فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۹۰۱ تا ۶٬۹۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی دیدگاه دریدا درباره ضرورت آموزش فلسفه در مدارس و دانشگاه در جهت ارتقای وضعیت تفکر فراگیران است. پرورش تفکر، یکی از مولفه های بنیادین برای تحول آموزش است و آموزش فلسفه به مثابه آموزش تفکر از دیدگاه دریدا، زمینه فلسفی چنین تحولی را فراهم می سازد. با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و به منظور تبیین مسئله و پاسخ به پرسش ها، گزیده ای از مبانی فلسفی دریدا با تأکید بر ضرورت آموزش فلسفه در مدرسه و دانشگاه بیان شده است. یافته های به دست آمده حاکی از آن است که آموزش فلسفه شامل تفکر در مورد مدرسه و فلسفه آن است و تفکر فلسفی باید با تفکر در مورد خودِ فلسفه و فراتر از آن ترکیب شود تا به دانشگاه امکان فعالیت فلسفی و هم زمان به چالش کشیدن آن را بدهد. بنابراین با توجه به گستردگی و تصدیق کنندگی تفکر از منظر دریدا، آموزش فلسفه برای مدرسه و دانشگاه ضروری است و هر دو نهاد با توجه به تفاوت آن ها در سطح و نه در نوع، باید در امتداد یک پیوستار قرار گیرند و یک زنجیره را تشکیل دهند.
پیش بینی خشونت خانگی علیه زنان بر اساس ابعاد طرحواره های جنسی در زنان خانه دار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
96 - 105
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خشونت خانگی علیه زنان بر اساس ابعاد طرحواره های جنسی در زنان خانه دار شهر سنندج انجام گرفت. روش: روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زنان خانه دار شهر سنندج در 6 ماه اول سال 1399 تشکیل داد. از بین جامعه آماری پژوهش تعداد 170 نفر از زنان خانه دار به شیوه ی هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان 26 سوالی وردی نیا (1389)، و پرسشنامه طرحواره ها جنسی50 سوالی اندرسن و سیرانوسکی (1994) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش ها آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی آزمون تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماریSPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد حدود 71 درصد از واریانس خشونت خانگی علیه زنان را می توان بر اساس ابعاد طرحواره های جنسی، در زنان خانه دار شهر سنندج پیش بینی کرد (01/0 ≥ P). همچنین بین مولفه های طرحواره های جنسی با خشونت خانگی علیه زنان رابطه معکوس و معنی دار وجود داشت (01/0 ≥ P). نتیجه گیری: از نتایج می توان چنین نتیجه گیری کرد که مولفه های طرحواره های جنسی با گرایش به خشونت خانگی رابطه معکوس معنی داری داشته و در طراحی پروتکل های مداخله ای و درمانی جهت کاهش خشونت خانگی به این آموزش و افزایش خود آگاهی در مورد طرحواره های جنسی توجه لازم مبذول گردد.
بررسی مولفه های روانشناسی مثبت گرا در اشعار سبک خراسانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین مولفه های روانشناسی مثبت گرا بر محور نظام طبقه بندی csv با تمرکز بر توانمندی های انسان انجام شد. روش: روش پژوهش تحلیلی و توصیفی از نوع کمی بود. جامعه مورد مطالعه و نمونه 178 مورد رباعی از خیام نیشابوری و ابزار تحقیق کتابخانه ای و با استفاده از مقالات و سایت های معتبر علمی بوده است. در این پژوهش پس از انتخاب جامعه آماری شامل اشعار خیام، نخست به شرح و بررسی روانشناسی مثبت گرا، فضیلت های شش گانه و زیر مجموعه ها و اهداف آن و با تحلیل رباعیات ، مفاهیم آن را با نظام csv مارتین سلیگمن مطابقت و به استخراج داده ها پرداخته شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از جدول نشانه شناسی مولفه ها و نمودار دایره ای استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بیشترین مولفه روانشناسی مثبت گرا در اشعار خیام، تعالی و خرد و کمترین درصد مربوط به مولفه و مهمترین ویژگی اشعار خیام، ناپایداری زندگی، تاکید بر این جهان، اغتنام فرصت و تاکید بر زمان حال بوده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت آنچه امروزه اندیشمندان غرب تحت عنوان روانشناسی مثبت گرا ارائه کرده اند، در آثار ادبی ایران زمین با شواهدی دلکش تر و زیباتر دیده می شود، که با انسجام و استفاده روزمره از مفاهیم آن اشعار می توان، به صورت کاربردی از آثار روحی و روانی آن بهرمند شد.
