مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
مولتیپل اسکلروزیس
مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است.ام اس که از شایع ترین بیماریهای عصبی انسان است، با عوارض جسمی و روانشناختی فراوانی همراه میباشدکه موجب میشود بیماران شناخت معیوب و باورهای تحریف شده ای درباره بیماریشان داشته باشند،لذا درمقابله مثبت وموثر با بیماری و پذیرش آن به عنوان بخشی از زندگی خوددچارمشکل میشوند.بنابراین اصلاح شناخت وایجاد ادراک صحیح از بیماری،می تواند ضمن کمک به واقع بینانه کردن ادراک بیماران، شدت بیماری را نیز کاهش دهد. هدف این تحقیق بررسی اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان ادراک بیماری و شدت بیماری در مبتلایان به ام اس می باشد. این پژوهش نیمه آزمایشی باطرح پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد.جامعه آماری این پژوهش را 2500 بیمارعضو جامعه ام اس،تشکیل داده اند که ازبین آنها،30 نفربه روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند.ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه ادراک بیماری بازنگری شده و مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده بود که توسط بیماران پیش وپس از مداخله تکمیل شدند.داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس تحلیل شدند.یافته های این پژوهش نشان داد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان ادراک بیماری تأثیر معنادار داشته و باعث ارتقای سطح ادراک صحیح و واقع بینانه از بیماری شده ،اما بر شدت بیماری (بعد جسمی)تأثیر معناداری نداشته است#,
اثر ده هفته تمرینات ترکیبی در سطوح پایدار و ناپایدار بر قدرت عضلات و ظرفیت عملکردی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ده هفته تمرینات ترکیبی در سطوح پایدار و ناپایدار بر قدرت عضلات و ظرفیت عملکردی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. بدین منظور، 30 بیمار در دو گروه تمرینی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که در هر دو گروه تمرینی، افزایش معناداری در تمام پارامترهای اندازه گیری شده مشاهده می شود. همچنین، یافته ها بیانگر این هستند که گروه تمرین در سطح ناپایدار، پیشرفت معنادارتری در قدرت عضلات و آزمون های پنج بار نشستن و بلندشدن و بالارفتن از پله نسبت به گروه تمرین در سطح پایدار و کنترل داشته است. به طورکلی، می توان گفت تمرینات در سطوح پایدار و ناپایدار، منجر به افزایش معناداری در قدرت ایزومتریک عضلات و ظرفیت عملکردی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می شود.
بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این تحقیق بررسی تاثیر مداخله شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه بر میزان کیفیت زندگی ، وبهزیستی روان شناختی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس میباشد. روش: این مطالعه یک پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است، جامعه پژوهش آن را کلیه بیماران مبتلا به ام اس که در جامعه ام اس ایران دارای پرونده هستند تشکیل می دهد که از میان آنها ، 30 نفر به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند. این بیماران به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند، سپس گروه آزمایش تحت مداخله قرار گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات دو پرسشنامه استاندارد، شامل پرسشنامه کیفیت زندگی خاص بیماران ام اس و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و کیز بودکه قبل و بعد از مداخله بوسیله آزمودنی ها تکمیل گردید. یافته ها: تحلیل کو واریانس نشان داد که بین میانگین های نمرات گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون متغییر های بهزیستی روان شناختی وابعاد روانی کیفیت زندگی تفاوت معنی داری وجود دارد(1/00 P˂) نتیجه گیری: مداخله شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی یکپارچه را می توان به عنوان مداخله روان شناختی ثمر بخش برای افزایش شاخص های بهزیستی روان شناختی و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماران مولتیپل اسکلروزیس معرفی کرد
بررسی مقایسه ای کارکردهای اجرایی در زنان مبتلا به ام اس دارای اختلال افسردگی، فاقد اختلال افسردگی و زنان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای کارکردهای اجرایی در سه گروه از زنان مبتلا به ام اس دارای اختلال افسردگی، فاقد اختلال افسردگی و زنان بهنجار بود. روش: روش تحقیق در این پژوهش علی مقایسه ای بود، از میان زنان مراجعه کننده به انجمن ام اس استان مرکزی، گروه مبتلا به ام اس مبتلا به افسردگی با غربالگری اولیه توسط آزمون افسردگی بک و تشخیص افسردگی توسط اجرای مصاحبه ساختاریافته بالینی افسردگی (SCID) و ملاک های ورود و خروج به تعداد ۲۴ نفر انتخاب شدند گروه ام اس فاقد افسردگی نیز از میان زنان غربالگری شده که فاقد نشانه های بالینی افسردگی بودند به تعداد ۲۴ نفر وارد پژوهش گردیدند، در آخر نیز گروه زنان بهنجار نیز با لحاظ کردن ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند، از آزمون های فراخنای عدد، استروپ و برج لندن جهت گرداوری داده ها استفاده شد، اطلاعات با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه زنان مبتلا به ام اس دارای افسردگی در مقایسه با دو گروه دیگر از عملکرد ضعیف معناداری در آزمون های فراخنای اعداد، استروپ و برج لندن برخوردار بودند، همچنین بین گروه زنان مبتلا به ام اس فاقد افسردگی و زنان بهنجار نیز ازنظر عملکرد در آزمون های پژوهش تفاوت معناداری مشاهده گردید. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که علاوه بر تفاوت کارکردهای اجرایی در بیماران مبتلا به ام اس در مقایسه با افراد بهنجار، افسردگی نیز می تواند این تفاوت را تشدید نماید که لزوم توجه به این امر در طراحی برنامه های درمانی مشخص می شود.
