مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فرزندان
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: در طول تاریخ همواره نوعی تعامل بین تغییرات نگرشی خانواده، جامعه و خردهنظامهای مربوط به آن وجود داشته است. نگرش نسلهای مختلف به مقولههای مهم مربوط به خانواده، ملاکی برای بررسی تغییرات و تفاوت نسلی در نظر گرفته میشود. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف مقایسه نظام ارزشی دو نسل انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پسرویدادی است. نمونه مطالعه 200 نفر شامل 50 پدر، 50 مادر، 50 دختر و 50 پسر پایه سوم متوسطه بودند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه نظام ارزشی بود. دادههای بهدستآمده با استفاده از آزمون T مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج بهدستآمده از مقایسه ترجیح نظام ارزشی والدین و فرزندان بیانگر تفاوت معنیدار (05/0>p) بین والدین و فرزندان از نظر ارزش فردی بود. نتایج بهدستآمده از مقایسه شدت جهتگیری ارزشی والدین و فرزندان بیانگر تفاوت معنیدار (05/0>p) بین والدین و فرزندان از نظر ارزش خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، هنری و دینی بود.
نتیجهگیری: عدم وجود تفاوت معنیدار از نظر اغلب مقولههای نظام ارزشی بین والدین و فرزندان بیانگر همسانی نظام ارزشی بین دو نسل است. همچنین، بالاتربودن شدت جهتگیری ارزشی والدین نسبت به فرزندان بیانگر ریشهدارتربودن نظام ارزشها در آنها و پایبندتربودن والدین به ارزشها است."
رابطه سبک های والدینی با استعداد اعتیاد در فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر نوع سبک والدینی در پیش بینی میزان استعداد اعتیاد فرزندان است. به این منظور پژوهش حاضر قصد دارد بررسی کند، آیا سبک های والدینی مختلف به شکل دهی استعداد متفاوت برای اعتیاد در فرزندان می انجامد؟ شرکت کنندگان در پژوهش 304 نفر از دانشجویان دختر و پسر مجرد دانشگاه آزاد اسلامی خوی بودند که دامنه سنی بین 19 تا 26 سال داشتند و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند.
ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه استعداد اعتیاد- ویراست دانشجویان ASQ-SV و پرسشنامه سبک های والدینی PSQ بود. داده های حاصل از شرکت کنندگان در پژوهش به وسیله رگرسیون چندمتغیری و ضریب همبستگی تفکیکی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند، سبک والدینی مقتدر پدر و مادر رابطه منفی و معنا داری با استعداد اعتیاد فرزندان دارد و پیش بینی کننده معکوس و معنا دار آن است. سبک والدینی مستبد پدر و مادر رابطه مثبت و معنا داری با استعداد اعتیاد فرزندان دارد و پیش بینی کننده مستقیم و معنا دار آن است. سبک والدینی بی اعتنای پدر و مادر رابطه مثبت و معنا داری با استعداد اعتیاد فرزندان دارد. سبک والدینی بی اعتنای مادر پیش بینی کننده مستقیم و معنا دار آن است اما سبک والدینی بی اعتنای پدر پیش بینی کننده معنا دار آن نیست. سبک والدینی آزادگذار پدر و مادر رابطه معنا داری با استعداد اعتیاد فرزندان ندارد. پژوهش حاضر سبک والدینی مقتدر را به عنوان کارآمدترین سبک از نظر کاهش استعداد اعتیاد و سبک های والدینی بی اعتنا و مستبد را به عنوان سبک های ناکارآمد از نظر افزایش استعداد اعتیاد در فرزندان معرفی می نماید و آموزش به والدین را در این زمینه جزء اهداف اصلی برنامه های کاهش تقاضای مصرف مواد می داند.
تاثیر روابط سالم والدین بر تربیت دینی فرزندان
حوزه های تخصصی:
ارتباطات فرآیندی پویا و پیچیده است به طوری که توجه اکثر کارشناسان و روانشناسان تربیتی به آن معطوف شده است و حل بسیاری از مشکلات جامعه به ویژه اصلاح رفتار انسانی در گرو پرداختن به این موضوع اساسی است.
