مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
نظام بین الملل
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
147 - 180
حوزه های تخصصی:
ظهور همه گیری کرونا در اوایل سال 2020 به موضوع اصلی نگرانی ها و فعالیت های ملی و بین المللی تبدیل شده است که آگاهی از علل و تاثیرات جهانی و واکنش های متناسب بین المللی نسبت به این پدیده نوظهور را اجتتناب ناپذیر می نماید. آنچه که تاکنون به عنوان چالش های سیاست جهانی مطرح شده است مربوط به مسایل سخت مثل گسترش هسته ای و مسایل نرم مانند محیط زیست بوده اند، اما هیچ گاه یک بیماری، که همه گیری جهانی پیدا کرده باشد، در شمول مسایل سیاست جهانی قرار نگرفته است. سوالی که مطرح می شود این است که: آیا همه گیری کرونا می تواند در دستورکار سیاست جهانی قرار گرفته و به عنوان یکی از مسایل نرم سیاست جهانی مطرح شود؟ در پاسخ می توان چنین فرض نمود که: اگر چه همه گیری کرونا جامعه جهانی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است، اما هنوز واجد شرایط لازم برای قرار گرفتن در دستورکار سیاست جهانی نیست و این بستگی به میزان تاثیرگذاری، تداوم و واکنش های دیپلماتیک قابل ملاحظه نظام بین الملل به این پدیده دارد. لذا هدف از نوشتار حاضر بررسی امکان و یا عدم امکان طرح همه گیری کرونا به عنوان دستورکار سیاست جهانی و ارزیابی وضعیت پس از آن می باشد. ابتدا با ارایه چارچوب نظری به چگونگی تعیین موضوعات دستورکار سیاست جهانی پرداخته می شود، سپس همه گیری کرونا به عنوان یک مساله نرم بین المللی و امکان تحول در دستورکار سیاست جهانی، با توجه به تحولات اخیر، مورد ارزیابی قرار می گیرد.
نقد نظریه لیبرالی امنیت از منظر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم اسفند۱۳۹۹ شماره ۲۷۹
71-80
حوزه های تخصصی:
لیبرالیسم با خوش بینی به سرشت انسان و نهادهای بین المللی، یکی از رهیافت های کلان در روابط بین الملل برای برقراری امنیت جهانی است. این نظریه با تکیه بر مبانی لیبرالی و تجویز راه کارهای سیاسی به دنبال اهدافی مانند آزادی، صلح و رفاه در سیاست بین الملل می باشد. این مقاله با هدف نقد نظریه لیبرالی امنیت و بیان ناکارآمدی آن در جهت ایجاد صلح و امنیت بین الملل، با روشی تبیینی و انتقادی، به تحلیل ساحت های سه گانه مبانی، اهداف و راه کارهای نظریه لیبرالی امنیت می پردازد و ناکارآمدی آن را از منظر اسلامی بررسی می کند. روند تاریخی نشان می دهد، اتخاذ مبنای فردیت انسان با هدف دستیابی به رفاه مادی از طریق نهادهای وابسته، و رویکرد ناعادلانه در اعمال راه کارها، نه تنها امنیت جهانی را محقق نکرد، بلکه موجب افزایش ستیزهای بین المللی و منطقه ای نیز گردیده است.