ترس از پیشرفت بیماری در بیماران مبتلا به سرطان و مولتیپل اسکلروزیس و رابطه آن با مشکلات عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترس از پیشرفت بیماری از مشکلات رایج و دلایل اصلی پریشانی در بیماری های مزمن می باشد. این ترس می تواند اثرات مخربی از جمله مشکلات عاطفی بر بیماران مبتلا به بیماری های جسمی مزمن اعمال کند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ترس از پیشرفت بیماری با اضطراب، استرس و افسردگی در بین بیماران ام اس و سرطان بود. نمونه پژوهش مشتمل بر 212 بیمار زن مبتلا به ام اس و سرطان بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ترس از پیشرفت و مقیاس اضطراب، استرس و افسردگی بود. نتایج نشان داد که ترس از پیشرفت با اضطراب، استرس و افسردگی رابطه مثبت و معناداری دارد. در مجموع نتایج این تحلیل نشان داد که مدل مورد آزمون 48/0 درصد واریانس متغیر مشکلات عاطفی را تبیین می نماید. از دیگر یافته های این تحقیق این بود که ترس از پیشرفت بیماری در بیماران سرطانی بیشتر از بیماران ام اس می باشد. بنابراین در راستای اداره و برنامه ریزی مراقبت های بهداشتی بیماری های مزمن از جمله ام اس و سرطان توجه به ترس از پیشرفت بیماری در این بیماران حائز اهمیت می باشد.
اثر یک دوره تمرین کاوتورن و کوکسی بر تعادل ایستا و پویای زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشواری های تعادل در بین بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شایع است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین کاوتورن و کوکسی بر تعادل ایستا و پویای زنان مبتلا به ام اس بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به ام اس با شاخص ناتوانی (EDSS )سه تا شش بود. به این منظور 30 نفر که شرایط ورود به پژوهش را داشتند، به صورت هدفمند انتخاب شدند و تصادفی در دو گروه پانزده نفری کنترل و تجربی قرار گرفتند. به منظور اندازه گیری تعادل ایستا از آزمون تعادل شارپند رومبرگ، و برای اندازه گیری تعادل پویا از آزمون برگ استفاده شد. به منظور تحلیل اطلاعات از روش آماری تی مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 19 استفاده شد. نتایج نشان داد یک دوره برنامه تمرینی کاوتورن و کوکسی بر تعادل ایستا و پویای افراد شرکت کننده تفاوت معنادار داشت. ازاین رو استفاده از این نوع برنامه تمرینی برای بهبود تعادل افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس توصیه می شود.
