فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مت آمفتامین یک داروی روان گردان بسیار محرک است که باعث اعتیادهای تهدید کننده در زندگی می شود و میلیون ها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می دهد. اثرات آن بر مغز پیچیده است و شامل اختلال در سیستم های انتقال دهنده عصبی و سمیت عصبی است. چندین روش درمانی شناخته شده وجود دارد، اما اثربخشی آنها متوسط است. باید تاکید کرد که هیچ دارویی برای درمان تایید نشده است. به همین دلیل، نیاز فوری به ایجاد درمان های جدید، موثر و ایمن برای متامفتامین وجود دارد. از درمان های بالقوه درمان الکتریکی تحریک مستقیم فراجمجمه ای (TDCS)و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است. در سال های اخیر، این درمان ها به طور گسترده در زمینه بسیاری از اختلالات عصبی و روانپزشکی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان الکتریکی تحریک مستقیم فراجمجمه ای(TDCS) با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان مردان معتاد به مت آمفتامین بوده است. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه افراد معتاد به مت آمفتامین تهران در سال 1401 بود که به مراکز ترک اعتیاد ازگل و ترنم سبز مراجعه کرده بودند که از میان آن ها بر حسب ملاک های ورود به پژوهش و به روش نمونه گیری هدفمند 45 معتاد انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (هر گروه 15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه های آزمایش درمان الکتریکی تحریک مستقیم فراجمجمه ای (TDCS)و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند و و گروه کنترل که در لیست انتظار قرار داشت هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و کراج (2009) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پس آزمون سه گروه در تنظیم هیجان وجود داشت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با درمان الکتریکی تحریک مستقیم فراجمجمه بر تنظیم هیجان مردان معتاد به مت آمفتامین اثربخشی بیشتری داشته است. می توان نتیجه گرفت که درمان الکتریکی تحریک مستقیم فراجمجمه ای و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان مردان معتاد به مت آمفتامین اثربخش است و بنابراین با توجه به یافته های پژوهش، می توان از این درمان ها در کاهش مشکلات افراد معتاد به مت آمفتامین استفاده کرد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری هافمن بر اضطراب بیماری، تنظیم هیجان و تاب آوری در زنان مبتلا به اضطراب کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۲۸-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری هافمن بر اضطراب بیماری، تنظیم هیجان و تاب آوری در زنان مبتلا به اضطراب کرونا انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه زنان مبتلا به اضطراب کرونا مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1401 بودند که به روش هدفمند 30 نفر انتخاب و به روش تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه اضطراب بیماری سالکووسکیس و همکاران (2002، HAI)، تنظیم هیجان گراس و جان (2003، ERQ) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، CD-RIS) بود. گروه آزمایش مداخله شناختی رفتاری هافمن و اوتو (2018) در 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای 2 بار و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار spss-26 استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد بین نمره پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اضطراب بیماری، تنظیم هیجان و تاب آوری در گروه کنترل و آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). بنابراین درمان شناختی رفتاری هافمن بر اضطراب بیماری، تنظیم هیجان و تاب آوری در زنان مبتلا به اضطراب کرونا مؤثر بوده است و این اثربخشی نیز ماندگار بود و در نهایت موجب بهبود اضطراب کرونا می شود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان وجودی بر تاب آوری دانش آموزان دختر دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۷۰-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان وجودی بر تاب آوری دانش آموزان دختر دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم بود که در سال تحصیلی 1403-1402در مدارس شهر کرج مشغول به تحصیل بودند؛ 45 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند و بطور تصادفی در دوگروه آزمایش و یک گروه گواه (هرگروه 15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش اول (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و دوم (درمان وجودی) طی 10جلسه (هرجلسه70دقیقه ) تحت مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (CD-RISC، 2003) و ویرایش چهارم پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (GADQ-IV، نیومن و همکاران، 2002) بود. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شد. نتایج نشان داد که هر دو روش مداخله ی درمان پذیرش و تعهد و درمان وجودی به طور معنا داری باعث افزایش تاب آوری و کاهش اختلال اضطراب فراگیر شد (01/0P<) و این یافته تا مرحله پیگیری ماندگار بود. همچنین درمان وجودی در مقایسه با درمان پذیرش و تعهد بر افزایش تاب آوری و کاهش اضطراب فراگیر اثربخش تر است (01/0>P). بنابراین، می توان برای افزایش تاب آوری و کاهش اختلال اضطراب فراگیر از درمان پذیرش و تعهد و درمان وجودی استفاده کرد، اما درمان وجودی دارای ارجحیت است.
اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس نشخوار خودانتقادی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۴۰-۲۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی مقیاس نشخوار خودانتقادی (SCRS) در نمونه ای از دانشجویان ایرانی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع اعتباریابی بود. در این مطالعه 307 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 1402 به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر نیز انتخاب و SCRS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این مطالعه، مقیاس نشخوار خود انتقادی (SCRS، اسمارت و همکاران، 2016)، افسردگی، اضطراب، و استرس-21 (DASS-21، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و فرم کوتاه مقیاس خودشفقتی (SCS-SF، ریس و همکاران، 2011) اجرا شدند. با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، یک عامل شناسایی شد که در مجموع 55 درصد کل واریانس را تبیین می کند. نتایج روایی ملاکی نشان داد که مقیاس نشخوار خودانتقادی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه مثبت و با شفقت به خود رابطه منفی داشت (05/0>P)؛ که به ترتیب نشان دهنده روایی همگرا و واگرای این ابزار می باشد. یافته ها بیانگر این بود که مقیاس نشخوار خودانتقادی از پایایی بازآزمایی 73/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 90/0 برخوردار است. با توجه به روایی و پایایی مطلوب آن در دانشجویان ایرانی، پیشنهاد می شود که جهت سنجش نشخوار خودانتقادی در دانشجویان ایرانی از این مقیاس استفاده گردد.
Prediction of Social Anxiety based on Rumination, Self-Focused Attention, and Social Intimacy in Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the predictive relationships between social anxiety and the psychological constructs of rumination, self-focused attention, and social intimacy among women. Specifically, it sought to determine how these variables influence the levels of social anxiety in a female population. Method: A cross-sectional design was utilized, with a sample size of 350 female participants determined by Morgan and Krejcie's table. Standardized measurement tools were employed, including the Liebowitz Social Anxiety Scale (LSAS) for social anxiety, the Ruminative Responses Scale (RRS) for rumination, the Self-Focused Attention Scale (SFAS) for self-focused attention, and the Miller Social Intimacy Scale (MSIS) for social intimacy. Statistical analyses included descriptive statistics, Pearson correlation, and multiple linear regression, conducted using SPSS version 27. Findings: Descriptive statistics showed mean scores of 45.23 (SD = 11.56) for social anxiety, 52.14 (SD = 12.75) for rumination, 30.56 (SD = 8.49) for self-focused attention, and 40.85 (SD = 9.22) for social intimacy. Pearson correlations revealed significant relationships between social anxiety and rumination (r = 0.61, p < 0.001), self-focused attention (r = 0.58, p < 0.001), and social intimacy (r = -0.49, p < 0.001). The regression model was highly significant (F = 320.77, p < 0.001), explaining 65% of the variance in social anxiety (R² = 0.65, R² adjusted = 0.64). Conclusion: The study confirmed that rumination and self-focused attention significantly predict social anxiety, with social intimacy showing a protective effect. These findings underscore the importance of addressing cognitive patterns and enhancing interpersonal relationships in interventions aimed at reducing social anxiety among women.