تدوین بسته آموزشی هوش معنوی با رویکرد اسلامی در مواجهه با بیماری های فراگیر مانند کووید 19(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۸ ویژه نامه ۱۴۰۱
114-128
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: کرونا تغییرات مهمی در زندگی افراد ایجاد کرده و آسیب پذیری آنان را نسبت به افسردگی و اضطراب افزایش داده است. هوش معنوی مهارت به کارگیری منابع معنوی در جهت سازگاری با شرایط است و آسیب پذیری افراد را کاهش می دهد. هدف پژوهش حاضر تدوین بسته آموزشی هوش معنوی با توجه به آموزه های اسلامی و روان شناسی در مواجهه با بیماری های فراگیر بود.
پیش بینی کیفیت خواب دانش آموزان بر اساس حساسیت اضطرابی، اعتیاد به اینترنت و بهشیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۱۴۸-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
خواب یکی از مهم ترین فرایندهای چرخه های شبانه روزی است که نقش زیادی در سلامت ذهنی و جسمی فرد بویژه در دوران نوجوانی دارد. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی کیفیت خواب دانش آموزان بر اساس حساسیت اضطرابی، اعتیاد به اینترنت و بهشیاری بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های توصیفی و از لحاظ روش از نوع همبستگی است. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره منوسطه دوم دبیرستان شهرستان دامغان در سال 1400-1399 تشکیل دادند که از بین آنها 329 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ی حساسیت اضطرابیASI (ریس و همکاران، 1986)، اعتیاد به اینترنت IAT (یانگ، 1998)، بهشیاری MMAS(رایان و براون، 2003) و کیفیت خوابPSQI (بویس، 1989) بود. داده های پژوهش با روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین حساسیت اضطرابی، اعتیاد به اینترنت و بهشیاری با کیفیت خواب دانش آموزان رابطه معناداری وجود داشت (05/0p<). همچنین نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که متفیرهای پیش بین حساسیت اضطرابی، اعتیاد به اینترنت و بهشیاری می توانند 17/0واریانس کیفیت خواب را در دانش آموزان تبیین کنند (001/0p<). نتایج نشان می دهدکه حساسیت اضطرابی، اعتیاد به اینترنت و بهشیاری در کیفیت خواب دانش آموزان نقش دارد. توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت به نقش این متغیرها می تواند در بهبود کیفیت خواب دانش آموزان نقش مؤثر و پیشگیرانه داشته باشد.
هم سنجی اثربخشی آموزش فلسفه برای کودک و بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری بر عملکرد اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
219 - 248
حوزههای تخصصی:
کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی مشکلات زیادی را در زندگی فردی و اجتماعی تجربه می کنند. هدف از پژوهش حاضر هم سنجی اثربخشی آموزش فلسفه برای کودک و بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری بر عملکرد اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بود. روش پژوهش در این مطالعه؛ نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه کودکان مراجعه کننده به مرکز مشاوره شمیم شهر کرمانشاه در سال 1398- 1399 بود. گروه نمونه، 30 نفر از کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بودند. انتخاب به صورت نمونه گیری هدفمند و جایگزینی به صورت تصادفی بود. ابتدا پرسشنامه مهارت های اجتماعی (ماتسون و همکاران، 1983). برای هر سه گروه اجرا شد (پیش آزمون). سپس شرکت کنندگان یکی از گروه های مداخله، برنامه آموزش فلسفه برای کودک بازی درمانی گروهی را در 10 جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای یک بار دریافت کردند و گروه مداخله دیگر بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری را در 10 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند؛ درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله آموزشی دریافت نکرد. سپس هر سه گروه مجدد با پرسشنامه مذکور مورد ارزیابی قرارگرفتند (پس آزمون). مرحله پیگیری نیز 2 ماه بعد از پس آزمون برگزار گردید. از تحلیل کوواریانس با رعایت پیش فرض ها برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو روش در گروه های مداخله، بر بالارفتن عملکرد اجتماعی تأثیر معناداری داشته اند. البته اثربخشی برنامه آموزشی فلسفه برای کودک (فبک) از بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری بیشتر بوده است. لذا لزوم استفاده از روش فبک در رابطه با این کودکان در مراکز مشاوره کودک، پیش دبستانی ها و مدارس مشخص می گردد.
