آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

پیوند مادر و فرزند(ان)، ذاتی باشدیابرساخته، آنچنان محکم است که زنان به سختی خود رادرشرایط خطر ازدست دادن آنها قرار میدهند. از جانب دیگر داغ اجتماعی و فشار فرهنگی به میزانی است دشواری جدایی دو چندان میکند.گرانباری نقش "مادر/والد تنها" سومین عامل بازدارنده از جدایی است. اما آمارها حکایت دیگری از رخداد جدایی دارند. بررسی فرایندی که زنان متاهل را به زنان تنها و سرپرست خانوار تبدیل میکند، موضوع این پژوهش به روش داده بنیاد وبا رویکرد سیستماتیک اشتراوس وکوربین است.جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان فرزنددار مطلقه شهرتهران،تعداد مشارکت کنندگان تازمان اشباع مقولات بیست نفروابزار مورداستفاده مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است.نتایج حاکی ازآن است که وقوع "ریزش پنداشت اززندگی"به دلایل فردی، اجتماعی و فرهنگی آستانه تحمل زنان را به میزانی پایین می آوردکه ادامه زندگی تاهلی را غیرقابل تحمل میسازد. در طی این مسیر اگرچه فرزندان اهمیتی بسیار برای مادران دارند، اما در لحظه تصمیمگیری در فضای خاموشی موقت قرار میگیرند و زنان برای برهه ای کوتاه تنها به نجات خود فکر میکنند. اتخاذ تصمیم قطعی زنان جهت جدایی به پررنگ شدن دوباره نقش فرزندان انجامیده و مادران جهت اتخاذ بهترین تصمیم برای بهزیستی آنان اقدام میکنند. در نهایت میتوان گفت فرزندان اگرچه نقش مهمی در جدایی مادران دارند، اما عامل اصلی ، فروریختن بنای انسانی/ شخصیتی زنان است که هویتهای همسری و مادری برآن بارشده است.رسیدن به این نقطه زنان را ازادامه زندگی مشترک منصرف میکند.

تبلیغات