The Model for Predicting Self-Harming Behaviors Based on Cognitive Emotion Regulation Strategies and Emotional Distress Tolerance in Adolescents Visiting Harm Reduction Centers in Tehran: The Mediating Role of Internalized Shame(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to predict self-harming behaviors based on cognitive emotion regulation strategies and emotional distress tolerance, with the mediating role of internalized shame in adolescents visiting harm reduction centers in Tehran. Methods: The research employed a descriptive correlational design. The statistical population included adolescents aged 14 to 18 who attended drop-in harm reduction centers in District 12 of Tehran (Shush-Harandi neighborhood) during the first four months of 2022. A total of 300 participants were selected using purposive sampling. The research tools included the Self-Injury Questionnaire (Sansone et al., 1998), the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski et al., 2001), the Distress Tolerance Scale (Simons & Gaher, 2005), and the Internalized Shame Scale (Cook, 1993). Data were analyzed using structural equation modeling and AMOS24 software. Findings: The results indicated a relationship between cognitive emotion regulation strategies (-0.39), emotional distress tolerance (-0.41), internalized shame (0.36), and self-harming behaviors (P < 0.01). Furthermore, internalized shame mediated the relationship between cognitive emotion regulation strategies (B = 0.52) and emotional distress tolerance (B = 0.45) with self-harming behaviors in adolescents (P < 0.01). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that since internalized shame mediates the relationship between cognitive emotion regulation strategies and emotional distress tolerance with self-harming behaviors, focusing on factors influencing these behaviors can help reduce the risks associated with this developmental period.
تعیین الگوی رابطه اختلال خواب و اختلال شخصیت مرزی با اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین الگوی رابطه اختلال خواب و اختلال شخصیت مرزی با اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران شهر کرمانشاه انجام شده است. روش شناسی: روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر اجرا پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه پرستاران حاضر و اعزامی به محل وقوع حادثه رخ داده در شهر کرمانشاه می باشد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی در دسترس بود و تعداد اعضای نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 150 نفر به دست آمد و بر اساس ملاک های ورود و خروج به پرسشنامه های مقیاس اختلال استرس پس از سانحه می سی سی پی، پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و مقیاس شخصیت مرزی جکسون و کلاریج (1991) پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد اختلال پس از سانحه چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با اختلال افکار شخصیت مرزی و اختلال خواب رابطه مثبت و معنادار دارد. همچنین در برازش مدل طراحی شده مشخص شد چون مقدار شاخص GFI و AGFI به دست آمده نزدیک به یک می باشد و به علاوه مقدار ریشه میانگین مربعات خطای براورد یا RMSEA کمتر از 08/0 و در دامنه قابل قبول است، می توان گفت که متغیرهای مدل به خوبی توسط داده ها براز شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر و اهمیت سلامت پرستاران بر سلامت جامعه، ارزیابی و شناخت و درمان کیفیت خواب و اختلال شخصیت مرزی و ارتباط آن با اختلال استرس پس از سانحه می تواند رهنمودهای ارزشمندی را در زمینه بهبود اختلال استرس پس از سانحه در پرستاران به همراه داشته باشد.
Effectiveness of Dialectical Behavior Therapy-based Skill Training on Distress Tolerance, Emotional Cognitive Regulation, and Marital Quality of Life in Women with Recurrent Miscarriages(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the effectiveness of Dialectical Behavior Therapy (DBT)-based skill training on distress tolerance, emotional cognitive regulation, and marital quality of life in women with recurrent miscarriages. Methods: The population consisted of all women attending infertility clinics in Tehran during 2019-2020. A sample of 30 women was selected through convenience and purposive sampling based on inclusion and exclusion criteria, and randomly assigned to experimental and control groups (15 in each group). The instruments used in this study included: the Distress Tolerance Scale by Simons and Gaher (2005), Cognitive and Emotional Regulation Scale by Garnefski, Kraaij, and Spinhoven (2006), and Marital Quality of Life Scale by Fletcher, Simpson, and Thomas (2000). Repeated measures and a significance level of .05 were used for statistical analysis. Findings: The results showed significant differences in means between the two groups at pre-test, post-test, and follow-up stages, with significant improvements in distress tolerance, emotional cognitive regulation, and marital quality of life. The effect sizes of this treatment were 0.885, 0.910, and 0.983, respectively. Conclusion: Given the confirmed effectiveness of the treatment, it is recommended that these women receive psychological treatments in conjunction with medical treatments.
