فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
بررسی کاربرد هنرهای نمایشی در رشد اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کودکان کم توان ذهنی به لحاظ فکری، جسمی، عاطفی و رفتاری با همسالان خود متفاوت هستند و بر همین اساس برای شکوفایی استعدادهای نهانی شان به کمک ویژه و شیوه های آموزشی خاص نیاز دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر شیوه های آموزش نمایشی (وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی) بر رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن نیمه تجربی و با شمای طرح سه گروهی با پیش آزمون- پس آزمون است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 11- 9 ساله مدارس استثنایی شهر تهران است. نمونه مورد پژوهش متشکل از 36 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر 11-9 ساله است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در سه گروه 12 نفری شامل 2 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایابی شدند؛ بدین ترتیب تاثیرات آموزش با شیوه های نمایشی که شامل نمایش وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی است بر روی رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مورد بررسی قرار می گیرد. تعامل مربی- کودک در این شیوه، تعاملی جذاب و پویا می باشد، ضمن آنکه فراهم کردن فضای گرم و صمیمی که کودک آزادانه بتواند بدون ارزیابی و قضاوت ابراز وجود کند، موجب افزایش توان رفتاری کودک می گردد. در این تحقیق جهت سنجش بهره ذهنی از آزمون ریون سیاه و سفید کودکان و برای اندازه گیری میزان رشد مهارت های اجتماعی از مقیاس رشد اجتماعی واینلند استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد شیوه های آموزش نمایشی در سطح اطمینان 99% موجب افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر 9 تا 11 ساله می شود و از طرف دیگر با توجه به میانگینهای محاسبه شده مشخص می گردد که شیوه آموزش وانمودسازی تخیلی در مقایسه با شیوه آموزش نمایش عروسکی موثرتر است. تیجه گیری: با توجه به تاثیرات مثبت شیوه های آموزش نمایشی در افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر، در نظر گرفتن واحد خاصی تحت این عنوان در برنامه آموزشی ویژه این کودکان جهت آموزش مهارتهای اجتماعی مفید می باشد.
مقایسه بهداشت روانی،رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان کمتوان ذهنی و عادی در استان آذربایجانغربی
حوزههای تخصصی:
"این پژوهش بهمنظور بررسی مقایسهای بهداشت روانی، رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی اجرا شده است. برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامههای بهداشت روانی ( SCL-)، رضایت زناشویی (ENRICH) و ابراز وجود (ASRI) بر روی 414 مورد از والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی اجرا شد. میانگین دادههای گردآوری شده با استفاده از آزمون t گروههای مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین بهداشت روانی، رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی تفاوت معناداری در سطح (P<0/01) وجود دارد. با توجه به یافتههای پژوهش تشکیل کلاسهای آموزش خانواده با هدف آموزش والدین دانشآموزان کمتوان ذهنی و معلول در مدارس استثنایی و کمک مالی از طرف دولت به این گروه از والدین پیشنهاد میگردد.
"
مقایسه تولید واکه های ساده فارسی در کودکان کاشت حلزون شده براساس سن کاشت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"هدف: سن کاشت حلزون یکی از عوامل مؤثر در میزان موفقیت به کارگیری این پروتز جهت کسب مهارتهای گفتاری و زبانی کودکان کم شنوا است. از آنجا که تولید صحیح واکه ها به عنوان یک توانمندی ارتباطی در گفتار شاخص مهمی است، لذا هدف این پژوهش، مقایسه تولید واکه های ساده فارسی بین کودکان کم شنوایی که قبل و بعد از سن دو سالگی مورد عمل کاشت حلزون قرار گرفته اند و بررسی تفاوتهای بین آنها می باشد.
روش بررسی: این تحقیق، به صورت مقطعی – مقایسه ای، بر روی 70 کودک که قبل از 2 سالگی و 70 کودک که بعد از 2 سالگی مورد عمل کاشت حلزون قرار گرفته و به صورت ساده از نمونه های در دسترس در بیمارستانهای امیراعلم و حضرت رسول (ص) تهران و با توجه به معیارهایی مثل داشتن صحت جسمی و ذهنی کامل، تک زبانه بودن، گذراندن 1±9 ماه توانبخشی، نداشتن والدین کم شنوا و عدم سابقه بیماریهای خاص انتخاب شده بودند، انجام شد. همچنین 238 کودک طبیعی به عنوان گروه معیار به صورت تصادفی ساده از مهدکودکهای شهر تهران انتخاب شدند. شش واکه ساده فارسی /ای، اِ، اَ، آ، اُ، او/ براساس نمره میانگین فورمنت فرکانسهای اول و دوم واکه ها بین سه گروه مقایسه گردید. جهت تجزیه و تحلیل فورمنت فرکانسهای واکه ای از ویرایش 2/1 نرم افزار اکوستیکی SFSwin و جهت تحلیل داده ها از آزمون آماری تی مستقل استفاده شد.
