فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۲۱ تا ۳٬۵۴۰ مورد از کل ۳۵٬۶۸۸ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۲۸۴-۲۲۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: جهت گیری هدف از مؤلفه های موردنیاز دانش آموزان برای رسیدن به موفقیت تحصیلی است. با توجه به اهمیت عملکرد تحصیلی در دوران نوجوانی، یکی از مهم ترین متغیرها در این خصوص، جهت گیری هدف است. با تکیه بر مباحث سبب شناسی عملکرد تحصیلی پایین دانش آموزان، مداخله های متعددی برای اثربخشی بر جهت گیری هدف در دانش آموزان وجود دارد؛ بااین حال، مطالعه ای به بررسی مقایسه ای تأثیر راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجانی بر جهت گیری هدف نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بر جهت گیری هدف دانش آموزان پسردارای عملکرد تحصیلی پایین دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر با عملکرد پایین تحصیلی دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال 1401-1400 تشکیل می داد. برای انتخاب نمونه ی تحقیق، تعداد 15 نفر برای هر گروه به شکل نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به شکل گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل (60 نفر) قرار داده شدند. ابزارهای مورداستفاده پژوهش پرسشنامه تجدیدنظرشده جهت گیری هدف به همراه پروتکل اجرایی مداخلات راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بود. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره، تأثیر هر سه مداخله راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و نظم جویی هیجان بر تمام زیرمقیاس های جهت گیری هدف تأیید شد (05/0 >p). بررسی مقادیر اندازه اثر نشان داد که مداخله ها بیشترین تأثیر را بر مؤلفه هدف تسلط مدار اجتنابی با اندازه اثر 789/0 و بعد از آن بر مؤلفه هدف تسلط مدار گرایشی با اندازه اثر 763/0 داشتند. نتیجه گیری: مقایسه مداخله ها نشان داد که اثربخشی مداخله راهبردهای فراشناختی بر جهت گیری هدف به طور معنی داری بیشتر از دو مداخله راهبردهای شناختی و نظم جویی هیجان بود (05/0 >p). در کل، چنین استنباط می شود که مداخلات آموزش مدار راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان پتانسیل اثربخشی در جهت ارتقای سطح کلی جهت گیری هدف را دارد و متخصصان آموزشی و درمانی می توانند جهت ارتقای سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان، از این مداخلات استفاده نمایند.
اثرات حرکات موزون بر انواع مختلف توجه در دانش آموزان با کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
۱۱۳-۱۰۰
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توجه یکی از فرایندهای شناختی است و اهمیت آن در یادگیری موضوعی بدیهی است و یکی از راه هایی که باعث بهبود توجه این کودکان می شود، موسیقی درمانی و شاخه ای از آن یعنی حرکات موزون ریتمیک است. هدف از این مطالعه تعیین اثرات حرکات موزون بر توجه دانش آموزان با کم توانی ذهنی بود. روش: مطالعه حاضر شبه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مطالعه شامل دانش آموزان با کم توانی ذهنی پایه دوم و سوم دبستان شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 20 دانش آموز کم توان ذهنی از جامعه آماری ذکر شده بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به روش تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 10 دانش آموز). جهت جمع آوری داده ها از ویرایش چهارم مقیاس هوشی وکسلر استفاده شد. سپس مداخلات مبتنی بر آموزش حرکات موزون طی 8 جلسه یک ساعته در گروه آزمایش به اجرا درآمد درحالی که گروه گواه در طی این مدت فقط مداخلات معمول مدرسه را دریافت کرد. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس در محیط نرم افزار SPSS-25 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه مداخله حرکات موزون بر خرده مقیاس های حذف کردن (58/0=,η2001/0>P، 96.94=F)، رمزگردانی (38/0=,η2001/0>P، 84/12=F)، توجه انتخابی (46/0=,η2001/0>P، 44/14=F)، توجه انتقالی (42/0=,η2003/0>P، 67/15=F) و توجه تقسیم شده (39/0=,η2004/0>P، 5/12=F) دانش آموزان با کم توانی ذهنی تأثیر افزایشی گذاشته است (001/0>P). نتیجه گیری: توجه به نیازها و ویژگی های خاص هر کودک، هماهنگی با سطح سنی، و ارائه فعالیت ها در قالب بازی و تفریح می تواند بهبود توجه و تفکر کودکان را تسهیل کند. برای بهبود توجه کودکان، مهم است که حرکات موزون به طور منظم انجام شوند و با محتوای مناسب سنی کودکان هماهنگ شوند. همچنین تنظیمات محیطی آرام و مناسب برای انجام این حرکات نیز می تواند به افزایش تمرکز و توجه کودکان کمک کند.
