فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۲۱ تا ۱٬۶۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
47 - 59
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه سازگاری با درد مزمن (ACPQ) بود. جامعه آماری پژوهش را مراجعه کنندگان به یک کلینیک درد در تهران در بازه زمانی دی تا اسفند ۱۴۰۲ تشکیل می دادند. تعداد ۱۱۰ نفر از این مراجعان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از تحلیل عاملی و بررسی همسانی درونی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل عاملی، ساختار عاملی پرسشنامه را با 18 گویه اصلی که در سه خرده مقیاس بار شده بود را تأیید کرد. میزان واریانس تبیین شده 65.83 درصد بود. آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه برابر با 0.90 و برای خرده مقیاس های برای خرده مقیاس های ادراک از خود، درک محدودیت ها و درک تحمل به ترتیب 0.89، 0.90 و 0.85 بود. میان مولفه های سازگاری با درد مزمن همبستگی مثبت و معناداری وجود داشت (0.01>P). در مجموع نتایج نشان داد که پرسشنامه سازگاری با درد مزمن (ACPQ)، دارای روایی و پایایی مطلوبی در جامعه ی ایرانی است.
مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۹۷-۲۷۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال پانیک و حملات پانیک دو مورد از رایج ترین مشکلاتی هستند که در دنیای روان پزشکی دیده می شوند. این اختلال یک بیماری با پیش آگهی خوب نیست و می تواند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و منجر به افسردگی و ناتوانی در انجام کارهای روزانه شود؛ بنابراین رویکردهای نوین روان درمانی در جهت مشکلات شناختی و هیجانی می تواند اثربخش باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها یک پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری 45 روزه با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد دارای علائم اختلال وحشت زدگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 6 و 11 شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 45 نفر، که به شیوه هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در سه گروه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه های آزمایش؛ درمان ترکیبی و درمان ذهن آگاهی کوتاه مدت را به تفکیک، در طی ۸ جلسه دریافت و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، ۲۰۰۶) و ذهن آگاهی (تورنتو، ۲۰۰۶) بود. و داده ها با روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: اثربخشی هر دو درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی و مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت در مرحله پس آزمون و پیگیری در تنظیم شناختی هیجان (راهبردهای سازگارانه و ناسازگار) و ذهن آگاهی معنی دار بود. اما درمان ترکیبی در متغیر ذهن آگاهی اثربخشی بیشتری نسبت به درمان ذهن آگاهی کوتاه مدت داشته است (05/0 >p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، درمانگران می توانند در مداخله های روانشناختی از هر دو درمان، برای بهبود تنظیم شناختی هیجان و از درمان ترکیبی برای تسهیل ذهن آگاهی، در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی افراد دارای ملال جنسیتی (ترنسکشوال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
206 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی افراد دارای ملال جنسیتی (ترنسکشوال) بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای ملال جنسیتی مراجعه کننده به انجمن مهتا شهر تهران در سال 1401 بود که با استفاده از روش های نمونه گیری در دسترس 45 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و یک گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندر وال بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته در نرم افزار SPSS-26 انجام گرفت. یافته ها نشان داد که با توجه F در ادراک گزینه های مختلف (4/342)، ادراک کنترل پذیری (9/706) و ادراک توجیه رفتار (4/914) بزرگ تر از F0/05 بود، لذا واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر ابعاد انعطاف پذیری شناختی اثربخش بوده است .همچنین با توجه به قدرمطلق شاخص t محاسبه شده [ادراک گزینه های مختلف (1/079)، ادراک کنترل پذیری (0/564)، و ادراک توجیه رفتار (1/293)] کوچک تر از t0/05 B تفاوت معناداری در میانگین نمرات افراد در مرحله پس آزمون و پیگیری وجود نداشته و نیز اثربخشی مداخلات در مرحله پیگیری نیز تثبیت گردیده است. نتایج نشان داد واقعیت درمانی مبتنی بر تئوری انتخاب و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی افراد دارای ملال جنسیتی اثربخش است و می تواند این مولفه را بهبود بخشد.