The Role of Socio-Cultural Factors (Cultural Values of Marriage and Perceived Social Support) in Partner Selection Criteria(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the role of socio-cultural factors (cultural values of marriage and perceived social support) in the criteria for partner selection among students of Shiraz city. Methods: This research employed a descriptive and correlational design. The statistical population consisted of all students of Islamic Azad University, Shiraz branch, who were studying in the year 2022. A sample of 377 individuals (235 females and 142 males) was selected using a multi-stage cluster sampling method. The participants were assessed using the Marriage Cultural Values Questionnaire (Delkhomoush, 2013), the Multidimensional Perceived Social Support Scale (Zimet et al., 1988), and the Partner Selection Criteria Questionnaire (Schwartz & Hassebrook, 2012). After collection, the questionnaires were edited using SPSS software, and 26 items were analyzed at both descriptive and inferential levels. Findings: The analysis of the findings using multiple regression in a simultaneous method revealed that intellectual self-construal, emotional self-construal, hierarchical cultural values, and perceived social support significantly and positively influenced the partner selection criteria of the participants. Additionally, the results from the stepwise multiple regression analysis indicated that among the socio-cultural factors, intellectual self-construal had the most substantial role in partner selection criteria. Conclusion: Therefore, in the modern era, with the development of individuals' socio-economic status, partner selection criteria have become more individualistic and oriented towards personal love and affection.
رابطه بین سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و اضطراب اجتماعی زنان با واسطه گری محرومیت هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
191 - 200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی محرومیت هیجانی در رابطه سوءاستفاده عاطفی و جسمی والدین با اضطراب اجتماعی در زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل بانوان بین 20 تا 40 سالی بود ساکن شهر کرج در سال 1401 بودند. 253 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری اﻃﻼﻋﺎت در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از پرﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ترومای دوران کودک (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، مقیاس اﺿﻄﺮاب اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ (SAS، جرابک، 1996)، و خرده مقیاس محرومیت هیجانی ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻃﺮﺣﻮاره یانگ (YSQ-SF،1998) اﺳﺘﻔﺎده ﺷد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی زنان اثر مستقیم دارد (05/0P<). همچنین سوء استفاده جسمی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم دارد (05/0P<). ولی سوء استفاده عاطفی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم ندارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت سو استفاده جسمی و عاطفی والدین و همچنین محرومیت هیجانی اثر منفی بر بروز اضطراب اجتماعی در زنان دارد و در این میان سوء استفاده جسمی والدین اثر قوی تری دارد.
تعیین نقش میانجی توانمندی ایگو در رابطه تروما با حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت افراد دارای تجربه تروماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
159 - 170
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی توانمندی ایگو در رابطه با حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت افراد دارای تجربه تروماتیک انجام شد. روش پژوهش، توصیفی_همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری در این پژوهش را کلیه افراد 15 تا 35 سال دارای تجارب تروماتیک استان قم در سال 1402 تشکیل دادند و نمونه پژوهش شامل 250 نفر از این افراد با در نظر گرفتن معیارهای ورود بود. لذا از طریق ارسال لینک برای افراد انتخاب شده، پرسشنامه ها به صورت اینترنتی تکمیل شد. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های مسخ شخصیت (DES، سیرا و بریوس، 2000)، تجارب تجزیه ای (DES-II، کارلسون و پوتنام، 1993)، ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003) و توانمندی ایگو (ESS، بارون، 1953) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج برازندگی مدل پیشنهادی حاکی از برازش خوب مدل با داده ها بود. بر اساس یافته های به دست آمده ترومای کودکی بر حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت اثر مثبت و معنادار و بر توانمندی ایگو اثر منفی معنادار دارد (01/0>P). همچنین توانمندی ایگو بر حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت اثر منفی و معنادار دارد (01/0>P). همچنین با ورود متغیر توانمندی ایگو به مدل اثر غیرمستقیم ترومای کودکی بر حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت معنادار شد (01/0>P). بنابراین قدرت ایگو می تواند بر تجربه بعد از تروما اثر گذارد و باعث تعادل روانی و عدم ابتلا به اختلالات تجزیه ای و مسخ شخصیت هنگام مبارزه با محرک های درونی و بیرونی شود.
