فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۸۱ تا ۱٬۹۰۰ مورد از کل ۲٬۱۸۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
Ziwiye, as one of the key sites for Iran’s North West Iron Age (Median kingdom), has many masterpieces kept in different museums and a long list of publications. The main part of this list consists of monographs that are written based on one or more limited objects from an out of context collection. There are few articles that comprehensively include the findings “attributed Ziwiye” and “came from excavation”. However, many articles have been published about Zavieh’s findings, but parts of this collection still remain unknown and do not receive enough attention. The corpus of bone arrowheads is one of them, some of which were found during archaeological excavations while others came to museums from antiquities dealers. These include: the Metropolitan Museum of Art in New York, Musée du Louvre in Paris, the National Museum of Iran in Tehran, and the Sanandaj Archaeological Museum. This article aims to introduce and categorize 51 bone arrowheads. Some of these were registered as ivories, but our research concluded that all of these were made of bone. In few instances, the production manner prevented the proper identification of bone versus ivory. Another examined point in this research is whether such arrowheads were produced for actual warfare or for prestige and symbolic use in ceremonial events considering their bone material. The examined samples from other sites show that bone can be hard enough to penetrate game and human body even with light protection such as archery. Bone for making arrowheads was used for hunting big games and some tribes still use them.
بازخوانی نظام مدیریت و حفاظت از میراث معماری با ابزار طبقه بندی در کشورهای شرق و آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۳۸۸-۳۶۱
حوزههای تخصصی:
مدیریت میراث معماری امروزه با توجه به گستردگی آثار، محدودیت منابع مالی، تهدیدهای ناشی از توسعه و تغییر در مفاهیم و ارزش های اجتماعی، همواره با چالش های فراوانی روبه روست؛ بر این اساس وجود اصولی جامع برای مدیریت یکپارچه و اولویت بندی حفاظت ضروری است. اغلب کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه منطقه در زمینه طبقه بندی آثار میراث فرهنگی غیرمنقول به عنوان ابزاری برای مدیریت و حفاظت به چارچوبی منطقی دست یافته اند، ولی در ایران تاکنون سیاست و رویکردی مستقل در این زمینه ارائه نشده است. این پژوهش سعی دارد ازطریق بازخوانی قوانین اساسی، دستورالعمل های ملی و تجربیات کشورهای حوزه مشترک فرهنگی ایران در شرق و آسیای مرکزی، مفاهیم نظری در زمینه نظام طبقه بندی را توسعه دهد. پرسش اساسی، انواع رویکردها، مراتب طبقه بندی و چگونگی ارزیابی آثار در فرآیند تصمیم گیری کشورهای منطقه است. با توجه به ماهیت موضوع، رویکرد پژوهش کیفی است و با روش مطالعه اسنادی و سندپژوهی، ابتدا سیاست ها و اقدامات، بررسی و نظم دهی شده اند و سپس تحلیل محتوا به صورت توصیفی- تفسیری و تطبیقی انجام گرفته است. براساس یافته های پژوهش، دستیابی به سازوکاری مناسب در زمینه اولویت بندی سطح حفاظت برای اجرای سیاست های یکپارچه به منظور آگاهی بخشی جوامع محلی و مشارکت اقتصادی، احترام به حقوق مالکین خصوصی و تسهیل در تصمیم گیری های آینده از اساسی ترین اهداف طبقه بندی بوده است. طبقه بندی میراث معماری در نمونه های موردی با رویکردی مدیریتی-حفاظتی در یک سامانه مشخص صورت می گیرد. در این فرآیند پس از شناسایی جامع و لیست برداری آثار، براساس معیارهای اهمیت فرهنگی، تاریخی، معماری، ارزش های برجسته و منحصربه فرد بودن، اصالت و یکپارچگی، ویژگی های زیبایی شناختی و درمعرض خطر بودن، توسط شورای مشورتی با حضور مسئولین، متولیان، متخصصان، مالکین و جوامع ذی نفع، ارزیابی و سطح آن ها تعیین می شود. در این کشورها، طبقه بندی، به عنوان ابزاری برای تبیین شیوه مدیریت و سطح حفاظتی آثار درنظر گرفته شده است.
