خودفرمانروایی به مثابه خاستگاه نیک زیستی در اندیشه ی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
"نیک زیستی"، "شادکامی" و "خودفرمانروایی" هریک در رویکردهای متفاوت به عنوان غایت انسان به طور کل، و غایت هر عمل سیاسی به طور خاص معرفی و معرفت به آن ها غایت فلسفه ی سیاسی شمرده شده است. اما شکل رابطه میان این سه مفهوم، همراهی یا تباین آنها با یکدیگر همچنان مورد پرسش است. درکی که از این مفاهیم وجود دارد، و سهم آن در کیفیت نیک زیستی همچنان مورد بحث و مناقشه است. این مقاله در پی آن است که نخست به درکی از ماهیت خودفرمانروایی (فردی) برسد و آنگاه بررسی کند که چه ارتباطی میان آن با زندگی خوب و شادکامی وجود دارد. مدعای اصلی مقاله آن است که خودفرمانروایی یکی از ارزش های غایی برای یک زندگی خوب است و در کنار شادکامی قرار می گیرد و نه ذیل شادکامی. بعلاوه استدلال خواهد شد که اگرچه شادکامی ضرورتاً و به لحاظ مفهومی نیاز به سطح قابل توجهی از خودفرمانروایی ندارد اما برای "نیک زیستی" لزوماً نیازمند سطحی از آن هستیم. لذا می توان خودفرمانروایی را از جمله غایات نهایی انسان و ذیل نیک زیستی قرار دارد. روش ما در این پژوهش روش استدلال فلسفی به شیوه ی تفکر انتقادی خواهد بود.