تأثیر تمرینات مبتنی بر چارچوب نقطه چالش بر کنترل قامت افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چارچوب نقطه چالش دیدگاهی نظری برای فهم تأثیرات متغیرهای تمرینی در یادگیری حرکتی است. با توجه به این چارچوب، متغیرهای تداخل ضمنی و بازخورد آگاهی از نتیجه رابطه تنگاتنگی با سطح مهارت و دشواری تکلیف مورد یادگیری دارند. ازاین رو هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تمرینات مبتنی بر چارچوب نقطه چالش بر کنترل قامت افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. به این منظور کنترل قامت 22 فرد 20 تا 65 ساله مبتلا به ام اس از میان بیماران انجمن ام اس شهر اهواز که به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی انتخاب شده بودند، با استفاده از دستگاه فورس پلیت اندازه گیری شد. آزمودنی های گروه تجربی به مدت 12 جلسه، هر هفته سه جلسه 45 دقیقه ای به انجام تمرینات پرداختند و گروه کنترل تحت مداخله قرار نگرفتند. داده ها با روش تحلیل واریانس مرکب و تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شد (05/0≥ P). نتایج نشان داد کنترل قامت گروه تجربی نسبت به گروه کنترل در نتیجه پروتکل تمرینی چهارهفته ای بهبود معنا داری یافت. همچنین کنترل قامت گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون پیشرفت معنا داری داشت؛ بنابراین تحقیق حاضر از چارچوب نقطه چالش حمایت کرد و مربیان و کاردرمانان می توانند برای انجام مداخلات بالینی مؤثر برای بهبود تعادل و نوسانات قامتی در بیماران ام اس پروتکل تمرینی مربوط را به کار برند.
کاربرد چارچوب نقطه چالش در بهبود توانایی حرکتی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه تمرین به عنوان یکی از مهم ترین عوامل اثرگذار بر یادگیری در چارچوب نقطه چالش مطرح می باشد؛ اما عوامل دیگری نظیر موقعیت تمرینی، دشواری تکلیف و سطح مهارت آزمودنی می تواند بر یادگیری اثرگذار باشد؛ ازاین رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی چارچوب نقطه چالش در بهبود توانایی حرکتی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام. اس) بود. در این پژوهش نیمه تجربی ، 22 فرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس ( با میانگین سنی 5/4± 32 سال) از میان بیماران انجمن مبتلایان به ام. اس شهر اهواز به صورت تصادفی انتخاب شدند و به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم گردیدند. جهت انجام پژوهش، ابتدا، پیش آزمون 10 متر راه رفتن به عمل آمد. سپس، آزمودنی های گروه تجربی به مدت 12 جلسه (هفته ای سه جلسه 45 دقیقه ای) به انجام تمرینات پرداختند؛ اما گروه کنترل تحت مداخله قرار نگرفت . شایان ذکر است که داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مرکب و تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری با سطح معنا داری (05 /0 ) تحلیل گردیدند. یافته ها نشان می دهند که توانایی حرکتی گروه تجربی در اثر مداخله مبتنی بر چارچوب نقطه چالش بهبود یافته است و آن ها نسبت به گروه کنترل از توانایی حرکتی بالاتری برخوردار بوده اند ( 0.001 ≥ P ) ؛ بنابراین، می توان گفت که انجام چهار هفته تمرینات واکنش گام برداری با استفاده از چارچوب نقطه چالش باعث بهبود معنادار سرعت راه رفتن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می شود.
اثر بار شناختی تکلیف بر نوسانات قامتی بیماران مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مخرب میلین در قسمت های مختلف سیستم عصبی مرکزی از جمله سیستم حسی حرکتی است که باعث اختلال تعادل در بیماران می شود. دراین راستا، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بار شناختی تکلیف بر نوسانات قامتی بیماران مولتیپل اسکلروزیس نسبت به افراد سالم بود. بدین منظور، ۲۰ بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس از انجمن ام .اس ایران (با دامنه سنی ۵۹/۱۲ ± ۸۵/۴۱ سال و نمره مقیاس پیشرفت ناتوانی ۵ ۰) و ۲۰ فرد سالم (با دامنه سنی ۶/۸ ± ۵۲/۴۶ سال) به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. آزمودنی ها سه تکلیف شناختی مختلف را بر روی دستگاه تعادل سنج ایستا اجرا کردند و مساحت نوسانات قامتی آزمودنی ها با دستگاه تعادل سنج ایستا اندازه گیری شد. برای تحلیل نتایج نیز از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر ( (P≤0.05 استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که تکلیف شناختی اثر معناداری بر افزایش مساحت نوسانات ( P=0.001 ) در هر دو گروه داشته است و بین میانگین نوسانات قامتی در تمامی سطوح در دو گروه بیمارانمبتلا به ام .اس و سالم تفاوت معناداری وجود دارد ( ( P≤0.05 . نتایج بیانگر آن است که نوسانات قامتی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس هنگام اجرای تکلیف شناختی نسبت به افراد سالم افزایش بیشتری داشته است.
