فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱۲٬۷۹۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
حرکت اخباری گری، صورت بندی مجددی از طریقه محدثان بود که توسط محمدامین استرآبادی در سده یازدهم آغاز شد. این حرکت حدود یک و نیم سده بر سرزمین های شیعی سایه گستراند. درباره توفیقات این جریان در ایران و عراق معمولاً بیش از اندازه اغراق شده است، گویی در تمامی این یک و نیم سده مجتهدی در ایران و عراق باقی نمانده بود. شخصیت محوریِ عالمِ شیعی در سده دوازدهم علامه مجلسی و مکتب اوست. شهرتِ او به حدی است که اصولیان سده دوازدهم متأثر از مکتب حدیثی مجلسی هستند. گذار از مکتب افراطی استرآبادی به طریقه وسطای علامه مجلسی، راه را برای بازگشت و بازسازی طریقه اصولیان فراهم کرد. این حرکت از اواخر سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم با نگاشتن حاشیه بر کتب اصولی آغاز شده بود. نهایتاً این حرکت توسط وحید بهبهانی، به ثمر نشست و در اواخر سده دوازدهم، اخباریان به انزوا کشیده شدند. در این پژوهش روند برآمدنِ اخباریان و عقاید آنان را در سایه کتاب مرجعِ اخباری گری، یعنی الفوائد المدنیه، شرح داده ایم. نخست با بیان و نقد نظراتِ مختلف پیرامونِ برآمدنِ اخباریان، مهم ترین عواملِ تاریخی و نظری را درباره این جنبش برجسته کرده ایم. سپس با توضیحِ تحولاتِ مکتب اخباری و همچنین مقاومتِ حوزه اصفهان در برابرِ اخباری گریِ استرآبادیْ تمهیدی برایِ بازگشت به جریانِ عقل گرایِ اصولی ارائه کرده ایم.
تخته قاپو کردن ایلات عشایر ارسباران(قره داغ)؛ ضرروت تاریخی یا پروژه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸ (پیاپی ۱۲۸)
155 - 177
حوزههای تخصصی:
نخبگان سیاسی ایران اواخر قاجار، تخته قاپو کردن عشایر را در روند تجدد و دولت ملت سازیِ نوین از اقدامات اجتناب ناپذیر اجتماعی تلقی می کردند. این مسئله در آذربایجان، که مهم ترین مسیر ورود اندیشه های نوین محسوب می شد، از اواخر دوره ناصری مورد توجه قرار گرفت. از جمله ایلات ارسباران (قره داغ) سوژه این نگرش شدند. این دسته از ایلات تا روی کارآمدن رضاشاه روندی از یکجانشینی را پیموده بودند. این مقاله به دنبال تبیین روند اسکان این عشایر و تأثیرات آن در این فرایند است و با استفاده از روش تحلیلِ مضمونِ اسناد و روایت های تاریخی به دنبال پاسخ دادن به مسئله اسکان به عنوان ضرورت تاریخی یا پروژه ی سیاسی است. همچنین درصدد بررسیِ تأثیرات اسکان عشایر قره داغ تا اواخر دوره پهلوی است. مشارکت فعالانه عشایر در تحولات سیاسی مشروطه و آگاهی آنان از اندیشه نوین، هزینه کمتری برای دولت مرکزی داشت. اما مشکلات ناشی از اجرایی شدن اسکان از جمله فقدان آگاهی مأموران دولتی به قوانین و بخشنامه ها، فقدان امکانات آموزشی، بهداشتی وسایر امکانات که متوجه برنامه ریزی دولتی بود، تکثّر و اختلاف موجود بین طوایف قره داغی و عدم توجه حکومت مرکزی به این مسئله، عدم شناخت دولت از موقعیت جغرافیایی منطقه روند آن را با مشکلات و کندی روبه رو کرد؛ اما این اقدام هیچ گاه روند معکوس پیدا نکرد بلکه ترقیِ روبه جلو با آهنگ کُند بود. این مشکلات به پاره ای برخوردهای خشونت آمیز دولت با عشایر انجامید اما حجم و گستره آن در مقایسه با سایر مناطق ایران اندک بود.
