فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۸۲۱ تا ۷٬۸۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
علی محمد افغانی با انتشار نخستین رمانش، شوهر آهوخانم، به اوج شهرت ادبی رسید. انتشار این رمان در سال 1340 با توجه به خلأ فعالیت خلاقّة ادبی در سال های پس از کودتای 28 مرداد 1332 و علل و عوامل اجتماعی، ادبی و تاریخی دیگری که در متن مقاله به آن ها پرداخته ایم، با استقبال شگفت انگیز خوانندگان روبه رو شد. در پی استقبال خوانندگان، منتقدان ادبی نیز به ستایش نویسنده و رمان او پرداختند و از علی محمد افغانی به عنوان ""بزرگ ترین رمان نویس معاصر"" و از رمان شوهر آهوخانم به عنوان ""بزرگ ترین رمان قرن"" یاد کردند. اما افغانی با اینکه بعدها رمان های دیگری نوشت به دلایلی که بدان ها پرداخته ایم هیچ گاه نتوانست اقبال خوانندگان و منتقدان را مجدداً به دست آورد. اکنون نیم قرن پس از انتشار این رمان و پیوستن آن به تاریخ رمان نویسی معاصر ایران، می توان با توجه به همة جوانب، به بررسی جایگاه علی محمد افغانی و رمان برجستة او در سیر تکوین و تکامل رمان فارسی پرداخت و همچنین تأثّر نویسنده را از ادبیات داستانی پیش از او و تأثیرش را بر داستان های پس از او نشان داد. وجوه جامعه شناختی و ادبی این رمان نیز در این مقاله بررسی شده است تا علل مقبولیت این اثر در بین خوانندگان و جایگاهش در رمان فارسی دقیق تر تبیین شود.
مادر وحشی
منبع:
هنر زمستان ۱۳۷۳ شماره ۲۷
حوزههای تخصصی:
الجنون فنون (وجه تسمیه سازی و اشتقاق سازی)
حوزههای تخصصی:
شطح عارف و گستاخی دیوانه در مثنوی های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان اهل طریقت، تعابیر و اصطلاحات بسیاری وجود دارد که بزرگان این طایفه نسبت به آن رویکرد یکسان و مشترکی ندارند. از آن جمله است شطح که در میان عرفا بر سر آن اختلاف است. برای واژه شطح، که جمع آن شطحیات است، معانی متعددی ذکر کرده اند، از آن جمله: «شطح فی السیر او فی القول: در رفتن یا سخن گفتن دو رفت و آن را به درازا کشانید.» (فرهنگ لاروس، ذیل شطح) همچنین آمده است: «کلمه شطح به وزن و معنای سطح است و در اصل کلمه سریانی است و معنای آن بسط و انبساط است» (زریاب خوبی، ص 102). شطحیات، در اصطلاح بیان لفظی، وضعیتی است که از دیدگاه وجود شناختی به متشابهات حاصل از به هم بودن وجود و عدم (یا بود و نبود) بر می گردد (شایگان، ص 37).
ساختار تقدیرمحور داستان های تراژیک شاهنامه
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است که ساختار تقدیرمحور داستان های تراژیک شاهنامه را نشان دهد. درتراژدی، عامل ناگزیری وجود دارد که قهرمان داستان قادر به جلوگیری از فاجعه ای که او را به اضمحلال می کشاند، نیست. آن عامل ناگزیر، سرنوشت و تقدیر محتوم نام دارد. تمام قهرمانان داستان های تراژیک شاهنامه، مقهور سرنوشت هستند و هنگامی که در شبکه علت و معلول ها قرار می گیرند، علیرغم تمام تلاش و کوشش خود به جبر سرنوشت معترف می شوند و می دانند که توان سرکشی مقابل سرنوشت را ندارند. پس به حکم تقدیر گردن می نهند و معتقد می شوند که آنچه باید بشود، می شود و از آن گریزی نیست. عوامل بسیاری، ساختار تقدیر محور داستان های تراژیک شاهنامه را تشکیل می دهند که حذف یکی از این عوامل، لطمه ای بر کل عناصر و عوامل تشکیل دهنده اثر خواهد زد. بنابراین، با بررسی این عوامل، می توان ساختار تقدیر و سرنوشت محتوم در داستان های تراژیک شاهنامه را مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
جمشید در منشور اساطیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اسطوره، داستان تاریخ مقدس آفرینش است و با زبانی نمادین از آغاز شکل گیری فرهنگ و تمدن در جوامع انسانی حکایت می کند. از طرفی اسطوره نوعی جهان بینی برای درک فلسفه هستی است و امکان ارتباط بشر اولیه را با عالم بالا فراهم می کند. روش های اسطوره سازی با نمونه برداری از روایات کهن، ادغام عناصر اساطیری و استفاده از عناصر اقوام همجوار یا دگرگونی بنیادی اسطوره صورت می گیرد.شخصیت جمشید، در گذر زمان هم چون نام او درخشان است و از پس منشور اساطیر هرگاه جلوه خاصی می یابد. در اساطیر هندی، اسطوره آفرینش و مرگ، محسوب می شود و مقامی همسان با خدای «وارونه» دارد. در گاهان، اسطوره شهریاری و پهلوانی است و در اوستای جدید، با نجات بشر از سرمای مهر کوشان، اسطوره تجدید حیات می شود.دردوران اسلامی، با الهام از اساطیر سه گانه قدیم، جشن آیینی نوروز به جمشید منسوب می گردد. وی بنیان گذار معماری، پزشکی و نساجی و موسس جامعه مدنی معرفی می شود.حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز علاوه بر بهره گیری از منابع قدیم، نظری مشابه با دانشمندان دوره اسلامی دارد