Comparison of Male and Female Students in Personality Traits and Psychological Symptoms
حوزههای تخصصی:
Identifying some differences between men and women can be useful in guiding people in different areas of life. The present study was conducted with the aim of comparing male and female students in personality traits and psychological symptoms. This research is causal-comparative type. The research population was the students of Islamic Azadi University of Shiraz Branch, who were selected 250 girls and 250 boys by convenience sampling method and completed NEO Five-Factor Inventory-3 (NEO-FFI-3) and Symptom Checklist-90-R (SCL-90-R). The data of the two groups were analyzed using multivariate analysis of variance and SPSS-24 software. The findings showed that the score of male students is significantly higher than girls in the personality trait of openness to experience (P<0.001). In the personality traits of conscientiousness, extroversion and agreeableness, the score of female students was significantly higher than male students (P<0.05). Among the psychological symptoms, somatization, depression and anxiety among female students and hostility among male students were significantly higher (P<0.001). According to the results, it can be concluded that there are psychological and personality differences between men and women, which paying attention to them and guiding people based on them can help the future life of people in different fields.
ارائه مدل علی ادراک از محیط آموزش الکترونیکی (مجازی) و تفکر بازتابی با توجه به نقش واسطه ای انعطاف پذیری شناختی در میان دانشجویان دانشگاه پیام نور شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل علی ادراک از محیط آموزش الکترونیکی (مجازی) و تفکر بازتابی با توجه به نقش واسطه ای انعطاف پذیری شناختی در میان دانشجویان دانشگاه پیام نور شیراز است. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده، از بین تمامی دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز شیراز، 400 دانشجو به عنوان نمونه آماری انتخاب و پرسشنامه های ادارک از محیط آموزشی سوئینی و همکاران (1994)، تفکر بازتابی کمبر و همکاران (2000) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (CFI) دنیس و وندروال (2010) را تکمیل کردند. تمامی پرسشنامه ها استاندارد و دارای روایی و پایایی است (آلفا بالاتر 70/0). داده های جمع آوری شده با کمک نرم افزار لیزرل تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که اثر مستقیم و مثبت مشغولیت در تکالیف تحصیلی، اصالت یادگیری و احساس عضویت بر مولفه های انعطاف پذیری شناختی (ادراک کنترل پذیری، ادراک توجیه رفتار و ادراک گزینه های مختلف) معنی دار است. همچنین، اثر مستقیم و مثبت احساس حمایت بر مولفه های ادراک کنترل پذیری، و ادراک گزینه های مختلف معنی دار است. ضمن اینکه اثر مستقیم و مثبت احساس مالکیت بر مولفه ادراک توجیه رفتار معنی دار است. اثر مستقیم و مثبت مولفه های انعطاف پذیری بر تفکر بازتابی نیز معنی دار است. همچنین نتایج نشان داد که به طور کلی نقش واسطه ای مولفه های انعطاف پذیری شناختی در رابطه بین ادراک از محیط آموزشی با تفکر بازتابی دانشجویان معنی دار است.
بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان سازگارانه و ناسازگارانه در رابطه بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش های ناکارآمد و کیفیت خواب در نوجوانان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگرچه عوامل متعدد هیجانی، شخصیتی، شناختی و رفتاری با کیفیت خواب در نوجوانی ارتباط دارند، اما تصوری جامع در مورد آن ها وجود ندارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان سازگارانه و ناسازگارانه در رابطه بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش های ناکارآمد و کیفیت خواب در نوجوانان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه نوجوانان دختر و پسر دوره متوسطه دوم شهرستان دامغان در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند، که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای ۳۲۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از مقیاس باورها و نگرش های ناکارآمد درباره خواب (۱۹۹۳)، شاخص حساسیت اضطرابی (۱۹۸۶)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان کودکان (۲۰۰۳) و پرسشنامه کیفیت خواب (۱۹۸۹) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از روش های ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ و AMOS نسخه ۲۴ تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مناسب با داده ها برخوردار است، همچنین راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان در ارتباط بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش ها و باورهای ناکارآمد به خواب و کیفیت خواب نوجوانان نقش میانجی دارد (۰/۰۰۱>P). نتیجه گیری: براساس نتایج روان رنجوری، حساسیت اضطرابی و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان با کیفیت خواب آشفته تر و راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان با کیفیت خواب سالم تر همراه است همچنین راهبردهای تنظیم هیجان در ارتباط بین حساسیت اضطرابی، روان رنجوری، نگرش ها و باورهای ناکارآمد به خواب نقش میانجی ایفا می کند. بر این اساس به متخصصان سلامت روان توصیه می شود جهت بهبود کیفیت خواب نوجوانان نقش مولفه های مورد بررسی در پژوهش حاضر را در نظر داشته باشند.
اثربخشی درمان رفتاری هیجانی معنوی بر وسواس جبری، باورهای وسواسی و آمیختگی فکر و عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وسواس جبری یک بیماری شایع و طاقت فرسا است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان یکپارچه رفتاری هیجانی معنوی بر وسواس جبری، باورهای وسواسی و آمیختگی فکر و عمل در بیماران مبتلا به اختلال وسواس جبری بود. طرح پژوهش حاضر، کارآزمایی تصادفی کنترل شده با پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری دوماهه بود. در این پژوهش 40 نفر مبتلا به وسواس جبری شرکت کردند که در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی و همتا تقسیم شدند. گروه آزمایش درمان رفتاری هیجانی معنوی را به صورت گروهی در 15 جلسه ۹۰ دقیقه ای دریافت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته براساس DSM5 (SCID-I)، پرسشنامه وسواس جبری، پرسشنامه باورهای وسواسی و پرسشنامه آمیختگی فکر و عمل بود که شرکت کنندگان در ابتدا و انتهای درمان و دوماه پس از اتمام درمان، به پرسشنامه ها پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تجزیه وتحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان دادند درمان رفتاری هیجانی معنوی به صورت معناداری موجب کاهش وسواس جبری، باورهای وسواسی شامل احساس مسئولیت افراطی، کمال گرایی، کنترل افکار و آمیختگی فکر و عمل می شود. با توجه به یافته های پژوهش ، درمان رفتاری هیجانی معنوی در کاهش وسواس جبری، باورهای وسواسی و آمیختگی فکر و عمل مؤثر است.
تدوین مدل رشد پس از سانحه براساس طرحواره های هیجانی با نقش میانجی شفقت به خود در بین زنان سوگوار از مرگ همسر ناشی از بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ همسر به منزله رویدادی سهمگین می تواند پیامدهای روانی بسیاری را به دنبال داشته باشد. در چنین شرایطی، برخی از افراد ممکن است با وجود مواجهه با واقعه ای دردناک، رشد پس از سانحه را تجربه کنند؛ از این رو، شناسایی عوامل دخیل در این پدیده حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف تدوین مدل رشد پس از سانحه براساس طرحواره های هیجانی با نقش میانجی شفقت به خود در بین زنان سوگوار از مرگ همسر ناشی از بیماری کرونا انجام شد. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. نمونه شامل 330 نفر از زنان سوگوار مرگ همسر در اثر بیماری کرونا بود که به پرسشنامه های رشد پس از سانحه، طرحواره های هیجانی و شفقت به خود پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و روش معادلات ساختاری استفاده شد. طبق نتایج، اثر مستقیم کنترل ناپذیر بودن، غیرمنطقی بودن، عدم پذیرش هیجانات، گناه، ابراز هیجانات و تأییدطلبی بر شفقت به خود و رشد پس از سانحه و اثر مستقیم شفقت به خود بر رشد پس از سانحه معنی دار است. اثر غیرمستقیم کنترل ناپذیر بودن، غیرمنطقی بودن، عدم پذیرش هیجانات، گناه، ابراز هیجانات و تأییدطلبی بر رشد پس از سانحه معنی دار است؛ بنابراین، شفقت به خود به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین طرحواره های هیجانیو رشد پس از سانحه دارای نقش معنی دار است. با توجه به نتایج، برای ارتقای رشد پس از سانحه در افراد سوگوار می توان به طراحی مداخلاتی مبتنی بر اصلاح طرحواره های هیجانی و شفقت به خود اقدام کرد.
