فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶٬۲۶۱ تا ۴۶٬۲۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
زنان و مسائل آن ها از موضوعات مهم در جامعه ی امروز است. هدف از نگارش این مقاله، بررسی نگاه زنانِ نویسنده به موقعیت زن در جامعه ی ایرانی است. اهمیت و ضرورت این پژوهش در این است که می توان به جایگاه زنان در دوره ی معاصر از نگاه خود زنان پی برد. این تحقیق و بررسی در سه رمان مشهور فارسی انجام شده است؛ رمان های: «چراغ ها را من خاموش می کنم» اثر زویا پیرزاد (1380)، «بی بی شهرزاد» از شیوا ارسطویی(1383) و «نگران نباش» نوشته ی مهسا محب علی(1387). در میانِ این سه بانوی نویسنده، زویا پیرزاد موقعیت زن را در دهه ی چهل شمسی به تصویر کشیده و نشان داده که این دهه آغازِ دست یابی زن ایرانی به هویت و فردیت است. شیوا ارسطویی در رمان بی بی شهرزاد، موضوع مردسالاری را در تاریخ معاصر ایران مورد توجه قرار داده و با استفاده از شیوه ی گذشته نگری و نماد پردازی، این امر را به کل تاریخ جامعه ی ایرانی مربوط دانسته است. مهسا محب علی نیز در رمان نگران نباش، برخی از معضلات اجتماعی را که زن در دوره ی معاصر به آن ها گرفتار شده نشان می دهد.
علل و مصادیق تابوشکنی در داستان شیخ صنعان براساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تابو» در لغت به معنی حرام و ممنوع است و در اصطلاح به اموری گفته می شود که آن امور دارای حد و مرز و قوانین خاصی هستند که نباید تحت هیچ شرایط شکسته شوند و در صورت شکسته شدن، فرد و اطرافیان دچار پی آمدهای منفی و زیانبار می شوند. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی مصادیق تابوشکنی در داستان شیخ صنعان از منظومه عرفانی منطق الطیر عطار می پردازد. برای تحلیل ، تابوها به دو دسته تابوهای اسلامی و تابوهای مسیحی تقسیم شده و هر یک از این تابوها از منظر خود آن دین، تحلیل گردیده است. این پژوهش در صدد پاسخ به این سؤال اساسی است که با توجه به شخصیت شیخ صنعان، چرا این تابوها شکسته می شود؟ پاسخ به این سؤال از دیدگاه روان شناسی یونگ با توجه به دین اسلام و مسیحیّت بیان می شود. کارل گوستاو یونگ معتقد است ویژگی ها و عوامل ناسازگار و منفی حاصل عملکرد کهن الگوی سایه است. بر این اساس در این پژوهش سبب تابوشکنی قهرمانان داستان شیخ صنعان و دختر ترسا کنش کهن الگوی سایه دانسته شده است.
استعمار مسیحایی آمریکا در داستان های سفر به سیارات اثر استنلی واین بوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرسه نمی روم، پس هستم (گزارش چهلمین نشست نقد آثار تخیلی)
حوزههای تخصصی:
کوری معنوی در رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو
حوزههای تخصصی:
تا به خلوتگه خورشید (نقدی بر کتاب وصف رخساره خورشید)
منبع:
سالنامه حافظ پژوهی ۱۳۹۸ دفتر ۲۲
19-72
حوزههای تخصصی:
جستاری در معنای مغفول لغت «اعتداد» با تکیه بر متون نثر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
175 - 198
حوزههای تخصصی:
بیشترین سهم وام واژه ها یا لغات دخیل در زبان فارسی، به لغات عربی اختصاص دارد. اغلب این لغات پس از ورود به زبان فارسی، معنی یا معانی اصلی خود را حفظ کرده اند، اما برخی دیگر نیز در اثر تحول یا گسترش معنایی، معنی جدید یافته اند؛ به عبارت دیگر، فارسی زبانان معنی آن ها را براساس نیاز خود تغییر داده اند. یافتن معانی جدید این لغات و واردکردن آن ها به فرهنگ های لغت فارسی امری ضروری است که می تواند به محققان زبان و ادبیات فارسی، مخصوصاً پژوهشگران حوزه تصحیح و شرح متون کمک شایانی نماید. یکی از این لغات عربی که در زبان فارسی بویژه در متون نثر فنّی و منشیانه، تحول معنایی یافته است واژه «اعتداد» است. در این متون، «اعتداد» علاوه بر کاربرد در معانی رایج، در معنی «شادمانی و شادی کردن» به کار رفته است؛ معنای مغفولی که تاکنون هم از دید فرهنگ نویسان پنهان مانده است و هم شارحان و مصححان متون به آن نپرداخته اند. در این مقاله، پس از بررسی چند متن نثر فارسی و با تکیه بر نثرهای فنّی و منشیانه مثل کلیله و دمنه، عتبهالکتبه، التوسل الی الترسّل، نامه های رشید وطواط، غره الالفاظ و نزهه الالحاظ و ...، به معنای مغفول لغت «اعتداد» پرداخته شده است. روش کار در این پژوهش بر یافتن و استخراج شواهد از این متون و تحلیل و استنتاج داده ها استوار است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که لغت «اعتداد» در متون نثر فارسی، بارها در معنی «شادمانی و شادی کردن» و مترادف و معطوف با لغات «اهتزاز، تبجّح، استبشار، بهجت، ارتیاح و ...» به کار رفته است.
