فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
21 - 30
حوزههای تخصصی:
کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه علاوه بر اشکال در عملکردهای شناختی مانند توجه، در ارتباط و همدلی با دیگران، دچار مشکلاتی می شوند. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش فیلیال تراپی بر افزایش همدلی و توجه کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه- بیش فعالی بود. جامعه ی آماری شامل تمامی کودکان پسر مبتلا به اختلال کمبود توجه- بیش فعالی دوره ی ابتدایی اول شهر اصفهان بود که از بین آن ها با استفاده از نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس 45 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند که در سه گروه 15 نفری آزمایش،کنترل و دارودرمانی قرار گرفتند. پرسشنامه های سیاهه رفتاری آخنباخ (2007) و سنجش همدلی کودکان آئویونگ (2009) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داد ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که فیلیال تراپی بر بهبود و افزایش همدلی (F=11/489, p<0/001) و توجه (05/0>F=6/064, p) موثر بوده است. بنابراین باتوجه به نتایج پژوهش حاضر و تأثیر آموزش فیلیال تراپی بر کودکان مبتلا به اختلال کمبود توجه- بیش فعالی در زمینه های افزایش توجه و همدلی می توان از این آموزش برای بهبود روند آموزشی و روابط اجتماعی آنها استفاده بسزایی نمود.
اثربخشی طرحواره درمانی بر پریشانی روانی و تنظیم هیجانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
160 - 174
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی طرح واره درمانی بر پریشانی روانی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شهر تهران در سال 1402 انجام شد. مواد و روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران تشکیل دادند که از بین آنها، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش با استفاده از طرح واره درمانی، 12 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه شخصیت مرزی (کلاریج و بروکز، 1984)، پریشانی روانی (کسلر، 2002) و تنظیم هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) بودند. یافته ها: تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت. نتایج نشان داد آموزش طرح واره درمانی بر مولفه های پریشانی روانی (اضطراب، افسردگی و تنیدگی) افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تاثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد که طرحواره درمانی باعث کاهش تنظیم هیجانی منفی و افزایش تنظیم هیجانی مثبت در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شد. نتیجه گیری: منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان طرحواره درمانی را به عنوان یک روش کارآ جهت بهبود پریشانی روانی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی پیشنهاد داد.
نقش خودکنترلی و حساسیت بین فردی در نوسانات خلقی در بازماندگان خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
133 - 141
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی نقش خودکنترلی و حساسیت بین فردی در پیش بینی نوسانات خلقی در افراد با سابقه خودکشی انجام شده است. درک این عوامل می تواند به توسعه مداخلات پیشگیرانه و درمانی بهتر برای این جمعیت کمک کند.
مواد و روش: این مطالعه به صورت مقطعی با نمونه ای از ۲۱۸ نفر از ساکنان تهران انجام شد که بر اساس جدول مورگان و کرجسی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های استاندارد برای نوسانات خلقی، خودکنترلی و حساسیت بین فردی جمع آوری شد. برای بررسی روابط بین متغیرها از همبستگی پیرسون استفاده شد و تحلیل رگرسیون خطی برای ارزیابی قدرت پیش بینی خودکنترلی و حساسیت بین فردی بر نوسانات خلقی انجام گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ انجام شد.
یافته ها: آمار توصیفی نشان داد که میانگین نوسانات خلقی ۲۸.۳۴ (انحراف معیار = ۶.۱۲)، خودکنترلی ۷۵.۸۹ (انحراف معیار = ۸.۴۷) و حساسیت بین فردی ۶۳.۲۳ (انحراف معیار = ۷.۹۸) است. تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودکنترلی و نوسانات خلقی همبستگی منفی معنی دار (r = -0.42, p < 0.01) و بین حساسیت بین فردی و نوسانات خلقی همبستگی مثبت معنی دار (r = 0.36, p < 0.01) وجود دارد. تحلیل رگرسیون نشان داد که خودکنترلی (B = -0.29, p < 0.001) و حساسیت بین فردی (B = 0.22, p < 0.001) پیش بین های معنی داری برای نوسانات خلقی هستند و ۲۶ درصد از واریانس نوسانات خلقی را تبیین می کنند (R² = 0.26).
