فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۸۱ تا ۴٬۸۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۸۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
Aim: Due to the employment of female partners in the workforce, the number of couples who are both employed has increased recently. This problem has an impact on marital life and even job performance, even if it helps to improve family income. This study aimed to investigate the path analysis model of interpersonal trust, controlling behaviors, marital distress and job satisfaction in the dual-earner couples. Methods: The research is the correlational and structural equations type, and the statistical population of the research includes dual-earner couples working in the city of Isfahan in 1402, from which 120 people were selected by convenience sampling method. To measure the variables, the interpersonal trust scale (Johnson George and Swap, 1982), the controlling behavior scale (Graham Kwan and Archer, 2005), the marital distress questionnaire (Schneider, 1979) and the job satisfaction scale (Judge and Bono, 2000) were used. For data analysis, Pearson's correlation coefficient and structural equation modeling were used using SPSS software version 25 and Smart-Pls software version 3. The mediation analysis was done by bootstrap test. Results: The findings show that based on the value of 0.465 for the index G.O.F., the path analysis model of interpersonal trust, controlling behaviors, marital distress and job satisfaction is suitable, and the bootstrap test and confidence interval showed that controlling behaviors mediates the relationship between interpersonal trust and marital distress, and marital distress mediates the relationship between interpersonal trust and controlling behaviors with job satisfaction. Conclusion: It is recommended that in order to lessen marital misery and enhance work satisfaction, couples should get training aimed at fostering trust and reducing controlling tendencies.
کاربست نظریه روان تحلیلی هورنای بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بر اساس الگوهای شخصیتی: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ تابسان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
45 - 57
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از دلایل بروز طلاق عدم توانایی همسران در سازش با تغییرات می باشد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر نظریه روان تحلیلی هورنای براساس سه الگوی شخصیتی مهرطلب، برتری طلب و عزلت طلب بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بوده است. روش: در این تلاش از طرح پژوهش مورد منفرد از نوع B/ A بهره گیری شده است. شرکت کننده ها از میان زنان مراجعهکننده به برخی از مراکز مشاوره تهران در سال 1399 به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از پاسخگویی به پرسشنامه هورنای-کولیج برای هر یک از الگوهای شخصیتی هورنای 2 شرکت کننده و در مجموع 6 شرکت کننده انتخاب شدند. سپس پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر در چهار مرحله اجرا شد. مداخله در طی 15 تا 25 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای، یک تا دو جلسه در هفته اجرا شد. داده ها پس از به دست آوردن شاخص تغییر پایا، از طریق محاسبه تغییر آماری معنیدار و فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و با روش استاندارد ترسیم دیداری ارائه شدند. یافته ها: درصد بهبودی در رضایت دو نفره (9/41)، همبستگی دو نفره (65/46)، توافق دو نفره (76/51) و ابراز محبت (41/127) معنادار و اثربخش بوده است. بیشترین اثربخشی در سازگاری زناشویی در الگوی مهرطلب بوده و در الگوی عزلت طلب نسبت به الگوی برتری طلب افزایش بیشتری در مؤلفه های سازگاری زناشویی مشاهده شده است. نتیجه گیری: این یافته ها تغییرات معناداری را در مؤلفه های سازگاری زناشویی براساس الگوهای شخصیتی کارن هورنای نشان داده اند. در نتیجه روان درمانی تحلیلی کارن هورنای با افزایش سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق می تواند برای روانشناسان و زوج درمانگران در پیشگیری از طلاق مفید باشد.