تحقیقات نشان می دهد خانواده موفق و کارآمد، خانواده ای است که روابط اعضای آن مبتنی بر اصول و ضوابط صحیح ارتباطی باشد. همچنین خانواده مهم ترین و اصلی ترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین آموزشگاه و پرورشگاه فرزندان است. از این رو، بیان هر گونه سخنی درباره تربیت دینی بدون توجه به نقش حیاتی خانواده نادرست است.
در مقاله حاضر سعی شده است با استفاده از آیات و روایات و سیره ائمه اطهار شاخص های ارتباط سالم والدین و نقش آن در تعلیم و تربیت دینی فرزندان بررسی شود. نتایج این بررسی نشان می دهد پدر و مادر وظیفه دارند با ایجاد روابط دوستانه با فرزندان، محیطی مناسب را برای آنان فراهم آورند تا عقایدی که در فطرت آنها نهادینه شده است ظهور و بروز نماید و پرورش کامل گردد. اصول ارتباط درست والدین با فرزندان، نقش ارتباط در اولین جایگاه تربیت و آثار و نتایج ارتباط درست در رشد تربیت دینی از مواردی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
تأثیر شیوه های تربیتی والدین بر نوع دلبستگی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر سبک های والدینی در پیش بینی نوع دلبستگی فرزندان است. بدین منظور پژوهش حاضر قصد دارد این موضوع را بررسی کند که آیا سبک های والدینی مختلف (مقتدر، مستبد، آزادگذار و بی اعتنا) به شکل دهی دلبستگی های متفاوت (ایمن، اشتغال خاطر، هراسان و دوری گزین) در فرزندان می انجامد یا خیر. شرکت کنندگان در پژوهش 508 نفر از دانش آموزان دختر و پسر نوجوان (پایه های اول، دوم و سوم) دبیرستانی بودند که دامنه سنی بین 14 تا 19 سال داشتند و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند.
ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه شیوه های تربیتی والدین (زینالی، شریفی، عنایتی، عسگری و پاشا، 1390) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (ون-آدنوون، هافسترا و بکر، 2003) بود.
داده های حاصل از شرگت کنندگان در پژوهش به وسیله رگرسیون چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، شیوه تربیتی مقتدر، بی اعتنا، مستبد و آزادگذار والدین به ترتیب رابطه مثبت و معنا دار با دلبستگی ایمن، هراسان، اشتغال خاطر و دوری گزین فرزندان دارند و پیش بینی کننده-های مستقیم و معنا دار آن ها در فرزندان اند. پژوهش حاضر با تأکید بر نقش بنیادین و اساسی شیوه های تربیتی والدینی، فراگیری شیوه تربیتی اقتداری و اصلاح روش های تربیتی مستبدانه، آزادگذار و بی اعتنا را در خانواده ها به والدین توصیه می کند.
