مطالب
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱٬۱۹۶ مورد.
واژگونگی نقش و هویت جنسی ناگزیر و نامفهوم مردانه در آثار منتخب تنسی ویلیامز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردیت سوژه های مذکر در نمایشنامه های تنسی ویلیامز به شکلی آفریده و تعریف می شوند که بعضاً با فرضیه ساختار هویت جنسی جودیت باتلر هماهنگ هستند. در چشم انداز کلی، روند این مهم، بررسی جایگاه هویت جنسی مذکر است که به صورت ظاهر در شکل دادن و تعیین جایگاه هویت جنسی ماده در سیستم فرهنگی دگرجنس گرایانه مؤثر بوده و جایگاه والاتر را از آن خود می سازد. اما در نگاه خردتر هویت جنسی مردانه بعضاً در ساخت فاعلیت مذکر نیز از قاعده دوقطبی پیروی کرده و برای هویت مذکر ژیگولو و یا هم جنس گرا یا حتی پیروی فرهنگ دوجنسیتی اجباری، جایگاه پایین تری را درنظر می گیرد. هدف از نگارش این مقاله مشاهده و تحلیل نحوه شخصیت پردازی تنسی ویلیامز است که با نمایان ساختن نقش و هویت های جنسی مذکر متنوع، اعم از دگرجنس گرا، هم جنس گرا، و ژیگولو، به واکنش های متفاوت این افراد در رویارویی با استانداردهای ازپیش تعیین شده فرهنگ دوجنسیتی پرداخته و تنوع اجراگری آن ها را که اغلب به واژگونگی منجر می شود به نمایش می گذارد. هدف دیگر این پژوهش، تطابق یافته هایی که از خوانش و تحلیل نمایشنامه های ویلیامز به دست آمده، با فرضیه اجراگری جودیت باتلر است. در این مطالعه، نگارندگان مقاله حاضر، به این نتیجه گیری دست یافته اند که کاستی هایی در تئوری وجود دارند که شخصیت های مذکر نمایشنامه ها را به صورت کامل پوشش نمی دهند و با وجود اینکه ویلیامز سال های زیادی قبل از باتلر آثار خود را منتشر کرده، به صورت جامع و متنوع شخصیت های مذکری را پدید آورده که همه جوانب رویارویی با فرهنگ دگرجنس خواه را به تصویر می کشند. در این جستار نحوه بررسی به این صورت خواهد بود که مواردی از تئوری باتلر درخصوص اجراگری و اجراگری واژگون عنوان شده و با درنظر گرفتن شخصیت های مذکر نمایشنامه های تنسی ویلیامز، چگونگی کاربرد نظریه به صورت عملی تحلیل خواهد شد. از آنجایی که تنوع شخصیت های مذکر در نمایشنامه ها به همه ابعاد تئوری امکان اشراف و ظهور را می دهد، پژوهش حاضر بسیار با واقعیت جهان هستی مطابق بوده و از سوی دیگر، زندگی شخصی نویسنده به عنوان هم جنس گرایی که با قوانین و قطبی شدگی ماتریس قدرت جامعه و فرهنگ روبه رو بوده، بسیار به درک و شناخت کلی هژمونی فرهنگ دگرجنس گرا در ارتباط با فردیت های مذکر جامعه یاری خواهد رساند. در بررسی نمایشنامه های تنسی ویلیامز و شخصیت های مذکر آن ها، و استفاده از نظریه جودیت باتلر مبنی بر اجراگری و واژگونگی اجراگرایانه، دستاورد مهمی که حاصل می شود، نمایش نقص نظریه باتلر در توضیح نحوه برخورد فرهنگ دوجنسیتی در ارتباط با فردیت مذکر است. نظریه از این جهت با کمبود مواجه است که در مواردی که برای افراد مذکر هم جنس گرا یا دگرجنس گرا از سوی مردان و همچنین زنان جامعه نقش و هویت جنسی پایین تری تعریف می شود، هیچ گونه توضیح یا توجیهی ارائه نمی دهد. اجراگری هویت های جنسی مذکر و احیاناً واژگونگی اجراگرایانه آن ها در غالب بسیار متنوعی در آثار ویلیامز به نمایش درآمده اند که از سوی مردان جامعه و همچنین زنان جامعه که نقش غالب را انتخاب کرده و به عنوان نمایندگان ماتریس قدرت در ارتباط با اعضای مذکر روبه رو می شوند در جایگاه ثانویه قرار می گیرند.