بررسی تاثیر متغیر اقتصاد نوین بین الملل بر نظام بین الملل، بر اساس نظریه وابستگی متقابل
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال دوم بهمن ۱۳۹۹ شماره ۱۹
101 - 93
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تاکنون دولت ها برای بقای حکومت خود،به نقش آفرینی یک مولفه مهم پی برده اند و آن اقتصاد است.همانگونه که هر عاملی اگر در مرحله جهانی قرار بگیرد به یک مسئله بین المللی تبدیل می شود متغیر اقتصاد هم از این قاعده مستثنی نیست و به همین دلیل از واژه اقتصاد بین الملل استفاده خواهیم کرد. پس از انتشار نظریه وابستگی متقابل توسط جوزف نای و تبدیل شدن حالت انتخابی همکاری دولت ها به حالت اجتناب ناپذیری همکاری بین آن ها،نوعی تحول در نظام بین الملل پدیدار شد.سپس میزان وابستگی و درهم تنیدگی کشورها بیشتر شد و اقتصاد بین الملل به سمت اقتصاد نوین بین الملل حرکت کرد و به یکی از مهم ترین متغیرها در نظام جدید بین الملل تبدیل شد. سوالی که می توان آن را مطرح کرد و این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به آن است، همین مسئله است که متغیر اقتصاد نوین بین الملل که بر اساس وابستی متقابل شکل گرفته چه تاثیری بر نظام بین الملل داشته است؟
حق اشتغال زن در نظام حقوقی ایران و حقوق بین الملل
حوزه های تخصصی:
در طو ل تاریخ، اشتغال زنان همواره از مسائل چالش برانگیز بوده است<span dir="LTR"> . همزمان با صنعتی شدن جوامع اروپایی، گسترش کارخانه ها و رونق بازار تولید ومصرف، مشارکت اقتصادی زنان افزایش یافت. با ورود زنان به عرصه عمومی و مشارکت بیشتر اجتماعی، وضع قوانین اشتغال زنان برمبنای قواعد نظام سرمایه داری بر پایه کسب سود بیشتر به مسائل مهم کنفرانس ها و مجامع جهانی تبدیل شد، اما در نظام اسلامی ایران براساس مبانی فقهی و حقوقی شریعت که مبنایی الهی دارد، شرایط اشتغال زنان به طور ویژه و با درنظرگرفتن مصالح فردی، اجتماعی و خانوادگی لحاظ شده است. نوشتار حاضر، حق اشتغال زن در نظام اسلامی ایران و اسناد بین المللی را بررسی می کند.
بررسی تاثیر متغیر اقتصاد نوین بین الملل بر نظام بین الملل، بر اساس نظریه وابستگی متقابل
از دیرباز تاکنون دولت ها برای بقای حکومت خود،به نقش آفرینی یک مولفه مهم پی برده اند و آن اقتصاد است.همانگونه که هر عاملی اگر در مرحله جهانی قرار بگیرد به یک مسئله بین المللی تبدیل می شود متغیر اقتصاد هم از این قاعده مستثنی نیست و به همین دلیل از واژه اقتصاد بین الملل استفاده خواهیم کرد. پس از انتشار نظریه وابستگی متقابل توسط جوزف نای و تبدیل شدن حالت انتخابی همکاری دولت ها به حالت اجتناب ناپذیری همکاری بین آن ها،نوعی تحول در نظام بین الملل پدیدار شد.سپس میزان وابستگی و درهم تنیدگی کشورها بیشتر شد و اقتصاد بین الملل به سمت اقتصاد نوین بین الملل حرکت کرد و به یکی از مهم ترین متغیرها در نظام جدید بین الملل تبدیل شد. سوالی که می توان آن را مطرح کرد و این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به آن است، همین مسئله است که متغیر اقتصاد نوین بین الملل که بر اساس وابستی متقابل شکل گرفته چه تاثیری بر نظام بین الملل داشته است؟
مطالعه رفتار امنیتی کره شمالی در سیاست خارجی از منظر “نظریه پیوستگی“ جیمز روزنا
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۷
192-229
حوزه های تخصصی:
آزمایش هسته ای کره شمالی در نهم اکتبر سال2006 از جمله تحولات مهم شرق آسیا بود که تأثیرات مهمی را به لحاظ امنیتی بر منطقه شرق آسیا و سیاست بین الملل در آستانه ورود به قرن 21 در پی داشته است. این مقاله با استفاده از نظریه پیوستگی جمیز روزنا در قالب روش تاریخی - توصیفی درپی پاسخ به این سوال است که چه عواملی منجر به اتخاذ رویکرد امنیتی در سیاست خارجی از سوی کره شمالی شد؟ یافته پژوهش نشان میدهد بر اساس نظریه پیوستگی جیمز روزنا مجموعه عوامل داخلی و محیطی به ترتیب (ویژگی شخصیتی رهبران، سیستمی، نقش، حکومتی، جامعه) در روند شکل گیری سیاست امنیتی کره شمالی باعث شده که کشور مذکور به سمت سیاست خودیاری در شکل آزمایش هسته ای حرکت کند. دومین پرسش نیز به پیامدهای سیاست امنیتی کره شمالی مربوط است و نتایج پژوهش بیانگر آن است که سیاست هسته ای کره شمالی پیامدهای مختلفی در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی به همراه داشته است که اهم آنها عبارت هستند از: حل مسئله بقاء نظام سیاسی کره شمالی، افزایش تعداد قدرت های دارنده سلاح هسته ای در نظام بین الملل، افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه، تضعیف رژیم بین المللی عدم اشاعه و در نهایت تغییر موازنه قوا به نفع محور چین - روسیه.
