فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۸۱ تا ۲٬۸۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Aim: People with Misophonia disorder are prone to suffering from other psychological problems, such as anxiety and mood disorders, due to avoidance of various situations. Therefore, the goal of this study is to assess an Experiential Avoidance model with Misophonia disorder through the mediating role of Cognitive Fusion and Emotion Dysregulation in university students.
Methods: The method of the present research is a descriptive-correlation study. The population included whole students of the Shahid Chamran University of Ahvaz in the academic year 2022-2023. 251 university students were selected using a random cluster sampling method. Data were collected with a demographic questionnaire, "Misophonia Questionnaire", "Brief Experiential Avoidance Questionnaire", "Cognitive Fusion Questionnaire" and "Difficulties in Emotion Regulation Scale".
Results: Experiential Avoidance is indirectly correlated with the symptoms of Misophonia disorder through Emotion Dysregulation.
Conclusion: Emotion Dysregulation plays a mediating role in the relationship between Experiential Avoidance and symptoms of Misophonia disorder, unlike Cognitive Fusion. It is suggested that approaches based on emotion regulation, such as transdiagnostic, be used in the development of preventive interventions and treatment for people with symptoms of Misophonia disorder
تأثیر آموزش مدیریت استرس بر استرس شغلی و خودکارآمدی با کنترل روان رنجورخویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس بر استرس شغلی و خودکارآمدی با کنترل روان رنجورخویی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل در سال 1402 انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل شهر مشهد در سال 1402 بودند که از میان آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مدیریت استرس قرار گرفت و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه های خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982)، استرس شغلی (اورلی و گیردانو، 1980) و روان رنجورخویی (کاستا و مک کری، 1992) بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و در نرم افزار SPSS-27 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مدیریت استرس بر کاهش استرس شغلی و افزایش خودکارآمدی کارکنان مرکز تماس با کنترل روان رنجورخویی، اثربخش بود (05/0 >p). نتایج پژوهش حاکی از آن است که آموزش مدیریت استرس منجر به افزایش خودکارآمدی و کاهش استرس شغلی کارکنان مرکز تماس شرکت ایرانسل شهر مشهد می گردد. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد برگزاری دوره های آموزشی مدیریت استرس برای ایجاد سازگاری روان شناختی بیشتر در راستای مدیریت شرایط استرس زا در محیط های کاری و همچنین ارتقاء سلامت روان کارکنان و درنتیجه بهبود کیفیت و بهره وری سازمانی، به صورت منظم برای کارکنان پیشنهاد می شود.
اثربخشی درمان راهبردهای نظم جویی هیجان بر رفتار اجتنابی و برانگیختگی در زنان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از بیماری کووید- 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
50 - 521
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان راهبردهای راهبردهای نظم جویی هیجان بر رفتار اجتنابی و برانگیختگی در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از بیماری کووید- 19 انجام شده است. روش پژوهش: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح تک آزمودنی چندخط پایه ای بود. جامعه آماری شامل افرادی که به علت بیماری کوید 19 در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان مسیح دانشور تهران بین سالهای 1399تا 1400 بستری بودند و به اختلال استرس پس از سانحه دچار گشته اند بود. سه زن به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه درمان راهبردهای نظم جویی هیجان گمارش شدند. سپس سه آزمودنی پروتکل 8 جلسه ای درمان راهبردهای نظم جویی هیجان (گروس -2008) دریافت کردند. پرسشنامه های تاثیر رویداد- ویرایش شده (گرمر، 2003) به عنوان ابزار پژوهش در چهار مرحله خط پایه ، چلسه سوم و ششم و بعد از درمان اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 جمع آوری شده به روش تحلیل اندازه گیری های مکرّر و تحلیل داده ها به کمک رسم نمودار تجزیه و تحلیل شدند. از فرمول درصد بهبودی (اوگلز ، 2001) قضاوت درباره میزان بهبودی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد رویکرد راهبردهای نظم جویی هیجان موجب بهبود اجتناب، و برانگیختگی در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از بیماری کووید- 19 شد. میزان درصد بهبودی اجتناب، و برانگیختگی در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از بیماری برای بیماران بین 52 تا 68 درصد بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت رویکرد راهبردهای نظم جویی هیجان موجب بهبود اجتناب، و برانگیختگی در بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ناشی از بیماری کووید- 19 می شود و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات روان شناختی بیماران کووید-19 استفاده کرد.
