فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: یادگیری خودتنظیمی به عنوان پیش بینی کننده انگیزه و موفقیت در مدرسه و پیش نیاز یادگیری مادام العمر شناخته شده است. معلمان نقش کلیدی و مهمی در طراحی و اجرای آموزش یادگیری خودتنظیمی و ارتقای آن در دانش آموزان دارند؛ با این حال به نظر می رسد معلمان مهارت و توانمندی لازم را در این خصوص ندارند و در پژوهش ها آماده سازی معلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ بنابراین طراحی بسته آموزشی به منظور توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی و بهبود آن در دانش آموزان ضروری به نظر می رسد. هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی بود. روش: این پژوهش در دو مرحله انجام شد. مرحله اول به طراحی یک بسته آموزشی با هدف توانمندسازی معلمان در زمینه یادگیری خودتنظیمی اختصاص داشت و در مرحله دوم، اعتبارسنجی بسته آموزشی انجام شد. برای تدوین بسته آموزشی، از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد. برای ارزیابی اعتبار این بسته از روش دلفی استفاده گردید. یافته ها: بسته آموزشی در 7 جلسه تدوین گردید، که مدت زمان هر جلسه 90 دقیقه در نظر گرفته شد. بر اساس نظر متخصصان مقادیرCVR برای هیچ کدام از جلسات کمتر از 99/0 نبوده و مقادیر CVI برای تمام جلسات بزرگتر از 79/0 و در وضعیت مطلوبی بود. نتایج روشن ساختند که متخصصان وجود همه جلسات و محتوای کلیه جلسات را ضروری و مرتبط دانستند؛ لذا روایی محتوایی بسته آموزشی از نظر متخصصان تأیید گردید. نتیجه گیری: با توجه به نقش اساسی یادگیری خودتنظیمی در پیشرفت تحصیلی و یادگیری موفقیت آمیز و نیز چالش هایی از جمله کمبود دانش و مهارت معلمان در آموزش و ارتقای یادگیری خودتنظیمی دانش آموزان، بسته آموزشی توانمندسازی معلمان در آموزش یادگیری خودتنظیمی، می تواند مداخله ای مؤثر و کارآمد در بهبود و ارتقای یادگیری خودتنظیمی فراگیران، ارتقاء کیفیت محیط آموزشی و پیشبرد یادگیری مادام العمر در دانش آموزان باشد.
نقش میانجی فراشناخت در رابطه صفات تاریک شخصیت و اعتیاد به گوشی هوشمند در دانشجویان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
113 - 128
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی باورهای فراشناختی در رابطه صفات تاریک شخصیت و اعتیاد به گوشی هوشمند در دانشجویان شهر تهران انجام شد. طرح پژوهش، توصیفی_ همبستگی و با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه های شهر تهران در محدوده سنی ۱۸ تا ۳۵ سال در سال ۱۴۰۲ بود که از میان آنها تعداد ۴۵۷ نفر به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به مقیاس دوجین کثیف، پرسشنامه باورهای فراشناختی و مقیاس اعتیاد به گوشی هوشمند پاسخ دادند. برای تحلیل دادها از روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که صفات تاریک شخصیت رابطه مثبت و معناداری با اعتیاد به گوشی هوشمند داشت و باورهای فراشناختی این رابطه را به طور معناداری میانجی گری کردند. یافته های پژوهش با تأکید بر اهمیت فراشناخت در تعامل با صفات تاریک شخصیت نشان داد که باورهای فراشناختی نقشی بنیادین در گرایش به اعتیاد به گوشی هوشمند داشتند؛ بنابراین پیشنهاد می شود طراحی مداخلات مبتنی بر فراشناخت در درمان اعتیاد به گوشی هوشمند مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگری یک و سه ماه بود. جامعه آماری این مطالعه مادران دارای نوزاد نارس مراجعه کننده به بیمارستان افضلی پور کرمان در سال ۱۴۰۲ بودند. 60 نفر از مادران به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس افسردگی اضطراب استرس-21 (DASS-21؛ لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس استحکام من (ESS؛ بشارت، 1395) استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش در طی 4 جلسه تحت مداخله پارادوکس درمانی بشارت قرار گرفت؛ سپس از هر دو گروه پس آزمون و پیگیری در دو نوبت دریافت شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها نشان داد که نمره اضطراب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از پیش آزمون تا پیگیری کاهش معناداری داشته است (05/0>P)؛ اما در مقابل نمره استحکام من از پیش آزمون تا پیگیری افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل داشته است (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که پارادوکس درمانی یک مداخله موثر بر کاهش اضطراب و افزایش استحکام من در مادران دارای نوزاد نارس بود.
