فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۲۸٬۰۲۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷
53 - 74
حوزههای تخصصی:
The site of Khum Zargar is located in the area of Hesa Awal Kohistan town in Kapisa province, north of Afghanistan, and south of the Hindu Kush Mountain range. It is closer to Jabul Saraj textile factory and Golbahar town, 60 km north of the Afghan capital Kabul. Archaeological excavations were carried out in several seasons in 1966, 2019, and 2020 by an independent team of Afghan archaeologists that resulted in the discovery of a Buddhist ritual complex with several stupas and adjacent rooms. In addition, human and animal statues and pottery objects were found in these rooms. Undoubtedly, the findings played an important role in ascertaining the history of Buddhist art and architecture during the Kushan and Kushano-Sasanian periods in the south of the Hindu Kush, and the present article discusses this site and its works.
Zoroastrian Dakhma of Turkabad in Ardakan, Yazd, Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸
57 - 83
حوزههای تخصصی:
A dakhma, also known as Tower of Silence is a place where Zoroastrian people used to put the dead bodies of their loved ones. A similar structure from the Sasanian period was discovered in Bandian Dargaz, along with excavations conducted at Gelālak of Shushtar, Saleh Davood of Shush, and Shoghab of Bushehr, as well as other researches and excavations across various regions of Iran. It provides evidence that Zoroastrians practiced a burial ritual involving the removal of flesh from the body of the deceased and subsequent collection of bones, which were then placed in a container known as an ossuary. This intriguing method served as a motivation for the author to undertake more extensive studies on Zoroastrian burial rituals. This article focuses on the archaeological excavations conducted in the Torkabad’s Dakhma of Ardakan, Yazd, shedding light on this particular aspect.
دیوارنوشته های دوران انقلاب اسلامی ایران؛ مطالعه ای مبتنی بر حوزۀ چشم انداز زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
87 - 109
حوزههای تخصصی:
چشم انداز زبانی حوزه ای در جامعه شناسی زبان است که به مطالعه متون نوشته شده در فضای عمومی می پردازد. در این حوزه مفاهیمی همچون الگوی بالا-پایین، الگوی پایین-بالا، نشانه های اطلاع رسانی و نشانه های نمادین و چندزبانگی مطرح اند. با توجه به اهمیت دوران انقلاب اسلامی در تاریخ معاصر ایران، در این پژوهش دیوارنوشته های ماه های منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 از منظر حوزه نوین چشم انداز زبانی بررسی می شوند. پیکره تحقیق کتاب تصاویر دیوارنوشته های انقلاب است که در سال 1361 منتشر شده است. یافته ها نشان می دهد تمام 150 نشانه زبانی مندرج در پیکره تحقیق تابع الگوی پایین-بالا هستند؛ چرا که همگی توسط شهروندان نوشته شده اند. از منظر کارکرد دیوارنوشته ها، 115 دیوارنوشته کارکرد نمادین دارند و 35 دیوارنوشته با هدف اطلاع رسانی درباره تحولات انقلاب نوشته شده اند. دیگر یافته جالب توجه این است که فارسی، زبان غالب دیوارنوشته هاست و شش مورد از آن ها به زبان انگلیسی و یک مورد نیز به زبان اسپانیایی است و در مواردی عبارات عربی نیز مشاهده می شود. همچنین، مشخص شد چشم انداز زبانی تهران در دوران انقلاب اسلامی بستری برای اسطوره سازی و نیز نوآوری های زبانی فراهم کرده است.
کاربرد آنالیز رنگ سنجی به منظور مطالعه تطبیقی رنگدانه سرنج در پنج نسخه مصور دوره صفویه متعلق به موزه ملی ایران
حوزههای تخصصی:
رنگدانه های سرخ معدنی شامل سرنج شنگرف و اخرا از طیفهای رنگی مهم و پرکاربرد در نگارگری تذهیب جدول کشی و علامت آیه ها بوده اند. این طیف رنگی در آثار به جا مانده از سده های پیشین ثبات قابل قبولی داشته و درخشندگی خود را حفظ کرده است. از سوی دیگر تهیه رنگ به عنوان یکی از ابزارهای مهم کار هنرمند از دیرباز مسئله ای حائز اهمیت بوده و به همین دلیل روشهای تهیه و آماده سازی رنگ ها در رساله های کتاب آرایی مکتوب شده است. فرآوری رنگ سرنج به عنوان یکی از رنگدانه های سرخ در سه رساله عمده الکتاب بیان الصناعات و قانون الصور، ذکر شده است. در پژوهش حاضر علاوه بر مرور متن این رساله ها مطالعه تطبیقی رنگدانه سرنج شناسایی شده در تعدادی از نسخ مصوّر دوره صفویه با روش رنگ سنجی انجام شده است. به این منظور در گام نخست رنگدانه سرنج با نسبتهای معینی از رنگدانه شنگرف ترکیب شده و جدولهای رنگ سرخ با پایه سرنج آماده شدند هشت نمونه نگاره های منتخب از نسخ مصوّر دوره صفویه شامل ۵ نسخه مصور از موزه ملی ایران و ۱۷ نمونه رنگی سازی شده با استفاده از اسپکتروفوتومتر انعکاسی تحت تجزیه و تحلیل طیفی و رنگی قرار گرفتند. در پایان مقادیر اختلاف رنگ نمونه های آماده سازی شده با نمونه های نسخ مصور محاسبه شدند. نتایج حاکی از آن است که بین رنگهای آماده سازی شده و نمونه های تاریخی همبستگی قابل قبولی وجود دارد. بنابراین این شیوه میتواند در بازسازی و رنگ همانندی طیف سرخ حاصل از رنگدانه سرنج مورد استفاده قرار گیرد.