مدلیابی معادلات ساختاری تبیین بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه بر اساس سلامت عمومی، بحران مالی و حمایت اجتماعی با میانجی گری تفکر مثبت بر اساس نظریه مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۱۹)
613 - 632
حوزههای تخصصی:
چکیدهﭘﮋوﻫﺶ حاضر با هدف تدوین مدل بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه بر اساس سلامت عمومی، بحران مالی و حمایت اجتماعی با میانجی گری تفکر مثبت انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر مشتمل کلیه زنان مطلقه (20 تا 45 سال) شهرستان اراک و خمین در سال 1401-1400 بود. حجم نمونه 429 نفر بود که ﺑﺎ روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس اﻧﺘﺨﺎب شده اند. همه افراد نمونه پرسشنامه های سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979)، بحران مالی پراویتز و همکاران (2006)، حمایت اجتماعی زیمت و همکاران (1988)، تفکر مثبت اینگرام و ویسنیکی (1988) و بهزیستی روانشناختی ریف (1989) را تکمیل کرده اند. برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV20 استفاده شد. نتایج نشان داد متغیر سلامت عمومی (20/0 و 14/0)، بحران مالی (18/0- و 17/0-) و حمایت اجتماعی (33/0 و 20/0) اثرات مستقیم و معنی داری به ترتیب بر تفکر مثبت و بهزیستی روانشناختی داشته اند. افزون بر آن تفکر مثبت (15/0)، اثرات مستقیم و معنی داری بر بهزیستی روانشناختی داشت. همچنین نتایج نشان داد که سه متغیر سلامت عمومی (10/0)، بحران مالی (10/0-) و حمایت اجتماعی (11/0) بر بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، هر سه متغیر سلامت عمومی، بحران مالی و حمایت اجتماعی اثرات مستقیم و غیرمستقیم معنی داری بر بهزیستی روانشناختی به واسطه تفکر مثبت داشته اند. لذا از این مدل می توان برای تقویت و ارتقای بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه استفاده کرد و لذا آگاهی مشاوران، روان شناسان، درمانگران، پژوهشگران علوم اجتماعی و سایر متخصصان از این متغیرها جهت ارتقای بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه حائز اهمیت است.
تحلیلی بر موانع تربیت عقلانی بر پایه نظریه کنش ارتباطی هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین ابعاد اصلی عقلانیت ارتباطی هابرماس و بررسی موانع تربیت عقلانی مبتنی بر این نظریه است. این موانع در چهار سطح 1. کاربست 2. «نوع کنش» 3. کارکردهای مترتب با عقلانیت ارتباطی و 4. موانع موجود در سطح پایه یا زیست جهان تبیین شده اند. برای پاسخ به سوالات پژوهش از روش توصیفی - تحلیلی استفاده شده است. یافته ها نشان دادند موانع موجود در بسط و برقراری تربیت عقلانی مبتنی بر دیدگاه هابرماس را می توان در سطوح چهارگانه ی باورها، رفتارها، کنش ها و ارزش ها دسته بندی کرد. بنابراین تأکید افراطی بر نسبیت معرفت و حقیقت، تأکید بر بازتولید رفتارهای مخدوش کننده عقلانیت ارتباطی و اشاعه کنش های ضد مفاهمه مهم ترین موانع هستند. این موانع نیز بر اثر فقدان مهارت های گفت وگویی، فقدان زمینه مشترک در ارتباط مبنی بر رابطه بین الاذهانی، اعمال باورهای سلطه جویانه، شدت و قوت بیشتری می گیرند. از سوی دیگر تلاش در برقراری مناسبات برابر و تأکید بر موجه سازی و صدق اطلاعات، پرهیز از مستعمره ساختن زیست جهان ارتباطی افراد، تأکید بر اشتراک آزادانه باورها و احساسات نیز ازجمله عواملی هستند که موانع ذکرشده را تعدیل می سازند.