معنای زندگی به عنوان میانجی بین بیگانگی بین فردی و اعتیاد به گوشی هوشمند در اپیدمی کووید-19 در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
143 - 150
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی معنای زندگی به عنوان میانجی بین بیگانگی بین فردی و اعتیاد به گوشی هوشمند در پاندمی کووید-19 در دانشجویان شهر بندرعباس بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد شهر بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که تعداد 378 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006، MLQ)، بیگانگی بین فردی (بنی فاطمه و همکاران، 1390، SAQ) و مقیاس اعتیاد به گوشی هوشمند (کو، 2009، SAS) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بیگانگی بین فردی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد که بیگانگی بین فردی با میانجی گری معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر غیرمستقیم دارد. مدل نهایی نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. از این رو، می توان نتیجه گرفت به منظور کاهش اعتیاد به گوشی هوشمند باید بر معنای زندگی و کاهش بیگانگی بین فردی متمرکز شد.
اثربخشی آموزش والدگری خردمندانه مادران بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از موضوعات جدید حوزه تعلیم و تربیت و روان شناسی، خردمندی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی والدگری خردمندانه مادران بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش دبستانی شهر اصفهان انجام شد. روش: این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون، شامل دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان 4 تا 6 ساله پیش دبستانی شهر اصفهان در سال 1402 بودند و انتخاب نمونه (15 نفر برای هر گروه) به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه پیشرفت و تاب آوری مثبت در پیش دبستانی (مایر و یولیچ، 2009) بود که توسط والدین کودکان تکمیل شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه تنها پس از پایان پژوهش دو جلسه آموزش دریافت کردند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افراز SPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که در گروه آزمایش میانگین نمرات عملکرد اجتماعی (4/17 به 5/25)، خودمهارگری (9/16 به 0/25)، اعتماد به خود (4/7 به 3/11)، تکلیف گرا بودن (6/13 به 2/21) و لذت بردن از کاوش (1/15 به 9/22) از پیش آزمون به پس آزمون نسبت به گروه گواه افزایش یافت (05/0>p). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت تغییر نگرش مادران در والدگری به روی آورد خردمحور و ظهور مؤلفه های خردمندانه درگفتار، رفتار، و کردار آنها به عنوان الگو می تواند عملکرد اجتماعی، خودمهارگری، اعتماد به خود، تکلیف گرا بودن، و لذت بردن از کاوش کودکان پیش دبستانی را افزایش دهد. بنابراین پیشنهاد می شود در زمینه آموزش والدین کودکان پیش دبستانی از والدگری خردمندانه در کنار سایر روش های تربیتی موجود استفاده شود.
