مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
تجرد نفس
حوزه های تخصصی:
مسئله فناپذیری یا فناناپذیری نفس از ابتدا، از زمان افلاطون، مورد بحث و دغدغه فیلسوفان بود. افلاطون در رساله فایدون به جادوانگی نفس اشاره کرده است، لکن در حوزه فلسفه اسلامی برای نخستین بار فارابی به مسئله بقای نفس بعد از موت بدن اشاره کرد و سپس ابن سینا و دیگران برای بقای نفس بعد از فنای بدن استدلال کردند. در مجموع می توان هشت مبنای عقلی و فلسفی برای فناناپذیری نفس از مبانی و دلایل ابن سینا، سهروردی، محقق طوسی و ملاصدرا را بدست آورد. در این مقاله همه این مبانی به طور مستدل و با نظم منطقی در جهت اثبات فناناپذیری نفس بیان شدند و البته همین مبانی رابطه مستقیم با اثبات قیامت دارند. در مقابل دلایل فیلسوفان اسلامی در فناناپذیری نفس، برخی فیلسوفان غربی همچون هیوم، راسل و آنتونی فلو دلایلی در فناپذیری نفس ارائه کرده اند که دلایل آنها نقل و مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.
تحلیل و بررسی مبانی و ادله ابن سینا در خصوص فناناپذیری نفوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا معتقد است نفس انسانی دارای حیات جاودانه است؛ لکن وی به رغم باور به ابدی بودن نفس، ازلی بودن آن را نمی پذیرد و به حدوث تجردی نفس باور دارد. وی در بسیاری از آثارش، ادله ای برای اثبات جاودانگی نفس اقامه کرده است. ابن سینا با استفاده از اصولی چون تعلق تدبیری نفس به بدن، نیازمندی نفس به عقول مجرده، مجرد بودن نفس انسانی، تعقل ذات توسط نفس، تعقل امور نامتناهی توسط نفس، و نابود نشدن نفس توسط علل موجده آن، ادله ای برای اثبات جاودانگی نفس اقامه می کند. در این میان، آنچه به گونه ای هسته مشترک تمام ادله ابن سینا را تشکیل داده است و به صورت مستقیم یا ضمنی، در ادله وی دیده می شود، بساطت و تجرد نفس انسانی است. ابن سینا در آرای خود در این زمینه، تحت تأثیر افکار ارسطوست. ادله ابن سینا، اگرچه تا اندازه زیادی در اثبات جاودانگی نفس موفق بوده است، رخنه هایی نیز دارد که از آن جمله عدم تبیین چگونگی استکمال نفس در عین وجود تجردی آن است. این مسئله در آرای ملاصدرا مورد توجه و اصلاح قرار می گیرد.
مرورى گذرا بر مباحث علم النفس فلسفى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
علم النفس دانش مطالعه نفس و احکام و ویژگى هاى آن است. فیلسوفان با نگاهى فلسفى به نفس پرداخته، و دستاوردهایى را فراچنگ آورده اند. مهم ترین مسائلى که ایشان درباره نفس بررسى کرده اند، عبارتند از: تعریف و هویت نفس، وجودِ نفس، مادى یا مجرد بودنِ آن، قواى نفس، حادث یا قدیم بودن نفس، وحدت یا تعدد نفس، ارتباط نفس و بدن، ثابت یا متغیر بودن نفس، جاودانگى یا فناپذیرى نفس، سعادت و شقاوت نفس، و تناسخ نفس.
آنچه در مقاله پیش رو، مطرح شده، معرفى این مباحث و مرورى گذرا بر آنها، به ویژه با تکیه بر آراى ابن سینا و صدرالمتألهین، است. به این امید که به همت فرهیختگان و پژوهشگران، مباحث پیرامون نفس، در حدى که شایسته است، گسترش یابد.