تأثیر القای خلق و بار هیجانی موقعیتی بر حافظه کاذب مبتنی بر پارادایم اطلاعات غلط: با تأکید بر کنترل سوگیری عاطفی توجه، حافظه کاری و فاکتورهای عاطفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: براساس تحقیقات قبلی، خلق فرد بر توجه انتخابی و حافظه کاذب تأثیر دارد؛ اما پاسخ به این پرسش که کدام نوع خلق (منفی یا مثبت) و در کدام موقعیت هیجانی (منفی یا مثبت) بیشترین حافظه کاذب را ایجاد می کند، پژوهش های بیشتری می طلبد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مشخص کردن میزان و نحوه ی تأثیر القای خلق و بار هیجانی موقعیتی بر حافظه کاذب مبتنی بر پارادایم اطلاعات غلط؛ با تأکید بر کنترل فاکتورهای شناختی و عاطفی انجام شد. روش: پژوهش با طرح نیمه آزمایشی بلوکی انجام گرفت. از میان دانشجویان سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ دانشگاه کردستان، با روش فراخوان و داوطلبانه، ۹۰ آزمودنی (۴۵ نفر دختر) با دامنه سنی ۱۸ تا ۳۳ سال انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از تکالیف شناختی استروپ، کاوش نقطه، ان بک و پارادایم اطلاعات غلط و پرسشنامه های افسردگی- اضطراب- استرس (DASS-۲۱) و حالات عاطفی مثبت و منفی (PANAS) استفاده شد. از طریق نسخه ۲۴ نرم افزار SPSS و با روش های کروسکال-والیس یک راهه و دوراهه و یو من-ویتنی، داده ها تحلیل شدند. یافته ها: بار هیجانی منفی تکلیف باعث ایجاد بیشترین میزان حافظه کاذب (۰/۰۰۱=p) و بار هیجانی مثبت و بدون بار هیجانی باعث کمترین میزان حافظه کاذب (۰/۰۰۱=p) شدند. نوع القای خلق تأثیری در میزان حافظه کاذب نداشت (۰/۵۷۸=p). بیشترین حافظه کاذب در همراه شدن القای خلق منفی و بار هیجانی منفی تکلیف ایجاد شد و کمترین حافظه کاذب با همراه شدن القای خلق مثبت و تکلیف بدون بار هیجانی به وجود آمد (۰/۰۱۹=p). نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که تأثیر بار هیجانی تکلیف در ایجاد حافظه کاذب بیشتر از القای خلق است. پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی، تأثیر بار هیجانی تکلیف و القای خلق بر حافظه کاذب (در دو مرحله رمزگردانی و بازیابی) در سطوح مختلف انگیختگی نیز بررسی شود. بعلاوه نتایج این پژوهش جهت تعیین کاربردپذیری در محیط های قضایی و بالینی نیز بررسی شوند.
بازسازی تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی با استفاده از سیگنال های الکتروآنسفالوگرام با روش شبکه های کانولوشنی همبند متراکم خود رمزنگار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: داده های استفاده شده در این مدل یادگیر از ثبت هم زمان تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی و سیگنال های الکتروآنسفالوگرام در حین انجام تکلیف شناختی نقاط تصادفی متحرک برای سنجش میزان اطمینان در تصمیم گیری ادراکی تشکیل شده است با یادگیری مدل می توان از داده های سیگنال های الکتروآنسفالوگرام در آینده به طور مستقل استفاده کرد. هدف این پژوهش بازسازی تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی با استفاده از سیگنال های الکتروآنسفالوگرام است این پژوهش کاربردی است که بر روی داده های ثبت شده هم زمان صورت پذیرفته است. روش کار: داده های الکتروآنسفالوگرام به عنوان ورودی مدل و داده های تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی به عنوان خروجی مدل در نظر گرفته شده و مدل یاد می گیرد که چطور از داده هایی با قالب ورودی، داده هایی از جنس قالب خروجی تولید نماید. قبل از ورود داده ها به مدل داده های ورودی برای بالا رفتن دقت مدل با حذف آرتیفکت ها با روش fastICA و تبدیل شدن به ماتریس گرامیان پیش پردازش می شود. یافته ها: مدل نسبت به سایر روش ها برتری های مناسبی را در زمان آموزش و دقت مدل نشان داده است و مدل عمیق یادگیر کانولوشنی پیشنهادی با دقت مطلوبی موفق به شبیه سازی تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی از روی سیگنال های الکتروآنسفالوگرام گردید. نتیجه گیری: با استفاده از مدل عمیق یادگیر کانولوشنی پیشنهادی می توان به ارتباط بین فضای ساختاری و فضای رفتاری مغز پی برد و آن را جهت مطالعه هر بخش، پیاده سازی نمود.
