مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
مشارکت سیاسی
حوزه های تخصصی:
مشارکت سیاسی به عنوان یکی از شاخص های عمده توسعه، تابع بسیار مهمی از ویژگی های منحصر به فرد شخصیتی و تعاملی افراد به ویژه دانشجویان است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی نقش واسطه ای باورهای مذهبی در ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و مشارکت سیاسی دانشجویان انجام شد. این پژوهش یک مطالعه توصیفی−همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1399−1400 بود که تعداد 300 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، جهت انجام پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ویژگی های شخصیتی پنج عاملی نئو فرم کوتاه مک کری و کاستا (1992)، پرسشنامه مشارکت سیاسی فرج زاده (1393) و پرسشنامه باورهای مذهبی خدایاری فرد (1374) بهره گرفته شد. داده های حاصل از پرسشنامه ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد ویژگی های شخصیتی روان نژندی، برون گرایی، دلپذیر بودن و باوجدان بودن بر مشارکت سیاسی در دانشجویان تأثیر مستقیم معنا داری دارند (05/0P<)، اما ویژگی شخصیتی انعطاف پذیری بر مشارکت سیاسی در دانشجویان تأثیر مستقیم معنی داری ندارد (05/0<P)؛ همچنین باورهای مذهبی بر مشارکت سیاسی تأثیر مستقیم معنا داری دارند (05/0P<). ویژگی های شخصیتی برون گرایی، دلپذیر بودن، انعطاف پذیری و باوجدان بودن نیز بر باورهای مذهبی در دانشجویان تأثیر مستقیم معنا داری دارند (05/0P<)، اما ویژگی شخصیتی روان نژندی بر باورهای مذهبی در دانشجویان تأثیر مستقیم معنا داری ندارد (05/0<P)؛ همچنین باورهای مذهبی، رابطه بین ویژگی های شخصیتی برون گرایی، دلپذیر بودن، انعطاف پذیری و باوجدان بودن را با مشارکت سیاسی در دانشجویان به طور معنا داری میانجی گری می کند (05/0P<).
مطالعه جامعه شناختی عملکرد نخبگان سیاسی و تأثیر آن بر سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان (مورد مطالعه استان اردبیل)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۶۰)
115 - 167
حوزه های تخصصی:
مشارکت سیاسی کنش هدفمندی است برای تأثیرگذاری بر تصمیم گیری ها و عملکردهای نخبگان سیاسی در اداره ی امور جامعه که از سوی مردم انجام می گیرد. هدف این پژوهش، مطالعه جامعه شناختی سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان، بررسی عملکرد نخبگان سیاسی حاکم و تجزیه و تحلیل متغیرهایی که بر سطح مشارکت سیاسی فرهنگیان استان اردبیل موثر بوده اند، می باشد. جامعه آماری پژوهش، فرهنگیان استان اردبیل و به تعداد 16300 نفر و حجم نمونه ی آن طبق فرمول کوکران 380 نفر برآورد گردید. در این پژوهش از روش های نمونه گیری تصادفی ساده و طبقه ای نسبی استفاده شد. چارچوب نظری پژوهش، از نظریات هانتیگتون، نلسون و لیپست اقتباس گردید. برای پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کرونباخ و برای روایی آن از روایی صوری استفاده گردید. پژوهش حاضر با استفاده از روش پیمایشی و فرضیات آن با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون مورد آزمون قرار گرفت و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و پیش بینی متغیر وابسته از روی متغیرهای مستقل از رگرسیون خطی و برای سنجش روابط متغیرها در یک مدل علّی از روش آماری مبتنی بر تحلیل رگرسیون چند متغیرى یا همان تحلیل مسیر[1] از نرم افزار spss استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که مشارکت سیاسی فرهنگیان مورد مطالعه در سطح پایین می باشد، به طوری که 20/61 درصد پاسخگویان از مشارکت سیاسی پایین برخوردارند. بین متغیرهای شفافیت عملکرد مسئولان ، پاسخگو بودن مسئولان وترجیح منافع ملی بر منافع فردی از سوی مسئولان و اقدامات نخبگان سیاسی برای توسعه ی سیاسی با مشارکت سیاسی فرهنگیان ارتباط معناداری وجود دارد .