مقایسه ی برهان تجردنفس ابن سینا و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا بر مبنای مفاهیم معقول و تقسیم ناپذیری آن، برهانی براثبات تجرد نفس ارائه داده و این برهان مورد نقد و بررسی غزالی قرار گرفته است. غزالی در کتاب کیمیای سعادت برهانی را برای اثبات تجرد نفس عرضه می کند که با برهان ابن سینا متفاوت و بر مفهوم خدا و معرفت الهی مبتنی است. مفاهیم معقول که ابن سینا به انواع آن اشاره می کند، به نحو مطلق شامل هر نوع مفهوم معقولی می شود که قابلیت تقسیم عقلی و معنایی دارد؛ ولی قابلیت تقسیم کمی ندارد. غزالی معرفت الهی را که به دلیل بساطت و وحدت ذاتی نه قابل تقسیم عقلی و نه قابل تقسیم کمی است، جایگزین مفهوم معقول می کند. مقدمه دوم تقریر غزالی، یعنی محل صور معقول انقسام ناپدیر است، با مقدمه دوم برهان ابن سینا یکی است. به همین دلیل اشکالاتی که غزالی بر این مقدمه وارد کرده است، بر تقریر او نیز وارد است. منحصر کردن صور معقول به معرفت الهی هرچند مسیر عقل و کشف را به هم نزدیک می کند؛ ولی مخاطبان خود را منحصر به گروه خاصی می کند، در حالی که مخاطب ابن سینا عقل مشترک انسانی است.
نفس در قرآن و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال پانزدهم پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
4 - 28
حوزه های تخصصی:
مسئله نفس و ارتباط آن با بدن از دیرباز مورد توجه متفکران بوده است و مباحث متعددی در این باره مطرح شده که مهم ترین آنها عبارتنداز: تمایز نفس و بدن، انواع نفوس، تجرّد نفس، قوای نفس، حدوث و قدم نفس، حرکت و تکامل نفس، جاودانگی نفس و ارتباط نفس و بدن. روشن است که بیان دیدگاه قرآن و احادیث در این موضوعات و تبیین عقلی آن و نقد دیگر دیدگاه ها نیازمند تألیف و تصنیف چندین جلد کتاب است. آنچه در یک مقاله می توان در مورد موضوع بحث انجام داد گزارشی از دیدگاه قرآن و احادیث در مورد مهم ترین مسائل مرتبط با نفس و بدن است که این نوشتار درپی آن است. ذکر برخی دیدگاه ها در ابتدای هر بحث به منظور روشن تر شدن دیدگاه قرآن و حدیث درآن بحث می باشد.
تبیین امکان تحقق علم حضوری به نفس مجرد مطابق برهان هوای طَلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در مقام اثبات جوهر نفسانی و غیرمادی برای انسان، برهان هوای طلق را مطرح می کند و مدعی می شود که وجود جوهر نفسانی امری بدیهی است و با بیانی تنبیهی، ما را به درک این امر بدیهی یاری می کند. او برهان هوای طلق را به عنوان یک برهان تجربی مطرح نمی کند، اما حالت تصویرشده در برهان، علاوه بر تحقق فرضی، قابلیت تحقق عینی و واقعی را هم دارد. حالت غفلت از بدن و حواس ظاهری که او مفروض می گیرد، با استفاده از «داروهای بی حسی» و با استفاده از «عملیات محرومیت حسی» به تحقق عینی رسیده است. آنچه با کمک این برهان درک می شود، نفس مجرد است، نه مفهوم کلی یا صورت خیالی بدن یا افعال و حالات درونی و یا یکی از اعضای داخلی مانند مغز. روش تحقیق در این مقاله، عقلی، توصیفی و تحلیلی است.
استکمال نفس پس از مرگ از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ الرئیس ابن سینا، ازجمله فیلسوفان مسلمانی است که با تکیه بر مبانی فلسفی خود، به مسئله چیستی نفس، چگونگی بقای آن و استکمال نفس، توجه ویژه ای نشان داده است. پژوهش حاضر با پرسش از این که بوعلی سینا، چه رویکردی نسبت به مسئله استکمال نفس پس از مرگ دارد، مبانی فلسفی و موضع او در این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. تبیین نسبت نفس و استکمال، در ضمن پرداختن به مسئله امکان استکمال در حیات پسین و جایگاه عقل فعال، مسیری است که برای تصویر استکمال نفس پس از مرگ جستجو شده است. حاصل آن که اگرچه جناب شیخ، به صراحت در این خصوص سخنی به میان نمی آورد، اما با عطف نظر به آراء او، چنین برداشتی امکان پذیر است و نفس شناسی استکمال محور بوعلی ظرفیت آن را دارد که استکمال نفس را به عوالم پسین تعمیم دهد. از منظر شیخ، نفس ناطقه مفارق از بدن، به حکم این که موجودی مجرد است و هر موجود مجرد عین آگاهی و ادراک است، برخوردار از مشاهده و ادراک امور عالم ملکوت بوده و این مشاهده به معنای اعم، فعل نفس ناطقه به شمار می رود. این فعل همواره انجام می شود و دوام آن مستلزم دوام استکمال نفس خواهد بود؛ هرچند به نظر می رسد، استکمالی که شیخ از آن سخن می راند، از حد تغییر و تبدل عرضی فراتر نمی رود.