تجربه زیسته روانی و اجتماعی پسران از بلوغ جنسی بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
139 - 164
حوزههای تخصصی:
دوران بلوغ یکی از مهم ترین ابعاد رشد نوجوانان است و دوره ای است که با تغییرات زیاد روانی و جنسی همراه است. بررسی های انجام شده درباره بلوغ نشان می دهد تجارب نوجوانان از این تغییرات یکسان نیست. به همین جهت هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه ی زیسته ی روانی و اجتماعی نوجوانان پسر از بلوغ جنسی است. به دلیل این که هدف پژوهش حاضر کشف عوامل زمینه ساز، عوامل فرایندی و پیامدهای بلوغ جنسی افراد و تأثیر این عوامل بر روی تجارب زیسته افراد از بلوغ جنسی بود، روش «نظریه داده بنیاد» برای تحقق این هدف انتخاب شد. جامعه پژوهش حاضر شامل پسران متولد سال های 1999تا 2003 شهرستان دزفول بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری، 18 نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند. از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها بهره برده شد. پس از انجام مصاحبه ها فرآیند کدگذاری و تحلیل در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. نتایج پژوهش 20 مقوله اصلی و 50 مقوله فرعی را مشخص ساخت که در شش بلوک به هم مرتبط در کنار هم قرار گرفته و الگوی پارادایمی را تشکیل دادند. مقولاتی از قبیل: فقدان و یا نقص در آموزش، ضعف دانش جنسی، عوامل اجتماعی، خانواده، عوامل اقتصادی، عوامل تکنولوژیکی و تجارب جنسی خاص از مهم ترین تعیین کننده های تجربه زیسته نوجوانان از بلوغ جنسی می باشد.
نزاهت جنسی پیامبران علیهم السلام در قرآن؛ مطالعه تطبیقی و ارزیابی دیدگاه مفسران فریقین(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش زاترین و شبهه انگیزترین موضوعات در مورد معصومان(ع)، شبهات مربوط به اخلاق جنسی است که با استناد به ظاهر برخی آیات یا برخی روایات مطرح شده است. مقاله حاضر، پس از گردآوری انواع برون رفت هایی که در پاسخ به شبهه های جنسی مربوط به معصومان(ع) مانند حضرت یوسف(ع)، سلیمان(ع) و رسول اکرم(ص) ارائه شده، یا امکان ارائه آن به عنوان پاسخ جدید وجود دارد، به تحلیل و ارزیابی آنها پرداخته است. رهاورد پژوهش حاضر، این است که شبهه تمایل جنسی حضرت یوسف(ع) به زلیخا، و شبهه تمایل رسول اکرم(ص) به زینب بنت جحش مخالف با ظهور آیات قرآن است و روایات مربوط به شبهه تعدّد همسر درباره حضرت سلیمان(ع) و پیامبر اکرم(ص)، یا برداشت های نادرست از روایات شده است یا اگر تعدّد همسر در میان بوده باشد، مطابق با عرف زمانه و برای اغراض عقلایی غیرهوسرانه بوده است. ازاین رو، توجیهات دیگر غیر از موارد یاد شده، از قبیل ترک اولی، نگاه و علاقه مندی غیراختیاری در مورد تمایل رسول خدا(ص) به زینب، و خطور قلبی بدون اقدام عملی و پاسخ های دیگر در مورد تمایل حضرت یوسف(ع) به زلیخا غیر موجّه است.