بررسی اثربخشی روش تحریک Forbrainبر توجه شنیداری در کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه 11-6 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی روش تحریک Forbrain بر توجه شنیداری در کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه 11-6 سال بود. روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه کودکان 6 تا 11 ساله دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مراجعه کننده به مرکز درمانی توانش در سال 1401 بودند. به منظور نمونه گیری تعداد 40 نفر (در هر گروه 20 نفر) از میان افرادی که توسط متخصص روان پزشکی تشخیص بیش فعالی داشته اند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه جای دهی شدند. گروه مداخله 10 جلسه 20 دقیقه ای Forbrain و گروه کنترل هیج مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: یافته ها نشان داد که پس از کنترل نمرات پیش آزمون، اثر گروه بر نمرات پس آزمون توجه شنیداری معنادار است. به عبارت دیگر، بین مشارکت کنندگان گروه تحریک Forbrain و کنترل در میانگین نمرات توجه شنیداری در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد و این روش اثربخش بوده است. نتیجه گیری: روش تحریک Forbrain بر توجه شنیداری در کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مؤثر است و می تواند در محیط های آموزشی و درمانی به کار گرفته شود. پیشنهاد می گردد مطالعات تکمیلی جهت مقایسه این روش با دیگر روش ها صورت گیرد.
اثر توسعه ی شغلی بر عملکرد کاری با نقش واسطه گری خودکارآمدی در بین معلمان دوره اول ابتدایی
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۶۴۲-۶۲۸
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی میزان اثر عملکرد کاری با توسعه ی شغلی با نقش واسطه گری خودکارآمدی دانش معلمان زن دوره دوم ابتدایی شهر خرم آباد می باشد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ روش توصیفی از نوع همبستگی و ازلحاظ گرداوری داده ها میدانی می باشد. جامعه آماری تحقیق کلیه معلمان زن دوره اول ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1403-1402 که تعداد آن ها 296 نفر بود و با روش نمونه گیری در دسترس 162 نفر تعیین شد. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش، پرسشنامه عملکرد کاری معلمان براتی (1389)، پرسشنامه توسعه شغلی معلمان نیوجرسی (2014) و پرسشنامه خودکارآمدی معلم تشانن موران و وولفولک هوی در سال (2001) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Spss نسخه 27 استفاده شد. با توجه به نتایج به دست آمده مشاهده شد که فرضیه اول رد و دیگر فرضیه ها تائید شدند. اثر هویت شغلی بر فرسودگی کاری در سطح اطمینان 95 درصد مثبت و معنی دار نمی باشد (0/417 =p، 0/125- =β). همچنین اثر هویت شغلی بر درگیری کاری در سطح اطمینان 99 درصد معنی دار می باشد (0/000 =p، 0/856=β). همچنین درگیری کاری بر فرسودگی کاری در سطح اطمینان 99 درصد اثر مثبت و معنی داری می باشد (0/000 =p، 0/58-=β). درنهایت اثر غیرمستقیم هویت شغلی بر فرسودگی کاری با نقش واسطه گری درگیری کاری در سطح اطمینان 99 درصد مثبت و معنی دار می باشد (0/000=p،0/530-=β).
رابطۀ سبک های هویتی و عشق پذیری: نقش میانجی گری نظم جویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای نظمجویی هیجانی در رابطۀ بين سبكهاي هويتي و عشقپذيري انجام شد. جامعۀ آماری، دانشجویان مجتمع ولیعصر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 1402-1401 بود. 200 دانشجو با روش نمونهبرداری در دسترس بهعنوان گروه نمونۀ پژوهش انتخاب شدند و به مقیاس عشقپذیری در سیاهۀ چندبُعدی حرمت خود (ابراین و اپستاین، 1988)، پرسشنامۀ سبک هویت (برزونسکی، 1989، 1992) و مقیاس نظمجویی هیجان (گراس و جان، 2003) پاسخ دادند. نتایج آزمون تحلیل مسیر نقش واسطهای سرکوبی هیجانات را در رابطۀ بین سبک هویت اطلاعاتی و اجتنابی با عشقپذیری و نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بين سبک هویت هنجاری با عشقپذیری تأييد كرد اما نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بين سبک هویت اطلاعاتی و اجتنابي با عشقپذیری، تأييد نشد. رابطۀ بین سبک هویت هنجاری و عشقپذیری با واسطهگری شاخص سرکوبی هیجانها معنادار نبود، اما نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بین سبک هویت هنجاری با عشقپذیری تأیید شد. این یافتهها نشان میدهد با کاهش بهکارگیری راهبرد سرکوبی در افراد دارای سبکهای هویتی اطلاعاتی و اجتنابیـ سردرگم، میتوان به افزایش ظرفیت این افراد در پذیرش عشق کمک شایانی کرد. سبكهاي هويت هنجاري نيز با بهكارگيري ارزيابي مجدد هيجانها از توانايي عشقپذيري بيشتري برخوردارند كه توجه بدان ضروري به نظر ميرسد.