تأمّلی فیزیکالیستی بر برخی از مهم ترین ادلّه تجرّد نفس نزد ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد تبیین نحوه تجرّد نفس در دو جریان اصلی فلسفه اسلامی و سپس بررسی برخی از استدلال ها بر این تجرّد از منظر فیزیکالیسم است. به این منظور در آغاز، دیدگاه ابن سینا درباره «حدوث روحانی نفس» و کیفیت دوئالیسم جوهری مرور می شود؛ آن گاه دیدگاه «حدوث جسمانی نفس» و چگونگی پدید آمدن و سیر نفس تا تجرّد، از منظر صدرالمتألّهین، به همراه پنج استدلال از مهم ترین براهین اقامه شده از سوی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی به سود تجرّد نفس، بررسی می شود. به این منظور، ضمن اشاره به برخی از مهم ترین دیدگاه های فیزیکالیستی معاصر درباره ماهیت ذهن و حالات ذهنی، نشان داده می شود که براهین تجرّد نفس که در این جا ذکر شده اند اساساً ناظر به هیچ یک از دیدگاه های مهم فیزیکالیستی نیستند و آنها را مخدوش نمی سازند. نتیجه به دست آمده آن است که نظریات مهم فیزیکالیستی درون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار این همانی ذهن و مغز)، اساساً صورت بندی متفاوتی نسبت به آنچه استدلال های بوعلی و ملاصدرا در پی نفی آن هستند، دارد و با این نحوه مواجهه، مخدوش نمی شوند. همچنین نظریات مهم برون گرایانه (مانند تئوری پرطرفدار بازنمودگرایی برون گرا) نیز با پیش فرض ها و قرائت های استدلال کنندگان در فلسفه اسلامی از مادّی انگاری، همخوان نیست و شقوق دیگری از فیزیکالیسم درباره ذهن مطرح می شود که از اساس، مطمح نظر استدلال کنندگان علیه مادّی انگاری درباره نفس نبوده است؛ ضمن آنکه برخی ادلّه تجرّد، فارغ از عدم امکان مواجهه با تئوری های رقیب، خود به خلط جنبه معرفت شناختی با جنبه وجودشناختی هم دچار شده اند.
مسئله تجرد نفس از دیدگاه سید مرتضی و علامه حلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
93 - 116
حوزه های تخصصی:
تجرد نفس از مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. سید مرتضی و علامه حلی، دو متکلم برجسته شیعه، درباره ماهیت نفس دیدگاه متفاوتی دارند. سید مرتضی تجرد نفس را انکار کرده و قول به جوهر بسیط بودن نفس را باطل خوانده است. مهم ترین دلیل او پیوستگی و وابستگی اعمال فکری و عقلی به امور بدنی است. امّا علامه حلی گویا تجرد نفس را می پذیرد. این مقاله در پی آن است که دلایل انکار تجرد نفس از منظر سید مرتضی را بررسی کند و دیدگاه علامه حلی را نشان دهد. چنان که خواهیم دید، علامه حلی دلایل متکلمان و حکما، از جمله دیدگاه سید مرتضی، را در کتب خود آورده و نقد کرده و معتقد است ادله هر دو قوت و ضعف هایی دارد. علامه مهم ترین دلیل در تجرد نفس را تجرد ادراک می داند، ولی گویا در اعتقاد به مجرد بودن یا نبودن آن تردید دارد؛ او در مقام متکلم رویکرد جسمانیت نفس (نظریه اجزای اصلیه) را می پروراند.