کارکرد عنصر مصلحت در حل میان کنش اصل عفاف جنسی و اصل آزادی بیان
حوزههای تخصصی:
اصل آزادی بیان یکی از مهمترین حقوق و ارزش های اسلامی است بدین معنا که افراد حق دارند عقیده خود را ابراز کنند و برای اثبات و به دست آوردن همفکران دیگر درباره آن تبلیغ کنند، اما گاه میان استفاده از این حق با سایر آموزه های مسلم اسلام مانند صیانت از اصل عفاف جنسی، تزاحم ایجاد می شود. از جمله راهکارهای فقه برای حل تزاحمات در این گونه موارد استفاده از عناصر واسطه ای همچون عنصر مصلحت است. بنابراین، نوشتار حاضر با عنوان کارکرد عنصر مصلحت در حل میان کنش اصل عفاف جنسی و اصل آزادی بیان با هدف ارائه راهکار فقهی برای حل این مسئله براساس عنصر مصلحت تنظیم شده است. نگارندگان با رجوع به منابع فقهی و با روش تحلیلی – توصیفی بعد از جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای به نتایج ذیل دست یافتند: در فقه و حقوق مباحث کلی در مورد آزادی بیان و مصادیق محدودیت های آن بیان شده است، اما بدین موضوع به شکل کاربردی در جهت ارائه ضابطه فقهی پرداخته نشده است. درحالی که می توان برای حل تقابل دو اصل که بر هر یک مصالحی مترتب می شود و هر دو نزد شارع معتبر هستند راهکار و ضابطه ای را براساس عنصر مصلحت تعریف کرد. مفهوم مذکور در فقه اسلامی بر قواعدی چون حفظ نظام، ملازمت عقل با شرع، تقدیم اهم بر مهم و لاضرر استوار است که لازمه جریان هر یک، تقدیم لزوم اصل عفاف جنسی را نتیجه می دهد.
جبران خسارت بزه دیده مدعی تجاوز جنسی پس از تبرئه متهم در حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی دادگستری سال هشتاد و چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱۰
189 - 217
حوزههای تخصصی:
جبران خسارت ناشی از تجاوز جنسی، از حقوق اساسی بزه دیدگان در فرایند رسیدگی کیفری تلقی شده و دارای جلوه های مختلفی در قوانین می باشد که مهرالمثل و ارش البکاره از جمله مهم ترین جلوه های جبران خسارت به شمار می رود. بررسی رویه قضایی نشان می دهد که ادعای تجاوز جنسی از سوی زنان، به لحاظ سختگیری در اثبات، اغلب منجر به تبرئه متهمان می گردد. بنابراین در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، امکان مطالبه خسارت بزه دیده مدعی تجاوز جنسی، پس از تبرئه متهم در قانون مجازات اسلامی و رویه قضایی، در رابطه با جلوه های مختلف جبران خسارت مورد بررسی قرار گرفته است و با آوردن نمونه هایی از آراء قضایی، فروض مختلفی که دادگاه ها در جبران خسارت ناشی از ادعای تجاوز جنسی داشته اند، واکاوی شده است که با بررسی قوانین و رویه قضایی مشخص گردید در رویه قضایی ایران، استحقاق بزه دیده به دریافت خسارت، لزوماً منوط به محکومیت متهم به تجاوز جنسی نیست؛ زیرا در موارد متعدد، دادگاه ها با وجود برائت متهم، زن را مستحق مهرالمثل و ارش البکاره دانسته اند و محاکم، بین رضایتی که در حد قتل مدنظر قانون گذار است با رضایتی که بزه دیده را مستحق جبران خسارت می داند، تمایز قائل شده اند. بنابراین این مقاله ضمن بیان مفهوم رضایت واقعی و ظاهری و شاخصه های آن از دیدگاه فقهی و حقوقی، موضوع دوگانه بودن این مفاهیم را اثبات می کند که این امر موجب می گردد که نه تنها تبرئه از اتهام تجاوز جنسی، به معنای محروم شدن بزه دیده از خسارت نباشد، بلکه در مواردی که عدم رضایت واقعی احراز شود، زن مستحق دریافت خسارت باشد.