بررسی کارکرد اقتصادی بنیاد پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدرضاشاه پهلوی در سال 1337ش بنیاد پهلوی را تأسیس کرد. این بنیاد در مدت بیست سال فعالیت خود(1337-1357) در ظاهر سازمانی خیریه بود که تنها برای تأمین مالی اهداف خیریه شاه به فعالیت اقتصادی می پرداخت، اما در واقع سازمان اقتصادی ای بود که در حوزه های مختلف اقتصادی سرمایه گذاری های گسترده ای انجام می داد.تاکنون پژوهش های انجام شده دلیلِ این سرمایه گذاری های گسترده را ثروت اندوزی شاه از طریق پوشش خیریه این بنیاد دانسته اند. اما این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و تکیه بر منابع اسنادی و کتابخانه ای نشان داده است که شاه به جز انگیزه مزبور، از طریق بنیاد پهلوی قصد مداخله، هدایت و تقویت جریان توسعه اقتصادی و صنعتی را داشته است. جریان مزبور جریانی در بین شاه و سیاست گذاران اقتصادی حکومت پهلوی از نیمه دوم دهه 1330ش به بعد بود که بر توسعه سریعِ اقتصادی و صنعتی تأکید داشت. پژوهش حاضر به بررسی چگونگی و چرایی مداخله شاه در این جریان از طریق بنیاد پهلوی، که در این پژوهش «کارکرد اقتصادی» بنیاد پهلوی نام گرفته است، پرداخته است. سؤال اصلی مقاله حاضر این است که به جز عامل مالی(ثروت اندوزی)، چه عاملی مبیّن سرمایه گذاری ها و فعالیت های گسترده بنیاد پهلوی در حوزه اقتصادی است؟ براساس یافته های این پژوهش، شاه با این سرمایه گذاری ها، از بنیاد در واقع اقتصادیِ پهلوی به مثابه ابزاری برای تحقق هرچه سریع ترِ برنامه های بلندپروازانه اقتصادی و صنعتی خود و تقویت و پشتیبانی از سیاست های اقتصادی حکومت خود در حوزه های بانک داری، صنعت و معدن، بازرگانی دریایی، توریسم و مسکن در دو دهه 1340 و 1350ش بهره برداری کرده است.
تأثیر سیاست نظامیگری نادرشاه افشار بر تجارت خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره نادرشاه افشار (1148-1160ه.ق) دوره شورش ها و جنگ های متمادی داخلی و خارجی در تاریخ ایران توصیف می شود که در پی بر افتادن صفویه ایجاد شده بود. این امر، بخش های اقتصادی و اجتماعی ایران را تحت تأثیر قرار داد. این نوشتار به تأثیر سیاست نظامیگری نادرشاه افشار بر تجارت خارجی ایران می پردازد و جهت تفسیر مسئله پژوهش، از روش توصیفی و تبیینی استفاده می شود. یکی از مباحث مهم اقتصادی ایران در دوره نادرشاه، کاهش و رکود تجارت خارجی ایران بود که ادامه روند اواخر دوره صفوی بود. این مسئله متأثر از خط مشی و رویکرد نظامیگری نادرشاه بحرانی تر گردید زیرا هزینه های سنگین اقتصادی – اجتماعی آن، مانع پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور شد. رویکرد نظامیگری نادرشاه که به اخذ مالیات های سنگین از تولیدکنندگان و تخریب زیرساخت های کشاورزی، تجاری و ناامنی داخلی منجر شد، کاهش تولید اصلی ترین کالاهای صادراتی ایران یعنی ابریشم و پشم را در پی داشت. کاهش کالاهای تجارتی ذکر شده باعث افزایش قیمت آن ها شد که در نتیجه تجارت خارجی ایران را تحت شعاع قرار داد. کمپانی های خارجی در این دوره متأثر از وضعیت داخلی ایران، با کاهش سودآوری مواجه شدند. در نتیجه این شرایط، سطح فعالیت ها و تعاملاتشان با ایران به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافت.