رابطه ساختاری ابراز هیجان در خانواده، پذیرش روانشناختی و احساس حقارت با امید به زندگی در نوجوانان خانواده های کم درآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه ساختاری بین ابراز هیجان، پذیرش روان شناختی، احساس حقارت و امید به زندگی در نوجوانان خانواده های کم درآمد بود. مطالعه حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که با روش تحلیل معادلات ساختاری انجام شد. نمونه شامل 280 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه 18-12 ساله خانواده های کم درآمد تحت پوشش بهزیستی کمیته امداد شهرستان زارچ، استان یزد، در سال 1398 بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های امید به زندگی، پذیرش و عمل، احساس حقارت و ابراز هیجان در خانواده بودند. نتایج نشان داد ابراز هیجان نامطلوب در خانواده بر پذیرش روان شناختی نوجوانان تأثیر منفی معنی داری داشت، پذیرش روان شناختی نیز بر امید به زندگی تأثیر مثبت معنی دار داشت. ضریب مسیر غیرمستقیم نیز نشان داد ابراز هیجان نامطلوب در خانواده از طریق کاهش پذیرش روان شناختی می تواند تأثیر منفی بر امید به زندگی نوجوانان خانواده های کم درآمد داشته باشد. پذیرش روان شناختی نیز از طریق تأثیر بر احساس حقارت بر امید به زندگی نوجوانان خانواده های کم درآمد تأثیر غیرمستقیم داشت. پذیرش روان شناختی در ارتباط بین ابراز هیجان در خانواده و امید به زندگی نقش میانجی معنی داری داشت. این یافته ها نشان می دهد که اگر ابراز هیجان در خانواده به درستی انجام شود، پذیرش روان شناختی و افزایش امید به زندگی و کاهش احساس حقارت در نوجوانان خانواده های کم درآمد را در پی دارد.
مدل یابی علی بهبودی از اختلال دوقطبی نوع یک بر اساس حساسیت به پاداش با نقش میانجی آشفتگی خواب و بینش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
35 - 44
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی مدل یابی علی بهبودی از اختلال دوقطبی نوع یک بر اساس حساسیت به پاداش و با نقش میانجی آشفتگی خواب و بینش شناختی انجام شد. این مطالعه ی مقطعی با روش نمونه گیری در دسترس روی 126 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک در فاز شیدایی که در بازه زمانی مهر سال 1399 تا اردیبهشت سال 1400 به کلینیک های روانپزشکی استان یزد مراجعه کرده بودند، انجام شد. افراد نمونه 30 روز پس از پر کردن پرسشنامه ها و سنجش اولیه، مورد سنجش مجدد شدت مانیا قرار گرفتند. برای سنجش افراد از پرسشنامه محقق ساخته، مقیاس برداشت کلی بالینی برای اختلال دوقطبی، مقیاس درجه بندی مانیای یانگ، آزمون یادگیری کلامی شنیداری هیجانی، آزمون حافظه ی کاری دانیمن و کارپنتر و مقیاس حساسیت به پاداش و تنبیه استفاده شد. داده ها با مدل معادلات ساختاری و با نرم افزار Smartpls-3 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد مقدار آماره t برای کلیه مسیر ها بجز مسیر حساسیت به پاداش به بینش شناختی و مسیر بینش شناختی به بهبودی از اختلال، بالاتر از 96/1 بوده و در نتیجه در سطح اطمینان 95% معنادار می باشند. میتوان نتیجه گیری کرد حساسیت به پاداش به صورت مستقیم و غیر مستقیم (از طریق تاثیر بر آشفتگی خواب) می تواند بر بهبودی از اختلال دوقطبی نوع یک تاثیرگذار باشد. با این حال حساسیت به پاداش از طریق بینش شناختی بر بهبودی از اختلال دوقطبی نوع یک تاثیر ندارد.