آسیب شناسی سیاست خارجی دولت محمود احمدی نژاد از منظر آرمان گرایی
منبع:
پژوهش ملل مهر ۱۴۰۰ شماره ۶۸
65-82
یکی از مولفه هایی که در بررسی سیاست خارجی دولت ها در مواجهه با سایر دولت ها و جامعه جهانی مورد توجه است، رویکرد دولت نسبت به نظام حاکم بر جهان است که باتوجه به موافق یا مخالف بودن با نظام حاکم بر جامعه جهانی رویکردها به ساختارشکنانه یا حافظ وضع موجود تقسیم بندی می شوند. در رویکرد حافظ وضع موجود که بنابر سازگاری دارد بحث رویکرد جایگزین مطرح نمی شود اما در رویکرد ساختارشکنانه باتوجه به رویکرد منفی دولت با وضع موجود، ارائه رویکردی جایگزین نیز ضروری می نماید. رویکرد دولت احمدی نژاد نسبت به نظام حاکم بین المللی یک رویکرد ساختارشکنانه بود و آن را ناعادلانه توصیف می کرد. در چنین رویکردی علاوه بر تبیین، نگرش دولت باید بررسی شود که آیا در کنار عدم پذیرش سیاست حاکم بر نظام جهانی، دولت احمدی نژاد طرح و برنامه ای برای رهایی از وضع حاکم بر نظام بین الملل ارائه کرده است؟ که در پاسخ بدان می توان بیان نمود که رویکرد دولت احمدی نژاد نسبت به جامعه جهانی و نظام حاکم بر آن رویکردی ساختار شکنانه نسبت به وضع موجود جهانی است اما در ارائه راهکار جایگزین ناکام ماند.
تأملی بر نسبت میان تحول مفهوم وستفالیایی دولت -ملت و تضمین صلح جهانی از منظر حقوق بین الملل(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تضعیف حاکمیت بلامنازع وستفالیایی، با بروز و گسترش جهانی شدن، به خصوص از دهه 1990 به این سو، رشد و سرعت بیشتری به خود گرفت. امروزه، ما شاهد گذار از اطلاق گرایی و اقتدارگرایی دولت ها به سوی پاسخ گویی آنها در برابر مردم جهان و جامعه بین المللی هستیم؛ یعنی با تحول مفهوم دولت-ملت و دگرگونی کارکرد آن روبروییم. یکی از پیامدهای قابل مطالعه این تحول مفهومی و دگرگونی کارکردی به سانِ محصولِ جهانی شدن، بررسی نسبت آن با تضمین صلح جهانی، در بستر حقوق بین الملل است. به نظر می رسد به رغم چالش ها و موانع موجود، با کاهش قدرت و اختیارات دولت ها در سطح جهان و به طور خاص در چارچوب قواعد و سازمان های بین المللی و از خلال افزایش همکاری های جهانی و همسان سازی های رویکردی میان دول، به سوی فراهم سازی و تضمین صلح جهانی پیش می رویم. این مقاله با شیوه توصیفی-تحلیلی، به تبیین نسبت میان تحول و دگرگونی مفهوم دولت ملت و تضمین صلح جهانی از منظر حقوق بین الملل می پردازد.
ساختار دولت در خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
در جهان توسعه یافته دوران پساوستفالیایی هر چه از گذشته به سمت حال حرکت می کنیم شاهد کاهش منظم قدرت دولت و در مقابل، افزایش قدرت بازیگران غیردولتی هستیم. این موضوع با کاربست سه سنت مکتب انگلیسی (نظام بین الملل، جامعه بین الملل و جامعه جهانی) و تطابق آن با ساختار دولت در خاورمیانه و حرکت از نظام بین المللی به سمت جامعه جهانی مورد بررسی قرار گرفت. در این مقاله نشان داده شد که ساختار دولت در خاورمیانه متشکل از عناصری است که در هر سه سنت فوق جای می گیرند. اما روند به سمتی است که می توان حرکت منظم از نظام بین الملل به سمت جامعه جهانی موجود در جهان توسعه یافته را به منطقه خاورمیانه تعمیم داد. امری که در تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا نمایان شد. بنابراین هدف اصلی این نوشتار نشان دادن روند حرکتی ساختار دولت در خاورمیانه از سنت نظام بین الملل به سمت جامعه بین الملل و جامعه جهانی است.
