در فرانسه قرن نوزدهم، ایران شناسی توانست با چند تن ایران شناس در شرق شناسی، به ویژه در مقابل خیل ایران شناسان آلمانی، عرض وجود کند و دارمستتر یکی از این چند تن بود. ژام دارمستتر (1849-1894) در شاتو سالن، شهری در ناحیه لورن (فرانسه) متولد شد. پدرش صحاف بود و از دارمشتات آلمان به فرانسه آمده و ابتدا در شاتو سالن مستقر شده بود. وی متعاقبا، برای تحصیلات دو فرزندش، آرسن و ژام، رهسپار پاریس گشت و در آن شهر مقیم شد. ژام، پس از طی دوره دبیرستان پر آوازه کوندورسه پاریس، تحصیلات خود را تا اخذ لیسانس ادبیات ادامه داد. چند صباحی پیش از این ایام، ویکتور دورویی، وزیر آموزش و تحصیلات عالی ناپلئون سوم، در بازگشت از سفری تحقیقاتی به آلمان و پس از بازدید از پیشرفت های این کشور در زمینه مطالعات عالی دانشگاهی، مدرسه مطالعات عالی پاریس را در سال 1868 بنیان نهاده بود. آرسن، که مدتی بود به این مدرسه می رفت، برادر خود را نیز به تحصیل در آن ترغیب کرد. دارمستتر، در سال 1872 (در 23 سالگی) وارد این مدرسه شد و در سال بعد، زیر نظر میشل برئال، از مهاجران آلمانی، به فراگیری زبان زند مشغول گشت و، در سال 1877، در مقام معید درس این زبان، یار استاد شد. هم زمان، در درس زبان سانسکریت این مدرسه به استادی اووت بنو (شاگرد اوژن بورنوف، ایران شناس و زبان شناس ممتاز) و آبل برگنی، شرکت کرد.
منطق الطّیر عطّار، داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. در این منظومه هر مرغ، بیانگرگروهی از انسان هاست که در جستجوی حقیقتی دست به سفر می زنند و سختی های راه سبب می شود که یکی پس از دیگری از ادامة راه منصرف شود. در پایان مسیر، سی مرغ به کوه قاف می رسند و در حالتی شهودی درمی یابند که سیمرغ در حقیقت، خودشان هستند. نسیب عریضه، شاعر معاصر لبنانی نیز حرکت انسان به سوی کمال و تلاش نفس را در کشف عوالم مجهول و گریز از دنیا را در چکامه ای عارفانه به تصویر کشیده است و آن را علی طریق إرم نامگذاری کرده است. نگارنده در این پژوهش با بهره گیری از مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکا به بررسی و تطبیق مراحل هفتگانه سلوک در منطق الطّیر با مراحل سفر عرفانی در چکامة علی طریق إرم نسیب عریضه پرداخته و در نهایت بیان نموده است که نسیب عریضه در قصیدة خود در موارد بسیاری مضامینی مشترک با شاعر پارسی گوی دارد.
ادبیات تعلیمی یکی از کهن ترین و پردامنه ترین انواع ادب فارسی است. در ادبیات کلاسیک آموزه ها بیشتر به صورت مستقیم و با صراحت بیان می شدند و آرایه ها و فنون ادبی ابزاری جهت تأکید و تأثیرگذاری کلام بودند. در حالی که در ادبیات معاصر از بیان صریح و مستقیم آموزه ها پرهیز می شود و اندیشه ها عمدتاً در لفافه های بیانی ارائه می شوند. از این رو درک بُعد تعلیمی ادبیات و به طور اخص شعر در سده اخیر با گذشته متفاوت است و مفاهیم تعلیمی و اخلاقی را باید در پس زمینه شعر مشاهده کرد. برای این کار باید اسلوب عمده بیان غیرمستقیم در شعر نو را در نظر داشت. نماد عمده ترین شگرد هنری شاعران نوپرداز در بیان معنی در شعر معاصر به شمار می آید. پژوهش حاضر بر آن است تا بُعد تعلیمی و اخلاقی شعر مهدی اخوان ثالث را به بحث بگذارد و چگونگی تبلور یافتن غیرمستقیم و ضمنی مضامین اخلاقی همچون: ظلم ستیزی، جهل ستیزی، وطن خواهی، اعتراض و انتقاد به وضع موجود و... را در قالب نماد در شعر او نشان دهد.