نظام نقل، گذشته دور نقش پس نگری دارد و گذشته ساده و استمراری هر دو نقطه صفر هستند. در زبان فارسی زمانی که نقش پیش نگری را در این نظام داشته باشد، وجود ندارد.
سرانجام اینکه در نظام نقل، دو زمان گذشته ساده و استمراری عملکردی در جهت برجسته سازی دارند. قسمت هایی که با گذشته استمراری می آیند در پس زمینه و نقاط دور صحنه قرار می گیرند؛ درحالی که مورد اصلی حکایت که با گذشته ساده می آید در جلو صحنه قرار دارد.
فاصله گذاری در بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برتولت برشت از جامعه شناسان و نمایش نامه نویسانی است که اندیشه هایی پیشرو در زمینه هنر، نمایش نامه و داستان داشته است. مهمترین نظریه برشت «فاصله گذاری» نام دارد که تحت تاثیر رهیافت های فرمالیستی از جمله آشنایی زدایی و برجسته سازی بوده است. «فاصله گذاری» به معنی آفرینش شخصیت های تازه، غیرعادی، شگفت انگیز و بیگانه در اثر است.
نظریه برشت پیش از همه در نمایش نامه کاربرد دارد. اما منتقدان می توانند آن را در داستان نیز به کار گیرند، به ویژه در داستان هایی که شخصیت های شگفتی دارند. بوف کور صادق هدایت دارای شخصیت بی هویت، پوچ انگار و غریبه ای است که برای مخاطب تازگی دارد. مقاله حاضر به بررسی داستان بوف کور بر پایه نظریه فاصله گذاری برشت و گرایش های اجتماعی-سیاسی وی می پردازد.
امید و ناامیدی در بوف کور: تحلیل مفاهیم انتزاعیِ بو ف کور براساس نظریة استعارة مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوف کور یکی از مشهورترین داستان های ادبیات معاصر فارسی است که تا کنون شرح و نقدهای بسیاری برای کشف معانی نهانی ان شده است. با این حال علی رغم اختلاف نظرهای مختلف و متعدد مفسّران و منتقدان بوف کور، می توان گفت که همة ایشان براین قول اتفاق نظر داشته اند که دو پارة بوف کور به نوعی تکرار یکدیگرند. علاوه براین می شود گفت تقریبا قریب به اتفاق اکثر این شرح ها با استفادة از نقد روان شناختی به تحلیل اثر پرداخته اند. در حالی که نگارندگان با عنایت به دو نکتة فوق تلاش کرده اند که با تحلیل استعاره های مفهومی که هدایت در این دو قسمت به کاربرده، از طریق «نظریة استعاره مفهومی» فراتر از استدلال های روان شناسانه ای که ناقدان این اثر داشته اند به کشف شبا هت ها و تفاوت های این دو قسمت بپردازند تا در نهایت به نگاهی جدیدتر و متفاوت از آنچه تا کنون ذکر شده، دست یابند و ثابت کنند که هدایت با وجود کاربرد شباهت های فراوان در این دو پاره، بینش های متفاوتی را در هر یک دنبال می کرده است.در نهایت نویسندگان به این نتیجه می رسند که هدایت در پارة اول داستان بر اساس استعاره هایی که به کار برده نگاهی امیدوار و مثبت به زندگی دارد و در قسمت دوم این دید جای خودش به ناامیدی و میل به مرگ می دهد