تبیین مساله دعا از نظر فخر رازی با توجه به اهم مبانی انسان شناسی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۰
31-42
حوزه های تخصصی:
در تبیین مساله دعا از نظر فخررازی، نباید مبانی انسان شناسی وی را نادیده گرفت. جبر و اختیار ، تجرد نفس و کمال انسان اهم مبانی انسان شناسی هستند که تبیین مساله دعا را تحت تأثیر قرار می دهند. بنا بر اینکه فخر را در این مسائل مهم انسان شناسی صاحب چه اندیشه ای بدانیم، تحلیل مساله دعا متفاوت خواهد شد. این پژوهش با روش تحلیلی و استنادی در پی تبیین مساله دعا از نظر فخررازی مبتنی بر اهم مبانی انسان شناسی ایشان است. یافته های تحقیق نشان می دهد؛ علی رغم تشتت آراء فخر در این مسائل، قول به اختیار و تجرد نفس ارجح است و می بایست بر اساس آن مساله دعا تبیین گردد. هم چنین نگرش جامع فخر به کمال انسان و بررسی از زوایای مختلف نیز تاثیر بسزایی در تفسیر دعا دارد. در این نوشتار با توجه به این مبانی انسان شناسی فخر رازی، مسأله دعا تبیین شده است.
ادله عقلی تجرّد نفس از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
5 - 29
حوزه های تخصصی:
تجرّد یا عدم تجرد نفس، مهمترین مسئله نفس شناسی است که تأثیر بسیاری بر دیگر مسائل این موضوع دارد. آیت الله جوادی آملی مانند دیگر حکما و به ویژه پیروان حکمت متعالیه به تجرّد نفس معتقد بوده و دیدگاه برخی دین پژوهان نقل گرا را که از جسمانیت نفس دفاع می کنند ناتمام دانسته و ادعای خویش را با ادله عقلی متعددی مستند می کند. در این تحقیق با روش کتابخانه ای آثار متعدد استاد جوادی آملی رصد و ادله ایشان گردآوری شده است؛ سپس با تحلیل توصیفی این ادله تبیین و به دو قسم کلی تقسیم شده اند: ادله معرفتی با اقسام «علم حضوری به خود»، «تحصیل علم حصولی توسط نفس»، «ادراک کلّیات» و «اتحاد علم، عالم و معلوم» و ادله غیر معرفتی با اقسام «اشتیاق به زندگی جاوید» و «نفس، منشأ امور ثابت» قابل تحلیل است. متکلمان نقل گرا این ادله را مخدوش دانسته و سعی در مناقشه در آنها دارند. نگارنده با تأمل در این مناقشات، به پاسخ گویی آنان بر اساس مبانی استاد پرداخته است. در ادامه اشاره ای به ادله متعدد و متکثر تجرّد نفس در آثار پیشینیان و برخی کاستی های آنها و گذر و تمسک آیت الله جوادی آملی از ادله ناتمام، به ادله تامّ شده است. نویسنده معتقد است افزون بر ادله مورد استناد ایشان، ادله دیگری نیز توان اثبات تجرّد نفس را دارد که استاد به آن ها اشاره ننموده اند.
تحلیل مقارن لآراء الفخر الرازی والعلامه الطباطبائی حول شبهات المعاد الجسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
تعد قضایا المعاد الجسمانی والروحانی من القضایا الشائکه التی یتناولها علماء المذاهب الکلامیه فی العالم الإسلامی. فی هذا السیاق یعتقد الفخر الرازی والعلامه الطباطبائی بجسمانیه المعاد وروحانیته. فی هذا البحث نسعی اعتماداً علی المنهج التحلیلی والمحتوائی أن نتوقف علی آراء هذین العلمین الإسلامیین حول هذه القضیه والشبهات المثاره حولها. وبمراجعه آراء الفخر الرازی نجد أنه یصرّح أکثر فی حدیثه عن المعاد الجسمانی. وحول شبهه "الآکل والمأکول"، یقول إن الإنسان یصبح معدوماً بالکامل بعد الموت. ونظراً إلی أنه یری جواز إعاده الموتی ویعتقد أن الله عالم وقادر، یستنتج أن إعاده المعدوم لیست ممتنعه. یعتقد الفخر الرازی حول شبهه تجرد النفس أن هناک اختلافاً بین الروح والجسد وأثناء الموت تنفصل الروح عن الجسد وتحلق نحو السماء. کما أن الآیات التی یستند علیها الفخر الرازی حول کون النفس التی لیست الجسم مجرده أو غیر مجرده لا تدل دلاله واضحه علیه. فی المقابل یعتقد العلامه الطباطبائی الامتناع فی شبهه الآکل والمأکول وإعاده المعدوم، فی اعتقاده لا یقع عدم فی الروح والجسد أثناء الموت. لأن الجسد عندئذ یتحول إلی عناصر أخری والروح کذلک مجرده لا تفسد بمجرد الموت. وفی الرد علی شبهه تجرد النفس یعتقد العلامه الطباطبائی أن شیئیه الشیء بصورته وهیئته ولیست الماده حصراً. وفی اعتقاده أن أجسادنا تکون فی یوم القیامه مثل ما هی علیه الیوم. وکذلک یری العینیه فی النفس هی الحافظ لکیان الإنسان وشخصیته