مقایسه پایداری هیجان فعال و نارسایی شناختی در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری خاص
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۶۲۷-۶۱۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه پایداری هیجان فعال و نارسایی شناختی در دانش آموزان با اختلال یادگیری و بدون اختلال یادگیری انجام شد. پژوهش از نوع پژوهش کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل تعدادی از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه صدرا در منطقه 20 تهران در سال تحصیلی 02-1403 که تعداد آن ها در سال تحصیلی 1402، 252 نفر بود و نمونه آماری در این پژوهش شامل 60 نفر از دانش آموزان که شامل (30 دانش آموز دارای اختلال یادگیری و 30 دانش آموز بدون اختلال یادگیری) بود و از شیوه نمونه گیری هدفمند در دسترس استفاده شد پس از جلب مشارکت و همکاری آزمودنی ها، پرسشنامه اختلال یادگیری کوهن و همکاران (1983)، مقیاس های نارسایی شناختی برادبنت (1982) و پرسشنامه پایداری هیجانی فعال رابیو و همکاران (2007) به شکل گروهی در کلاس اجرا شد. یافته های پژوهش نشان داد، مؤلفه های حواس پرتی، مشکلات مربوط به حافظه، اشتباهات سهوی و عدم یادآوری اسامی در گروه دانش آموزان بدون اختلال یادگیری دارای نمره پایین تری نسبت به گروه دانش آموزان با اختلال یادگیری بود. همچنین مؤلفه های فقدان نظم بخشی انگیختگی های هیجانی و فیزیولوژیک و نامیدی و تفکر آرزومندانه در دانش آموزان بدون اختلال یادگیری بهتر از دانش آموزان با اختلال یادگیری بود. می توان این گونه نتیجه گیری کرد که اختلال یادگیری در دانش آموزان می تواند عامل مخربی باشد در پایداری هیجان فعال و نارسایی شناختی آنان.
شناسایی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان ایرانی دارای همسر مهاجر افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: در ایران، ازدواج های میان زنان ایرانی و مردان مهاجر افغانستانی در حال افزایش است، اما اطلاعات محدودی درباره خشونت خانگی علیه زنان ایرانی با همسران افغانی مهاجر وجود دارد. خشونت خانگی یک مسئله اجتماعی و بهداشتی جدی است که نیازمند شناخت دقیق عوامل مؤثر بر آن در این زمینه است. هدف: هدف این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر خشونت خانگی علیه زنان ایرانی دارای همسر مهاجر افغانستانی بود. این مطالعه می تواند به بهبود سیاست ها و برنامه های پیشگیری از خشونت خانگی در این جوامع منجر شود. روش: روش پژوهش حاضر پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان ایرانی قربانی خشونت خانگی دارای همسر مهاجر افغانستانی ساکن در استان تهران بود. روش نمونه گیری به شیوه گلوله برفی بود که نهایتا با 14 نفر از آن ها مصاحبه به عمل آمد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود، پس از گردآوری داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که عواملی از قبیل ویژگی های شخصی زنان (مانند سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی)، ویژگی های همسران افغانی (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی)، و عوامل خانوادگی و اجتماعی (مانند فشارهای فرهنگی و نگرش های جامعه)، در افزایش خشونت خانگی علیه زنان ایرانی نقش دارند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه، به نظر می رسد که شناخت دقیق از عوامل مؤثر بر خشونت خانگی در این جامعه مهم است. این مطالعه می تواند به تدوین سیاست ها و برنامه های پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان ایرانی با همسران افغانی کمک کند و به بهبود وضعیت اجتماعی و بهداشتی این افراد منجر شود.