نقش برجسته نو یافته دوره آشور نو در میشخاص ایلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۷ پاییز و زمستان ۱۳۸۹ شماره ۱۴
91 - 100
حوزههای تخصصی:
تاکنون مدارک مستقیم اندکی از لشگرکشی ها و درگیری های آشوریان با ساکنان منطقه زاگرس در خود منطقه به دست آمده است. این در حالی است که بایگانی های آشوری و نقوش برجسته کاخ های دوره آشورنو در شمال بین النهرین اطلاعات ارزشمندی را در خصوص لشگرکشی ها، درگیری ها و پیروزی های آشوریان در اختیار قرار می دهند. به طور کلی، مدارک این چنینی در خاکِ خودِ ماد و عیلام نسبتاً ناچیز و پراکنده اند. از این رو، مدارک و کشفیات جدید می توانند اطلاعات سودمندی را به دانش ما در این باره بیفزایند. طی بازدیدهای اخیر دو کوهنورد در سال ۱۳۸۷ در جنوب شرقی ایلام نقش برجسته ای صخره ای کشف گردید که شخصی را با لباس، کلاه و گارد کاملاً آشوری نشان می دهد. هر چند به علت فقدان کتیبه بحث در مورد سازنده این نقش دشوار به نظر می رسد، اما بر اساس مشابهت های نزدیک با نقش برجسته اشکفت گل گل به نظر می رسد که این شخص همان کسی است که در اشکفت گل گل نقش شده و احتمالاً یکی از سه پادشاه نیرومند متاخر دوره آشور نو یعنی سناخریب، آشوربانی پال و یا اَسرحَدون را نشان می دهد.
گزارش مقدماتی بررسی و شناسایی باستان شناختی شهرستان کمیجان، استان مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۹
51 - 72
حوزههای تخصصی:
امروزه توجه به نقش مناطق بینابینی در برهم کنش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از مسائل مهم مورد توجه پژوهشگران باستان شناس است. در این میان، بررسی های باستان شناسی نقش مهمی در شناخت تاریخ تحولات سیاسی و فرهنگی در مناطق گوناگون دارد. در این راستا، یکی از اهداف بررسی و مطالعه شهرستان کمیجان، دستیابی به نقش مناطق بینابینی در تاریخ تحولات ادوار مختلف زندگی انسان در منطقه است. شهرستان کمیجان منطقه ای حائل بین مرکز فلات ایران و زاگرس بوده و به عنوان منطقه ای بینابینی در تبادلات فرهنگی از گذشته ایفای نقش نموده است. منطقه پیشگفته از نقطه نظر ریخت شناسی از یک دشت هموار و وسیع با سلسله کوه هایی در اطراف آن تشکیل شده است. محدوده دشت مذکور که از غرب به دشت فامنین همدان، از شرق به دشت فراهان و از جنوب به دره سرسبز شراء محدود می گردد. در مقایسه با مناطق پایکوهی و میانکوهی در دوره های مختلف زمانی پذیرای جوامع مختلف انسانی بوده و نقش عمده ای در ارتباطات منطقه ای بر عهده داشته است. رودخانه قره چای مهمترین رودخانه جاری در این منطقه است که در بخشی از دشت جریان پیدا می کند. بررسی و شناسایی باستان شناسی شهرستان کمیجان در سال ۱۳۸۶ در وسعتی به مساحت ۱۶۲۵ کیلومتر مربع به انجام رسید. در نتیجه بررسی های صورت گرفته مجموعه ای متشکل از ۹۰ اثر تاریخی شامل محوطه ها، تپه های باستانی، سنگ نگاره ها و بناهای تاریخی شناسایی شدند که از نقطه نظر تاریخگذاری در محدوده ای بین دوران پیش از تاریخ تا قرون معاصر جای گرفتند.
Archaeological Research to Delimit the Core Zone and Suggest the Buffer Zone for the Chiasi Site in Kuhdasht, Lorestan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
19 - 36
حوزههای تخصصی:
The ancient site of Chiasi, located in Kuhdasht, Lorestan province, boasts a diverse cultural sequence spanning from prehistoric times to the Islamic era. Initial information about this site was first published in Goff’s archaeological reports in 1971, which highlighted the presence of surface materials belonging to the Chalcolithic Age and the Uruk period. Unfortunately, Tepe Chiasi has suffered significant damage over time, primarily due to natural erosion and, more recently, human activities. As a result, many of its cultural contexts have been lost irretrievably. To prevent further destruction caused by urban development in Kuhdasht, extensive archaeological studies were conducted at the Chiasi site. The research project began with a systematic survey of the site, followed by the excavation with 18 trenches measuring 1.5 × 1.5m to delimit the core zone and suggest the protective buffer zone. The analysis of the collected data revealed a lengthy cultural sequence at the site, ranging from the Neolithic Age to the fourth and fifth centuries AH.