نقش تعدیل گری انعطاف پذیری شناختی در رابطه ی بین استرس فرزندپروری وخودکارآمدی ادراک شده والدینی مادرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
29 - 38
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی نقش تعدیل گری انعطاف پذیری شناختی در رابطه بین استرس فرزند پروری و خودکارآمدی ادراک شده والدینی مادرانه انجام شد.روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش کلیه مادران ساکن اصفهان در سال 1402 بودند و به عنوان نمونه 400 مادر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه استرس فرزند پروری (PSI-SF)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی CFI)) و پرسشنامه خودکارآمدی مادرانه (PMP S-E) گردآوری و با نرم افزار PLS تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد بین استرس فرزند پروری و خودکارآمدی والدینی مادرانه رابطه معکوس معنادار (297/0- = β، 001/0P=)، بین استرس فرزند پروری و انعطاف پذیری شناختی رابطه معکوس معنادار (326/0- =β،001/0P=) و بین خودکارآمدی والدینی مادرانه و انعطاف-پذیری شناختی رابطه مثبت معنا داری مشاهده شد (420/0 = β،001/0P=). همچنین نتایج نشان داد انعطاف پذیری شناختی در رابطه بین استرس فرزند پروری و خودکارآمدی والدینی مادرانه نقش تعدیلگری ایفا می کند (099/0 = β).نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، نقش انعطاف پذیری شناختی در کاهش استرس فرزند پروری و ارتقاء خودکارآمدی والدینی مادرانه بسیار مهم است. این امر حاکی از اهمیت آن در برنامه های آموزشی و درمانی با هدف ارتقای سلامتی و توانمندسازی مادران است. علاوه بر این، تمرکز بر بهبود انعطاف پذیری شناختی مادر ممکن است در ارتقاء خودکارآمدی والدینی ، کاهش استرس فرزندپروری و کاهش اثرات آن بر سلامت جسمی، روانی و عملکردی مادر، کمک کننده باشد.
The Role of Object Relations in Predicting Emotional Expression, Distress Tolerance and Marital Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to investigate the role of object relations in predicting emotional expression, distress tolerance and marital quality.Methods: The research method was quantitative, applied and descriptive-correlational. The statistical population of the study was all 257 couples which formally married in the first three months of 2022 in Ardabil. The non-random available sampling method was used due to the limitations of the corona pandemic. The sample size was 110 couples, including 110 males and 110 females. Bell Object Relationships Inventory (1995), King & Ammons Emotional Expression Questionnaire (1990), Distress Tolerance Scale (DTS) and Basby Marital Quality Questionnaire (1995) were used for data collection. In the descriptive part, we used the central and dispersion indices. Also, in the inferential part, multiple regression was used. The data were analyzed using SPSS software.Results: The results of this study showed there is a significant negative relationship between social incompetence with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01), and a significant negative relationship between egocentricity with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01). Also, there is a significant negative relationship between insecure attachment with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01) and finally there is a significant negative relationship between alienation with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01).Conclusion: Considering the results, couple therapy based on object relations can be used to improve emotional expression, distress tolerance and marital quality of couples.