رهیافتی فقهی بر چیستی حکم تربیت جنسی بر اساس ادله عام و خاص تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از تتبع در متون دینی و آداب و آموزه های مختلف در زمینه تربیت جنسی، اهتمام و توجه خاص شارع مقدس به این مسئله نمود می یابد. بیشتر آموزه های تربیتی جنسی در کتب حدیثی و فقهی، در ذیل ابوابی همچون نکاح و ولادت و حضانت و ولایت و لباس نمازگزار و پوشش و نگاه آورده شده است. وجود چنین مسائلی بیانگر اهمیت این مسئله در شریعت است. در مواجه با این آداب دینی این سؤال مطرح می شود که آیا تربیت جنسی فرزندان، جایز و راجح است؟ یا اهتمام و توجه شارع به مقوله تربیت جنسی چنان است که می توان گفت انجام این مقوله تربیتی بر متولیان آن یک واجب شرعی است؟ برای پاسخ دادن به این سؤال ها، دو دسته ادله نقلی به همراه آراء فقها بررسی می شوند: اول ادله عامّی که ناظر بر اصل تربیت است، دوم ادله خاصّی که مستقیماً ناظر به تربیت جنسی است. لازم به ذکر است روش تحقیق در این نوشتار تحلیلی توصیفی و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
105 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و یک دوره پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره روان شناسی منطقه 1 شهر تهران در نیمه اول سال 1397 تشکیل می دادند که تعداد 30 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه 15 نفر) جایگزین شدند. هر دو گروه آزمایش و کنترل، پرسشنامه احقاق جنسی هالبرت را تکمیل کردند. برای گروه آزمایش، برنامه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در طی 8 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه برگزار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان احقاق جنسی گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است و این افزایش در مرحله پیگیری پایدار مانده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی را افزایش دهد و درمانگران می توانند از این رویکرد برای بهبود رابطه زوجین و کاهش طلاق عاطفی استفاده کنند.
نقش واسطه ای رضایت جنسی در رابطه سبک های عشق ورزی با طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلاق عاطفی مرحله ای از زندگی یک زن و شوهر است که در آن احساسات و عواطف مثبت زوجین برای یکدیگر کمرنگ شده و احساسات منفی جایگزین احساسات مثبت می شوند. این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطه ای رضایت جنسی در رابطه سبک های عشق ورزی با طلاق عاطفی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان در پژوهش ۴۱۸ نفر (۹۷ مرد و ۳۲۱ زن) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن، فرم کوتاه مقیاس نگرش های عشق (LAS) و مقیاس رضایت جنسی(ISS) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین سبک های عشق ورزی رمانتیک، دوستانه، واقع گرایانه، شهوانی و فداکارانه و نیر رضایت جنسی با طلاق عاطفی همبستگی معناداری وجود دارد (۰۵/۰<p). نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که رضایت جنسی نقش واسطه ای معناداری بین سبک های عشق ورزی و طلاق عاطفی دارد. براساس یافته های تحقیق، رضایت جنسی و سبک های عشق ورزی بر طلاق عاطفی تأثیر می گذارند و توجه به این دو متغیر در پیشگیری از طلاق عاطفی مهم و ضروری به نظر می رسد.
رویکرد محاکم بین المللی کیفری در برخورد با ازدواج اجباری به عنوان خشونت جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۱۸ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
7 - 40
حوزههای تخصصی:
در برخی مناقشات مسلحانه ملی و یا بین المللی اعمال شنیع و خشنی علیه غیرنظامیان خصوصاً زنان و کودکان ازجمله قتل عام، تجاوز به عنف مکرر درمقابل اعضای خانواده، بریدن اعضای بدن، برداشتن اعضای انسانی و همچنین ازدواج اجباری (این جرم ممکن است شامل تجاوز، بردگی جنسی، حاملگی اجباری و کار اجباری باشد) گزارش شده است اما تدوین قواعد حقوق بین الملل خصوصاً حقوق بشردوستانه و حقوق بشر، جرایم جنسی و یا مبتنی بر جنسیت به عنوان جرایم بین المللی تعریف و احصاء گردید تا بتوان مرتکبان و مسببان را موردِتعقیب و محاکمه قرار داد؛ لذا در این مقاله با رویکردی توصیفی و تحلیلی به مطالعه عملکرد دادگاه های بین المللی نسبت به ازدواج اجباری می باشیم و اینکه سیر تحول دادگاه های کیفری بین المللی برای رسیدگی به این پدیده به عنوان جرمی مستقل تحت مصادیق جنایت علیه بشریت و عناصر سازنده چگونه بوده است؟ بر این اساس متعاقب تحدید و بیان عناصر متشکله جرم، به مطالعه نوع ورود دادگاه های بین المللی ایجادشده بعد از جنگ جهانی دوم پرداخته خواهد شد زیرا بر این ایده معتقدیم که ازدواج اجباری توهین به جایگاه مذهبی و اجتماعی نهاد ازدواج و خانواده بوده و موجب صدمات روحی روانی شدید به زنان و مخلّ توسعه حقوق اساسی و فرایند توسعه ای آنها در جامعه می باشد که باید در صحنه عدالت قضایی و کیفری بیشتر به آن پرداخته شود.