تحلیل نوسنگی شدن شرق آذربایجان (استان اردبیل) بر مبنای شواهد باستان شناسی قوشاتپه شهریری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دوره نوسنگی را می توان رویداد مهم و نقطه عطف در تاریخ و زندگی بشر دانست چراکه این دوره تحولی است از وابستگی انسان به طبیعت به کنترل و مدیریت او بر آن. روندهای منجر به این تحول بسیار پیچیده و در برگیرنده عوامل مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی است. مطالعات باستان شناختی نشان می دهد که با هموار شدن عوامل مذکور، چندین منطقه در خاورنزدیک نوسنگی شدن را تجربه کردند و آذربایجان، جزء نواحی حاشیه ای و نوسنگی این منطقه اشاعه و بازتاب کانون های نوسنگی بود. بدین ترتیب که در مرحله واپسین نوسنگی گروه های غیر بومی نخستین بار دشت های پیرامون دریاچه ارومیه را به عنوان مرکز ناحیه مورد استقرار قرار دادند و دگرباره همین مرکز در گذر زمان خود کانون اشاعه به حومه گردید. دلایل مهم این امر را می توان افزایش زیست گاه ها و به تناسب آن افزایش جمعیت دانست که خود محرکی برای کوچ گروه هایی از این جمعیت شد. اینان بیشتر ترکیبی از چراگردانان فصلی بودند که سایر نواحی دور از دریاچه را شناسایی کرده و در مناطق مستعد آن مستقر گردیدند. یکی از این نواحی دور از مرکز دشت مشکین شهر است که محوطه قوشاتپه شالوده و معرف نخستین استقرار آن است. در این مقاله، ضمن تشریح و تحلیل دوره نوسنگی در آذربایجان و به ویژه مناطق شرقی آن (استان اردبیل)، بر اساس داده های قوشاتپه این نتیجه حاصل گردید که اولاً این محوطه از نظر زمانی در واپسین سده هزاره ششم و اوایل هزاره پنجم ق.م توسط مردمان آشنا با فرهنگ نوسنگی دریاچه ارومیه شکل گرفت. ثانیاً از آن زمان تعامل و همگرایی پایدار و دایمی میان قوشاتپه و فرهنگ های دریاچه ارومیه حتی در دوره کلکولیتیک نیز تداوم یافت.
پژوهش های سنجه پذیر در باستان شناسی محیطی دوره پلیستوسن (تعاریف، کاربرد و ضرورت ها برای فلات ایران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
123 - 156
حوزههای تخصصی:
زمین به عنوان یک بستر، همواره در حال ذخیره کردن اطلاعات اقلیمی، انسانی و محیطی است و می تواند آینه تمام نمای روابط زیا و گیاه با محیط زیست باشد. رژیم غذایی، پوشش گیاهی، وضعیت اقلیم، دلایل انقراض موجودات زنده، مهاجرت و الگوهای استقراری انسان از آن دسته اطلاعاتی است که می توان از بایگانیِ زمین برداشت کرد. بازیابی این اطلاعات همواره بخشی از دغدغه های پژوهشگران بوده است. اما آنچه مشخص است، این است که شرایط محیطی گذشته را نمی توان تنها با تکیه بر یافته های فرهنگی در بافت باستان شناسی بازسازی کرد، بلکه این امر مستلزم ادغام طیف گسترده ای از علوم است. نتیجه این ادغام، سر برآوردن شاخه هایی از علوم میان رشته ای همانند باستان شناسی محیطی است که هدف اصلی آن درک فرایندهای تعاملی بین انسان و محیط است. باستان شناسی، با پیشرفت علم و تخصص گرایی همواره با رویکردی نو و چالش های نوینی مواجه است، ازاین رو بومی سازی تکنیک های باستان شناسی محیطی و بازنگری مبانی نظری و عملی باستان شناسی ایران، که به میزان زیادی در این زمینه با کاستی مواجه است امری الزامی به نظر می رسد. در این مقاله کوشیده ایم با روش کیفی و با رویکرد توصیفی به مرور، بخشی از آزمایش های میان رشته ای (اهداف، کاربردها و کارکردها) با ذکر مثال هایی مورد استفاده در باستان شناسی، مبتنی بر رهیافت های باستان شناسی محیطی و به ویژه یکی از زیر شاخه های آن یعنی باستان زمین شناسی، در اواخر دوره پلیستوسن بپردازیم و به نیازها و ضرورت های این علوم میان رشته ای اشاره نمایم.
