مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
مولتیپل اسکلروزیس
منبع:
مطالعات طب ورزشی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
165 - 182
حوزه های تخصصی:
ام اس نوعی بیماری پیشرونده می باشد که با تخریب غلاف میلین سیستم عصبی مرکزی همراه است. لذا پژوهش حاضر با هدف مطالعه، تأثیر دوازده هفته تمرین یوگا بر میزان خستگی و تعادل در بیماران مرد و زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس پرداخته شد. در این تحقیق 22 زن و مرد مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس فارس، به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تمرینات یوگا و کنترل تقسیم شدند. میزان خستگی عضلانی به وسیله دستگاه الکترومیوگرافی و شاخص تعادل به وسیله آزمون تعادلی برگ نتایج نشان داد قبل و بعد از تمرینات یوگا اندازه گیری شد. بعد از دوازده هفته تمرین یوگا، بر میزان سیگنال الکترومیوگرافی حاصل از خستگی عضلانی تاثیر معناداری داشته است. همچنین نتایج مربوط به تعادل نشان دهنده بهبود شاخص های تعادلی ب در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بود.
بیماری مولتیپل اسکلروزیس براساس حساسیت پردازش حسی با میانجیگری کارکرد اجرایی تصمیم گیری مخاطره آمیز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری التهابی مزمن است که با ضایعات دمیلینه در مغز، طناب نخاعی و عصب چشمی مشخص می شود. هنگامی که میلین درنتیجه تشکیل پلاک تخریب می شود، هدایت فیبر عصبی کاهش می یابد و یا از بین می رود. این پدیده سبب قطع پیام های عصبی فرستاده شده از مغز و بروز علائم بیماری می گردد. این بیماری منجر به اختلال در کارکردهای شناختی می شود. هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلرروز با میانجیگری کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز است. مواد و روش ها: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس ایران بودند که از میان آن ها ۲۰۰ نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس با ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. در راستای بررسی سطح حساسیت پردازش حسی در بیماران از مقیاس های شخص با حساسیت پردازش حسی بالا آرون و آرون (۱۹۹۷) و به منظور ارزیابی سطح تصمیم گیری مخاطره آمیز و شدت بیماری مولتیپل اسکلروز در بیماران، به ترتیب آزمون قمار آیوا بشارا، داماسیو، داماسیو، اندرسون (۱۹۹۴)، مقیاس وضعیت نانوانی گسترده کورتزکه (۱۹۸۳) استفاده شد. یافته ها: تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه معناداری بین حساسیت پردازش حسی با مولتیپل اسکلروز و کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز وجود دارد. براساس نتایج، تأثیر حساسیت پردازش حسی بر مولتیپل اسکلروزیس به واسطه گری تصمیم گیری مخاطره آمیز تعدیل یافت (۰۰۱/۰>P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل ساختاری حساسیت پردازش حسی، کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز و بیماری مولتیپل اسکلروز از برازش خوب برخوردار است.
مقایسه بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولتیپل اسکلروسیس(MS)، بیماری عصب شناختی پیشرونده است که بسیاری از افراد به ویژه زنان جوان به آن مبتلا هستند. بیماران مبتلا به(MS)،مشکلات روان شناختی را تجربه می کنند . پژوهش حاضر با هدف مقایسه بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار انجام شد. در این پژوهش علّی-مقایسه ای، جامعه آماری این پژوهش را 700 بیمار شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از میان آنها 149 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. همچنین از میان افراد غیربیمار 149 نفر از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همگن شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و تنظیم هیجان جمع آوری شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری دوراهه نشان داد که بهزیستی معنوی و مولفه های آن (بهزیستی مذهبی و بهزیستی وجودی)، بهزیستی اجتماعی و سه بعد آن (شکوفایی اجتماعی، پذیرش اجتماعی و انطباق اجتماعی) و بازارزیابی هیجان در بیماران MS MS پایین تر از غیربیماران بود. اما بین بازداری هیجان در دو گروه تفاوت وجود نداشت. براساس نتایج، بهبود بهزیستی اجتماعی و معنوی و افزایش تنظیم هیجان بیماران MS MS از طریق آموزش های مبتنی بر معنویت و بهزیستی اجتماعی و همچنین آموزش تنظیم هیجان پیشنهاد می شود .