مدل یابی ساختاری طرحواره های ناسازگار اولیه و کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به اختلال ام اس با تأکید بر نقش واسطه ای احساس تنهایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری ام اس یکی از بیماری های مزمن سیستم عصبی مرکزی در بزرگسالان جوان است و مانند هر بیماری مزمن دیگر، جنبه های مختلف زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. مواد و روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی است و از روش تحلیل مسیر برای بررسی ارتباط ساختاری بین متغیرها استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران عضو انجمن ام اس شهر اهواز در سال 1396 بود که از این میان با توجه به معیارهای ورود به پژوهش و بر اساس حجم نمونه به دست آمده از فرمول کوکران، تعداد 260 نفر انتخاب شدند و به ابزار فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ (یانگ و براون، 2003) ، پرسشنامه احساس تنهایی کالیفرنیا (راسل، پپلا و فرگوسن،1978) و پرسشنامه کارکردهای اجرایی (نجاتی،2013) پاسخ دادند. نهایتاً تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای AMOS و SPSS انجام گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از برازندگی مناسب مدل بود که در آن طرحواره های ناسازگار اولیه به صورت مستقیم کارکردهای اجرایی را پیش بینی نمود (05/0 Pنتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر طرحواره های ناسازگار اولیه و احساس تنهایی عامل مهمی در تضعیف کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به اختلال ام اس می باشند. از این رو در برنامه های توانبخشی این بیماران توجه به طرحواره های ناسازگار اولیه و احساس تنهایی آن ها ضروری است.
روابط خانوادگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۷
437-459
حوزه های تخصصی:
اهمیت روابط خانوادگی فرد به عنوان شاخص مهمی در سلامت روان و بهبود کیفیت زندگی، در مبتلایان بیماری های مزمنی مانند ام اس دوچندان می شود. مطالعه حاضر که با هدف بررسی تجارب مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس در زمینه روابط خانوادگی، صورت پذیرفته یک پژوهش کیفی به شیوه پدیدار شناسی است. مشارکت کنندگان 15 نفر بوده اند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر داده ها به روش کلایزی و رویکرد IPA انجام شده است. نهایتا سه خوشه اصلی در حیطه روابط خانوادگی مبتلایان به دست آمد که عبارتند از «روابط با والدین»، «روابط زناشویی» و «رابطه با فرزندان». هر یک از این خوشه ها دارای دو خوشه فرعی هستند که عبارتند از: خوشه اول؛ تعارضات والدینی و درون خانوادگی، حمایت های خانواده، خوشه دوم؛ روابط عاطفی و روابط جنسی و خوشه سوم؛ فرزندان و فرزند آوری. روابط خانوادگی یکی از دغدغه های عمده مبتلایان به ام اس در همه سطوح والدین، فرزندان و روابط زوج می باشد. همان طور که حضور تعارضات مزمن در خانواده به عنوان یکی از عوامل ابتلا به بیماری و تشدید علائم می باشد، روابطی همراه با همدلی و درک و حمایت می تواند به بهبود بیماری، همکاری بیمار برای درمان، ارتقای کیفیت زندگی و کاهش احتمال عود منجر شود.