Review of linguistic studies about Urartus in Azerbaijan(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
51 - 67
حوزههای تخصصی:
The Urartu civilization is one of the old civilizations of the Azerbaijan region. Urartus ruled over northwestern part of Iran, Caucasia, eastern Turkey and even northern part of today Syria. Their language does not belong to Indo-European or Semitic language families. Their language was an agglutinative language. There are lots of inscriptions related to Urartus in East Azerbaijan, West Azerbaijan and Ardabil in northwestern Iran. These inscriptions and Urartu castles in the region have Turkish names. The researcher tried to find out whether there is any relationship between Urartu language and Azerbaijani Turkish language of local people of the region. The cognate based study and comparing roots of the words between ancient Turkish and Urartu language showed that Urartu and Turkish words have the same roots. There are also grammatical similarities between these two languages in using suffixes like –li and –ni for showing relationship and possessiveness. Furthermore, in Urartu language like Kazakh Turkish suffix –u is used to make an infinitive verb. Some Uratian names like Turkish names start with prefix ar/er. The name of some Urartian Gods have meaning in Turkish. As a result, Urartu language must be an Altaic language and a proto-Turkic language.
مطالعه تطبیقی دیدگاه حافظ ابرو با نخبگان مسلمان عصر میانه در باره حکمرانی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
181 - 202
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخص های تاریخ نگاری دوره میانه ایران اسلامی طرح مباحث نظری «آداب ملکداری و اخلاق فرمانروائی» در خلال بیان تحولات تاریخی و با اتکا بر«آیات و روایات» است. این شیوه تاریخ نگاری متاثر از شرایط تاریخی و اوضاع سیاسی ایران و جهان و لزوم آشنایی فرمانروایان با شیوه های ملکداری مورخان مسلمان در دوره میانه ایران بوده است.مورخان مسلمان خود را ملزم نمودند تا با طرح مباحث نظری در خلال بیان وقایع تاریخی متکی بر آموزه های اسلامی ، همراه با آیات قرآنی و نیز فرهنگ ایرانی به شرح وظایف حاکمیتی حکمرانان بپردازند. درمیان مورخان این دوره ، «حافظ ابرو» درمقدمه کتاب جغرافیایش موضوع «سیاست مدن»را به صورت علمی و نظامند بحث نمود ه است. گرچه حافظ ابرو در پرداختن بدین موضوع نوآورر نبوده است و دیگر مورخان هم عصر او نیز بدین مهم پرداخته اند. از این رو نظر به اهمیت حکمرانی سیاسی و ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن بررسی تطبیقی دیدگاه«حافظ ابرو» با دیگر مورخان و اندیشمندان هم عصرش در حوزه حکمرانی سیاسی ضروری به نظر می رسد. براین اساس خواست پژوهش حاضر یافت پاسخ این پرسش اصلی است که: مفاهیم حکمرانی، وظایف و ویژگی های شخصیتی حاکمان از نگاه حافظ ابرو و نخبگان مسلمان ایران دوره میانه چیست؟ روش تحقیق در این پژوهش تاریخی متکی بر منابع کتابخانه ای بوده و با بهره گیری از مطالعات میان رشته ای سعی خواهد شد تا براساس داده های متون اصلی به شیوه توصیفی، تحلیلی به پرسش تحقیق پاسخ داده شود.