پیش بینی تعهد زناشویی براساس سبک های حل تعارض زوجین، شفقت خود و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۰
1 - 36
حوزههای تخصصی:
ازدواج های موفق اثرات مثبتی بر بهزیستی افراد دارند و تعهد زناشویی یکی از مؤلفه های ازدواج موفق است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی براساس سبک های حل تعارض زوجین، شفقت خود و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارمندان متأهل دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 بود که 211 نفر از آنان (117 زن و 94 مرد) با روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ی تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، پرسشنامه ی سبک های حل تعارض رحیم (رحیم، 1983)، پرسشنامه ی شفقت خود (نف، 2003 ب)، مقیاس ارضای نیازهای بنیادین عمومی (گنیه، 2003) و مقیاس ارضای نیازهای بنیادین در روابط (لاگاردیا، رایان، کوچمن و دسی، 2000) بود. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که از میان متغیرهای پژوهش به ترتیب، ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در سطح عمومی، سبک های حل تعارض غیرسازنده، شفقت خود، سبک های حل تعارض سازنده و ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در ارتباط با همسر بیشترین سهم را در پیش بینی تعهد زناشویی دارند و به طور مشترک 40 درصد از واریانس تعهد زناشویی را پیش بینی می کنند. این یافته ها حاکی از آن اند که با افزایش ارضای نیازهای بنیادین روان شناختی در سطح عمومی و در ارتباط با همسر، سبک های حل تعارض سازنده و شفقت خود و کاهش سبک های حل تعارض غیرسازنده، تعهد زناشویی افزایش می یابد. از نتایج پژوهش حاضر می توان در تدوین برنامه های آموزشی پیش از ازدواج، توانمندسازی زوجین و مداخلات زوج درمانی استفاده کرد.
فراتحلیل اثربخشی تحریک الکتریکی مغز بر حافظه افراد دارای ناتوانی یادگیری
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری، مشکلات پردازش اطلاعات به دست آمده از محیط اطراف، مبتنی بر اختلالات عصب شناختی است. این مشکلات پردازشی می توانند در یادگیری مهارت های اساسی مانند خواندن، نوشتن و یا ریاضی اختلال ایجاد کنند. هدف پژوهش حاضر فراتحلیل اثربخشی تحریک الکرتیکی مغز بر حافظه افراد دارای ناتوانی یادگیری بود. روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش فراتحلیل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی پژوهش های فارسی و انگلیسی انجام شده در زمینه اثربخشی مداخله تحریک الکتریکی مغز بر بهبود حافظه افراد دارای ناتوانی یادگیری بود. از میان آن ها، پژوهش های دارای ملاک فراتحلیل توسط نرم افزار جامع فراتحلیل بررسی شدند. یافته ها: این پژوهش ها مبتنی بر 450 نمونه و 26 اندازه اثر بودند. نتایج فراتحلیل نشان داد میزان اندازه اثر تحریک الکتریکی مغز بر بهبود حافظه افراد دارای ناتوانی یادگیری 188/1=d است. این اندازه اثر طبق جدول کوهن مقدار قابل قبول است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که تحریک الکتریکی مغز بر بهبود حافظه دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری تأثیر فراوان داشته است؛ بنابراین پیشنهاد گردید متخصصان از این مداخلات در جهت بهبود حافظه این دانش آموزان استفاده نمایند. همچنین توجه به نوع اختلال یادگیری، در اثربخشی درمان حائز اهمیت است.
تدوین مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان بر اساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیاد به اینترنت
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: گوشی های هوشمند با دسترسی به اینترنت که جایگزین رایانه ها شده اند، به بخش جدایی ناپذیر از زندگی تبدیل و زندگی را آسان تر کرده اند. اما در کنار این ویژگی های مثبت، اثرات منفی مختلفی نیز وجود دارد. بنابراین، استفاده از گوشی های هوشمند می تواند مشکل آفرین نیز باشد. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان براساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیادبه اینترنت انجام گرفت. روش پژوهش: روش این مطالعه ازنوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول دولتی شهر قم بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 306 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه نوموفوبیا ایلدیریم و کوریا (2015)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسال هازان و شاور (1987)، پرسشنامه سواد رسانه ای فلسفی (1393)، پرسشنامه منبع کنترل راتر (1966) و پرسشنامه اعتیادبه اینترنت یانگ (1999) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل علائم نوموفوبیا در دانش آموزان براساس سبک دلبستگی، سواد رسانه ای و منبع کنترل با میانجی گری اعتیاد به اینترنت با داده های تجربی برازش دارد (05/0>P). نتیجه گیری: توصیه می شود برنامه های مداخله ای در مدارس برای نوجوانان در آسیب پذیرترین جمعیت هایی که با اثرات نامطلوب استفاده از گوشی های هوشمند، به ویژه رفتار نوموفوبیک مواجه هستند، طراحی و اجرا شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افراد مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی با خصوصیات بیش فعالی، تکانشگری و بی توجهی مشخص می شوند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه کودکان ۱۰ تا ۱۲ سال منطقه ۱۹ شهر تهران در سال 1400 که مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه بود. حجم نمونه تعداد 30 نفر تعیین شد به روش نمونه گیری هدفدار، این تعداد افراد به روش همتاسازی در دو گروه تقسیم شدند که تعداد هر گروه 15 نفر تعیین شد که یک گروه آزمایش به شیوه آموزش مجازی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک را دریافت کردند و گروه گواه هیچ برنامه درمانی را دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه کارکردهای اجرایی جرارد و همکاران (۲۰۰۰) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها نیز تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره و نرم افزار Spss.22 بود. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه موثر است(05/0p<). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی می تواند در بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه موثر واقع شود.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تحمل پریشانی در نوجوانان دختر با شاخص توده بدنی بالا
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اضافه وزن یک مشکل سلامت عمومی در جوامع توسعه یافته و درحال توسعه است و پیامدهای روانشناختی زیادی بهمراه دارد بنابراین این پژوهش با هدف اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تحمل پریشانی در نوجوانان دختر با شاخص توده بدنی بالا انجام شد. روش پژوهش: نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان دختر دارای اضافه وزن دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال 401-1400 بود، که از میان آن ها با روش نمونه گیری داوطلبانه تعداد 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری گمارش شدند. گردآوری داده ها علاوه بر چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی-فرم محقق ساخته با پرسش نامه نشخوار فکری (نولن-هوکسما و ماور، 1991) و پرسش نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) انجام شد. برای آزمودنی های گروه درمان ذهن آگاهی 8 جلسه هفتگی اجرا شد. (2 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 1 ساعت). داده ها با کمک روش های آمار توصیفی، آزمون های مربوط به رعایت پیش فرض های آماری و واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نشخوار فکری و ابعاد آن در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مرحله پس آزمون به طور معناداری کاهش یافته است و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد بین میانگین نمره تحمل پریشانی و ابعاد آن در افراد دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار بوده است (05/0>P).
پیش بینی اضطراب کرونا بر اساس سبک های دلبستگی و ذهن خوانی از طریق پردازش چشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۱۶۸-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اضطراب کرونا بر اساس سبک های دلبستگی و ذهن خوانی از طریق پردازش چشمی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل افراد بزرگسال (دامنه سنّی 30 تا 50 سال) ساکن شهر تهران ( مناطق22-18-5-3-2) در سال های 1400 و 1401 بود. حجم نمونه 300 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب بیماری کرونا (CDAS) علی پور، و همکاران (1398)، مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک (ECR) برنان و همکاران (2000) و آزمون ذهن خوانی از طریق چشم ها (RMET) بارون کوهن و همکاران (2001) بود. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که دلبستگی اضطرابی (001/0=P و 19/0=β) به همراه ذهن خوانی از طریق پردازش چشمی (006/0=P و 16/0-=β) پیش بینی کننده اضطراب کرونا هستند ولی سبک دلبستگی اجتنابی (74/0=P و 02/0-=β) پیش بینی کننده معناداری برای اضطراب کرونا نبود. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی 05/0 از واریانس متغیر اضطراب کرونا بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به سبک دلبستگی اضطرابی و ذهن خوانی از طریق پردازش چشمی توسط روان شناسان می تواند به تبیین اضطراب کرونا در افراد بزرگسال کمک نماید.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
47 - 59
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون_پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پرخاشگر مدارس پسرانه دوره متوسطه دوم شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که با استفاده از شیوه خوشه ای، 45 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (آزمایش 1 رفتاردرمانی دیالکتیک، آزمایش 2 تحلیل رفتار متقابل و گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های واکنش پذیری بین فردی دیویس (1983)، خودمهارگری تانجی (2004)، نظم جویی شناختی هیجان گرانفسکی و کرایج (2001) و پرخاشگر باس پری (1992) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر اثربخش است. همچنین میزان تاثیر گروه رفتاردرمانی دیالکتیک بیشتر از گروه تحلیل رفتار متقابل بوده است. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رفتار درمانی دیالکتیک با شناسایی الگوهای معیوب قبلی افکار و احساسات، افزایش تحمل ناکامی، پذیرش و اعتباربخشی هیجانات منجر به بهبود واکنش پذیری بین فردی، خودمهارگری و نظم جویی شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر می شود.