سیمای تمثیلی دنیا در شعر سعدی و مولوی (با رویکرد تمثیلی به آیات و روایات دینی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۰ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
144 - 171
حوزههای تخصصی:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و هم چنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات تعلیمی و عرفانی ایران، برای بیان آموزه های مورد نظر شاعر، کاربرد فراوانی دارد. بی تردید دنیا و تمثیل های تعلیمی آن همواره هسته مرکزی اندیشه شاعران، نویسندگان، عرفا و اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. بدین جهت غالباً تمثیل های متعددی از دنیا در آثار و باورهای ذهنی تعداد بی شماری از اندیشمندان و صاحب نظران به ویژه در گستره ادب پارسی سایه افکنده است و با تأثیر پذیری از تمثیل های موجود در آیات و روایات اسلامی همواره مورد توجَه و عنایت بسیاری از شاعران و نویسندگان بوده است؛ امَا نوع پرداخت و نحوه بیان در آن ها یکسان نیست و موضوعات نیز به دلیل تنوَعی که در این مقوله وجود دارد بسیاراست. این پژوهش برآن است که دنیا و تمثیل های تعلیمی آن را براساس اشعار سعدی و مولانا، این شاعران سترگ ادب فارسی با رویکرد تمثیلی بر آیات و روایات با روش توصیفی – تحلیلی بررسی نماید.
هم گفت گرایی در دو رمان معاصر ایرانی و فرانسوی: پائیز فصل اخر سال است از نسیم مرعشی و سه زن توانمند از ماری ایندیای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
81 - 111
حوزههای تخصصی:
این مقاله با رویکرد تحلیل گفتمان به بررسی هم گفت گرایی در دو رمان پائیز فصل اخرسال است از نسیم مرعشی و سه زن توانمند از ماری ایندیای میپردازد. با مرور نظریات باختین در مورد هم گفت گرایی و جستجوی مفاهیمی نظیر تضاد گفتمانی، پراکندکی صداها، حضور دیدگاه راوی، حضور لحن های حاکی از دیدگاه منتقدانه راوی، حضور بینامتنی و نحوه هدایت گفتمان از جانب راوی به کمک مثال هایی از دو متن ذکر شده، توصیفی نظام مند از شباهت ها و تفاوت های کارکرد های هم گفت گرایی در این آثار ارائه خواهد شد. همچنین، این نوشته، با اتکا به نظریات منگنو در مورد تحلیل گفتمان ادبی کوشیده است نسبت شخصیت های اصلی دو رمان و راوی های آنها را با کودکی، خانواده، سنت ها و نوگرایی به بوته نقدبکشد. این مقاله نشان میدهد که برعکس شخصیت های زن ایندیای که در تلاشی بی پایان همواره درپی کشف هویت های متکثر خود هستند، شخصیت پردازی مرعشی به گونه ای است که گویا شخصیت های زن در گذشته زندگی می کنند ولی ذهنشان رو به آینده است یعنی نه کاملا وابسته به سنت های گذشته اند و نه مدرن شده اند، اما نگاهی پر مهر به سنت ها دارند و حاضر به از دست دادنشان نیستند.