ظهور و افول حکمرانی ملوک هرموز در خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تاریخی ایران و اسلام بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
203 - 224
حوزههای تخصصی:
جغرافیای تاریخی سرزمین های شمالی قلمرو ملوک هرموز حوزه مطالعاتی این مقاله است. دسترسی به دریا به خصوص قرار گرفتن در گلوگاه ورودی خلیج فارس، وجود خورهای متعدد که امکان پهلو گرفتن لنج های باری و صیادی را فراهم می کرد و نیز دسترسی به دیگر سرزمین های کرانه ای و پس کرانه ای حاصلخیز مانند جلگه میناب و دشت حاصلخیز رودان، وجود منابع آب شرب به خصوص رودخانه رودان و میناب و مهمتر از همه قرار گرفتن در مسیر خشکی و دریایی راه ادویه از مهم ترین مزیت های هرموز کهنه بود که زمینه استقرار، استقلال و بسط قدرت ملوک هرموز را فراهم می ساخت. این مقاله قصد دارد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که: جغرافیای هرموز چه نقشی در شکل گیری و بسط قدرت فرمانروایان هرموز داشته است؟ یافت پاسخ این سوال با روش توصیفی– تحلیلی و رویکرد تاریخی متکی بر جغرافیای تاریخی هرمز کهنه و جایگاه آن در شکل گیری فرمانروایی ملوک هرموز در اواسط سده پنجم هجری قمری خواهد بود.
جایگاه پیکره های زنانه و مردانه در قالیچه های تصویری کهنه باف سیستان از منظر سابقه تاریخی و فرهنگی با نگاهی به قالیچه های خواجه حافظ و خسرو و شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
۷۰-۲۷
حوزههای تخصصی:
سیستان با تاریخی کهن از مهم ترین مناطق فرهنگی ایرانی است و قالی بافی این منطقه با تنوعی از نقوش و نگاره ها یکی از مهم ترین زمینه های مطالعات درباره فرهنگ و هنر بومی است. ظرفیت فرش این منطقه جغرافیایی در جایگاه بخشی از الگوی هویت بومی فرش ایران نیازمند مطالعه و تحقیق است. این در حالی است که کاهش تولیدات قالی سیستان و رونق سبک بافته های بلوچی بسیاری از سنت های فرشبافی سیستان را رو به فراموشی برده است. هدف پژوهش، مطالعه جایگاه پیکره های زنانه و مردانه در قالی های تصویری کهنه باف سیستان با توجه به سابقه تاریخی و فرهنگی منطقه است که از دو منظر ترکیب بندی و فراوانی پیکره های زنانه و مردانه مورد بررسی قرار می گیرد. رویکرد پژوهش توصیفی تحلیلی است. داده ها به روش کتابخانه ای گردآوری شده اند و تصویر 16 قالیچه تصویری سیستانی ِکهنه باف که در دسترس بود، نمونه های پژوهشی مقاله انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با ترکیب روش کیفی و کمی صورت پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تصاویر انسانی بیشتر در متن فرش ها و به ندرت در حاشیه ها کار شده اند، متن ها عموماً به سه بخش عمودی تقسیم شده و بخش های مختلف داستان و یا تکثیر پیکره ها در آن صورت گرفته است. وجود تصاویر متعدد زنانه نشان دهنده اهمیت، جایگاه و نقش ویژه زنان در جامعه و فرهنگ و سبک زندگی سیستانیان است که می تواند اشاره هایی ملموس به رگه های عمیق، ریشه دار و چند هزار ساله تاریخی و هویت فرهنگی این منطقه داشته باشد. هر چند طرح های خواجه حافظ و خسرو و شیرین اقتباسی از نسخه های مصور ادبی است، اما تصویرگری آن بر روی قالیچه سیستان آمیختگی فراوانی با سنت های بومی و فرهنگی منطقه دارد. در طرح خواجه حافظ، پیکره ها متأثر از فرهنگ پیکره نگاری زنان و مردان دوره قاجار بازنمایی شده اند و گرچه به روایتی مشخص اشاره ندارد، اما فضای کلی ادبیات تغزلی و مضمونی عاشقانه را بازنمایی می کند
سیاست خاندان گاورودی در تعامل با حکومت های تیموری و ترکمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی قدرت گیری خاندان حکومتگر پس از افول قدرت های مرکزی، روند تاریخی گذر از حکمرانی های متمرکز ایرانی به حکمرانی های محلی را نشان می دهد. متأسفانه مطالعات نظری مربوط به خاندان شناسی در ایران هنوز آغاز نشده است تا بتوان با تکیه بر آن ظهور و افول خاندان های حکومتگر را مورد بررسی تطبیقی دقیق قرار داد. این مقاله روند قدرت گیری و افول قدرت خاندان گاورودیان در منطقه گاورود بین همدان و کردستان و به طور مشخص سیاست گاورودیان در قبال سه حکومت قراقوینلو، تیموری و آق قوینلو را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. یکی از مشکلات فراروی این خاندان، تغییر سریع حکومت ها در ایران بود. مساله اصلی گاورودیان که در طول سده ی نهم قمری بر ایران حاکم شدند، این بود که بتوانند منافع خود را با منافع متفاوت و سیّال این سه حکومت تنظیم کنند. لذا سیالیّت منافع حکومت های مرکزی به سیالیّت و پیچیدگی واکنش گاورودیان انجامید. آنان نتوانستند در برابر سیاست تمرکزگرایی حکومت های مرکزی، قدرت استوار و باثباتی ایجاد کنند و سرعت تحولات، آنان را به اتخاذ سیاست های آنی و فرصت طلبانه وامی داشت. بنابراین گرفتار تذبذب و سردرگمی شدند. بعلاوه رقابت های درون خاندانی و عملکرد خاندان رقیب نیز قدرت آنان را به افول کشانید.
