مدیریت سازمان های دولتی
مدیریت سازمان های دولتی سال سوم زمستان 1393 شماره 1 (پیاپی 9) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
قانون مدیریت خدمات کشوری در سال 1386در مجلس شورای اسلامی تصویب و دوره اجرای آزمایشی پنج ساله آن آغاز شد. از آنجا که قانون مذکور نمونه ای از خط مشی گذاری عمومی محسوب می شود، مطالعه آسیب های وارده بر آن و موانع اجرایی اش، علاوه بر اینکه امکان بهبود قانون مذکور را فراهم می سازد، می تواند منجر به یادگیری در زمینه خط مشی گذاری عمومی در کشور شود. از این رو، مقاله حاضر بر اساس پژوهشی با هدف شناسایی آسیب ها و موانع اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری و اولویت این موانع، تدوین شده است. پژوهش مذکور با استفاده از بحث متمرکز گروهی توسط مدیران عالی صاحب نظر و با بهره گیری از روش تحقیق کیفی صورت گرفته است. همچنین، روش تحلیل محتوا به معنای تحلیل علمی پیام های ارتباطی و تکنیک آنتروپی شانون به عنوان روشی که مقدار عدم اطمینان حاصل از محتوای یک پیام را نشان می دهد در تحقیق به کار گرفته شده است. نتایج مطالعه نشان داد که موانع مربوط به منطق، انسجام و واقع گرایی؛ ساختار و منابع؛ محیط قانون؛ مفهوم و نگارش؛ بازبینی و نظارت؛ کارکنان و مدیران و پشتوانه نظری، به ترتیب بیشترین تا کمترین اهمیت را به عنوان موانع اجرای اثربخش قانون مدیریت خدمات کشوری دارا هستند.
نقد چارچوب تحلیلی مواجهه با فساد و رانت جویی در مقالات فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا نظریه دولت رانتی آن گونه که در مقالات فارسی زبان انعکاس یافته، می تواند به عنوان ابزار تحلیلی مناسبی برای تبیین فساد اداری به کار رود یا نه. از این رو، به مطالعه 44 مقاله در این زمینه پرداخته و با روش تحلیل مضمونی، پس از رسیدن به اشباع نظری، اصول موضوعه ای را استخراج کرده که در ارتباط شبکه ای با همدیگر، شالوده بنیادینِ طیف متنوعی از مقالات چاپ شده را تشکیل می دهند. در ادامه، نشان داده شد که این انگاره شبکه ای برای بقای خود، ناچار واقعیت را نادیده می گیرد و آن را به قامت خود درمی آورد. نتیجه چنین انگاره ای این است که مقالات علمیِ فارسی زبان، در این زمینه، به جای کمک به فهم فساد اداری، واقعیت را نادیده می گیرد، لذا کاربست آن به عنوان ابزار تحلیلی مناسب، نیازمند بازبینی جدی است. در پایان نیز، ضمنِ نقد اصول موضوعه این انگاره، بر بخش هایی از واقعیت تأکید گردید که از دید چنین «منظومه اندیشگی» پنهان مانده و لذا نیازمند تأمل و بازبینی است.
طراحی و تدوین الگوی خودرهبری سازمانی مبتنی بر رویکرد داده بنیاد (مورد مطالعه:دانشگاه پیام نور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستردگی جغرافیایی دانشگاه پیام نور، همزمان با ظهور فنّاوری اطلاعات، موجب بسط روش های تصمیم گیری متمرکز، رسمیت زیاد و درنتیجه،قدرت گرایی و خودفرمانی درآن شده است.ایدهسازمان خودرهبر و گسترش فرهنگ خودرهبری که کانون اصلی تربیت افراد متخصص برای تصدی رهبری و مسئولیت در دنیای رقابتی وپیچیده را فراهم می سازد، راه حل مناسبی برای رفع این مشکل است.
این پژوهش مبتنی بر راهبرد داده بنیاد،به مطالعه و بررسی عوامل مؤثر بر شکل گیری فرهنگ خودرهبری سازمانی در دانشگاه پیام نورمی پردازد. در این راستا با 20 نفر از خبرگان مدیریت و علوم رفتاری دانشگاه پیام نور به عنوان نمونه و به روش نیمه ساختاریافته مصاحبه و متون مصاحبه در سه مرحله کدگذاری باز،محوری و انتخابی، تحلیل شد.نتایج نشان داد که اعتماد به نفس سازمانی، به عنوان پدیده محوری ناشی از سبک رهبری، شخصیت و ارتباطات سازمانی اثربخش به عنوان شرایط علّی در سازمان شکل خواهد گرفت. ظهور خودرهبری سازمانی؛ پویایی، پیشروی و افزایش بهره وری سازمانی را در پی خواهد داشت؛ هر چند در این الگو، عوامل زمینه ای(نظیر مدیریت تعارض سازمانی،مدیریت استعداد و منابع انسانی و تیم محوری) و شرایط مداخله گر(نظیر فرهنگ، ساختار، جو و ارزش های سازمانی) روابط را تحت تأثیر قرار می دهند.