کیفیت زندگی خانواده های دارای فرزند مبتلا به نشانگان داون: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۳۰۰-۱۲۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: تولد فرزند با نشانگان داون چالش های بسیاری را برای خانواده ایجاد می کند. این چالش می تواند کیفیت زندگی خاانواده را دست خوش تغییر کند. لذا پرداختن به عوامل و الگوی کیفیت زندگی در این خانواده ها اهمیت خاصی دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی مفهومی کیفیت زندگی در خانواده های دارای فرزند مبتلا به نشانگان داون بر اساس یک مطالعه داده بنیاد بود. روش: پژوهش حاضر کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد بود جامعه آماری برای انجام مصاحبه جهت مفهوم سازی، اساتید، متخصصان و روانشناسان در حیطه خانواده و نشانگان داون بودند که از بین آن ها 17 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته که سؤالات آن بر اساس تعاریف، الگوها و نظریه های کیفیت زندگی فراهم شده بود استفاده گردید پس از پیاده سازی متن مصاحبه ها و ورود آن ها به نرم افزار تجزیه و تحلیل داده های کیفی، بر اساس رویکرد نظام دار اشتروس و کوربین کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. یافته ها: از فرآیند کدگذاری باز در نهایت 114 مفهوم و 20 مقوله شناسایی گردید. که شامل شش دسته عوامل علی: وضعیت اجتماعی - اقتصادی، جو و محیط خانواده گی، سلامت، استقلال و توانمندی فرزند با نشانگان داون، توانش های کنار آمدن، بازخورد ها، باورها و ارزش ها، رفتار و توانمندی متخصصان؛ مقوله محوری: عوامل فردی - اجتماعی اقتصادی؛ عوامل زمینه ای: واکنش اقوام، شرایط اجتماعی والدین، تغییر شرایط جسمانی اعضای خانواده، مورد آزار قرار گرفتن؛ عوامل مداخله گر: پذیرش اجتماعی، آموزش فرهنگی و سیاست های کلان عمومی؛ راهبردها: نگرانی، معنویت گرایی و تشکیل گروهای والدینی؛ پیامدها: انزواطلبی / جمع گرایی، آینده نگری / بی توجهی، سازگاری / ناسازگاری بود. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد عمده ترین مسأله ای که برای خانواده ها پیش می آید نگرانی از آینده می باشد. برخی از خانواده ها روی به معنویت آورده و گروهی دیگر با تشکیل گروه های والدینی سعی می کنند شرایط مناسی برای خانواده و فرزند مبتلا به نشانگان داون فراهم کنند. با تکیه به نتایج این مطالعه می توان نگاه سیاست گذاران بخش بهداشت روان را به سمت ارتقای کیفیت زندگی خانواده های دارای فرزند مبتلا به سندورن داون سوق داد.
تأثیر راهبرد های یادگیری خود نظم جویی بر فراگیری دستور زبان انگلیسی: نقش میانجی گر سبک های هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۳۷۴-۱۳۵۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانش دستور زبان در فراگیری هر زبان و ارتباطات زبانی شفاهی و مکتوبب از اهمیت شایانی برخوردار است (اساعیل و ددی، 2021). از طرفی، استفاده از راهبردهای یادگیری خود نظم جویی در این زمینه مورد توجه بوده است (پاولاک، 2018؛ لی، 2022). از سوی دیگر نقش سبک های هویت به عنوان عامل میانجی گر در بعد آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گرفته است برزونسکی و کوک (2005). در این میان، در حوزه آموزش زبان دوم استفاده از راهبردهای یادگیری خود نظم جویی و نقش میانجی گر سبک هویت در فراگیری دستور زبان همچنان نیازمند مطالعه بیشتر است. هدف: این پژوهش به بررسی اثربخشی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و سبک های هویت در فراگیری جملات موصولی در دستور زبان انگلیسی می پردازد. روش: برای این منظور، 60 نفر از فراگیران زبان انگلیسی انتخاب و به طور تصادفی در یک گروه گواه و یک گروه آزمایشی قرار گرفتند. جهت اطمینان از همگن بودن فراگیران در دانش جملات موصولی، از پیش آزمون جملات موصولی انگلیسی استفاده شد. سپس، پرسشنامه پینتریش و دی گروت (1990) در خصوص استفاده از راهبرد های یادگیری خود نظم جویی توزیع گردید. همچنین، گروه آزمایش با این راهبرد ها آشنا شدند تا از آن ها استفاده کنند. به دنبال آن، پرسشنامه سبک هویت بروزنسکی (1992) به گروه آزمایش داده شد. سپس، پس آزمون جملات موصولی تکرار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل یکسویه واریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از تأثیر معنادار راهبرد های یادگیری خود نظم جویی در فراگیری جملات موصولی با (0/01 p<) اندازه اثر زیاد (0/83 eta=) بود. اما، طبق نتایج حاصل از تحلیل واریانس یکسویه هیچ یک از سه سبک هویت نقش میانجی گر در این تأثیرگذاری نداشته است (0/05 p>). نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که آگاهی از راهبرد های یادگیری خود نظم جویی می تواند میزان یادگیری دستور زبان هدف را افزایش دهد. بنابراین استفاده از نتایج این مطالعه به معلمان، متخصصان و سیاست گذاران آموزشی توصیه می شود.