برآمدن و بر افتادن «گروس» در ساختار تقسیمات کشوری ایران ( بر مبنای مدل قدرت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گروس که بسیاری آن را با نام امیرنظام گروسی (دولتمرد دوره قاجار) می شناسند، براساس منابع در دسترس، منطقه ای مشتمل بر 1700 تا 1800 کیلومترمربع و از اجزای اصلی ساختار تقسیمات کشوری غرب ایران از اوایل دوره صفوی تا اواسط دوره پهلوی بوده است. این منطقه گاه تحت حکومت کردستان و در بیشتر موارد با حاکم نشین مستقل اداره می شد. نوشتار حاضر با تکیه بر اسناد و مدارک رسمی و غیررسمی به روش تاریخی- استنادی، درصدد بیان موقعیت این منطقه با تاکید بر نام آن در ساختار تقسیمات کشوری ایران است. نتایج تحقیق نشان می دهد اطلاق رسمی نام گروس به این منطقه، کمی پیش از دوره صفوی تا اواسط دوره پهلوی متداول بوده و پس از آن اگرچه در حافظه فرهنگی باقی مانده اما در پیکره جغرافیایی ایران با نام بیجار شناسایی شده است. نویسنده در این مقاله درصدد بیان مقاطع حضور، اطلاق و حذف رسمی این نام جغرافیایی در میان مکاتبات، مصوبات، اسناد و منابع رسمی و غیررسمی در ساختار تقسیمات کشوری ایران است. به نظر می رسد قدرت گرفتن ایل گروس در دوره صفوی و پس از آن موقعیت امیرنظام گروسی در دوره قاجار، در اطلاق نام گروس و ارتقای این منطقه و افول قدرت ایل، در تغییر نام آن نقش تعیین کننده ای داشته است.
بازتاب وضعیت زوار هندی حرم امام رضا(ع) در دوره قاجاریه در اسناد آستان قدس رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعات مهم مرتبط با تاریخ محلی ایران، روابط فرهنگی و مذهبی برخی شهرها و مناطق ایران با مسلمانان و شیعیان ممالک همسایه مانند شبه قاره ی هند است. با توجه به نفوذ فرهنگی ایران در هند و حضور شیعیان و صوفیان و سادات علاقه مند به امام رضا (ع) در این سرزمین، در دوره ی قاجاریه همانند عهد صفویه، شاهد سفر شماری از زوار هندی به مشهد هستیم. زوار هندی که از گروه های مختلف اجتماعی مانند سادات و صوفیان بودند و بعضاً در ضمن این سفر طولانی و ایام اقامت در مشهد با مشکلاتی مواجه بودند، از راهکار مرسوم عریضه نویسی به متولیان آستان قدس برای بیان وضعیت خود و طرح مشکلات خویش و نیز مرتفع ساختن آن ها بهره می بردند. این عریضه ها که در مرکز اسناد آستان قدس نگهداری می شود، بازتاب دهنده ی وضعیت این زوار هندی و حاوی اطلاعات ارزنده درباره ی مشکلات آنان و نیز چگونگی تعامل متولیان آستان قدس با زوار هندی و نحوه ی حمایت از آن ها است. این پژوهش که با روش تاریخی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مندرجات اسناد آستان قدس رضوی انجام گرفته، درصدد پاسخ به این سؤالات است که زوار هندی که در دوره ی قاجاریه به مشهد سفر می کردند، با چه مشکلاتی روبرو بودند و برای کاستن از این گرفتاری ها، عمدتاً به چه راهکاری متوسل می شدند؟ همچنین، نحوه ی تعامل و اقدامات حمایتی متولیان آستان قدس رضوی با این زوار چگونه بوده است؟ یافته های پژوهش گویای آن است که زوار هندی که از مناطق مختلف شبه قاره ی هند راهی مشهد می شدند، با مشکلات مختلفی چون بیماری، سرقت اموال و ناتوانی تأمین معاش مواجه بودند. آنان با بهره گیری از فضای زیارتی این شهر و رویه ی دیرینه و مرسوم حمایت آستان قدس از زوار، برای چاره جویی مشکلات خویش به عریضه نویسی به متولیان آستان قدس روی می آوردند. به دلیل قدمت رویه ی عریضه نویسی زوار گرفتار و اختصاص منابع مالی و موقوفات قابل توجه برای حمایت از آنان، متولیان و صاحب منصبان آستان قدس بعد از بررسی عریضه های زوار هندی، اقدامات مختلف حمایتی اعم از کمک نقدی و غیرنقدی برای آن ها در نظر می گرفتند و در بررسی وضعیت و مشکلات آنان و تعیین نوع و میزان حمایت، گاه به واسطه ی تأثیرپذیری از پایگاه اجتماعی زوار و نحوه ی بیان مشکلات در عریضه ها، عنایت بیشتری به برخی زوار خاصه سادات داشتند.