بررسی گرایش سیاسی خاطره نگاران ایرانی و تأثیر آن بر روایت تقابل با متفقین در جنگ جهانی اول (با تکیه بر کانون غرب ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاطره نگاشته ها به لحاظ دربردارندگی مطالب بکر و دیدگاه های متنوع از جایگاه خاصی در مطالعات تاریخ معاصر ایران برخوردارند؛ ازجمله در مطالعه ی ابعاد مختلف رویدادهایی نظیر اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی اول، به خاطره نگاشته ها به عنوان یکی از منابع عمده می توان نگریست. به رغم اعلان بی طرفی از سوی ایران در این مقطع، قوای روس و انگلیس دست به اشغال گسترده ی کشور زدند؛ شدت گرفتن احساسات ضد اجنبی ایرانیان در این ایام، شکل گیری کانون های مبارزاتی نظیر کانون غرب ایران را در پی داشت که به لحاظ حضور بسیاری از رجال سیاسی کشور در آن تحت عنوان جنبش مهاجرت و راهبری تحرکات ضد متفقین، تقریبا به مهم ترین کانون ضد متفقین تبدیل شد تا جایی که غالب خاطره نگاشته های به جا مانده از این مقطع، اشاراتی مفصل و یا مجمل به آن داشته اند. بر این اساس تأثیر متغیری چون گرایش سیاسی خاطره نگاران بر بازتاب رویدادهای این کانون، مهم ترین مسأله ای است که این پژوهش در صدد پاسخ گویی به آن است. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که گرایش سیاسی خاطره نگاران در شکل گیری زاویه دید آن ها تأثیر مستقیم داشته و در واقع تأثیر این متغیر موجب شکل گیری روایت های مستقل از سوی خاطره نگاران دموکرات و اعتدالی شده است؛ امر مسلم آن که انجام مطالعاتی ازین دست، فارغ از نظرداشت عوامل و متغیر هایی نظیر دیدگاه سیاسی راویان خاطرات، ناقص می نماید؛ لذا در این پژوهش بر آن هستیم تا با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی تأثیربخشی گرایش ها و دیدگاه های سیاسی نگارندگان خاطرات بر نحوه ی انعکاس رویدادهای کانون تقابل غرب ایران با متفقین بپردازیم.
نقش عوامل سیاسی در روابط عنازیان و سلجوقیان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عنازیان (حک. 381 511ق) از خاندان های حکومت گری بودند که همزمان با قدرت گیری سلجوقیان (حک. 429 590ق)، در مناطقی از غرب ایران حکومت می کردند. روابط سلجوقیان با اینان که در مسیر توسعه قلمرو آن ها قرار گرفته بودند، در برهه های مختلف، متفاوت و تابع شرایط و اوضاع سیاسی منطقه و خلافت عباسی و در نتیجه گاه دوستانه و مسالمت آمیز و گاه تیره و همراه با درگیری نظامی بود. این نوشتار با رویکرد توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع تاریخی، ضمن بررسی روابط این دو حکومت، در پی پاسخ به این پرسش است که عوامل سیاسی در دوره های مختلف چه اثری در روابط بنی عناز و سلجوقیان داشته است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که بنی عناز با برآوردی که از توان خود و توان سلجوقیان و رقیبان آن ها داشتند،روابط دوگانه ای را با این سلسله ترک نژاد دنبال می کردند؛ گاه مانند «مهلهل بن محمد بن عناز» به پیکار سلجوقیان می رفتند و گاه چون «سُعدی بن ابی الشوک» به خدمت حاکمان سلجوقی درآمده، مورد لطف آن ها قرار می گرفتند. عواملی مانند اختلافات درونی خاندان عنازی و همراهی یا رویارویی آنان با رقبای سلجوقیان در این روابط دوگانه اثرگذار بوده است
حاجی هاشم خان لُنبانی لوطی یا لومپن؟ و بررسی چرایی شورش او (1239تا1240ق/1823تا1824م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اصفهان دورﺓ قاجار همواره گروه هایی نظیر اوباش، دزدان، الواط، یاغیان و غیره در راستای منافع شخصی یا منافع گروه های دیگر، به تحرکاتی دست می زدند که نابسامانی و هرج و مرج و بی نظمی در شهر را باعث می شد. یکی از این افراد حاجی هاشم خان لُنبانی بود. او عده ای از افراد را به دور خود جمع کرد و دست به شورش زد و برای مدتی اصفهان را در ترس و اضطراب فرو برد. در سال 1240ق/1824م، فتحعلی شاه قاجار با لشکرکشی به اصفهان این شورش را فرونشاند. چرایی شورش حاج هاشم خان و تعیین تعلق او به دسته جات شورشی یا لوطیان، موضوع اصلی این مقاله است که تلاش می شود به روش تاریخی و با شیوﺓ توصیفی- تحلیلی و انطباق داده ها و با استفاده از منابع و مآخذ موجود، دربارﺓ آن بحث، و این موضوع بررسی شود. به نظر می رسد حاجی هاشم خان لنبانی و افرادش جزو لایﮥ اشرار جامعه بودند که با استفاده از وضعیت نابسامان سیاسی و با انگیزه هایی نظیر طمع در مال دیگران، غرور، فخرفروشی و انتقام جویی دست به شورش زدند. همچنین اگر لوطیان را از اخلاف عیاران برشماریم، اطلاق لوطی به حاج هاشم خان لنبانی و افراد تابع او درست به نظر نمی رسد و باید او را در زمرﺓ افراد فرصت طلب شرور به حساب آورد.