امنیت انرژی و روابط اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ششم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۹
137 - 161
حوزه های تخصصی:
موقعیت ژئواکونومیک و میزان ذخائر و تولید نفت و گاز منطقه آسیای مرکزی در دو دهه گذشته باعث اهمیت روزافزون این منطقه در معادلات بین المللی شده است. به علاوه، وقوع حوادث 11 سپتامبر و همسایگی کشورهای آسیای مرکزی با کانون بحران های جهانی نظیر تروریسم، کشت و قاچاق مواد مخدر و بنیادگرائی، اهمیت ژئوپلتیکی این منطقه را دوچندان و زمینه حضور قدرت های بزرگ را در این منطقه فراهم آورده است. مناقشات روسیه و اوکراین در سال 2008 و 2014 و قطع شدن گاز کشورهای اروپایی، نیز مزید بر علت شده و اتحادیه اروپایی را ترغیب به جستجوی منابع جدید انرژی نمود و به سمت گسترش ارتباطات با کشورهای آسیای مرکزی سوق داد. دامنه این روابط به خصوص بعد از معاهده لیسبون که تلاشی بود برای انسجام و کارآمدی اتحادیه اروپایی در نظام بین الملل، گسترده تر و عمیق تر شد. این معاهده نتایج قابل ملاحظه ای در گسترش ارزشهای اروپایی و توسعه روابط خارجی اتحادیه اروپا با کشورهای در حال توسعه و به خصوص کشورهای نفت خیز آسیای مرکزی داشته است. مقاله حاضر به بررسی علل و زمینه ها و همچنین نقش متغیر انرژی در همکاری اتحادیه اروپا و کشورهای آسیای مرکزی در دو دهه گذشته می- پردازد.
الگوی رفتاری قدرتهای بزرگ در مدیریت بحران بین المللی سوریه در نظام تک-چندقطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی رفتاری قدرت های بزرگ در مدیریت بحران ها دبر اثر تغییر ساختار نظام بین الملل و پیچیده شدن آن پس از جنگ سرد، از مسائل مهم درخور پژوهش است. بنابراین، نگارندگان مقاله درصدد کاربست نظریه واقع گرایی ساختاری برای تحلیل الگوی مدیریت بحران سوریه از سوی قدرت های بزرگ در نظام تک- چندقطبی اهستند. وفقبراساس منطق واقع گرایی ساختاری، تغییر ساختار نظام بین الملل از دوقطبی دوران جنگ سرد، به تک قطبی و پس ازآن به تک- چندقطبی موجب تغییر در فرآایندهای نظام بین الملل شده است. به تبعپیرو آن ها (ساختار و فرآیندفرایند)، الگوی رفتاری دولت ها و مدیریت بحران ها نیز متفاوت می گردد. ازاین رو، سؤال اصلی آن است که اقتضائات نظام تک- چندقطبی چگونه بر الگوی رفتاری قدرت های بزرگ در مدیریت بحران بین المللی سوریه تأثیر گذاشته است؟ بر این اساس، این مقاله با اتخاذ رویکرد تبیینی- تحلیلی و با روش گردآوری کتابخانه ای درصدد تبیین این فرضیه نوآورانه است که محدودیت های نظام تک- چندقطبی الگوی رفتاری قدرت های بزرگ را به سمت «موازنه قوای نامتقارن» در عرصه سیاست بین الملل در مدیریت بحران ها و به ویژه بحران سوریه سوق داده است. موازنه قوای نامتقارن به عنوان یک الگوی رفتاری از ابزارهای متفاوتی، مانند: ابزار نهادی، ابزار ائتلافی، ابزار تهاجمی و ابزار تحریمی بهره می گیرد تا بحران ها را مدیریت کند. سطح تحلیل پژوهش نیز مطابق با نظریه واقع گرایی ساختاری از نوع تصویر سوم یا سطح نظام بین الملل است.