نقش تمثیل در بیان فلسفه برخی عبادات و مستحبات در معارف بهاء ولد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل یکی از ابزارهای بلاغت در انتقال مفاهیم عقلی است. بهاء ولد در «معارف» با بهره گیری از این عنصر تصویرساز، توانسته نثر ساده را به نثری شاعرانه بدل کند. در این پژوهش به شیوه تحلیلی- کتابخانه ای به بررسی نقش تمثیل در روشن کردن فلسفه برخی از عبادات همچون نماز، روزه ...؛ و نیز برخی اذکار و مستحبات در کتاب معارف پرداخته، همین مضامین را در کتاب هایی نظیر کشف المحجوب، فیه مافیه، کیمیای سعادت و مرصادالعباد هم دنبال کرده ایم. نتایج این بررسی نشان می دهد مهمترین فریضه در «معارف»، نماز است که به سه بخش اذان، وضو و اذکار نماز تقسیم شده و بیشترین میزان تمثیل در نماز و آداب آن به کار رفته است، که 7 مورد آن به نماز و اذکار، 4 مورد به وضو، و 1 مورد به اذان اختصاص دارد. پس از نماز، نهی از منکر با هفت تمثیل در جایگاه دوم قرار دارد. حج و روزه به یک اندازه و با 3 تمثیل در مرتبه سوم هستند. فضیلت ماه رجب هم برای بهاءولد جایگاه قابل توجهی دارد که در معرفی ارزش آن، به 7 تمثیل پرداخته است. گفتنی است تمثیل های معارف همه بر پایه تشبیهات حسی تازه استوارند و کمتر کلیشه ای هستند، برای همین، با تمثیل های بهاءولد، لذت درک فرائض و واجبات برای مخاطب بیشتر می شود، بی آنکه سعی در اجبار و تفهیم داشته باشد.
بررسی و تبیین ویژگی های صرفی و نحوی تاریخ سیستان
حوزههای تخصصی:
اقبال محققان ادبی ما به آثار منثور کمتر از متون منظوم است. حاصل آنکه برخی از آثار منظوم فارسی با چاپ ها و تصحیح های مختلف، با فرهنگ ها و فهرست های مناسب (فرهنگ های واژگانی) در دسترس اهل فن قرار دارد، در حالی که چه کم است تعداد آثار منثوری که این چنین به جامعه علمی و فرهنگی ما عرضه شده باشد، گفتنی است برای بازشناساندن اهمیت و اعتبار راستین متون منثور فارسی، در آن آثار، زمینه و امکان کنکاش از دیدگاه های گوناگون وجود دارد. بدین منظور در این مقاله تلاش شده که درباره کتاب «تاریخ سیستان» (تألیف حدود 445 ه . ق) که یکی از مآخذ عمده نخستین دوره تطور نثر فارسی است تحقیقی انجام شود. «تایخ سیستان» از آثار ناشناخته و فراموش شده زبان فارسی بود تا اینکه اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات عصر ناصری، آن را به صورت پاورقی در روزنامه «ایران» از شماره 474 تا 564 به تاریخ (1302- 1299 ه . ش) به چاپ رساند. سپس استاد فرزانه ملک الشعرا بهار این کتاب را با مقدمه عالمانه ، پاورقی ها و حواشی ارزشمند در سال 1314 ه . ش تصحیح و چاپ کرد. و این پژوهش براساس همین نسخه اخیر فراهم گردیده است که به بررسی و تبیین ویژگی های صرفی و نحوی این کتاب می پردازد. ابتدا (مباحث صرفی) در خصوص مقولات صرفی مانند فعل، اسم، صفت و ضمیر ... و کاربرد آنها بررسی سپس (مباحث نحوی) به موضوعاتی مانند مطابقت نهاد و فعل، ساختمان جمله های ساده و مرکب، تقدیم و تأخیر ارکان در جمله ، حذف و عطف در جمله و ... پرداخته شده است.