پیش بینی کیفیت روابط زناشویی و سازگاری زناشویی بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه و تاب آوری در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی کیفیت روابط زناشویی و سازگاری زناشویی بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه و تاب آوری در زنان متأهل بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1401 بود. روش نمونه گیری غیرتصادفی و هدفمند و حجم نمونه آماری بر اساس نرم افزار sample power و با توجه به احتمال افت شرکت کننده ها 375 نفر در نظر گرفته شد. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (1976 DAS,)، کیفیت روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995، RDAS)، طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (1998، YSQ-SF) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، CD-RISC) اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل رگرسیون به روش هم زمان انجام شد. یافته ها نشان داد حوزه بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، دیگرجهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری، محدودیت های مختل با سازگاری زناشویی و کیفیت روابط زناشویی رابطه منفی و معنادار دارد (۰۱/0>P). همچنین ارتباط تاب آوری با سازگاری زناشویی و کیفیت روابط زناشویی مثبت و معنادار است (۰۱/0>P). همچنین درمجموع 7/36 درصد از واریانس متغیر سازگاری زناشویی و 4/31 درصد از متغیر کیفیت روابط زناشویی توسط متغیرهای پیش بین تبیین می شود (۰5/0>P). نتیجه گیری می شود که طرح واره ناسازگارانه اولیه و تاب آوری در پیش بینی کیفیت روابط زناشویی و سازگاری زناشویی نقش اساسی دارد.
رابطه سرسختی روان شناختی با بهزیستی تحصیلی در دانش آموزان: نقش واسطه ای تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۲۵۸-۲۴۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه سرسختی روان شناختی با بهزیستی تحصیلی و نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان انجام شد. طرح این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهر قیر در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل می دادند که از بین کلیه دانش آموزان، 244 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه بهزیستی تحصیلی (AWBQ؛ تومینین- سوینی و همکاران، 2012)، پرسشنامه سرسختی روانشناختی (PHQ؛ کوباسا و همکاران، 1982) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ؛ گارنفسکی و کرایج، 2006) جمع آوری شد؛ داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که سرسختی روان شناختی به صورت مستقیم و مثبت بر بهزیستی تحصیلی تاثیر می گذارد (05/0>P). نتایج دیگر نشان داد که تنظیم شناختی هیجان بین سرسختی روان شناختی و بهزیستی تحصیلی نقش میانجی دارد (05/0>P)؛ همچنین شاخص های برازش نیز نشان داد مدل پیشنهادی از برازندگی مطلوبی برخوردار است. بنابراین باتوجه به نتایج مطالعه حاضر و نقشی که سرسختی روانشناختی و تنظیم شناختی هیجان در بهزیستی تحصیلی دانش آموزان دارد، تدوین و اجرای برنامه های آموزشی در این زمینه برای دانش آموزان پیشنهاد می شود.