نقش مشارکت سیاسی در تقویت هویت ملی
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
18 - 30
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی چگونگی نقش و تاثیر مشارکت سیاسی در تقویت هویت ملی می باشد. روش پژوهش، توصیفی– تحلیلی، رویکرد آن نظری و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای می باشد. نتایج نشان داد که به رسمیت شناخته شدن حق مشارکت سیاسی افراد جامعه از سوی نظام سیاسی، ارتباط اساسی با میزان گرایش آنان نسبت به هویت ملی و تقویت آن دارد؛ به این صورت که فراهم شدن زمینه های مشارکت فعالانه افراد جامعه در عرصه سیاست از سوی نظام سیاسی می تواند موجب تقویت گرایش آنان نسبت به هویت ملی شان گردد و این موضوع در نهایت به تحکیم هویت ملی جامعه کمک خواهد کرد. به بیانی دیگر، هنگامی که مردم مجال مشارکت فعالانه در فرایندهای سیاسی را یافته و بتوانند با اطمینان خواسته های خود را ازطریق نهادهای مدنی به نظام سیاسی انتقال دهند و حکومت نیز به خواسته های آن ها در فرایندهای سیاستگذاری توجه نماید، اعتماد و اعتقاد اعضای جامعه نسبت به کشور و هویت ملی شان افزایش می یابد و این مسئله به تحکیم هویت ملی آن جامعه کمک می کند.
بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی در استان سیستان و بلوچستان (بررسی موردی: شهر زاهدان، خاش و سراوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۵
1 - 16
حوزه های تخصصی:
افزایش مشارکت سیاسی، دغدغه ی هر نظام سیاسی است. شناسایی عوامل تأثیرگذار بر افزایش مشارکت از مهمترین راهکارها برای مدیریت و افزایش مشارکت مردم در انتخابات می باشد. در این پژوهش عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی در استان سیستان و بلوچستان (سه شهر زاهدان، خاش و سراوان) بررسی می شود. روش این پژوهش پیمایشی است. روش گردآوری اطلاعات میدانی بوده و از ابزار پرسشنامه استفاده گردیده است. جامعه ی آماری پژوهش مشارکت کنندگان انتخاباتی سیستان و بلوچستان می باشند و از فرمول کوکران برای تعیین نمونه ی آماری استفاده شد و نمونه گیری به شیوه ی تصادفی ساده صورت پذیرفت. با توجه به جامعه ی آماری نامحدود تعداد نمونه ی آماری384 نفر انتخاب شد. برای تجزیه و تحلیل در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل صورت گرفت. در نهایت نتایج نشان داد که در سه شهر زاهدان، خاش و سراوانن، عوامل مذهبی، قومی و طایفه ای بر مشارکت سیاسی در استان سیستان و بلوچستان تأثیرگذار می باشند.
نقش استراتژی های مدیریت فضای مجازی در رویکرد مشارکت سیاسی با شهروندان
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف ارائه استراتژی مناسب برای مدیریت فضای مجازی با رویکرد مشارکت سیاسی با استفاده از تکنیک SWOT انجام شده است. روش تحقیقی توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه شهروندان شهر تبریز در سال 1400 بودند، که تعداد آنها نامحدود و نامشخص بود که براساس فرمول کوکران 384 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعاتِ شامل یک پرسشنامه محقق ساخته 51 سوالی محقق ساخته برای سنجش استراتژی های استخراج شده و پرسشنامه استاندارد مشارکت سیاسی فرج زاده (1393) بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده های کمّی از آمارهای توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد استراتژی محافظه کارانه و استراتژی تدافعی در مدیریت فضای مجازی تاثیر معکوس بر مشارکت سیاسی شهروندان دارد و استراتژی تهاجمی و استراتژی رقابتی در مدیریت فضای تاثیر مثبت بر مشارکت سیاسی شهروندان دارند، و میزان مشارکت سیاسی 3/8 درصد شهروندان خیلی کم، 4/17 درصد کم، 3/38 درصد متوسط، 4/21 درصد زیاد و 8/14 درصد خیلی زیاد بوده است. به طور کلی مشارکت سیاسی شهروندان در حد متوسط می باشد.
توسعه ی انسانی و دلالت های سیاسی آن در ساحت حکم رانی (با تطبیق بر جمهوری اسلامی ایران)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و پنجم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۰
173 - 196
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی توسعه ی انسانی و دلالت های سیاسی آن در ساحت حکم رانی، با تطبیق بر جمهوری اسلامی ایران است. در این راستا و با روش توصیفی-تحلیلی، دلالت های سیاسی مفهوم توسعه ی انسانی بررسی شده و با ارائه ی یک صورت بندی مشخص از آن ها، ارتباط میان مفهوم توسعه ی انسانی و مفاهیم سیاسی موجود در شاخص های فرعی تبیین می گردد. پس از شرح مفهومی توسعه ی انسانی، شاخصه های فرعیِ توسعه ی انسانی مورد بررسی قرار می گیرد تا نشان داده شود توسعه ی انسانی، حامل دلالت های سیاسی آشکار است. سپس مباحث مربوط به توسعه ی انسانی و حکم رانی و همچنین توسعه ی انسانی و امنیت انسانی تبیین می گردد. نتایج پژوهش نشان از آن دارد که تطور مفهوم توسعه ی انسانی موجب تحول عملی در ساحت های مختلف می شود. نمونه ی موردی و مثالی برای شاهد مثال نیز جمهوری اسلامی ایران قرار داده شده که می توان گفت در شمار کامیاب ترین حکومت های غرب آسیا در شاخص های توسعه ی انسانی است.