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی شوخ طبعی سازمانی: رویکردی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوخ طبعی در تمام فرهنگ ها به عنوان یکی از ویژگی های تعامل اجتماعی شناخته شده است که خود را در جایی آشکار می کند که افراد گرد هم می آیند؛ ازجمله محل کار. با توجه به پتانسیل شوخ طبعی در تأثیرگزاری مثبت بر احساسات کارکنان، هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی شوخ طبعی سازمانی در شرکت پالایش گاز پارسیان بود. این پژوهش، ازنظر هدف، کاربردی و روش تحقیق آن ترکیبی بود. در بخش کیفی پژوهش از رویکرد نظریه داده بنیاد برای تدوین الگوی شوخ طبعی سازمانی استفاده شد و با 12 نفر از مدیران و سرپرستان شرکت پالایش گاز پارسیان مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام پذیرفت. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها و کدگذاری سه مرحله ای نشان دادند الگوی شوخ طبعی سازمانی شامل 142 کد باز،60 کد محوری و 26 کد انتخابی است که در قالب مقوله های شش گانه دسته بندی شدند. در بخش کمّی پژوهش، برازش الگوی مفهومی طراحی شده به روش پیمایش سنجیده شد؛ بدین صورت که براساس نتایج بخش کیفی، پرسشنامه ای محقق ساخته، تدوین و در میان نمونه آماری توزیع شد که به تأیید فرضیه های پنج گانه منجر شد. نتایج این پژوهش می توانند به خوش آیندسازی محیط کار و بهبود کیفیت حضور کارکنان در سازمان کمک کنند.
اثربخشی پروتکل درمانی تن انگاره تایلور بر عوامل حمایت کننده فردی و پذیرش خود نوجوانان دختر دارای وسواس تن انگاره
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۲
91 - 107
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پروتکل درمانی تن انگاره تایلور بر عوامل حمایت کننده فردی و پذیرش خود نوجوانان دختر دارای وسواس تن انگاره شهر اصفهان انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه ی آماری شامل کلیه دختران نوجوان ۱۳ تا ۱۸ سال دارای وسواس تن انگاره شهر اصفهان در بازه زمانی بهار و تابستان 1400 بود. بدین منظور از طریق درج فراخوان در شبکه های اجتماعی و دعوت به شرکت در پژوهش ، به شیوه نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های خروج و ورود، تعداد 30 نفر انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل( 15 نفر آزمایش، 15 نفر کنترل) گمارده شدند. افراد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای در دوره تن انگار تایلور شرکت کردند؛ اما برای گروه کنترل، مداخله ای صورت نگرفت. ابزار: ابزار پژوهش، شامل پرسشنامه عوامل حمایت کننده فردی اسپرینگرو فیلیپس (۱۹۹۷)، پرسشنامه پذیرش خود چمبرلین و هاگا (۲۰۰۱) و پرسشنامه رضایت از تن انگاره سوئوتو و گارسیا (2002) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله آموزشی تن انگاره بر عوامل حمایت کننده فردی شامل تعهد اجتماعی، صلاحیت های فردی و اجتماعی، دختران ۱۳_۱۸سال دارای وسواس تن انگاره در دو مرحله پس آزمون و پیگیری تأثیر معنی داری داشته و و اثرات درمان در مرحله اثر آن در طول زمان ثابت باقی مانده است (01/0 p< ). همچنین نتایج نشان داد که پروتکل درمانی تن انگاره تایلور سبب افزایش پذیرش خود دختران ۱۳_۱۸سال دارای وسواس تن انگاره در دو مرحله پس آزمون و پیگیری شده و اثر آن ثابت باقی مانده است (01/0 p< ). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی پروتکل درمانی تن انگاره تایلور بر ارتقاء حمایت کننده های فردی و پذیرش خود نوجوانان پیشنهاد می شود برای تدوین برنامه های آموزشی و بهداشتی نوجوانان، اقدامات موثری از سوی متخصصین آموزشی و درمانی به انجام برسد.