شناسایی الگوهای معماری خانه های تاریخی و ارزیابی پایداری آن ها با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای: نمونه موردی روستای یاسه چای چهارمحال وبختیاری
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۴۱۶-۳۸۹
حوزههای تخصصی:
خطر فرسودگی و تخریب مسکن ارزشمند سنتی در بافت های تاریخی روستاها را تهدید می نماید. شناسایی الگوهای معماری خانه های تاریخی و تحلیل پایداری آن ها برای حفاظت از ارزش های معماری سنتی و بهره گیری از آن ها در طرح های مسکن معاصر ضرورت دارد. این درحالی است که با وجود مطالعات متعدد در زمینه گونه شناسی خانه های سنتی و پایداری مسکن روستایی، تحلیل الگوهای معماری خانه ها کمتر دیده شده است. هم چنین تاکنون الگوهای معماری خانه های ارزشمند بافت تاریخی روستای یاسه چای استخراج و تحلیل نگردیده اند؛ لذا پرسش های اصلی پژوهش این است که، الگوهای معماری خانه های تاریخی روستای یاسه چای کدام اند؟ و اولویت الگوهای معماری به دست آمده ازلحاظ پایداری به چه صورت است؟ هدف این مطالعه نیز، شناسایی الگوهای معماری مسکن در بافت تاریخی روستای یاسه چای چهارمحال وبختیاری و اولویت بندی آن ها برمبنای پایداری است. برای نیل به هدف پژوهش، ابتدا با مرور تحقیقات و با روش تحلیل محتوای کیفی، مؤلفه ها، معیارها و شاخص های پایداری مسکن روستایی استخراج گردید؛ سپس، مشابهت ها و تفاوت های خانه های بافت تاریخی روستای یاسه چای از جنبه خصوصیات معماری کلان، میانی و خُرد بررسی شد و برمبنای آن ها شش الگو برای خانه ها شناسایی شد. در مرحله بعد، الگوهای شناسایی شده برمبنای پایداری با روش فرآیند تحلیل شبکه ای (ANP) مقایسه و رتبه بندی گردیدند. الگوی معماری غالب بافت تاریخی روستا با بیشترین فراوانی، رتبه سوم پایداری را کسب نمود. با توجه به نتایج پژوهش، فراوانی بیشتر یک الگوی معماری به معنای ارجحیت آن الگو برای کاربرد در طراحی خانه های معاصر نیست؛ هم چنین آفتاب گیری، فرم و نحوه استقرار فضاهای زیستی و ایوان هایشان در طبقه اول و تعداد و کشیدگی حیاط مهم ترین خصوصیات معماری بودند که موجب تمایز الگوها از یک دیگر می شدند. برای بهبود پایداری الگوها و به کارگیری آن ها در طرح های مسکن معاصر پیشنهادهایی مانند اعطای تسهیلات مالی برای ایجاد فضاهای اقامتی در خانه های تاریخی و بررسی سازگاری ضوابط طرح هادی روستا با الگوهای معماری مسکن ارائه شده است.
نمونه برداری نظام مند طبقه بندی شده در تپه برج نیشابور، خراسان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۸
49 - 68
حوزههای تخصصی:
بررسی های باستان شناسی در شناسایی محوطه های باستانی و درک روابط درون یا برون منطقه ای بسیار مهم و کاربردی است. امابررسییک محوطه به تنهایی، برخلاف شیوه های سنّتی رایج،معمولاً داده های دقیق و قابل توجهی درباره آن محوطه در اختیار می گذارد.در این پژوهش محوطهبزرگپیش ازتاریخی تپه برج در نزدیکی نیشابور برای نمونه برداری نظام مندطبقه بندی شده انتخاب شده است، آن هم در خراسان، سرزمینی که به ویژه از نظر باستان شناسی دوران پیش از تاریخ ناشناخته است. این امر مسلماً خطرپذیری بالایی داشته و همان گونه که در ادامه خواهد آمد، نتایج پژوهش را تحت تأثیر خود قرار داده است به طوری که باوجود حجم بالای سفال جمع آوری شده از سطح تپه، کمترین شباهت را با دوره های شناخته شده در باستان شناسی سرزمین های پیرامونی منطقه دارد. برای دسته بندی بهتر و درنتیجه، مقایسه سفالی بهتر، علاوه بر طبقه بندی آنها براساس رنگ پوشش، نوع خمیرمایه، کیفیت پخت و ... سفال ها گونه شناسی نیز شدند. بر این اساس بیست و پنج گونه سفالی تعریف شد. تأکید این نوشته بر گونه شناسی سفال های نمونه برداری از سطح تپه برج نیشابور و ارائه چشم اندازی برای فعالیت های آینده در این محوطه مهم پیش ازتاریخی خراسان است.
ملاحظاتی درباره تولید، گاهنگاری، ساختارشناسی و منشایابی اشیای کلریتی تمدن جیرفت با استفاده روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده، پتروگرافی و پراش پرتو ایکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنوب شرق ایران در عصر مفرغ قدیم از اهمیت بسیاری برخوردار است چرا که این منطقه شاهد ظهور مراکز شهری نخستین است؛ از آن مراکز می توان به کنارصندل (جیرفت) ، شهداد (دشت لوت) و شهرسوخته (سیستان) اشاره کرد. تخصص پذیری از شاخص های اصلی جوامع شهرنشین است. ساخت و تولید اشیای سنگی از جنس های مختلف نظیر کلریت، مرمر، تراورتن و لاجورد یکی از شاخصه های برجسته تمدن های جنوب شرق در عصر مفرغ است. اشیای سنگ کلریت تمدن جیرفت شاخص ترین یافته باستان شناسی در حوزه فرهنگی هلیل به شمار می رود. تاکنون پژوهش های متعددی بر روی شمایل نگاری این ظروف و چرخه تولید و توزیع آنها انجام شده است. همچنین چند پژوهش میان رشته ای درباره منشایابی و ساختارشناسی برخی از این اشیای سنگی انجام شده است. این مقاله بر اساس مطالعات میان رشته ای به گاهنگاری اشیای کلریتی و همچنین ساختارشناسی و منشایابی آنها در جنوب کرمان می پردازد. در این پژوهش نمونه های کلریتی از دو کارگاه تولیدی در دشت جیرفت_کنارصندل و ورامین_ با استفاده از روش پتروگرافی مقطع نازک و XRD مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج اولیه نشانگر وجود حداقل دو گروه معدنی بود که نشان می دهد هر کارگاهی احتمالا در دوران مختلف از معادن سنگ کلریتی مختلفی استفاده می کردند. نتایج همچنین نشان می دهد که محوطه کنارصندل جنوبی در طی چندین قرن نقش مهمی در تولید سه گونه ی مختلف ظروف سنگی (ظروف استوانه ای با نقوش هندسی، ظروف زنگوله ای ساده و ظروف سری جدید حکاکی شده) داشته است. بعلاوه، بر اساس دو نمونه آزمایش سالیابی مطلق با استفاده از روش AMS در ارتباط با سنگ های کلریتی حاصل پژوهش های اخیر در جیرفت مشخص گردید که بر خلاف تصور رایج درباره گاهنگاری این اشیا، که آنها را به نیمه دوم هزاره سوم پ.م (2500-2000 پ.م) نسبت می دهند؛ اشیای کلریتی تمدن جیرفت دست کم در یک بازه هزاره ساله از اوایل هزاره سوم تا اوایل هزاره دوم پ.م تولید می شده اند.