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که خودکنترلی پایین و حساسیت بین فردی بالا با افزایش نوسانات خلقی در افراد با سابقه خودکشی مرتبط است. این نتایج اهمیت بهبود خودکنترلی و مدیریت حساسیت بین فردی را در مداخلات درمانی برای کاهش نوسانات خلقی و پیشگیری از رفتارهای خودکشی در این جمعیت برجسته می سازد.
اثربخشی برنامه آموزش ذهن آگاهی مثبت بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال شبه صرع
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۱۷۰-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مثبت بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال شبه صرع انجام گرفت. این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح سری های زمانی یک گروه و بدون گروه گواه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان 14 تا 18 سال مبتلا به اختلال شبه صرع شهر اصفهان در سال 1401 بود. در این پژوهش 7 دختر نوجوان مبتلا به اختلال شبه صرع با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. این گروه، برنامه آموزشی ذهن آگاهی مثبت را در 8 جلسه دریافت نمود. پرسشنامه مورداستفاده، شامل پرسشنامه جمعیت شناختی جهت اندازه گیری تعداد حملات تشنجی و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی، 2001) بود. داده های حاصل به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD بررسی شد. نتایج نشان داد که این مداخله، بر تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی تأثیر معنادار داشته (P<0.05) و توانسته استفاده از راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی را کاهش و استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان را افزایش دهد؛ بنابراین، برنامه آموزشی ذهن آگاهی مثبت با استفاده از فنون ذهن آگاهی و روانشناسی مثبت می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش استفاده از راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و تعداد حملات تشنجی و افزایش استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان نوجوانان دختر مبتلا به اختلال شبه صرع به کار رود.
ارائه مدل به کارگیری هوش مصنوعی در نظام آموزش وپرورش کشور با رویکرد یاددهی/یادگیری
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه مدل به کارگیری هوش مصنوعی در نظام آموزش وپرورش کشور با رویکرد یاددهی/یادگیری انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف بنیادی، به لحاظ نوع داده ها کیفی و همچنین به لحاظ ماهیت فراترکیب بود. جامعه موردمطالعه کلیه اسناد، مبانی نظری و پیشینه مرتبط با به کارگیری هوش مصنوعی نظام آموزش وپرورش کشور در پایگاه های داده داخلی (1392-1403) و خارجی (2004-2024) بود. روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند و حجم نمونه بر اساس حذف سیستماتیک بر اساس نمودار جریان مدل پریزما بود. ابزار جمع آوری داده ها فیش برداری و مرور سیستماتیک اسناد و ادبیات بود. به منظور محاسبه روایی از چک لیست 27 موردی بر اساس مدل پریزما و همین طور به منظور محاسبه پایایی از ضریب کاپای کوهن استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزار بود. شیوه تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل مضمون شامل مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر با نرم افزار Maxqda-V2020 بود. یافته های نشان داد، مدل به کارگیری هوش مصنوعی در نظام آموزش وپرورش کشور با رویکرد یاددهی/یادگیری شامل مدیریت و بهبود روند یادگیری (استفاده از سیستم های هوش مصنوعی برای سازگاری با نیازهای فردی دانش آموزان، بازخورد و ارزیابی مستمر، تحلیل داده های یادگیری و همکاری انسان-ماشین)؛ بهبود عملکرد معلمان (افزایش مهارت های فناورانه، تقویت نقش هدایت گری و مربیگری، پایش پیشرفت تحصیلی و طراحی محتوا و فعالیت های تکمیلی)؛ توسعه محتوای آموزشی هوشمند (تولید محتوای چندرسانه ای، تعامل مؤثر با سیستم های هوش مصنوعی، وجود ابزارهای تحلیل داده و قابلیت به روزرسانی) و نوآوری در آموزش و یادگیری (سیستم های یادگیری تطبیقی، پیاده سازی رویکردهای نوین تدریس و ارتباط هوشمند با دانش آموزان) بود.