نقش و جایگاه اولجایتو در فعالیّت های شهرسازی دوره ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره ایلخانی با آنکه شهرسازی و عمران در زمان هلاکو آغاز گردید، اما در دوره اولجایتو به بالندگی رسید؛ به گونه ای که وی چهار شهر به نام های سلطانیه، سلطان آباد چَمچَمال، اولجایتوآباد و آق قلعه را ساخت. آگاهی از ضروریات و نیازهای یک شهر سلطنتی یا پایتخت، استفاده از تجارب موفق شهرسازی غازان، به ارث بردن خزانه ای غنی، وجود نیروی متخصّص و کارگزارانی مایل به عمران، سبب ترغیب شهریار ایلخانی به شهرسازی گردید. برخلاف عصر غازانی که شهر جدید در کنار شهرهای قدیم شکل می گرفت، در این دوره شهر جدید، هویّت کاملاً مستقلی داشت. با این وجود در اصول شهرسازی کاملاً پیرو سنن شهرسازی ایرانی- اسلامی بود و در ایجاد فضاهای شهری به تمام نیازهای شهرنشینان توجه می شد که در این بین سلطانیه نمونه کامل و سرآمد شهرهای نوبنیاد به شمار می رود. صدور فرمان ساخت شهر توسط ایلخان و طرح از پیش تعیین شده شهر یکی از نکات درخور توجه در شهرسازی عصر اولجایتو است. پژوهش پیش رو در پی آن است تا با استفاده از متون تاریخی برجای مانده و داده های باستان شناختی موجود، تصویری کلی از شهرسازی در روزگار اولجایتو و عوامل موثر بر شکل گیری شهرها ارائه کند.
ریشه یابی مخالفت مردم بلوچستان با اجرای قانون سجل احوال در دوره پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلوچستان آخرین ناحیه از ایران بود که دولت پهلوی اول اقتدار خود را درآن ناحیه توسعه داد. به دنبال استقرار دولت، بلافاصله کارگزاران حکومتی برنامه های مختلفی را زمینه مدرن سازی و تثبیت قدرت دولت مرکزی آغازکردند. اجرای قانون سجل احوال با هدف شناخت و احضار مشمولین از پروژه های دولت مرکزی در بلوچستان بود که در مقایسه با دیگر مناطق ایران دیرتر آغاز و طی دو مرحله انجام شد. اقدامات ماموران سجل احوال با مخالفت و مقاومت های گسترده ای روبرو شد و به واکنش های متفاوتی از سوی ساکنان این منطقه انجامید. در این پژوهش تلاش شده تا به این سوال پاسخ داده شود: چه عواملی از نظر فکری و ساختاری موجب مخالفت مردم بلوچستان با قانون سجل احوال شد؟ پاسخ به این سوال، شناخت وقایع تاریخی موثر در شکل گیری ذهنیت مردم بلوچ نسبت به حکومت و آگاهی از برنامه های نوسازی و چگونگی اجرای آنها را می طلبد، لذا ضمن توجه به این نکته، تحولات و رویداد های دوره مورد پژوهش براساس روش تحلیل تاریخی با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و نیز بهره گیری از سایر منابع مورد بررسی قرار گرفت. یافته های نشان می دهد ذهنیت شکل گرفته که حاصل روش حکومت های پیشین و تضاد برنامه های نوسازی با جامعه سنتی بلوچستان بود، علل اصلی مخالفت در برابر این قانون بود.