امکان سنجی استکمال برزخی نفس درآرای صدرالدین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۳
49 - 68
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با مبانی جدیدی که در حکمت متعالیه تدوین کرد، دریچه ای نو به مباحث نفس شناسی گشود. او تفسیر جدیدی از نحوه آفرینش و حیات نفس پیش کشید و با توسعه حیات نفس در مرتبه مثالی و تعمیم حرکت جوهری به جوهر نفس، بستر مناسبی برای تصویر حرکت استکمالی در حیات برزخی ایجاد کرد. اما آیا می توان تحلیلی از مسئله استکمال و ماهیت نفس عرضه کرد که تبیین فلسفی استکمال برزخی نفس را ممکن کند؟ این مقاله، این پرسش را در اندیشه ملاصدرا می کاود و به این نتیجه می رسد که هرچند در آثار وی مواضع دوگانه ای راجع به استکمال برزخی نفس دیده می شود و او از پذیرفتن صریح موانع تبیین استکمال برزخی سرباز می زند، اما علاوه بر اینکه مبادی فلسفی حکمت متعالیه، ظرفیت مناسبی برای عرضه تبیین های عقلی مختلف در این باب دارد، خود وی نیز به برخی از این طرق اشاره کرده و پاسخ مثبتش به مسئله استکمال برزخی نفس، در آرای فلسفی، کلامی و تفسیری اش دیده می شود.
بررسی سازگاری نظریه تجرد نفس با آموزه های قرآنی مربوط به زندگی اخروی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
30 - 53
حوزه های تخصصی:
بیشتر فیلسوفان مسلمان معتقدند که انسان مرکب از نفس مجرد و بدن است و نفس مجرد حقیقت او را تشکیل می دهد. لازمه پذیرش تجرد نفس این است که نفس مجرد که با مرگ از بدن جدا می شود، اولاً بدون نیاز به بدن می تواند به حیات خود ادامه دهد؛ ثانیاً برای بقا به عامل بیرونی نیاز ندارد. در مقابل، آنچه از قرآن برداشت می شود این است که انسان فی نفسه باقی نیست و با مرگ از میان می رود؛ از این رو ادامه زندگی انسان پس از مرگ وابسته به خداوند است و اوست که با قدرت خود همه یا برخی از انسان ها را زنده نگه می دارد یا پس از فاصله ای زمانی، بار دیگر زنده می کند. روش این مقاله ترکیبی است از تحلیل منطقی لوازم نظریه تجرد نفس و بررسی دلالت آیات محوری قرآن درباره مرگ و مقایسه این دو. هدف این مقاله نشان دادن این است که نظریه فلسفی تجرد نفس با برخی از آموزه های قرآنی درباره مرگ و زندگی اخروی سازگار نیست.
تجرد مدرک مفاهیم کلی؛ برهانی بر غیر مادی بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
189 - 210
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی یکی از مباحث مهمی است که در فهم، تبیین و تفسیر ما از آموزه های دینی تأثیرگذار است. یکی از بنیادی ترین بخش های آن، بحث از ماهیت انسان است. فلاسفه اسلامی و عده ای از متکلمان، به تجرد نفس اعتقاد دارند. برخی از متکلمان، منکر تجرد نفس بوده، آن را مادی می دانند. از ابتدای شکل گیری مکاتب کلامی تا کنون، گاه مادی انگاری و گاه تجردگرایی نظریه غالب بوده است. در سده اخیر نیز هرچند دیدگاه تجردگرایی نظریه غالب می باشد، اما متکلمان مکتب تفکیک از مادیت نفس دفاع می کنند. تجردگرایان برای اثبات تجرد نفس، ادله متعددی اقامه می کنند. یکی از مهم ترین آن ها، دلیلی است که از طریق ادراک مفاهیم کلی توسط نفس، به اثبات تجرد نفس می پردازد. در این برهان، گاه از طریق انقسام مفاهیمِ ادراک شده و گاه از طریق فاقد عوارضِ مادی بودنِ معقولاتِ ادراک شده، تجرد نفس را به عنوان محل این صور و معقولات نتیجه می گیرند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، این دلیل را بررسی کرده است. پس از تبیین آن، صحت و میزان دلالت آن بررسی شده و روشن گردیده است اشکالات متعددی که به هر دو تقریرِ این دلیل عقلی وارد شده اند، نمی توانند خدشه ای به اعتبار این برهان وارد کنند.