تحولات جدید در مبارزه با اعتیاد: رویکردهای نوین و چالش های پیش رو
حوزههای تخصصی:
پیش زمینه و هدف: اعتیاد به مواد مخدر یکی از چالش های بهداشتی و اجتماعی جهانی است که تأثیرات گسترده ای بر زندگی افراد و جوامع دارد. این اختلال مزمن و عود کننده، با مصرف اجباری مواد مخدر و تحمل نسبت به آن همراه است و تغییرات عملکردی در مدارهای مغزی مرتبط با پاداش، استرس، و خودکنترلی ایجاد می کند. این تغییرات ممکن است حتی پس از ترک مصرف مواد مخدر برای مدت طولانی ادامه یابند. باوجود پیشرفت های زیاد در فهم عوامل زیستی و عصب شناختی مرتبط با اعتیاد، این اختلال همچنان یک مشکل عمده در زمینه سلامت عمومی است. اعتیاد به مواد مخدر باعث تضاعف مشکلات اجتماعی و اقتصادی می شود و بر زندگی افراد تأثیرات زیادی دارد. بااین حال، دیدگاهی که اعتیاد را یک بیماری مغزی معرفی می کند، از انتقادات مبتنی بر مواردی چون عدم توانایی در توضیح ناهمگونی در بهبودی، تأکید بیش ازحد بر بعد اجباری اعتیاد، و عدم شناسایی علامت عصبی خاصی از اعتیاد رنج می برد. این انتقادات نشان می دهند که نیازمند تحقیقات و بحث های گسترده تر در حوزه های مختلف برای درک کامل تر و ارائه راهکارهای مؤثرتر برای پیشگیری و درمان اعتیاد هستیم.
ویژگی های روان سنجی ابزار والدگری هلیکوپتری فرم کوتاه در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی ابزار والدگری هلیکوپتری انجام شد. جامعه پژوهش شامل تمامی نوجوانان دختر شهر کرمان بود. به منظور جمع آوری افراد نمونه، تعداد 422 نفر از آن ها در سنین 15-18ساله با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در مطالعه حاضر، نوجوانان به ابزار والدگری هلیکوپتری پیستلا و همکاران (2020) و مقیاس فرا والدگری لئونگ و شک (2018) پاسخ دادند. به منظور تعیین روایی عاملی ابزار والدگری هلیکوپتری از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و به منظور بررسی همسانی درونی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. همچنین، به منظور مطالعه روایی سازه ابزار والدگری هلیکوپتری، ضریب همبستگی آن با مقیاس فراوالدگری گزارش شد. نتایج تحلیل مؤلفه های اصلی با استفاده از چرخش واریماکس نشان داد ابزار والدگری هلیکوپتری از دو عامل درگیری ذهنی و درگیری عملی تشکیل شده است. شاخص های تحلیل عاملی تأییدی نیز بیانگر آن بود که ساختار دو عاملی ابزار برازش قابل قبولی با داده ها دارد و مدل مورد تأیید است. نتایج مربوط به همبستگی بین ابعاد والدگری هلیکوپتری با فراوالدگری به طور تجربی از روایی سازه والدگری هلیکوپتری حمایت کرد. همچنین، ضریب همسانی درونی ابزار والدگری هلیکوپتری (85/0= a ) مطلوب گزارش شد. در مجموع، یافته های پژوهش نشان داد که ابزار حاضر برای سنجش سبک والدگری هلیکوپتری در نوجوانان دختر ابزاری روا و معتبر است.
رابطه هوش معنوی و تعالی معنوی با هوش هیجانی در دانش آموزان شهر کرمانشاه
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
715 - 722
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش معنوی و تعالی معنوی با هوش هیجانی در دانش آموزان شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1402-1401 بود. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود که از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرای آن همبستگی است که باهدف تعیین رابطه هوش معنوی و تعالی معنوی با هوش هیجانی دانش آموزان انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی1401 است. جهت انتخاب حجم نمونه بر اساس فرمول مورگان تعداد 269 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر کرمانشاه به عنوان نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های هوش معنوی، تعالی معنوی و هوش هیجانی به صورت مجازی پاسخ دادند. نتایج نشان داد بین هوش معنوی و تعالی معنوی با هوش هیجانی دانش آموزان رابطه مثبت معناداری وجود دارد و هوش معنوی و تعالی معنوی توان پیش بینی هوش هیجانی در دانش آموزان رادارند.