یافته ها: میانگین فورمنت فرکانسهای واکه ای F2/u/ (006/0P=)، F2/o/ (012/0P=)، F2/a/ (012/0P=) / F2/æ (039/0P=)، F2/e/ (005/0P=)، F1/e/ (011/0P=) و F2/i/ (046/0P=) در دو گروه دارای اختلاف معناداری بود، ولی اختلاف نمره میانگین فورمنت فرکانسهای واکه ای F1/u/، F1/o/، F2/a/، F2/æ/ و F1/i/ بین دو گروه معنادار نبود (05/0P>). فورمنت فرکانسهای واکه ای هیچ یک از شش واکه ساده فارسی بین گروه زیر دو سال کاشت شده و گروه طبیعی تفاوت معناداری نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: با توجه به وجود اختلاف معنادار در تولید واکه ها بین دو گروه کودکان کاشت حلزون شده و عدم اختلاف معنادار بین کودکانی که زیر 2 سالگی کاشت حلزون شده اند با کودکان طبیعی، می توان نتیجه گرفت که انجام کاشت حلزون در سنین زیر 2 سال در کودکان کم شنوا، از بسیاری مشکلات احتمالی در مهارتهای گفتاری و زبانی و خراب گویی های واکه ای آنها جلوگیری خواهد کرد.
"
بررسی وضعیت عادت ماهیانه در دختران کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تعیین وضعیت عادت ماهیانه، نشانگان قبل از عادت ماهیانه، عادت ماهیانه دردناک و رعایت بهداشت دوران عادت ماهیانه در معلولین ذهنی یک مرکز توانبخشی در شهرضا بوده است. روش: این پژوهش به روش توصیفی بر روی 188 نفر ازدختران عقب مانده ذهنی، که در محدوده سنی 60-14 سال قرار داشتند و به طور شبانه روزی دراین مرکز نگه داری می شدند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای مشتمل بر 21 سؤال بود که 6 سؤال مشخصات فردی و 15 سؤال در مورد وضعیت عادت ماهیانه بود. پرسشنامه ها در طی 2 ماه، به وسیله مادریاران مرکز تکمیل شد و اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:در رابطه با اهداف پژوهش، یافته ها نشان دادند که اکثریت افراد (4/89درصد) وارد دوره عادت ماهیانه شده اند، اکثریت(5/65 درصد)مشخص نیست که کدام یک از علائم نشانگان قبل از عادت ماهیانه را دارند، 6/59 درصد عادت ماهیانه منظم داشتند، 2/78 درصد هیچ آگاهی در مورد رعایت بهداشت فردی در دوران عادت ماهیانه نداشتند و مادریار مراقبت آنان را به عهده داشت. نتیجه گیری : نتایج حاصل از این پژوهش، تعدادی از نیازهای این افراد را مشخص کرده که بر این اساس مسئولان و مدیران می توانند راهکارهایی برای بالا بردن کیفیت زندگی این دختران بیابند.
نقش فعالیت های گروهی فوق برنامه بر سازگاری روانی اجتماعی دانش آموزان استثنایی استان گیلان
حوزههای تخصصی:
تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد ریاضیات و خواندن دانش آموزان دبستانی با ناتوانیهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی در چهار عامل سازمان دهی، برنامه ریزی، حافظه فعال و بازداری پاسخ بر بهبود عملکرد خواندن و ریاضیات دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه پرداخته شده است. روش: با توجه به ماهیت موضوع از روش نیمه تجربی و طرحهای بلوکی تصادفی ساده با پیش آزمون - پس آزمون و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم دبستان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات شهر اصفهان به تعداد 209 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 90 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به شکل تصادفی قرار گرفتند. در مرحله پیش آزمون از آزمونهای حافظه فعال کورنولدی و آزمون عصب شناختی کولیج برای اندازه گیری کارکردهای اجرایی و از آزمونهای ریاضیات کی - مت و آزمون تشخیص سطح خواندن به ترتیب برای اندازه گیری عملکرد ریاضیات و خواندن استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی و برای هر کارکرد در هر بلوک ده ساعت آموزش اعمال شد. تمرکز اصلی آموزش بر فعالیتهایی بود که موجب تحریک و تقویت پیوندهای عصب شناختی کودک می شد. پس از آموزش، پس آزمون و بیست و پنج روز بعد مرحله پیگیری به اجرا درآمد. از روش تحلیل واریانس چندمتغیره آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین کارکردهای اجرایی در دو گروه دانش آموزان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار آماری وجود دارد . همچنین تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود عملکرد خواندن و عملکرد ریاضیات به لحاظ آماری معنادار است (p<0.01). نتیجه گیری: آموزش و توجه به تقویت کارکردهای اجرایی به مثابه کارکردهایی با زیربنای عصب شناختی می تواند به صورت رویکردی نوین در درمان اختلالهای یادگیری ویژه، مطرح شود.