الگوی مشترک براهین تجرد نفس با محوریت بدن در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمای اسلامی همچون ابن سینا و ملاصدرا در مباحث انسان شناختی خود، به بیان ویژگیهای نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداخته اند. با استقرا در آثار این دو حکیم، میتوان ملاحظه کرد که براهین مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفی ویژگیهای جسم و ماده بدنی استوار شده اند؛ به این معنا که نفس، فاقد ویژگیهای بدن و جسم است و از اینرو تجرد آن به اثبات میرسد. بعنوان نمونه، ماده بدنی دارای کمیت، وضع، تغییر، انقسام پذیری و تناهی افعال است و ضعف، کهولت و خستگی عارض آن میگردد و علم به بدن و افعال آن نیز حصولی و تابع وضع و محل است. این دو فیلسوف با نفی و سلب این خصایص از نفس، تجرد آن را به اثبات میرسانند و بنابرین، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ویژگیهای بدنی از آن امکانپذیر نیست. در این نوشتار، علاوه بر بازنویسی براهین اثبات تجرد نفس و تعیین جایگاه کلیدی بدن در آن، الگویی کلی برای مجموع این براهین طراحی و عرضه شده است.
نقد و بررسی کارکردگرایی با نگاهی به علم النفس ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه نفس و بدن یکی از مسائل و معضلات فلسفه است. نظریه دوگانه انگاری جوهری (دکارتی و افلاطونی) یکی از راه حلهای این معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و دارای ویژگیهای خاص خود. فلاسفه ذهن معاصر برای برون رفت از مشکلات دوگانه انگاری جوهری، دیدگاه هایی اتخاذ کرده اند. نظریه های رفتارگرایی و اینهمانی ذهن و بدن، نفس بعنوان جوهر را انکار کرده و بجای لفظ «نفس»، ذهن و حالات ذهنی را بکار میگیرند و بترتیب معتقدند: حالات ذهنی همان حالات رفتاری و مغزیند. اما حامیان کارکردگرایی با عنایت به مشکلات دوگانه انگاری و دیدگاه های رفتارگرایی و اینهمانی ذهن و مغز، تفسیری بیطرفانه از ذهن (مجرد یا فیزیکی بودن ذهن) دارند و حالات ذهنی را همان حالات کارکردی میدانند که بر اساس درونداد، برونداد و سایر حالات ذهنی، نقشهای کارکردی خاصی را ایفا میکنند. حکما و متکلمان اسلامی نیز با معضل نفس و بدن و دوگانه انگاری جوهری (افلاطونی) مواجه بود ه اند. ابن سینا و سهروردی تقدم نفس بر بدن (نظریه افلاطون) را انکار نموده اما ذات نفس را مجرد و بدن را جسمانی میدانند. بیشتر متکلمان، نفس بعنوان جوهر مجرد و قائم بذات را رد نموده و نفس را جسم لطیف میدانند. ملاصدرا همانند کارکردگرایان، به مشکلات جوهر مجرد دانستن یا جسمانی بودن نفس واقف بوده و معتقد است: ذات نفس، مجرد صرف و مادی صرف نیست بلکه نفس در ابتدا جسمانی است و سپس با حرکت جوهری، مجرد میگردد؛ نفس بر اساس وحدت حقه ظلّیه، جامع و برزخ جسمانیت و تجرد است و بر اساس حالات مراتبش، مادی و مجرد میگردد. هرچند هم کارکردگرایان و هم ملاصدرا، مجرد و جسمانی بودن محض ذهن (نفس از نگاه ملاصدرا) را انکار نموده اند اما ملاصدرا از آنجایی که هستی را منحصر به طبیعت ندانسته، دقیقتر از کارکردگرایان که نگاه فیزیکالیستی به ذهن دارند رابطه نفس و بدن را تبیین کرده است.