ارائه مدل هدایت مشارکتی بر اساس مفاهیم روانشناختی در نظام آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۲۵۲-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: با بررسی های انجام شده در زمینه آموزش و پرورش و مطالعات منتشر شده در این زمینه، نشان داده شد که مدل هدایت مشارکتی بر اساس مفاهیم روانشناختی در نظام آموزش و پرورش وجود ندارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل رهبری توزیعی در نظام آموزش و پرورش شهر مشهد بود. روش: تحقیق حاضر به روش کیفی از نوع اکتشافی و از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. همچنین این پژوهش از نوع توصیفی استبود که به صورت کاربردی انجام شد. جامعه آماری پژوهش، معاونان و مدیران مدارس خراسان رضوی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند از آن ها نمونه گیری شد. ب ا استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته اطلاعات مورد نیاز در جهت شناسایی ابعاد و مؤلفه های رهبری توزیعی تا حد اشباع از بین جامعه مورد بررسی تعداد 27 نمونه انتخاب شد و به گردآوری اطلاعات گردآوری شده و سپس با استفاده از نرم افزار اطلس تی.آی و روش کدگذاری، اطلاعات تحلیل خواهد شد. برای گردآوری داده ها از هر دو روش کتابخانه ای، میدانی و مصاحبه استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه عمیق بود. یافته ها: نتایج نشان داد که پنج دسته عامل به عنوان عوامل مهم در رهبری توزیعی در نظام آموزش و پرورش شهر مشهد دخیلی هستند. باتوجه به شناسایی عوامل پیشنهادی ارائه شد که امید است با انجام آن ها نظام آموزش و پرورش شهر مشهد و به تقلید از آن سایر استان ها پویایی خود را گسترده تر کنند و به اهداف و چشم انداز خود در راستای اهداف سازمان آموزش پرورش دست پیدا کنند. نتیجه گیری: دسته اول از عوامل با عنوان چشم انداز و مأموریت نام گذاری شدند که شامل دو مقوله فرعی با عنوان اهداف روش و پذیرش اهداف بود. منظور از اهداف روش؛ تعیین و تنظیم اهداف روشن و شفاف؛ تعیین اهداف متناسب با شرایط؛ تعیین اهداف چالش برانگیز؛ تعیین اهداف قابل دستیابی؛ تقسیم اهداف کلان به اهداف جزیی و قابل حصول؛ اولویت بندی کردن اهداف بود. منظور از پذیرش اهداف مواردی همچون؛ ارائه بازخورد در مسیر دستیابی به اهداف، ایجاد تعهد و انگیزه در کارکنان برای رسیدن به اهداف، ایجاد درک و فهم اعضای در مورد اهداف، ایجاد رضایت درونی و بیرونی برای رسیدن به اهداف، همسوسازی هدف های کارکنان با اهداف سازمان، راستایی اهداف آموزش و پرورش با اهداف جامعه، همسویی ارزش های سازمانی و فردی و وجود طرح و برنامه واقع بینانه و اصولی بود. معجونی و همکاران (1401)؛ جانبو و هاندی (2020) به اهمیت داشتن اهداف و چشم انداز در پژوهش های خود اشاره داشته اند. اولین گام در موفقیت یک سازمان پیدا کردن اهداف مناسب سازمانی است.
ارزیابی مدل خردمندی براساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی آفرینندگی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارزیابی مدل خردمندی براساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی آفرینندگی در دانش آموزان بود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل دانش آموزان دوره متوسطه شهر اراک در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. تعداد 500 نفر با روش نمونه گیری دردسترس (شیوه آنلاین) انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس کوتاه شده خردمندی، پرسشنامه هوش موفق، مقیاس بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه آفرینندگی بود. تحلیل آماری داده ها با داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد آفرینندگی در رابطه بین هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با خردمندی نقش میانجی جزئی و معنادار دارد. همچنین، اثرات مستقیم هوش موفق، بهزیستی روانشناختی و آفرینندگی بر خردمندی معنادار بود. افزون بر این، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود و 46 درصد خردمندی به وسیله هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی آفرینندگی تبیین می شود؛ بنابراین، خردمندی دانش آموزان متأثر از هوش موفق و بهزیستی روانشناختی و آفرینندگی است. براساس نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت خردمندی متأثر از هوش موفق، بهزیستی روانشناختی و آفرینندگی است و از این یافته ها می توان در جهت بالابردن سطح خردمندی دانش آموزان استفاده کرد.