تأثیر سه روش درمانی بوبت، آموزش نمونشی و آموزش به والدین بر فعالیتهای روزمره زندگی کودکان فلج مغزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"هدف: این مطالعه به منظور مقایسه تأثیر سه رویکرد درمانی بوبت، آموزش نمونشی و آموزش به والدین بر فعالیتهای روزمره زندگی کودکان فلج مغزی 5-3 ساله آموزش پذیر انجام گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی و مداخله ای که به صورت قبل و بعد انجام شد، جامعه هـدف کودکان فلج مغزی 5-3 سال شهر تهران و نمونه های در دسترس کودکان مراجعه کننده به کلینیک های بنیاد توانبخشی ولعیصر(عج) بودند که از بین آنها 45 کودک که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، با در نظر گرفتن شرایط همگنی (سن، جنس، هوشبهر و نوع اختلال) به صورت ساده و هدفمند انتخاب و به روش تصادفی ساده به سه گروه 15 نفره تخصیص یافته و مداخلات درمانی بوبت، آموزش نمونشی و آموزش به والدین بر روی آنها صورت گرفت. ابزارهای مورد استفاده شامل آزمونهای گودیناف جهت تعیین میزان هوشبهر و آمـوزش پـذیر بودن کودکان و گـزارش ارزیابی پیشرفـت مـددجو (CDER) جهت ارزیابی عملکرد فعالیت های روزمره زندگی((ADL بودند. تجزیه وتحلیل آماری با استفاده از آزمونهای آماری ویلکاکسون، کروسکال – والیس و من- ویتنی انجام شد.
یافته ها: هر سه گروه پیشرفت معنی داری در انجام فعالیتهای روزمره زندگی بعد از انجام مداخلات نسبت به قبل از آن داشتند )001/0(P<. تفاوت معنی داری بین سه گروه از لحاظ عملکرد کلADL وجود داشته(001/0P<) و روشهای درمانی به ترتیب اثرگذاری عبارت بودند از: آموزش نمونشی، آموزش به والدین و بوبت. رابطه معنی داری بین اختلاف عملکرد سه گروه، در 13 خرده مهارت از 17خرده مهارت فعالیتهای روزمره زندگی وجود داشت (05/0P<).
نتیجه گیری: رویکردهای بوبت، آموزش نمونشی و همچنین آموزش به والدین موجب پیشرفت مهارتهای فعالیتهای روزمره زندگی می شوند، اما در رویکرد درمانی آموزش نمونشی، تأکید برآموزشهای گروهی به مددجویان، سبب بهبود بیشتر تعاملات اجتماعی و ارتباطی وهمچنین وجود برنامه و آموزشهای عملی، باعث پیشرفت آنها در انجام مهارتهای روزمره زندگی می گردد.
"
تاثیر درمان یکپارچگی حسی بر مهارت های حرکتی درشت و ظریف کودکان 5 تا 7 ساله با نشانگان داون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
" هدف: کودکان مبتلا به نشانگان داون دچار کژکاری در پردازش و یکپارچگی حسی هستند که می تواند موجب تاخیر در رشد مهارت های حرکتی درشت و ظریف آنها شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان یکپارچگی حسی بر مهارت های حرکتی درشت و ظریف کودکان 5 تا 7 ساله مبتلا به نشانگان داون بود.
