این گزارش به بررسی مختصر روابط ایران و فرانسه در دورة پهلوی دوم و شرح مسافرت شاه با هیئت همراه خود در سال 1974 به فرانسه و دستاوردهای وی پس از ملاقات و گفتگو با ژیسکار دستن میپردازد.
ایران در صد سال گذشته شاهد دو انقلاب مشروطه و اسلامی بود. نهضت ملی شدن صنعت نفت هم جریان مهمی بود که متأسفانه هنوز علل، عوامل و نتایج آن تحول آن چنان که باید بررسی نشده است.
نگارنده مشارکت را یک امر اجتناب ناپذیر برای ارایه فرهنگ اسلامی به سایر فرهنگ ها و ایجاد یک تعادل بین امور بین المللی و اسلامی می داند . وی ضمن بررسی مشکلات سیاسی ، مشارکت اقتصادی و مشارکت فرهنگی . به ارایه چند پیشنهاد جهت تحقق مشارکت پرداخته است که به اختصار عبارتند از 1- تشکیل شورای عالی مشارکت و هماهنگی سیاسی 2- تشکیل شوراهای فرعی شورای عالی در زمینه های سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و امنیتی ، اجتماعی و فنی 3- تشکیل بانک اطلاعات مشترک در بخش های مختلف 4- تشکیل کمیته های اجرایی 5- اتخاذ گام های مثبت جهت عادی سازی مناسبات دو کشور .
همکاری کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی (ره) با مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی و روسها منجر به چاپ کتابی دربارة فهرست نویسی نسخههای خطی در آسیای مرکزی به ویژه ازبکستان شد. این کتابها برای افرادی که در زمینة فهرست نویسی نسخههای خطی خاورمیانه فعالیت میکنند، حائز اهمیت است.
روابط جمهوری اسلامی ایران با ابرقدرتها دارای پیشینهای است که به اوایل سدة نوزدهم میلادی باز میگردد. اکنون مهمترین وجه از مشکلات چند وجهی ایران با قدرتهای بزرگ، تصمیمگیری در مورد نوع رویارویی با آنها به عنوان قدرتهای هستهای است.
جهانشمول بودن دموکراسى لیبرال امروزه بیشتر از سوى توسعهگرایان تبلیغ مىشود. اما این دیدگاه از عنصر تنوع فرهنگى و تاریخى در تحلیل پدیدهها غافل است و از این رو با اصل قرار دادن مسیر نوگرایى در غرب، خواهان از میان رفتن گوناگونى و همسانسازى جوامع غیرغربى، براى رسیدن به مدل توسعه لیبرال دموکراسى است. نویسنده از پایهها و پیشفرضهاى این نظریه پرده بر مىدارد و ضمن بررسى انتقادى آن، به تفصیل از نقش عمده صهیونیسم و فرماسونرى در ارائه این تفکر سخن مىگوید. از این رو، نویسنده معتقد است که در برخورد با الگوى توسعه غربى باید به گزینش عالمانه و متناسب با فرهنگ خودى دست زد و به دلیل پیچیدگىهاى موضوع، این گزینش سخت دشوار و پرمخاطره است.(1)آیا مقارن شدن تجدد در غرب با نفى سنتها حاکى از آن است که تجددگرایى الزاماً با حفظ نهادهاى سنتى ناسازگار است؟ آیا همه جوامع محکوم به پیمودن راهى هستند که در غرب طى شده است؟ تمدن غرب مدتهاست که خود را در چنین موضعى مىداند و این اعتقاد نادرست براى برخى از اندیشمندان غربى پدید آمده است که تمدن غرب قافلهسالار و پیشتاز تمدنهاى بشرى است و جوامع دیگر دوران طفولیت خود را سپرى مىکنند و چارهاى جز پیمودن راه غربیان را ندارند. جوامع غربى نه تنها نهادهاى سیاسى و اقتصادى بلکه راه و رسم زندگى و فرهنگ خود را نیز جهانشمول و قابل تسرى به همه جوامع مىدانند. تلاش بىوقفه غرب براى تحمیل نظام دموکراسى لیبرال بر دیگر جوامع را مىتوان نمادى از امپریالیسم سیاسى غرب دانست. ریشهیابى چنین بینشى حایز اهمیت فراوان است و لازم است مورد نقد و بررسى علمى قرار گیرد.
موضوع سلامت روانى زنان جامعه و علل و عوامل عدم سلامت روانى آنان و راهکارهاى حل این مشکلات، محورهاى اصلى این نوشتهاند. به عقیده نویسنده، مشکل اصلى در فرهنگ آموزش زنان است و مهمترین راهکار، تغییر در نظام آموزشى فرهنگ حاکم بر جامعه است.
نویسنده محترم با معرفى مفاهیم وابسته به تکثرگرایى غربى، تقلید جاهلانه برخى نویسندگان اسلامگرا را تقبیح مىکند و عوامل بازدارنده گفتمان اسلام و غرب را برشمرهد؛ سپس چگونگى برخورد صحیح با مسأله تکثرگرایى را تبیین مىکند و در پایان به روشن نمودن بستر طرح مسأله تکثرگرایى مىپردازد. از نظر نویسنده، لزوم برنامهریزى صحیح به شکلى که امکان بازسازى هویت جامعه را از حیث عقلانى و روانى فراهم سازد و کارآمدى و نشاط آن را بازگرداند، راه حل بحران فعلى است.