نقش دینداری و کشمکش های مذهبی-معنوی در پیش بینی اضطراب مرگ با میانجی گری سازمان شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۴
117 - 142
حوزههای تخصصی:
اضطراب مرگ نقش مهمی در زندگی و سلامت روانی افراد دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه چندمتغیری میان دینداری، کشمکش های مذهبی−معنوی و اضطراب مرگ است. 209 شرکت کننده از راه نمونه گیری در دسترس به پرسشنامه های این پژوهش به صورت آنلاین و حضوری پاسخ دادند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از مقیاس اضطراب مرگ (تمپلر، 1970)، دینداری (گلاک و استارک، 1965)، کشمکش های مذهبی−معنوی (اکسلاین و همکاران، 2014) و سازمان شخصیت (کرنبرگ، 2002) استفاده شد. یافته های پژوهش با بهره گیری از تحلیل رگرسیون چندمتغیری و مدل معادله ساختاری تحلیل شد. نتایج تحلیل معادله ساختاری بین متغیرها نشان دهنده توان میانجی گری سازمان شخصیت در تبیین رابطه میان دینداری و کشمکش های مذهبی−معنوی و شاخص اضطراب مرگ بود. با توجه به یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده، ابعاد این رابطه با دقت و گستردگی بیشتر و ابزارهای متنوع و متفاوتی بررسی شود؛ همچنین طراحی مقیاس های متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی و مداخلاتی همسو با آموزه های دینی و فرهنگی درمورد ابعاد این رابطه پیشنهاد می شود.
Identifying effective factors in reducing parents' stress during children's participation in sports activities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Participating in sports has many benefits for children, but sometimes there are some problems that make a series of worries and stress in their parents. Therefore, the current research was carried out to identify factors reducing parents’ stress while their children participate in sports activities.Methods: The present study is practical in terms of its purpose and was conducted qualitatively via using the descriptive phenomenological method. The participants in the research consisted of university faculty members in the psychology department, sports psychologists, sports instructors, and parents in 2023. The sampling method was purposeful, and the interviews continued in a semi-structured manner up to number 14.Results: Effective Factors in reducing parents' stress during their children's participation in sports activities include 6 main contents: motivational awareness; factors relating to parents, children themselves, instructors, and peer groups; and the structure of sports places and clubs, which form a total of 48 sub-contents.Conclusion: Some of the most important themes expressed in the current research include proper interaction between parents, children, and club coaches, no verbal or physical violence by instructors towards elementary-aged children, and favorable relationships between children and their friends in the club.
Predicting academic enthusiasm based on social adequacy and parenting styles considering the mediating role of social support in students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The purpose of this study was to predict academic enthusiasm based on social adequacy and parenting styles, considering the mediating role of social support in students. Method: In terms of the purpose of this research, it is of an applied type and in terms of data collection methods, it is of a descriptive correlational type. The statistical population in this research includes all the high school students of the 2nd district of Ardabil. the statistical sample of the research also includes 368 students (172 girls and 196 boys) of high schools in the 2nd district of Ardabil. They are selected by stratified sampling method. Research questionnaires include; The social support questionnaire (Vaux et al., 1986), the 30-question parenting style questionnaire (Baumrinds, 1973), the academic enthusiasm scale (Fredericks et al., 2004) and the social adequacy questionnaire (Fellner et al., 1990) were used, and the validity and reliability have been proven by psychologists and professors in this field. SPSS-16 software, Pearson's correlation method and multiple linear regression analysis were used to check the correlation between variables. Findings: The findings indicate that the mediating role of social support in the relationship between academic enthusiasm and social adequacy and parenting styles of students is positive and significant (P < 0.001). Conclusion: According to the findings, it can be said that social adequacy and parenting styles can predict students' academic enthusiasm due to the presence of social support.
The Divorce Legacy: Marriage Challenges in Women with Experience of Parental Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: This qualitative study investigates the challenges faced by women with a history of parental divorce in their marriages. It aims to uncover the emotional, psychological, and relational difficulties stemming from parental divorce and their impact on marital dynamics. Method: Utilizing conventional content analysis, this study conducted semi-structured interviews with sixteen women from Qom Province during winter and summer of 2024 year, who had experienced parental divorce and are in their first marriages. Participants were selected through purposive sampling. Data collection involved recording and transcribing interviews, followed by coding and thematic analysis to identify recurring themes. Findings: The findings indicated six main categories: 1. Unresolved Past Painful Emotions, 2. Marital hurdles of Being a Child of Divorce, 3. Persistent Psychological Insecurity, 4. Deficiency in Skills Due to the Absence of Successful Life Models, 5. The Enduring Echoes of Parental Divorce, and 6. Growth After Experiencing the Trauma of Parental Divorce. Conclusion: Parental divorce profoundly impacts individuals' emotional and psychological well-being, influencing various aspects of their marital lives. The study highlights the need for targeted interventions to address these challenges, emphasizing mental health support and life skills training. Future research should explore gender differences, partner perspectives, and cross-cultural variations to develop comprehensive strategies for improving the marital experiences of individuals with a history of parental divorce.