مطالعات آزمایشگاهی برروی مواد و رنگ دانه های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره های بقعۀ قدمگاه نیشابور
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۳۵۶-۳۲۵
حوزههای تخصصی:
بقعه قدمگاه در مرکز بخش زبرخان در 24 کیلومتری ش رق نیش ابور، در مسیر جاده نیشابور- مشهد قرار دارد که با توجه به منابع تاریخی ساخت آن، در اوایل ق رن ۱۱ه .ق. (قرن 17م.) شروع و در دوره های مختلف ادامه یافته است. در تزئینات معماری این بنا آن چه بیش از همه حائز اهمیت است، کاشی کاری، گچ بری و دیوارنگاره هاست. با توجه به این که این بنا در دوره های مختلف ساخته شده است و اصل بنا به دوره صفویه برمی گردد، مشخص نیست نقاشی ها هم زمان با ساخت بنا در دوره صفویه نقاشی شده یا در دوره های بعدی به بنا افزوده شده اند؟ برای پاسخ به این پرسش باید رنگ دانه ها شناسایی شوند. در این پژوهش مواد و رنگ های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره های بقعه قدمگاه نیشابور با روش های دستگاهی آنالیز شدند. در این پژوهش از روش های دستگاهی SEM-EDX1، FTIR2، PLM3، XRD3 و طیف سنجی میکرورامان برای شناسایی عنصری و ترکیبی مواد تشکیل دهنده رنگ های به کاررفته در کتیبه و دیوارنگاره ها استفاده شده است. نتایج نشان دادند رنگ آبی و طلایی کتیبه، به ترتیب لاجورد مصنوعی و آلیاژ مس و روی (پودر برنج) بود. رنگ آبی به کاررفته در دیوارنگاره ها نیز لاجورد مصنوعی است با این تفاوت که برروی یک لایه قرمز اُخرا قرار گرفته است. رنگ سبز مس فتالوسیانین است که شروع استفاده از این رنگ دانه به دهه 1940م. برمی گردد. بررسی رنگ قرمز نارنجی وجود مخلوط سرنج و آهن اکسید یا اُخرا را نشان داد. رنگ های قرمز و قهوه ای براساس نتایج آنالیز عنصری به ترتیب آهن اکسید و آمبر که مخلوط آهن اکسید و مقدار کمی منگنز اکسید بودند. در زیرسازی همه رنگ ها از گچ استفاده شده است. با توجه به تاریخچه کاربرد رنگ دانه های به کاررفته در این بنا، این تزئینات نمی تواند متعلق به دوره صفوی باشد و وجود لاجورد مصنوعی و پودر برنج ثابت می کند این دیوارنگاره ها در دوره قاجار افزوده شده است. با توجه به تاریخچه کاربرد مس فتالوسیانین، این رنگ به احتمال زیاد در دوره های معاصر مرمت شده و از رنگ دانه های اصلی بنا نیستند.
Turban Helmets, from the Il-khanid Period to the Safavid Era
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۳۱۰-۲۸۷
حوزههای تخصصی:
The Turban helmet is a type of war helmet during the 14th to 16th centuries AD in Middle East countries. This type of helmet has become known by Western scholars by this name because of the special decorations that made it look like a turban as well as the visibility of the helmet from under the warriors’ turban. Based on the numerous documents remaining, one can say that the use of Turban helmets was popular in Middle East territories’ armies during the Middle Ages. Despite being widely used and in style for more than two centuries and among many west Asian countries, among all the remaining samples of this type of middle eastern helmet, only two distinct styles, the Turkoman and the Ottoman styles, have been examined and introduced. This can be due to a large number of remaining samples of these two being kept for years in the armouries of the Ottoman Empire. Apart from these two known styles, few studies have been done so far on investigating other possible types of turban helmets. The purpose of this research is to study the turban helmets that were popular among the armies of the Il-khanid, Jalayirid, Muzaffarid, Timurid, Turkoman, and Safavid that ruled respectively in the cultural Iran region, by relying on the remaining documents from the 14th to the 16th centuries, such as the collection of helmets and illustrated manuscripts. The results of this research reveal that the changes that occurred in the making of turban helmets during the 14th to the 16th centuries have led to the representation of four different types of helmets: Mongolian style, Timurid style, Turkoman style, and Qizilbash style.