مطالعه و معرفی یافته های فرهنگی مرتبط با دوره ساسانی در کاوش ضلع شرقی مسجد جامع ارومیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
99 - 114
حوزههای تخصصی:
شهر ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی، در شمال غربی ایران قرار دارد. بافت کهن این شهر به سبب وجود آثار متعدد دوران اسلامی شناخته شده است. حجم زیادی از شواهد تاریخی - فرهنگی موجود در بافت شهری ارومیه به دلیل قرارگیری در زیر بخش های شهری و مسکونی، آن گونه که شایسته است مورد مطالعه و شناسایی قرار نگرفته است. در تابستان سال ۱۳۹۷ به سبب عملیات خاک برداری در راستای مرمت و ساماندهی ضلع شرقی مسجد جامع ارومیه، شواهدی از ساختارهای معماری و یافته های منقول فرهنگی به دست آمد که پس از مناقشات بسیار، عملیات مرمت متوقف شد. در تابستان سال ۱۳۹۹ کاوش باستان شناختی باهدف شناسایی بقایای معماری و درک لایه های فرهنگی در محل گودبرداری انجام گرفت. با توجه به اهداف کاوش، به دست آمدن ساختارهای معماری و همچنین هدف گذاری اداره کل میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی برای ایجاد سایت موزه در محل کارگاه های کاوش، دو گمانه پیشرو برای شناسایی لایه های فرهنگی پایین تر از ساختارهای دوران اسلامی ایجاد شد که شواهدی از مواد فرهنگی مرتبط با دوره ساسانی به دست آمد. در این نوشتار سعی بر آن است تا ضمن معرفی یافته های فرهنگی به دست آمده، با استفاده از روش گاه نگاری نسبی، به مطالعه و مقایسه یافته های فرهنگی به دست آمده با سایر محوطه های شناخته شده دوره ساسانی در غرب ایران پرداخته شود. روش تحقیق این پژوهش به صورت تاریخی، توصیفی - تحلیلی است و جمع آوری یافته ها با مستندنگاری میدانی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
The New Interpretation of the Scene of “Šābuhr Killing Deer” on the Sasanian Silver Plate from the British Museum(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
35 - 58
حوزههای تخصصی:
The silver plate from the British Museum (inv. 124091) usually attributed as depicting “Šābuhr killing deer”does not have a direct parallel in Sasanian iconography. The attempts were made to explain the image in perspective of relation to Mithraism, however no detailed analysis was done. The plate represents features typical for the Sasanian silver but, at the same time it is modelled upon Mithraic tauroctony. This makes the scene a possibly important argument in discussion regarding the very existence of Iranian Mithraism. The fact that the scene is not a direct copy of the Roman tauroctony arguments for association with Iranian imagery. The scene had to be understood in Iranian terms, despite referring to Roman depictions. This supports the view of Iranian, pre-Zoroastrian Mithraic cult.