Validity of the Persian translation of the COVID-19 Attitudes and Behaviors (ACAB)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Of particular global concern is the coronavirus disease of 2019 (COVID-19) outbreak. All Persian versions of COVID-19 measures assess the intrapsychic aspects of it, and there is a crucial need to measure the intergroup aspects of this pandemic. Aim: The current study aims to validate the Persian version of COVID-19 attitudes and behaviors in the Iranian sample. Method: The participants included 250 people from all over Iran in cyberspace who were selected availability (177 men and 73 women). They voluntarily participated in the study by filling out questionnaires that were made available through Google Forms and then disseminated online. Results: The ACAB scale had satisfactory reliability and validity according to content, face, and construct validity tests except for the first subscale (social distancing adjustment). Consequently, confirmatory factor analysis supported the ACAB with 12-item and three subscales. Therefore, three subscales remained, including self-prioritization, prosocial behaviors, and belief in conspiracies, and social distancing adjustment was eliminated because the factor loading values of its items were less than 0.4. Conclusion: Results indicated that the ACAB is a reliable and helpful tool in research, especially for governmental surveys to understand why people do not cooperate in vaccination or prosocial behaviors.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی کارکنان شرکت توزیع نیروی برق انجام شد. روش مطالعه نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل وپیگیری سه ماه بود بر روی کلیه کارکنان شاغل در شرکت توزیع نیروی برق استان کرمانشاه در سال 1401 انجام شد. تعداد 40 نفر وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (20 نفر در هر گروه) تقسیم شدند. پس از انجام پیش آزمون به وسیله مقیاس سخت رویی(کوباسا،1979) ،تاب آوری(کونور،1979) وکیفیت زندگی (تستا ،2014) گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای ارزیابی تأثیر آموزش از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اخذ گردید. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS.23و با روش تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب تفاوت معنادار سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق شده است. برمبنای این یافته ها می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سخت رویی ، تاب آوری و کیفیت زندگی در کارکنان شرکت توزیع نیروی برق تأثیر مثبت دارد. بنابراین، می توان گفت که از این برنامه می توان برای کارکنان مشاغل سخت استفاده کرد.
ساخت و رواسازی برنامه واقعیت مجازی برای درمان ترس از پرواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: واقعیت مجازی (VR) به عنوان ابزاری نوآورانه در حوزه درمان، به ویژه برای درمان هراس های خاص از جمله ترس از پرواز (آویوفوبیا)، جایگاه ویژه ای یافته است و امکان مواجهه تدریجی و ایمن افراد با عامل ترس را فراهم می کند. درمان های سنتی برای ترس از پرواز، علی رغم اثربخشی خود، اغلب چالش های اجرایی دارند و می توانند برای افراد اضطراب زیادی ایجاد کنند. اگرچه پتانسیل VR در درمان هراس های خاص و آویوفوبیا بسیار امیدوارکننده است، شکاف های پژوهشی قابل توجهی در زمینه طراحی، اعتبارسنجی و بررسی اثربخشی بلندمدت برنامه های VR وجود دارد. بیشتر پژوهش های پیشین بر بررسی امکان سنجی استفاده از VR متمرکز بوده اند و سؤال هایی درباره پیکربندی بهینه برنامه و ویژگی های فردی کاربر که می تواند در اثربخشی و پایداری نتایج تأثیرگذار باشد، بدون پاسخ مانده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی برنامه واقعیت مجازی (VR) جهت کاهش هراس از پرواز انجام شد. روش: این پژوهش در مرحله نخست از نوع روایی سنجی و در مرحله اجرای مقدماتی از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه مورد مطالعه شامل 26 نفر در سال 1403-1402 بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (13 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه هراس از پرواز (FFQ-II) و برنامه واقعیت مجازی (VR) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس (مرکب یا مختلط) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه کنترل و آزمایش در خصوص هراس از پرواز، در سطح (001 /0 >P) معنادار است. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که برنامه واقعیت مجازی (VR) بر کاهش هراس از پرواز مؤثر است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک خودکارآمدی و رفتارهای خودمراقبتی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
273 - 296
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک خودکارآمدی و رفتارهای خودمراقبتی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب انجام شد. پژوهش حاضر کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری، شامل بیماران مبتلا به عروق کرونری قلب مراجعه کننده به مرکز قلب بیمارستان مدائن تهران در شش ماهه دوم سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 34 بیمار مبتلا به عروق کرونری قلب با روش نمونه گیری داوطلبانه و هدفمند انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (18 بیمار در گروه آزمایش و 16 بیمار در گروه گواه). بیماران در آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد Wynne et al. را طی یک و نیم ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از پرسشنامه خودکارآمدی Sherer et al. (SEQ) و پرسشنامه خودمراقبتی Galiana et al. (SCQ) استفاده شد. داده های حاصل با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودکارآمدی و رفتارهای خودمراقبتی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از شش فرایند پذیرش روانی، گسلش شناختی، خود تحت عنوان زمینه، تعامل با زمان حال، ارزش های مشخص شده و رفتار متعهدانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود ادراک خودکارآمدی و رفتارهای خودمراقبتی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب مورد استفاده قرار گیرد.