خوانش بینامتنی پیکر فرهاد و بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر نظریه بینا متنیت هیچ متنی در انزوا شکل نمی گیرد و نمی توان آن را بدون ارتباط با متون دیگر خواند یا تفسیر کرد. در روند خوانش داستان پیکر فرهاد تاثیرپذیری از بوف کور به روشنی محسوس است در واقع در این اثر، مؤلف نشانه هایی به کار می برد که با بررسی این نشانه ها می توان جنبه های بینامتنی را تشخیص و منابع آن را شناخت. این تحقیق با استفاده از روشِ تطبیقی و بر اساسِ نظریه بینامتنیت و بررسیِ شواهد به دنبالِ اثباتِ این فرضیه است که وجوهِ اشتراک بین داستانِ پیکر فرهاد و بوف کور که در پارهای موارد ماهیتِ تقلیدی پیدا می کند اتفاقی نبوده و این امر بیانگرِ تاثیرپذیریِ عباس معروفی از صادق هدایت در خلق این اثر است. همسانیِ پیرنگ، شیوه ی روایی یکسان(جریان سیال ذهن)، اعتقاد به تناسخ، استفاده از نماد های مشترک مانند نیلوفر کبود و ... از گزاره های مشترک این دو متن است و بررسی و تحلیل این اشتراکات در جهتِ اثباتِ بینامتنیتِ این دو متن از مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
شهر کهن «ری» در بوف کور : بازخوانی عناصر فرهنگی، اجتماعی و جغرافیای تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صادق هدایت از نام دارترین داستان نویسان ایرانی و رمان «بوف کور» مهم ترین نوشته ی اوست. هدایت در حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیم شناسی شهرهای کهن ایران، مطالعات نسبتاً گسترده ای داشته است که نمود پاره ای از این مطالعات را می توان آشکارا در برخی از آثار او از جمله «بوف کور» دید. تاکنون درباره ی بوف کور بسیار نوشته شده است. اما آن چه در این مقاله در کانون توجه قرار گرفته؛ همانندی توصیفات مکان قصه با موقعیت قدیم شهر ری، در سده های سه تا هفت هجری قمری ست. انطباق جغرافیای تاریخی ری با توصیفات بوف کور که برای نخستین بار به گونه ای مستند در این مقاله صورت پذیرفته؛ نشانه ای دیگر از دقت نظر هدایت در پرداخت داستانی بوف کور، و تأییدی ست بر این گفته ی او که: «بوف کور، پر از شگرد است و حساب و کتاب دقیق دارد». فضای این داستان به رغم پیچیدگی و بدعت، عناصری از جهان واقعیت را باز می تابد که به بخش مجزایی از ری سده های سه تا هفت هجری قمری نظر دارد. در این مقاله همانندی توصیفات مکانی «بوف کور» با جغرافیای تاریخی شهر قدیم ری، بر پایه ی پنج عنصر اصلی: سازه های شهر، ویژگی های مدنی شهر، موقعیت تجاری شهر، توپوگرافی شهر و عناصر فرهنگی و اجتماعی آن، مورد بررسی و بازشناسی دقیق تطبیقی قرار گرفته است.
بررسی و مقایسه دو تصویر در بوف کور و طوطی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوف کور صادق هدایت در نگاه اول بیش تر به سبک و سیاق غربی می ماند تا اسلوب های ادبی شرقی و ایرانی. نقدهایی هم که بر این اثر نوشته شده بیش تر ناظر بر چنین تأثر ها و شباهت هایی است؛ اما در زمان های اخیر، به اثرپذیری آن از فرهنگ ایران بیش تر توجه شده است. هنگام صحبت از تأثیر ادبیات قدیم در این اثر، بیش از هر چیز نام خیام برده می شود و بعد ویس و رامین، و غالباً در همین جا متوقف می مانند؛ شاید به این دلیل که هدایت خود دربارة این دو موضوع کتاب و مقاله نوشته است. این حقیقت که صادق هدایتِ داستان نویس میراث داستانی ادبیات فارسی را مطالعه کرده است و احیاناً از آن متأثر شده است، کاملاً پذیرفتنی است. در مقاله حاضر سعی شده است ثابت شود که صادق هدایت در خلق بوف کور از طوطی نامه متأثر شده و به ویژه ایده تصویر «پیرمرد و دختر» را از یکی از افسانه های طوطی نامه اقتباس کرده است.