پیش بینی عود نشانگان وسواس براساس مؤلفه های جسمانی-روانی اضطراب کرونا و خودنظم بخشی هیجانی در مبتلایان به وسواس فکری-عملی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بیماری وسواس یکی از مشکلات و اختلالات ناتوان کننده است که ماهیت پیچیده و ناهمگونی دارد. بنابراین پژوهش با هدف پیش بینی عود نشانگان وسواس براساس مؤلفه های جسمانی-روانی اضطراب کرونا و خودنظم بخشی هیجانی در مبتلایان به وسواس فکری-عملی انجام شد. روش تحقیق توصیفی-همبستگی بود. از بین زنان مبتلا به اختلال وسواس مراجعه کننده به مرکز مشاوره و رواندرمانی در شهر کرمانشاه در سال 1402 با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 200 نفر انتخاب شد و مقیاس وسواسی-جبری (هادگسون و راچمن، 1977)، اضطراب کرونا (علیپور و همکاران، 1398) و خودنظم بخشی هیجانی (گروس و جان، 2003) را تکمیل نمودند. تحلیل داده ها با روش های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با کمک نرم-افزار آماری SPSS 26 انجام شد. نتایج نشان داد اضطراب کرونا (29/0=r و 014/0=p) و مؤلفه های آن با عود نشانگان وسواس همبستگی مثبت و معناداری دارد (05/0>p). همچنین، خودنظم بخشی هیجانی (48/0-=r و 018/0=p) و ابعاد آن توانستند به طور منفی و معناداری عود نشانگان وسواس را پیش بینی کنند. تحلیل رگرسیون به روش همزمان نیز نشان داد که متغیرهای پیش بین با هم 31 درصد واریانس عود نشانگان وسواس را پیش بینی کرده اند. با درنظر گرفتن این نتایج، به نظر می رسد با بهبود خودتنظیمی هیجانی و کنترل اضطراب کرونا می توان در جهت کاهش عود نشانگان وسواس در این بیماران سود جست.
اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر بهزیستی روان شناختی و مشارکت اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۱۸۰-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش خودتنظیمی بر بهزیستی روان شناختی و مشارکت اجتماعی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی ﺑﺎ ﻃﺮح ﭘیﺶآزﻣﻮن_ﭘﺲآزﻣﻮن و ﮔ ﺮوه کﻨﺘﺮل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان قاینات در سال تحصیلی 1401 -1402 بود. حجم نمونه پژوهش شامل 36 دانش آموز دختر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه گمارده شدند (هر گروه 18 نفر). ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشارکت اجتماعی (CPQ) سهرابی و همکاران (1389) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف فرم کوتاه (RSPWB-SF) ریف (2002) بود. گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد، اما گروه آزمایش پژوهش مداخله خودتنظیمی را در طول هفت جلسه (در هفت جلسه نود دقیقه ای و هرهفته یک جلسه) دریافت کرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل پیش آزمون بین میانگین پس آزمون هر شش مولفه بهزیستی روان شناختی (پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خودمختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد فردی) و متغیر مشارکت اجتماعی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادری در سطح 01/0 وجود داشت. نتایج نشان داد که آموزش خودتنظیمی، احتمالا درمان کارآمدی برای بهبود بهزیستی روان شناختی و مشارکت اجتماعی در دانش آموزان است.