ارزیابی روانی گفتار آزمون دهندگان فارسی آموز خارجی: نقش تکرار و خطای شروع در سطوح مختلف بسندگی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
69 - 102
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از دادههای شفاهی آزمونگر-آزموندهنده، یکی از سه وجه کلان روانی در انگاره اسکهان (2003؛ 2009)، یعنی روانی اصلاح، را در سطوح مختلف بسندگی اندازهگیری کردهاست. در این انگاره، روانی سه وجه دارد که عبارتند از: روانی سرعت، روانی شکست، و روانی اصلاح. تاکنون هیچ پژوهشی با هدف اندازهگیری روانی گفتار آزموندهندگان فارسیآموز خارجی انجام نشدهاست. لذا انجام چنین پژوهشی مخصوصاً برای رسیدن به مقیاسی مناسب برای ارزیابی روانی گفتار لازم است. این پژوهش بخشی از سازه روانی اصلاح در انگاره پیشگفته، یعنی تکرار و خطای شروع را مورد بررسی قرار داد و به دنبال پاسخگویی به این پرسش بود که خطای شروع و تکرار تا چه اندازه در سطوح مختلف فارسیآموزی تغییر میکند. بدین منظور، گفتار 23 فارسیآموز خارجی، که در شرایط آزمونی جمعآوری شدهبود، پیادهسازی، ارزیابی (=تعیینسطح)، و برچسبزنی شد. مجموع مدتزمان گفتارها، که بر اساس چارچوب مرجع بنیاد سعدی (صحرایی و مرصوص، 1395)، از چهار سطح بسندگی پیشمیانی، میانی، فوقمیانی، و پیشرفته بودند، 44 دقیقه (هر سطح 11 دقیقه) بود. نتایج با استفاده از آزمون کراسکال-والیس تحلیل شد و مشخص شد خطای شروع و تکرار هیچکدام سطوح بسندگی فارسی را از یکدیگر متمایز نمیکنند. بنابراین ارزیابان و طراحان مقیاسهای ارزیابی، هنگام تشخیص یا توصیف سطوح بسندگی، نیازی به لحاظکردن دو مؤلفه تکرار و خطای شروع ندارند.
نقش واسطه ای خشونت زناشویی در رابطه بین صفات تاریک شخصیت با فرسودگی زناشویی در زنان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
205 - 214
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خشونت زناشویی در رابطه بین صفات تاریک شخصیت با فرسودگی زناشویی در زنان متاهل انجام شد. این پژوهش توصیفی - همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش، تمامی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز بهزیستی و مشاوره شهر تنکابن در سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 278 نفر از زنان متاهل بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از سنجش فرسودگی زناشویی (CBM) پاینز (1996)، پرسش نامه های تاکتیک های حل تعارض (CTS-2) استراس و همکاران (1996) و سه گانه تاریک شخصیت (SD3) جونز و پالهوس (2014) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بوده است. همچنین نتایج نشان داد که اثر مستقیم صفات تاریک شخصیت بر خشونت زناشویی و فرسودگی زناشویی و خشونت زناشویی بر فرسودگی زناشویی معنادار بود (05/0>P). در نهایت نتایج نشان داد که نقش میانجی خشونت زناشویی بین صفات تاریک شخصیت و فرسودگی زناشویی معنادار بود (05/0>P). می توان نتیجه گرفت که صفات تاریک شخصیت به صورت مستقیم و به واسطه خشونت زناشویی می توانند بر فرسودگی زناشویی تاثیر داشته باشند.