مقاله به زبان فرانسه: چرا ﺑوف کور صادق هدایت یک ضدرمان است؟ (En quoi La Chouette aveugle de Sadegh Hedayat est-il un anti-roman?)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوف کور که در سال١٣٢٠ در روزنامه ایران منتشر شد و در سال ١٩٥٣توسط رژه لسکو به زبان فرانسه ترجمه گردید یکی از شاهکار های ادبی صادق هدایت محسوب می شود. با انتشار این رمان، صادق هدایت به عنوان بنیانگذار رمان نو در ایران شناخته شد. اما این اثر یک ضد رمان است، بدان معنا که نویسنده برای خلق آن از تمام قوانین مرسوم کلاسیک داستان نویسی سرپیچی کرده است که در زمان خود نوعی ابداع و نوآوری شناخته می شود. حاصل این سرباز زدن خلق اثری است کاملا ﭘﭕﭽیده و عجیب. از ویژگیهای بارز این رمان میتوان این موارد را متذکر شد׃ نبود طرح داستانی منسجم، وجود شخصیتهای فراواقعی، مکانی غیر واقعی، زمانی نامعلوم و داستانی غیر قابل تعبیر. در مقاله حاضربه مطالعه و بررسی این مطلب خواهیم پرداخت که چگونه با زیر سوال بردن قوانین رمان نویسی رمانی به نام بوف کور محقق شده است.
بررسی سفر قهرمانی شخصیت در بوف کور با تکیه بر کهن الگوهای بیداری قهرمان درون
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که براساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آنها توسط ذهن شاعر و نویسنده نشان داده می شود. کهن الگوها که محصول تجربه های مکرر بشر در زندگی است و در ناخودآگاه وی به ودیعه نهاده شده، از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. برپایه ی این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال و رویای فردیت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است.
هدف این مقاله، بررسی رمان بوف کور نوشته ی صادق هدایت از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول پیرسون و هیوکی مار برپایه ی کهن الگوهای دوازده گانه ی بیداری قهرمانان درون است. نگارندگان تلاش می کنند نشان دهند شخصیت های داستانی نیز همچون شخصیت های هشیوار، با تجلی این کهن الگوها، می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این تحقیق نشان می دهد رمان بوف کور سرشار از کهن الگوهاست و به دلیل رویکرد روان شناسی خود، برپایه ی نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است. بوف کور با حلول 9 کهن الگو، روند تفرد را در پیش می گیرد و دیگر شخصیت های داستان نقش پرورش دهندگی را در مسیر تشرف برای او دارند.
رهیافتی تطبیقی بر کاربرد زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم از رهگذر بررسی رمان سووشون و بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی یکی از ابزارهای مؤثر در تحلیل سبک شناختی متن است. بی تردید یکی از وجوه تفاوت مکتب ها و نظریه های ادبی با یکدیگر، زبان مورد استفادة آنهاست. این مسئله فرضیة بنیادین این مقاله را شکل داده است. پژوهش حاضر با نگاهی تطبیقی به بازیابی نحوة به کارگیری زبان در دو مکتب رئالیسم و سوررئالیسم و بیان وجوه تفاوت آن از رهگذر بررسی دو رمان برجستة فارسی، «بوف کور» صادق هدایت و «سووشون» سیمین دانشور میپردازد. پشتوانة نظری این مقاله روش سبک شناختی جفری لیچ است. تحلیل زبانی دو اثر نشان میدهد با این که مبنای مشترکی در عناصر زبانی همة مکاتب ادبی به چشم می خورد اما نحوة به کارگیری و بسامد هر یک از این عناصر ازجمله اسم، فعل، صفت، قید، ساختار نحوی و جملهبندی، آرایههای لفظی و انسجام یا عدم انسجام کلام منجر به ظهور تفاوت های چشمگیری در سطح زبان مکاتب گوناگون میشود.
راوی بوف کور، رانه مرگ و شکاف در نظم نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظم نمادین ساحت مرگ ابژه هاست. دال و نماد با مرگ گره خورده اند. با طلوع دال ها، مدلول ها غروب می کنند و خرسندی های پیشانمادین از زندگی بشر رخت برمی بندند و نگاه سنگین و خیره ای بر زندگی حاکم می گردد که سوژه را از ذاتی ترین بخش وجودی خود محروم می کند. اما نظم نمادین خود پیرامون یک هسته تروماتیک برساخته شده است؛ پیرامون چیزی که از نمادینه شدن می گریزد. رانه مرگ در روان کاوی نوفرویدی لاکان عنصری است انقلابی که نظم نمادین را مختل می کند. بوف کور رانه مرگ است؛ نظم نمادین در بوف کور به دیده تردید می نگرد. راوی بوف کور مازادی است که تن به دام دال های نظم نمادین نمی سپارد. بوگام داسی، دختر اثیری و لکاته استعاره و تجسمی از خوشی هایی هستند که در نظم نمادین از راوی دریغ شده اند. این فقدان و محرومیت راوی را به جستجو و تکرار خوشی ها و ابژه های از دست رفته برمی انگیزد. این مقاله تلاش می کند با استفاده از تلقی ژاک لاکان از رانه مرگ، اصرار راوی بوف کور را در شکستن ممنوعیت های نظم نمادین مورد بررسی قرار دهد تا نشان دهد که بوف کور برخلاف نظر بعضی از منتقدان اثری منفعل نیست.