بریکس و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان امروز در دوران گذار قرار داشته و ساختارهای منبعث از نظام دوقطبی و تک قطبی توان لازم را برای اداره وضعیت جدید جهان ندارند.قدرت های نوظهور برزیل،روسیه،چین،هند و افریقای جنوبی با تشکیل گروه کشورهای بریکس بلوک قدرت جدیدی را تشکیل داده اند که از قدرت قابل توجه و رو به رشدی در عرصه های اقتصادی،سیاسی و نظامی برخوردار بوده و می توانند نقش تعیین کننده ای در مناسبات بین المللی ایفا نمایند. در این مقاله به این سوال پاسخ داده می شود که چه عواملی در ارتقای سطح همگرایی بین ایران و بریکس موثر می باشد؟با توجه به رویه و اصول ثابت انقلاب اسلامی مبنی بر عدم وابستگی به قدرت های بزرگ،نفی سلطه پذیری و سلطه جویی،عدالت طلبی،عدم وابستگی،حمایت از حق تعیین سرنوشت ملت ها و همچنین مخالفت و تلاش گسترده جمهوری اسلامی در نقد و به چالش کشیدن نظم تک قطبی امریکا محور، مشاهده می گردد همگرایی مشهودی میان اهداف گروه بریکس و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.همسویی بریکس با جمهوری اسلامی ایران در تلاش برای موازنه سازی نرم در قبال ایالات متحده نقشی اساسی در نگاه ج.ا.ایران برای ارتقای سطح همکاری با بریکس داشته است.
نقش عوامل ژئوپلتیکی و نظام بین الملل بر اختلافات مرزی قطر و عربستان
درعرصه بین المللی کشور و یا کشورهایی تنش و اختلافاتی با همدیگر دارند و یکی از این اختلافات اختلافات مرزی میباشد و با بررسی و پی بردن به آغاز اختلافات میان کشورها و با بررسی فراوان می توان دریافت که یکی از این علت ها عوامل ژئوپلیتیکی می باشد که دربحث جغرافیای سیاسی که ثبات سیاست کشورها را به چالش می کشد و دولتمردان را وادارمی کند تا بتوانند راه حلی برای رهایی ازمنابع کمیاب از جمله شکل و موقعیت سرزمین و منابع سرزمینی شرایط آب و هوایی موقعیت جغرافیایی و محیط آن پیدا کنند، که در کنار عوامل ژئوپلیتیکی، نظام بین الملل نیز دخیل می باشد. ساختار قدرت در نظام بین الملل برای حفظ و کسب منافع خود شاهد رقابت قدرت ها برای کسب هر چه بیشتر آن با روش ها و ابزارهای خود را شاهد هستیم و اگر منافع متعارض قدرت ها باهم دریک نقطه ویک منطقه رودرروی هم قرار گیرند اختلافات هم درسطح منطقه ای و هم در سطح بین المللی را شاهد هستیم، و به همین جهت درمنطقه خلیج فارس شاهد اختلافات مرزی میان کشورها با همدیگرهستیم که دراینجا باتوجه به اهمیت ژئوپلیتیکی منطقه خلیج فارس و حضور دیرباز قدرت های خارجی دراین منطقه برای کسب منافع بیشتر وتسلط بر قدرت رقیب خود در این پژوهش،مورد تحلیل قرار گرفته است، اقدامات وعملکردی که کشورها در جریان اختلافات دو کشور قطر وعربستان را داشته اند،به خوبی بیان شده است.
گذار به نظام بین الملل پساآمریکایی و تحول در روابط راهبردی آمریکا با متحدان خاورمیانه ای (مطالعه موردی ترکیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
75 - 96
حوزه های تخصصی:
به موازات تحول در محیط بین المللی، ژئوپلیتیک خاورمیانه نیز در حال گذار از یک نظم آمریکایی پساجنگ سرد به یک بی نظمی پساآمریکایی است. وضعیتی که قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را به نقش آفرینی فعال در سیاست در حال تغییر منطقه ترغیب کرده است. در این فاصله، ظهور یک نظم چندقطبی در سطح جهانی، روسیه و تا حدودی چین را وارد بازی بزرگ خاورمیانه کرده است که بیش از پیش وضعیت منطقه را پیچیده تر کرده و همه این ها به این معنی است که معادلات خاورمیانه دیگر بر اساس یک جانبه گرایی آمریکا تعیین و تکلیف نمی شود. تحولات بعد از انقلاب های عربی نشان می دهد که عصر آمریکایی در خاورمیانه به پایان رسیده است و دولت های منطقه با افول نفوذ منطقه ای آمریکا، دیگر به آن به عنوان تأمین کننده نظم و امنیت نگاه نمی کنند. در چنین وضعیتی هر یک از قدرت های منطقه ای با بازتعریف نقش و جایگاه راهبردی خود در خاورمیانه، که زمانی بر اساس الگوی دوستی و دشمنی با واشنگتن تنظیم می شد، به دنبال شکل دهی به نظم ژئوپلیتیکی منطقه بر اساس منافع و ابتکارات راهبردی خودشان هستند. مهم ترین خروجی چنین وضعیتی تحول در روابط آمریکا با متحدان راهبردی خود در خاورمیانه است که اولویت ها و منافع خود را دیگر بر اساس ترجیحات راهبردی ایالات متحده تنظیم نمی کنند. این مقاله تلاش می کند تا ارتباط معناداری میان تحولات ساختاری در نظام بین الملل و تحول در روابط راهبردی آمریکا و ترکیه ایجاد کند. مقاله این ایده اصلی را به آزمون گذاشته که افول هژمونی آمریکا در محیط پیرامونی ترکیه، موجب تغییر در نقش منطقه ای ترکیه شده و باعث گردیده تا ترکیه پیگیر راهبردهای مستقل از متحدان غربی برای بازتعریف جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقه ای نظم ساز، به نحوی که پیشران های گذار به نظم پساآمریکایی در خاورمیانه را تقویت می کند، باشد.