بررسی ارتباط بین صفات چهارگانه تاریک شخصیت و حیطه های خاصِ خطر پذیری در جمعیت عمومی جوانان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صفات تاریک شخصیت به عنوان خوشه ای از صفات آزارنده اجتماعی شناخته می شود که با مجموعه ای از عوامل خطر سلامت روان و مشارکت در رفتارهای پرخطر مرتبط شده است اما مشخص نیست که هر کدام از صفات جامعه ستیزی، دیگر آزاری، خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم به شکل اختصاصی با کدام حیطه های خاص رفتارهای پرخطر ارتباط بیشتری دارند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین صفات چهارگانه تاریک شخصیت و حیطه های خاصِ خطر پذیری در جمعیت عمومی جوانان شهر تهران انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه جوانان 18 تا 40 ساله شهر تهران در بازه زمانی اجرای پژوهش بود که به روش نمونه گیری در دسترس و در قالب نمونه گیری آنلاین 848 نفر وارد مطالعه شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس چهارگانه کوتاه شخصیت (SD4) (پالهوس و همکاران ،2021) و مقیاس خطرپذیری خاص- حیطه (DOSPERT) (بلایس وبر، 2006) بود. جهت تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با روش ورود گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد.
یافته ها: ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش با رفتارهای پرخطر نشان داد که همه مؤلفه هایی که تحت عنوان مؤلفه های آزارنده اجتماعی و یا صفات چهارگانه تاریک شخصیت مطرح هستند مانند جامعه ستیزی، دیگرآزاری (سادیسم)، خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم با حیطه های خاص خطر پذیری ( اجتماعی، تفریحی، قماربازی، سلامتی و اخلاقی) همبستگی مثبت و معنادار دارند و از میان این صفات چهارگانه، جامعه ستیزی و دیگرآزاری بالاترین میزان همبستگی و خودشیفتگی و ماکیاولیانیسم به میزان کمتری با رفتارهای پرخطر همبستگی داشته اند، این در حالی بود که فقط ماکیاولیانیسم و خودشیفتگی با حیطه سرمایه گذاری پرخطر مرتبط بودند.
نتیجه گیری: تصمیم گیری بالینی در خصوص سنجش ارتباط بین صفات تاریک شخصیت و رفتارهای پرخطر زمانی دقیق تر است که به جای سنجش ارتباط کلی این مولفه ها با همدیگر ارتباط خاص و ویژه صفت- حیطه آن ها نیز مد نظر قرار بگیرد.
تجربه بیماری مزمن در تلاقی با جنسیت و زمینه اجتماعی (مطالعه تجربه زنان از بیماری مولتیپل اسکلروزیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از جمله بیماری های مزمنی که به دلیل ابعاد جسمی و روانی متعدد و پایدارش، پیامدهای عمده و مداومی بر گستره وسیعی از جنبه های حیات فردی و اجتماعی فرد بیمار به همراه دارد، بیماری مولتیپل اسکلروزیس می باشد. این بیماری براساس شیوع گسترده در بین زنان و همچنین تاثیرات خاصی که بر زنان می گذارد، چهره ای زنانه دارد. با این وجود، در مطالعات داخلی، تجربه زنان مبتلا به این بیماری کمتر مورد توجه قرار گرفته است و مطالعات معدود صورت گرفته نیز غالبا مبتنی بر رویکردی بالینی-پزشکی و کمی هستند. بر همین اساس در مقاله پیش رو، تلاش می شود، تجربه زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در بافت و زمینه اجتماعی جامعه ایرانی مورد مطالعه قرار گیرد.
روش: با توجه به هدف اصلی این مطالعه، رویکرد پدیدارشناختی فمینیستی در این مطالعه اتخاذ شده است. با ۲۵ زن مبتلا به این بیماری مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و مصاحبه ها براساس رویه پیشنهادی مستاکس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: براساس روایت های بیان شده در مصاحبه ها، تجربه زنان مورد مطالعه از بیماری مولتیپل اسکلروزیس در قالب مضامین زندگی در تعلیق، شرم بی قدرتی، ناکنش ورزی جنسی، مخاطره مادری و دلهره همسری صورتبندی شد.