رابطه خیانت زناشویی و سبک های عشق ورزی با رضایت جنسی زوجین از یکدیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
141 - 149
حوزههای تخصصی:
هدف:هدف این پژوهش، تعیین رابطه خیانت زناشویی و سبک های عشق ورزی با رضایت جنسی زوجین از یکدیگر بود. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع، همبستگی بود. جامعه پژوهش کلیه زوج هایی که در طی دوران زناشویی(حداقل دو سال از ازدواجشان گذشته است)، حدقل یک بار تجربه خیانت (به صورت رابطه مجازی،پیامک یا تماس تلفنی و رابطه جنسی) درزندگی زناشویی داشته اند، و برای حل مشکلات خود به مراکز مشاوره بهزیستی شهر تهران مراجعه کرده اند، بودند. با توجه به جدول کرجسی مورگان تعداد نمونه مورد نظر 350 زوج بود. که به صورت خوشه ای تصادفی در مراکز مشاوره بهزیستی شهر تهران، انتخاب شدند و به پرسشنامه های رضایت جنسی هادسون و مقیاس سبک های عشق ورزی استرنبرگ پاسخ دادند. در بخش آمار توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. داده ها در این تحقیق وارد رایانه و از طریق نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین خیانت زناشویی با رضایت جنسی زوجین از یکدیگر رابطه معنی داری وجودنخواهد داشت . ولی، با افزایش سبک های عشق ورزی(صمیمیت، هیجان و تعهد)، رضایت جنسی زوجین از یکدیگر افزایش یافت و بالعکس.نتیجه گیری: بین عشق و تداوم رابطه ی عاشقانه، رابطه ی مثبت و معنی داری وجود داشت و هر چه قدر عشق و علاقه بین زوجین بیشتر می شد ، آنان از تعهد و رضایتمندی بیشتری برخوردار خواهند بود.
پیش بینی ارتباط جنسی بر اساس سبک های دلبستگی و خودتمایزیافتگی دانشجویان زن متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۷ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶۷
41-60
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی ارتباط جنسی بر اساس سبک های دلبستگی و تمایزیافتگی در دانشجویان زن متأهل دانشگاه های اهواز انجام شد. نمونه مورد مطالعه 220 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش: طرح پژوهش از نوع همبستگی بود و آزمودنی ها به پرسش نامه ارتباط جنسی ویلس و باس(1984)، دلبستگی بزرگسالی سیمپسون(2003) و تمایزیافتگی اسکورن و فریندلر(1998) پاسخ دادند. برای تحلیل داده از روش توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته: نتایج نشان داد سبک دلبستگی ایمن و موقعیت من با ارتباط جنسی رابطه مثبت دارند. همچنین سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی پریشان و گسلش عاطفی 001/0 P< پیش بینی کننده برای ارتباط جنسی هستند. نتیجه گیری : به نظر می رسد با توجه به نتیجه پژوهش، زوج هایی که دارای سبک دلبستگی ایمن و سطوح بالای تمایزیافتگی هستند، رضایت بالایی از ارتباط جنسی خود دارند و به تبع آن ازدواج باثبات تری دارند.
تأثیر برنامه آموزش شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی زنان دچار کم کاری میل جنسی
حوزههای تخصصی:
کارکرد جنسی سالم هر یک از همسران از عوامل برجسته و تأثیرگذار بر کیفیت رابطه زناشویی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزش شناختی- رفتاری بر افزایش رضایت زناشویی زنان دارای اختلال کم کاری میل جنسی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش دربرگیرنده زنان دچار کم کاری جنسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه بودند. نمونه های به اندازه 30 نفر با به کارگیری روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری گمارده شدند. نخست پیش آزمون اجرا شد، سپس گروه آزمایش فرارو برنامه آموزش شناختی– رفتاری قرار گرفتند. در پایان آموزش در هر دو گروه پس آزمون اجرا شد. داده های دریافتی با کمک نرم افزار آماری 19SPSS، آزمون های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که آموزش شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی زنان دچار کم کاری میل جنسی با ضریب اثربخشی 48/0 تأثیرگذار است. به این معنی که برنامه آموزش، شناختی- رفتاری به طور معنی داری در زنان دارای کم کاری میل جنسی مایه افزایش رضایت زناشویی شده است (001/0P=). با توجه به تأثیر آموزش شناختی- رفتاری بر افزایش رضایت زناشویی زنان بکار بستن این آموزش ها از سوی کارآزمودگان ورزیده در برنامه درمانی زنان دارای اختلال کم کاری میل جنسی پیشنهاد می گردد.