بررسی رابطه بین انزوای اجتماعیبا میزان خشونت خانگی والدین نسبت به فرزندان نوجوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسیرابطه بین میزان دینداری والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان در شهر اهواز اجراگردیده است. روش پژوهش ازنوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختروپسر مقطع دبیرستان شهر اهواز و والدین آنها بوده است که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 384 نفر آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند.ابزارسنجش دراین پژوهش پرسشنامه های"" کودک آزاری وضربه (CTQ) برنستاین(1995)، وپرسشنامه انزوای اجتماعی راسل(1976)UCLA))وپرسشنامه جمعیت شناختی بود.برای تجزیه وتحلیل داده ها ازشاخص های آماری، انحراف استاندارد، ضریب همبستگی پیرسون وتحلیل رگرسیون استفاده شد. براساس یافته های این پژوهش بین کلابعاد انزوای اجتماعی با خشونت خانگی والدین نسبت بهفرزندان، رابطه معنا داری وجود دارد. همچنین مشخص می گردد که بین ابعادروابط و معاشرت با خویشاوندان، روابط و معاشرت با همسایگان وهمچنین بین بعد روابط و معاشرت با دوستان با خشونت خانگی والدین نسبتفرزندان همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بدست آمده ازاین پژوهش، حاکی از آن است که بین میزان انزوای اجتماعیبا ابعادخشونت خانگی(جسمی، عاطفی، غفلت) والدین نسبت به فرزندان رابطه معناداری وجود دارد ونتایج بدست آمده از رگرسیون چند گانه نیز نشان دادند که بعد روابط و معاشرت با خویشاوندان بیش ترین تاثیر را درتبیین خشونت خانگی نسبت فرزندان داشته است.باتوجه به یافته های موجود این مساله نیازمند توجه هر چه بیشترخانواده ها و مسئولان برای برنامه ریزی و آموزش مهارت های ارتباطی به والدین در سطح خانوادگی واجتماعی را نشان می دهد.
بررسی تأثیرپذیری فرزندان از والدین در بُعد عمل به باورهای مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: باورهای دینی در زندگی اجتماعی و روانشناختی نقش مهمی برعهده دارند. بخش اعظم این باورها از والدین به فرزندان منتقل می شوند. این تحقیق با هدف بررسی تأثیر دینداری والدین در دینداری فرزندان انجام یافته است. روش: در این مطالعه ی توصیفی ـ مقطعی، 260 دانشجو پسر و دختر و والدین آنان با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای در دانشگاه های بناب است، نمونه منتخب با تکمیل پرسشنامه معبد- دو، مورد مطالعه قرار گرفتند. همبستگی داده ها با تحلیل ضریب همبستگی پیرسون، و آزمون t برای مقایسه میانگین ها به کار گرفته شد. همچنین تحلیل واریانس یکراهه نیز برای تجزیه و تحلیل داده ها به کار برده شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که رابطه معناداری بین عمل به باورهای دینی فرزندان و مادران (01/0p<، 31/0=r) و عمل به باورهای دینی فرزندان و پدران (05/0p<، 23/0=r) وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که عمل به باورهای دینی در فرزندان به طور معناداری توسط عمل به باورهای دینی در والدین پیش بینی می شود (01/0p<). اما در بررسی جداگانه دیده شد که همبستگی عمل به باورهای دینی فرزندان پسر با مادرانشان و همبستگی عمل به باورهای دینی فرزندان دختر با پدرانشان بیشتر بود. نتیجه گیری: دینداری و عمل به باورهای دینی والدین با دینداری و عمل به باورهای دینی فرزندان با هم رابطه دارند.
بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری والدین با خشونت خانگی نسبت به فرزندان در شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خشونت خانگی علیه کودکان مشکل میلیونها کودک و خانواده است و در هر جامعهای رخ میدهد و آثار آن روی کودکان از هر نژاد، رنگ، طبقه اجتماعی و مذهب چشمگیر بوده، در تمام دوره رشدی فرد وجود دارد . تحقیقات نشان داده اند که شیوه های فرزندپروری والدین هم یک عامل ایجادکننده و هم یک عامل بازدارنده بر خشونت خانگی علیه کودکان است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان در شهر اهواز بود. روش تحقیق، پیمایشی و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان و والدین آنها درشهر اهواز بوده که براساس فرمول کوکران و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 384 نفر انتخاب شده اند . همچنین، برای سنجش از پرسشنامه های کودک آزاری و ضربه برنستاین (CTQ) و شیوه های فرزندپروری والدین بامریند استفاده شده است. یافته ها بیانگر آن است که بین شیوه فرزندپروری آسان گیرانه و شیوه فرزندپروری مستبدانه با خشونت خانگی نسبت به فرزندان همبستگی مثبت معنی داری وجود دارد، اما بین شیوه فرزندپروری منطقی (مقتدرانه) والدین با خشونت خانگی نسبت به فرزندان همبستگی منفی معنی داری وجوددارد . در نهایت به جز بعد شیوه فرزندپروری آسان گیرانه با خشونت جسمی ، بین کلیه شیوه های فرزندپروری با ابعاد خشونت خانگی (جسمی، عاطفی و غفلت) نسبت به فرزندان همبستگی معنی داری برقراراست. تفسیر نتایج تحلیل رگرسیونی چند متغیره گام به گام نشان می دهد که متغیرهای شیوه فرزندپروری مستبدانه، منطقی و شیوه فرزندپروری آسان گیرانه ، 35/ 48 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نموده اند.