بازخوانی نظام مدیریت و حفاظت از میراث معماری با ابزار طبقه بندی در کشورهای شرق و آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۳۸۸-۳۶۱
حوزههای تخصصی:
مدیریت میراث معماری امروزه با توجه به گستردگی آثار، محدودیت منابع مالی، تهدیدهای ناشی از توسعه و تغییر در مفاهیم و ارزش های اجتماعی، همواره با چالش های فراوانی روبه روست؛ بر این اساس وجود اصولی جامع برای مدیریت یکپارچه و اولویت بندی حفاظت ضروری است. اغلب کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه منطقه در زمینه طبقه بندی آثار میراث فرهنگی غیرمنقول به عنوان ابزاری برای مدیریت و حفاظت به چارچوبی منطقی دست یافته اند، ولی در ایران تاکنون سیاست و رویکردی مستقل در این زمینه ارائه نشده است. این پژوهش سعی دارد ازطریق بازخوانی قوانین اساسی، دستورالعمل های ملی و تجربیات کشورهای حوزه مشترک فرهنگی ایران در شرق و آسیای مرکزی، مفاهیم نظری در زمینه نظام طبقه بندی را توسعه دهد. پرسش اساسی، انواع رویکردها، مراتب طبقه بندی و چگونگی ارزیابی آثار در فرآیند تصمیم گیری کشورهای منطقه است. با توجه به ماهیت موضوع، رویکرد پژوهش کیفی است و با روش مطالعه اسنادی و سندپژوهی، ابتدا سیاست ها و اقدامات، بررسی و نظم دهی شده اند و سپس تحلیل محتوا به صورت توصیفی- تفسیری و تطبیقی انجام گرفته است. براساس یافته های پژوهش، دستیابی به سازوکاری مناسب در زمینه اولویت بندی سطح حفاظت برای اجرای سیاست های یکپارچه به منظور آگاهی بخشی جوامع محلی و مشارکت اقتصادی، احترام به حقوق مالکین خصوصی و تسهیل در تصمیم گیری های آینده از اساسی ترین اهداف طبقه بندی بوده است. طبقه بندی میراث معماری در نمونه های موردی با رویکردی مدیریتی-حفاظتی در یک سامانه مشخص صورت می گیرد. در این فرآیند پس از شناسایی جامع و لیست برداری آثار، براساس معیارهای اهمیت فرهنگی، تاریخی، معماری، ارزش های برجسته و منحصربه فرد بودن، اصالت و یکپارچگی، ویژگی های زیبایی شناختی و درمعرض خطر بودن، توسط شورای مشورتی با حضور مسئولین، متولیان، متخصصان، مالکین و جوامع ذی نفع، ارزیابی و سطح آن ها تعیین می شود. در این کشورها، طبقه بندی، به عنوان ابزاری برای تبیین شیوه مدیریت و سطح حفاظتی آثار درنظر گرفته شده است.
مقدمه ای تحلیلی در حفاظت و مرمت بناهای تاریخی از منظر تاریخ اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: خلقِ آثار ارزشمندِ هنری و معماری را در هر جامعه ای بخش مهمی از کنش هایِ فرهنگی اجتماعی محسوب می شود. اقدامات حفاظتی و مرمتیِ احتمالی در این آثار نیز به تبعِ آن، می تواند کنشی فرهنگی و اجتماعی باشد. عموماً امر حفاظت ومرمت از آثار و بناهای تاریخی را در ساحتی انسان گرا و مدرن مورد نقد و بررسی قرار می دهند اما می توان نمونه هایی از این دست کنش های فرهنگی اجتماعی را در بستر تاریخ و دوره پیشامدرن یافت که از منظر هدف اگر نه به تمامی، در بخش های عمده ای با این رویکرد تطابق دارد.روش پژوهش: بر همین اساس و با جستاری توصیفی -تحلیلی و با نظرداشت رویکرد تاریخ اجتماعی برخی از نمونه های موجود و پاره ای از کنش های مضبوط در منابع تاریخی را مورد واکاوی قرارداده ایم. پرسش اصلی این پژوهش آن است که نگهداری و مرمت بنا های تاریخی به عنوان یک کنشِ فرهنگی اجتماعی چگونه در ساحت تاریخ اجتماعی می تواند تحلیل گردد؟ پاسخ به این پرسش، از آن جهت اهمیت می یابد که اقدامات حفاظتی و مرمتی، نه الزاماً کنشی مدرن بلکه رفتاری فرهنگی، اجتماعی است که در برخی موارد با نیات سیاسی و دینی رخ داده و بخش هایی از زیستِ اجتماعی و فرهنگی مردم در جامعه پیشامدرن در ایران را روشن و قابل تحلیل می سازد.نتیجه: ضمن اثبات جاری بودن فرهنگِ توجه به بناهای تاریخی در طول زمان، به دلایل مختلف ازجمله؛ ارزشمندی، علقه های ملی و دینی و باورهای فرهنگی و اجتماعی و خواست ه ای سیاسی، این فرهنگ در پدیداری نوعی آگاهی و سپس ایجاد کنش های اجتماعیِ حفظ ومرمت، و در برخی موارد نیز تخریب آثارتاریخی و فرهنگی با همان دلایل مؤثر بوده است.