تحلیل ادراک دانش آموزان مقطع متوسطه از عوامل مؤثر بر افت تحصیلی در شرایط همه گیری، کرونا: مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
۱۹۲-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
شرایط همه گیری کرونا، بر ابعاد مختلف زندگی دانش آموزان اثر گذاشته است و سبب تعطیلی مدارس و تغییر آموزش به سبک غیر حضوری شده است و تاثیراتی در حیطه آموزش داشته است که یکی از مهم ترین آن، افت تحصیلی می باشد. برای بررسی عوامل موثر بر افت تحصیلی در شرایط بیماری کرونا، نیاز به تحقیقات عمیق و گسترده ای می باشد، لذا هدف این پژوهش بررسی دیدگاه های دانش آموزان مقطع متوسطه که به طور کمی یا کیفی در دوران کرونا نسبت به قبل دچار افت تحصیلی شده اند می باشد. روش این مطالعه کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بوده است و با استفاده از نمونه گیری هدفمند ملاک محور انجام شده است و به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده است پس از ۱۰ مصاحبه با دانش آموزان پایه هشتم تا یازدهم شهر مشهد در سال ۱۴۰۰، اشباع نتایج حاصل شد. تحلیل عمیق دیدگاه های دانش آموزان نشان داد عوامل مختلفی بر افت تحصیلی آن ها در دوران همه گیری بیماری اثرگذار بوده است که در سه محور فردی، محیطی و آموزشی می باشد، که محور فردی شامل: حواس پرتی، عصبی بودن، افسردگی، استرس (مسائل روانی) و کاهش کیفیت یادگیری، انگیزه، تقلب، کم خوانی، کم آوردن زمان (یادگیری) و بازیگوشی، بازی الکترونیکی، اطلاعات مضر، فضای مجازی (تلفن همراه) و محور محیطی شامل: مدرسه، تفریح (محیط های نشاط آور) و برخورد خانواده، دوستان و همکلاسی ها (نزدیکان) و محور آموزشی شامل مشکلات اینترنت، مشکلات نرم افزار آموزشی (بستر آموزشی)، کیفیت پایین تدریس، تغییر ساعت کلاس، بی نظمی معلم و عدم پاسخگویی معلم، بدرفتاری معلم (معلم) می باشد. لذا توصیه می شود متولیان آموزش در جهت ارتقا کیفیت آموزش مجازی، ارتقا نحوه تدریس مجازی معلمان، مراقبت از سلامت روان معلمان و دانش آموزان و افزایش مهارت های دانش آموزان برای سازگاری بیشتر با این شرایط بکوشند.
مقایسه ناگویی هیجانی و راهبردهای تنطیم شناختی هیجان در افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی، سوء مصرف مواد و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
۲۲۸-۲۱۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ناگویی هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی، سوء مصرف مواد و افراد سالم انجام شد. مطالعه حاضر از نوع علّی- مقایسه ای بود. بخشی از جامعه آماری این پژوهش را تمام زنان دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی و سوء مصرف مواد شهر قم و و بخشِ دیگری را زنان سالم این شهر در سال 1399 تشکیل دادند. با روش نمونه گیری هدفمند، 90 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. مقیاس های بکار رفته در پژوهش شامل مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر (GADQ-IV) اسپیتزر و همکاران (2006)، اضطراب اجتماعی (SPIN) کانر و همکاران (2000)، ناگویی هیجانی تورنتو (TAS) بگبی و همکاران (1994) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (CERQ) گارنفسکی و همکاران (2001) بودند. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) نشان داد که بین ناگویی هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی و سوء مصرف مواد با افراد سالم، تفاوت وجود داشت (01/0>P). اما بین ناگویی هیجانی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی با افراد مبتلا به سوء مصرف مواد تفاوت معنادار نبود (05/0<P). در مجموع افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اجتماعی و سوء مصرف مواد نسبت به افراد سالم، نمرات بالاتری را در ناگویی هیجانی و راهبرد تنظیم هیجان منفی و نمرات پایین تری را در راهبرد تنظیم هیجان مثبت کسب می کنند.
معنای زندگی از مسیر ذهن آگاهی و عمل مسئولانه: مطالعه پدیدارشناسی بر روی دانشجویان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احساس معنا در زندگی تجربه ای است که ره یافتن به آن برای انسان پر تشویش جامعه امروزی، امری خواستنی و مطلوب قلمداد می شود. این امر به سبب تأثیری که برخورداری از معنا بر رضایتمندی و شادکامی افراد دارد قابل توجه پژوهشگران حوزه سلامت روان قرار گرفته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی پدیدارشناسانه روش ها و سبک هایی در زندگی افراد که منجر به تجربه معنا می شود صورت گرفته است. مطالعه حاضر پژوهشی از نوع کیفی به روش تحلیل درون مایه ای است که با بهره گیری از مصاحبه نیمه ساختاریافته در 5 گروه متمرکز و با مجموع تعداد 33 نفر، به بررسی تجربه دانشجویان ایرانی در مقاطع تحصیلی و سنی مختلف از احساس معنا و روش های دستیابی به آنها پرداخته است. راهبرد شش مرحله ای براون و کلارک (2006) برای استخراج درون مایه ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج این مطالعه در قالب یک درون مایه سایبانی «رهتوشه معنا»، دو درون مایه «ذهن آگاهی» و «عمل مسئولانه» و سه درون مایه فرعی «نگرش عاملیت»، «اقدام» و «استمرار» طبقه بندی و گزارش شده است. نتایج این مطالعه در راستای کمک به دسترس پذیر کردن تجربه معنا چه در قالب آموزش و چه درمان قابل استناد برای متخصّصین خواهد بود.
اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر افکار تکرار شونده و ابعاد فراهیجانی منفی در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
107 - 120
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی - رفتاری بر افکار تکرار شونده و ابعاد فراهیجانی منفی در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی مراجعه کننده به مراکز درمانی خدمات روانشناسی در شهر مشهد بود. از بین آن ها 24 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 12 نفر) جای گماری شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه افکار تکرار شونده منفی(RNT) و پرسشنامه فراهیجانی(MEQ) استفاده شد. پس از آن، مداخله درمانی بر اساس رویکرد شناختی - رفتاری مبتنی بر الگوی لیهی برای گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد، اما گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفت. پس از پایان دوره درمان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در متغیرهای افکار تکرارشونده و ابعاد فراهیجانی منفی تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری نشان داد. نتیجه گیری: شناسایی، چالش ورزی و اصلاح افکار تکرارشونده منفی، طرحواره های ناکارآمد و شناسایی افکار و هیجان های ناامید کننده و چالش با آن ها هدف اصلی درمانگران شناختی - رفتاری است.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهانه غذاخوردن بر خودکارآمدی بدنی و خوردن هیجانی کودکان فزون وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضافه وزن و چاقی مرتباً در سراسر جهان در حال افزایش می باشد. با توجه به تأثیر چشمگیر چاقی بر بیماری های حاد و مزمن، سلامت عمومی، توسعه و بهزیستی، بررسی چاقی کودکان در اولویت بهداشت جهانی قرار دارد. هدف پژوهش اثربخشی آموزش ذهن آگاهانه غذاخوردن بر خودکارآمدنی بدنی و خوردن هیجانی کودکان فزون وزن بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان دارای اضافه وزن پسر مقطع دبستان شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بود که تحت هیچ مداخله کاهش وزنی قرار نداشتند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس پرسشنامه های خودکارآمدی بدنی و غذاخوردن هیجانی بین هر دو گروه توزیع شد. پس از آن برنامه آموزش سبک زندگی سالم بر روی گروه آزمایش اجرا شد. سپس پرسشنامه های ذکر شده در بالا مجدداً توسط هر دو گروه تکمیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد تأثیر آموزش ذهن آگاهانه غذاخوردن بر افزایش خودکارآمدنی بدنی و کاهش خوردن هیجانی کودکان فزون وزن معنادار بود (001/0 >P). نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت از آموزش ذهن آگاهانه غذاخوردن برای بهبود و اصلاح عوامل محافظت کننده روانشناختی کودکان فزون وزن استفاده شود.
شناسایی متغیرهای میانجی در رابطه میان آموزش موسیقی و افزایش خلاقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۸۶۶-۸۵۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده است که هنر موسیقی به عنوان یک زبان، مناطق خاص خود را در مغز دارد و احساس، عاطفه و ادراک انسان را بدون تکلم منتقل می کند، ولی همچنان درک آن نیازمند آموزش است تا بتواند موجب بهره مندی از توانایی های فکری - اجتماعی گردد. همچنین پژوهش های بسیاری موسیقی را به عنوان ابزاری قدرتمند برای تقویت و توسعه خلاقیت با سهل ترین و لذت بخش ترین روش اجرا و کمترین عوارض معرفی می کنند. بنابراین مسأله پژوهش این است که براساس پیشینه تحقیقات تا چه اندازه آموزش موسیقی سبب بروز خلاقیت ویا مؤلفه های وابسته به آن می گردد. هدف: هدف از این مقاله مرور پیشینه پژهش های مرتبط علل و عوامل اثربخشی آموزش موسیقی به منظور ایجاد و توسعه خلاقیت است. روش: با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، منطبق بر اصل پریزما از میان 45 مقاله مرتبط با موضوع خلاقیت و موسیقی، 23 فاکتور مهم به عنوان میانجی های میان خلاقیت و موسیقی شناسایی و نهایتاً معرفی و تحلیل شده است. تا تأثیرپذیری مستقیم از فرآیند آموزش موسیقی ، بسترها و زمینه های لازم برای توسعه خلاقیت شناسایی شود. یافته ها: رشد تفکر، رشد مغزی، بهبود روحیه و استرس، سازگاری و تأثیرپذیری، تخیل و رؤیا سازی، رشد فردی و اجتماعی، اعتماد به خود، واج شناسی، وفاق و همدلی، هوش، تقویت قوای شنیداری، مسئولیت پذیری، تقویت حافظه، پشتکار، رشد ذهنی، بداهه پردازی، حافظه کلامی، به خاطرسپاری کلمات، درک و شناخت مفهوم زبان، ایجاد تمرکز، تقویت احساسات و عواطف رمانتیک، سهولت در خواندن و نوشتن و شمارش و رابطه برای یادگیری، مهارت های حرکتی، شکیبایی و تعامل عواملی هستند که میتوانند تحت تأثیر آموزش موسیقی ارتقا یافته، بسترها و زمینه های بروز، توسعه و بسط خلاقیت افراد را فراهم آورند. نتیجه گیری: از طریق آموزش موسیقی می توان متغیرهای 23 گانه معرفی شده را در آموزش پذیران ارتقاء داد و در نتیجه ی رشد این مؤلفه ها خلاقیت آن ها بسط، توسعه و بروز می یابد.