تبیین الگوی پیش بینی تعارضات زناشویی دانشجویان براساس نیازهای اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
51 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین مدل پیش بینی تعارضات زناشویی دانشجویان براساس نیازهای اساسی بود. پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متاهل 4 دانشگاه آزاد شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه ای به تعداد 172 دانشجو (131 زن، 41 مرد) که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و در داخل هر خوشه با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف، انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های تعارضات زناشویی (MCQ)و نیازهای اساسی گلاسر گردآوری شدند و با استفاده از نرم افزار spss-22 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که میان میزان ارضاشدگی نیازهای اساسی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همبستگی میان تعارضات زناشویی با نیاز به عشق و تعلق خاطر و نیاز به تفریح نیز منفی و معنادار است. همبستگی میان پنج نیاز اساسی مثبت و معنادار است؛ لذا تعارضات زناشویی با استفاده از نیازهای اساسی قابل پیش بینی است.
Coping with divorce in men: a scoping review(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۳ - Serial Number ۱۷, Summer ۲۰۲۳
21 - 44
حوزههای تخصصی:
Researchers believe that separation and divorce are the most important stressful events that can happen in life. Therefore, divorce is a complex and painful process that leads to changes in different areas of life and requires coping strategies. This is despite the fact that more studies have focused on women and children after divorce, and men's divorce has been neglected. The present scoping review seeks to investigate, identify, and plot the main concepts relating to men's divorce and its dimensions, domains, impacts and factors based on the main references and evidence. The scoping review method was used to search electronic databases for relevant articles. Of the 3025 abstracts initially identified, after screening both abstracts and full texts, 26 studies were selected for inclusion in this review. After abstracting key information from each study, a content analysis was conducted. Five themes were identified from the content analysis: 1) Demographic, 2) child custody, 3) Psychological factors, 4) attachment style and 5) Coping strategies. This study explained and identified the men's divorce components, its results can reduce the negative effects of divorce on men.
An Investigation of the Causal Pattern of the Relationship Between Personality Variables and Corona-Related Health Attitudes(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۳ - Serial Number ۱۷, Summer ۲۰۲۳
57 - 70
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to investigate the causal pattern of the relationship between personality variables and coronavirus-related health attitudes mediated by the internal locus of control, and the moderating role of self-esteem in students. The sample participants consisted of 150 students of varying educational levels who completed the Health Behavior, Health Attitude, Internal Locus of Control, risk-taking, self-esteem, and conscientiousness and neuroticism questionnaires, online and through messaging applications (Telegram and WhatsApp). To analyze data, structural equation modeling (SEM) was used to measure fitness of the model and examine direct relationships. Measurement of the mediator relationship was assessed via, Bootstrap, and the moderator relations were examined with hierarchical regression. The results showed that the model's fitness well with the data and all direct relationships, except the relationship between risk-taking, and health attitudes were confirmed. The findings also confirmed the mediating role of the internal locus of control in the relationship between personality traits and health attitudes. The results further indicated the moderating role of self-esteem in the relationship between the internal locus of control and students' health attitudes. In other words, the relationship between the internal locus of control and health attitudes in students with higher self-esteem is stronger than the relationship in which students reported lower self-esteem. The results also confirmed the moderating role of self-esteem in the relationship between neuroticism and students' health attitudes. In other words, the relationship between neuroticism and health attitudes in students with lower self-esteem is stronger than the relationship in which students reported higher self-esteem
اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش قلدری دانش آموزان پسر مدارس دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
41 - 48
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش رفتار قلدری دانش آموزان پسر مدارس دولتی دوره دوم متوسطه شهر سنندج بود. روش تحقیق در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود و از مقیاس قلدری پاتچین و هیندوجا(2011) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برای نمونه گیری ابتدا به شیوه تصادفی خوشه ای یک مدرسه انتخاب و 40 نفر دانش آموز با بالاترین نرخ رفتار قلدری در آن مشخص گردیده و سپس به صورت جایگزینی تصادفی در2 گروه 20 نفری(یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. در فاز عملی تحقیق، برنامه آموزش خودتنظیمی هیجانی طی 10 جلسه 75 دقیقه ای و در مدت 5 هفته ی متوالی (هر هفته دو جلسه) به گروه آزمایشی ارائه گردید، درحالی که گروه گواه در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفت. داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از اثربخشی معنی دار برنامه آموزش خودتنظیمی هیجانی بر کاهش رفتار قلدری دانش آموزان گروه آزمایشی هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله پیگیری بود(05/0>P). با عنایت به این یافته ها پیشنهاد می شود آموزش خودتنظیمی هیجانی به عنوان مداخله ای مؤثر در کاهش رفتارهای قلدری در میان دانش آموزان، جزو برنامه های ضد قلدری در مدارس قرار گیرد.