پیش بینی میزان تحقق انسان کامل اسلامی بر اساس خودمهارگری و استحکام من(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
85 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی میزان تحقق انسان کامل اسلامی بر اساس خودمهارگری و استحکام من است. روش پژوهش بنیادی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش را بزرگ سالان ایرانی در بازه سنی 18 60 سال تشکیل داده اند که از میان آنها 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسش نامه انسان کامل اسلامی (PIH، بشیری و همکاران، 1399)، پرسش نامه خودمهارگری اسلامی (ISC، رفیعی هنر، 1390) و پرسش نامه استحکام من (ESS، بشارت، 1386) جمع آوری گردید. نتایج با روش مدل سازی معادلات ساختاری بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS21 و AMOS21 انجام شد. نتایج نشان داد که مدل ساختاری پیشنهادشده بر اساس فرضیه های تحقیق از برازش مناسبی برخوردار است و ۲/۸۵٪ از تغییرات متغیر انسان کامل اسلامی توسط متغیرهای خودمهارگری و استحکام من قابل تبیین است. به طوری که اثر متغیر خودمهارگری تقریباً ۶ برابر اثر متغیر استحکام من است. به طورکلی هرچه افراد خودمهارگری و استحکام من بالاتری داشته باشند، می توانند به انسان کامل اسلامی نزدیک تر باشند و توجه به آنها در برنامه های آموزشی و مداخله ای می تواند ارزشمند باشد.
Effects of Cognitive-Based Problem-Solving skills On Changing Parenting Styles and Reducing Parental Anger(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study aims to examine the effect of cognitive problem-solving skills training on parents' parenting styles and their anger reduction towards their children. Method: The method of this research is quasi-experimental with a pretest-posttest single-group design without follow-up. The sample group consisted of 69 mothers of children aged 4 to 7 years, selected through convenience sampling. In these workshops, which were held over 9 two-hour sessions across 9 weeks, parents were made aware of effective and ineffective methods of dealing with children's behaviors, and practiced exercises to improve their response style to challenging behaviors of children. To evaluate the effectiveness of the training program, two questionnaires were used: the Parenting Styles questionnaire (Shokoohi Yekta & Parand, 2007) and the Anger Assessment questionnaire (Shokoohi Yekta & Zamani, 2007). The research data were analyzed with ANOVA and t-test methods using SPSS software. Findings: The results showed that participation in the problem-solving workshop had a positive effect on participants' performance regarding their parenting styles. Such that, this program led to an increase in the problem-solving parenting style and a decrease in parents' use of other ineffective parenting styles such as advising without explanation, and punishment and scolding (P<0.05). However, the analysis of the findings did not show a significant difference in terms of reducing mothers' aggression towards their children (P>0.05). Conclusion: Accordingly, it can be inferred that training in problem-solving skills can be used to improve parenting styles and the quality of interpersonal communications within the family.