تلاش برای هژمونی در راهبردهای نظامی- امنیتی ایالات متحده آمریکا دوره ترامپ (تمرکز بر اسناد راهبردی 2017 تا 2020 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
111 - 135
حوزه های تخصصی:
راهبرد نظامی ایالات متحده پس از دوران جنگ سرد متناسب با خواست هژمونی و تحولات محیطی، به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر که نومحافظه کاران با طرح مفاهیم امنیت مطلق، پیشگیری و جنگ پیش دستانه در مبارزه با تروریسم در منطقه ی غرب آسیا راهبرد اساسی در پیش گرفتند، دچار تحولات متعددی شده است. پس از این، در رویکردهای امنیت ملی آمریکا، موضوع تمرکز بیشتر بر منطقه آسیا پاسیفیک مطرح شد و با هژمون گرایی لیبرال در دوره اوباما بر چندجانبه گرایی تأکید گردید. روی کار آمدن ترامپ علاوه بر رفتارهای نامتعارف با اعمال سیاست های دفعی این مسئله را که رویکرد کلان دولت آمریکا واجد چه ابعادی است، پدید آورد. با این تعاریف، پژوهش حاضر می کوشد تا از طریق بررسی اسناد راهبردی ایالات متحده آمریکا در سال های 2017 تا 2020 میلادی به این پرسش پاسخ دهد که راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا در دوره ترامپ جهت هژمونی جویی این کشور، واجد چه مؤلفه هایی در حوزه های اصول، هدف گذاری، تعریف تهدیدات و اقدامات اجرایی است. لذا هدف این تحقیق ترسیم چارچوب راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا و معنادار ساخت رفتارهای این کشور در جهت تداوم هژمونی است. فرضیه پژوهش حاضر این است که راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا در دوره ترامپ، همچنان به عنوان یک اصل ثابت در راستای تلاش این کشور جهت تحقق نظم هژمونیک در نظام بین الملل تعریف شده و از طریق احیا و بیشینه سازی قدرت کشور در شرایطی که بازگشت رقابت قدرت های بزرگ، تهدید اولویت دار آمریکا دانسته می شود، محقق خواهد شد. دفاع چندلایه، بازسازی قدرت نظامی، مداخله گری غیرمستقیم، تجارت امنیت و بازتوزیع هزینه های امنیت اصلی ترین سیاست های اجرایی جهت عینیت بخشی به این راهبرد نظامی -امنیتی بوده است. نوع این تحقیق کاربردی، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکرد کیفی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
همکاری های چین و روسیه؛ تحلیلی از منظر تئوری انتقال قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
269 - 308
حوزه های تخصصی:
نظم بین المللی لیبرال که به عنوان نظم مبتنی بر هنجار های غربی و یا نظم ایجاد شده به وسیله ایالات متحده آمریکا شناخته می شود بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تقویت شد. با وجود این مهم ترین چالشی که این نظم درطی سال های گذشته با آن روبه رو بوده است رشد دولت های نوظهوری مانند چین و روسیه است که مخالف سلطه غرب و به ویژه آمریکا بوده و به دنبال بهره مندی از فرصت های اصلاح در نظم بین المللی هستند. در مقایسه با چین، روسیه نگاه تجدیدنظرطلبانه ای به ساختار نظم بین المللی داشته و چالش های بیشتری را ایجاد می کند. ایده اصلی مطرح شده در این مورد حاکی از این است که اگر چه روسیه به تنهایی قادر به مقابله با غرب و ایالات متحده آمریکا نیست، حمایت سایر قدرت های بزرگ و به ویژه چین، روسیه را به ایجاد چالش برای نظم لیبرالی ترغیب می کند. بنابراین پرسش اصلی پژوهش به این موضوع می پردازد که چه عواملی باعث می شود چین از چالش های ایجاد شده به وسیله روسیه برای نظم لیبرالی و هژمونی ایالات متحده آمریکا حمایت کند. به عنوان پاسخی احتمالی، این پژوهش استدلال می کند چالش های روسیه از سه جهت برای چین حائز اهمیت است. نخست، چالش های روسیه چین را از مواجهه مستقیم با ایالات متحده آمریکا دور و در عین حال توجهات را از رشد پکن منحرف می کند؛ دوم، چشم انداز ارائه شده از سوی روسیه در تضاد با خواسته های چین نیست و در بسیاری از موارد تأمین کننده منافع آن است و در نهایت تضعیف هسته آنگلو - آمریکایی نظم لیبرال که می تواند به تضعیف هژمونی ایالات متحده منجر شود، چین را به همکاری و چالشگری روسیه ترغیب می کند. روش پژوهش در این مطالعه توصیفی - تحلیلی است.