بررسی مرجوعین ناتوانی جنسی به سازمان پزشکی قانونی کشور مهر 1377 تا مهر 1379
حوزههای تخصصی:
مقایسه اثربخشی آموزش جنسی و آموزش ارتباط زناشویی بر تعهد زناشویی در زنان متاهل مهاجر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش جنسی و آموزش ارتباط زناشویی بر تعهد زناشویی در زنان متاهل مهاجر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی ﺑﺎ ﻃﺮح ﭘیﺶآزﻣﻮن_ﭘﺲآزﻣﻮن و ﮔ ﺮوه کﻨﺘﺮل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان متاهل ایرانی در سال 1402-1401 بودند که طی 5 سال اخیر به کشور امارات مهاجرت کرده بودند. تعداد 45 نفر به صورت دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تجدید نظر شده تعارضات زناشویی (MCQ-R) ثنایی (1387) و پرسشنامه تعهد زناشویی (DCI) آدامز و جونز (1997) بود. یکی از گروه های آزمایش آموزش جنسی را در 10 جلسه 2 ساعته و گروه آزمایشی دیگر نیز آموزش ارتباط زناشویی را در قالب 10 جلسه 2 ساعته به صورت هفته ای یکبار دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. نتایج نشان داد که گروه آموزش جنسی به غیر از مولفه شخصی (05/0>P) بر مولفه های اخلاقی و ساختاری تعهد زناشویی اثربخشی معنادار نداشته است (05/0<P). گروه آموزش ارتباط زناشویی بر هر سه مولفه تعهد زناشویی اثربخشی معنادار و پایداری داشته است (01/0>P). در نهایت، گروه آموزش ارتباط زناشویی در مقایسه با آموزش جنسی بر هر سه مولفه تعهد زناشویی اثربخشی معنادار و پایداری داشته است (01/0>P). نتایج نشان می داد که آموزش ارتباط زناشویی، احتمالا مداخله کارآمدتری در مقایسه با آموزش جنسی برای بهبود تعهد زناشویی زناشویی زنان متاهل مهاجر بوده است.
پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس باورهای ارتباطی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
115 - 129
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس باورهای ارتباطی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399-1400 می باشد و 380 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، باورهای ارتباطی در زندگی زناشویی ایدلسون و اپشتاین (1982)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS 14 و SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم باورهای ارتباطی بر رضایت جنسی (13/0-=β)، خودکنترلی (47/0-=β) و تعهد زناشویی (46/0-=β) معنادار می باشد. اثر مستقیم رضایت جنسی بر تعهد زناشویی (22/0=β) و خودکنترلی بر تعهد زناشویی (54/0=β) نیز مثبت و معنادار است. در این میان خودکنترلی در ارتباط بین باورهای ارتباطی و تعهد زناشویی نقش میانجی را می تواند ایفای کند (001/0≥P). نتیجه گیری: باورهای ارتباطی، الگوهای ارتباطی، رضایت جنسی و خودکنترلی در صورت شکل گیری در ابعاد مثبت و کارآمد، می تواند تعهدات زوج ها را افزایش و حفظ کند.