The Effectiveness of Schema-Based Parenting Training on Parenting Stress, and Parent-Child Interaction Quality in Mothers of Children Aged 4 to 12 Years(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aims to determine the effectiveness of schema-based parenting training on parenting stress, and the quality of parent-child interactions among mothers of children aged 4 to 12 years. Methods: This research is applied in nature and semi-experimental with a pre-test, post-test, and one-month follow-up design with a control group. The statistical population included mothers of children aged 4 to 12 years who visited counseling centers in District 1 of Tehran. From this population, 45 individuals were selected through convenience sampling and randomly assigned to two groups of 15 (schema-based parenting training and control group). Data were collected using the Pianta Parent-Child Interaction (1994) and the Abidin Parenting Stress Index (1984). Schema-based parenting training, which encompasses educational topics, was delivered to the mothers in 8 weekly sessions, each lasting 90 minutes. For data analysis, which involved two experimental groups and one control group across three time points, a mixed ANOVA with repeated measures was utilized, and the data were analyzed using SPSS 25 software. Findings: The results showed that schema-based parenting training significantly affected parenting stress symptoms (F=30.383, P=0.001, η²=0.52) and the quality of parenting interactions (F=7.057, P=0.002, η²=0.201). Conclusion: It can be concluded that schema-based parenting training effectively reduces parental stress symptoms, and the persistence of the training effect during the follow-up phase indicates the intervention's lasting impact on parental stress.
Comparing the Effectiveness of Schema-Focused Couple Therapy and Emotion-Focused Couple Therapy on Marital Offense Forgiveness in Couples with Marital Discrepancies(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effectiveness of schema-focused couple therapy and emotion-focused couple therapy on marital offense forgiveness in couples with marital discrepancies in Ilam city. Method: This was a quasi-experimental study with a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The study population comprised 105 couples who sought counseling in Ilam during the second half of the year 2021. From this population, 30 couples were selected using a convenience sampling method and randomly assigned to three groups: emotion-focused intervention (10 couples), schema-focused intervention (10 couples), and a control group (10 couples). The emotion-focused group received Johnson's training package (2012) over 9 sessions, and the schema-focused group received the Young, Klosko, & Weishaar package (2003) also over 9 sessions. The control group did not receive any intervention. The research instrument used was the Marital Offense Forgiveness Scale by Paleari, Regalia, and Fincham (2009). Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. Findings: Schema-focused couple therapy had a significant effect on marital offense forgiveness (F = 5.85, p = .025). Emotion-focused couple therapy also had a significant effect on marital offense forgiveness (F = 5.81, p = .045). These effects were reported to be stable at the follow-up stage. Additionally, there was no significant difference in the effectiveness of schema-focused couple therapy versus emotion-focused couple therapy on marital offense forgiveness. Conclusion: Both schema-focused and emotion-focused couple therapies are effective methods for enhancing marital offense forgiveness in couples with marital discrepancies.
Predicting Marital Intimacy Based on Infertility Stigma and Coping Strategies in Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Infertility is not merely a medical condition affecting women but a biopsychosocial health issue that encompasses lower quality of life, psychiatric disorders, and even marital conflicts. The aim of this study was to predict marital intimacy based on infertility stigma and coping strategies in infertile women. Method: This applied research was descriptive-correlational in nature. The population included all infertile women in Tehran in the year 2020. From this group, 250 participants were selected using purposive sampling. The participants were assessed using the Thompson and Walker (1983) Marital Intimacy Scale, Fu’s (2014) Perceived Infertility Stigma Scale, and Folkman and Lazarus’s (1985) Coping Strategies Scale. Data were analyzed using SPSS software, version 23. Findings: Data analysis revealed that infertility stigma and coping strategies significantly predict marital intimacy in infertile women at the 0.01 level (p < .01, F(6, 249) = 45.877). Infertility stigma and coping strategies explained 53.1% of the variance in marital intimacy. The t-tests for significance in regression for self-devaluation (β = -.189, p = .001), social rejection (β = -.143, p = .003), family shame (β = -.279, p = .001), emotion-focused coping style (β = .351, p = .001), and problem-focused coping style (β = .251, p = .001) were significant at the level below .01. Among the sub-scales of infertility stigma, family shame and among the coping strategies, emotion-focused coping style had a more significant unique contribution in predicting marital intimacy. Conclusion: Infertility stigma and coping strategies can be used to predict marital intimacy among infertile women.