بررسی تطبیقی رویکرد آمریکا به نظام بین الملل: با تاکید بر نقش باراک اوباما و دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقله به بررسی رویکرد آمریکا به نظام بین الملل در دوران اوباما و ترامپ می پردازد پژوهش حاضر عهد دار پاسخ به این پرسش است که نقش متغییر فرد (اوباما و ترامپ) در رویکرد آمریکا به نظام بین الملل به چه میزان تاثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به این سوال، فرضیه مقاله عبارتست از اینکه با توجه به نقش تعیین کننده رئیس جمهور در سیاست خارجی آمریکا و همچنین افکار و دیدگاه های متفاوت اوباما و ترامپ، متغیر "فرد" تاثیر زیادی در رویکرد آمریکا به نظام بین الملل داشته است. اهداف مد نظر این مقاله بررسی میزان و چگونگی تاثیرگذاری عامل«فرد» در رویکرد آمریکا به نظام بین المل و شناخت علمی و واقع بینانه از ویژگی های شخصیتی اوباما و ترامپ و میزان تاثیر آنها بر سیاست خارجی و رویکرد آمریکا به نظام بین الملل است. بر اساس یافته های مقاله می توان گفت نقش و تاثیرگذاری متغییرهای فردی در سیاست خارجی این کشور در این مقطع زیاد بوده است؛ به طوری که سیاست خارجی آنها را به این دلیل که دو شخصیت متفاوت و به نوعی متضاد بودند، که عمدتاً از ویژگی های فردی آنها نشات گرفته بود.
ماهیت تجدیدنظرطلبی روسیه و چین؛ سیاست و منافع ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف در این نوشتار بررسی ماهیت تجدیدنظرطلبی روسیه و چین و تأمل در مورد منافع و رویکرد بایسته ایران در این زمینه است. در دیالکتیک تشدیدشده موضوعی و کارگزارانه در شرایط گذار به نظم جدید، تجدیدنظرطلبی این دو کشور بیش از گذشته برجسته شده است و پیامدهای ملموسی بر سیاست بین الملل و منافع ایران دارد. در این نوشتار با رویکردی نظام مند و در چارچوب مفهومی تجدیدنظرطلبی میانگیر ماهیت تغییرخواهی روسیه و چین را تحلیل می کنیم. این دو کشور تا یک دهه پیش به دلیل دسترسی اندک به منابع «خارج نظام» در ردیف تجدیدنظرطلبان همگرا بودند که مترتب بر تغییرطلبی در چارچوب نظم موجود، بدون چالشگری جدی است. در سال های اخیر با تقویت منابع خارج نظام، تجدیدنظرطلبی آن ها به نوع میانگیر متمایل شده است که در آن تمایل و امکان تغییرها افزایش و هزینه تغییرطلبی کاهش می یابد. بنابر یافته های این نوشتار، نظر به اینکه همچنان بخش عمده ای از منابع این دو از «درون نظام» تأمین می شود، ماهیت تجدیدنظرطلبی آن ها نه معطوف به اساس نظم موجود، بلکه اصلاح بخشی، تدریجی و غیراساسی برخی روندها و تمرکز بر نفی نسبی نیروی مسلط بر نظم موجود یعنی آمریکا و غرب از بعضی روندها و ساخت ها است. با توجه به وجود وابستگی و آسیب پذیری متقابل و اینکه آمریکا و غرب بیشتر توان شبکه ای و نهادی خود را تا آینده پیش بینی پذیر حفظ خواهند کرد، تغییرخواهی نسبت به آمریکا و غرب نیز تدریجی، غیراساسی و عملگرایانه است. بر این اساس، منافع و رویکرد ایران در فهم واقع گرایانه این مسئله است و تجدیدنظرطلبی تهران با روسیه و چین مشابه نبوده است و فرض امکان دریافت حمایت پایدار از آن ها به این دلیل، دقیق نیست.