ناکامی و پرخاشگری در رفتار اسفندیار با تکیه بر متن شاهنامه
حوزههای تخصصی:
اسفندیار، شاهزاده جوان و نیرومند ایرانی، فرزند خلف پدر قدرت طلب خود بود؛ گشتاسپ، پدر او، عقده قدرت طلبی داشت و نمی توانست به آسانی تخت پادشاهی را به عنوان حق الزحمه جان فشانی های اسفندیار پرداخت نماید. او فرزندش را در رسیدن به آنچه خود وعده داده بود، ناکام گذارد. این مقاله سعی می کند به شیوه تحلیلی- توصیفی به نتایج روانی این ناکامی در اسفندیار بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که ناکامی در رسیدن به تخت شاهی چگونه بر رفتار اسفندیار، به عنوان یکی از قهرمانان شاهنامه، تأثیر منفی گذاشت و اسفندیار با چه مکانیزمی توانست تنیدگی های روحی و روانی خود را تسکین ببخشد؟ در مکتب روانکاوی، فرضیه ناکامی- پرخاشگری مطرح شده است و مضمون آن به این صورت می باشد که هرگاه کسی در تلاش برای دست یابی به هدفی ناکام بماند، سائق پرخاشگری در وی فعال می شود. پرخاشگری به عنوان رفتاری تعریف می شود که به صدمه شخصی، روحی، فیزیکی یا تخریب اموال منجر شود و زمانی پدید می آید که در برابر خواسته های مطلوب فرد، سدّی ایجاد شود. در مورد این شاهزاده جوان ایرانی نیز می توان این گونه برداشت نمود که فشار روانی ناکامی ها و تنیدگی ها در درون اسفندیار متراکم شد و ناخودآگاه، به صورت پرخاشگری، در رفتارش بروز یافت؛ بنابراین، او بدون اینکه متوجه باشد، خشم فشرده و انباشته شده خود را با استفاده از مکانیزم دفاع روانی «جا به جایی» به رستم که منبع ناکامی او نبود، متوجه ساخت؛ برای همین نمی توانست نسبت به رستم و پیشنهادهای معقول او منعطف باشد تا از بروز فاجعه جلوگیری کند.
ناهنجاری های دستوری- معنایی از دیدگاه لارنس ونوتی در رابطه با دو ترجمه مهدی سرحدی و موسی اسوار از رمان عیسی إبن الإنسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از الگوهای ارائه شده جهت تحقق ترجمه ای شفاف و برجسته به ویژه در حوزه مطالعات ترجمه، الگوی لارنس ونوتی (1995) است. وی ابتدا با طرح مؤلفه هایی تحت عنوان آشنایی زدایی و غرابت زدایی به چگونگی انتقال پیام در چارچوبی شفاف و واضح خاصه در شرایطی استثنائی می پردازد، سپس با در نظر گرفتن روابط فرهنگی- تاریخی و ساختاری میان دو زبان، اقدام به ساده سازی مفاهیم پیچیده می کند؛ که مترجم در این مرحله با تکیه بر منطق و استدلال از طریق عواملی چون تعدیل، تفسیر، اشتراک و نهایتاً انتقال، فرآیند ساده سازی را در متن ترجمه اعمال می کند. در مفهوم کلی تر، ساده سازی به معنای شکستن جملات یا عبارت های طولانی و جانشین سازی جملات کوتاه به جای آن ها و کاهش دادن عبارات تکراری است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی درصدد است دو ترجمه مهدی سرحدی و موسی اسوار از رمان عیسی إبن الإنسان از آثار جبران خلیل جبران را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد تا به میزان بازتاب الگوی بیان شده در ترجمه های مورد بررسی دست یابد و ترجمه دقیق تر و مقبول تر را معرفی کند. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که نظریه لارنس ونوتی با همه مؤلفه ها (آشنایی زدایی، غرابت زدایی، آشنایی زدایی دستوری- نحوی و آشنایی زدایی معنایی) مطابقت داشته و ترجمه موسی اسوار در زمینه آشنایی زدایی و ترجمه مهدی سرحدی در حوزه غرابت زدایی، بیشترین بازتاب را داشته است.