ضرورت آموزش جنسی جامع براساس مطالعه ای داده بنیاد در میان دختران نوجوان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
114 - 86
تربیت و آموزش جنسی برای ارتقاِ دانش، تغییر نگرش افراد یک جامعه بویژه نوجوانان و جوانان همواره مورد تایید و تاکید بوده است. توانایی افراد در دستیابی به سلامت جنسی و مدیریت آن به عواملی همچون اطلاعات علمی و جامع در دسترس درمورد بدن و نحوه مدیریت صحیح آن، بلوغ، هویت جنسی و گرایش جنسی خود، اختلالات و انحرافات جنسی و همچنین به زندگی در بستری که بر آموزش و سلامت جنسی تاکید می کند و آن را رواج می دهد بستگی دارد. در این مقاله، یافته های حاصل از مطالعه روایت دختران از نیاز به آموزش جنسی جامع در جهت اصلاح فهم جنسی آنها و کاهش پیامدهای منفی منتج از کج فهمی های جنسی گزارش می شود. این پژوهش با روش نظریه زمینه ای و در رویکرد برساخت گرایانه اجرا گردیده است. مشارکت کنندگان در پژوهش، 30 دختر نوجوان 12 تا 18 ساله شهر اصفهان بودند. افراد مشارکت کننده با روش نمونه گیری هدفمند متوالی با رعایت حداکثر تنوع، شامل نمونه گیری گلوله برفی و نظری به پژوهش پیوستند و فرآیند فهم جنسی در تجربه زیسته آنها با تکنیک مصاحبه های انباشتی و روایت گونه مطالعه گردید.بر اساس یافته های پژوهش، روایت دختران را می توان در سه مقوله اصلی محوریت آموزش جنسی جامع، برساخت پازل فهم جنسی، و پیامدهای فهم نابهنگام و ناقص خلاصه نمود. نیاز به آموزش جنسی مفهوم مسلم فرض شده ای در بین نوجوانان است که نیازمند توجه ویژه در راستای بهبود دانش، مهارت و نگرش آنها در سن مناسب و کاهش پیامدهای منفی ناشی از نقصان فهم است.
مقایسه میزان شیوع اختلالات عملکرد جنسی در مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته و افراد سالم
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال عملکرد جنسی یکی از مشکلات شایع جنسی است که بر ابعاد مختلف زندگی اثرگذار است و ریشه در شخصیت فرد دارد. هدف: این مقاله با هدف مقایسه میزان شیوع اختلالات عملکرد جنسی در مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته و افراد سالم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. به همین منظور ۸۰۰ نفر از زنان و مردان شهر تهران در سال ۱۴۰۰ مورد غربالگری قرار گرفتند که ۱۲۰ نفر دارای اختلال شخصیت خودشیفته بودند و ۴۱ نفر از ایشان به روش در دسترس به عنوان نمونه داری اختلال انتخاب شدند و داده های ۴۰ نفر سالم به عنوان گروه کنترل تحلیل شد. از پرسشنامه های میلون (MCMI۳)، اختلال عملکرد جنسی زنان (FSFI) و مردان (IIEF) استفاده گردید. داده ها به روش آزمون مقایسه دو گروه مستقل با نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. یافته ها: در زنان تفاوت عملکرد جنسی (۰/۳۲۰=P، ۰۱۱/۱=t)، رطوبت (۰/۵۹۵=P، ۰/۵۳۷=t)، ارگاسم (۰/۵۹۴=P، ۰/۵۳۹-=t)، رضایتمندی (۰/۸۷۱=P، ۰/۱۶۴=t) و درد (۰/۳۲۷=P، ۰/۹۹۹-=t) در افراد خودشیفته و سالم معنادار نبود. تفاوت تمایل (۰/۰۵>P، ۲/۲۸۹=t) و تحریک (۰/۰۵>P، ۲/۱۰۷=t) در افراد سالم بیشتر از افراد خودشیفته بود. در مردان تفاوت عملکرد جنسی (۰/۰۰۱>P، ۷/۵۴۵=t) و تمایل (۰/۰۰۱>P، ۱۲/۸۷۱=t) و نعوظ (۰/۰۰۱>P، ۴/۸۲۳=t) در افراد سالم بیشتر از افراد خودشیفته و مؤلفه ارگاسم (۰/۰۱>P، ۳/۴۲۶-=t) در افراد خودشیفته کمتر از افراد سالم بود؛ اما تفاوت رضایت جنسی در افراد خودشیفته و افراد سالم معنادار نبود (۰/۳۹۳=P، ۰/۸۶۶-=t). نتیجه گیری: نتایج یافته ها گویای آن بود که شیوع اختلالات عملکرد جنسی در افراد خودشیفته بیشتر از افراد سالم است. در این راستا به مشاوران و روانشناسان توصیه می شود که در تشخیص و درمان اختلالات جنسی به ویژگی های شخصیتی افراد توجه نمایند.