شواهدی از حضور فرهنگ حسونا در غرب زاگرس مرکزی (تپه نظرگه شهرستان سرپل ذهاب)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
19 - 32
حوزههای تخصصی:
فرهنگ حسونا مربوط به اواخر دوران نوسگی است که بازه زمانی ۶۰۰۰ - ۵۳۰۰ ق.م را در بر می گیرد و یکی از فرهنگ های اولیه روستانشینی در زاگرس به شمار می رود. پس از کشف و کاوش تپه حسونا در شمال بین النهرین، به دلیل اهمیت یافته ها، این فرهنگ به عنوان شاخصی برای دوران اولیه روستانشینی زاگرس در نظر گرفته شد. تاکنون شواهدی از فرهنگ حسونا در شمال غرب و اخیراً در شرق زاگرس به دست آمده است که نشان از پهنه وسیع گسترش این فرهنگ است. با این حال، تاکنون شواهدی از حسونا در زاگرس مرکزی به خصوص مناطق غربی آن یافت نشده است. در پاییز ۱۴۰۰ بررسی نجات بخشی محدوده سد هواسان شهرستان سرپل ذهاب به سرپرستی ناصر امینی خواه به انجام رسید. این پژوهش اهداف مختلفی را دنبال می کرد که یکی از مهمترین آن ها مطالعه برهم کِنش های احتمالی فرهنگی منطقه با مناطق مجاور و بالاخص بین النهرین بود. یکی از وجوه محرز فرهنگ حسونا، نوعی سفال موسوم به «سینی پوست کنی» است که برای اولین بار از لایه ۲ تپه حسونا به دست آمد. وجود قطعات سینی پوست کنی بر روی تپه نظرگاه، به پرسش ما درباره وجود ارتباط زاگرس با بین النهرین آن هم در یکی از مهمترین دوران تاریخی پاسخ داد. در این مقاله، علاوه بر معرفی مواد فرهنگی تپه نظرگاه، به دلایل اهمیت محدوده تحت بررسی نیز پرداخته ایم.
پتروگرافی و کاربرد آن در شناسایی مواد باستان شناختی (مطالعه موردی: سنگ)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۱۲
121-140
حوزههای تخصصی:
باستان شناسی مانند هر رشته علمی دیگر، در معرض دگرگونی و تحول های بنیادی است؛ به نحوی که گاهی صورت تحول یافته آن، در نظر باستان شناسان نسل گذشته و آن عده ای که از پیشرفت های گسترده آن در دو دهه اخیر آگاه نیستند، نامأنوس می نماید. مهمترین گام در پیشبرد رشته باستان شناسی اقتباس روش های علمی با تکیه بر اصول مطالعه مسائل مشخص فرهنگی، فرضیه پردازی و آزمون میدانی بود که امروزه در تمام علوم رایج است. بنابراین، گسترش علم باستان شناسی در چند دهه اخیر و توجه روزافزون به تعامل و نقش منابع زیست محیطی در فعالیت های بشری و خلق بناهای باستانی باعث گردیده تا باستان شناسان نیاز روزمره ای به علوم دیگر به خصوص علوم پایه و مهندسی پیدا کنند. قریب پنجاه سال است که همکاری متخصصان علوم مختلف در باستان شناسی مانند باستان زمین شناسی، باستان گیاه شناسی، باستان جانورشناسی، باستان زیست شناسی و غیره در قالب یک گروه تحقیقاتی به این شاخه از علم بُعد دیگری داده است. بنابراین، وجود یک گروه با تخصص های باستان شناسی و زمین شناسی در کنار یکدیگر سبب تحلیل هر چه بهتر موضوعات این رشته شده است. در این مقاله سعی شده است به اهمیت علوم میان رشته ای، روش های شناخت سنگ ها و اهمیت شناسایی آن در مطالعات باستان شناختی پرداخته شود.
گونه شناسی ساغرها و پیاله های عصر آهن ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۸
97 - 124
حوزههای تخصصی:
فنجان ها و ساغرها دو گروه از ظروف سفالی عصر آهن ایران هستند. از نظر شکل کلی و کاربرد مشابهت های زیادی میان آنها وجود دارد، به طوری که می توان آنها را با یکدیگر در یک گروه واحد قرار داد. تفاوت مهم آنها در ارتفاع ظروف است؛ چنان که فنجان ها معمولاً کوتاه تر از ساغرها هستند. این ظروف شاخص عصر آهن I و II هستند و اغلب از گورستان های این دوره به دست آمده اند. پراکندگی جغرافیایی آنها گسترده است و در شمال غرب، دامنه های شمالی و جنوبی البرز، مرکز فلات و زاگرس مرکزی دیده می شود. در مکان های باستانی عصر آهن این مناطق مجموعاً تعداد ۳۴۴ نمونه از این فنجان ها کشف و منتشر شده است. این پژوهش قصد دارد گونه شناسی جدیدی از این ظروف ارائه کند و پراکندگی جغرافیایی آنها را مورد مطالعه قرار دهد. معیار اصلی در این گونه شناسی شکل ظروف است. برای این منظور شکل کلی ظروف به چهار قسمت تقسیم می شود و بر اساس تنوع و ترکیب این چهار قسمت با یکدیگر، گونه هایی تعریف می شوند. پراکندگی جغرافیایی این گونه هادر مناطق مختلف مورد بحث، یکسان و همگون نیست. بطوریکه برخی گونه ها در همه مناطق دیده نمی شوند و برخی گونه ها فقط در برخی مناطق متداول بوده اند. این وضعیت می تواند نشانگر وجود نماد و گرایش های محلی و بومی در تولید این ظروف باشد.