نتیجه گیری: با توجه به مضامین استخراج شده، تجربه زنان مشارکت کنندگان در تحقیق از بیماری مولتیپل اسکلروزیس ، ذیل مضمون اصلی «اضطراب هویتی» مفهوم پردازی شد. منظور از «اضطراب هویتی»، تجربه و احساس نگرانی ناشی از هویت جنسیتی تحقق نیافته توسط این زنان است.
اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک بر حل مساله اجتماعی و نگرش به بزهکاری نوجوانان بزهکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۱۴۰-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک بر حل مساله اجتماعی و نگرش به بزهکاری نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر ساری انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان پسر بزهکار مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر ساری در سال 1402 بودند که از بین آنها 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش دوازده جلسه 60 دقیقه ای تحت مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه حل مساله اجتماعی (SPSI، دی زوریلا و همکاران، 2002) و پرسشنامه نگرش به رفتارهای بزهکارانه (ADB، فضلی، 1389) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون حل مساله اجتماعی و نگرش به بزهکاری در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود داشت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک یک رویکرد مناسب برای افزایش حل مساله اجتماعی و بهبود نگرش به بزهکاری نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت است.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر سازگاری، انگیزش تحصیلی و خود ادراکی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شهر شهرکرد
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر سازگاری، انگیزش تحصیلی و خود ادراکی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شهر شهرکرد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون دوگروهی (آزمایش- گواه) بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شهر شهرکرد تشکیل دادند. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده گردید و جمعاً 30 نفر به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه (آزمایش و گواه) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری تحصیلی بیکر و سیریک (1984)، پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1981) و خود ادراکی هارتر (1989) بود. مداخله آموزش تنظیم هیجان، طی 8جلسه 90دقیقه ای در مورد گروه آزمایش اجرا شد و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان برای متغیرهای سازگاری، انگیزش تحصیلی و خود ادراکی معنا دار بوده است(01/0P<). و می توان گفت آموزش تنظیم هیجان بر سازگاری(530/۰)، ، انگیزش تحصیلی (491/0) و خود ادراکی (376/۰) دانش آموزان اثربخش بوده است. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان بر ابعاد سازگاری (تحصیلی، اجتماعی، شخصی-هیجانی و دل بستگی به موسسه) معنا دار بوده است(01/0P<) و می توان گفت آموزش تنظیم هیجان بر بعد تحصیلی (458/۰)،بعد اجتماعی (368/0)، بعد شخصی-هیجانی (301/0) و بعد دل بستگی به مدرسه (289/۰) اثربخش بوده است.نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان بر ابعاد انگیزش درونی معنا دار بوده است(01/0P<) و می توان گفت آموزش تنظیم هیجان بر بعد انگیزش درونی(164/0) و بعد انگیزش درونی (141/۰) اثربخش بوده است. بنابراین از آموزش تنظیم هیجان می توان برای افزایش سازگاری، انگیزش تحصیلی و خود ادراکی دانش آموزان مبتلابه اختلالات یادگیری استفاده نمود.