واکاوی پدیدارشناسانه تجربه روابط بین فردی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
60 - 75
حوزههای تخصصی:
اختلال شخصیت خودشیفته همواره با اختلال پایدار در عملکرد بین فردی همراه است، با این وجود مطالعات محدودی به ماهیت پدیدارشناختی روابط بین فردی در این افراد پرداخته است. از آنجایی که اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر پس از گذشت چند دهه هنوز جایی در طبقه ندی تشخیصی اختلالات روانی ندارد، پرداختن به ماهیت روابط بین فردی در این افراد می تواند به درک بهتر این اختلال کمک کرده و فرآیند تشخیص و درمان را تسهیل کند. مطالعه حاضر تحلیل کیفی روایت های 6 شرکت کننده مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته آسیب پذیر است که در یک مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کرده و روابط خود با دیگران را آن گونه که تجربه و درک می کنند، توصیف کردند. متن پیاده شده مصاحبه ها طبق اصول تحلیل پدیدارشناسانه تفسیری تحلیل و یازده مقوله اصلی "فقدان جامعه پذیری/ روابط بین فردی شکننده/ انفعال بین فردی/ سانسور خود به دلیل ترس از قضاوت دیگران/ خودپنداره منفی/ تأیید و توجه طلبی/ نوسان بین خشم به خود و خشم به دیگری/ مکانیزم های دفاعی/ شخصیت قدرت طلب/ تعریف صمیمیت و حساسیت بین فردی" استخراج شد. به طور کلی، یافته های پژوهش حاضر بیان کننده آن است که علی رغم اینکه افراد خودشیفته آسیب پذیر برای ارضای نیازهای خودشیفته وار به شدت به روابط اجتماعی نیاز دارند، اما مکانیزم های دفاعی ایشان آنها را از روابط اجتماعی منع می کند. بنابراین داشتن یا نداشتن روابط اجتماعی برای این افراد همواره نقطه ای تعارض برانگیز است.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی، خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی در زنان قربانی خشونت خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در سلامت روانشناختی دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
50 - 65
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی، خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی زنان قربانی خشونت خانگی درشهر تهران انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح گروهی لیست انتظار پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از خشونت خانگی مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی ذهن آرا در سال 1402 بود. در این مطالعه 45 بیمار واجد شرایط انتخاب شدند و شرکت کنندگان به طور تصادفی به سه گروه مشاوره طر حواره درمانی (15 نفر) و گروه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. روش ها و فنون راهبردی در 8 جلسه 90 دقیقه ای به گروهها آموزش داده شد. از گروهها خواسته شد که پرسشنامه های ناگویی هیجانی تورنتو؛ پرسشنامه خودکنترلی تانجی و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف را پاسخ دهند . نتایج پژوهش نشان داد گروه آزمایش طرحواره درمانی و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل توانست به طور موثرتری نمرات ناگویی هیجانی، خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی راتغییر دهد. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در کاهش ناگویی هیجانی، و افزایش خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استفاده از رویکردهای طرحواره درمانی و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی زنان آسیب دیده از خشونت خانگی و کاهش ناگویی هیجانی آنها می شود. بنابراین، رویکردهای طرحواره درمانی و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برای زنان آسیب دیده از خشونت خانگی برای افزایش خودکنترلی و بهزیستی روان شناختی و کاهش ناگویی هیجانی توصیه می شود.
