مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
اختلال شخصیت خودشیفته
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان شناختی– رفتاری بر اختلال شخصیت خودشیفته است. روش پژوهش، تک موردی است و داده ها از طریق مصاحبه بالینی و مداخلات صورت گرفته در جلسات درمانی گردآوری شده اند. در این پژوهش مرد 55 ساله مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته با روش شناختی- رفتاری، درمان شده است. فرضیه اصلی پژوهش عبارت بود از اینکه استفاده از روش های شناختی- رفتاری خانواده در بهبود و کاهش علائم اختلال شخصیت خودشیفته مؤثر است. فرایند درمان طی سی جلسه انجام پذیرفت. در جلسات درمانی از روش هایی چون حل مسئله، خودبازبینی، مثبت نگری و بازسازی شناختی استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که بعد از گذشت 30 جلسه از درمان، کاهش محسوس علائم اختلال شخصیت خودشیفته با توجه به معیارهای تشخیصی انجمن روان پزشکی آمریکا (2013) به چشم می خورد. نتایج به دست آمده همه فرضیههای پژوهش را تأیید کرد و نشان داد از آنجا که رویکرد خانواده درمانی شناختی- رفتاری بر این موضوع تأکید می ورزد که اعضای خانواده به طور همزمان بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از هم تأثیر می پذیرند، رفتار یک عضو خانواده، رفتارها، شناخت ها و هیجان های دیگر اعضای خانواده را تحت تأثیر خود قرار می دهد. بر اساس نتایج این مطالعه کاربرد روش های شناختی-رفتاری خانواده در بهبود و کاهش علائم اختلال خودشیفته مؤثر است. مقایسه این یافته ها با یافته های دیگر پژوهش در پایان مورد بحث قرار گرفته است.
اثربخشي طرحواره درماني ذهنیت مدار بر کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به اختلال شخصيت خودشيفته: پژوهش مورد- منفرد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder یا NPD)، اختلالی است که افراد مبتلا به دلیل احساس اهمیت شخصی بزرگ منشانه، با مشکلات بین فردی و همدلی بسیاری روبه رو می شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشي طرحواره درماني ذهنیت مدار بر کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه، از روش مورد- منفرد با طرح A-B و خط پایه چندگانه استفاده گردید. نمونه ها شامل 3 مورد (2 زن و 1 مرد) از مراجعه کنندگان به کلینیک مشاوره شهر قزوین بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از پاسخگویی به نسخه 40 گویه ای مقیاس شخصیت خودشیفته (40-Narcissistic Personality Inventory یا 40-NPI)، بر اساس ملاک های Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-5th Edition (DSM-5)، توسط روان پزشک مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفتند و مبتلا به NPD تشخیص داده شدند. جهت سنجش علایم خودشیفتگی آزمودنی ها، از مقیاس چند محوری بالینی Millon (Millon Clinical Multiaxial Inventory-III یا MCMI-III) استفاده گردید. طرحواره درمانی در 20 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای به صورت هفته ای دو جلسه اجرا شد. دوره پیگیری درمان نیز 1 ماه پس از پایان مداخله دنبال گردید.
یافته ها: داده های به دست آمده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و میانه، تحلیل دیداری شکل ها در دو بخش درون موقعیتی و بین موقعیتی با شاخص ثبات و جهت روند، درصد داده های غیر همپوش (Percentage of non-overlapping data یا PND) و درصد داده های همپوش (Percentage of overlapping data یا POD) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته ها، طرحواره درمانی در کاهش علایم خودشیفتگی مبتلایان به NPD مؤثر بود.
نتيجه گيري: طرحواره درمانی در بهبود و کاهش علایم افراد دارای NPD از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار است و می تواند در درمان مبتلایان به این اختلال به کار رود.