شناسایی مؤلفه های زیربنایی در شکل گیری تمایزیافتگی خود: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمایزیافتگی خود، پدیده ای بافتارمند، فرهنگی و وابسته به شرایط محیطی و اجتماعی است که در فرآیندی پویا و تحت تأثیر شرایط و عوامل مختلفی شکل گرفته و تجربه می شود. با توجه به همین موضوع، این پرسش مطرح شد که مؤلفه های زیربنایی در شکل گیری تمایزیافتگی خود چیست؟ بدین منظور از رویکرد کیفی، طرح نظام مند نظریه برخاسته از داده ها در سطح نظم دهی مفهومی بهره گیری شد. از طریق نمونه گیری نظری و با توجه به اشباع نظری در گردآوری داده ها با 17 نفر مصاحبه نیمه ساختاریافته اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از مرحله اول شیوه کدگذاری استراوس و کوربین انجام پذیرفت. پس از تحلیل داده ها، 112 کد اولیه شناسایی شد، سپس در فرآیند ادغام و مقایسه، 28 زیرمقوله تدوین شده و در قالب 3 مقوله اصلیِ استقلال فکری، هویت طلبی و منزلت اجتماعی دسته بندی و معرفی گردید. یافته ها نشان می دهند که تمایزیافتگی خود، به شکل افکار، رفتارها و نگرش های مستقلانه و منحصر به فرد به همراه هویت طلبی با تأکید بر توانمندی ها و منزلت اجتماعی و رفتارهای مقتضی پدیدار شده و جریان می یابد. در نتیجه، در شکل گیری تمایزیافتگی خود، مؤلفه های زیربنایی عمدتاً به صورت استقلال فکری تجربه می شود اما هویت طلبی و منزلت اجتماعی بخشی دیگری از این مؤلفه ها را به خود اختصاص داده اند که در فرهنگ ایرانی تجربه می شوند. یافته های مطالعه حاضر علاوه بر غنی سازی دانش بومی و راهنمایی برای پژوهش های آتی، شناخت عمیق تر این ویژگی روان شناختی را در بستر فرهنگی فراهم نمود که می تواند پیامدهای عملی ویژه ای نیز در مشاوره و خانواده درمانی با توجه به مباحث چندفرهنگی داشته باشد.
نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین تاب آوری و دانش جنسی با صمیمیت زناشویی در زوجین دارای فرزند ناتنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین تاب آوری و دانش جنسی با صمیمیت زناشویی در زوجین دارای فرزند ناتنی در سال 1401 در شهر کرمانشاه انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. روش: جامعه آماری شامل کلیه زوجین دارای فرزند ناتنی در شهر کرمانشاه می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 200 به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه های صمیمیت زناشویی والکر و تامپسون (1983)، تنظیم هیجان گرانفسکی و همکاران (2001)، تاب آوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) و دانش جنسی آن هوپر (1992). یافته ها: نتایج نشان دهنده برازش مطلوب داده ها با الگوی پیشنهادی پژوهش بود. تاب آوری و دانش جنسی به صورت مستقیم با صمیمیت زناشویی ارتباط معناداری دارند(05/0≥p). همچنین نتایج نشان داد تنظیم شناختی هیجان با صمیمیت زناشویی در زوجین دارای فرزند ناتنی رابطه معنادار دارد(05/0≥p). سایر نتایج نشان داد که تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین تاب آوری و دانش جنسی با صمیمیت زناشویی در زوجین دارای فرزند ناتنی نقش میانجی ایفا می کند(05/0≥p). نتیجه گیری: بر این اساس می توان نتیجه گرفت از آنجا که روابط آشفته و مشکلات بین زوجین بر فرزندان تأثیر می گذارد، توجه به صمیمیت زوجین و آموزش سازه هایی همچون تاب آوری، دانش جنسی و کمک به تنظیم هیجان در زوجین می تواند در ایجاد صمیمیت بین زوجین با فرزند ناتنی تأثیرگذار باشد.