فراتحلیل عناصر مؤثر بر مشارکت سیاسی در انتخابات ملی جمهوری اسلامی ایران: پژوهش های بازه زمانی 1401- 1396(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال ۲۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۸
133 - 167
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش فراتحلیل عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی در انتخابات ملی در جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی 1396 الی 1401 است. روش تحقیق از نوع فراتحلیل کمی؛ ابزار آن پرسشنامه معکوس؛ جامعه آماری پژوهش؛ 87 تحقیق پیمایشی(علمی –پژوهشی) که 32 موردپژوهش با رعایت روایی، اعتبار و کیفیت پژوهش؛ وجود ضریب همبستگی، حجم نمونه و سطح معنی داری انتخاب شدند. واحد تحلیل هم مقالات پژوهشی است که در پایگاه های علمی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری چاپ شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد بین عوامل فرهنگی(سبک زندگی کاندیدا، شبکه ماهواره ای، تقدیرگرایی، سرمایه فرهنگی، رسانه داخلی، رسانه خارجی، باورهای دینی)، عوامل اجتماعی(تعلق طایفه ای-قومی، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، ناکامی اجتماعی، احساس تبعیض اجتماعی)، عوامل سیاسی(فرهنگ و آگاهی سیاسی، مشارکت سیاسی، جامعه پذیری سیاسی، اعتماد سیاسی، احساس اثربخشی سیاسی، رضایت از عملکرد سیاسی، علاقه مندی به سیاست)، و عوامل روانی(عزت نفس، احساس امنیت، احساس انزوا، احساس هویت، احساس بیگانگی)، با مشارکت سیاسی در انتخابات ملی رابطه معنی داری وجود دارد. بر اساس نتایج تحقیق، انتخابات کنشی سیاسی، و جلوه ای از مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی است؛ که، رشد دموکراسی، توسعه سیاسی، و تحقق حکمرانی متعالی سیاسی را به همراه دارد. با مشارکت شهروندان در انتخابات، فضای سالم سیاسی رقابتی بوجود می آید، عقلانیت، دموکراسی و جمع گرایی سیاسی محقق می شود. نتایج تحقیق همچنین نشان می دهد در ایران پس از انقلاب اسلامی، میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا بوده است، و مردم با حضور در انتخابات، فهم و ذائقه سیاسی، دلبستگی، و تعهد خود به نظام سیاسی را به نمایش گذارده اند.
نظریه زمینه ای مانع های گذار به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناخت مانع های گذار فرهنگ سیاسی افغانستان به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی انجام شده است. سال هاست افغانستان درگیر دوقطبیِ دولت های انحصارگر قومی و رانتی و البته امارت طالبان با کانون پشتون گرایی است و نه تنها پیشرفتی در مسیر مردم سالارسازی نداشته است بلکه آشکارا این عقب ماندگی با توجه به وضعیت مشارکت سیاسی، حضور نخبگان سیاسی و نقش زنان در جامعه دیده می شود. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که مهمترین مانع های گذار فرهنگ سیاسی افغانستان به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی چیست؟ فرضیه نویسندگان این است که مهمترین مانع ها را باید در ضعف های ساختاری و فساد اداری گسترده در نظام سیاسی افغانستان جستجو کرد. در این پژوهش که با روش تحلیل زمینه مند اشتراس و کوربین انجام شده است، پس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 35 نفر از مردم افغانستان با تنوع قومی، مذهبی و جنسیتی که با نمونه گیری تعمدی یا قضاوتی شناسایی شدند، به 120 مفهوم و 35 مقوله اصلی و فرعی رسید که سرانجام به شکل گیری هسته محوری «مانع های گذار به فرهنگ سیاسی مردم سالار و مشارکتی در افغانستان» منجر شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که به دلیل ضعف نهادهای سیاسی مانند احزاب و مجلس و ناکارامدی دولت قومی که درگیر فساد است و اقدام به حاشیه راندن زنان و حذف نخبگان سیاسی کرده است، مردم در شرایط نداشتن مشارکت سیاسی، از دولت ها نیز به دلیل فساد ساختاری و اداری ناامید شده اند. پیامد این چرخه که سال هاست در افغانستان وجود دارد، سبب شده است مردم سالاری به دلیل مدیریت نادرست در این کشور و حاکمیت مطلق منافع قومی و همچنین رشدنکردن نگرش سیاسی مردم، همچنان دور به نظر برسد.