اثربخشی طرحواره درمانی ذهنیت مدار بر عزت نفس افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۰
65 - 101
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثربخشی طرحواره درمانی ذهنیت مدار بر عزت نفس آشکار و ناآشکار مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته انجام شد. در این پژوهش از طرح تجربی مورد منفرد از نوع خط پایه چندگانه استفاده گردید. نمونه این مطالعه شامل 3 مورد از مراجعه کنندگان به کلینیک مشاوره در شهر قزوین در سال 1395بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. به این صورت که پس از پاسخگویی به سومین نسخه پرسش نامه بالینی چندمحوری میلون (MMPI-III)، توسط روانپزشک مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفته و مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) تشخیص داده شدند. ابتدا آزمودنی ها (2 زن و 1مرد) در مرحل ه خط پایه به پرسش نامه عزت نفس آشکار روزنبرگ (RSES) و مقیاس عزت نفس ناآشکار حرف-نام (NLT) پاسخ دادند. پس از ترسیم خط پایه داده ها، روند درمان طبق اصول طرح های تجربی تک آزمودنی دنبال شد و هر سه آزمودنی یکی پس از دیگری وارد طرح درمان شدند. طرحواره درمانی در 20 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای به صورت هفته ای 2 جلسه اجرا شد و دوره پیگیری درمان، 1 ماه پس از پایان مداخله دنبال گردید. در پایان داده های بدست آمده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل دیداری نمودارها با شاخص های روند، ثبات، درصد داده های غیرهمپوش (PND) و همپوش (POD) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که طرحواره درمانی درافزایش عزت نفس آشکار افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته موثر نبود ولی در افزایش عزت نفس ناآشکار آنها موثر واقع شد.بر اساس یافته های پژوهش حاضر، طرحواره درمانی ذهنیت مدار در بهبود و افزایش عزت نفس ناآشکار افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار است و می تواند در درمان علائم ناشی از عزت نفس پایین بیماران خودشیفته مورد استفاده قرار گیرد.
اختلال شخصیت خودشیفته در بخش دوم و سوم ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری: بررسی مدل جایگزین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هشتم خرداد ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
147-156
حوزه های تخصصی:
اختلال شخصیت خودشیفته ( NPD )، الگوی فراگیر بزرگ منشی، نیاز به تحسین و فقدان همدلی است که افراد مبتلا به دلیل اعتقاد به خاص بودن خود و نیاز افراطی به تایید، با مشکلات بین فردی و همدلی بسیاری روبه رو هستند. مقاله حاضر به بررسی مفهوم سازی و تشخیص NPD در بخش اصلی(بخش دوم) DSM-5 و مدل جایگزین (بخش سوم) پرداخته است و بر اساس پنج مولفه شامل توصیف ماهیت (طبیعی، آسیب شناختی)، فنوتیپ (بزرگ منش، آسیب پذیری)، تظاهر (آشکار، پنهان)، ساختار (طبقه ای، ابعادی) و عامل همبودی، اعتبار و سودمندی بالینی، NPD را در دو بخش DSM-5 مورد مقایسه قرار داده است. با توجه به تحلیل صورت گرفته در این مقاله، مفهوم سازی و تشخیص NPD در بخش دوم DSM-5 ، همواره ضعف ها و محدودیت هایی از قبیل؛ کم توجهی به ماهیت طبیعی و آسیب شناختی خودشیفتگی، تاکید بر نوع بزرگ منشی این سازه و نادیده گرفتن جنبه آسیب پذیری آن، غفلت از تظاهرات آشکار و پنهان علائم بالینی، رویکرد طبقه ای به تشخیص، نقص درتمییز این اختلال از سایراختلالات شخصیتی و برآورد درصد شیوع پایین دارد. در مقابل، مدل جایگزین در بخش دوم، مفهوم سازی نظری، ابعادی و تشخیصی جامع تری نسبت به بخش اصلی دارد. این مدل جدید، ملاک های مناسبی با توجه به کارکرد و آسیب شناسی شخصیت در ملاک های A و B فراهم می کند و مزایای تشخیصی بهتری دارد. به نظر می رسد مدل جدید جایگزین در بخش سوم پس از کسب اعتبار و پشتوانه تجربی و تلفیق با تجارب متخصصان بالینی، بتواند در نسخه های بعدی DSM ، جایگزین مناسبی برای تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته باشد و با دقت درانواع و ابعاد گسترده خودشیفتگی، درحل چالش های تشخیصی درمانگران موثر باشد.