ارائه مدل ساختاری پیش بینی تاب آوری براساس سبک های هویت با میانجیگری ساختار انگیزشی انطباقی در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دیدگاه های روانشناسی رشد مطرح می کنند، دوره نوجوانی و اوان جوانی برای انسجام شخصیت و سازندگی انسان مهم است و یکی از بحرانی ترین دوره هاست؛ از این رو، جوانان نیازمند این هستند که خود را در این دوران مطرح ساخته و در نظام اجتماعی جایگاه خود را بالا ببرد و دست یافتن به هویت پاسخی به نیاز وی داده می شود تا خود را از دیگران مجزا و متمایز سازد. لذا این پژوهش با هدف، ارائه مدل ساختاری پیش بینی تاب آوری براساس سبک های هویت با میانجیگری ساختار انگیزشی انطباقی در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران در سال 1398 تشکیل دادند، که از میان آنها، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003)، سبک های هویت (برزونسکی، 1999) و ساختار انگیزشی (کاکس و کلینگر، 1995) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده شد؛ همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد سبک های هویت بر تاب آوری با نقش میانجی ساختار انگیزشی انطباقی تاثیر غیرمستقیم دارد. به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که برخی ویژگی های شخصیتی مانند بردباری، بخشندگی، سازگاری، سخت کوشی، کنجکاوی و قاطع بودن در رابطه می تواند به افراد کمک کند تا سطوح سبک های هویت، تاب آوری و ساختار انگیزشی بالاتری را تجربه کنند. نتیجه گیری: بنابراین یافته های این پژوهش از لحاظ نظری و عملی در پرتو روند پژوهشی موجود مورد بحث قرار گرفته اند و پیشنهادهایی در هر دو حوزه نظری و کاربردی ارائه شده است.
مقایسه اثر بخشی بسته طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی-اجتماعی بیماران وسواس-جبری با درمان شناختی-رفتاری بر طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواسی-جبری اختلال اضطرابی ناتوان کننده ای است که ویژگی اصلی آن وقوع وسواس ها و اعمال اجباری است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بسته طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی–اجتماعی بیماران وسواس- جبری با درمان شناختی-رفتاری بر طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری می باشد. روش پژوهش: مقاله حاضر از روش نیمه آزمایشی، نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری 45 روزه بود. جامعه پژوهش در این مطالعه شامل کلیه مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری مراجعه کننده به دو کلینیک روان درمانی در شهر اصفهان بود. 45 نفر برای مطالعه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی-اجتماعی (براساس بسته درمانی یانگ، کلیوسکو و ویشار، 2003)، درمان شناختی-رفتاری (استروچ و همکاران، 2007) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله و 45 روز بعد (مرحله پیگیری) به پرسشنامه های پرسشنامه طرحواره یانگ فرم کوتاه (یانگ، 1994) و پرسشنامه اضطراب (بک، 1989) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه-گیری مکرر و نرم افزار اس پی اس اس تحلیل شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد میانگین طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در دو گروه آزمایش (طرح واره درمانی و درمان شناختی-رفتاری) و گواه تفاوت معنی داری دارد. علاوه براین، بر اساس نتایج طرح واره درمانی در مقایسه با درمان شناختی-رفتاری، در کاهش طرحواره های ناسازگاری اولیه (06/33=F؛ 001/0>P) و اضطراب (26/11=F؛ 001/0>P) بیماران اثربخش تر بود. نتیجه گیری: در مقایسه با درمان شناختی–رفتاری، درمان طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی–اجتماعی می تواند نقش مؤثری در کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب این بیماران داشته باشد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر خوردن بر ناگویی هیجانی و تمایزیافتگی خود زنان دچار اضافه وزن
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شیوع چاقی و اضافه وزن به میزان هشدار دهنده ای در ایران نیز رو به افزایش است که این مساله می تواند پیامدهای مختلف روان شناختی را برای افراد چاق به همراه بیاورد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر خوردن بر ناگویی هیجانی و تمایزیافتگی خود زنان دچار اضافه وزن بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه زنان دچار اضافه وزن شهرستان گنبدکاووس بود که در نیمه نخست سال 1400 به کلینیک های درمان اضافه و چاقی این شهر مراجعه نمودند. از جامعه آماری پژوهش، یک گروه نمونه متشکل از 30 زن دارای اضافه وزن که به روش هدفمند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر خوردن) (15 نفر) و گواه (15 نفر) گمارده شدند. سپس زنان دچار اضافه وزن گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر خوردن قرار گرفتند ولی گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه های ناگویی هیجانی تورنتو و همکاران (2007) و پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (1988) بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معنادار از لحاظ بهبود دشواری شناسایی احساسات (16/8=F، 001/0>P)، دشواری در توصیف احساسات (83/10=F، 001/0>P)، و تفکر معطوف به بیرون (89/10=F، 001/0>P)، واکنش هیجانی (35/78=F، 001/0>P)، جایگاه من (34/60=F، 001/0>P)، بریدگی عاطفی (89/34=F، 001/0>P) و آمیختگی با دیگران (61/79=F، 001/0>P) بین آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بود (01/0>P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر خوردن بر ناگویی هیجانی و تمایزیافتگی خود زنان دچار اضافه وزن موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت.