عرفان و تمدن؛ کاوشی در مشارکت سیاسی عرفا و متصوفه با تکیه بر نقد قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
107 - 130
حوزه های تخصصی:
به رغم وجود برخی گزارش ها در خصوص دوری نهاد عرفان و تصوف از سیاست از یک سو و وجود برخی گزارش ها بر مدیحه گویی عارفان و صوفیان نسبت به حکومت و قدرت از دیگر سو و تعمیم این دو از سوی برخی به میراث اصلی این جریان، به نظرمی رسد کنشگری فعال متصوفه در شئون مختلف اجتماعی و تازیدن آن ها به حکومت و نقد قدرت، افق های جدیدی از میراث تصوف و نقش تمدنی آن ها را پیش نهد. این پژوهش با بهره گیری از الگوی تحلیل پیام، سعی دارد از خلال گزاره های تاریخی و ادبی ، نقش آفرینی صوفیان صافی ضمیر را در بطن رخدادهای سیاسی موردبررسی و تحلیل قراردهد. به نظرمی رسد، عارفان به عنوان قشری تأثیرگذار و در برخی مقاطع رهبران معنوی جامعه به لحاظ روش و ابزار، پیام خود را، مستقیم، غیرمستقیم، شفاهی و مکتوب و در قالب های دیگر به ارکان قدرت رسانده اند چنان که به لحاظ مخاطبان نقد، خلفا، پادشاهان وزرا، امرای محلی، حکومت گرانی اند که موردنقد عرفا بوده اند. به لحاظ محتوای نقد نیز عارفان در قلمروهایی چند ازجمله استبداد، بی عدالتی، ظلم و ستم صاحبان قدرت، گماردن افراد نالایق به پست های حکومتی، زبان به انتقاد گشوده اند، واقعیتی که از دستاوردهای آن، اثبات حضور اخلاق ، شریعت و عرفان در سیاست و نقش آفرینی عرفا در نظام سیاسی تمدن اسلامی بوده است.
بررسی تأثیر مؤلفه های روانشناختی - اجتماعیِ تهدیدات امنیتی انتظامی، تعلقات ایلی و إئتلاف کاندیداها، بر مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی (مورد مطالعه شهرستان های بویراحمد و دنا در سال 1398(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
77 - 99
حوزه های تخصصی:
حرکت مطلوبِ جامعه معاصر ایران ازحالت سنتی به مدرن، نیازمند مشارکت سیاسی شهروندان است و انتخابات، پذیرش مسئولیت درجامعه خویش است. هدف از پژوهش حاضر بررسی علل روانی – اجتماعی مؤثر بر مشارکت مردم استان کهگیلویه و بویراحمد درانتخابات مجلس شورای اسلامی است. لذا تأثیرمتغیرهای مستقلی چون نقش تهدیدات امنیتی و نظامی، وابستگی ایلی- طایفه ای و ائتلاف کاندیداها بر میزان مشارکت مردم در انتخابات بررسی شد. از نظر روش شناسی، این پژوهش با رویکردی کمی و با روش پیمایش، مبتنی بر بهره گیری از ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها و نظرات پاسخ گویان، تدوین شده است. نمونه مورد مطالعه دراین پژوهش، تعداد 384 نفر از زنان و مردان بالای هیجده سال شهرستان های بویراحمد و دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و تصادفی، چگونگی انتخاب و توزیع پرسشنامه مشخص شد. همچنین بر مبنای آزمون کولموگروف- اسمیرونف، مشخص گردید داده های متغیرهای ذکر شده از توزیع نرمال برخوردار نیستند لذا از آزمون همبستگی رتبه ای اسپیرمن برای سنجش میزان همبستگی متغیر های مستقل و وابسته استفاده گردید. پس از محاسبه این ضرایب با کمک نرم افزار spss، چنین می توان استنباط نمود که بیشترین تأثیر، به ترتیب به نقش وابستگی ایلی و طایفه ای به میزان 785/0، ائتلاف کاندیداها، 783/0 و تهدیدات امنیتی، 577% بر مشارکت درانتخابات مربوط است.
نقش ویژگی های شخصیتی و هویت یابی ایگو در مشارکت سیاسی دانشجویان بسیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
89 - 115
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی مشارکت سیاسی براساس ویژگی های شخصیتی و هویت یابی ایگو انجام شد و از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری به طورخاص معادلات رگرسیونی (تلفیق تحلیل مسیر و تحلیل عاملی سطح دوم) بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر بسیجی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بود. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه باتوجه به تعداد متغیر های مشاهده شده و تخصیص ضریب 20 برای هر متغیر و با احتساب احتمال وجود پرسشنامه های ناقص 500 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب خواهند شد. پس از تعیین تعداد نمونه، نمونه ها با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار های گردآوری داده ها شامل، پرسشنامه شخصیتی نئو، پرسشنامه هویت بنیون و آدامز و پرسشنامه استاندارد مشارکت سیاسی فرج زاده، مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش تأیید شده و به طورکلی 83 درصد از مشارکت سیاسی توسط ویژگی های شخصیتی و هویت یابی ایگو قابل تبیین است. همچنین متغیر های ویژگی های شخصیتی هویت یابی ایگو بر مشارکت سیاسی، اثر مستقیم معنی دار دارند و مسیر ویژگی های شخصیتی با میانجی گری هویت یابی اثر غیرمستقیمی بر مشارکت سیاسی را نشان دادند. نتایج این پژوهش بر ضرورت الگوهای ارتباطی اجتماعی در زمینه ای از ویژگی های سرشتی افراد در فعالیت های کلان اجتماعی و ملی تأکید می ورزد.