روش بررسی: شرکت کنندگان در این مطالعه تجربی شامل 60 کودک 7-5 ساله با نشانگان داون بودند که به صورت تصادفی از چند مرکز توانبخشی شهر تهران انتخاب و با انتصاب تصادفی ساده در گروه های مداخله و کنترل قرارگرفتند. مقیاس های رشد حرکتی پی بادی به عنوان پیش آزمون و پس آزمون برای ارزیابی مهارتهای حرکتی درشت و ظریف به کار گرفته شد. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری از جمله آزمون لون، آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون حرکات درشت شرکت کنندگان در گروه های مداخله و کنترل از لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود داشت . در حرکات ظریف این تفاوت فقط در گروه مداخله معنادار بود و در گروه مقایسه تفاوت معناداری مشاهده نشد . همچنین بین میانگین اختلاف نمرات پیش آزمون و پس آزمون شرکت کنندگان در گروه های مداخله و کنترل در حرکات درشت و ظریف تفاوت معناداری وجود داشت.
نتیجه گیری: یافته های حاصل نشان می دهد که درمان یکپارچگی حسی موجب بهبود مهارت های حرکتی درشت و ظریف کودکان 5 تا 7 ساله با نشانگان داون می شود. پیشنهاد می شود که این رویکرد درمانی با التفات به نیازهای این کودکان در برنامه های توانبخشی آنها گنجانده شود.
"
مقایسه مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استثنایی در مدارس تلفیقی و استثنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر مقایسه مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی و بینایی در مدارس تلفیقی و استثنایی استان قزوین است. روش: در پژوهش پس رویدادی حاضر، از بین دانش آموزان استثنایی، کلیه دانش آموزان طرح تلفیق (85 نفر) انتخاب و از دانش آموزان استثنایی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی (1376 نفر) نیز تعداد 115 نفر از آنهایی که بیشترین شباهت را باتوجه به متغیرهای کنترل مثل سن، جنس، پایه تحصیل و نوع معلولیت داشتند به عنوان گروه همتا شده با دانش آموزان تلفیقی انتخاب شدند. برای ارزیابی مهارتهای اجتمایی دانش آموزان از مقیاس درجه بندی مهارتهای اجتماعی گرشام و الیوت (1990) فرم ویژه ارزیابی توسط معلم استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که بین میانگین نمره مهارتهای اجتمایی و همچنین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مشغول به تحصیل درمدارس استثنایی و مدارس عادی (تلفیقی) تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین مقایسه دو گروه نشان داد که تفاوت معناداری بین دانش آموزان دختر و پسر ناشنوا در موقعیت تلفیقی و استتثنایی وجود دارد. و این تفاوت نشان می دهد که دختران از نظر مهارت اجتماعی و پیشرفت تحصیلی نمرات بالاتری کسب کرده اند. نتیجه گیری: از یافته های پژوهش نتیجه گیری می شود که تلفیق دانش آموزان استثنایی در مدارس عادی این استان تاثیری در جهت افزایش مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ندارد و باید همراه با این اقدام به عوامل موثر در تلفیق دانش آموزان نیز توجه شود.
تعیین عوامل اختلالهای هیجانی موثر بر نارساخوانی دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، به منظور تعیین عوامل اختلالهای هیجانی مؤثر در نارساخوانی دانش آموزان مقطع ابتدایی صورت گرفته است. روش: به منظور انجام این پژوهش، ابتدا تعداد 105 نفر از دانش آموزان مشکوک به نارساخوانی از میان جامعه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران در پایه های سوم، چهارم و پنجم به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به صورت تصادفی انتخاب و سپس از میان آنها تعداد 70 دانش آموز نارساخوان پس از اجرای آزمونهای تشخیصی (از جمله آزمون هوشی وکسلر کودکان، آزمون اختلال خواندن، نصفت و همکاران، 1380) به صورت هدفمند برگزیده شدند. همچنین برای ارزیابی اختلالهای هیجانی همراه در دانش آموزان نارساخوان از پرسشنامه رفتاری راتر استفاده شد. اعتبار و رو ایی این آزمون را مهریار (1373) با به کاربردن روش دو نیمه کردن و باز آزمایی، 85/0 گزارش کرده است. در این پژوهش به منظور تعیین اینکه تمام متغیرهای پیش بین تا چه اندازه قدرت پیش بینی متغیر ملاک را دارند، از روش تحلیل رگرسیون پس رونده استفاده شده است. در این تحقیق سرعت، دقت و درک خواندن به صورت متغیر ملاک و متغیرهای اضطراب-افسردگی، بیش فعالی-پرخاشگری، نارسایی توجه، ناسازگاری اجتماعی، رفتار ضد اجتماعی به مثابه متغیرهای پیش بین وارد مدل رگرسیون شدند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که از بین مؤلفه های اختلالهای هیجانی، متغیر های اضطراب-افسردگی، بیش فعالی، پرخاشگری و نارسایی توجه در پیش بینی نارساخوانی و مؤلفه های آن (سرعت، دقت و درک خواندن) نقش تعیین کننده ای داشته اند. نتیجه گیری: بر مبنای نتایج این پژوهش می توان به متخصصان اختلالهای ویژه یادگیری پیشنهاد کرد که اقدام به تدوین و اجرای برنامه های درمانی ترکیبی برای دانش آموزان نارساخوان همراه با اختلالهای هیجانی کنند.