رابطه علی بین عاطفه مثبت/منفی با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عاطفه ی مثبت فعال/غیر فعال و عاطفه منفی فعال/غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت می باشد. روش کار: روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی است که در آن، از روش آماری الگویابی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان دختر پایه ی پنجم و ششم ابتدایی شهر بوشهر می باشند که از طریق نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، 450نفر انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر، پرسشنامه لینینبرگ-گارسیا و همکاران(2011) بود. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که رابطه بین عاطفه مثبت غیرفعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. همچنین رابطه بین عاطفه مثبت فعال با اتلاف اجتماعی معنی دار بود اما رابطه بین عاطفه مثبت فعال با تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. رابطه بین عاطفه منفی فعال و تعامل گروهی مثبت، معنی دار بود. افزون بر این، رابطه بین عاطفه منفی غیر فعال با اتلاف اجتماعی و تعامل گروهی مثبت معنی دار نبود. در مجموع مدل پیشنهادی تحقیق به خوبی برازنده داده ها بود. نتیجه گیری: به طور کلی و بر طبق نتایج حاصل از پژوهش حاضر، جو هیجانی حاکم بر فرد، می تواند پیش بینی کنندهُ توانایی های شناختی و عملکرد او، صرف نظر از نوع تکلیف و بازدارنده های مرتبط با آن می باشد. به عبارتی دیگر، عاطفه فرد تعیین کننده واکنش های عاطفی به عناصر اجتماعی آموزشی می باشد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر اجتناب تجربی و ابراز هیجان زنان درگیر طلاق عاطفی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مهم ترین آسیب های خانوادگی طلاق است که می تواند اثرات آسیب پذیری روی فرد و جامعه دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر اجتناب تجربی و ابراز هیجان زنان درگیر طلاق عاطفی بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع این پژوهش از نوع مطالعه نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه با دوره پیگیری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان واجد شرایط طلاق عاطفی شهر تهران که به کلینک روانشناسی آتیه در سال 1401 مراجعه کرده اند، بود که از بین آن ها تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی انتخاب و در گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی (1999)، پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008)، پرسشنامه اجتناب تجربی بوند و همکاران (2007) و پرسشنامه ابراز هیجان کینگ و امونز (1990) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به دست آمده است. پروتکل درمان شناختی-رفتاری در 8 جلسه (یک جلسه در هفته) به مدت 90 دقیقه انجام شد. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان شناختی-رفتاری در کاهش اجتناب تجربی و ابراز هیجان زنان درگیر طلاق عاطفی موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری، ماندگار بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری بر اجتناب تجربی و ابراز هیجان زنان درگیر طلاق عاطفی موثر بود موثر است و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات زنان درگیر طلاق عاطفی استفاده کرد.
اثربخشی آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی (پس از عمل جراحی قلب باز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی (پس از عمل جراحی قلب باز) انجام گرفت . روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران تحت جراحی قلب باز با علائم افسردگی مراجعه کننده به بیمارستان های تخصصی قلب (چمران، سینا و میلاد) شهر اصفهان در شش ماهه دوم سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 36 بیمار قلبی با علائم افسردگی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (17 بیمار در گروه آزمایش و 19 بیمار در گروه گواه). خانواده بیماران حاضر در گروه آزمایش مداخله آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده را طی دو ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی (بک و همکاران، 1996)، پرسشنامه سازگاری اجتماعی (بل، 1962) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی (گالینا و همکاران، 2015) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی تأثیر معنادار دارد (p < 0/001) . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده با بهره گیری از ایجاد حلقه های حمایت اجتماعی و تقویت و بازسازی گروه اجتماعی حمایت کننده می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی مورد استفاده گیرد.