The Effectiveness of Dialectical Behavior Therapy on Reducing Negative Perfectionism in Perfectionist Adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: This study was conducted with the aim of effecting of dialectical behavior therapy in reducing negative perfectionism in perfectionist girls. Method: In this research, a quantitative single-subject test method with an A-B baseline was used. A statistical sample of 3 students aged 16-19 years old, from teenage girls, were selected by a purposive sampling method, through interviews, and Frost's perfectionism questionnaire (1990). Based on 3 baseline plans, the intervention was started. After performing three baseline measures, the intervention phase started with the implementation of dialectical behavior therapy. In the intervention phase, dialectical behavior therapy instruction was held with a preliminary session and 10 weekly one-hour therapy sessions, and skills related to research were taught. Finding: The analysis of the findings using graphical analysis showed that dialectical behavior therapy was effective in reducing the negative perfectionism of perfectionist girls. Conclusion: The results of the research indicated that dialectical behavior therapy is effective in reducing the negative perfectionism of teenagers. Therefore, it is suggested that the dialectical behavior therapy method be used for teenagers.
The Effectiveness of Game-Based Creativity Training on Social-Emotional Skills of Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Nowadays, creativity and play development is one of the main pillars of educational systems for appropriate decision making and problem solving. The aim of this study was to investigate the effectiveness of game-based creativity training on social-emotional skills of elementary school students. This study was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with two experimental and control groups. The statistical population in the quantitative part of the study included students of elementary school girls and boys in district 1 of Tehran in 2019 at the ages of 7-9. Data collection tools was Emotional-Social Competencies Questionnaire (2012). univariate analysis of covariance and SPSS.18 software were used to analyze the data. Findings: The results showed that game-based creativity training protocol had an effect on the emotional and social skills of children in the experimental group and significantly increased those skills (F=11.20, P<0.001). Conclusion: It can be concluded that the use of game-based creativity training protocol in elementary children helps to promote the social-emotional competencies of elementary students.
Comparing the Effectiveness of Schema Therapy and Emotion-Focused Therapy on Attitudes Towards Infidelity Among Individuals Experiencing Marital Conflict(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Marital conflict is one of the serious problems in couples' interactions, which is considered as the cause of marital infidelity or divorce in many cases. This research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of schema therapy and emotion focused therapy on the attitude towards marital infidelity of people with marital conflict. Methods: The research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design with two experimental groups and a control group along with a follow-up test period. From the statistical population of women referring to the clinics of the 1st district of Tehran, 45 people were selected using the available method and replaced in three groups using a random method. Whatley's marital infidelity questionnaire (2006) was used. First, the pre-test of the attitude towards extrapolation was implemented for all three groups, then schema therapy (Yang, 2003) and emotion focused therapy (Greenberg, 2004) were implemented for the experimental groups, but no intervention was applied for the control group; Finally, the post-test and the follow-up test were performed for all three groups. Findings: The results of the repeated measurement test showed that both schema therapy and emotion focused groups are effective in reducing attitudes towards marital infidelity (f=8.447 and p=0.001). Bonferroni's post hoc test showed that there is no significant difference in the effectiveness of the two schema therapy and emotion focused approaches. Conclusion: To improve the attitude towards marital infidelity of people with marital conflict, it is suggested to use both schema therapy and emotion focused interventions.