اثربخشی آموزش فنون رفتار درمانی دیالکتیکی بر تحمل پریشانی هیجانی و ابراز وجود دانش آموزان قربانی قلدری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
143 - 153
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش فنون رفتار درمانی دیالکتیکی بر تحمل پریشانی هیجانی و ابراز وجود دانش آموزان قربانی قلدری بود. این مطالعه نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی دوره اوّل متوسطه شهر تبریز در سال 98-1397 بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، خوشه ای تک مرحله ای، و روش غربالگری30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند؛ به طوری که هر گروه را 15 نفر تشکیل دادند. ابزارهای مورد استفاده فرم ایرانی مقیاس قربانی قلدری، آزمون تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و گاهر و پرسشنامه ی ابراز وجود(ASA) بود. گروه آزمایشی، طی 10 جلسه تحت آموزش فنون رفتار درمانی دیالکتیکی قرار گرفت؛ در حالی که گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که نمرات پس آزمون تحمل پریشانی هیجانی و ابراز وجود گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری دارند (0/001< p). بدین ترتیب می توان گفت که آموزش فنون رفتار درمانی دیالکتیکی میزان تحمل پریشانی هیجانی و ابراز وجود دانش آموزان قربانی قلدری را افزایش می دهد.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در خانواده به شیوه نقاشی درمانی بر روابط والد-فرزند و مهارت های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
449 - 469
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی بر روابط والد-فرزند و مهارت های اجتماعی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود. از بین کلیه دختران پایه دوم ابتدایی شهرستان تاکستان 24 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 11 جلسه آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی برگرفته از مداخله گروهی هنر درمانی (مارتین، 2009) و برنامه های مداخله ای پیشین (احسان پور، 1395؛ شلانی، 1394)، شرکت کردند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رابطه والد-فرزند پیانتا (1994) و فرم معلم مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری و با استفاده از تحلیل کواریانس همراه با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل، پس از آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه هنردرمانی مبتنی بر نقاشی، نمرات بعد نزدیکی در روابط والد-فرزند (09/28=F، 001/0=P) و مهارت های اجتماعی (68/44=F، 001/0=P) افزایش معنی داری پیداکرده بود و نمرات بعد وابستگی (80/22=F، 001/0=P) و تعارض (58/133=F، 001/0=P) در روابط والدفرزند کاهش معنی داری پیدا کرده بود. نتیجه گیری: باتوجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که برای بهبود روابط والد-فرزند و مهارت های اجتماعی کودکان، می توان از آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی استفاده کرد
مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و سازگاری اجتماعی مادران افراد مبتلا به اختلال ملال جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
243 - 265
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و سازگاری اجتماعی مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی اجرا شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماه بود. جامعه آماری، شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی بودند که از طریق عضویت در گروه های رسمی افراد مبتلا به ملال جنسیتی و با تشخیص قطعی از طریق مصاحبه تشخیصی روان شناس بالینی در شهر اصفهان در سال 1401 بودند. نمونه گیری به روش در دسترس مبتنی بر معیارهای ورود انجام و 45 تن از مادران انتخاب و به طور تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در سه گروه (دو گروه مداخله و یک گروه گواه) و هر گروه به تعداد 15 تن جایگزین شدند. داده ها از طریق پرسش نامه های سازگاری اجتماعی بل (1961) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) جمع آوری شد. آموزش تاب آوری (تدوین و اعتبارسنجی شده در مطالعه حاضر) و روان شناسی مثبت نگر مبتنی بر نظریه سلیگمن و همکاران (2006) هر یک طی 9 جلسه 95 دقیقه ای اجرا و گروه گواه آموزش را بعد از اتمام کار دریافت کردند. در راستای تحلیل استنباطی، داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه های تکرار شده و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا تاب آوری (94/9=F، 01/0> p ) مادران اثربخش بود. اما آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا سازگاری اجتماعی (80/3=F، 05/0> p ) مادران اثربخش نبود. همچنین بین دو گروه آموزش تاب آوری و آموزش مثبت نگر با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (01/0> p )، ولی بین دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0< p ). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر افزایش تاب آوری مادران افراد دارای ملال جنسیتی بود. می توان از این دو نوع آموزش برای کمک به ارتقاءتاب آوری مادران این افراد استفاده کرد
بررسی جامعه شناختی تغییرات سبک زندگی زنان در تعاملات فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
364 - 378
حوزههای تخصصی:
هدف : بررسی جامعه شناختی تغییرات سبک زندگی زنان شهر گرمسار در تعاملات فضای مجازی بود. روش پژوهش: پیمایشی و جامعه آماری زنان سنین 19 تا 59 سال شهر گرمسار و با روش نمونه گیری اتفاقی بر روی 160 نفر از زنان این شهر انجام شد. روایی مقیاس سنجش محقق ساخته از سوی متخصصین مرتبط بررسی و تایید شد و پایایی پرسشنامه نیز، با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه و ضریب آن در پرسشنامه 75/0 حاصل گردید. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون یو مان ویتنی و نرم افزار Spss تجلیل شدند. یافته ها: بین شاخص های سنجش سبک زندگی توجه به بدن (42/0=r، 027/0=P)، الگوهای تفریح و گذران وقت (34/0=r، 031/0=P)، تغذیه (23/0=r، 048/0=P)، ارتباطات اجتماعی (38/0=r، 039/0=P)، سبک ازدواج یا زندگی مشترک (44/0=r، 022/0=P)، و ورزش (21/0=r، 031/0=P) با فعالیت در فضای مجازی رابطه وجود دارد به طوری که میزان حضور در فضای مجازی، به میزان گرایش به شاخص های یادشده و سبک زندگی غیرسنتی(مدرن) در میان آن ها افزوده است. نتیجه گیری: تغییر و تفاوت در زندگی زنان مورد بررسی وجود داشت و بررسی های انجام شده، وضعیت معناداری را از این حیث نشان می دهد. بنابراین فعالیت و تعامل در فضای مجازی توانسته است تا حد قابل توجهی در سبک زندگی زنان مورد مطالعه تغییر ایجاد کند. در واقع، این تغییرات نشان دهنده تاثیر بسزایی است که حضور در فضای مجازی به لحاظ جامعه شناختی می تواند در شیوه زندگی زنان ایجاد کند. براین اساس پیشنهاد شد سیاستگذاران و مسئولین مربوطه درمورد فضای مجازی، توجه خود را بر تغییر نگاه امنیتی، به نگاهی فرهنگی برای سیاست های بهتر اجتماعی و به سویی مثبت و مؤثرتر هدایت کنند
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت به مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
50 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دچار مشکلات رفتاری بود. پژوهش نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کودکان دبستانی شهر شیراز به همراه والدین آن ها بود که برای مشکلات روانشناختی به کلنیک های مشاوره شهر شیراز در سه ماه پاییز 1399 مراجعه کرده بودند. 30 نفر از مادران به همراه فرزندانشان به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. مداخله آموزش فرزندپروری مثبت در 8 جلسه به صورت هفتگی و به مدت 90 دقیقه انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از فهرست نشانه مرضی کودک اسپرلفکین و گادو و پرسشنامه مشکلات رفتاری کانرز فرم کوتاه ویژه والدین کیت کانرز استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیل کوواریانس تک متغیره با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش فرزندپروری مثبت بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری تاثیر معناداری داشت. میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش در متغیر مشکلات درونی (001/0P< 92/31F= ) و در متغیر مشکلات بیرونی (001/0P< 3/381F= ) کاهش معنی داری پیدا کرده است. مجذور اتا نشان داد آموزش فرزندپروری مثبت 41 درصد از تغییرات مشکلات درونی و 36 درصد تغییرات مشکلات بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری را تبیین می کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از آموزش فرزندپروری مثبت در کاهش مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری، پیشنهاد