بازآفرینی شخصیّت و صفات زن از منظر مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات هر قومی فرهنگ آن قوم و بیانگر نگرش آنان به هستی است و در حقیقت هویّت هر جامعه در ادبیّات آن متجلّی است. در ادبیّات ملل و اقوام مختلف، دیدگاه های متفاوتی نسبت به شخصیّت زنان وجود دارد. با تأمّلی در نوع نگرش آفریننده مثنوی، می توان به نوع آمیختگی فرهنگ ها و تأثیرپذیری آن ها از یکدیگر پی برد. بررسی نقش زنان در اغلب داستان های مشهور عرفانی و نقش آفرینی و بازتاب سیمای متفاوت آنان در طول حکایت ها ، در شمار بحث هایی است که همیشه مورد مناقشه اهل فن و تحقیق بوده است.نتایج تحقیق نشان می دهد، نگاه مولوی به زن نگاهی نسبی و دوسویه است.گاه زن در آثار او پلی است از عشق مجازی به عشق حقیقی و نمایشگرجلوه ی جمال و جلال حق تعالی، که به راستی و درستی مقصود او را از خلقت زن بیان می دارد.گاهی نیز زن در اشعار او تنها به صورت تمثیلی برای درک بهتر پیام در نقش های نمادین پست آورده می شود که با حضورش مفاهیم اخلاقی بزرگی را می توان پند گرفت. بررسی صفات و نقش زنان در داستان های مثنوی موجب می شود، تا آن ها را بهتر شناخته، و کنش ها و واکنش های آنان در طول داستان ها، به درستی مشخّص شود. لذا نگارنده ی این رساله، به روش توصیفی-تحلیلی و گرد آوری اطّلاعات به شیوه ی کتابخانه ایی،کوشیده است که جنبه های برجسته شخصّیت و صفات زنان در مثنوی از جمله: نفس ،عشق،زیبایی، ازدواج،عفاف و غیرت، مادری،ترس،ظاهربینی و مکر ،که مبتنی بر تحلیل باشد، بپردازد.
نگاهی به چگونگی انواع «من» و «ما» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
187 - 216
حوزههای تخصصی:
حافظ، توانی شگرف در گزینش بهترین واژه ها، برای انتقال معانی دارد. بسامد معنادار انواع «من» و «ما» در شعر حافظ، بیانگر آن است که شاعر از این شیوه های خاص زبانی برای بیان گزاره های شخصی، اجتماعی، عرفانی، ملامتی، عاشقانه و دغدغه های جهان شمول بشری، بهره می گیرد. حافظ، در پیوند با مضمون های اشاره شده، در حدود 200 بیت انواع «من» و «ما» را در همه سروده هایش بسیار هنرمندانه بازتاب داده است. عنصر عشق، به گونه ای پیدا و پنهان با «من» و «ما»پردازی های حافظ، پیوسته است. در «ما» و «منِ» عشق باز و ملامتی حافظ، سرنوشت جاودانه ی بشر با همه ی فراز و نشیبش، جلوه می کند. بن مایه ی برجسته در «من» و «ما»های بشری حافظ عشق، ملامت و تقدیر است؛ راه پویی ای ناگزیر و گریزناپذیر. «ما» نیز در منطق و شیوه ی شاعری حافظ کاربردی چندگانه دارد و مضمون های آمده در انواع «من» را با بسامد کمتری، بازتاب می دهد. با توجه به رسالت شعر حافظ، بازتاب انواع «ما» و «من» توصیفی و اسنادی، مدخل هایی هستند که نگرش شاعر را به پسندها و ناپسندهای روزگار، غربت انسان و تناقض های وجودی اش، نشان می دهد. در «ما» و «من» غنایی حافظ، همه ی بالا و پست انسان، نمایان است. کاربرد صفات جمع جانشین اسم، تتابع اضافات، صفات پیاپی با واو عطف و صفات و اضافات پس از تخلّص شعری نشانه های دیگری هستند که به شناخت «ما» و «من» غنایی در اشعار حافظ کمک می کنند.
نقدی بر اصطلاح «موسیقی معنوی» شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۱۲
97-104
حوزههای تخصصی:
چکیده: یکی از عناصر مهم کلام منظوم، که تقریبا در همه تعاریف شعر دیده می شود، موسیقی آن است. موسیقی شعر را می توان در سه ساحت «موسیقی بیرونی، کناری، و درونی» خلاصه کرد. طرح اصطلاح «موسیقی معنوی شعر» که اول بار از سوی محمد رضا شفیعی کدکنی ارائه شد، پیشنهادی بود که بر آن سه نوع موسیقی شعر، علاوه می شد و اکنون بیش از سه دهه از سابقه این پیشنهاد می گذرد و آن را در همه چاپ های کتاب «موسیقی شعر» در طی این سال ها می توان دید. در مقاله حاضر برهان های ارائه شده این طرح مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. نتیجه سخن این است که اتکا به تعبیر واژه «موسیقی» از سوی اخوان الصفا در «رسایل» و همچنین بحث صنعت «جناس معنوی» در برخی کتب بدیعی نمی تواند مبانی محکمی برای طرح اصطلاح موسیقی معنوی شعر باشد؛ چرا که تعبیر اخوان الصفا جنبه ذوقی دارد و نه علمی؛ و مبانی صنعت «جناس معنوی» نیز با آنچه در باب «موسیقی معنوی» ارائه شده است، کاملاً متفاوت است.