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در شرق آسیا با تأکید بر هند و چین
حوزه های تخصصی:
بعد از فروپاشی شوروی، رهبران چین تلاش کردند با گسترش همکاری های تجاری، اقتصادی با دیگر کشورها وارد مرحله تازه ای از موقعیت خود در جهان شوند اما خیزش اقتصادی چین به تعبیر سیاستمداران آمریکا به عنوان یک تهدید علیه قدرت اقتصادی آن می تواند تلقی شود که عواقب آن در ابعاد نظامی، فرهنگی، ایدئولوژیکی موردتوجه قرارگرفته است. در همین راستا ایالات متحده آمریکا به دنبال مهار چین با ابزارهای مختلف بوده است که یکی از اولویت های این کشور گسترش همکاری با برخی کشورهای قدرتمند آسیا چون هند است. سؤال این مقاله گردآوری شده اسناد کتابخانه ای و به روش تحلیلی توصیفی، این است که جایگاه و اهمیت هند در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا با تأکید بر مهار خیزش چین چیست؟ و در پاسخ به این پرسش فرضیه مطرح شده این است که جایگاه هند در سیاست خارجی آمریکا به سبب قابلیت هسته ای بودن، جمعیت فراوان، نزدیکی جغرافیایی به چین، قدرت رو به رشد اقتصادی و ارزش هایی همسو با غرب چون دموکراسی در جهت مهار نفوذ و گسترش قدرت چین موردتوجه بوده است.
جمهوری اسلامی ایران و نظام بین الملل: چرایی چالش ها و راهبردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تداوم وضعیت چالش در روابط ایران و کانون های قدرت در نظام بین الملل به ویژه آمریکا، تحقیقات و پژوهش های متعدد وگسترده ای در خصوص تبیین وضعیت ایران و نظام بین الملل وجود دارد که این حجم انبوه از تحلیل ها، ضرورت یک فرا مطالعه ویکپارچه سازی برای رسیدن به هسته مشترک آنها را الزامی می سازد و این پژوهش به دنبال ترکیب یافته های قبلی و نگاهی جدید و جامع به این چالش می باشد. سوال اصلی در این پژوهش به این قرار است که پدیده وضعیت چالش گونه نظام بین الملل با ایران در یافته های پژوهشی پژوهشگران ایران چگونه بازنمایی شده است؟ برای پاسخ به این سوال، این مقاله با رویکردی لایه ای به پدیده چالش مذکور و بهره گیری از روش تحلیل مضمون به بررسی ادبیات موجود پرداخته و کلیه آثار موجود در حوزه موضوعی تحقیق اعم از کتاب، مقاله و رساله دکتری مورد بررسی قرار گرفت. یافته های این پژوهش حکایت از آن دارد که مولفه های بنیادین تولیدکننده وضعیت چالش عبارتند از سه حوزه گفتمان ها، اقدامات و مدیریت چالش ها؛ که گفتمان ها و به صورت خاص تقابل دو گفتمان سلطه طلبانه آمریکایی با گفتمان مقاومت ضد سلطه از سوی گفتمان انقلاب اسلامی از مهم ترین عوامل این چالش به حساب می آیند و مبتنی بر این یافته ها، هرچند امکان مدیریت این چالش در سطوح روئین و با الگوهای مدیریت چالش در راستای کاهش تهدیدات و افزایش فرصت ها وجود دارد، اما، آینده چالش بین المللی ایران به دلیل ظرفیت تقابل گفتمانی با فراز و نشیب تداوم خواهد یافت.