هم آوایی عصبی مادر_ کودک: تأثیر جنسیت و موقعیت (رقابت/مشارکت): یک مطالعه هم زمان طیف نگاری کارکردی نزدیک فروسرخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هم آوایی عصبی میان فردی به عنوان "الگوهای مشابه فعالیت مغزی" بین والد و کودک، در یک زمان "مشخص"، تعریف می شود که با هم آوایی رفتاری و ارتباط موفق بین آن دو مرتبط است. افزایش هم آوایی عصبی والد و کودک در نواحی پیش پیشانی جلویی جانبی می تواند زیربنای عصبی برای تسهیل حفظ توجه اشتراکی جهت پیش بینی قصد و عمل طرف مقابل در بازی های اشتراکی را فراهم نماید.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی دو عاملی (یک عامل درون گروهی و یک عامل بین گروهی) بود که بر روی هجده زوج مادر_کودک با میانگین سنی مادران 39 سال و میانگین سنی کودکان 8/64 سال با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج به صورت در دسترس انتخاب و در آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز ایران طی سال های 1401 و 1402 انجام شد. برای سنجش میزان هم آوایی عصبی مادر_کودک از ثبت هم زمان fNIRS در هنگام حل الگوهای مکعب های کهس به صورت انفرادی و اشتراکی استفاده شد. برای تحلیل سیگنال ها از ضریب همبستگی ویولت برای دو نمودار زمانی استفاده شد. برای آزمایش تحلیل های آماری، از زبان برنامه نویسی R و بسته GlmmTB برای ساخت مدل خطی تعمیم یافته استفاده گردید.
یافته ها: فاصله ضریب همبستگی بین موقعیت بازی همکارانه و بازی انفرادی 0/0217 بوده که به لحاظ آماری معنادار بود. این ضریب برای زوج مادر_پسر 0/0218 بوده که به لحاظ آماری معنادار و برای زوج مادر دختر 0/0215 بوده که به لحاظ آماری معنادار، گزارش نشد.
نتیجه گیری: هم آوایی عصبی والد و کودک در نواحی پیش پیشانی جلویی جانبی دو طرفه در موقعیت همکاری بالاتر از موقعیت انفرادی بوده و این افزایش در زوج مادر و پسر به لحاظ آماری معنادار بود؛ اما در زوج مادر و دختر به لحاظ آماری معنادار نبود. پژوهش های بیشتری با نمونه های بزرگ تر و اطلاعات بیشتری از ویژگی های شخصیتی و موقعیتی والد کودک برای تبیین بیشتر این پدیده مفید خواهد بود.
اثربخشی خود کارآمدی هیجانی بر تعادل عاطفی و انعطاف پذیری کنشی در زوجین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تلاش برای اصلاح انعطاف پذیری کنشی و برقراری تعادل عاطفی، می تواند زندگی زناشویی زوجین را بهبود بخشد که اعمال مداخلات روانشناختی را ضروری می سازد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی خود کارآمدی هیجانی بر تعادل عاطفی و انعطاف پذیری کنشی در زوجین، انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر اصفهان در نیمه دوم سال 1402 تشکیل دادند که تعداد آنها 1850 نفر بودند. از جامعه مذکور، 30 زوج، به روش هدفمند انتخاب و تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. پیش آزمون از طریق مقیاس تعادل عاطفه دینر و همکاران (2010) و پرسشنامه ی انعطاف پذیری کنشی کانر و دیویدسون (2003) انجام شد. در مرحله بعد گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی خود کارآمدی هیجانی (مک کی و وست، 2017) قرار گرفتند. گروه کنترل در این مدت در لیست انتظار بود. پس از اتمام جلسات، پس آزمون اجرا شد. داده ها به وسیله تحلیل کواریانس تک متغیره و چندمتغیره و با استفاده از نسخه22 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. نتایج بیانگر این بود که تفاوت میانگین دو گروه در نمرات تعادل عاطفی و انعطاف پذیری کنشی معنادار است (05/0>p). براین اساس متخصصان می توانند به منظور بهبود تعادل عاطفی و انعطاف پذیری کنشی در زوجین می توان از درمان خود کارآمدی هیجانی بهره ببرند.