تأثیرات والدین بر دینداری فرزندان از منظر روان شناسی دین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف از این نگاشته، طرح و بررسی تأثیرات والدین بر دینداری فرزندان از منظر روان شناسی دین است. روش پژوهش توصیفی _ تحلیلی بوده و اطلاعات به شیوه اسنادی گردآوری شده اند؛ بدین منظور، نظرات و تحقیقات روان شناسان در این زمینه از ابتدا تا به امروز بررسی و دسته بندی گردیده و در برخی مواضع تحلیل های لازم ارائه شده است. این بررسی نشان می دهد والدین از مهم ترین عوامل شکل دهی و تقویت یا تضعیف دینداری در فرزندان خود بوده و از روش های گوناگون نظیر باورها و رفتارهای دینی خود، نوع دلبستگی با فرزندان، روابط عاطفی با آنها، سبک فرزندپروری و نوع رسیدگی به نیازهایشان بر دینداری آنان و تصویری که از خداوند پیدا می کنند، اثر می گذارند.
عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت اخلاقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
روابط عاطفی میان والدین در خانواده، که مهم ترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین آموزشگاه فرد شمرده می شود، اثر گذارترین عامل حرکت مطلوب فرزندان برای انتخاب سبک و شیوة زندگی اسلامی است. این پژوهش به بررسی تعدادی از عوامل عاطفی تربیت فرزندان در خانواده می پردازد. روش انجام پژوهش توصیفی تحلیلی است. به منظور گرد آوری داده های لازم برای دستیابی به اهداف پژوهش، متون حدیثی موجود و مرتبط با موضوع پژوهش با استفاده از فرم های فیش برداری از منابع، گردآوری شده، با شیوة کیفی به تحلیل آنها پرداخته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که عواملی چون: همسویی بینش ها و باورهای مذهبی، اندیشة از خود دانستن وجود فرزند، انسان دوستی، محبت، خوش رویی، تکریم و احترام متقابل، حسن ظن (مثبت نگری)، عفو و بخشش، نیکی در برابر بدی ها، یار و غمخوار و مایة نشاط بودن، هدیه دادن، هماهنگی میان گفتار و رفتار، ابراز عواطف مثبت، توجه به امنیت روانی و الگو دهی، از جمله عوامل تربیت عاطفی فرزندان در نهاد خانواده اند که در آموزه های معصومان(ع) بر آنها تأکید شده است.
بررسی نقش الگوی تربیتی والدین در تربیت دینی فرزندان
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت اخلاقی
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش الگوی تربیتی والدین در تربیت دینی فرزندان است. روش پژوهش در محدوده روش های توصیفی - پیمایشی و نوع تحقیق، کاربردی است. جامعة آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان دیواندره تشکیل داده اند. نمونة آماری پژوهش شامل 215 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران و به روش تصادفیِ ساده به صورتی که همه اعضا شانس مساوی برای انتخاب شدن داشته باشند، صورت گرفته است. ابزار اندازه گیری تحقیق، به جز منابع کتابخانه ای از قبیل کتب، فصلنامه، مجلات و پایان نامه، از پرسشنامه ای که محقق تهیه کرده برای سنجش نظرات سود برده شده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها به دو صورت توصیفی و تحلیلی و در قالب آماره «تی» و «ضریب همبستگی» استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که نگرش مذهبی والدین در تربیت دینی فرزندان تأثیر مستقیم داشته و رعایت آداب دینی از سوی والدین با تربیت دینی فرزندان آنها رابطه معناداری دارد. نتایج پژوهش رابطه بین ساده زیست بودن والدین با تربیت دینی فرزندان را در سطح قابل قبولی نشان داد. همچنین بین سطح سواد والدین و تربیت دینی فرزندان آنها اختلاف معناداری مشاهده نشده است.