اثربخشی معنادرمانی گروهی بر عملکرد جنسی و رضایت زناشویی بیماران مولتیپل اسکلروزیس
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۲
83 - 102
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی معنادرمانی بر عملکرد جنسی و رضایت زناشویی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه بیماران زن مبتلا بیماری مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس و مطب های پزشکان متخصص مغز و اعصاب منطقه 4 شهر تهران در سال 1398 بود. با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 24 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 2 ساعته تحت آموزش های معنادرمانی قرار گرفتند. در این مطالعه، ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه-های تعارضات زناشویی ثنایی و عملکرد جنسی آریزونا بود که قبل و بعد از آموزش، اجرا گردید. داده های جمع آوری شده، با استفاده از نرم افزار Spss نسخه 25 و روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که معنادرمانی گروهی، باعث کاهش معنادار (001/0>p) تعارضات زناشویی و عملکرد جنسی در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. بنابراین می توان از این درمان به عنوان یک درمان مکمل در کنار دارودرمانی برای بهبود زندگی این بیماران استفاده کرد.
تأثیر هشت هفته تمرینات پیلاتس و آزاد سازی مایوفاشیال بر تعادل، استقامت عضلات تنه و انعطاف پذیری افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات طب ورزشی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
159 - 184
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر تمرینات پیلاتس و آزادسازی مایوفاشیال بر تعادل، استقامت عضلات تنه و انعطاف پذیری افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. 24 فرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با شدت بیماری صفر تا سه و دامنه سنی 20 تا 50 سال به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل با تعداد مساوی تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات را طی 24 جلسه انجام دادند. ثبات مرکزی با آزمون مک گیل، تعادل با آزمون برخاستن و راه رفتن زمان دار و انعطاف پذیری همسترینگ با آزمون نشستن و رساندن دست ها در پیش و پس آزمون ارزیابی شد . تحلیل آماری داده ها با آزمون تی وابسته و تحلیل کوواریانس و با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 26 انجام شد. اجرای هشت هفته تمرینات پیلاتس و آزادسازی مایوفاشیال تفاوت معناداری در تعادل عملکردی گروه تجربی و کنترل ایجاد کرد (01/0 > P ) . با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که این برنامه تمرینی در بهبود تعادل بیماران مبتلا به ام اس مؤثر خواهد بود و از این رو، برای این دسته از بیماران توصیه می شود.
نقش پیش بین استرس مزمن و حساسیت پردازش حسی در کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز در بیماران مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کارکرد اجرایی تصمیم گیری مخاطره آمیز براساس استرس مزمن و مؤلفه های حساسیت پردازش حسی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. نمونه ای مشتمل بر ۲۰۰ نفر (۴۹ مرد و ۱۵۱ زن) از مراجعان انجمن ام اس ایران، مقیاس استرس مزمن (CSS)، آزمون شخص با حساسیت پردازش حسی بالا و آزمون قمار آیوا (IGT) را تکمیل کردند. رگرسیون گام به گام نشان داد آستانه حسی پایین در گام اول، پیش بینی کننده تصمیم گیری مخاطره آمیز است. در گام دوم و سوم با ورود استرس مزمن و سهولت تحریک قدرت پیش بینی کنندگی آستانه حسی پایین کاهش یافت و در گام چهارم با ورود مؤلفه زیبایی شناسی قدرت پیش بینی کنندگی آستانه حسی، استرس مزمن و سهولت تحریک در پیش بینی تصمیم گیری مخاطره آمیز افزایش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد استرس مزمن و ابعاد آستانه حسی پایین، سهولت تحریک و زیبایی شناسی، پیش بینی کننده کارکرد تصمیم گیری مخاطره آمیز در بیماران ام اس است.
اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر حافظه، توجه انتخابی و توجه پایدار در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام.اس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر حافظه، توجه انتخابی و توجه پایدار زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به ام اس در بین سال های 98-1397 بود که در انجمن ام اس مازندران دارای پرونده پزشکی بودند. 30 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه (آزمایشی و در انتظار درمان) گمارش شدند. سپس آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند. مقیاس کارکردهای اجرایی (نجاتی، 1392) به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر دو گروه (آزمایش و در انتظار درمان) اجرا شد. در پایان یافته های به دست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد رویکرد کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود حافظه (006/55=F و 05/0>p)، توجه انتخابی (84/74=F و 05/0>p) و توجه پایدار (89/114=F و 05/0>p) در زنان مبتلا به ام اس شد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره بیماران مبتلا به ام اس، کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کارآمد و نویدبخش به نظر می رسد.