اثربخشی آموزش شکوفایی بر تحمل پریشانی و سرزندگی در معلمان مرد ابتدایی گنبد کاووس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
31 - 47
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش شکوفایی بر تحمل پریشانی و سرزندگی در معلمان مرد ابتدایی شهرک های نظامی نشین گنبد کاووس صورت گرفت. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس ازمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مرد ابتدایی شهرک های نظامی نشین شهرستان گنبد کاووس بوده اند که حجم نمونه را 40 نفر تشکیل می دادند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. برای گروه آزمایش، آموزش تکنیک شکوفایی، در 8 جلسه اجرا شد اما گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری آنکووا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد با حذف اثر نمره های تحمل پریشانی پیش آزمون به عنوان متغیر همپراش، اثر اصلی متغیر مستقل بر نمره های تحمل پریشانی پس آزمون معنادار است. نیز کوورایانس یک راهه نشان داد که با حذف اثر نمره های سرزندگی پیش آزمون به عنوان متغیر همپراش، اثر اصلی متغیر مستقل بر نمره های سرزندگی پس آزمون معنادار است. نتایج نشان داد که آموزش شکوفایی در بهبود تحمل پریشانی و سرزندگی در معلمان مرد ابتدایی اثربخش است. بنابراین می توان از آموزش شکوفایی در کنار سایر رویکردهای درمانی موجود بعنوان گزینه ی مناسبی برای افزایش تحمل پریشانی و سرزندگی در معلمان مرد ابتدایی و در نتیجه افزایش سلامت روان آن ها بهره برد.
بررسی تطبیقی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ابرازگری هیجانی در میان زوج های دارای دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ابرازگری هیجانی در میان زوج های دارای دلزدگی زناشویی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه کنترل بود. جامعه مطالعه حاضر زوج های دارای دلزدگی زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره آستان مهر مشهد در بهار سال 1401 بودند. حجم نمونه 30 زوج و 10 زوج برای هر یک از سه گروه در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی با کمک قرعه کشی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش اول 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایش دوم 11 جلسه 90 دقیقه ای تحت طرحواره درمانی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش حاضر فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه های دلزدگی زناشویی پاینز (1996) و ابرازگری هیجانی کینگ و ایمونز (1990) بودند که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. برای تحلیل داده های این مطالعه از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که روش های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی در مقایسه با گروه کنترل باعث بهبود ابرازگری هیجانی در میان زوج های دارای دلزدگی زناشویی شدند و نتایج در مرحله پیگیری باقی ماند (05/0P<). دیگر یافته ها نشان داد که بین روش های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی در بهبود ابرازگری هیجانی در میان زوج های دارای دلزدگی زناشویی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0P>). با توجه به اثربخشی هر دو روش بر بهبود ابرازگری هیجانی و عدم تفاوت معنی دار بین آنها به مشاوران و درمانگران پیشنهاد می شود که از هر دو روش مذکور در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود ابرازگری هیجانی استفاده نمایند.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی در مردان با اقدام به خودکشی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی در مردان با اقدام به خودکشی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مردان اقدام کننده به خودکشی، ارجاعی به مرکز اورژانس بیمارستان امام خمینی شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه نشخوار فکری (نولن هوکسما و مارو، 1991) و پرسشنامه تنظیم هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001) بود. همچنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا استفاده شد که برای این منظور پرسشنامه به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-v22 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود باعث کاهش نشخوار فکری در مردان با اقدام به خودکشی شد. همچنین نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود باعث افزایش تنظیم هیجانی در مردان با اقدام به خودکشی شد. یافته های این پژوهش حاکی از اثربخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر شفقت به خود بر نشخوار فکری و تنظیم هیجانی در مردان با اقدام به خودکشی بود.