نقش کیفیت دلبستگی به والدین در نقش پذیری جنسیتی فرزندان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کیفیت دلبستگی به والدین در نقش پذیری جنسیتی فرزندان در خانواده های دووالدی دست نخورده انجام شده است. صد و چهار دانشجو (55 زن، 49 مرد) با میانگین سنی 21 سال در این پژوهش پیمایشی شرکت کردند و به پرسشنامه های نقش جنسیتی بم و دلبستگی به والدین و همسالان پاسخ دادند. یافته هانشان داد که دلبستگی به مادر بیشتر از پدر بود و زنان بیشتر از مردان جنس سنخیتی بودند. دلبستگی به والد ناهم جنس با ضریب منفی میزان جنس سنخیتی بودن را پیش بینی نمود. افراد دارای نقش جنسیتی نامتمایز نسبت به دو گروه جنس سنخیتی و دوجنسیتی دلبستگی کمتری با والد هم جنس خود داشتند. به طور خاص در گروه دلبستگی پایین به والد هم جنس و بالا با والد ناهم جنس، تعداد افراد نامتمایز زیاد و دوجنسیتی و جنس سنخیتی ها کم بودند. دلبستگی بیشتر با مادر قابل انتساب به اشتغال بیشتر مادر با فرزندان و سبک تعاملی خوشایندتر وی می باشد. جنس سنخیتی تر بودن دختران با نظریه چودورو همسویی دارد. نتایج مربوط به نقش دلبستگی به والد هم جنس و ناهم جنس در نقش پذیری جنسیتی به طور کلی با دیدگاه شناختی-اجتماعی هماهنگی داشت. بستگی داشتن اثر دلبستگی به یک والد بر نقش پذیری جنسیتی به سطح دلبستگی به والد دیگر، اهمیت پی گیری نگاه سیستمی و بوم-شناختی به خانواده رامی نمایاند.
مروری بر عامل های خطر خانوادگی در فرزندانِ والدین معتاد
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر مرور عامل های خطر خانوادگی ابتلا به اعتیاد در فرزندان والدین مصرف کننده مواد و الکل است. عامل های ژنتیک، خطر ابتلای به اعتیاد در فرزندان والدین مصرف کننده را افزایش می دهد. همچنین عامل های اختصاصی در چنین خانواده هایی نیز وجود دارد مانند دسترسی به مواد، نگرش مثبت به مواد، الگوگیری از والدین. سایر عامل های خطر غیراختصاصی خانوادگی نیز این کودکان و نوجوانان را در خطر بالای اعتیاد قرار می دهد مانند: خانواده آشفته، طلاق، اختلافات والدین، استرس های بالا، نظارت ناکافی بر رفتار فرزندان، خشونت و آزار و بدرفتاری روانی، ابتلای به بیماری های مختلف روانی. این در حالی است که مداخلات پیشگیرانه متعدد مبتنی برخانواده وجود دارند که اثربخشی آنها تأیید و به اثبات رسیده است. در پایان مقاله به ضرورت ارائه مداخلات مبتنی برخانواده پرداخته شده است و تعدادی از مداخلات مؤثر به طور کوتاه معرفی شدند.