بررسی جامعه شناختی موضع گیری بازاریان نسبت به مشارکت سیاسی در دوره اعتدال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشارکت سیاسی افراد در هر جامعه ای، یکی از مهم ترین عوامل در رسیدن به دموکراسی و توسعه به حساب آمده و از ملزومات دوسویه در جوامع مردم سالار به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی موضع گیری بازاریان نسبت به مشارکت سیاسی در دوره اعتدال (دوره هشت ساله ریاست جمهوری حسن روحانی) با روش نظریه بنیانی درصدد شناسایی موضع گیری مشارکت سیاسی بازاریان است. داده های پژوهش، برآمده از شانزده مصاحبه نیمه ساختاریافته است. مشارکت کنندگان به صورت هدف مند از میان بازاریان تهران انتخاب و تعداد نمونه ها با توجّه به رسیدن به اشباع، تعیین شد. روند تجزیه و تحلیل داده ها به صورت کدگذاری انجام شد. طی این مراحل کدگذاری، داده ها ابتدا خرد و سپس دوباره با هم مرتبط می شوند. در نوشتار پیش رو، از مجموع 837 داده خام، 387 مفهوم از داده های اولیه استخراج شد که از میان آن مفاهیم، 58 خرده مقوله و 17 مقوله، به دست آمد. درنهایت، دو مفهوم محوری «رویکرد مشارکتی مثبت» و «رویکرد مشارکتی منفی»، به عنوان پدیده های اصلی که بقیه مقوله ها را پوشش می دادند، انتخاب شدند. افرادی که رویکرد مثبتی به مشارکت داشتند، آینده سیاسی و اقتصادی کشور را قابل تغییر در راستای عقلانیت و مردم گرایی، می دیدند. درمقابل، افرادی که رویکرد مشارکتی منفی داشتند، خود (مردم) را دارای هیچ وزن تأثیرگذاری ای در حال و آینده سیاسی و اقتصادی – اجتماعی جامعه، قلمداد نمی کردند.
رابطه بین سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی (مطالعه موردی: شهروندان قم)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۲
391-359
حوزه های تخصصی:
مقدمه: گذار مطلوبِ جامعه معاصر ایران از نظم سنتی به مدرن، نیازمند مشارکت سیاسی شهروندان است و تحقق این مشارکت نیز، نیازمند فراهم بودن متقدمهای مهمی ازجمله سرمایه اجتماعی است. در این رابطه، سرمایه اجتماعی عامل مهمی است که تعیین نقش و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مشارکت سیاسی و احیاناً به فعل درآوردن نیروی بالقوه آن، اخیراً مورد توجه ویژه در محافل علمی واقع شده است و معرفت به سرمایه اجتماعی در جهت تأمین مشارکت سیاسی و نهایتاً کمک به توسعه سیاسی و تکوین و بسط دموکراسی، حائز اهمیت است. بنابراین، فرض بر این است که سرمایه اجتماعی ظرفیت کنش سیاسی افراد را افزایش داده و درنتیجه احتمال درگیری سیاسی آنان را بالا می برد. بر همین اساس، تحقیق حاضر با استفاده ازنظریه رابرت پاتنام، به آزمون رابطه بین سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی در بین شهروندان می پردازد. روش: تحقیق حاضر با روش شناسی کمی، روش پیمایش و تلفیقی از شیوه های نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تصادفی نظام مند و تصادفی ساده در بین 383 نفر از شهروندان 18 تا 65 سال ساکن در شهر قم انجام گرفته است. یافته ها: بین همه مؤلفه های سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی شهروندان قم رابطه مثبت وجود دارد. اگرچه بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره، از بین مجموع چهار متغیر پیش بین اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، آگاهی و مشارکت اجتماعی غیررسمی، تنها دو متغیر آگاهی و مشارکت اجتماعی غیررسمی اثر مستقیمی روی مشارکت سیاسی دارند که دراین بین، سهم متغیر آگاهی بیشتر از مشارکت اجتماعی غیررسمی است، اما نتایج تحلیل مسیر نشان داد که تمامی این چهار متغیر توانسته اند به یکی از