بازخوانی ادله نقلی تجرد نفس از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
69 - 100
حوزه های تخصصی:
کیفیت و نحوه وجودی نفس از مسائل چالش برانگیز فلسفی کلامی است. فلاسفه و بیشتر متکلمان با تمسک به ادله عقلی و نقلی از تجرد نفس دفاع کرده اند؛ در مقابل، اغلب دین پژوهانِ نقل محور نیز با تأکید بر ادله نقلی از جسمانیت نفس جانب داری می کنند. با توجه به این تقابل، در این مقاله تلاش شد تا ادله نقلی مسأله به صورت مستقل مورد ارزیابی قرار گیرد. نویسنده برای نیل به این مهم، از نظرات آیت الله جوادی آملی بهره جسته و با روش کتابخانه ای، ابتدا مهم ترین ادلّه نقلی تجرد نفس را استخراج و سپس تحلیل و ارزیابی نموده است. نتیجه مقاله به روشنی نشان داده است که بر خلاف دیدگاه دین-پژوهانِ نقل محور، بیشتر ادله نقلی مورد استناد فلاسفه، به ویژه با تبیین و تحلیل آیت الله جوادی آملی، بر تجرد نفس دلالت دارند.
نگره تفکیک و ادله عقلی جسمانیت نفس، بررسی و نقد (با محوریت شیخ مجتبی قزوینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم نفس شناسی، مسئله تجرّد یا عدم تجرّد نفس است. حکما و متکلمان عقلی از دیدگاه تجرّد و متکلّمان نقلی و پیروان نگره تفکیک از دیدگاه جسمانیت نفس دفاع می کنند. تفکیکیان با ارائه نظریه «جسمانیت نفس با رهیافت جسم لطیف» پرداختند. آنان برای اثبات دیدگاه خود از ادله عقلی مختلفی بهره برده اند. در این پژوهش با روش کتابخانه ای و با مطالعه آثار تفکیکیان، به این ادله می توان دست یافت و پس از تحلیل این ادله، آن ها را در دو دسته «ادله اثباتی» با اقسام «مغایرت نفس با علم و عقل»، «ارتباط با ارواح گذشتگان» و «اختلاف آثار نفس و مجردات» و «ادله سلبی» با اقسام «ادراک کلیات و بسائط توسط نفس»، «علم حضوری نفس به خودش»، «عدم ادراک نفس در پاره ای اوقات» و «عدم نیاز نفس بر ابزار مادّی» تحلیل کرد. با تأمل در این ادله، به دست می آید که آن ها فاقد قوّت کافی برای اثبات مدعای تفکیکیان بوده و انتقادات متعددی بر هر یک از این ادله قابل طرح است.
تحلیل و نقد دیدگاه راسل در باب ذهن و ادراکات ذهنی از دیدگاه ملاصدرا و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راسل در باب ذهن و بدن ابتدا اذعان به وجود عالم بودِ فرانمود کرده و فارغ از دادههای حسی و ظاهری که از اشیاء بر ذهن نمودار است، عینیت مستقل ذات اشیاء را میپذیرد. اما در ادامه با اعتباری دانستن این عینیت و تقلیل آن به آنچه داده حواس و تجربه مستقیم نفس است، تفسیری متفاوت از اعیان نموده و درصدد تقارب عین و ذهن برمیآید. سرانجام امور ذهنی را به امور فیزیکی تحویل نموده و اینهمانی ذهن و مغز را میپذیرد. شهید مطهری در مقابل با جانبداری از تجرد نفس با قرائت صدرالمتألهین، وحدت سِعی نفس را که شامل نفس و بدن توأمان است پذیرفته و هرگونه تقریری از ادراک و حافظه را مبنی بر فیزیکالیسم رد مینماید. در دیدگاه وی بدن و ابزارهای آن معد ادراکاتیاند که توسط نفس انجام میگیرد. در نتیجه، با اتخاذ مبانی فلسفه اسلامی که اولاً توسط ملاصدرا بیان شده و در آثار مطهری بازنمود یافتهاند، میتوان مبانی فیزیکالیستی راسل را در این باب نقد نمود.