تعیین وضعیت حقوقی فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جامعه ما کم نیستند کودکانی که حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی و فاقد تابعیت ایرانی و امتیازات مربوط به آن هستند. اگرچه قانونگذار در بند 5 ماده 976 قانون مدنی درباره امکان کسب تابعیت ایرانی تعیین قاعده کرده، اما درباره وضعیت این کودکان قبل از رسیدن به 18 سال تمام تعیین تکلیف نکرده است. ماده واحده تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی 1385 نیز از قانون مدنی در این باره رفع اجمال نکرده و طرح اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی نیز از سال 1391 در مجلس مسکوت مانده است. لذا تعیین راهکاری برای اعطای تابعیت ایرانی از طریق تفسیر بند 4 ماده 976، اصلاح بندهای 2 و 6 ویا لااقل اعطای برخی امتیازات ضروری، مانند برخورداری از یارانه، تحصیل رایگان و داشتن شناسنامه ایرانی پیش از حصول 18 سال تمام می تواند به حل مسأله کمک قابل توجهی کند.
سنجش الگوی همبستگی شاخص های سکونتی حاشیه نشینان و غیر حاشیه نشینان با میزان خشونت خانگی آنها علیه فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیامد گسترش شهرنشینی سریع در ایران، پیدایش شهرهای بزرگ و ایجاد مناطق حاشیه نشین با بافت نابه سامان و مسکن نابهنجار است. حاشیه نشینی در چندین سال گذشته، علاوه بر اینکه مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و زیست محیطی فراوانی را در کلان شهرهای ایران به وجود آورده است، سبب رشد و گسترش خشونت های خانگی نسبت به زنان و به طور خاص کودکان، در مناطق فقیر و پایین دست جامعه به دلایل مسائل مالی، فرهنگی، وضعیت مسکن و موارد دیگر شده و همچنان این پدیده رو به افزایش است. هدف این پژوهش سنجش الگوی همبستگی شاخص های سکونتی حاشیه نشینان و غیر حاشیه نشینان با میزان خشونت خانگی آنها علیه فرزندان در شهر اهواز است. این پژوهش از نوع پیمایشی است و جامعه آماری آن، شامل کلیه دانش آموزان پسر و دختر مقطع دبیرستان در مناطق حاشیه نشین و غیر حاشیه نشین شهر اهواز و والدین آنها بوده است که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 384 نفر آنها برای حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار سنجش این پژوهش پرسش نامه های کودک آزاری و ضربه (CTQ) (برنستاین، 1995(، پرسش نامه محقق ساخته شاخص های سکونتی حاشیه نشینان و پرسش نامه جمعیتی بود. بعد از تکمیل پرسش نامه به دست پاسخ گویان، داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد پردازش قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آماری درصد، میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون، آزمون تی. و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین متغیرهای وضعیت واحد مسکونی، پایگاه اجتماعی اقتصادی، سابقه سوءمصرف مواد مخدر حاشیه نشینان و غیر حاشیه نشینان با خشونت خانگی آنها علیه فرزندان رابطه معناداری وجود دارد؛ ولی بین متغیر قومیت حاشیه نشینان با خشونت علیه فرزندان، رابطه معناداری مشاهده نشد.