تأثیر مجادلات اهل طریقت و اهل شریعت بر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شهر کرمان در دوره قاجار از 1210 تا 1264ق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همزمان با رقابت عناصر عشیره ای افشاریه، زندیه و قاجاریه، نزاع دو جبهه فکری شیعی اهل طریقت نعمت اللهیه و اهل شریعت به سردمداری مجتهدان اصولی در شهر کرمان تشدید یافت و به قتل مشتاق علیشاه و یکی از ابدالش انجامید. این دودستگی بر رخدادهای بعدی شهر کرمان بسیار تأثیرگذار بود. قاجاریه در مرحله تثبیت که مقارن عصر فتحعلیشاه بود، ناگزیر خود را به نهادهای شهری که علما و روحانیون از قدرتمندترین آن ها محسوب می شدند، نزدیک کرد؛ اتخاذ این سیاست، صوفیه را در معرض فشار و تهدید قرار داد. در دوره سلطنت محمدشاه، اهل شریعت شهرکرمان با اجرای شریعت، تفوق اهل طریقت را به چالشگرفتند. توضیح وقایع و بیان آثار و پیامدهای این دودستگی، موضوع پژوهش حاضر است. بررسی منابع و اسناد و تحلیل داده های تاریخی، نشان از مجادله و مخاصمه این دو گروه متنفذ شهرکرمان در دوران سلطنت سه پادشاه اول سلسله قاجار دارد.
مسئله عدالت آموزشی در دهه نخست دوره جمهوری اسلامی
حوزههای تخصصی:
در نخستین سال های دوره جمهوری اسلامی، جریان های انقلابی به دلیل غلبه گفتمان سوسیالیستی، عدالت آموزشی را به دولتی کردن مراکز آموزشی و برچیدن مراکز و مؤسسات آموزشی خصوصی تفسیر کردند. بااین حال و برخلاف این تفسیر به تدریج از سال 1361 مقابله با آموزش عمومی و عالی دولتی آغاز و عدالت آموزشی به خصوصی کردن مراکز و مؤسسات آموزشی تفسیر شد. درحالی که این موضوع با برداشت نخستین انقلابیون از عدالت آموزشی و با سیاست های دولت چپ گرای مهندس میرحسین موسوی در تعارض بود. ازهمین رو مسئله این پژوهش آن است که درنتیجه چه شرایط و فرایندی تعریف و مصادیق عدالت آموزشی در دهه نخست دوره جمهوری اسلامی دچار چرخش شد و خود به مسئله تبدیل شد؟ فرضیه این پژوهش آن است که در آغاز دوره جمهوری اسلامی، غلبه گفتمان سوسیالیستی و دولت گرایی موجب معناکردن عدالت آموزشی به آموزش کاملاً دولتی شد، ولی در سال های نخستین دهه 1360 افزایش جمعیت و تقاضا، و مشکلات فزاینده مالی حکومت به دلیل جنگ، موجب چرخش گفتمانی و گرایش به خصوصی سازی آموزش و معناکردن آن به عدالت آموزشی شد.
از بیکاری پنهان به بیکاری آشکار: تأثیر اصلاحات ارضی در به رسمیت شناختن بیکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخلاف آمارهای رسمی، ایران پیش از اصلاحات ارضی در وضعیت اشتغالِ کامل قرار نداشت. شیوه مرسوم بهره برداری از زمین و رشد جمعیت در نتیجه بهبود امکانات بهداشتی و غذایی، سبب کافی نبودن منابع تولیدی برای جمعیت روستایی و رشد بیکاری پنهان در روستاها شده بود. به همین علت اضافه جمعیت روستایی به ویژه با پایان فصل کشاورزی به شهرها سرازیر می شدند. همچنین، کاهش برنامه های عمرانی دولت در دهه های 1320 و 1330 موجب کاهش ظرفیت اشتغال شهری و شکل گیری بیکاریِ آشکار شهری شد. در سال1330 بازار کار از جذب بیشتر نیروی کار مهاجر روستایی و بخشی از نیروی کار شهری عاجز شد. با این حال، دولت عمدتاً با فروکاستن و یکی دانستن بیکاران شهری با مهاجران روستایی و با ادعای وجود کار در روستاها ، بیکاری را به عنوان مسئله ای اجتماعی با ریشه های اقتصادی نمی پذیرفت. از این رو، این پژوهش با تکیه بر رویکرد مورخان اجتماعی و تأکیدشان بر تنش میان واقعیت مادی و بعد ایدئولوژیکِ بیکاری، به بررسی نحوه تبدیل بیکاری پنهان به بیکاری آشکار و نقش اصلاحات ارضی در پذیرش بیکاری به عنوان مسئله ای اجتماعی می پردازد. نتیجه بیانگر آن است با توجه به محدودیت زمین های بازتوزیعی در اصلاحات ارضی، بازگشت مهاجران و خواست زمین از سوی آن ها می توانست روند بازتوزیع زمین به شیوه مدنظر دولت را مختل کند.