طراحی و ارزیابی کارایی روش های بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم و اضطراب در کودکان آزاردیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
1 - 12
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر طراحی و ارزیابی کارایی روش های بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم و نشانگان اضطراب در کودکان آزاردیده 8 تا 12 ساله بود.روش: پژوهش حاضر با روش آمیخته اجرا شد.ابتدا با اتکا بر مفاهیم درمان پذیرش و تعهد، ذهن آگاهی و با استفاده از راهنمای آموزش ذهن استیون هیز طراحی شد.پس از تایید متخصصین اعتباریابی مداخله طی طرح تک آزمودنی با روش چندخط پایه انجام شد. 3 کودک از شهر اصفهان با روش هدفمند انتخاب شد. برای سنجش متغیر ها از پرسشنامه های 71 گویه غربال اختلال های هیجانی و آزمون هیجانی خودآگاه-فرم کودک استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های درصد بهبودی، اندازه اثر(Dکوهن)، تغییر پایا و تحلیل دیداری انجام شد.یافته ها: روش بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دو متغیر شرم و اضطراب اثربخش بود. روایی صوری روش درمانی توسط متخصصان تایید شد. اعتبار پژوهش نیز با تحلیل داده های طرح تک آزمودنی بدین صورت سنجیده شد که درصد بهبودی در متغیر شرم در آزمودنی ها به ترتیب(91-76-108) و در متغیر اضطراب (42-43-20) بود. اندازه اثر (کم ،متوسط و زیاد) بود. شاخص تغییر پایا که لازمه معناداری بالینی و آماری است، نشان داد درمان در متغیر شرم در آزمودنی اول و دوم بی معنا و در آزمودنی سوم معنادار است. در متغیر اضطراب در هر سه آزمودنی معنادار بود. تحلیل دیداری نمودارها نیز نشان دهنده بهبود عملکرد آزمودنی ها بود.نتیجه گیری: درمان منجر به بهبود عملکرد شد اما در صورت آموزش والدین اثربخشی درمان چشم گیرتر می بود. نتایج حاصل از پژوهش حاضر راهگشای تحقیقات آزمایشی در راستای افزایش قدرت تعمیم یافته ها است.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی در افراد مبتلا به بیماری مزمن در ایران: مرور نظامند و فرا تحلیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه، درد مزمن به عنوان یکی از چالشهای اصلی درمان است که بسیاری از فعالیتهای روزمره فرد را تحتتأثیر قرار میدهد. روشهای مختلفی برای افزایش کیفیت زندگی در این بیماران مورد بررسی قرار گرفته است. درمان پذیرش و تعهد (ACT) به عنوان یکی از مداخلات امیدوارکننده برای بهبود کیفیت زندگی در اینگونه بیماران است. هدف از این مطالعه، بررسی سیستماتیک و فراتحلیل اثربخشی درمانهای مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری مزمن در ایران بود. مواد و روشها: در این مطالعه از مطالعات انجام شده به زبان فارسی در دهه گذشته از سال 1390 تا 1402 از پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، پایگاه مجلات تخصصی نور، مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پرتال جامع علوم انسانی، مگیران و پایاننامهها استفاده شد. نتایج برحسب اندازه اثر هجز و فاصله اطمینان 95% مربوطه بیان شد. یافتهها: از 482 مطالعه بررسی شده، 33 مقاله برای انجام فراتحلیل اثربخشی پسآزمون نسبت به کنترل و 11 مطالعه برای بررسی اثربخشی در پیگیری نسبت به پسآزمون مورد استفاده قرار گرفت. در اثربخشی پسآزمون، برآورد اندازه اثر(165/1 - 556/2) 585/1 =g، برای اثربخشی در پیگیری، اندازه اثر، (785/0-181/1)983/0=g تخمین زده شد. نتیجهگیری: در مجموع نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 158 درصد کیفیت زندگی در بیماران دارای بیماری مزمن در پسآزمون و 3/98 درصد در زمان پیگیری را بهبود بخشید. بر این اساس میتوان گفت این درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد روش مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی در این بیماران است.
مدل معادلات ساختاری اثر خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
625 - 640
حوزههای تخصصی:
زمینه: با بررسی های انجام شده مشخص شد که تاکنون مطالعه ای با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری اثر خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه را مورد بررسی قرار نداده است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل معادلات ساختاری اثر خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه می باشد.
روش: روش پژوهش کمی توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. در پژوهش حاضر نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی در نظر گرفته شده اند، که تعداد 300 نفر از نوجوانان (دختر) نیمه اول متوسطه، پایه نهم شهر تهران به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند، که از این تعداد افراد در نظر گرفته شده تعداد 284 پرسشنامه قابل تجزیه و تحلیل و عاری از هرگونه اخلال به مرحله بررسی تجزیه و تحلیل آماری رسیده اند، همچنین از پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی توسط مک ایلروی و بانتینگ (۲۰۰۱)، پرسشنامه خودراهبری یادگیری توسط فیشر، کینگ و تاگو (2001) جهت جمع آوری داده ها استفاده شد.