مقایسه سبکهای فرزند پروری و سلامت روان والدین افراد اقدام کننده به خودکشی با والدین افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خودکشی مرگی است که عمداً به دست خود شخص انجام می شود و یک عمل اتفاقی و بی معنا نیست. برعکس، راهی برای رهایی از یک مسئله یا بحران است که شخص را بسیار رنج می دهد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه سبکهای فرزند پروری وسلامت روان والدین افراد اقدام کننده به خودکشی با والدین افراد عادی است. روش: پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی (علی– مقایسه ای) می باشد. نمونه آماری گروه مطالعه شامل 196 نفر از والدین افراد اقدام کننده به خودکشی بود که به صورت روش تصادفی ساده انتخاب شدند و نمونه آماری گروه گواه را 196 نفر از والدین افراد عادی تشکیل می دهندکه با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های فرزند پروری بامریند و سلامت روان گل دبرگ ( (GHQ=28استفاده شد. داده ها باآزمون های تحلیل واریانس چند متغیّره و تحلیل کواریانس چند متغیّره مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که والدین افراد عادی نسبت به والدین افراد اقدام کننده به خودکشی از سلامت روان بیشتری برخوردارند، همچنین با بررسی هر کدام از سبکهای فرزند پروری، نتایج، نشان دهنده عدم تفاوت معنی دار سبکهای اقتدار منطقی و آزادگذار دربین دو گروه بود اما تفاوت سبک مستبدانه در بین دو گروه معنادار بود. به این معنی که والدین افراد اقدام کننده به خودکشی بیشتر از سبک مستبدانه استفاده نموده اند نتیجه گیری: انتظار می رود والدینی که از سطوح بالاتری از سلامت روان برخوردارند، فرزندانشان کمتر از فرزندان والدینی که دچار اختلال روانی هستند اقدام به خودکشی نمایند. همچنین مشخص شد استفاده والدین از سبک مستبدانه احتمال اقدام به خودکشی فرزندان را بیشتر می کند. از این رو آموزش شیوه های مناسب فرزند پروری و تلاش جدی تر متولیان بهداشت روان جهت ارتقاء سطح بهداشت روان والدین توصیه می گردد#,
مطالعه تطبیقی رابطه سرمایه اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احساس امنیت اجتماعی و تغییرات بین نسلی آن به دلیل پیامدهای متعددی که دارد همواره از اهمیت بالایی بررخوردار بوده است. سرمایه اجتماعی نیز در سالیان اخیر به عنوان یکی از متغیرهای مهم و تببین کننده در بسیاری از مطالعات شناخته شده است. مقاله حاضر به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با میزان احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد پرداخته است. پژوهش به روش پیمایشی انجام شده، داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندن ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد جانی، شغلی، اقتصادی، اعتقادی، حقوقی، قضایی، اخلاقی، فرهنگی، مالی، نوامیس، عاطفی و احساسی و سرمایه اجتماعی در سه بعد اصلی هنجار اجتماعی، اعتماد اجتماعی و شبکه اجتماعی سنجیده شده است. در این پژوهش از اعتبار محتوایی استفاده شده است و بالا بودن ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرها، حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار پژوهش داشت. یافته های تحقیق نشان داد تفاوت معنی داری بین احساس امنیت والدین و فرزندان وجود نداشت (05/0
نقش مادران مذهبی در ترغیب فرزندان به نماز
حوزه های تخصصی:
موضوع تحقیق «نقش مادران مذهبی در ترغیب فرزندان به نماز» است. از آنجایی که روح پرستش از همان ابتدای خلقت انسان در نهاد او جای گرفت، انسان همواره به دنبال پناهگاه مطمئنی بود تا بت واند به معب ود خوی ش دست یابد تا اینکه روح او خ دا را جستج و کرد و در حال نماز خواندن، پی به خدا برد. نماز یک نیاز فطری و نیروی جاذبه ای است که در جسم و روح انسانها نسبت به خالق هستی است. خانه، اولین مدرسه تربیت اخلاقی و دینی است و فرزندان به تدریج بر اساس مشاهدات روزمره، پایه های اخلاقی خود را پی ریزی می کند. در محیط خانه کودک تعالیم خوب و بد را فراگرفته و زیربنای اخلاقی او شکل می گیرد. از آنجا که مادر به مناسبت دائمی بودن روابطش با فرزندان، مهرورزی و محبت بیشتر به آنان، رفع نیاز آنها و... بیشتر از پدر می تواند در فرزندان مؤثر باشد. بنابراین مادر می تواند از راههای بیشتری فرزندان خود را به نماز که یکی از مهمترین مسائل تربیتی دینی مذهبی است ترغیب نماید و از راههایی همچون الگو بودن، نمازخواندن در حضور فرزندان، تعظیم و تکریم نماز، فضاسازی معنوی و جاذبه های ظاهری و... می تواند تاثیرگذار باشد.