بررسی تأثیرات جنگ جهانی اول بر ساختارهای اجتماعی مناطق غربی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جنگ جهانی اول، مناطق غربی ایران به علت موقعیت جغرافیایی استراتژیک خود به محل رویارویی و برخوردهای نظامی و سیاسی دولت های متفق و متحد تبدیل شدند؛ این مناطق با امپراتوری عثمانی هم مرز بودند و در منطقه نفوذ دولت روسیه قرار داشتند. در پژوهش حاضر، پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جنگ جهانی اول بر این منطقه بررسی شد. براساس یافته های این پژوهش، جمعیت بسیاری از این منطقه بر اثر برخوردهای نظامی، گرسنگی، قحطی و بیماری های ناشی از جنگ کشته شدند. شهرها به پایگاه نظامی قدرت های متخاصم تبدیل و پایه های اجتماعی و اقتصادی این منطقه همانند نهادهای اجتماعی شهری و کشاورزی نابود شدند. نابودشدن نظارت حکومت مرکزی، پایمال شدن اقتدار حاکمان محلی و نابودشدن ثبات سیاسی از دیگر پیامدهای این جنگ بودند.
بررسی اوضاع مذهب و اقلیت های مذهبی در دوره سامانیان
حوزههای تخصصی:
حکومت سامانیان از اواسط سده سوم تا اواخر سده چهارم استقرار داشته است. در این دوره شهرهای خراسان بزرگ مانند مرو، نیشابور، بلخ و هرات پایگاه فعالیت های علمی ومعارف دینی شد و علمای بزرگی سربرآوردند و دانشمندانی از سراسر سرزمین های اسلامی به آن شهرها رو کردند. این دوره یکی از برجسته ترین دوره های تاریخ ایران و سرزمین های شرقی جهان اسلام است و علاوه بر مذاهب اسلامی امکان حیات سایر ادیان و مذاهب نزد قلمرو این حکومت وجود داشت. لذا در این پژوهش بر آنیم که اشاره ای به این فرقه ها و نحله ها داشته باشیم و عملکرد و سیاست سامانیان در قبال این فرقه ها و نحله ها را بررسی کنیم. به دلیل روحیه تساهل و تسامحی که به طور کلی در بین امیران سامانی حاکم بود پیروان عقاید و فرق مختلف به آزادی فعالیت می کردند از این رو جریان های فکری گوناگون پدید آمد که این مسئله یکی از جنبه های مهم این دولت به شمار می آید. روش اتخاذ شده در این پژوهش روشی توصیفی-تحلیلی می باشد.
تحلیلی بر مناسبات نظام های اقتصادی و شیوه های تولیدی در تاریخ ایران؛ با تأکید بر عصر سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ایران پیشاسرمایه داری، نظام های اقتصادی و شیوه های تولیدی مستقل و دارای قدرت اثر گذاری تعیین کننده، وجود نداشت بلکه در عمل منظومة اقتصادی واحد، با سطوحی از نظام های اقتصادی و شیوه های تولیدی و معیشتی به هم پیوسته، حاکم بود. شیوه های معیشتی و تولیدی موسوم به دامداری، زراعی و پیشه وری، اساس اقتصاد جامعه ایرانی در عرص ة تاریخی بود. نظام های اقتصادی مذکور هرچند از لحاظ شکلی و ابزارهای تولیدی، متفاوت و به ظاهر مستقل بودند ، اما همگی از حیث مبانی و منابع و کارکردهای اقتصادی، به هم پیوسته محسوب می شوند. چرا که در یک زمینه تولیدی و اقتصادی مشترک شکل گرفته و دارای پیوستگی های درون ساختاری و کارکردی عمیق بودند. چنین شرایطی موجب آن شده بود تا زمان ورود مظاهرِ اقتصاد سرمایه داری در دوره معاصر، همواره در طول تاریخ جامعه ایرانی، هر سه شیوة تولیدی دامداری، زراعی و پیشه وری، در قالب یک منظومه واحد اقتصادی همزیستی داشته و موجودیت یکدیگر را تقویت و استمرار بخش ند . در پژوهش حاضر براساس ویژگی ها و مناسبات نظام های اقتصادی و شیوه های تولیدی رایج در جامعه ایران عصر سلجوقی، به تبیین چرایی و زمینه های پیوستگی و همزیستیِ وجوه مختلف منظومه واحد اقتصادی مورد بحث، پرداخته شده است.