تأثیر انواع کانون توجه بر طرح ریزی حرکتی پیش بینانه و ارتباط آن با کارکردهای اجرایی در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رفتار حرکتی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۷
129 - 156
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیرکانون توجه درونی و بیرونی بر طرح ریزی حرکتی پیش بینانه افراد مبتلا به MS بود. 30 بیمار مبتلا به MS )میانگین سنی 43/2 ±34 و EDSS 4-6 ) از انجمن ام اس تهران در این پژوهش شرکت داشتند. از تکلیف انتقال استوانه جهت طرح ریزی حرکتی پیش بینانه استفاده شد. شرکت کنندگان تحت سه شرایط کانون توجه درونی، بیرونی و بدون کانون توجه به صورت تک دستی و دوستی یکسان و متفاوت قرار گرفتند. اعمال مداخله در کانون توجه درونی متمرکز کردن حواس بر شست دست و در توجه بیرونی به استوانه چوبی ابزار بود. نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه های مکرر نشان داد کانون توجه بیرونی در تکلیف دو دستی متفاوت، موجب افزایش حالت راحت پایانی نسبت به وضعیت کانون توجه درونی (001/0=P) و وضعیت بدون مداخله کانون توجه (006/0=P) شد. با این حال، در تکالیف یک دستی و دو دستی یکسان، تفاوت معنی داری بین وضعیتهای مختلف کانون توجه وجود نداشت (05/0P≥). همچنین، نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمره آزمون استروپ و کارکردهای اجرایی با طرح ریزی پیش بینانه در تکالیف دو دستی و دو دستی متفاوت در تمام شرایط کانون توجهی ارتباط منفی معنی داری، وجود دارد و همچنین بین نمرات آزمون فراخنای اعداد با طرح ریزی پیش بینانه در تکالیف دو دستی و دو دستی متفاوت در تمام شرایط کانون توجهی ارتباط مثبت معنی داری، وجود دارد.
نقش میانجی راهبردهای مقابله ای در پیوند بین ویژگی های شخصیتی و عماکرد خانواده با ادراک از بیماری در بیماران ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
131 - 148
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ادراک از بیماری که نقش مهمی در فرایند درمان و پیروی از دستورات بهداشتی دارد تحت تاثیر عوامل مختلف روانشناختی است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی راهبردهای مقابله ای در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و عملکرد خانواده با ادراک از بیماری در بیماران مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) بود . روش: روش پژوهش حاضر توصیفی با طرح همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر و جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به ام اس مراجعه کننده به مطب های متخصصان مغز و اعصاب و همچنین بیمارستان کاشانی شهر شهرکرد در سال 1399 بود که از میان آن ها تعداد 250 نفر، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده شامل پرسشنامه ادراک بیماری بردبنت و همکاران، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو، مقیاس عملکرد خانواده بیشاپ و بالدوین و پرسشنامه راهبردهای مقابله لازاروس و فولکمن بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS - 24 و Amos - 19 و به روش تحلیل مسیر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد راهبردهای مقابله ای در رابطه بین روانرنجورخویی، وجدان گرایی، توافق پذیری، تجربه گرایی، برون گرایی و عملکرد خانواده با ادراک از بیماری نقش میانجی دارد . نتیجه گیری: عملکرد خانواده و ویژگی های شخصیتی می توانند با تاثیرات مثبت بر اتخاذ راهبردهای مقابله ای موثر، ادراک بهتری از بیماری را برای فرد به دنبال داشته باشند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب هیجانی و ابعاد خستگی روانی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
78 - 95
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیشرونده سیستم اعصاب مرکزی است و از علائم نشانه های آن خستگی و کاهش ظرفیت عملکردی می باشد. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب هیجانی و ابعاد خستگی روانی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس ازمون بود. آزمودنی ها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا چهار و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های تجربی و کنترل تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه های اجتناب هیجانی کندی (2015) و خستگی شناختی فیسگ (1994) پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به صورت هفته ای یکبار به مدت 5/1 ساعت دریافت کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش اجتناب هیجانی و خستگی شناختی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مؤثر است (001/0≥P). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش می توان از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش اجتناب هیجانی و علائم خستگی (جسمانی، شناختی و اجتماعی) زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس در مراکز درمانی استفاده نمود.
اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تأکید بر قرآن و آموزه های اسلامی بر سرسختی روان شناختی، خوددلسوزی و تصویر بدنی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
118-135
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس یا ام.اس شایع ترین بیماری ناتوان کننده بزرگسالان است که به علت فرایند التهابی میلین زدای سیستم عصبی مرکزی اتفاق می افتد و تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی این بیماران می گذارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تأکید بر قرآن و آموزه های اسلامی بر سرسختی روان شناختی، خوددلسوزی و تصویر بدنی در مبتلایان به ام.اس انجام شده است.
کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۴۴-۱۱۲۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است، تغییرات ناشی از بیماری های مزمن مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) نه تنها می تواند سلامت روانی و حرمت خود این بیماران را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه تصور مثبت از خود و حرمت خود بالا، بهترین پیش بینی کننده برای تطابق فرد مبتلا با بیماری MS است. با وجود مطالعات انجام شده بر روی عزت نفس بیماران میتلا به MS، اما در زمینه کشف راهبردهای مؤثر بر حرمت خود آنان مطالعات اندکی صورت گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر کاهش یا افزایش عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل عرفی / قراردادی در سال های 1399 و 1400 در شهر تهران انجام شد. جامعه یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان در دسترس مبتلا به بیماری MS شهر تهران (با تأیید عضویت در انجمن ام اس ایران) در سال 1399 و نیمه اول سال 1400 بود. نمونه پژوهش با انتخاب 11 زن مبتلا به MS با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 3 مقوله اصلی تجربه ای دیگر، پروردن خود و مهار بالنده برای شرکت کنندگان با عزت نفس بالا و 1 مقوله اصلی تحت عنوان وازدگی برای شرکت کنندگان با عزت نفس پایین شد. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد زنان مبتلا به MS می توانند با انگاره پیش بردن تجربه دیگری از زندگی، استفاده از منابع باقی مانده خود و پذیرش و کنار آمدن با بیماری، عزت نفس خود را ترمیم کرده و در جهت انطباق بیشتر با بیماری حرکت کنند. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که یأس جسمانی، تمرکز بیش از حد بر گذشته و منفعل بودن در مقابل بیماری، می تواند تخریب کننده حرمت خود بیمار باشد و در نهایت روند پذیرش بیماری و بهبودی را با چالش مواجه کند.
بررسی اثر و ماندگاری تمرینات ثبات مرکزی بر میزان فعالیت الکترومیوگرافی عضلات کمری - لگنی - رانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات طب ورزشی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
17 - 42
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر و ماندگاری تمرینات ثبات مرکزی بر میزان فعالیت الکترومیوگرافی عضلات کمری- لگنی -رانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. 24 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت تصادفی در گروه تجربی و گروه کنترل قرار گرفتند. میزان فعالیت عضلانی با استفاده از الکترومیوگرافی در حین فرود از سکو در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ارزیابی شدند. گروه تجربی تمرینات را سه جلسه در هفته و به مدت هشت هفته انجام دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری مرکب و تی مستقل و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تمرینات ثبات مرکزی منجر به کاهش معناداری در میزان فعالیت فیدفورواردی و فیدبکی از پیش آزمون تا پس آزمون شد (05/ p≤ ) اما بین مرحله پس آزمون و پیگری تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین نتایج نشان داد در پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری در فعالیت عضلانی بین دو گروه تجربی وکنترل مشاهده شد (05/ p≤ ) در حالیکه هیچ تفاوت معناداری برای متغیرهای ارزیابی شده در پیش آزمون گزارش نشد. همچنین تفاوت معناداری برای گروه کنترل در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مشاهده نشد. براساس یافته های پژوهش، تمرینات ثبات مرکزی می تواند عاملی برای کاهش فعالیت عضلانی حین پایین آمدن از پله در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس باشد. به این ترتیب، متخصصان مربوطه می توانند از این تمرینات به عنوان یک مکمل در کنار درمان های دارویی برای این بیماران استفاده کنند.