مدیریت دولتی اثربخش در سازمان های ایرانی؛ نظریه پردازی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های جدّی در اداره اثربخش سازمان ها به ویژه در بخش دولتی، حصول اطمینان از وجود مدیرانی شایسته در بالای هرم سازمانی است. وجود چنین مدیرانی می تواند منابع محدود این بخش را در میان محدودیت های بی شمار دیگری که سازمان های دولتی را احاطه کرده است، به شکل مطلوب اداره کند. لذا هدف این پژوهش، کشف کلیدی ترین شایستگی های مورد نیاز برای اداره اثربخش امور در بخش دولتی می باشد. از آنجا که کاوش در دنیای ذهنی و تجارب افراد و استخراج نگرش آنها مستلزم بهره گیری از روش های کیفی پژوهش بوده و از سویی، یکی از بهترین روش های کیفی که با هدف و سؤال این مطالعه سازگاری دارد، نظریه داده بنیاد است، از این روش برای انجام تحقیق بهره گیری شد. به منظور جمع آوری داده ها نیز از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد که در نهایت و پس از رسیدن به اشباع نظری، با انجام مصاحبه با 25 نفر از مدیران واجد شرایط، داده های لازم گردآوری و تحلیل شد. مجموعه داده های جمع آوری شده پس از طی فرایند مقایسه مستمر داده ها و کدگذاری های باز، محوری و انتخابی، در قالب 430 کد اولیه، 27 مفهوم، 9 مقوله و سه طبقه، سازماندهی شدند. حاصل نهایی تحلیل داده های گردآوری شده، در قالب یک نظریة داده بنیاد اولیه با عنوان «نظریة مدیریت اثربخش در سازمان های دولتی ایران» ارائه شد. این نظریه به دنبال آن است تا مجموعه ویژگی های شخصیتی، نگرشی، رفتاری، مهارت ها و شایستگی های یک مدیر دولتی را که می کوشد به گونه ای اثربخش در سازمان های دولتی ایران فعالیت کند، با توجه به شرایط محیطی تبیین کند. بر اساس این نظریه، مدیران دولتی اثربخش به منظور دستیابی به سطح مطلوب اثربخشی، باید دارای مجموعه ای از شایستگی های فردی، تعاملی و سازمانی باشند. در واقع؛ این یافته ها بیانگر سیمای مدیریت دولتی اثربخش در سازمان های ایرانی است که می تواند به عنوان یک شاخص برای مدیران و سازمان هایی که قصد دارند درجة اثربخشی خود و مدیران خود را ارزیابی کنند نیز مورد استفاده قرار گیرد.
مطالعه اکتشافی مؤلفه ها و ابعاد رفتار مرشدانه از دیدگاه مدیران صنعت نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه اخیر مرشدیت به عنوان نوع جدیدی از آموزش و توسعه منابع انسانی مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، نظریه مرشدیت با تأکید بر نقش مدیر به عنوان مرشد، ادعا می کند که مرشدیت در سازمان به عنوان پدیده ای ممکن و واقعی پذیرفته شده است. این پژوهش به منظور مطالعه اکتشافی مؤلفه ها و ابعاد رفتار مرشدانه از دیدگاه مدیران صنعت نفت انجام گرفته است. بدین منظور با استفاده از رویکرد تحلیل محتوا با 20 نفر از مدیران شرکت پالایش نفت اصفهان مصاحبه عمیق صورت گرفت. نتایج حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته در قالب مضامین دسته بندی شدند که با توجه به آنها ابعاد رفتار مرشدانه مدیران به پنج رفتار همنوایانه، کمال گرایانه، خودمدیرانه، نقش مدارانه و اثرگذارانه طبقه بندی شدند که هر کدام از این رفتارها خود از مفاهیم دیگری تشکیل شده اند. در واقع؛ یافته های حاصل از این پژوهش، با ارائه ابعاد و مؤلفه های رفتار مرشدانه، از دیدگاه مدیران، زمینه بسط این حوزه در مطالعات سازمانی را فراهم می سازد و زمینه ساز افزایش این گونه رفتارها در سازمان ها می شود.
طراحی و تبیین الگوی مدیریت فلات زدگی شغلی در سازمان های ایرانی (مورد مطالعه: وزارت صنعت، معدن و تجارت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دهه گذشته، جهانِ کاری شاهد افزایش بازمهندسی سازمانی بوده است. عواملی همچون: تغییر در محیط کسب و کار، کوچک سازی سازمان ها و روی آوردن به ساختارهای افقی، همگی موجب آن شده است تا فلات زدگی شغلی به عنوان بحرانی مدیریتی تبدیل شود. فلات زدگی، فرایندی است که به واسطه آن میزان بهره وری فردی به سبب کاهش انگیزه شغلی کاهش می یابد. لذا هدف از پژوهش حاضر، تبیین پیامدهای حاصل از بروز فلات زدگی شغلی و اثر آن بر عملکرد سازمان و در نهایت، طراحی و تبیین الگوی مدیریت فلات زدگی شغلی در سازمان با توجه به شرایط بومی کشور است. با توجه به هدف، پژوهش حاضر توصیفی و از نوع رابطه ای و مبتنی بر الگویابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کارشناسان، مدیران میانی و عالی وزارت صنعت، معدن و تجارت می باشند که در مجموع 324 نفر را در بر می گیرند. نتایج حاصل از بررسی روابط در الگوی نهایی پژوهش نشان داد که اگر چه فلات محتوایی به صورت مستقیم پیامدهای مورد بررسی را پیش بینی نمی کند، اما از طریق تأثیر آن بر سایر انواع فلات زدگی می تواند بر نتایج شغلی تأثیرگذار باشد. به صورت کلی، برآوردها در الگوی نهایی پژوهش نشان داد که 13 درصد واریانس رضایت شغلی، 23 درصد تحلیل رفتگی روان شناختی، 36 درصد تمایل به رهایی سازمان و 13 درصد تعهد سازمانی از طریق ابعاد فلات زدگی شغلی قابل تبیین است. نتایج این پژوهش می تواند رهنمودهایی را برای مدیریت بهتر فلات زدگی شغلی در سازمان های ایرانی ایجاد کند.