بررسی فرمانروایی سرتیپ خزاعی در لرستان (1304 و 1305ش/1926 و 1927م) و نقش او در قیام عشایر لرستان در سال 1306ش/1928م(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اواخر عصر قاجار، در دوران وزارت جنگ رضاخان، طرح آرام کردن و اسکان دادن ایل های لرستان در متن توجه دولت قرار گرفت. به دنبال این، لشکرغرب به فرماندهی امیراحمدی و با دستور رضاخان در سال 1302ش/1923م به لرستان حمله کرد. امیراحمدی بروجرد و خرم آباد و سایر نواحی نفوذ سران سرکش ایل ها را تسخیر کرد. پس از آن، برای حمایت از جمهوری خواهی رضاخان به تهران رفت و فرماندهی لشکرغرب به سرهنگ شاه بختی واگذار شد. در زمان شاه بختی، سران عشایر لرستان شورش و او را در خرم آباد محاصره کردند؛ با ورود دوباره امیراحمدی، سران شورش متواری شدند. پس از شاه بختی، فرماندهی لشکرغرب به سرهنگ خزاعی واگذار شد. پرسش پژوهش حاضر این است که نوع فرمانروایی سرتیپ خزاعی بر لرستان (1304و1305ش/1925 و 1926م) چه تأثیری بر قیام عشایر لرستان در سال 1306ش/1927م گذاشت؟ فرض پژوهش در پاسخ به این پرسش این است که سرتیپ خزاعی، سیاست خشن تری در برخورد با عشایر نسبت به فرماندهان پیش از خود اعمال کرد که واکنش شدید عشایر را باعث شد. یافته های پژوهش نشان می دهند که وی با اعدام حدود سیزده تن از سران عشایر لرستان، در برانداختن نفوذ سنتی آنان نقش بسزایی ایفا کرد. عملکرد خزاعی همانند امیراحمدی، موجب فرار بسیاری از خانزادگان به سمت طرهان و پناهنده شدن به حاکم آنجا یعنی علی محمدخان غضنفری شد و وقوع آخرین شورش گسترده طایفه های لرستان را به رهبری حاکم طرهان رقم زد. بررسی حکومت خزاعی در لرستان و اینکه چگونه اقدامات او این شورش گسترده را باعث شدند، در این مقاله مهم هستند.
تحلیل مولفه های تبعید مخالفان سیاسی در دورة پهلوی اول (تبعیدی، تبعیدگاه و علت تبعید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دورة رضاشاه ازنظر میزان استفاده از کیفر تبعید برای مجازات مخالفان خود، شاخص بود که این دوره را از دوره های قبل از خود متمایز می نماید. تبعید ایلات و عشایر در این دوره، یادآور تبعید ایلات متمرد در دوره های گذشته است و تبعید مخالفان سیاست های اصلاحی (نظام وظیفه، اتحاد البسه و کشف حجاب) و نیز دیوانیان منتقد حکومت، تبعید مخالفان و منتقدان حکومت های دیکتاتوری را به ذهن می آورد. در این پژوهش با بررسی گروه های اجتماعی تبعیدیان دورة رضاشاه در پی پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا مولفه های سه گانة (تبعید، تبعیدگاه و علت تبعید) در دورة رضاشاه، الگوی یکسانی از وضعیت تبعیدیان را که ناشی از سیاست واحد حکومت در این موضوع باشد نشان می دهد؟ روش مورداستفاده در این مقاله، روش تحلیل تاریخی با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و نیز بهره گرفتن از منابع اصلی است. یافته های این مقاله نشان می دهد که الگوی یکسانی از وضعیت تبعیدیان در دورة رضاشاه دیده نمی شود و تحلیل مولفه های سه گانة پیش گفته نشان می دهد که تبعید در این دورة هم ویژگی های تبعید در حکومت های استبدادی را دارد و هم شاخصه های تبعید در حکومت های دیکتاتوری را.