اثربخشی روان نمایشگری بر اختلال شخصیت خودشیفته، انزوای اجتماعی، فقدان همدلی و بی اشتهائی عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
123 - 138
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان نمایشگری بر اختلال شخصیت خودشیفته و همبودهای آن، انزوای اجتماعی، فقدان همدلی و بی اشتهائی عصبی انجام شد. پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه های قزوین بود. ابتدا 150 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و سپس به شیوه هدفمند، 18 نفر که نمره معیار اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال های همبود آن را دریافت کرده بودند در دو گروه آزمایش و کنترل به تعداد مساوی با ملاکهای یکسان و به شکل تصادفی قرار گرفتند، در طی جلسات یک نفر از گروه آزمایش و دو نفر از گروه کنترل از پژوهش خارج شدند. برای گروه آزمایش 10 جلسه روان نمایشگری 60 دقیقه ای در 5 هفته متوالی انجام شد و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش پرسش نامه های اختلال شخصیت خودشیفته امز، مقیاس انزوای اجتماعی راسل و کورتونا، پرسش نامه همدلی دیویس و آزمون بازخورد خوردن گارنر و گارفینگل، بودند. تحلیل داده ها با آزمون آماری کوواریانس انجام شد. نتایج نشان داد که روان نمایشگری بر کاهش علائم خودشیفتگی و مشکلات همراه آن انزوای اجتماعی، فقدان همدلی و بی اشتهایی عصبی تاثیر معناداری بر گروه آزمایش داشت. یافته ها بیانگر آن است که روان نمایشگری جهت درمان اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال های همبود آن قابل توصیه است.
مقایسه میزان شیوع اختلالات عملکرد جنسی در مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته و افراد سالم
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال عملکرد جنسی یکی از مشکلات شایع جنسی است که بر ابعاد مختلف زندگی اثرگذار است و ریشه در شخصیت فرد دارد. هدف: این مقاله با هدف مقایسه میزان شیوع اختلالات عملکرد جنسی در مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته و افراد سالم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. به همین منظور ۸۰۰ نفر از زنان و مردان شهر تهران در سال ۱۴۰۰ مورد غربالگری قرار گرفتند که ۱۲۰ نفر دارای اختلال شخصیت خودشیفته بودند و ۴۱ نفر از ایشان به روش در دسترس به عنوان نمونه داری اختلال انتخاب شدند و داده های ۴۰ نفر سالم به عنوان گروه کنترل تحلیل شد. از پرسشنامه های میلون (MCMI۳)، اختلال عملکرد جنسی زنان (FSFI) و مردان (IIEF) استفاده گردید. داده ها به روش آزمون مقایسه دو گروه مستقل با نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. یافته ها: در زنان تفاوت عملکرد جنسی (۰/۳۲۰=P، ۰۱۱/۱=t)، رطوبت (۰/۵۹۵=P، ۰/۵۳۷=t)، ارگاسم (۰/۵۹۴=P، ۰/۵۳۹-=t)، رضایتمندی (۰/۸۷۱=P، ۰/۱۶۴=t) و درد (۰/۳۲۷=P، ۰/۹۹۹-=t) در افراد خودشیفته و سالم معنادار نبود. تفاوت تمایل (۰/۰۵>P، ۲/۲۸۹=t) و تحریک (۰/۰۵>P، ۲/۱۰۷=t) در افراد سالم بیشتر از افراد خودشیفته بود. در مردان تفاوت عملکرد جنسی (۰/۰۰۱>P، ۷/۵۴۵=t) و تمایل (۰/۰۰۱>P، ۱۲/۸۷۱=t) و نعوظ (۰/۰۰۱>P، ۴/۸۲۳=t) در افراد سالم بیشتر از افراد خودشیفته و مؤلفه ارگاسم (۰/۰۱>P، ۳/۴۲۶-=t) در افراد خودشیفته کمتر از افراد سالم بود؛ اما تفاوت رضایت جنسی در افراد خودشیفته و افراد سالم معنادار نبود (۰/۳۹۳=P، ۰/۸۶۶-=t). نتیجه گیری: نتایج یافته ها گویای آن بود که شیوع اختلالات عملکرد جنسی در افراد خودشیفته بیشتر از افراد سالم است. در این راستا به مشاوران و روانشناسان توصیه می شود که در تشخیص و درمان اختلالات جنسی به ویژگی های شخصیتی افراد توجه نمایند.