«اقلیت شدن» در بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوف کور ظرفیت های متفاوتی در بررسی های ادبی دارد که از جمله آنها می تواند بررسی آن براساس دیدگاه های دلوز و گتاری باشد. اندیشه های ژیل دلوز، فیلسوف معاصر فرانسوی، در زمینه های علمی، فلسفی، هنری، نگرشی متفاوت پدید آورده است. از جمله میتوان به نظریه میل اشاره کرد که بر پایة آن، سرمایه داری میل و تمنای افراد را کانالیزه، و به فضای روانی- اجتماعی ویژه ای که قابل نظارت و کنترل باشد هدایت می کند تا زمینه بازتولید افراد را فراهم سازد. از دیدگاه دلوز هدف داستان این است که میل را رها نماید. آن هم با از هم گسیختن غل و زنجیرهایی که بر آن اند تا ما را به شیوه های خاصی از اندیشیدن مقید سازند. «اقلیت شدن»، از جمله از هم گسیختن همین قید و بندهاست تا با قلمروزدایی ها قلمروهای متعارف را از میان بردارد. این مقاله با تکیه بر نظریه «اقلیت شدن» ژیل دلوز به خوانش داستان بوف کور هدایت می پردازد و مشخص می کند که اثر حاضر از کدام ماشین های اجتماعی برمی آید، چه چیزهایی را در می نوردد و چه مرزهایی را مخدوش می کند.
نقش تشبیه در خلق فضای بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدایت در بوف کور، متاثر از مکتبهای آوانگارد دورهٔ خویش، به ویژه اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم، برای بازنمایی درونیاتش، ژانری وهمناک و روایتی درونی و ساختی شبه شاعرانه را اتنخاب کرده است. در این ژانر، حس وههمناکی، ترس، خشونت و البته جذابیت، غالبا با فضا سازی ایجاد می شود و همهٔ عناصر به نوعی در خدمت ساختن فضا قرار دارند. ساخت فضا عمدتاً با توصیف انجام می گیرد، اما استفاده از شگردهای بلاغی مانند تشبیه و استعاره نیز می تواند نقش مهمی در خلق فضای تخیلی، رنگ آمیزی متن و وحدت تاثیر آن داشته باشد؛ زیرا تشبیه علاوه بر توصیف، تصاویری با دلالتهای معنایی جدید به متن اضافه می کند. به عقیدهٔ ما در بوف کور ، هدایت آگاهانه با استفاده از تشبیه و استعاره های متعدد در توصیفات خود فضا را آنگونه که خود می خواسته اغراق آمیز، وهمناک تیره و خشن، بی قواره و گروتسکی و نزار و بیمارگونه کرده است.
بازیابی عنصر مکان در «بوف کور» صادق هدایت بر پایه ی جغرافیای تاریخی ری و تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بخش هایی از رمان «بوف کورِ» صادق هدایت، آشکارا به برخی از مکان ها اشاره شده است. اما واقعیت های مکانی آن گونه با تمهیدات داستانی درآمیخته و نگارش تأویل پذیرانه ی این اثر را تحت شعاع قرار داده که ماهیت مکان واقعی رویدادها را در هاله ای از ابهام پیچیده است. و بسیاری را بر آن داشته تا گمان کنند «رمان بوف کور فاقد زمان و مکان است.» در حالی که بخش گسترده ای از فضاهای شبه خیالی بوف کور را می توان با تکیه بر جغرافیای تاریخی «ری و تهران» بازیافت که گستره ی تاریخی عهود باستان، سده های میانه و دوره ی صفوی تا قاجار را در بر می گیرد. در این مقاله با تکیه بر نشانه های درون متنی اثر و انطباق آن ها با جزئیات جغرافیای تاریخی «ری و تهران» نقشه ی مسیر راوی در یک مکان واقعی و عینی بازشناسی شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، اجزای مکان در بوف کور را می توان در سه مؤلفه ی مبدأ، مقصد و مسیر حرکت قهرمان به سوی گورستان و قلعه ی بیرون شهر بازیابی کرد که با بازنمایی عناصری تازه در پی ابهام زدایی از عنصر مکان در بوف کور صادق هدایت است.