تدوین پروتکل گروه درمانی متمرکز بر هیجان و بررسی کارآزمایی آن بر علائم اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های پیشین نشان داده است که درمان متمرکز بر هیجان بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی و بهبود کارایی اجتماعی افراد مبتلا به آن اثربخش است. از سوی دیگر، مرور مطالعات نشان می دهد که بسیاری از رویکردهای درمانی اگر در قالب روان درمانی گروهی به کار برده شوند، اثربخشی بیشتری خواهند داشت، اما تا کنون، پروتکل این نوع درمان به نحوی که فنون مداخله آن برای اجرا در گروه متناسب و سازگار باشند، تدوین نشده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین پروتکل گروه درمانی متمرکز بر هیجان و کارآزمایی آن بر علائم اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع پژوهش های ترکیبی اکتشافی بود که ماهیت کیفی و کمی دارد. مرحله اول پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون انجام شد. جهت شناسایی مضامین و ترسیم شبکه مضامین، ابتدا 121 منبع مرتبط مشخص شد و از بین آن ها به صورت هدفمند، ۱1 منبع فارسی منتشر شده بین سال های 1392 تا 1401 هجری شمسی و 23 منبع انگلیسی منتشرشده در فاصله سال های 2022-2000 میلادی که دارای بیشترین ارتباط با موضوع مورد مطالعه بودند، انتخاب شدند. در بخش کمی، روش پژوهش به صورت طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی درمان جویان مراجعه کننده به کلینیک حس حضور شهر تهران در بازه زمانی شش ماهه دوم سال 1401 بود. از بین مراجعان به صورت در دسترس، 24 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش در معرض 30 جلسه پروتکل گروه درمانی متمرکز بر هیجان (محقق ساخته) قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در بخش کمی، مقیاس اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) بود. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: یافته های مطالعه حاضر در بخش کیفی منجر به شناسایی دو مضمون فراگیر شامل درمان متمرکز بر هیجان و اضطراب اجتماعی و در نهایت پروتکل 30 جلسه ای گروه درمانی متمرکز بر هیجان شد. نتایج در بخش کمی نیز نشان داد که اثربخشی گروه درمانی متمرکز بر هیجان بر کاهش تمامی علائم اختلال اضطراب اجتماعی ترس، اجتناب، تغییرات فیزیولوژیک و نمره کل اضطراب اجتماعی معنادار بوده است (0/05>P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد درمانگران می توانند از بسته محقق ساخته گروه درمانی متمرکز بر هیجان جهت درمان افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی استفاده کنند.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر ابعاد نارسایی هیجانی و تحمل پریشانی زنان دارای گرایش به طلاق عاطفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده شالوده زندگی فردی، اجتماعی و هسته اصلی زندگی زوجین است. هدف: هدف پژوهش حاضرتعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر ابعاد نارسایی هیجانی و تحمل پریشانی زنان دارای گرایش به طلاق عاطفی بود. روش:روش پژوهش نیمه آزمایشی ازنوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان متاهل دارای گرایش به طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بابل در سه ماهه اول سال 1402 بود که تعداد 30 نفر از آنان به صورت دردسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه 15نفر)جایگزین شدند. جهت گردآوری داده ها از طلاق عاطفی پاینز (1996)، نارسایی هیجانی بگبی و همکاران (1994) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) استفاده شد. برنامه آموزش ذهن آگاهی به مدت 8جلسه 90 دﻗﯿﻘﻪای براساس مدل سگال و همکاران(2002)صرفا بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار spss نسخه 24 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته: نتایج نشان داد بین نمرات پیش آزمون پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در نارسایی هیجانی و تحمل پریشانی زنان دارای گرایش به طلاق عاطفی و مولفه هایش تفاوت معنی داری وجود دارد(01/0>p). به طور کلی آموزش ذهن آگاهی بر نارسایی هیجانی و تحمل پریشانی تاثیر معنی داری داشت(01/0>p). نتیجه گیری:مطابق با یافته ها آموزش ذهن آگاهی بر نارسایی هیجانی و تحمل پریشانی زنان دارای گرایش به طلاق عاطفی موثر بود.ازین رو از این برنامه می توان برای کمک به زنان دارای گرایش به طلاق عاطفی استفاده کرد.