پویایی عاشق و معشوق در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
189 - 210
حوزههای تخصصی:
منظور از پویایی (Dyamics)، تحول در نگرش (Attitude) و کنش (Activity) شخصیّت هاست. عواملی از قبیل: عیّاری، سفر، ابزارهای مادی و معنوی، پریان و قوای مافوق بشری و... نمودهای مختلف پویایی عاشق و معشوق هستندکه نگارندگان به شرح، تبیین عوامل یاد شده در دوازده داستان عاشقانه هزار ویک شب پرداختند تا از این رهگذر اهمیّتِ شخصیت پردازی پویا در اثرگذاری آن مشخص گردد. در آغاز چنین تصور می شد که معشوق کنش های پویایی کمتری نسبت به عاشق دارد امّا وی در «بزنگاه» و «زیرساخت»، از تمامی تضادها برای دست یابی به عاشق بهره می گیرد بنابراین پژوهش حاضر که به روش تحلیلی –توصیفی، با نگاهی به زیرساخت فکر اثر انجام گرفته است؛ پاسخی به این است: چرا راوی برای شکل گیری شخصیت ها گاه رویکرد جامعه شناختی و معنی انگارانه (نگرشی) داشته وگاهی رو به ساخت وکارکردها و کنش های عیّاررانه آن هامی پردازد؟ این رویکرد بدان جهت صورت می گیرد تا شهرزاد بتواند با بیان جذاب و شیوا به شکل دهی روان شهریار بپردازد و با طرح رفتارها و منش های انسانی با شیوه تجسم نمایشی، به الگوگیری از انسان کامل ترغیبش سازد. نتایج پژوهش نشان می دهد در هزار ویک شب هر جا عاشق به ایستایی می رسد، معشوق با طرح عیّارانه او را به پویایی وکنش وا می دارد. همچنین هر گاه وی در زنجیره نحوی کلام معشوق را از دست داده در محور همنشینی یک یاریگر مانند پری با تشویق و ایجاد انگیزه عاشق را به سفر ترغیبش کرده و حلقه گمشد خود را باز می یابد. از «فردیت» می گسلد، درونش شکوفا می گردد.
بررسی، تحلیل و مقایسه سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های جلال آل احمد و سیمین دانشور؛ بر اساس نظریّه پی یر بوردیو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
25 - 36
حوزههای تخصصی:
داستان ها با انعکاس هنجارها و ارزش های جامعه، نقش بسزایی در بازتولید هویّت و جایگاه جنسیّتی ایفا می کنند. نقد متون ادبی از چنین منظری، به بازنمایی جایگاه زنان در جامعه بر مبنای دارا بودن انواع سرمایه کمک شایانی می کند. پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای و رویکردی مقایسه ای و نیز، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی داستان های «سمنوپزان» و «گنج» از جلال آل احمد با داستان های «سرگذشت کوچه» و «شهری چون بهشت» از سیمین دانشور پرداخته و انواع سرمایه فرهنگی زنان را در این داستان ها طبق رویکرد انواع سرمایه پی یر بوردیو تحلیل و تفسیر کرده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های آل احمد و دانشور چگونه بازتاب داده شده اند؟ یافته های این تحقیق، با اشاره به سرمایه فرهنگی ناچیز زنان، بازنماینده فضای مردسالار جامعه ایرانی است و نشان می دهد که زنان در این داستان ها، از روی جهالت و فقدان سرمایه فرهنگی، در هر مسیری قدم برمی دارند تا از مردان (حتّی مردان نابکار و مبتذل) دور نشوند و در همان جایگاه محقّر خود باقی بمانند. این زنان به همان اندک سرمایه فرهنگی خود قانع هستند و هیچ علامتی از خودشکوفایی در آنها دیده نمی شود.
آهنگ شناسی شعر فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۴
19 - 28
حوزههای تخصصی:
نگارنده این سطور در این مقاله قصد دارد پس از بیان مقدمه ای در آهنگ شناسی شعر فارسی و ذکر نکاتی چند در تاریخ علم عروض، به اصل و معیار وزن در شعر فارسی بپردازد. به همین منظور به کمک نت نگاری ابیات به این نتیجه رسیده است که علت آهنگین بودن مصراع و بیت، تکرار میزان های موسیقایی است. در ادامه مقاله به ذکر برخی انحرافات وزنی در شعر فارسی پرداخته شده است.