بررسی تأثیر هشت هفته تمرین جسمانی مبتنی بر واقعیت مجازی بر شاخص های کینماتیکی راه رفتن، قدرت عضلانی و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس جزو شایع ترین بیماری های تخریب کننده میلین در سیستم اعصاب مرکزی است؛ که مشکلات حرکتی بسیاری را برای افراد ایجاد می کند. چنین مشکلاتی ضرورت انجام مداخلات موثر را برجسته می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر یک دوره تمرین جسمانی مبتنی بر واقعیت مجازی بر قدرت عضلانی، تعادل و شاخص های کینماتیک راه رفتن در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است. روش کار: پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل بیماران مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس ایران بودند. از بین آنها تعداد 20 بیمار با دامنه سنی 40-20 سال (میانگین: 40/32 و انحراف معیار: 38/5) و سطح ناتوانی بین 5-2 به طور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 45 دقیقه مداخله ایکس باکس را دریافت کردند. از گروه کنترل خواسته شد که در طول دوره مطالعه در هیچ گونه فعالیت ورزشی شرکت نکند. یک هفته قبل از شروع مطالعه و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، قدرت عضلانی، تعادل و شاخص های کینماتیک راه رفتن از آزمودنی های دو گروه اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیرهای قدرت عضلانی، تعادل و شاخص های کینماتیک راه رفتن در گروه تمرین جسمانی مبتنی بر واقعیت مجازی به طور معناداری در مقایسه با گروه کنترل بهبود یافته است. نتیجه گیری: در کل می توان گفت که انجام تمرینات جسمانی مبتنی بر واقعیت مجازی به عنوان یک روش سودمند در جلوگیری و کاهش عوارض ناشی از ابتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس توصیه می شود.
تأثیر آموزش مبتنی بر هنردرمانی بر نشانه های اضطراب، افسردگی و خستگی مزمن بیماران مالتیپل آسکلروزیس (MS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر هنردرمانی بر علائم اضطراب آشکار و پنهان، افسردگی و خستگی مزمن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد. جامعه مورد مطالعه کلیه بیماران (319 نفر) مراجعه کننده به درمانگاه بیماری های خاص بیمارستان علّی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان در محدوده سنّی 18 تا 55 سال بودند. در مرحله غربالگری، نمونه ای متشکل از 40 نفر در نظر گرفته شد که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. کلاس های آموزشی مبتنی بر هنردرمانی گروه آزمایش در 12 جلسه 45 دقیقه ای در روزهای دوشنبه و چهارشنبه و کلاس های گروه گواه در 14 جلسه (45 دقیقه ای) با محتوای متفاوت در روزهای یکشنبه و دوشنبه برگزار شد. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر هنر علائم اضطراب، افسردگی و خستگی را کاهش می دهد. به عبارتی، 14 جلسه آموزش مبتنی بر هنردرمانی، 30، 11، 22 و 10 درصد از واریانس اضطراب آشکار، اضطراب پنهان، افسردگی و خستگی را توضیح داد. نتیجه گیری می شود که آموزش مبتنی بر هنر در کاهش علائم اضطراب، افسردگی و خستگی در بیماران ام اس مؤثر است. پیشنهاد می شود با هدف بهبود عملکرد شناختی، عاطفی و حرکتی بیماران ام اس، آموزش مبتنی بر هنر در کلینیک های روان شناسی و کلینیک های تخصصی به عنوان درمان فرعی همراه با دارودرمانی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی بر کارکردهای اجرایی در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر باهدف مقایسه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی بر کارکردهای اجرایی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، انجام شده است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به ام اس در بین سال های 98-1397 بود که در انجمن ام اس مازندران دارای پرونده پزشکی بودند. 45 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) گمارش شدند. سپس آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک طی 8 جلسه به ترتیب کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی را دریافت کردند. مقیاس کارکردهای اجرایی (نجاتی، 1392) به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) اجرا شد. یافته ها: در پایان یافته های به دست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون LSD نشان داد هر دو رویکرد درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی، موجب بهبود کارکردهای اجرایی در بیماران مبتلا به ام اس شده است (05/0>p). و اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به تن آرامی بر کارکردهای اجرایی بیشتر است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره بیماران مبتلا به ام اس، کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی بسیار کارآمد و نویدبخش به نظر می رسد.