The Impact of Life Skills Training on Distress Tolerance, Psychological Adaptation, and High-Risk Behaviors in Incarcerated Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The study aimed to evaluate the impact of life skills training on distress tolerance, psychological adaptation, and high-risk behaviors among incarcerated women. Methods: This was an applied, experimental study. The study population consisted of incarcerated women in Kerman Central Prison in 2022. Sixty participants exhibiting high-risk behaviors were randomly assigned into an experimental group (30 women) and a control group (30 women). The experimental group received the World Health Organization's (WHO, 1998) ten-session life skills training program, each lasting 90 minutes, while the control group was placed on a waiting list. Both groups were assessed using the Simons and Gaher Distress Tolerance Scale (2005), the Derogatis Psychological Adaptation Scale (1986), and the Rajaee and Shafiei High-Risk Behavior Questionnaire (2011) before and after the intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance with SPSS software. Findings: Results indicated that life skills training significantly impacted distress tolerance, psychological adaptation, and high-risk behaviors in incarcerated women (p < .01). Conclusion: Life skills training can be effectively utilized to enhance distress tolerance and psychological adaptation, and to reduce high-risk behaviors.
Effectiveness of Positive Cognitive Behavioral Therapy on Psychological Flexibility and Meaning in Life Among Single Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current research aimed to examine the effectiveness of positive cognitive behavioral therapy on psychological flexibility and the meaning of life among single women aged 25 to 35 in Tehran. Methods: The method of the study was quasi-experimental with a pre-test-post-test design, including a control group and a follow-up phase. The population of this study consisted of single women aged 25 to 35 from Tehran, who had visited the community centers of District One during the second half of 2021. The sampling was purposive, and the study sample included a control group and an experimental group, each consisting of 20 randomly placed participants. The experimental group received 8 bi-weekly two-hour sessions in a group setting, following the protocol of Bannink (2014). Instruments used in this study included the Bond Psychological Flexibility Questionnaire (2011) and Steger's Meaning in Life Questionnaire (2010). Data analysis was conducted in two phases: descriptive statistics and inferential statistics. For inferential statistics, given the design of the study, parametric tests and the normality of data distribution were assessed using the Shapiro-Wilk test and univariate analysis of covariance, and data analysis was performed using SPSS version 24. Findings: The findings indicated that positive cognitive behavioral therapy significantly increased psychological flexibility (F = 75.22, p = .001) and enhanced the meaning of life (F = 57.13, p = .001) among the participants, and these effects were maintained during the follow-up phase. Conclusion: Positive cognitive behavioral therapy can be an effective method for improving psychological flexibility and meaning in life among single women and can be utilized by therapists and clients.
The Mediating Role of Resilience and Self-Compassion in the Relationship Between Perceived Stress and Psychological Distress with Marital Adjustment During the COVID-19 Pandemic(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to examine the mediating role of resilience and self-compassion in the relationship between perceived stress and psychological distress with marital adjustment among individuals attending counseling centers during the COVID-19 pandemic. Methods: This research was conducted using a descriptive-correlational methodology through the structural equation modeling approach. The population included all individuals with marital discord attending private counseling centers in Isfahan during the winter of 2021, who were experiencing the COVID-19 pandemic. A total of 150 people were selected through convenience sampling and responded to the research instruments. Research Instruments: The instruments included the Kessler Psychological Distress Scale (Kessler et al., 2003), the Spanier Marital Adjustment Scale (Spanier, 1976), the Self-Compassion Scale by Neff et al. (2011), the Connor-Davidson Resilience Scale (Connor & Davidson, 2003), and the Perceived COVID-19 Stress Scale by Campo-Arias et al. (2020). Data were analyzed using PLS software and structural equation modeling. Findings: The results indicated that the effect of stress on resilience was significant (t=7.61), stress on self-compassion (t=3.91), resilience on adjustment (t=9.34), compassion on marital adjustment (t=2.09), psychological distress on resilience (t=5.4), and psychological distress on self-compassion (t=2.56) were significant (p≤0.05), and resilience and self-compassion played mediating roles between the variables. Conclusion: According to the findings of this study, reducing perceived stress and psychological distress impacts increasing resilience and self-compassion, and with the enhancement of self-compassion and resilience, marital adjustment improves.