بررسی ویژگی های خواندن و نوشتن و طبقه بندی نارساخوان های رشدی فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نارساخوانی رشدی، یکی از مباحث مهم و ناشناخته مسائل اختلال در خواندن است. شماری از پژوهشگران در پی این بوده اند که میتوان برای این اختلال، طبقه بندی ارائه کرد. این تحقیق، با هدف بررسی و طبقه بندی کودکان نارساخوان رشدی فارسی زبان، با استفاده از تجزیه و تحلیل خطاهای خواندن و نوشتن انجام شده است. این پژوهش از نوع مقطعی تحلیلی بود که با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انجام گرفت. آزمودنی های تحقیق از میان کودکان فارسی زبان پایه دوم دبستان شهر تهران و با استفاده از آزمون تشخیصی خواندنِ شیرازی- نیلی پور انتخاب شدند. برای مشخص شدن انواع نارساخوانی رشدی؛ خطاهای خواندن و نوشتن کودکان در فعالیت های خواندن ونوشتن آن ها، مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل مسیرهای خواندن و نوشتن آزمودنی ها، از آزمون های «تی» مستقل و محاسبه ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد (05/0>p) در این پژوهش بیش ترین خطاها در نوشتن کلمات به خطاهای بینایی و بیش ترین تعداد خطاهای خواندن متن، به خطای امتناع تعلق داشت. نتایج این تحقیق نشان داد که به طور مشخص و واضح نمی توان مرزهای طبقات نارساخوانی را تعیین کرد. این یافته ها، همخوان با نظریاتی است که نارساخوانی را یک سندرم می دانند و معتقدند که نارساخوانی رشدی دارای تنوعات مختلف است.
مقایسه توانایی استریوگنوز دهانی کودکان کم شنوا و کودکان شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: از این پژوهش بررسی توانایی استریوگنوز دهانی به مثابه شاخصی برای عملکرد حسهای داخل دهانی در کودکان کم شنوای ٩-٦ ساله در مقایسه با کودکان سالم همسن است. روش: در این پژوهش مقطعی- مقایسه ای١٠ کودک کم شنوای شدید تا عمیق 9-6 ساله با ٢٠ کودک سالم همسن از طریق آزمون تشخیص شکل از لحاظ توانایی استریوگنوز دهانی مورد مقایسه قرار گرفتند، برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری ٥/١١ spssو آزمون t در سطح معناداری٠٥/٠ استفاده شد. یافته ها: میانگین و انحراف معیار استریوگنوز دهانی در کودکان کم شنوا٢٠±٨٠/٠و در کودکان سالم٩٧/٠±٩٥/٠ بود که این تفاوت معنادار بود(٠٠1/٠=P) و میانگین وانحراف معیار مدت زمان صرف شده برای تشخیص اشکال برحسب ثانیه در کودکان کم شنوا٥٤/٠±٠٢٧/٢و در کودکان سالم ٣٣/٠±٤٢/١ بود که در این مورد هم تفاوت معنادار بود (٠٠1/٠=P). نتیجه گیری: همان طور که یافته های این پژوهش نشان داد، در کودکان کم شنوا به علت استفاده کمتر از گفتار وهمچنین رشد ناقص صداهای گفتاری، گیرنده های حسی داخل دهان در آنها نیز به اندازه کافی تحریک نمی شوند و در نتیجه عملکرد این حسها نیز دچار اختلال می شود، که این خود به مثابه عامل تاثیرگذار منفی بر تولید گفتار آنها خواهد بود؛ بنابراین باید ارزیابی و تقویت حسهای داخل دهانی لمس- فشار و حرکتی در برنامه های گفتار درمانی این کودکان مد نظر قرار گیرد.