سه شکل مستقیم، غیرمستقیم و توأمان (هم مستقیم و هم غیرمستقیم) روی مشارکت سیاسی شهروندان قم تأثیر بگذارند که از بین آنها، بیشترین تأثیر به ترتیب مربوط به متغیرهای آگاهی، مشارکت اجتماعی غیررسمی، اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی بوده است. بنابراین، شهروندان با مشارکت سیاسی بالاتر، شهروندانی اند که از آگاهی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی غیررسمی و هماهنگی بیشتری با نظام ارزشی و هنجاری جامعه برخوردارند. بحث: اگرچه همه متغیرهای آگاهی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی غیررسمی و انسجام اجتماعی به طور مستقیم یا غیرمستقیم روی مشارکت سیاسی شهروندان مؤثرند، اما بخش محوری سرمایه اجتماعی که ضمن تقویت سایر عناصر آن، مشارکت سیاسی شهروندان را افزایش می دهد، آگاهی است. از طرفی، با توجه به روابط متقابل عناصر سازنده سرمایه اجتماعی، می توان با تقویت آگاهی، بر سایر ابعاد سرمایه اجتماعی نظیر انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی (به ویژه اعتماد نهادی) و مشارکت اجتماعی غیررسمی اثر مثبت گذاشت. درواقع، هرچه در عرصه های عمومی (اجتماعی-سیاسی) عنصر آگاهی باکیفیت تر، به هنگام تر و اجرایی تر باشد، می تواند سبب ساز افزایش مشارکت سیاسی شهروندان در سطحی بالاتر و بیشتر باشد.
رابطه بین خودپنداره و مشارکت سیاسی زنان در شهر تهران در سال 1386(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۴
166-133
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه به منظور ایجاد توسعه سیاسی، مشارکت همه آحاد جامعه در امور سیاسی ضروری است. بنابراین مشارکت زنان در همه فعالیت های اجتماعی مانند سیاست لازمه توسعه سیاسی است؛ به نحوی که می توان گفت اقلیت بودن زنان در امور سیاسی، موجبات ناتمامی دموکراسی را در جامعه فراهم می کند و شناخت عوامل مؤثر بر آن مانند خودپنداره از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، هدف این پژوهش بررسی رابطه بین خودپنداره و مشارکت سیاسی زنان شهر تهران است. روش: روش تحقیق ازنظر مسیر توصیفی (پیمایش) و ازنظر هدف کاربردی بوده است. داده های موردنیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته در بین 389 نفر از زنان شهر تهران واقع در سن مشارکت سیاسی که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند، جمع آوری شده است. یافته ها: بین مؤلفه های تصور از طبقه اجتماعی-اقتصادی، تصور از مذهب، عقیده و پندار نسبت به شخصیت، تصور از جنسیت خود، تصور نسبت به سن خود و ادراک نسبت به توانایی های خود با مشارکت سیاسی زنان رابطه وجود دارد که درمجموع خودپنداره زنان 7/41 درصد از کل واریانس مشارکت سیاسی آنها را تبیین می کند. بحث: بنابراین می توان گفت که آنچه متضمن مشارکت بالاتر است عملا در دل شاخصه های توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه متبلور می شود. پس می توان ادعا کرد که هرچقدر عرصه سیاست و جامعه دمکراتیک تر و فرهنگ مدارای جنسیتی در جامعه پذیرفته تر باشد، درک زنان از خود و توانایی های خود و به طورکلی خودپندارگی آنان از خود بیشتر می شود و این زمینه را برای حضور پررنگ تر زنان در هر حوزه در جامعه افزایش می دهد، همچنین مشارکت در فضاهای بسته اجتماعی به اشکالی نو جلوه گر می شود که راه را برای تغییر نهادی در سطح اجتماع محله و بسترهای خردتر با هدف آماده سازی جامعه در جهت اثرگذاری بیشتر زنان فراهم می کند. تمامی متغیرهای زمینه ای و مستقل تحقیق در چارچوب تحولات ساختاری زنان قابل فهم است و این جز به تحول کیفی از خودپنداری جمعی زنان از خود نبودهاست.