اثربخشی آموزش خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی، خودانتقادی و اجتناب هیجانی بیماران ام. اس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
165 - 202
این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی، خودانتقادی و اجتناب هیجانی بیماران ام. اس انجام گرفت. پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری (2 ماهه) بود. آزمودنی ها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) 1 تا 5/5 و هدفمندانه انتخاب و به صورت تصادفی به گروه آزمایشی (آموزش خوددلسوزی شناختی) و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری 2 ماهه به پرسشنامه های خستگی فیسک (1994)، خودانتقادی تامسون و ظروف (2004) و اجتناب هیجانی کندی (2015) پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش خوددلسوزی شناختی را به صورت هفته ای یکبار به مدت 5/1 ساعت دریافت کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش خوددلسوزی شناختی بر کاهش ابعاد خستگی، خودانتقادی و اجتناب هیجانی بیماران ام. اس اثربخش هستند (001/0≥P). همچنین اثرات مداخله پس از 2 ماه پیگیری بر روی کاهش نمرات خستگی، خودانتقادی و اجتناب هیجانی حفظ شد. براساس نتایج این پژوهش می توان از آموزش خوددلسوزی شناختی در کنار مداخلات دارویی برای کاهش خستگی، خودانتقادی و اجتناب از تجارب هیجانی بیماران مولتیپل اسکلروزیس در مراکز درمانی استفاده نمود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
مقدمه: نظر به مزمن و طولانی بودن بیماری مولتیپل اسکلروزیس و اهمیت شاخص خودانتقادی و خستگی در این بیماران، لزوم توجه به کاربرد درمان های شناختی رفتاری و نسل سوم آن در این بیماران مغفول مانده است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و درمان خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت . روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری (2 ماهه) بود. آزمودنی ها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا 5/5 و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایشی و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری 2 ماهه به پرسشنامه های خستگی فیسک (1994) و خودانتقادی تامسون و ظروف (2004) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده تحلیل کوواریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس مختلط با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس اثربخش هستند. همچنین اثرات مداخله پس از 2 ماه پیگیری بر روی کاهش نمرات خستگی و خودانتقادی حفظ شد . نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش می توان از آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی در کنار مداخلات دارویی برای کاهش خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس در مراکز درمانی استفاده نمود.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس
مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از اختلال های سیستم عصبی است ک ه بس یار ش ایع ب وده و باعث تغییرات جس مانی و روانی فراوان ی در فرد می گردد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش : پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان ۲۰ تا ۴۰ سال مراجعه کننده به انجمن ام.اس شهر سنندج در بهار و تابستان سال ۱۳۹۹ بود. نمونه پژوهش شامل ۴۰ زن مبتلا به ام . اس بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پاسخ های نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (۱۹۹۱)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن (۱۹۸۳) و پرسشنامه احساس تنهایی کالیفرنیا راسل و همکاران (۱۹۷۸) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی توانسته در بهبود میزان نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی هم در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری در گروه آزمایش مؤثر عمل کند (۰/۰۵> P ). نتیجه گیری: درمان مبتنی بر ذهن آگاهی روشی موثر در بهبود میزان نشخوار فکری، استرس ادراک شده و احساس تنهایی افراد مبتلا به ام. اس بود، بنابراین پیشنهاد می شود در درمان افراد مبتلا به ام.اس مورد استفاده قرار گیرد.
تاثیر 8 هفته تمرین پیلاتس بر سطح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز و تعادل پویای مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری خودایمنی است که منجر به انحطاط عصبی پیشرونده می شود. عوامل نوروتروفیک مانندBDNF نقش مهمی در پاتوژنز و درمان ام اس بازی می کنند. این تحقیق با هدف تعیین تاثیر هشت هفته تمرین پیلاتس بر سطح سرمی BDNF و تعادل پویای مردان مبتلا به ام اس انجام شد.روش تحقیق: روش مطالعهی این تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. تعداد22 مرد مبتلا به ام اس با میانگین سنی 7/3±9/34 سال، توده بدنی 3/4±07/24 کیلوگرم بر متر مربع و سطح ناتوانی 07/1±6/3، به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (12 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی، در یک دوره برنامه تمرین پیلاتس، به مدت هشت هفته و سه جلسه در هر هفته شرکت کردند. در مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون، آزمون تعادل TUG جهت سنجش تعادل بیماران و نمونه گیری خونی جهت اندازه گیری سطح BDNF سرم (24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین پس از 12 ساعت ناشتایی) انجام گرفت. در پایان، برای مقایسه تغییرات درون گروهی و بین گروهی به ترتیب از آزمون های تی وابسته و تی مستقل با سطح اطمینان 05/0P ≤ استفاده شد.یافته ها: در گروه تجربی بعد از دو ماه تمرین افزایش معناداری در سطح سرمیBDNF گزارش شد (012/0P=). همچنین تغییرات آزمون تعادل(043/0P=) نیز معنادار بود. شایان ذکر است که در گروه کنترل هیچگونه تغییر معناداری گزارش نشد.نتیجه گیری: یک دوره برنامه تمرینی منتخب پیلاتس باعث بهبود تعادل پویا شده و سطح BDNF را افزایش می دهد. بنابراین مطالعه ی حاضر نشان می دهد که ورزش پیلاتس می تواند به عنوان بخش مهمی از برنامه های توانبخشی بیماران مبتلا به ام اس به کارگرفته شود.