تفاوت های جنسیتی در مؤلفه های عزت نفس در دانش آموختگان زبان انگلیسی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: عزت نفس نشان دهنده ادراک فرد یا ارزیابی شخصی وی از ارزش خویشتن است و همچنین نشان دهنده این است که فرد تا چه حد نسبت به خودش دیدگاه مثبت یا منفی دارد. همان طورکه مفهوم عزت نفس در رشته های مختلف حائز اهمیت است، در نظام آموزشی نیز بر عزت نفس دانش آموزان تاکید شده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت های جنسیتی در مؤلفه های عزت نفس در دانش آموختگان زبان انگلیسی بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه دانش آموزان دوره دوم متوسطه در سال 1400 در شهر تهران تشکیل می دادند که از میان آنها به روش نمونه گیری تصادفی ساده 300 دانش آموز (150 دختر و 150 پسر) انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت (1967) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون مقایسه میانگین دو گروه مستقل با شاخص t تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین دو گروه دختران و پسران به لحاظ مؤلفه های خویشتن اجتماعی (001/0=P) و خویشتن خانوادگی (031/0=P) تفاوت معنادار وجود داشت. نتیجه گیری: در پژوهش حاضر دختران میانگین بالاتری را نسبت به پسران در مؤلفه های خویشتن اجتماعی و خانوادگی کسب کردند. به خانواده های دارای زبان آموز پسر ارتقای عزت نفس فرزندانشان توصیه می شود.
اثربخشی مداخلات گروهی مبتنی بر درمان شناختی رفتار مبتنی بر ذهن آگاهی برافزایش خود کارآمدی اجتماعی، خودتنظیمی و بهبود مهارت ارتباطی دختران ۱۶ الی ۱۹ سال
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به بررسی اثربخشی مداخلات گروهی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) در بهبود خودکارآمدی اجتماعی، خودتنظیمی و مهارت های ارتباطی در دختران نوجوان ۱۶ تا ۱۹ ساله پرداخت. یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون/پس آزمون انجام شد. با ۳۰ شرکت کننده که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بود و به دو گروه تجربی (n = 15) و کنترل (n = 15) تقسیم شده بودند، به کار گرفته شد. گروه مداخله یک برنامه درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی هشت هفته ای را گذراند بودند.جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های خودکارآمدی، خودتنظیمی و مهارت های ارتباطی بود که قبل و بعد از مداخله اجرا شد.تحلیل واریانس هم زمان برای ارزیابی تأثیر مداخله استفاده شد. نتایج نشان دهنده بهبودهای قابل توجهی در هر سه حوزه برای گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل بود. امتیازهای خودکارآمدی اجتماعی به طور قابل توجهی بهبود یافتند، که نشان دهنده افزایش اعتمادبه نفس در تعاملات اجتماعی و کاهش اضطراب بود. نتایج خودتنظیمی نشان دهنده افزایش کنترل عاطفی و کاهش تکانش گری بودند. علاوه بر این، نمرات مهارت های ارتباطی نشان دهنده بهبود وضوح، قاطعیت و توانایی های گوش دادن فعال بودند.یافته ها نشان می دهند که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی رویکرد مؤثری برای مقابله با چالش های روانی و اجتماعی در دوران نوجوانی است. ادغام درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی در چارچوب های آموزشی و درمانی می تواند مزایای قابل توجهی برای توسعه شخصی و بین فردی ارائه دهد.