تحلیل محتوای کتب متوسطه اول و دوم بر اساس توجه به مشارکت سیاسی و دینی (مطالعه موردی: کتب مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتب متوسطه اول و دوم بر اساس توجه به مشارکت سیاسی و دینی (مطالعه موردی: کتب مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی) می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت از نوع کیفی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع تحلیل محتوا است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کتاب های درسی دوره اول و دوم متوسطه بود. کتاب های مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. ابزار پژوهش چک لیست تحلیل محتوا است که روایی آن توسط متخصصین مورد تایید قرار گرفت و پایایی آن با استفاده از ضریب پایایی مرکب 78/0 برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و همچینی آزمون خی دو، آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج نشان داد که در مولفه مشارکت سیاسی، بیشترین فراوانی مربوط به شرکت در راهپیمایی ها با 6 مورد و کمترین فراوانی مربوط به گرامیداشت مناسبت های انقلابی و مذهبی و عضویت در نهادهای سیاسی با 0 مورد است. در مولفه مشارکت دینی، بیشترین فراوانی مربوط به هزینه کردن در مراسمات مذهبی با 6 مورد و کمترین فراوانی مربوط به نماز جمعه، مراسم شب های احیا، اعیاد مذهبی، مراسم اعتکاف، برگزاری مراسم دینی در منزل، امر به معروف و نهی از منکر، پرداخت خمس و زکات و جهاد با 0 مورد می باشد. همچنین نتایج آزمون خی دو نشان داد که تفاوت معناداری بین میزان توجه به مولفه های مشارکت سیاسی و دینی در کتب مورد مطالعه وجود ندارد
شناسایی و رتبه بندی عوامل سیاسی و اجتماعی مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان افغان با رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری (مورد مطالعه: کابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
163 - 182
حوزه های تخصصی:
در هر جامعه ای به طور متوسط زنان نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند. نیمی از جمعیت فعال را و نیمی از جمعیتی که تأثیر بسزایی در رشد و ارتقا نسل آینده و به تبع آن توسعه ملی یک کشور را می تواند در پی داشته باشد. دراین بین عوامل سیاسی و اجتماعی جزو مهم ترین عواملی هستند که زمینه را برای حضور زنان در مشارکت سیاسی مهیا می کنند و یا موانعی برای حضور آنان می شوند. نقش زنان در مشارکت سیاسی یک جامعه و به ویژه جامعه کنونی افغانستان که نیازمند حضور و مشارکت بیشتر افراد متخصص جامعه و به ویژه آنکه درصد قابل توجهی از آن را زنان تشکیل می دهد.هدف از این مقاله شناسایی و رتبه بندی عوامل مهم سیاسی و اجتماعی مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان در افغانستان با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری می باشد. تحقیق حاضر ازجمله تحقیقات توصیفی- میدانی می باشد که با استفاده از توزیع پرسشنامه محقق ساخت به جمع آوری داده ها پرداخته شده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه شهروندان بالغ شهر کابل می شود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی با فرمول کوکران حجم نمونه 375 نفر برآورد شده اند. داده های به دست آمده با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی با نرم افزار Smart-PLS تحلیل و سپس جهت رتبه بندی از آزمون فریدمن در نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد عوامل سیاسی با ضریب 3.06 مورد تائید و با رتبه 1.27 در رتبه اول قرار دارد و عوامل اجتماعی با ضریب 4.76 مورد تائید و با رتبه 1.28 در رتبه دوم تأثیرگذاری بر مشارکت سیاسی زنان افغان قرار دارند.
آسیب شناسی مشارکت سیاسی زنان شهر تهران بر اساس نظریۀ زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
837 - 866
حوزه های تخصصی:
موضوع مشارکت سیاسی زنان در کشورهای درحال توسعه، پدیده پیچیده ای است و به پویایی و توسعه نظام های سیاسی مربوط می شود. هدف این پژوهش، درک و تحلیل وضعیت مشارکت سیاسی زنان است که با روش شناسی کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شد. به این منظور با هفده زن ساکن شهر تهران که با روش نمونه گیری هدفمند و ترکیبی از راهبرد های گلوله برفی و حداکثر تغییرات انتخاب شده بودند، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام شد. پس از تحلیل داده ها، 85 کد اولیه، هفت مقوله محوری و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: شرایط علی (مسائل و چالش های اقتصادی، حکمرانی برابرمحور)، شرایط زمینه ای (ساختار سیاسی نابرابر و چالش های مردسالارانه)، شرایط مداخله گر (عوامل شخصیتی- روحی)، راهبرد ها (شایسته سالاری و ایجاد بستر شکوفایی) و پیامدها (کنشگری فعال سیاسی زنان و طرد انفعال سیاسی). همچنین «مشارکت سیاسی زنان؛ کنشی معنادار و چندوجهی» به عنوان مقوله هسته احصا شد و درنهایت مدل پارادایمی مستخرج از داده ها تنظیم شد. یافته ها بر این دلالت دارند که زنان در مشارکت سیاسی عاملان و کنشگرانی فعال بوده و دست به کنش های مبتنی بر زمینه های سیاسی می زنند؛ کنشی از نوع مشارکت که با شناسایی موانع و عوامل تسهیل گر می تواند راه گشای مشارکت سیاسی فعال آنان به عنوان شهروندانی اثرگذار در حوزه سیاست بدل شود.