مقایسه نواقص عصب روان شناختی افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال هفتم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۲۷)
47 - 58
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش، مقایسه نواقص عصب روان شناختی افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته و افراد عادی است. روش. طرح پژوهش، علی مقایسه ای بود. نمونه پژوهش شامل 24 نفر با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و 22 نفر با نشانگان اختلال شخصیت خودشیفته بود که به روش هدفمند از بین بیماران مراجعه کننده به بخش روانپزشکی بیمارستان امام خمینی سنقر و کلینیک مشاوره پیوند انتخاب شدند و با 22 نفر بهنجار از کارکنان بیمارستان و کلینیک مشاوره مقایسه شدند. از تکلیف تصویری پروب دات، آزمون دسته بندی کارتهای ویسکانسین، مقیاس فراخنای ارقام، تکلیف برو/ نرو، مقیاس تکانشگری بارت و آزمون ذهن خوانی از روی تصاویر چشم برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ننایج: نتایج نشان داد که بین گروه های مورد مطالعه در متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته، سوگیری توجه و تکانشگری بیشتر و تخریب در نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی در مقایسه با گروه عادی نشان دادند. این نواقص(به استثنای حافظه فعال) در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با افراد با نشانگان شخصیت خودشیفته بیشتر بود. نتیجه گیری: نواقص عصب روان شناختی در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته بیشتر از افراد عادی است؛ گرچه این نواقص در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی بیشتر از افراد با نشانگان اختلال خودشیفته می باشد.
روابط ساختاری تجارب آسیب زای دوران کودکی با نشانه های اختلال شخصیت خودشیفته: نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
21 - 32
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین روابط ساختاری تجارب آسیب زای دوران کودکی و نشانه های اختلال شخصیت خودشیفته با توجه به نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 1402-1401 (24000 نفر) و نمونه آماری شامل 354 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه ی آسیب کودکی (CTQ، برنشتاین و همکاران، 2003)، سیاهه ی شخصیت خودشیفته (NPI-16، آمز و همکاران، 2006) و پرسشنامه ی فرم کوتاه طرحواره ی یانگ (YSQ-SF، یانگ، 1999) و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد سوءاستفاده جنسی بر اختلال شخصیت خودشیفته اثر مستقیم و از طریق میانجی گری حوزه محدودیت های مختل و حوزه خودگردانی و عملکرد مختل اثر غیرمستقیم داشته است (05/0p<). همچنین نتایج حاکی از این بود سوءاستفاده جنسی ، غفلت عاطفی و غفلت جسمی بر حوزه بریدگی و طرد و سوءاستفاده جنسی و غفلت جسمی بر حوزه دیگر جهت مندی اثر مستقیم داشته است (05/0p<). نتایج نشان داد مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. مبتنی بر این یافته ها می توان بیان داشت که تجارب آسیب زای دوران کودکی با میانجی گری طرحواره های ناسازگار اولیه قادرند تغییرات اختلال شخصیت خودشیفته را پیش بینی کرده و وقوع آن را تبیین نمایند.