طبقه بندی، گونه شناسی و گاهنگاری سفالینه های لعابدار محوطه اسلامی بوزنجرد دشتِ همدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
17 - 44
حوزههای تخصصی:
در جریان مطالعات باستان شناسی محوطه های اسلامی دشت همدان در سال 1399، محوطه بوزنجرد توسط نگارندگان برای نخستین بار مورد بررسی قرار گرفت. یکی از شاخصه های مهم در شناخت فرهنگ های گذشته، مطالعه و تحلیل آثار سفالی محوطه های باستانی است که نقش مهمی در روشن شدن ساختار فرهنگیِ مراکز استقراری دارد. با توجه به تأثیرپذیری سنت های سفالگری دشت همدان و به تبع آن، محوطه بوزنجرد، از مراکز شاخص سفالگری دوره اسلامی، در این پژوهش سعی شده است، به طبقه بندی، گونه شناسی و گاهنگاری انواع سفالینه های لعابدار این محوطه پرداخته شود. این پژوهش با مطالعه داده های باستان شناسی حاصل از بررسی های نوین نگارندگان انجام شده است. اهداف کلی، شناخت گونه های محلی سفال در محوطه بوزنجرد و شناسایی مراکز فرهنگی اثرگذار بر سنت سفالگری در این محوطه اسلامی است. روش تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی بوده و همچنین، یافته های میدانی این محوطه با سایر محوطه های هم افق بررسی مقایسه ای شده اند. نتایج نشان دهنده شباهت هایی میان سفال های محوطه بوزنجرد، از لحاظ فن ساخت و پرداخت، با محوطه های همجوار همچون ذلف آباد، آوه، آق کند، سلطانیه، قروه، کنگاور، بیستون و بروجرد است که در مهمترین مسیرهای ارتباطی دشت همدان قرار داشتند . همچنین، از نظر ویژگی های فنی و هنری، مهمترین گونه های سفالی محلی این محوطه، ظروف لعابدار نقش کنده در گلابه و ظروف با تزئین چند رنگ بر روی لعاب سفید هستند.
A Note on the Location of Raxā/Rakkan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۶, January ۲۰۲۴
17 - 31
حوزههای تخصصی:
A number of candidates in the Kor River Basin, Fars, Iran, have previously been proposed for the location of the ancient Raxā/Rakkan a town mentioned in the Bisotūn Inscription and in the Persepolis Fortification Tablets. None of these suggestions, however, is convincing. Based on textual evidence, archaeological observations, and the local environmental conditions, the present study suggests that ancient Rakkan should be identified with the archaeological site of Kal Abdi in the southern part of the Baizā Plain.
تأملی نو بر قفل های دورۀ صفویه ازمنظر فرم، نقش و عملکرد
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۲۸-۳۰۳
حوزههای تخصصی:
هنر و صنعت قفل سازی هم چون دیگر هنرهای فلزی ایران به نوعی بازتاب آداب، عقاید و سنن مردم این سرزمین است. این هنر، درآمیختگی ظریفی از زیبایی شناسی با فولاد و آهن است و درنهایت به هم نشینی قابل تأمل هنر و صنعت می انجامد؛ از این رو، می توان دریافت که با مقوله ای ارزشمند مواجه هستیم که ظرفیت های گوناگون بصری، فرمی و زیبایی را در خود نهفته دارد. هدف از انجام این پژوهش، ضمن دسته بندی قفل ها و ویژگی های فرم و نقش، شناخت قابلیت ها و کارکردهای متفاوت، به رمزگشایی نقوش و سنت ها و باورهای پیرامون آن ها می پردازد. پرسش اصلی پژوهش و مطرح در مورد این موضوع آن است که، نقش مایه های قفل های دوره صفویه از کجا اقتباس شده است؟ ویژگی های فرمی و مفهومی نقوش به کاررفته در قفل های دوره صفویه چگونه است؟ و تا چه میزان با جنبه های اعتقادی دوره صفویه ارتباط دارد؟ این پژوهش از نوع بنیادی و به لحاظ ماهیت به شیوه توصیفی-تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای و با تکیه بر توصیف، تحلیل و تاریخ خواهد بود. در این گفتار، سعی بر این بوده است که بیان نماید در دوره صفویه قفل علاوه بر جنبه حفاظتی کاربردی) برخوردار از جنبه آئینی بوده و رابطه مستقیم و تنگاتنگ با سنت اسلامی داشته است. بنابراین با تحلیل نقوش و کتیبه های به جای مانده بر قفل ها می توان دریافت که نقوش براساس کارکرد قفل، توسط هنرمند ابتدا انتخاب و سپس طراحی شده اند. بر این اساس می توان کارکرد کاربردی، کارکرد مذهبی و کارکرد طلسم گونه برای قفل های این دوره مطرح نمود.