طراحی مدل تقویت سرمایه سیاسی مدیران دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای سیاسی معاصر سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
133 - 153
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق طراحی مدل تقویت سرمایه سیاسی مدیران دولتی است که از لحاظ هدف کاربردی، و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی–اکتشافی و از نوع تحقیقات آمیخته است. جامعه آماری تحقیق کارشناسان حوزه علوم سیاسی در دستگاه های دولتی استان اصفهان که با توجه به اصل کفایت نظری، 11 نفر با روش نمونه گیری غیراحتمالی قضاوتی، برای مصاحبه انتخاب شد. در بخش کمی، پرسشنامه در میان 25 نفر خبرگان توزیع گردید. نتایج نشان داد، ویژگی های مدیران، از جمله: رعایت حقوق مردم، دینداری و اندیشه دینی ، عدالت ، سلامت کاری، نگرش سیاسی، مدیریت اقتصادی و شفافیت و اطلاع رسانی و دقیق به مردم دارای نقش مستقل در مدل، و عوامل حمایت سیاسی احزاب و ... از دولت، مقبولیت و شخصیت، اقتدار و قدرت اجرایی، مشروعیت سیاسی، سرمایه اجتماعی، توجه به عمران و آبادانی کشور، اعتماد مردم، سرمایه فرهنگی و مشارکت عمومی مردم در انتخابات، و ........ دارای نقش وابسته در مدل بودند.
بررسی نقش کنش هویتی در مشارکت سیاسی زنان ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۱
188 - 217
حوزه های تخصصی:
یکی از ابعاد توسعه ی سیاسی، مشارکت اجتماعی به ویژه مشارکت سیاسی زنان است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش اساسی است که «کنش های هویتی در مشارکت سیاسی زنان، دارای چه نشانه ها و کارکردی است؟» پژوهش بر این فرضیه استوار است که «مشارکت انتخاباتی زنان، رابطه ی معناداری با شکل بندی های ساختاری و هویتی زنان ایرانی دارد». در این پژوهش، از روش آمیخته استفاده شده و تحلیل یافته ها با استفاده از روش رگرسیون و فرآیندهای گام به گام بین متغیرهای فردی، هویتی و ساختاری انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که در فضای پساانقلاب اسلامی، میزان مشارکت سیاسی زنان افزایش یافته است. مشارکت سیاسی در این دوره حاکی از آن است که میان قالب های هویتی زنانه و میزان مشارکت سیاسی آنها، ارتباط معناداری وجود دارد. از میان 14 متغیرِ بررسی شده، چهار متغیرِ هویت فردی، متغیر هویت جنسی، متغیر بُعد آینده و متغیر سن، بیش ترین میزان اثرگذاری بر هویت سیاسی و به تبع آن، بر مشارکت سیاسی را در پی داشته است.
الگوی اعتراضی جوانان تحصیلکرده شهر تهران به تصمیمات دولتی در سال 1400 (با تاکید بر فضای رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی ایران معاصر سال ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
67 - 93
حوزه های تخصصی:
تغییر تاریخی روش حکمرانی پس از انقلاب اسلامی و برجسته تر شدن رویکرد مردمسالاری بر اهمیت نقش آفرینی مردم در تصمیم سازی های اجتماعی- سیاسی افزوده و در مفهوم مشارکت اجتماعی- سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. این مشارکت اجتماعی همواره همسو با تصمیمات اجتماعی دولتمردان و در حمایت از آنان بوده اما در مواردی نیز شکل اعتراض اجتماعی به خود گرفته و هزینه هایی بر کشور تحمیل نموده است. به واسطه این اهمیت، بررسی اعتراضات اجتماعی و پاسخ مناسب به آنها پس از مدنظر قرار دادن نیازها و انتظارات عامه مردم در تصمیم گیری های اولیه اجتماعی، می تواند یکی از کارویژه های اصلی دولت های جمهوری اسلامی به شمار رود که شناسایی الگوی بروز اعتراض ها گامی ضروری برای شناخت دقیق آنهاست تا در ادامه با برنامه ریزی مناسب از تغییر مسیر این اعتراضات به سمت رویدادهای خشونت آمیز و افزایش هزینه های سیاسی- امنیتی کشور جلوگیری شده و از هدر رفتن سرمایه های اصلی کشور (جوانان) پیشگیری شود. با این فرض تحقیق حاضر به روش داده بنیاد و در چارچوب نظریه ماکس وبر در خصوص کنش خرد اجتماعی نظرات 323 نفر از جوانان را که سابقه تحصیلات دانشگاهی داشته و از شبکه های اجتماعی هم استفاده می کنند به صورت گلوله برفی و تا رسیدن به اشباع نظری در خصوص چگونگی اعتراض به تصمیمات دولتی در فضای رسانه ای شده کنونی جامعه جویا شده است. پس از انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته، داده های به دست آمده در پنج گام مورد تحلیل قرار گرفته و حدود 600 کد اولیه در 19 مفهوم و 6 طبقه در 4 مقوله ساخت یافته و الگوی اعتراض اجتماعی جوانان تحصیلکرده احصا گردید