انسجام واژگانی در متن سوررئالیستی بوف کور برپایه نظریه هالیدی و حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسجام متن از به هم پیوستن مجموعه ای از واژه ها و جملاتی که متضمّن معنا و پیام خاصی است، به وجود می آید. نویسنده، دنیای واقع و فراواقع خود را در قالب متن منعکس می کند و در این انعکاس اگرچه از زمان فاصله می گیرد، اما به مدد زبان و حفظ ارتباط بین عناصر دستوری و واژگانی، معنا را منتقل می کند و متنی منسجم می آفریند. متن سوررئالیستی که بازتابی از دنیای فراواقع است، به دلیل هجوم واژگان ناشی از نگارش خودکار، چنین تصوری را در اذهان ایجاد می کند که دور از انسجام و پیوستگی است و ارتباط معنایی در این متون گسسته می نماید. این پژوهش در پاسخ به این مسأله که آیا این متون، با وجود زیر پا گذاشتن زبان معیار و آزادی زبان و واژه ها - نگارش خودکار- از انسجام واژگانی برخوردار هستند، به بررسی انسجام واژگانی داستان سوررئالیستی «بوف کور» صادق هدایت، بر پایه نظریه انسجام متن مایکل هالیدی و رقیه حسن می پردازد. پس از تحلیل و بررسی داده ها، این نتیجه حاصل شد که متن بوف کور، با 3282 گره انسجام واژگانی، از انسجام بالایی برخوردار است و نویسنده با بهره مندی از عناصر انسجام واژگانی به ویژه عنصر تکرار و باهم آیی و ترادف توانسته است، پیوندی ناگسستنی میان الفاظ و معانی ایجاد کند و به این طریق اندیشه و امیال درونی خود را در متن منعکس سازد.
نظام حضور و برهم کنش در گفتمان بوف کور با تکیه بر رویکرد نشانه-معناشناسی هستی محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دهه ی هشتاد میلادی، نشانه-معناشناسی با در پیش گرفتنِ رویکردی پدیدارشناختی و با تأثر از نسل جدیدی از اندیشه ها، از نظام کلاسیک که تا پیش از آن مطرح بود، فاصله گرفت. این رویکرد جدید امروزه نشانه-معناشناسی هستی محور خوانده می شود و بر اساس آن، خوانش دیگر نه یک رمزگشایی ساده، بلکه حرکتی به سمت درک و خلقِ دوباره ی معنا به مثابه ی بعدِ حس شده ی هستی است. در رمان بوف کور نیز شاهد ظهور چنین تفکر نشانه-معناشناختی در بطن گفتمان هستیم. بدین معنا که دریافت شخصیت اصلی از خود و جهان پیرامونش و دیگری نه یک برداشت ساده و کلیشه ای بلکه بر پایه ی حضور حسی- ادراکی و پویاست که در تعامل با پدیده ها شکل می گیرد. از این روی در پژوهش حاضر، با تکیه بر نظریات لاندوفسکی که با الهام از تفکر زیبایی شناختی گرماس ، مبحث نشانه معناشناسی هستی محور و تجربه زیسته را در ابعاد وسیع تری مطرح می کند سعی داریم کارکردهای گفتمانی حضور سوژه ی بودشی و نوع ارتباط وی با خود و دیگری را به چالش بکشیم و در نهایت ببینیم تعامل با این ""دیگری"" چگونه و بر چه اساسی، باعث ایجاد نظامهای جدید گفتمانی همچون نظام خلسه و استعلایی می شود و سوژه در جریان این تحول هستی شناسانه به چگونه درکی از خود و جهان پیرامونش دست می یابد.