گونه شناسی و تحلیل سکه های خاراسن در موزه ایران باستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
115 - 126
حوزههای تخصصی:
خاراسن یکی از شهرهای است که بنا بر اهداف تجاری، به فرمان اسکندر مقدونی در منطقه اروندرود تأسیس شده و تا سال ۱۲۷ ق.م توسط شاهان سلوکی اداره می شده است. در سال ۱۲۵ ق.م هوسپائوسین به عنوان یکی از حکام محلی با ضرب سکه اعلام خودمختاری کرده است. این شهر به علت موقعیت سوق الجیشی در تجارت آبی دارای اهمیت بسیاری بوده است. منابع تاریخی اطلاعات اندکی در مورد شاهان محلی خاراسن به پژوهشگران می دهند. از این رو، بررسی مسکوکات برجای مانده از این شاهان همراه با متون تاریخی بهترین روش مطالعه آنها به شمار می رود. هدف از این پژوهش معرفی سکه های خاراسن موجود در موزه ملی ایران و بررسی وقایع تاریخی و ضرب سکه های نقره و مسی توسط شاهان محلی خاراسن است. این پژوهش به روش میدانی و اسنادی با رویکرد تاریخی انجام شده است. نتایج نشان می دهد که این سکه ها متعلق به شاهان هوسپائوسین، مهرداد دوم و شاهان خاندان آتامبلوس است. مطالعات تاریخی و سکه شناسی مشخص می کند که هوسپائوسین تا آتامبلوس ششم با مناطق عربی خلیج فارس مراودات تجاری داشته اند و از نظر سیاسی این حاکمان محلی نقش موازنه منفی در منطقه ایفا می کردند. از زمان پاکور دوم به بعد، اداره این منطقه به شاهزادگان پارتی سپرده شده و بدین طریق قدرت حاکمان محلی محدود گردیده است.
مطالعه تطبیقی فعالیت ضد قارچی سه عصاره گیاهی آویشن، اسطوخودوس و کُندر در آثار کاغذی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قارچ ها نقش غالبی در تخریب میراث فرهنگی دارند و به دلیل فعالیت آنزیمی بالا می توانند در مواد مختلفِ موجود در ساختار اشیای هنری تاریخی ساکن شوند و منجر به تخریب آن ها گردند. با توجه به ساختار سلولزی کاغذ، آثار کاغذی نگهداری شده در کتابخانه ها و مراکز اسناد بسیار در معرض آسیب میکرواُرگانیسم ها ازجمله قارچ ها قرار دارند و همواره بخش های بایگانیِ اسناد با معضل آلودگی های بیولوژیکی روبه رو هستند. با توجه به آثار مُضر استفاده از مواد شیمیایی بر آثار کاغذی و همچنین اثر سمی آن ها روی موزه داران و حفاظتگران در مجموعه های موزه ای و کتابخانه ها، یافتن جایگزینی مناسب برای مقابله با قارچ های مخرب بسیار لازم و ضروری است. در این راستا، استفاده از اسانس های گیاهی همواره مورد توجه بوده و هست. با توجه به تنوع و فراوانی گیاهان دارویی در کشورمان ایران، در این مطالعه اثر ضد قارچی اسانس سه گیاه آویشن شیرازی، اسطوخودوس و کُندر روی دو سویه قارچی شایع جداسازی شده از اسناد تاریخی شامل پنیسیلیوم و آسپرژیلوس نیجر مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین تأثیرات فیزیکی (ضخامت و وزن) و شیمیاییِ (تغییرات اسیدیته و رنگ) احتمالیِ استفاده از این اسانس ها به عنوان ماده ضدعفونی کننده روی آثار کاغذی مورد مطالعه قرار گرفت تا مشخص شود کدام اسانس می تواند مناسب ترین گزینه برای آفت زدایی آثار مکتوب باشد. به این منظور، از روش انتشار دیسک در آگار و انتشار چاهک در آگار برای ارزیابی فعالیت ضد قارچی هر اسانس استفاده شد. همچنین اثر ضد قارچی ترکیبات فرار اسانس ها با بخوردادن نمونه های کاغذی آلوده بررسی شد. بررسی اثرات فیزیکی و شیمیایی احتمالی اسانس ها روی نمونه های کاغذ، با استفاده از متغیرهای تغییر رنگ (ΔEab)، ضخامت (ΔI)، وزن (Δm) و pH (ΔpH) روی کلیه نمونه های کاغذ تیمارشده با اسانس در مقایسه با نمونه شاهد انجام شد. نتایج به دست آمده در این مطالعه تأیید می کند که سه اسانس مورد بررسی دارای اثر ضد قارچی روی پنی سیلیوم و آسپرژیلوس نیجر هستند. ولی بر اساس دوز مورد نیاز برای فعالیت ضد قارچی، می توان گفت اسانس آویشن فعالیت ضد قارچی بیشتری نسبت به اسانس اسطوخودوس و کُندر دارد. آویشن به دلیل اثر ضد قارچی و میکروبی بالا و همچنین عدم مشاهده اثرات نامطلوب آن بر ویژگی های فیزیکی و pH کاغذ، گزینه مناسب و امیدوار کننده ای برای حفاظت از آثار کاغذی در برابر تخریب زیستی ناشی از قارچ ها به شمار می آید.