تمرین مقاومتی با شدت بالا و متوسط بر فاکتورهای مرتبط با ترمیم غلاف میلین و شاخص های عملکردی در زنان مبتلا به MS اثرگذار است عنوان کوتاه: تمرین مقاومتی و ترمیم غلاف میلین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۸)
377 - 392
حوزه های تخصصی:
ورزش تأثیرات مفیدی بر سلامت مغز دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی با شدت های مختلف بر سطوح سرمی BDNF، Claudin11 و فاکتورهای عملکردی در بیماران MS بود. 30 زن مبتلا به MS (میانگین سنی ۸/۱±۱/۳۶ سال) به روش هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه تجربی ۱ (انجام تمرینات مقاومتی به مدت ۱۲ هفته، هر هفته سه جلسه، با شدت %60 1RM)، گروه تجربی ۲ (انجام تمرین با شدت %85 1RM) و گروه کنترل (بدون برنامه تمرینی منظم) تقسیم شدند. خون گیری در دو نوبت (۴۸ ساعت قبل از اولین و بعد از آخرین جلسه تمرینی) انجام گرفت. نتایج اندازه گیری ها به روش الایزا و به کمک تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که پس از دوازده هفته، سطوح سرمی BDNF در هر دو گروه تجربی نسبت به پیش آزمون افزایش معناداری یافت (001/0P=). این افزایش در گروه تجربی ۱ نسبت به گروه کنترل نیز معنادار بود (002/0P=). همچنین سطوح سرمی Claudin11، استقامت عضلانی و تعادل در گروه های تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش و خستگی کاهش معناداری یافت (001/0P=). این تغییرات در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل نیز معنادار بود. علاوه بر بهبود تعادل، خستگی و استقامت عضلانی، یافته های حاضر نشان داد تمرینات مقاومتی موجب افزایش سطوح Claudin11 می شود که فاکتور مهمی در تشکیل غلاف میلین رشته های عصبی است. همچنین افزایش سطوح BDNF که نقش اساسی در توسعه، نگهداری و ترمیم سیستم عصبی دارد، مشاهده شد. علاوه بر این تمرینات مقاومتی با شدت متوسط در بیشتر موارد تأثیراتی مشابه با تمرینات با شدت بالا داشت.
تأثیر فعالیت بدنی منظم بر برخی سایتوکین ها در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
99 - 122
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مروری، بررسی نظام مند تأثیر فعالیت بدنی منظم بر سایتوکین در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است. این مطالعه مروری نظام مند، براساس واژه های سیستم MeSH در پایگاه های اطلاعاتی پاب مد، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت و اشپرینگر به زبان انگلیسی و پایگاه های اطلاعاتی مگ ایران و جهاد دانشگاهی به زبان فارسی انجام شد. معیار های انتخاب مقاله شامل فارسی یا انگلیسی بودن زبان مقاله، بازه زمانی 15 سال اخیر، صرفاً مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس، بررسی اثر فعالیت بدنی منظم در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس به همراه ارزیابی فاکتورهای پیش التهابی و ضدالتهابی بود. روش کار مطالعات به وسیله مقیاس PEDro ارزیابی شد. ازبین 1320 مطالعه موردبررسی، 18 مطالعه شرایط موردنظر را داشتند. میانگین شاخص PEDro مطالعات مرور شده 12/1 ± 72/6 بود. مطالعات از تمرین های استقامتی (سه مطالعه)، مقاومتی (پنج مطالعه)، ترکیبی (شش مطالعه)، ویبریشن (یک مطالعه) و تمرین در آب (سه مطالعه) استفاده کرده بودند. پرکاربردترین سایتوکین در مطالعات مرورشده به ترتیب مربوط به اینترلوکین شش و 10 (به ترتیب 10 و نه مطالعه) بودند. مطالعات بیشتری لازم است؛ اما فعالیت بدنی منظم می تواند به عنوان یک روش درمانی کمکی در بیماری مولتیپل اسکلروزیس موردتوجه باشد و ازطریق تعدیل سایتوکین ها، بر روند بیماری مولتیپل اسکلروزیس مؤثر باشد.
اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
21 - 28
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیش رونده در سیستم اعصاب مرکزی می باشد که کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار می دهد. گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد یکی از درمان های موج سوم رفتاری می باشد که منجر به بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری های مزمن می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. روش: طرح پژوهش حاضر به صورت نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون –پس آزمون با گروه گواه بود. از افراد مراجعه کننده به انجمن ام اس سمنان 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. به منظور بررسی کیفیت زندگی بیماران از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران ام اس استفاده شد. گروه آزمایش تحت درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد، طی ده جلسه قرار گرفت. پس از مداخله ی درمانی هر دو گروه مجدد پرسشنامه ها را تکمیل کردند و داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل کو واریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر وضعیت سلامتی، شدت فرسودگی، تأثیرات درد، سلامت روانی و ادراک موضوع مؤثر بوده، ولی تأثیری بر زمینه هایی حمایتی و رضایت جنسی نداشته است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می شود و به متخصصان بالینی پیشنهاد می گردد.