علل مهاجرت از مرزهای خراسان به افغانستان (دوره پهلوی اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خراسان از قدیم الایام تاکنون ، بستر فعالیت های بشری و یکی از مراکز پر اهمیت جمعیتی ایران و مستعد تغییرات اجتماعی بسیار بوده است. تغییرات جمعیتی از دگرگونی های محسوس در تاریخ این منطقه محسوب می شود. این منطقه به دلیل موقعیت ویژة جغرافیایی (منطقه ای مرزی) و امکانات اقتصادی بیشتر نسبت به همسایگان خارجی، نقش مهمی در روند مهاجرت برون مرزی ایران و مهاجرت اقوام کشورهای همسایه به ایران داشته است. در دورة پهلوی اول، شمار زیادی از ساکنان مرزنشین خراسان به افغانستان مهاجرت کردند. در این مقاله به چرایی این امر پرداخته شده است. نتیجه تحقیق بیانگر آن است که مهاجرت اجباری ساکنان مرزی ایران به افغانستان و اسکان گروهی از قوم خاوری به دلیل شرایط اجتماعی منطقه (اشتراکات قومی و فرهنگی با مرزنشینان افغانستان و دوری گزیدن از اصلاحات اجتماعی دولت ایران)، شرایط جغرافیایی و طبیعی منطقه ( کمبود باران، قحطی) و مشکلات اقتصادی زمینه ساز آن شد که مهاجرت در رمزهای خراسان افزایش یابد. این تحقیق با مطالعة مدارک تاریخی ازجمله اسناد دیپلماسی دورة پهلوی اول و به روش کتابخانه ای و آرشیوی صورت گرفته است.
موقوفات زنان یزد از عصر پهلوی تا عصر حاضر (از سال 1305ه.ش تا 1394ه.ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زنان ایران از عصر پهلوی به بعد به دنبال تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شکل گیری جامعه مدرن با عهده دار شدن برخی از مشاغل اجتماعی و فرهنگی نقش به سزای در جامعه ایفا نمودند. یکی از اموری که به صورت گسترده تری این نقش را نشان می دهد، در زمینه سنت وقف و موقوفات می باشد. مقاله حاضر که به موقوفات زنان یزد از عصر پهلوی تا عصر حاضر می پردازد،درصدد است تا با توجه به جایگاه وقف در یزد در بازه ی زمانی مشخص شده، وسعت و اهمیت نقش زنان را در امر وقف نشان دهد و باتوجه به وقفنامه های موجود و اسناد مکتوب به دست آمده، به سوالات ذیل پاسخ گوید: میزان مشارکت زنان در امر وقف در کدام دوره بیشتر بوده است؟ زنان واقف از چه قشر و طبقه اجتماعی بوده اند و انگیزه آنها ازوقف چه بوده؟ بررسی ها نشان می دهد که این نقش در عصرانقلاب اسلامی توسعه پیدا می کند که نشانگر هم جایگاه اجتماعی وهم استقلال مالی زنان دراین دوره می باشد.
فراز و فرود حزب سوسیالیست و عملکرد آن در مجالس چهارم و پنجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلیمان میرزا اسکندری و سیدمحمدصادق طباطبایی حزب سوسیالیست را در قالب حزبی چپگرا تشکیل دادند. در مجالس چهارم و پنجم این حزب اغلب در اقلیت بود؛ اما روند حوادث نشان می دهد که در حیات پارلمانی خود، در جایگاه حزبی مؤثر عرض اندام کرده است. مخالفت ها با کاﺑیﻨﮥ قوام السلطنه به ویژه بر سر ﻣﺴﺌﻠﮥ نفت شمال و قانون هیئت منصفان، حمایت از کاﺑیﻨﮥ مستوفی الممالک و نیز همراهی با رضاخان سردارسپه و نقش آفرینی در تحول نظام سیاسی از قاجاریه به پهلوی گوشه هایی از حیات سیاسی این حزب را به نمایش می گذارد که تاکنون در کانون پژوهش و ارزیابی قرار نگرفته است و درواقع، پژوهش حاضر پاسخ به این نیاز است.