توصیف و طبقه بندی ظروف سفالین گورستان سَرند – دغدغان، آذربایجان شرقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
21 - 37
حوزههای تخصصی:
سفال به عنوان یکی از مهم ترین یافته های فرهنگی در گاهنگاری محوطه ها و بازسازی برهم کنش های فرهنگی منطقه ای و فرامنطقه ای جایگاه مهمی دارد. بنابراین، شناخت سفالینه های هر دوره بسیار مهم است. در برخی از مناطق شمال غربی ایران تاکنون محوطه هایی از عصر آهن I و II شناسایی و کاوش شده است و لذا یک شناخت نسبی از ظروف سفالی این منطقه وجود دارد. با این حال، در برخی از نواحی، به خصوص شهرستان هِریس، وضعیت عصر آهن چندان شناخته شده نیست. کاوش گورستان سَرند – دغدغان در شناخت وضعیت فرهنگی این شهرستان در عصر آهن اهمیت زیادی دارد و معرفی و ارائه مجموعه ظروف سفالی این محوطه برای مطالعات منطقه ای و گاهنگاری نسبی و شناخت گونه های سفالی در این حوزه سودمند است. در این تحقیق که به روش میدانی و کتابخانه ای انجام شده است، یافته های سفالی به دست آمده از گورستان سَرند – دغدغان مورد مطالعه، گونه شناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفته اند. این پژوهش به دنبال مطالعه تطبیقی ظروف سفالی گورستان سرند – دغدغان با سایر محوطه هاست تا ضمن ارائه گاهنگاری نسبی برای این آثار، به گونه شناسی مجموعه ظروف سفالی این گورستان نیز بپردازد. در این گورستان تعداد ۶ گونه از اشکال ظروف شناسایی و مستندنگاری شده است که قابل مقایسه با داده های برخی از محوطه های عصر آهن I و II ایران، جنوب قفقاز و شرق آناتولی است. بنابر مطالعات انجام شده و گاهنگاری نسبی می توان بیان نمود که مجموعه سفالی گورستان سَرند – دغدغان هریس مربوط به عصر آهن I و II است.
هویت ایرانی –اسلامی در پرتو اندیشه خودی و دیگری در تاریخ جهانگشای نادری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت جایگاه «خودی و دیگری» جهت مشخص نمودن استمرار روند هویت ایرانی-اسلامی در اندیشه میرزامهدی خان استرآبادی مورخ عصرافشاریه و انگاره های متأثر از آن بر نگرش وی در بازتاب روایات، رویدادها و رخدادها در نگارش جهانگشای نادری موضوع پژوهش حاضر است. مقاله حاضر بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، به معرفى، بررسى و مطالعه ى جهانگشای نادری از طریق درک مفهومى و روش مند گزارش هاى آن، به شناخت وجوه عمده ى حیات سیاسى، مذهبی و اجتماعى این برهه از تاریخ ایران دست یابد، همچنین با شناخت دیدگاه استرآبادی در موضوع «خودی و دیگری»، بازتاب آن را در محتوا و روش تاریخ نگاری وی بازجوید.یافته های تحقیق نشان می دهد در جهانگشای نادری، اخلاق، منش، ریاست نادر و تفکر ایرانشهری به عنوان عناصر تعریف کننده و تشخص بخش « خود» در کانون توجه استرآبادی بوده است و دیگر مسائل در نزد وی صرفاً بازتابی از این اندیشه هستند. همچنین از آنجا که تفکر، بینش، زبان و مفاهیم تاریخ نگری و تاریخ نگاری(معرفت شناسی) و باورهای«خودی- دیگری» استرآبادی بخوبی درتاریخ جهانگشا به مثابه یک آینه، خود را نشان داده، بر این مبنا به نظر می رسد هنگامی که از دیگری در مقابل خودی سخن می گوید سه نوع از آن را به شکل دیگری«مذهبی- سیاسی- فرامرزی» مد نظر آورده باشد و همگی آنها را متهم به دخالت در امور داخلی ایران می سازد.