اثربخشی بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود حافظه کاری و عملکردهای اجرایی بیماران زن مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
59 - 76
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود حافظه کاری و عملکرد اجرایی بیماران زن مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود. در این مطالعه که با طرح پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری دو ماهه اجرا شد؛ 36 زن مبتلا به ام اس با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 3 گروه 12 نفره جایگزین شدند و گروه های آزمایش و پلاسیبو به ترتیب، تحت آموزش توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه و توان بخشی فیزیکی قرار گرفتند و گروه گواه نیز مداخله ای دریافت نکرد. کلیه شرکت کنندگان جلسه اول و آخر توسط آزمون های ویسکانسین و پاسات ارزیابی شدند. پژوهش در مدت 21 جلسه و در شهر اراک اجرا و داده ها با مدل تحلیل واریانس چند متغیره با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند. یافته ها حاکی از آن بود که اثر اصلی عامل زمان(پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری) بر نمرات حافظه کاری و عملکرد اجرایی معنادار است.همچنین اثر تعامل زمان در گروه بر نمرات حافظه کاری و عملکرد اجرایی معنادار می باشد. نتیجه گرفته می شود بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه بر بهبود عملکردهای اجرایی بیماران زن مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس اثربخش است؛ لذا توصیه می شود این مداخله در مراکز درمانی در کنار سایر روشهای درمانی به کار گرفته شود.
راه کارهای روانشناختی رویارویی با بیماری در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس (MS): بررسی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر که با هدف بررسی کیفیت و انواع راه کارهای روانشناختی مورد استفاده در مبتلایان به ام اس صورت پذیرفت. روش: یک پژوهش کیفی، به شیوه پدیدار شناسی است. به این منظور15 آزمودنی به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر داده ها به روش کلایزی و رویکرد IPA جمع آوری شدند. یافته ها: دو خوشه به دست آمده در این حیطه عبارتند از: مکانیسم های دفاعی و راهبردهای انطباقی. چهار خوشه فرعی مرتبط با خوشه اصلی اول شامل مکانیسم های دفاعی؛ 1. پاتولوژیک، 2. نوروتیک، 3. نپخته و4. پخته می باشد. سه خوشه فرعی مرتبط با خوشه اصلی دوم شامل راهبردهای انطباقی؛ 1.مساله مدار، 2. هیجان مدار و3. مبتنی بر معنویت ومذهب. نتیجه گیری: استفاده از مکانیسم دفاعی انکار به عنوان فراوانترین مکانیسم دفاعی به همراه استفاده از مکانیسم های نوروتیک و نپخته منجر به کاهش سطح توانایی فرد در رویارویی با بیماری می شود، به علاوه اگرچه آزمودنی ها از هر سه دسته راهبردهای انطباقی برای سازگاری با بیماری بهره برده اند اما راهبردهای هیجان مدار راهبرد غالب این افراد می باشد. استفاده از مکانیسم دفاعی انکار در ارتباط با به کارگیری راهبردهای انطباقی جستجوی حمایت اجتماعی و اجتناب – فرار مشاهده می شود. راهبردهای انطباقی سازگارانه و راهبردهای معنوی/ مذهبی بیشتر در افرادی مورد استفاده قرار می گیرد که از انسجام «خود» بالایی برخوردارند.
اثر یک دوره تمرینات ترکیبی در سطوح پایدار و ناپایدار بر پارامترهای فضایی- زمانی و توانایی راه رفتن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات طب ورزشی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
81 - 100
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ده هفته تمرین ترکیبی در سطوح پایدار و ناپایدار بر پارامترهای فضایی-زمانی راه رفتن بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. 30 بیمار در دو گروه تمرینی قرار گرفتند. برای ارزیابی پارامترهای فضایی- زمانی از دوربین استفاده شد. آزمون های 25 فوت راه رفتن، شش دقیقه راه رفتن و مقیاس 12 آیتمی راه رفتن، به ترتیب برای ارزیابی سرعت، استقامت و توانایی راه رفتن استفاده شدند. نتایج نشان داد که در هر دو گروه تمرینی، افزایش معناداری در تمام پارامترهای اندازه گیری شده وجود دارد. همچنین، گروه تمرین در سطح ناپایدار، پیشرفت معنادارتری در توانایی راه رفتن، درصد حمایت تک گانه، کاهش عرض گام و درصد حمایت دوگانه در یک سیکل راه رفتن نسبت به گروه تمرین در سطح پایدار دارند. به طورکلی، می توان گفت تمرین در سطوح پایدار و ناپایدار منجر به بهبود معناداری در پارامترهای فضایی- زمانی و توانایی راه رفتن بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می شود.