پیش بینی سوگ پیچیده بر اساس انعطاف پذیری شناختی با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در بازماندگان کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
133 - 144
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعه ی حاضر با هدف پیش بینی سوگ پیچیده بر اساس انعطاف پذیری شناختی با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در بازماندگان کووید 19صورت گرفت.روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی با روش تحلیل مسیر بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد داغداری بود که از ابتدای شیوع کرونا در سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰یکی از بستگان نزدیک یا اعضای خانواده ی خود را به دلیل ابتلا به کرونا از دست دادند. بر این اساس ۲۰۰ فرد بازمانده و عزادار نمونه ی پژوهش را تشکیل داد. در این مطالعه از سه پرسشنامه؛ تنظیم شناختی- هیجانی گارنفسکی و همکاران، انعطاف پذیری شناختی دنیس ووندروال و تجربه سوگ بارت و اسکات استفاده شد. آمار استنباطی به منظور تحلیل روابط همبستگی توسط نرم افزار SPSS-26 انجام شد و برای ارزیابی دستیابی به مدل برازش شده از نرم افزار ایموس نسخه ی 24 استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که بین انعطاف پذیری شناختی و تجربه ی سوگ بازماندگان کووید 10 رابطه ی معنادار منفی وجود دارد. بین ابعاد انعطاف پذیری شناختی و ابعاد راهبردهای سازش نایافته ی تنظیم شناختی هیجان بازماندگان کرونا رابطه معنادار منفی وجود دارد (01/0>P). همچنین انعطاف پذیری شناختی از طریق نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان بر سوگ پیچیده ی بازماندگان کرونا تاثیر معنادار دارد (01/0>P). نتیجه گیری: در سوگ پیچیده ی ناشی از حوادثی مانند کووید 19عوامل روان شناختی و شناختی گوناگونی مانند انعطاف پذیری شناختی و تنظیم شناختی هیجان دخیل هستند که روان درمان گران خصوصاً درمان گران شناختی-رفتاری باید به این موارد توجه و بر عوامل مثبت تاثیرگذار بر کاهش سوگ پیچیده تمرکز کنند و روند درمان بیماران را با استفاده از این عوامل به بهترین صورت مدیریت نمایند.
اثر مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان بر رضایت زناشویی از طریق تاب آوری و همدلی عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
167 - 200
حوزههای تخصصی:
هدف ارائه ی مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان از طریق میانجی گری تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی در مادران دارای کودک فلج مغزی بود. پژوهش، توصیفی پیمایشی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مادران دارای کودک فلج مغزی شهر رشت به تعداد 240 نفر در سال 1401 بودند. مادران موردبررسی با روش هدفمند و بعد از همتاسازی کودکان فلج مغزی بر اساس سن و سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت، با جدول کرجسی و مورگان 148 نفر انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های، رضایت زناشویی انریچ (ENRICH)، تست فرزندپروری آلاباما (فرم والد)، حل مسئله خانواده، تنظیم هیجان، تاب آوری خانواده، همدلی عاطفی، جمع آوری و با نرم افزارهای (SPSS V. 28) و (Lisrel V. 10)، تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد بین مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله، تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی با رضایت زناشویی رابطه مستقیم وجود داشت. بین مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله و تنظیم شناختی هیجان از طریق میانجی تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی با رضایت زناشویی رابطه غیرمستقیم وجود داشت. باید با آموزش های مناسب باعث توسعه و تقویت مشارکت پدر در فرزندپروری، مهارت حل مسئله، تنظیم شناختی هیجان، تاب آوری خانواده و همدلی عاطفی شد تا از این طریق بر میزان رضایت زناشویی در این زوجین افزوده شود.