حمایت حقوق بین الملل از کودکان متولد از زنان قربانی خشونت جنسی در مخاصمات مسلحانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی بین المللی سال ۳۷ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۲
147 - 174
حوزههای تخصصی:
تجاوز به عنف و خشونت جنسی در اشکال مختلف، از شنیع ترین پیامدهای مخاصمات مسلحانه و از معضلات عمده در حقوق بشردوستانه به شمار می رود. با وجود مطالعات فراوان و قواعد نسبتاً جامعی که در حمایت از زنان در چنین شرایطی از سوی واضعین قواعد بین المللی وضع شده است، استمرار وقوع گسترده و شدید این جرم علیه بشریت، هرچند با شدتی کمتر از گذشته، غیرقابل انکار است. اما آنچه اهمیت این موضوع را بیشتر نمایان می سازد، یکی از اسف بارترین نتایج این اعمال، یعنی تولد کودکانی در نتیجه چنین تجاوزاتی است که در پژوهش حاضر، «کودکان جنگ» نامیده شده اند. برآورد شده است که تنها در دهه گذشته، ده ها هزار کودک در نتیجه تجاوزات دسته جمعی یا بهره کشی های جنسی علیه زنان در خلال جنگ ها متولد شده اند. این کودکان در تمام طول عمر خود، عمیقاً از تحولات اجتماعی جامعه تأثیر پذیرفته و به دلیل ریشه های زیست شناختی خود، آسیب های فراوانی متحمل می شوند. نگاهی هرچند گذرا به این موضوع، خلأ بسیار جدی و شکاف عمیق در نظام حقوقی بین المللی را در خصوص حمایت از این قشر آسیب پذیر آشکار خواهد نمود؛ امری که نه تنها به اقدامات در عرصه وضع قواعد داخلی و بین المللی، بلکه به اعمال نظارتی ویژه نیازمند است و این مهم، دخالت دیگر اعضای جامعه بین المللی، یعنی سازمان های بین المللی را ایجاب می کند.
چالش های ناظر بر اختلال های دوجنسی و تراجنسی در جرایم جنسی و جنسیت مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
827 - 853
حوزههای تخصصی:
امروزه فرایند تناسب سازی حقوق کیفری متناظر با اوضاع مرتکب بزه از اهمیت وافری برخوردار شده است؛ در واقع، به منظور عملیاتی شدن رهیافت بازدارندگی از بزهکاری، ضروری است که حقوق کیفری در تناسب با وضع مجرم تجهیز و تمهید شود. در این مسیر، ارتکاب برخی از مصداق های بزهکاری یعنی جرایم جنسی و جنسیت مدار از ناحیه افراد دوجنسی و تراجنسی که اختلال هویت جنسی دارند، در لوای یکی از چالش های مهم، فراروی سیاستگذاران کیفری دنیا قرار گرفته است. بدین سان، اتخاذ یک سیاست کیفری متناسب و کارا ایجاب می کند که اوضاع جسمی و روانی افراد موصوف، در جرایمی که جنس و جنسیت مرتکب، رکن اساسی را در تکوین آنها ایفا می کند، مورد نظر واقع شود. با کاوشی که در این نوشتار انجام گرفت، تبیین شد که کنشگران نظام کیفری ایران، با عدم شناسایی اختلال های دوجنسی و تراجنسی، موضع منفعلی را در قبال افراد یادشده در مقامِ ارتکاب جرایم جنسی و جنسیت مدار برگزیده اند. به این صورت، در خصوص تسری وصف مرتکبان جرایم مزبور به افراد دوجنسی و تراجنسی، چالش اساسی وجود دارد. با این مراتب، طی جستار حاضر تلاش می شود که با تحلیل مصداق های جرایم جنسی و جنسیت مدار، چالش هایی که در مسیر ارتکاب جرایم موصوف توسط افراد دوجنسی و تراجنسی وجود دارد، مشمول واکاوی و چاره اندیشی قرار گیرد.