The Army and Militarism in the Samanid Era(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
37 - 49
حوزههای تخصصی:
Following Arab invasions into Iran and their territorial expansion within the Sasanian realm, Iranian discontent with Arab rulers grew, particularly during the Umayyad and Abbasid periods. These grievances sparked uprisings and revolts, eroding Arab control over the eastern reaches of the Islamic Empire and gradually enabling local governments in the east to assert autonomy. Amidst conflicts on its western borders and engagements with the Byzantine Empire, the Abbasid Caliphate grew uneasy as local governments like the Tahirids, Saffarids, and Samanids declared independence, albeit with nominal allegiance to Baghdad. Among these emerging powers, the Samanids of Transoxiana, centered in Bukhara, rose to prominence. Originally prominent commanders within the Abbasid army, the Samanid rulers, with the backing of their people and forces, navigated toward independence. Initially part of the Abbasid army hierarchy and beneficiaries of military training under the Abbasid regime, the Samanid emirs seized the opportunity created by the weakened Caliphate and conflicting interests with Baghdad, establishing a semi-independent government in the east. In this historical context, military forces and militarism held significant importance for all the established systems in the eastern regions, including the Samanids. The military played a pivotal role in shaping and sustaining Iranian local governments like the Samanids.
چالش تولید کارگاهی فرش در دوره قاجار با تحولات متأثر از انقلاب صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انقلاب صنعتی در اروپا که با تغییر نگاه انسان به امور مختلف مادی و فرهنگی همراه بود، تاثیری شگرف بر افزایش تولیدات ماشینی اروپا و کاهش و یا زوال تولیدات صنایع دیگر کشورها برجای گذاشت. در چالش جدی میان تولیدات ماشینی و صنایع کارگاهی ایران بسیاری از شاخه های تولید کارگاهی در عصر قاجار به تدریج دچار تحول شد، چنانکه صنعت فرش بافی تحت تاثیر مدرنیته و فضای فکری و فرهنگی متاثر از انقلاب صنعتی قرار گرفت و اهمیت دوچندان یافت. نوع نگرش جامعه غرب و توجه عموم طبقات اروپا به خصوص طبقه رو به رشد متوسط به قالی ایران تاثیراتی را در طرح، رنگ و حتی ابعاد قالی ایران بر جای نهاد. در این دوره متغیرهایی چون تغییر نگرش طبقه متوسط جامعه اروپا متاثر از تحولات صنعتی، معرفی فرش ایران در نمایشگاه های بین المللی و سرمایه گذاری شرکت های چند ملیتی در صنعت فرش، زمینه افزایش تولید داخلی فرش و صادرات آن را فراهم کرد و موجب معرفی و شناخت هرچه بیشتر این هنر-صنعت در بین عموم طبقات اروپا و توسعه تجارت بین المللی آن گردید. هدف از این مقاله بررسی چالش تولید کارگاهی فرش در دوره قاجار با تحولات متأثر از انقلاب صنعتی و وابستگی روزافزون ایران به اقتصاد جهانی و واکاوی نتایج این چالش است. گردآوری اطلاعات این مقاله به صورت کتابخانه ای و اسنادی است و داده ها با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
واکاوی واقعه تاریخی نردین و چرایی قتل عام خوانین گوکلان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
روابط ترکمن ها با دولت مرکزی ایران در عصر قاجار دارای نوساناتی بوده است. از وقایعی که موجب درگیری بین ترکمن ها و دولت مرکزی شده، واقعه تاریخی نردین است. این واقعه از مهمترین رویدادهای تاریخی ترکمن ها ست که در اواخر دوره قاجاریه در زمان سلطنت احمد شاه قاجار به وقوع پیوست. این واقعه تاریخی در حالی رخ داد که محمد علی شاه مخلوع در اقدام نافرجام خود برای قدرت یابی با کمک ایلات و عشایر، علی الخصوص ترکمن ها و حضور در گمش تپه تلاش هایش با شکست روبرو شد. در چنین اوضاع و احوالی که قدرت مرکزی تضعیف شده و هرج و مرج در مملکت بیداد می کرد، قحطی و زمستان سخت سال 1289ش. ترکمن ها را در متن مشکلات قرار داد و در نهایت به واقعه نردین و قتل عام خوانین گوکلان ترکمن ختم شد. سوال اصلی تحقیق چرایی و چگونگی قتل عام خوانین گوکلان می باشد؟ که مقاله در صدد پاسخگویی به آن با استفاده از روش تحقیق تاریخی که مبتنی بر توصیف و تحقیق می باشد. یافته های تحقیق نیز حاکی از آن است وقوع قحطی و گرسنگی و نبود آذوقه عامل اصلی وقوع بحران بود و سوء مدیریت حکام استرآباد، نردین و بجنورد نیز شرایط را مضاعف نموده است.