تجربه مادرانه از جدایی؛ پژوهشی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند مادر و فرزند(ان)، ذاتی باشدیابرساخته، آنچنان محکم است که زنان به سختی خود رادرشرایط خطر ازدست دادن آنها قرار میدهند. از جانب دیگر داغ اجتماعی و فشار فرهنگی به میزانی است دشواری جدایی دو چندان میکند.گرانباری نقش "مادر/والد تنها" سومین عامل بازدارنده از جدایی است. اما آمارها حکایت دیگری از رخداد جدایی دارند. بررسی فرایندی که زنان متاهل را به زنان تنها و سرپرست خانوار تبدیل میکند، موضوع این پژوهش به روش داده بنیاد وبا رویکرد سیستماتیک اشتراوس وکوربین است.جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان فرزنددار مطلقه شهرتهران،تعداد مشارکت کنندگان تازمان اشباع مقولات بیست نفروابزار مورداستفاده مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است.نتایج حاکی ازآن است که وقوع "ریزش پنداشت اززندگی"به دلایل فردی، اجتماعی و فرهنگی آستانه تحمل زنان را به میزانی پایین می آوردکه ادامه زندگی تاهلی را غیرقابل تحمل میسازد. در طی این مسیر اگرچه فرزندان اهمیتی بسیار برای مادران دارند، اما در لحظه تصمیمگیری در فضای خاموشی موقت قرار میگیرند و زنان برای برهه ای کوتاه تنها به نجات خود فکر میکنند. اتخاذ تصمیم قطعی زنان جهت جدایی به پررنگ شدن دوباره نقش فرزندان انجامیده و مادران جهت اتخاذ بهترین تصمیم برای بهزیستی آنان اقدام میکنند. در نهایت میتوان گفت فرزندان اگرچه نقش مهمی در جدایی مادران دارند، اما عامل اصلی ، فروریختن بنای انسانی/ شخصیتی زنان است که هویتهای همسری و مادری برآن بارشده است.رسیدن به این نقطه زنان را ازادامه زندگی مشترک منصرف میکند.
بازنمایی ارتباط والدین با فرزندان جوان، مطالعه انتقادی فیلم «کوچه بی نام»
منبع:
فرهنگ پژوهش پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۱ ویژه علوم اجتماعی
5 - 33
حوزه های تخصصی:
بدون تردید بزرگترین رمز تکامل انسان و مهم ترین عامل موفقیت در تربیت انسان، خانواده و روابط بین اعضای آن است و ارتباط با فرزند یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین ارتباط ها و نیازمند برنامه پویا و فراگیر برای پاسداری از خانواده است. در جامعه اسلامی انتظار می رود سینما به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای فرهنگی کشور، بر اساس الگوی سبک زندگی اسلامی بازنمایی صحیحی از ارتباط والدین با فرزندان ارائه نماید. در بین آثار سینمایی بیشترین چالش ها در ارتباط بین والدین و فرزندان در سنین جوانی نمایش داده می شود. سوال اصلی این مقاله این است که فیلم سینمایی «کوچه بی نام»، ارتباط والدین با فرزندان جوان را چگونه بازنمایی کرده و این بازنمایی تا چه حد با آموزه های اسلامی در این خصوص منطبق است. بدین منظور، ابتدا از میان متون مختلف دینی، سبک اسلامی ارتباط والدین با فرزند جوان و تمامی ملاک ها، اصول و جلوه های این ارتباط استخراج شده است. سپس با تحلیل نشانه شناختی فیلم سینمایی «کوچه بی نام»، نوع بازنمایی این فیلم از ارتباط والدین با فرزندان جوان و میزان انطباق یا فاصله آن با آموزه های اسلامی در زمینه ارتباط والدین با فرزندان را از طریق تحلیل رمزگان جان فیسک بررسی می شود. طبق این بررسی مشخص می شود که فیلم با بکارگیری رمزهای فنی و اجتماعی، در خدمت بازنمایی دو نوع رابطه استبدادی (مادر) و سهل گیرانه (پدر) با فرزندان و برجسته سازی سبک ارتباطی سهل گیرانه و به نوعی فرزندسالاری است.