ساخت و اعتبار یابی پرسش نامه تصور از خدا براساس اسماء الهی در آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف تهیه و ساخت پرسش نامه تصور از خدا، براساس اسماء الهی در آیات و روایات و تعیین ویژگی های روان سنجی (اعتبار و روایی) آن سامان یافته است. روش تحقیق، روش تحلیل محتوا و روش پیمایشی بود. جامعه آماری، شامل طلاب حوزه علمیه، دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی، فرهنگیان آموزش و پرورش (معلمان) و اعضای پایگاه مقاومت بسیج شهر شیراز کوار در سال 1399 بود که تعداد 367 نفر، به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. برای ارزیابی روایی محتوای یافته ها، هر آیتمی که حداقل CVR آن 62/0 به بالا و شاخص CVI آن 79/0 و بالاتر بود، تأیید شد. نتایج روایی ملاک به شیوه همگرا، بین پرسش نامه این پژوهش و مقیاس هم ارز (820/0) به دست آمد که در سطح 01/0 معنادار بود. روایی سازه به شیوه تحلیل عاملی، پنج عامل به ترتیب، «ناصریت»، «رحمانیت-غافریت»، «منعمیت-رازقیت»، «خالقیت قادریت» و «عالمیت» به دست آمد. اعتبار پرسش نامه در آزمون بازآزمون (95/0)، در روش دونیمه سازی (85/0)، مقدار ضریب آلفای کرونباخ کل پرسش نامه (94/0) و ضریب آلفای عامل ناصریت (81/0)، رحمانیت-غافریت (80/0)، منعمیت رازقیت (77/0)، خالقیت قادریت (75/0) و عالمیت (80/0)، به دست آمد. بنابراین، نتایج به دست آمده حاکی از قابلیت پرسش نامه تصور از خدا برای استفاده در تحقیقات پژوهشی است.
تدوین پروتکل درمانی با طراحی «معنوی -مذهبی» برای زوجین متقاضی طلاق و اثربخشی آن بر بهبود راهبردهای مقابله ای و صمیمیت زناشویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
طلاق معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است. آموزش الگوهای ارتباطی صمیمانه و راهبردهای مقابله ای کارآمد، به ویژه با رویکرد معنوی مذهبی، می تواند سطح تعارضات زناشویی را کاهش داده و از طلاق پیشگیری کند. هدف این پژوهش، تدوین پروتکل درمانی «معنوی- مذهبی» و بررسی کارآمدی آن، در بهبود راهبردهای مقابله ای و صمیمیت زناشویی جهت کاهش احتمال وقوع طلاق بود. نمونه 16 زوج متقاضی طلاق بودند که برای حل تعارضات زناشویی خود به مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند. ابزارهای پژوهش مقیاس راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن و مقیاس صمیمیت زناشویی اولیا و همکاران و پروتکل درمانی معنوی مذهبی بود. گروه آزمایش 16 جلسه 120 دقیقه ای دو بار در هفته، تحت درمان «معنوی مذهبی» قرار گرفتند. یافته ها تفاوت معناداری بین نمرات دو گروه در سطح P<0.05 را نشان داد. اندازه اثر برای تفاوت های گروهی بزرگ و قابل توجه بود. نتایج نشان داد که رویکرد درمانی «معنوی مذهبی» راهبردی کارآمد، در بهبود شیوه های مقابله و صمیمیت زناشویی در زوجین متعارض می باشد و می توان از آن به عنوان روش درمانی کارآمد در کاهش احتمال طلاق بهره برد.