تعیین کننده های روانی- اجتماعی قلدری سایبری در اوایل بزرگسالی: نقش سواد رسانه ای و خود افشایی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی، افراد زیادی به ویژه نوجوانان و جوانان زمان زیادی را صرف استفاده از این فناوری ها می کنند. در چنین شرایطی، اخیراً قلدری سایبری به عنوان یک نگرانی جدی در حوزه سلامت روانی-اجتماعی ظهور پیدا کرده است. مطالعه حاضر با هدف پیش بینی قلدری سایبری دانشجویان بر اساس مؤلفه های سوادِ رسانه ای و خودافشایی آنلاین انجام شد. مواد و روش : پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را دانشجویان دانشگاه بیرجند در سال تحصیلی 1401-1400 (12000 نفر) تشکیل دادند. از این تعداد، 398 نفر به روش نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. جمع آوری داده ها از طریق مقیاس ه ای قلدری و قربانی سایبری (لام و لی، ۲۰۱۱)، خودافشایی آنلاین (والکنبرگ و پیتر، ۲۰۰۷) و پرسشنامه سواد رسانه ای (فلسفی، 2015) صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها با روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که همبستگی منفی و معناداری بین درک محتوای پیام های رسانه ای و گزینش آگاهانه با قلدری سایبری وجود داشت (P<0.01). ارتباط میان خودافشایی عمیق و قربانی شدن سایبری نیز مثبت و معنادار بود (P<0.05). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودافشایی آنلاین و مؤلفه های سواد رسانه ای (به جز تحلیل پیام های رسانه)، پیش بینی کننده معنادار قلدری سایبری بودند (P<0.01) . نتیجه گیری: بنابراین، آموزش مهارت های سوادِ رسانه ای و مدیریت خودافشایی در فضای مجازی توسط متخصصین روان شناسی و علوم ارتباطات، نقش مهمی در پیشگیری از قلدری سایبری ایفا می کند.
نقش سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شرایط پیچیده و رقابت آمیز سازمان های امروزی سبب افزایش توجه به برخی ویژگی های منفی مانند صفات چهارگانه تاریک شخصیت شده است. در نتیجه، این مطالعه با هدف تعیین نقش سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران شهر تبریز انجام شد. روش و مواد: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه مدیران اداره های دولتی شهر تبریز در سال 1403 به تعداد 8280 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با توجه به ریزش های احتمالی 420 نفر تعیین که این تعداد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در این پژوهش تعداد 39 پرسشنامه مفقوده وجود داشت. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سرشت و منش (کلونینجر، 1994)، مقیاس صفات چهارگانه تاریک شخصیت (پلوف و همکاران، 2017) و پرسشنامه جاه طلبی (بوت، 2017) استفاده و برای تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران برازش مناسبی داشت. همچنین، اثر مستقیم سرشت بر جاه طلبی و صفات چهارگانه تاریک شخصیت منفی و معنادار، اثر مستقیم منش بر جاه طلبی مثبت و معنادار و بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت منفی و معنادار و اثر مستقیم جاه طلبی بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت مثبت و معنادار بود (01/0P<). علاوه بر آن، اثر غیرمستقیم سرشت و منش بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت با میانجی جاه طلبی منفی و معنادار بود (01/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج مذکور، برای کاهش صفات چهارگانه تاریک شخصیت مدیران باید برنامه هایی بر اساس سرشت و منش و جاه طلبی طراحی و اجرا کرد.