تأثیر تمرینات هوازی در آب و تمرینات تعادلی بر ناتوانی جسمانی و سلامت روانی زنان مبتلا به MS
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis یا MS) یکی از شایع ترین بیماری های مزمن سیستم اعصاب مرکزی است که با نشانه های گوناگون بالینی از جمله خستگی، ناتوانی جسمانی و ... آشکار می گردد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر هشت هفته تمرینات هوازی در آب و تمرینات تعادلی بر ناتوانی جسمانی و سلامت روانی بیماران زن مبتلا به MS اجرا شده است. مواد و روش ها: طرح تحقیقی حاضر از نوع کاربردی و روش تحقیق نیمه تجربی بوده که تعداد 45 نفر از بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس عضو انجمن MS شهرستان اصفهان با درجه ناتوانی جسمانی 1 تا 4، مدت بیماری 12 تا 48 ماه و دامنه سنی20 تا 45 سال، به عنوان نمونه آماری انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری تمرینات هوازی در آب، تمرینات تعادلی و شاهد قرار گرفتند. هر دو گروه تمرین، به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه 40 تا 50 دقیقه ای به تمرینات مربوط به خود پرداختند. آزمودنی ها مقیاس ناتوانی جسمانی Kurtzke و پرسشنامه سلامت عمومی Goldberg و Hiller را قبل و بعد از 8 هفته تکمیل نمودند، داده ها با آزمون های آماری t همبسته، (One-way ANOV) One-way analysis of variance و Multivariate analysis of variance (MANOVA) و آزمون تعقیبی Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: در هر دو گروه تمرینات هوازی در آب و تمرینات تعادلی، ناتوانی جسمانی کاهش معنی دار و سلامت روانی افزایش معنی داری داشته است و تفاوت معنی داری بین دو گروه تمرینی مشاهده نشد. نتیجه گیری: در نهایت با توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت، هر دو شیوه تمرینی هوازی در آب و تعادلی می توانند در کاهش ناتوانی جسمانی و افزایش سلامت روانی بیماران زن مبتلا به MS تأثیر معنی داری داشته باشند.
اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی و رضایت مندی از زندگی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
153 - 167
حوزه های تخصصی:
مقدمه :هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی و رضایت مندی از زندگی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. روش : روش پژوهش حاضر به شیوه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود که بر روی 30 زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند، انجام شد. مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالی که گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات، پس آزمون و سه ماه بعد از مداخله، پیگیری بر روی دو گروه آزمایش و گواه انجام شد. تحلیل داده های خام با استفاده از آزمون های توصیفی و استنباطی از جمله آنالیز کوواریانس صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش انعطاف پذیری شناختی و رضایت مندی از زندگی(001/0>P) مبتلایان تأثیر معنی داری داشته است. این نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ گردید. نتیجه گیری: باتوجه به تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش انعطاف پذیری شناختی و رضایت مندی از زندگی مبتلایان و تداوم اثر آن، به کارگیری این روش در همه سطوح پیشگیری و درمان مبتلایان به بیماری های جسمی ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی گروه درمانی فراشناختی بر مؤلفه های فراشناختی و تاب آوری زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی فراشناختی بر مؤلفه های فراشناختی و تاب آوری زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت . روش : این مطالعه نیمه آزمایشی، با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل به همراه دو مرحله پیگیری انجام شد. از بین تمام بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن MS خراسان رضوی در سال 1393، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 8 هفته تحت درمان فراشناختی قرار گرفتند، درحالی که گروه کنترل روند عادی جلسه های انجمن MS را می گذراندند. پرسشنامه های فراشناخت 30 سؤالی ( MCQ-30 ) و تاب آوری کانر- دیویدسون (CD-RISC) در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ها مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد . یافته ها : نتایج نشان دادند که گروه درمانی فراشناختی منجر به بهبود معنی دار تمام مؤلفه های فراشناختی (001/0 p< ) و افزایش معنی دار تاب آوری (001/0> p ) در مقایسه با گروه کنترل می شود و این نتیجه پس از دو مرحله پیگیری یک ماهه و سه ماهه کماکان حفظ گردید . نتیجه گیری : گروه درمانی فراشناختی منجر به بهبود فراشناخت ها و تاب آوری زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می شود .