اثربخشی درمان فراشناختی بر ذهن خوانی، حافظه سرگذشتی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
219 - 243
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان فراشناختی بر ذهن خوانی، حافظه سرگذشتی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش سنندج در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که 30 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان فراشناختی دریافت کرد، اما گروه گواه هیچ درمانی دریافت نکرد. تمامی شرکت کنندگان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (چهار ماه بعد از پس آزمون) به پرسشنامه های اضطراب اجتماعی، آزمون حافظه سرگذشتی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و آزمون ذهن خوانی از طریق چشم پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان فراشناختی تأثیر معناداری در کاهش میزان اضطراب اجتماعی گروه آزمایش داشته است (01/0> p) و موجب افزایش معنادار حافظه سرگذشتی، ذهن خوانی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی شده است (01/0> p)، همچنین این اثر با گذشت زمان نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها، پیشنهاد می شود که درمان فراشناختی به عنوان یک روش کارآمد در مدارس و مراکز مشاوره برای دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی به کار گرفته شود.
تأثیر برنامه آموزشی خودتعیین گری بر خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش خودتعیین گری بر خودکارآمدی اجتماعی در نوجوانان با آسیب بینایی انجام شد. این پژوهش با روش نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان با آسیب بینایی شهر اصفهان می شد. نمونه شامل 20 نوجوان با آسیب بینایی از مرکز توان بخشی توکل و مدرسه شهید عابدی می شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که در هر گروه ده نفر وجود داشت. برای سنجش خودکارآمدی اجتماعی از مقیاس سنجش خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان کنلی (1989) استفاده شد. گروه آزمایش در برنامه آموزش خودتعیین گری در 10 جلسه 60 دقیقه ای شرکت کردند؛ در حالی که گروه گواه در این برنامه شرکت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد. نتایج بیانگر تأثیر مثبت و معنادار مداخله بر خودکارآمدی اجتماعی و خرده مقیاس های آن در نوجوانان با آسیب بینایی بود (01/0 >p). بر اساس نتایج، خودتعیین گری از طریق تقویت مشارکت و تصمیم گیری به بهبود خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان منجر می شود و می توان از این برنامه در مدارس و مراکز ویژه نوجوانان با آسیب بینایی استفاده کرد.
فراتحلیلی بر مطالعات آموزش شغلی با تاکید بر مهارت های کارآفرینانه برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
119 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف فراتحلیل مطالعات آموزش شغلی مهارت های کارآفرینانه برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش فراتحلیل بود. بر اساس کلیدواژه های کارآفرینی، برنامه شغلی، آموزش شغلی، کارآفرین و کارآفرینانه، بوسیله گوگل اسکالر مقالات بین سال های 1388-1401 در ایران جستجو شدند. 35 مقاله دارای ملاک های ورود، انتخاب و با روش فراتحلیل کریپندروف (2023) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که پژوهش های حوزه آموزش کارآفرینی روی برنامه های کاربردی تمرکز نکرده اند و بیشتر به جنبه های نظری و محتوایی پرداخته اند. آموزش کارآفرینی میان رشته ای است و بیشتر فعالیت های کارآفرینی توسط گروه های اقلیت زنان، مهاجران، جوانان، اقلیت های مذهبی و افراد معلول انجام می شود. همچنین بیشتر پژوهش ها بوسیله پژوهشگران دارای تخصص های گوناگون، گروهی، تک مقطعی و با موضوعات متنوع انجام شده اند و داده ها در یک مقطع زمانی گردآوری شده اند. نتیجه گیری: آموزش کارآفرینی فرآیندی پویا است بنابراین پژوهش کارآفرینی باید طولی و چندمقطعی انجام شود. تنوع رشته های پژوهش گران حاکی از میان رشته ای بودن کارآفرینی است و پژوهش های گروهی در موضوعات متنوع، بر مشارکت هدفمند و متمرکز پژوهش گران تاکید دارد. لذا به این موضوع بسیار مهم باید توجه کرد. داشتن دیدگاه علمی نظام مند و همه جانبه در آموزش کارآفرینی بسیار مهم است و در برنامه های آموزش کارآفرینی، بخش های گوناگون باید توسعه یابند. بومی سازی برنامه های آموزش کارآفرینی در سطوح نگرشی، راهبردی و عملیاتی می تواند یک راهکار عملی در آموزش شغلی کارآفرینی باشد.