بررسی مقایسه اثربخشی واقعیت درمانگری و درمان پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۱۵۰-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانان در شرایط خاص و بحرانی ای قرار دارند و گاهی به خاطر تغییرات هورمونی و ظاهری ممکن است از اجتماعی فاصله بگیرند. این اجتناب می تواند احساس تنهایی را به وجود بیاورد. پژوهش بر روی نوجوانان از نیازهای مبرم هر جامعه ای محسوب می شود. چون نوجوانان نیروی انسانی فعال هر جامعه ای محسوب می شوند. هدف: مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهرستان ساری بودند که از این میان نمونه ای با حجم 45 نفر به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شد. سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش اول واقعیت درمانی و گروه آزمایش دوم درمان پذیرش و تعهد را دریافت کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه احساس تنهایی (راسل، 1996) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد هر دو بر افزایش احساس تنهایی (001/۰ >p) مؤثر بودند. همچنین بین اثربخشی دو روش درمانی تفاوت معناداری وجود داشت (05/0 >p) و رویکرد واقعیت درمانی اثربخشی بیشتری را از خود نشان داد. نتایج آزمون پیگیری نیز نشان داد اثر درمان پذیرش و تعهد و درمان واقعیت درمانی بر احساس تنهایی نوجوانان ثابت مانده است. نتیجه گیری: در نتیجه هر دو شیوه ی درمان واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد در کاهش احساس تنهایی نوجوانان پسر اثر معناداری دارند. بااین حال، رویکرد واقعیت درمانی رویکرد اثربخشی تر است.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رابطه مادر-کودک یکی از عوامل مهم برای رشد کودک محسوب می شود. تاکنون اثربخشی شیوه های آموزشی مختلفی بر رابطه مادر و کودک انجام شده است ولی تاکنون مطالعه ای به بررسی مقایسه دو رویکرد پرکاربرد در این زمینه که می تواند به تدابیر عملی برای بهبود روابط مادر-کودک و ارتقای سلامت روانی کودکان منجر شود نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران و کودکان با مشکلات رفتاری مراجعه کننده به کلینیک های آگاه، آفرینش و نیمرخ شهر شیراز در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 40 نفر از مادران وکودکان بودند که با توجه به ملاک های ورود و خروج به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی) جایگزین شدند. پس از افت نمونه، ۱۵ مادر در گروه فرزندپروری مثبت و ۱۸ مادر در گروه فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی باقی مانند. شرکت کنندگان قبل و پس از آموزش پرسشنامه رابطه کودک- والد (پیانتا، ۱۹۹۲) را تکمیل کردند. یافته های پژوهش با استفاده نرم افزار SPSS-23 و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش های فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک اثربخش هستند (001/0 >P). نتایج آزمون های تعقیبی شفه نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی در مقایسه آموزش فرزندپروری مثبت تأثیر بیشتری بر بهبود رابطه مادر-کودک داشت (001/0 >P). نتیجه گیری: این نتایج می توانند به والدین و متخصصان روانشناسی کمک کنند تا روش های بهتری را برای پرورش و پشتیبانی از کودکان انتخاب کنند و روابط خانوادگی سالم تری را تقویت نمایند. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت درمانگران می توانند به منظور اثربخشی بیشتر، از میان این دو آموزش، آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی را به منظور بهبود رابطه مادر-کودک انتخاب کنند.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی و زوج درمانی راه حل محور بر الگوهای ارتباطی در زوجین متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفاوت های بین فردی در زوجین زمینه ساز تعارضات، و تعارضات زناشویی بخش اجتناب ناپذیر زندگی مشترک شده است که زندگی زوجین را تهدید می کند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی و زوج درمانی راه حل محور بر الگوهای ارتباطی زوجین متعارض انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی زوجین متعارضی که در سال های 1402_1401 به مراکز مشاوره شهر همدان مراجعه کرده بودند تشکیل دادند که پس از غربال گری با پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی ذاکر و همکاران، 1387)، 45 زوج به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (دو گروه آزمایشی، یک گروه کنترل) قرار داده شدند (هر گروه 15 زوج). گروه های آزمایشی هفته ای یک بار در 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت زوج درمانی تصویرسازی ارتباطی (Hendrix و Hunt، 2013) و زوج درمانی راه حل محور (Macdonald، 2007) قرار گرفتند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه الگوهای ارتباطی (Christensen و Sullaway، 1983) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS-26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو روش درمانی در بهبود الگوهای ارتباطی اثربخش بودند (0/001=P). اما درمان تصویرسازی ارتباطی نسبت به راه حل محور در کاهش ارتباطات توقع/کناره گیری (0/035=P) و اجتنابی متقابل (0/001=P) اثربخشی بیشتری داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، می توان زوج درمانی های تصویرسازی ارتباطی و راه حل محور را برای بهبود روابط زوجین متعارض استفاده نمود. اما برای اثربخشی بیشتر بهتر است زوج درمانی تصویرسازی ارتباطی خط نخست درمان باشد. بنابراین به زوج درمانگران و مراکز مشاوره توصیه می شود برای کاهش تعارضات و بهبود روابط زوجین متعارض این رویکردهای درمانی را مورد استفاده قرار دهند.