اثربخشی آموزش شادکامی بر رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش شادکامی بر رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده شهر تهران بود. پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش همه زنان افسرده مراجعه کننده به مراکز روانشناختی بودند که 30 نفر از آن ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه ها در ابتدا و انتهای پژوهش از نظر میزان رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی ارزیابی شدند. بدین منظور قبل و بعد از مداخله (8 جلسه دو ساعته)، همچنین به پرسشنامه رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985) و سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) و در یک مرحله پرسشنامه افسردگی (بک، 1979) پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دهنده افزایش رضایت از زندگی کلی در مرحله پس آزمون بوده است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش شادکامی باعث افزایش سازگاری زناشویی در زنان افسرده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اثربخشی آموزش شادکامی بر افزایش رضایت از زندگی و سازگاری زناشویی زنان افسرده است.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری، طب سنتی و پزشکی نوین در درمان اضطراب کرونا
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری، طب سنتی و پزشکی نوین در درمان اضطراب کرونا انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ نوع داده کمی و به لحاظ روش گرداوری داده ها نیمه آزمایشی که طرح مورداستفاده در این پژوهش طرح پیش آزمون-پس آزمون چند گروهی (سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مبتلایان به کرونا، بستری در بیمارستان مسیح دانشوری شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه شامل 60 نفر از بیماران بود که با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند و روش نمونه گیری هدفمند بود. ابزار گردآوری داده ها مقیاس اضطراب کرونا ویروس (CDAS) علی پور و همکاران (1398) بود. به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزار پژوهش بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها در بخش اول آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی برای توصیف متغیرها و همچنین درصد، فراوانی، جدول و نمودار برای توصیف ویژگی های جمعیت شناختی بود و در بخش دوم به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره با نرم افزار Spss-V23 استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان های شناختی رفتاری، طب سنتی و پزشکی نوین در درمان اضطراب کرونا اثربخش بود؛ همچنین یافته ها نشان داد که در میان این مداخله ها درمان شناختی رفتاری بیشتر از طب سنتی و طب سنتی بیشتر از طب پزشکی نوین در درمان اضطراب کرونا اثربخش بود.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با معنادرمانی بر استرس ادراک شده وکیفیت زندگی مادران دارای کودکان بیش فعال
حوزههای تخصصی:
سابقه و اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با معنادرمانی بر استرس ادراک شده و کیفیت زندگی مادران دارای کودکان بیش فعال بود. روش بررسی: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان بیش فعال شهر تبریز در سال 1401 به مراکز مشاوره خصوصی شهر تبریز مراجعه کرده بودند تشکیل دادند. 45 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرقتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه 5/1 ساعته دریافت کردند. اما گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه های استرس ادراک شده کوهن (1984) و کیفیت زندگی )sf-36) (1984) بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: در پیش آزمون، میانگین و انحراف معیار نمره استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در گروه های آزمایش و کنترل اختلاف معنی داری نداشت (05/0p>). هر دو درمان در مقایسه با گروه، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی مادران را در پس آزمون به ترتیب کاهش و افزایش دادند (001/0p<). در مرحله پیگیری، اثر این دو درمان ماندگار بود (001/0p<). تاثیر درمان ها بر استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در مراحل پس آزمون و پیگیری یکسان بود (05/0p>). بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد این دو درمان می توانند با افزایش پذیرش شرایط زندگی و مواجهه آگاهانه با آن، به عنوان روشی موثر برای کاهش استرس ادراک شده و افزایش کیفیت زندگی مادران کودکان بیش فعال مورد استفاده قرار گیرند.
بررسی تاثیر درمان پذیرش و تعهد و درمان شناختی ، برافسردگی و کیفیت زندگی مبتلایان بدرد کمر مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
97 - 113
حوزههای تخصصی:
اهداف : در میان دردها ی مزمن ، کمر درد مزمن یکی از فراگیر ترین انواع درد است . در این تحقیق مقایسه اثر بخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بیماران مبتلا به کمر درد مزمن بر افسردگی و کیفیت زندگی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش: تحقیق حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه شاهد است. جامعه آماری متشکل از بیماران نظامی دارای کمر درد مزمن در شهر تهران بود. جمعیت نمونه تحقیق شامل ۴۵ ( هرگروه۱۵ نفر) نفربه روش تصادفی هدفمند انتخاب و در گروه ها قرار داده شده اند. مداخله درمانی برای گروه اول درمان شناختی رفتاری و برای گروه دوم درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بود و برای گروه کنترل هیچ آموزشی در نظر گرفته نشد. پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی ، افسردگی و کیفیت زندگی استفاده شد. داده ها بر اساس آمار توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها : در دو گروه آزمایشی میانگین (انحراف معیار) در پس آزمون و پیگیری افسردگی کاهش یافت و کیفیت زندگی افزایش یافت اما در گروه گواه میانگین (انحراف معیار) در پس آزمون و در پیگیری تفاوت نداشت.نتیجه گیری : درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی اثربخش بوده اند اما تفاوت معنی داری بین این دو روش مشاهده نشد (P>0/05) بررسی در مرحله پیگیری نیز ماندگار بود. اما بین دو روش آزمایشی با گروه گواه تفاوت معنا دار بود( (P<0/001).