تحلیل تجربه زیبانگری در مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبانگری، در واقع، بینشی است که از بطن دینداری تجربی ـ عرفانی برمیخیزد. نگرش مولوی در اینباره، نه یک نظریهپردازی صرف، که بیان تجربه عملی و سلوک درونی اوست.در تجربه مولوی، خداوند، تنها در رأس هرم حسن مطلق قرار ندارد. از همین روست که مولوی به جای تقدّم حسن بر عشق ـ که شالوده بحثهای عرفان نظری است ـ عشق را مهمترین پیام خود قرار میدهد و زیبا دیدن خداوند را در دل تجربه عشقی خود جستجو میکند. تنها، درک جلوه معشوقی خداوند، که در حقیقت حصول یک تجربه عشقی عظیم است، عاشق را به ادراک مراتبی از حسن الهی رهنمون میشود. اگر تشخیص زیبایی و زیبانگری، چه در دیدگاه عاشقی چون مولوی و چه از نظر متفکری چون کروچه، به عنوان یک مسأله روانشناختی اهمیت مییابد، بدان سبب است که عشق، یک تجربه شخصی و کنش روانی است. به همین سبب در تجربه مولوی، زیبایی، پیش از تحقق در مصادیق خارجی در دیده ادراک آدمی، منعکس میشود و این، همان مفهوم نسبیت در ادراک از زشتی و زیبایی است. در این راستا، حتی زشتترین مصادیق (شرور) نیز مطرح میشود. عدم ارائه تفسیری زیبانگرانه از شرور، اصالت این تجربه را نقض میکند؛ بدین معنا که تجربه زیبانگری نه تنها با تساهل فلسفی و تسامح جمالپرستی بر زشتیهای عالم, قلم بطلان نمیکشد که در تفسیر ژرفبینانه آنها از زیبایی درون خود پرده برمیدارد. تمثیل نقاش در مثنوی با انتساب همه چیز به نقاش توانایی که مهمترین خصلت او زیبایی و مهارت در زیبایی آفرینی است به تفسیر زیبانگرانه از عالم میپردازد. از این روی، نظام احسن مولوی، نه تنها یک نظریه صرف و نه فقط یک راه حل فلسفی برای از میان بردن شرور، که پیامد طبیعی صلح کلی اوست .
سعدی معلم اخلاق
حوزههای تخصصی:
بررسی اسطوره آرش، جشن تیرگان و بسامد حضور آنها در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، کوششی برای بررسی روشن تر روایتهای مربوط به اسطوره آرش و تعمقی در پیدایش و فلسفه جشن تیرگان و مطالعه حضور این دو در ادب فارسی و جلب توجه ادیبان ایرانی به این میراثهای باستانی است.
اوراشیما (قصه ژاپنی)
تقویم و مقویم (قسمت دوم)
حوزههای تخصصی:
چند بیت کردی
بررسی و تحلیل بازتاب «هدهد» در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و شعر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، با تکیه بر نظریات یونگ در زمینه ناخودآگاه جمعی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و اشعار عرفانی عطار پرداخته شده است تا چگونگی استفاده از این نمادها برای بیان مفاهیم پیچیده ای همچون فنا و جاودانگی در دو فرهنگ متفاوت معلوم شود. مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در نسخه های مختلف اسطوره ایکاروس در شعر شاعران انگلیسی و اشعار عرفانی ادب فارسی معلوم می کند که اشاره به خورشید و پرندگان در هر دو دسته اشعار، اشاره ای نمادین است که به شکل مشابهی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ایکاروس شباهت بسیار زیادی به عاشقان توصیف شده در اشعار عرفانی دارد. او نیز برای رسیدن به خورشید به عشق تکیه می کند و با فراموش کردن جسم و جانش راه فنا را در پیش می گیرد. اگرچه در پایان ایکاروس جان خود را از دست می دهد، مرگ او حیاتی دوباره است. همچنین پرواز ایکاروس به سوی خورشید، همچون پروازی که در اشعار عرفانی دیده می شود در حقیقت نماد عروج به سرزمین جاودانگی و دست یافتن او به حقیقت است و همان فنایی را در خاطر ما زنده می کند که عرفایی چون عطار در شعر خود آورده اند.