یافته ها: در نهایت بر اساس یافته های تحقیق مشاهده شد که خودکارآمدی تحصیلی بر خودراهبری یادگیری نوجوانان در دوران قرنطینه با مقدار (0001/0 =Sig، 346/12 =t) و ضریب تأثیر (793/0 =β) اثر مثبت معناداری دارد، همچنین مدل ارتباطی تحقیق دارای برازش لازم می باشد.
نتیجه گیری: پیشنهاد می شود؛ با شرکت فعال دانش آموزان در یادگیری، روبه رو شدن با تجارب چالش انگیز در یادگیری، جبران سریع اشتباهات، انگیزش بیشتر برای یادگیری، استفاده از راهبردهای مختلف در یادگیری توسط معلمین باعث افزایش خودراهبری یادگیری در دانش آموزان شوند.
The effectiveness of psycho-educational family-oriented interventions based on the integration of systemic approaches on the dimensions of family functioning(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study investigated the impact of family-oriented psycho-educational interventions based on integrating systemic approaches on the dimensions of family functioning.
Methods: The research design is a pre-test and post-test experiment using two experimental and control groups. The statistical population included all the families referred to family and marriage counseling centers in Tabriz City under the supervision of the General Department of Sports and Youth of East Azerbaijan Province. In response to advertisements published in these centers, the families volunteered to participate in a psycho-educational course to enhance their family functioning. The volunteers were examined using the family assessment device (FAD), and 20 couples whose scores were average to low were selected as sample members and randomly replaced in the experimental (10 couples) and control (10 couples) groups. The experimental intervention was implemented in 10 sessions, each lasting 120 minutes on the experimental group, and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention, the members of both groups were re-evaluated with the family assessment device. The data was analyzed using univariate covariance analysis.
Results: The results indicated a significant difference in family performance between the groups, showing that the intervention has successfully improved the performance of the families.
Conclusion: The use of systemic family therapy, especially in an integrated form, is effective in improving various family-related components.
پیش بینی رفتارهای غیرمولد دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه بر اساس فرا هیجان، شخصیت آندروژنی و عملکرد خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
85 - 94
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای غیرمولد دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه براساس فراهیجان، شخصیت آندروژنی و عملکرد خانواده انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 در شهر ارومیه بود که تعداد آن ها 7315 نفر بودند. از این جامعه با استفاده جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای تعداد 364 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رفتارهای غیرمولد تحصیلی ریمکس (2012)، پرسشنامه فراهیجان میتمنسگرابر و همکاران (2009)، مقیاس نقش جنسیت بم (1974) و پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده اپشتاین و همکاران (2003) استفاده شد. داده ها به کمک همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بین فراهیجان مثبت با رفتارهای غیرمولد تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بین فراهیجان منفی و رفتارهای غیرمولد تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین شخصیت آندروژنی با رفتارهای غیرمولد تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بین عملکرد خانواده و مؤلفه های آن با رفتارهای غیرمولد تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که شخصیت آندروژنی با ضریب 28/0-، عملکرد خانواده با ضریب 20/0 و فراهیجان مثبت با ضریب 18/0- و فراهیجان منفی با ضریب 12/0 قادر به پیش بینی تغییرات رفتارهای غیرمولد تحصیلی هستند (05/0p<). با توجه به یافته ها پیشنهاد می شود مشاوران در مدارس به جنبه های شخصیتی، فراهیجان و عملکرد خانواده در دانش آموزان توجه کرده و بر اساس آن برنامه های مناسبی برای کاهش رفتارهای غیرمولد تحصیلی طراحی کنند.