اثربخشی آموزش خود شفقت ورزی بر انگاره پردازی خودکشی و پذیرش اجتماعی نوجوانان
حوزههای تخصصی:
پیش زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور اثربخشی آموزش خود شفقت ورزی بر انگاره پردازی خودکشی و پذیرش اجتماعی نوجوانان انجام شد. مواد و روش کار: این پژوهش از نوع کاربردی و روش آن از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان بوکان در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 2938 نفر بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود و خروج 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل). از هر دو گروه پیش از شروع مداخله پیش آزمون به عمل آمد. برنامه آموزش خود شفقت ورزی در 7 جلسه 60 دقیقه ای در طی یک ماه به آزمودنی های گروه آزمایش ارائه گردید. ابزار گردآوری اطلاعات مقیاس افکار خودکشی بک و استیر (1991) و پرسشنامه پذیرش اجتماعی کرون و مارلو (1960) بودند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس از SPSS نسخه 26 استفاده شد یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خود شفقت ورزی بر انگاره پردازی خودکشی و پذیرش اجتماعی دانش آموزان دختر تأثیر معنی داری دارد و میزان اثر آن بر انگاره پردازی خودکشی بیشتر از پذیرش اجتماعی بود. بحث و نتیجه گیری: بنابراین آموزش خود شفقت ورزی می تواند از سوی روانشناسان و مشاوران مدارس به منظور کاهش انگاره پردازی خودکشی و افزایش پذیرش اجتماعی نوجوانان دختر استفاده گردد.
نقش آموزش روانشناختی و حمایت والدین در مداخلات درمانی کودکان اوتیسم: یک بررسی کیفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
23 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش روانشناختی و حمایت والدین در مداخلات درمانی کودکان اوتیسم بود. این بررسی که به صورت کیفی انجام گردید، به دنبال درک عمیق تر از تجربیات و دیدگاه های متخصصان و والدینی بود که در این زمینه فعالیت داشتند. روش: روش پژوهش به صورت کیفی با استفاده از تحلیل مضمون بوده و نمونه گیری به شیوه اشباع نظری انجام شد که در نتیجه آن مشارکت کنندگان پژوهش از 21 نفر از کاردرمانگران مراکز اوتیسم شهر شیراز تشکیل گردیدند. جهت جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند بهره گرفته شد که مدت زمان کلی آن 589 دقیقه بود (M: 28.05±5.69) داده ها از اول اردیبهشت تا پایان خرداد سال 1401 جمع آوری و روش تحلیل داده ها، براساس تحلیل مضمون با تکیه بر شبکه مضامین بود. یافته ها: براساس مصاحبه های انجام شده با 21 کاردرمانگر فعال در حوزه کودکان اوتیسمی که با مشکلات حضور در مدرسه مواجه هستند، چالش های درمان روان شناختی این گروه از کودکان در 4 مقوله اصلی (مداخلات درمانی، اهداف درمانی، وضعیت درمان و توسعه مطلوب درمان) و 19 مقوله فرعی مرتبط با آن ها دسته بندی شدند. یافته ها حاکی از آن است که بیشترین تمرکز این متخصصین در مصاحبه بر روی مداخلات درمانی بوده و از این میان، آموزش روانی و حمایت والدین به عنوان برجسته ترین مؤلفه ها شناخته شده اند. نتیجه گیری: بنابراین مداخلاتی همچون آموزش روانی به کودکان و والدین، حمایت های مشاوره ای و آموزشی از والدین و همچنین همکاری نزدیک با متخصصان در مراکز اوتیسم، مدارس و مراکز بهزیستی برای ارائه خدمات جامع و هماهنگ به این گروه از کودکان مفید است.