مدل ساختاری عملکرد جنسی بر اساس کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
122 - 131
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل یابی معادلات ساختاری عملکرد جنسی بر اساس کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو بود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان یائسه مبتلا به دبابت نوع 2 ساکن شهر تهران در سال 1402 بودند. حجم نمونه بر اساس مدل Kline (2023) و با روش نمونه گیری در دسترس 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل پرسشنامه عملکرد جنسی زنان (FSFI-6) Isidoriو همکاران (2010)، پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989) و مقیاس تحمل پریشانی (DTS) سیمونز و گاهر (2005) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم اضطراب، افسردگی و تحمل پریشانی بر عملکرد جنسی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که تحمل پریشانی در رابطه بین کیفیت خواب با عملکرد جنسی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/056=RMSEA و 0/05>P-value) و 90 درصد عملکرد جنسی به وسیله کیفیت خواب با نقش میانجی تحمل پریشانی تبیین می شود. بنابراین عملکرد جنسی زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو می تواند متاثر از کیفیت خواب و تحمل پریشانی آنان باشد. لذا نتیجه گیری می شود که کیفیت خواب نامطلوب با تاثیرگذاری بر تحمل پریشانی موجب نقص در عملکرد جنسی زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع دو می شود که بر این اساس پیشنهاد می شود در مداخلات روانشناختی برای این زنان اقدام به بهبود عملکرد جنسی آنان کرد.
بررسی نقش میانجی تحمل پریشانی در رابطه بین شیوه های حل تعارض با سازگاری زناشویی در زنان متأهل
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
51 - 65
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی نقش میانجی تحمل پریشانی در رابطه بین شیوه های حل تعارض با سازگاری زناشویی در زنان متأهل شهر شاهین شهر بوده است. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متأهل ساکن در شهر شاهین شهر بوده که از بین آنها تعداد ۲۰۰ نفر به صورت در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپاینر (۱۹۷۶پرسشنامه سبک های حل تعارض رحیم (۱۹۸۳)و پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز گاهر (۲۰۰۵) بوده است. محاسبات آماری این پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SPSS، نسخه 24 و نرم افزار آماری AMOS، نسخه24 انجام گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که شیوه های حل تعارض توان پیش بینی کنندگی سازگاری زناشویی را دارند.نتایج تحقیق نشان داد که از بین سبک های حل تعارض که شامل سبک یکپارچگی، سبک مصالحه، سبک مسلط، سبک ملزم شده و سبک اجتناب کننده بوده است، سبک های یکپارچگی و مصالحه با سازگاری ارتباط معنادار نشان داده اند. با افزایش تحمل پریشانی، سازگاری زناشویی نیز افزایش می یابد. ضریب مسیر بین سبک ملزم شده و سبک مصالحه با تحمل پریشانی از لحاظ آماری معنادار است و سبک های یکپارچگی، مسلط و اجتناب کننده با تحمل پریشانی ارتباط معنادار نشان نداده اند .ضریب غیر مستقیم رابطه سبک حل تعارض ملزم شده و سبک مصالحه با سازگاری زناشویی با میانجی گری تحمل پریشانی از لحاظ آماری معنی دار است . با کاهش سبک حل تعارض ملزم شده، تحمل پریشانی در زنان متأهل افزایش یافته و در نتیجه سازگاری زناشویی بیشتر می شود. با افزایش سبک حل تعارض مصالحه هم به طور مستقیم سازگاری زناشویی در زنان متأهل افزایش می یابد و هم به طور غیر مستقیم تحمل پریشانی در آن ها افزایش یافته و در نتیجه سازگاری زناشویی بیشتر می شود.
پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس شیوه های حل تعارض در زنان متأهل
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
74 - 83
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس شیوه های حل تعارض در زنان متأهل شهر شاهین شهر بوده است. روش پژوهش همبستگی از نوع پیش بینی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متأهل ساکن در شهر شاهین شهر بوده که از بین آنها تعداد ۲۰۰ نفر به صورت داوطلبانه و در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپاینر (۱۹۷۶)، پرسشنامه سبک های حل تعارض رحیم (۱۹۸۳) بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد. محاسبات آماری این پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SPSS، نسخه 24 و نرم افزار آماری AMOS، نسخه24 انجام گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که شیوه های حل تعارض توان پیش بینی کنندگی سازگاری زناشویی را دارند. نتایج تحقیق نشان داد که از بین سبک های حل تعارض که شامل سبک یکپارچگی، سبک مصالحه، سبک مسلط، سبک ملزم شده و سبک اجتناب کننده بوده است، سبک های یکپارچگی و مصالحه با سازگاری ارتباط معنادار نشان داده اند (001/0 >P) و سبک های دیگر ارتباط معنادار نداشته اند (05/0 <P).